تکلیف در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
== معناشناسی ==
[[تکلیف]] از ریشه «ک ـ ل ـ ف» و در لغت به معنای درخواست یا امر کردن کسی به انجام دادن کاری دشوار است.<ref>المصباح، ص۵۳۸؛ لسان العرب، ج ۹، ص۳۰۷؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۹۲، «کلف».</ref>. ریشه «ک ل ف» رنگی است که در پوست صورت ظاهر می‌شود و رنگ پوست صورت را [[تغییر]] می‌دهد<ref>العین، ج۵، ص۳۷۲.</ref>؛ و چون امر دیگری، به انجام کار دشوار سبب می‌شود که اثر تکلیف در چهره او [[احساس]] شود از این جهت به آن تکلیف گویند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۵.</ref>. برای «ک ل ف» معنای دیگری ذکر شده و آن [[تشویق]] و تحریص است؛ {{عربی|"كلفت بهذا الامر"}}؛ یعنی به این کار [[حریص]] شدم. {{عربی|"اكلفه غيره"}} یعنی دیگری را بر انجام آن کار تشویق کرد. و این تشویق برای انجام کار شاق لازم است<ref>مفردات، ص۷۲۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۳۶.</ref>.
[[تکلیف]] از ریشه «ک ـ ل ـ ف» و در لغت به معنای درخواست یا امر کردن کسی به انجام دادن کاری دشوار است.<ref>المصباح، ص۵۳۸؛ لسان العرب، ج ۹، ص۳۰۷؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۹۲، «کلف».</ref>. ریشه «ک ل ف» رنگی است که در پوست صورت ظاهر می‌شود و رنگ پوست صورت را [[تغییر]] می‌دهد<ref>العین، ج۵، ص۳۷۲.</ref>؛ و چون امر دیگری، به انجام کار دشوار سبب می‌شود که اثر تکلیف در چهره او [[احساس]] شود از این جهت به آن تکلیف گویند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۵.</ref>. برای «ک ل ف» معنای دیگری ذکر شده و آن [[تشویق]] و تحریص است؛ {{عربی|"كلفت بهذا الامر"}}؛ یعنی به این کار [[حریص]] شدم. {{عربی|"اكلفه غيره"}} یعنی دیگری را بر انجام آن کار تشویق کرد. و این تشویق برای انجام کار شاق لازم است<ref>مفردات، ص۷۲۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۳۶.</ref>.


بر این اساس بعید نیست که تکلیف خصوصاً در [[تکالیف دینی]] و در [[قرآن]]، به معنی تحریص و [[ترغیب]] باشد؛ زیرا تکالیف دینی با [[مشقت]] و حرج ساقط می‌شود. پس منظور از تکلیف در قرآن تحریص و تشویق است. {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>.<ref>قاموس قرآن، ج۶، ص۱۳۷.</ref> به کسی که تکلیف از او صادر می‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌دهد «مکلَّف» و کاری که تکلیف به آن تعلق میگیرد «مکلَّفٌ به» گویند<ref>لسان العرب، ج۹، ص۳۰۷.</ref>.<ref>[[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[تکلیف - محققیان (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص ۵۴۷-۵۵۱.</ref>
بر این اساس بعید نیست که تکلیف خصوصاً در [[تکالیف دینی]] و در [[قرآن]]، به معنی تحریص و [[ترغیب]] باشد؛ زیرا تکالیف دینی با [[مشقت]] و حرج ساقط می‌شود. پس منظور از تکلیف در قرآن تحریص و تشویق است. {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>.<ref>قاموس قرآن، ج۶، ص۱۳۷.</ref> به کسی که تکلیف از او صادر می‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌دهد «مکلَّف» و کاری که تکلیف به آن تعلق میگیرد «مکلَّفٌ به» گویند<ref>لسان العرب، ج۹، ص۳۰۷.</ref>.<ref>[[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[تکلیف - محققیان (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص ۵۴۷-۵۵۱.</ref>


در منابع [[کلامی]] و [[فقهی]]، معانی اصطلاحی مختلفی برای آن آمده است. برخی آن را [[اراده]] [[مرید]] ([[شارع]]) نسبت به امر [[مشقت]] آمیز تعریف کرده‌اند.<ref>التبیان، ج ۳، ص۵۲۴؛ الاقتصاد الهادی، ص۶۱.</ref> شماری آن را [[طلب]] کردن امری مشقت آور از سوی شارع <ref>الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص۲۴۸.</ref> یا شخصیتی [[برتر]] <ref>تقریب المعارف، ص۱۱۲.</ref> دانسته‌اند. برخی نیز تکلیف را دستور کسی که [[اطاعت]] او [[واجب]] است، دانسته‌اند.<ref>قواعد المرام، ص۱۱۴؛ المصطلحات الکلامیه، ص۸۰ ـ ۸۱؛ مصطلحات علم الکلام، ج ۱، ص۳۵۳ ـ ۳۵۵.</ref> به کسی که تکلیف از او صادر می‌‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌‌دهد «مکلَّف»، و کاری که تکلیف به آن تعلق می‌‌گیرد «مکلَّفٌ به» گویند<ref>اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۱۷ ـ ۲۳۴.</ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[تکلیف - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.</ref>
در منابع [[کلامی]] و [[فقهی]]، معانی اصطلاحی مختلفی برای آن آمده است. برخی آن را [[اراده]] [[مرید]] ([[شارع]]) نسبت به امر [[مشقت]] آمیز تعریف کرده‌اند.<ref>التبیان، ج ۳، ص۵۲۴؛ الاقتصاد الهادی، ص۶۱.</ref> شماری آن را [[طلب]] کردن امری مشقت آور از سوی شارع <ref>الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص۲۴۸.</ref> یا شخصیتی [[برتر]] <ref>تقریب المعارف، ص۱۱۲.</ref> دانسته‌اند. برخی نیز تکلیف را دستور کسی که [[اطاعت]] او [[واجب]] است، دانسته‌اند.<ref>قواعد المرام، ص۱۱۴؛ المصطلحات الکلامیه، ص۸۰ ـ ۸۱؛ مصطلحات علم الکلام، ج ۱، ص۳۵۳ ـ ۳۵۵.</ref> به کسی که تکلیف از او صادر می‌‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌‌دهد «مکلَّف»، و کاری که تکلیف به آن تعلق می‌‌گیرد «مکلَّفٌ به» گویند<ref>اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۱۷ ـ ۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[تکلیف - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.</ref>


در [[منابع دینی]]، معانی اصطلاحی مختلفی برای [[تکلیف]] ذکر شده است: [[طوسی]] آن را [[اراده]] نسبت به امر مشقت‌آمیز تعریف کرده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۲۴.</ref>؛ [[فخر رازی]] آن را [[الزام]] و [[طلب]] نسبت به امر [[مشقت‌آور]] دانسته است<ref>التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۸۴.</ref>؛ برخی نیز، بعد از ذکر تعاریف گوناگون به نقل از برخی [[متکلمان]] می‌نویسد: تکلیف، دستور مشقت‌آور از سوی کسی است که [[اطاعت]] او [[واجب]] است<ref>شرح المصطلحات الکلامیة، ص۸۰-۸۱.</ref>.
در [[منابع دینی]]، معانی اصطلاحی مختلفی برای [[تکلیف]] ذکر شده است: [[طوسی]] آن را [[اراده]] نسبت به امر مشقت‌آمیز تعریف کرده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۲۴.</ref>؛ [[فخر رازی]] آن را [[الزام]] و [[طلب]] نسبت به امر [[مشقت‌آور]] دانسته است<ref>التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۸۴.</ref>؛ برخی نیز، بعد از ذکر تعاریف گوناگون به نقل از برخی [[متکلمان]] می‌نویسد: تکلیف، دستور مشقت‌آور از سوی کسی است که [[اطاعت]] او [[واجب]] است<ref>شرح المصطلحات الکلامیة، ص۸۰-۸۱.</ref>.
خط ۱۷: خط ۱۷:
در [[علم اصول]] طبق نظر مشهور، [[تکلیف]] عبارت است از [[بعث]] و تحریک [[عبد]] به سوی مأموربه<ref>محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۶۰.</ref>. البته [[آیت‌الله خویی]]، [[حقیقت]] تکلیف را عبارت از این دانسته که [[مولی]] انجام فعلی یا [[محروم]] بودن [[مکلف]] را نسبت به فعلی، در [[ذمه]] [[عبد]] اعتبار می‌کند و سپس آن را ابراز می‌کند<ref>محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۴۲۰.</ref>. طبق بیان‌های ذکر شده تکلیف، تنها به [[واجبات]] و [[محرمات]] اختصاص می‌یابد در صورتی که تکلیف از نظر اصطلاح [[فقهی]]، شامل [[مستحب]] و [[مکروه]] و [[مباح]] و نیز شامل [[احکام]] وضعیه مثل [[طهارت]] و [[نجاست]] نیز می‌شود؛ لذا برخی در تعریف تکلیف گفته‌اند: تکلیف عبارت است از هر اعتبار [[شرعی]] که متعلق به [[افعال]] مکلف باشد، خواه لابدیت فعل یا ترک آن اعتبار شود و خواه رجحان فعل (که به معنای [[استحباب]] فعل) است و خواه مرجوح بودن فعل (که به معنای [[کراهت]] آن می‌باشد)، اعتبار شود و خواه فعل بدون رجحان هیچ یک از طرف فعل یا ترک اعتبار شود که در حقیقت [[اباحه]] است. البته در موارد مستحب باز هم، [[شارع]] فعل [[مشقت‌آور]] (مثل [[روزه]] مستحبی) را [[طلب]] نموده است و در مکروه ترک فعلی (که ترک آن [[مشقت]] دارد) را طلب کرده است، هر چند الزامی در آن وجود نداشته باشد <ref>المعجم الأصولی، ج۱، ص۵۷۲.</ref>.<ref>[[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[تکلیف - محققیان (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص ۵۴۷-۵۵۱.</ref>
در [[علم اصول]] طبق نظر مشهور، [[تکلیف]] عبارت است از [[بعث]] و تحریک [[عبد]] به سوی مأموربه<ref>محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۶۰.</ref>. البته [[آیت‌الله خویی]]، [[حقیقت]] تکلیف را عبارت از این دانسته که [[مولی]] انجام فعلی یا [[محروم]] بودن [[مکلف]] را نسبت به فعلی، در [[ذمه]] [[عبد]] اعتبار می‌کند و سپس آن را ابراز می‌کند<ref>محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۴۲۰.</ref>. طبق بیان‌های ذکر شده تکلیف، تنها به [[واجبات]] و [[محرمات]] اختصاص می‌یابد در صورتی که تکلیف از نظر اصطلاح [[فقهی]]، شامل [[مستحب]] و [[مکروه]] و [[مباح]] و نیز شامل [[احکام]] وضعیه مثل [[طهارت]] و [[نجاست]] نیز می‌شود؛ لذا برخی در تعریف تکلیف گفته‌اند: تکلیف عبارت است از هر اعتبار [[شرعی]] که متعلق به [[افعال]] مکلف باشد، خواه لابدیت فعل یا ترک آن اعتبار شود و خواه رجحان فعل (که به معنای [[استحباب]] فعل) است و خواه مرجوح بودن فعل (که به معنای [[کراهت]] آن می‌باشد)، اعتبار شود و خواه فعل بدون رجحان هیچ یک از طرف فعل یا ترک اعتبار شود که در حقیقت [[اباحه]] است. البته در موارد مستحب باز هم، [[شارع]] فعل [[مشقت‌آور]] (مثل [[روزه]] مستحبی) را [[طلب]] نموده است و در مکروه ترک فعلی (که ترک آن [[مشقت]] دارد) را طلب کرده است، هر چند الزامی در آن وجود نداشته باشد <ref>المعجم الأصولی، ج۱، ص۵۷۲.</ref>.<ref>[[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[تکلیف - محققیان (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص ۵۴۷-۵۵۱.</ref>


== تکالیف شرعی و عقلی ==
[[تکالیف]] را از جهت منشأ صدور، دو قسم کرده‌اند: [[تکالیف شرعی]] (سمعی) و [[تکالیف عقلی]].<ref>شرح تجرید، ص۳۷۵؛ شرح اصول کافی، ج ۹، ص۲۴۱؛ جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۲۷۸.</ref> تکالیف شرعی از جانب [[شریعت]] برای افراد مقرر می‌‌شود؛ ولی تکالیف عقلی تکالیفی‌اند که [[انسان]] به کمک [[عقل]] و [[قوه]] [[تفکر]] آنها را درمی یابد.<ref>الکافی، حلبی، ص۳۳ ـ ۳۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، ص۴۵.</ref> «[[مکلف]] به» نیز گاهی از قبیل [[علم]] و [[اعتقاد]] و از [[افعال]] [[قلب]] (جوانح) است؛ مانند علم و [[اعتقاد به توحید]] و [[معاد]]، و گاهی [[عمل]] خارجی (جوارح) است، مانند [[اقامه نماز]] و گرفتن [[روزه]].<ref>کشف المراد، ص۴۴۲؛ المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۲۴۱.</ref> کسانی که تکلیف را در بردارنده مفهوم [[الزام]] دانسته‌اند، آن را تنها شامل تکالیف و [[اوامر]] وجوبی و تحریمی می‌‌دانند؛<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.</ref> اما به نظر برخی دیگر، [[تکلیف]] شامل [[مستحبات]] و مکروهات نیز می‌‌شود؛ زیرا در این دو قسم نیز [[شارع]] عمل [[مشقت]] آور را از [[مکلف]] خواسته است؛ هرچند الزامی در انجام دادن یا ترک آن وجود ندارد.<ref>المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴ ـ ۳۳۵.</ref> برخی نیز برآن‌اند که عنوان تکلیف، همه [[احکام الهی]]، حتی [[اباحه]] را هم شامل می‌‌شود.<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.</ref> تعبیر [[فقها]] درباره [[احکام شرعی]] که از آن به «[[احکام تکلیفی]] پنج گانه» یاد می‌‌کنند <ref>جامع المدارک، ج ۳، ص۲۰۵؛ منیة الطالب، ج ۳، ص۱۹۶؛ اصطلاحات الاصول، ص۱۲۰.</ref> نیز حاکی از آن است که تکلیف در نظر آنان مفهومی عام و وسیع دارد.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[تکلیف - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.</ref>
[[تکالیف]] را از جهت منشأ صدور، دو قسم کرده‌اند: [[تکالیف شرعی]] (سمعی) و [[تکالیف عقلی]].<ref>شرح تجرید، ص۳۷۵؛ شرح اصول کافی، ج ۹، ص۲۴۱؛ جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۲۷۸.</ref> تکالیف شرعی از جانب [[شریعت]] برای افراد مقرر می‌‌شود؛ ولی تکالیف عقلی تکالیفی‌اند که [[انسان]] به کمک [[عقل]] و [[قوه]] [[تفکر]] آنها را درمی یابد.<ref>الکافی، حلبی، ص۳۳ ـ ۳۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، ص۴۵.</ref> «[[مکلف]] به» نیز گاهی از قبیل [[علم]] و [[اعتقاد]] و از [[افعال]] [[قلب]] (جوانح) است؛ مانند علم و [[اعتقاد به توحید]] و [[معاد]]، و گاهی [[عمل]] خارجی (جوارح) است، مانند [[اقامه نماز]] و گرفتن [[روزه]].<ref>کشف المراد، ص۴۴۲؛ المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۲۴۱.</ref> کسانی که تکلیف را در بردارنده مفهوم [[الزام]] دانسته‌اند، آن را تنها شامل تکالیف و [[اوامر]] وجوبی و تحریمی می‌‌دانند؛<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.</ref> اما به نظر برخی دیگر، [[تکلیف]] شامل [[مستحبات]] و مکروهات نیز می‌‌شود؛ زیرا در این دو قسم نیز [[شارع]] عمل [[مشقت]] آور را از [[مکلف]] خواسته است؛ هرچند الزامی در انجام دادن یا ترک آن وجود ندارد.<ref>المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴ ـ ۳۳۵.</ref> برخی نیز برآن‌اند که عنوان تکلیف، همه [[احکام الهی]]، حتی [[اباحه]] را هم شامل می‌‌شود.<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.</ref> تعبیر [[فقها]] درباره [[احکام شرعی]] که از آن به «[[احکام تکلیفی]] پنج گانه» یاد می‌‌کنند <ref>جامع المدارک، ج ۳، ص۲۰۵؛ منیة الطالب، ج ۳، ص۱۹۶؛ اصطلاحات الاصول، ص۱۲۰.</ref> نیز حاکی از آن است که تکلیف در نظر آنان مفهومی عام و وسیع دارد.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[تکلیف - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «تکلیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.</ref>



نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۰

معناشناسی

تکلیف از ریشه «ک ـ ل ـ ف» و در لغت به معنای درخواست یا امر کردن کسی به انجام دادن کاری دشوار است.[۱]. ریشه «ک ل ف» رنگی است که در پوست صورت ظاهر می‌شود و رنگ پوست صورت را تغییر می‌دهد[۲]؛ و چون امر دیگری، به انجام کار دشوار سبب می‌شود که اثر تکلیف در چهره او احساس شود از این جهت به آن تکلیف گویند[۳]. برای «ک ل ف» معنای دیگری ذکر شده و آن تشویق و تحریص است؛ "كلفت بهذا الامر"؛ یعنی به این کار حریص شدم. "اكلفه غيره" یعنی دیگری را بر انجام آن کار تشویق کرد. و این تشویق برای انجام کار شاق لازم است[۴].

بر این اساس بعید نیست که تکلیف خصوصاً در تکالیف دینی و در قرآن، به معنی تحریص و ترغیب باشد؛ زیرا تکالیف دینی با مشقت و حرج ساقط می‌شود. پس منظور از تکلیف در قرآن تحریص و تشویق است. ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۵].[۶] به کسی که تکلیف از او صادر می‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌دهد «مکلَّف» و کاری که تکلیف به آن تعلق میگیرد «مکلَّفٌ به» گویند[۷].[۸]

در منابع کلامی و فقهی، معانی اصطلاحی مختلفی برای آن آمده است. برخی آن را اراده مرید (شارع) نسبت به امر مشقت آمیز تعریف کرده‌اند.[۹] شماری آن را طلب کردن امری مشقت آور از سوی شارع [۱۰] یا شخصیتی برتر [۱۱] دانسته‌اند. برخی نیز تکلیف را دستور کسی که اطاعت او واجب است، دانسته‌اند.[۱۲] به کسی که تکلیف از او صادر می‌‌شود «مکلِّف» و کسی که تکلیف را انجام می‌‌دهد «مکلَّف»، و کاری که تکلیف به آن تعلق می‌‌گیرد «مکلَّفٌ به» گویند[۱۳].[۱۴]

در منابع دینی، معانی اصطلاحی مختلفی برای تکلیف ذکر شده است: طوسی آن را اراده نسبت به امر مشقت‌آمیز تعریف کرده است[۱۵]؛ فخر رازی آن را الزام و طلب نسبت به امر مشقت‌آور دانسته است[۱۶]؛ برخی نیز، بعد از ذکر تعاریف گوناگون به نقل از برخی متکلمان می‌نویسد: تکلیف، دستور مشقت‌آور از سوی کسی است که اطاعت او واجب است[۱۷].

در علم اصول طبق نظر مشهور، تکلیف عبارت است از بعث و تحریک عبد به سوی مأموربه[۱۸]. البته آیت‌الله خویی، حقیقت تکلیف را عبارت از این دانسته که مولی انجام فعلی یا محروم بودن مکلف را نسبت به فعلی، در ذمه عبد اعتبار می‌کند و سپس آن را ابراز می‌کند[۱۹]. طبق بیان‌های ذکر شده تکلیف، تنها به واجبات و محرمات اختصاص می‌یابد در صورتی که تکلیف از نظر اصطلاح فقهی، شامل مستحب و مکروه و مباح و نیز شامل احکام وضعیه مثل طهارت و نجاست نیز می‌شود؛ لذا برخی در تعریف تکلیف گفته‌اند: تکلیف عبارت است از هر اعتبار شرعی که متعلق به افعال مکلف باشد، خواه لابدیت فعل یا ترک آن اعتبار شود و خواه رجحان فعل (که به معنای استحباب فعل) است و خواه مرجوح بودن فعل (که به معنای کراهت آن می‌باشد)، اعتبار شود و خواه فعل بدون رجحان هیچ یک از طرف فعل یا ترک اعتبار شود که در حقیقت اباحه است. البته در موارد مستحب باز هم، شارع فعل مشقت‌آور (مثل روزه مستحبی) را طلب نموده است و در مکروه ترک فعلی (که ترک آن مشقت دارد) را طلب کرده است، هر چند الزامی در آن وجود نداشته باشد [۲۰].[۲۱]

تکالیف شرعی و عقلی

تکالیف را از جهت منشأ صدور، دو قسم کرده‌اند: تکالیف شرعی (سمعی) و تکالیف عقلی.[۲۲] تکالیف شرعی از جانب شریعت برای افراد مقرر می‌‌شود؛ ولی تکالیف عقلی تکالیفی‌اند که انسان به کمک عقل و قوه تفکر آنها را درمی یابد.[۲۳] «مکلف به» نیز گاهی از قبیل علم و اعتقاد و از افعال قلب (جوانح) است؛ مانند علم و اعتقاد به توحید و معاد، و گاهی عمل خارجی (جوارح) است، مانند اقامه نماز و گرفتن روزه.[۲۴] کسانی که تکلیف را در بردارنده مفهوم الزام دانسته‌اند، آن را تنها شامل تکالیف و اوامر وجوبی و تحریمی می‌‌دانند؛[۲۵] اما به نظر برخی دیگر، تکلیف شامل مستحبات و مکروهات نیز می‌‌شود؛ زیرا در این دو قسم نیز شارع عمل مشقت آور را از مکلف خواسته است؛ هرچند الزامی در انجام دادن یا ترک آن وجود ندارد.[۲۶] برخی نیز برآن‌اند که عنوان تکلیف، همه احکام الهی، حتی اباحه را هم شامل می‌‌شود.[۲۷] تعبیر فقها درباره احکام شرعی که از آن به «احکام تکلیفی پنج گانه» یاد می‌‌کنند [۲۸] نیز حاکی از آن است که تکلیف در نظر آنان مفهومی عام و وسیع دارد.[۲۹]

تکلیف در قرآن

در قرآن از تکلیف با واژگان و تعابیر مختلفی یاد شده است؛ از جمله:

  1. «تکلیف» و مشتقات آنکه ۸ بار در قرآن به کار رفته و در بیشتر موارد، به معنای تکلیف اصطلاحی است؛ مانند: ﴿لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا[۳۰]، ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۳۱]،﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۲]، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۳]، ﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۳۴]، ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا[۳۵]
  2. «حدود الله» که به معنای اوامر و نواهی الهی [۳۶] یا خصوص واجبات [۳۷] یا تنها محرمات [۳۸] دانسته شده است. تعبیر «حدود الله» درباره تکالیف الهی از آن روست که این احکام از مقررات و قوانین غیر الهی متمایزاند [۳۹] یا از آن جهت که عبور و پیشروی مکلف از مرز این تکالیف جایز نیست.[۴۰] این تعبیر بارها در قرآن تکرار شده است؛ مانند: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۱]، ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۴۲]، ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴۳]، ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ[۴۴]، ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[۴۵]
  3. «حکم» و مشتقات آنکه در قرآن پرشمار آمده و در برخی آیات شامل تکالیف شرعی نیز می‌‌شود؛[۴۶] مانند: ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۴۷]، ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۴۸]، ﴿وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۴۹]
  4. ﴿حُرُمَاتِ اللَّهِ به معنای آنچه خداوند حرام کرده؛ یعنی محرمات[۵۰] یا مطلق اوامر و نواهی است؛ مانند: ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۵۱].[۵۲]
  5. ﴿ شَعَائِرَ اللَّهِ که یکی از معانی آن، تکالیف و اوامر و نواهی الهی است؛[۵۳] مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۵۴]، ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[۵۵]
  6. ﴿ الْأَمَانَةَ که برخی مراد از آن را در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۵۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۵۷] تکالیف الهی دانسته‌اند.[۵۸]

در قرآن کریم مباحث متعددی درباره تکلیف مطرح شده است؛ مانند خاستگاه تکلیف، اصناف مکلفان، ضرورت و اهداف تکلیف، ویژگی‌های تکلیف، شرایط تکلیف، عوامل سقوط تکلیف و پیامدهای ترک تکلیف.[۵۹]

منشأ تکلیف

منشأ اصلی تکالیف خداوند است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۶۰]؛ ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۶۱]، ﴿وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۶۲].[۶۳] این نکته را از آیات پرشماری می‌‌توان استفاده کرد؛ مانند آیاتی که خداوند را تکلیف کننده شمرده است: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۶۴]؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۶۵]؛ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۶۶]؛ نیز آیاتی که از بیان حکم از سوی خداوند سخن به میان آورده: ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۶۷] و آیاتی که حلال و حرام قرار دادن اشیا را تنها با اجازه خداوند روا شمرده است: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ[۶۸]، ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۶۹]، وظیفه رسولان الهی ابلاغ این تکالیف به بشر و تبیین آن هاست: ﴿مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ[۷۰]، ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۷۱]، ﴿وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۷۲]، ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ[۷۳]، ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۷۴]، ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۷۵]، بنابراین، تکالیفی نیز که در احادیث اسلامی ـ اعم از روایات نبوی و اهل بیت(ع) ـ برای مسلمانان بیان شده، از جانب خداوند و سخن وحی است، چنان که اهل بیت(ع) خود یادآور شده‌اند.[۷۶] افزون بر تکالیفی که در قرآن و احادیث مقرر شده و تکالیف شرعی یا سمعی خوانده می‌‌شوند، درباره اینکه آیا عقل نیز می‌‌تواند منبع تکلیف باشد یا خیر، دیدگاه‌های متفاوتی در میان علمای اسلامی مطرح است. برخی برآن‌اند که عقل نیز قادر به ادراک برخی تکالیف است و انسان‌ها باید از تکالیف عقلی هم پیروی کنند.[۷۷] از جمله شواهد این دیدگاه، آیاتی‌اند که در آنها انسان‌ها به تعقل فرمان داده شده‌اند؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۷۸]، ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۷۹]، ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۸۰]، ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۸۱]؛ همچنین آیاتی که برخی انسان‌ها را به سبب ترک تعقل نکوهش می‌‌کنند؛ مانند: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۸۲]، ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ[۸۳]، ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۸۴]، ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ[۸۵]، از این رو اینان معتقدند کسانی که دعوت پیامبران الهی به آنان نرسیده است، مکلف به تکالیف عقلی‌اند و در برابر انجام دادن یا ترک آن مستحق پاداش یا مجازات می‌‌شوند.[۸۶]از میان فرق کلامی، معتزلیان و امامیان نیز به حسن و قبح عقلی قائل‌اند و برآن‌اند که عقل قادر است حسن و قبح برخی امور، مانند راستگویی و دروغگویی را ادراک کند، هرچند نسبت به ادراک حسن و قبح برخی امور دیگر، همچون عبادات، ناتوان است.[۸۷] برخی از علمای امامی بر آن‌اند که تکالیفی مانند وجوب اطاعت از خدا و پیامبر(ص) احکامی عقلی به شمار می‌‌روند و آیات قرآنی مربوط به آن، مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۸۸]، ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۸۹]، ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۹۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۹۱] در واقع تکلیفی ارشادی و تأکیدی بر حکم عقل است؛ نه اینکه متضمن تکلیفی جدید و حکمی تأسیسی باشد.[۹۲] برخی از آنان تکالیف عقلی را نیز به گونه ای حکمی شرعی دانسته‌اند؛ با این استدلال که شارع خود یکی از عقلا، بلکه رئیس آن هاست، از این رو هر آنچه عقل بدان حکم کند حکم شرع نیز خواهد بود.[۹۳]

در برابر، برخی با استناد به برخی آیات که عذاب بدکاران را منوط به فرستادن پیامبران الهی دانسته:﴿مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۹۴]، ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۹۵]، ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ[۹۶] و نیز آیاتی که مسلمانان را به پیروی کردن از دستورهای قرآن فرمان داده مانند آیات: ﴿وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۹۷]، ﴿أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ[۹۸]، ﴿أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ[۹۹] گفته‌اند: انسان‌ها تنها به تکالیفی که از سوی پیامبران الهی ابلاغ شده مکلف‌اند و در برابر عصیان آنها مسئول‌اند نه به تکالیف عقلی.[۱۰۰] برخی از فرق اسلامی، از جمله اشاعره، نیز حسن و قبح امور را تنها از ناحیه شارع دانسته و معتقدند که عقل قادر به ادراک حسن و قبح امور و تشخیص تکالیف نیست.[۱۰۱] در نقد این دیدگاه می‌‌توان گفت که اولا واژه «رسول» در آیاتی همچون آیه ﴿مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۱۰۲] عام است و افزون بر پیامبران الهی، شامل رسول باطنی، یعنی عقل، نیز می‌‌شود.[۱۰۳] در احادیث نیز از عقل به عنوان رسولحق [۱۰۴] و حجت باطنی خداوند یاد شده است.[۱۰۵] ثانیاً مراد از «رسول» می‌‌تواند تکلیف [۱۰۶] یا حجت الهی [۱۰۷] باشد، در نتیجه شامل تکلیف عقلی نیز می‌‌شود. ثالثاً اگر مراد از «رسول» صرفاً پیامبران الهی باشد، مقصود آیه امور یا تکالیفی است که عقل راهی برای ادراک و شناخت آنها ندارد نه همه تکالیف [۱۰۸].[۱۰۹]

خداوند جاعل احکام

از آیات فراوانی استفاده می‌شود که جعل احکام، فقط توسط خداوند صورت می‌گیرد: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۱۰]؛ ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱۱]، ﴿وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۱۱۲]. «وظیفه رسولان الهی نیز فقط ابلاغ این تکالیف به مردم و تبیین آنها است: ﴿مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ[۱۱۳] و اگر احکامی توسط رسول یا امام معصوم بیان شده از جانب خداوند است: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۱۱۴].

درباره این که آیا عقل نیز می‌تواند انشاء تکلیف کند یا خیر، دیدگاه‌های متفاوتی در میان علمای اسلامی مطرح شده است که به سه نظر مهم اشاره می‌کنیم:

  1. بزرگان علم اصول گفته‌اند: شأن عقل فقط ادراک تکالیف شرعی و مولوی است و عقل خودش جاعل و حاکم نیست، ولی عمل به آنچه عقل از تکالیف شرعی ادراک می‌کند، لازم است و در صورت مخالفت با آن عقاب می‌شود. پس انسان در برابر تکالیف عقلی که همان مدرکات عقل عملی و نظری باشد مسئول است[۱۱۵]؛
  2. برخی گفته‌اند که عقل نیز حاکم است و از جمله شواهد این دیدگاه، آیاتی است که در آنها، انسان‌ها به تعقل فرمان داده شده‌اند؛ مانند ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۱۶].
  3. برخی نیز نظیر اخباریان، عقل و ادراکات عقلی را بی‌ارزش شمرده و به برخی از آیات قرآن که عذاب مجرمان را به تمام بودن بیان شرعی و ارسال رسول منوط دانسته، استدلال نموده‌اند: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۱۱۷]. لیکن این استدلال‌ها ضعیف است زیرا در برخی از آیات تصریح نموده که بر عدم تعقل عذاب مترتب می‌شود: ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۱۱۸] و نیز روایات، عقل را به عنوان یک حجت از طرف شارع و به عنوان رسول دیگری از طرف خدا بیان نموده است: «يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»، «امام صادق(ع) به هشام فرمود: برای خدا بر مردم دو حجت وجود دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان، پس حجت آشکار، پیامبران و امامان معصوم هستند و حجت باطن پس عقل است»[۱۱۹].

معتزله و امامیان همان نظر اول را پذیرفته‌اند و به حسن و قبح عقلی قائل شده‌اند و بر آن‌اند که عقل قادر است حسن و قبح برخی امور، مانند حسن راستگویی و قبح دروغگوبی را ادراک کند، هرچند نسبت به ادراک حسن و قبح برخی امور دیگری همچون عبادات، ناتوان است. هر یک از افعال اختیاری انسان از نظر عقل، صرف نظر از حکم شارع، مقوم ذاتی دارند و افعال در رابطه با حسن و قبح بر سه نوع هستند. بعضی از افعال فی نفسها حسن دارند و حسن مقوم ذاتی آنها خواهد بود مانند صدق که صفت حسن، جزء ذات «صدق» می‌باشد و بعضی از افعال فی نفسها قبح دارند مانند کذب و لذا خداوند به خاطر حسن «صدق» به صداقت و راستگویی دستور داده و به خاطر قبحی که کذب دارد کذب را نهی نموده و حرام دانسته است و بعضی از افعال نسبت به حسن و قبح بلا اقتضا هستند یعنی حسن و قبح در ذات آنها نهفته نمی‌باشد مانند افعال مباح.

اشاعره نظر سوم را پذیرفته و می‌گویند عقل در مورد حسن و قبح افعال، حکم و قضاوتی ندارد و آن چنان نیست که حسن و قبح از امور حقیقی باشد و پیش از ورود بیان شارع در افعال به عنوان مقوم ذاتی، موجود باشد بلکه حسن و قبح افعال، به نظر شارع بستگی دارد که اگر شارع چیزی را تحسین کرد حسن است و اگر تقبیح نمود قبیح خواهد بود[۱۲۰]. بنابر نظر معتزله و امامیه که شأن عقل را ادراک می‌دانند این بحث مطرح است که آیا مدرکات عقلی، در امر استنباط احکام فقهی قابل استناد و اعتماد است یا نه؟ در این باره سه نظریه ابراز شده است:

  1. برخی معتقدند: ادراکات عقلی به طور مطلق - قطعی و غیر قطعی - در استنباط احکام شرعی حجت است. این نظریه مورد قبول اصحاب رأی، از فقهای اهل تسنن است که به تبع پذیرش آن ملاک‌هایی چون: قیاس، استحسان، مصالح مرسله و... را معتبر دانسته‌اند. این نظریه در زمان ابوحنیفه گسترش یافت و معتزلی‌ها تا به آنجا افراط کردند که در مقام استنباط حکم شرعی، عقل را به طور مطلق بر نص نیز ترجیح دادند.
  2. گروهی معتقدند: ادراکات عقلی به طور مطلق در حوزه استنباط دارای اعتبار نیست، این دیدگاه اخباریان و برخی از محدثان اهل تسنن است.
  3. بعضی راه افراط و تفریط را رها کرده و طریق تدقیق و تفصیل را برگزیده و گفته‌اند: ادراکات یقینی و قطعی عقل در حوزه استنباط احکام شرعی، معتبر بوده و ادراکات غیر یقینی عقل حجت نیست. این نظریه را بیشتر عالمان اصولی شیعه برگزیده‌اند. آیات و روایاتی که برای اعتبار ادراکات عقل آوردیم برای اثبات این نظر کافی است[۱۲۱].[۱۲۲]

اقسام مکلفان

در آیات متعدد از برخی وظایف که خداوند آن را بر خود مقرر کرده، یاد شده است، مانند رحمت بر بندگان و آمرزش آنان در صورت توبه و جبران گذشته ﴿وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۳]، روزی دادن همه جنبندگان: ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۱۲۴] و یاری کردن انسان‌های مؤمن ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ[۱۲۵]؛ ولی به نظر بسیاری از مفسران این موارد را نمی‌توان از مصادیق تکلیف مصطلح دانست، بلکه اینها تفضل الهی نسبت به بندگان است؛[۱۲۶] ولی شماری از مفسران و محققان از این امور به وظایفی که خداوند بر خود واجب کرده یا تکالیف خداوند تعبیر کرده‌اند.[۱۲۷] در روایات [۱۲۸] و ادعیه [۱۲۹] نیز از واجب بودن برخی امور بر خداوند یاد شده است. بر اساس دیدگاه نخست، اصناف مکلفان یا موجوداتی که احتمال تکلیف در مورد آنها داده شده بر پایه قرآن و منابع اسلامی عبارت‌اند از:

انسان‌ها

انسان اصلی‌ترین مخاطب تکالیف الهی است. در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۳۰] از عرضه شدن امانت الهی بر آسمان و زمین و کوه‌ها سخن به میان آمده و گفته شده که آنان از پذیرش امانت امتناع کردند؛ ولی انسان آن را پذیرفت. مراد از این «امانت»، به نظر برخی از مفسران، تکالیف الهی است.[۱۳۱] در برخی احادیث نیز مراد از آن، امامت و ولایت دانسته شده [۱۳۲] که اعتقاد به آن از بارزترین مصادیق تکلیف انسان است.[۱۳۳] در آیات متعدد دیگر نیز از برخی تکالیف اعتقادی و عملی انسان‌ها یاد شده است؛ مانند اعتقاد به خدا، پیامبران الهی، کتب آسمانی، فرشتگان و روز جزا ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا[۱۳۴]، پرستش خداوند ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۳۵]، اقامه نماز ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۱۳۶]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۱۳۷]، ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۳۸]، پرداخت زکات ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۱۳۹] و خمس ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۴۰] و روزه گرفتن. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۴۱]، ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۴۲] درباره اینکه از میان این تکالیف، اولین تکلیف انسان کدام است، آرای علما گونه گون است؛[۱۴۳] برخی، تکالیف شرعی (عملی) را متأخر از معرفت خداوند و توحید شمرده و عده ای آنها را همعرض دانسته‌اند.[۱۴۴]

جنیان

جنیان موجوداتی با شعور و اراده[۱۴۵] و در انتخاب راه نیکی و بدی مختارند، ازین رو همانند انسان‌ها مکلف به شمار می‌‌روند.[۱۴۶] مستند این دیدگاه، آیات پرشمار قرآنی است؛ مانند آیه ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۴۷] که هدف از خلقت جن را همانند انسان‌ها عبادت خدا دانسته است [۱۴۸] برخی، مفاد واژه «لِیَعبُدون» را امر کردن آنان به عبادت [۱۴۹] یا مطلق امر و نهی و تکلیف [۱۵۰] دانسته‌اند. در آیه ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ[۱۵۱]، مأمور شدن گروهی از جنیان برای شنیدن آیات قرآن از پیامبراکرم(ص) و تبلیغ آن در میان همنوعان خود مطرح شده است. مفسران از این آیه مکلف بودن جنیان [۱۵۲] و مأمور بودن پیامبر اکرم(ص) برای هدایت آنان را استفاده کرده‌اند.[۱۵۳] این مطلب از آیاتی دیگر نیز استفاده می‌‌شود؛ از جمله آیاتی که از وجود افراد مؤمن و فاسق در میان جنیان خبر داده ﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا[۱۵۴] یا جنیان را به ورود در جهنم تهدید کرده ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۵۵]، ﴿إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۱۵۶] یا از محشور شدن آنها در قیامت سخن به میان آورده ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۱۵۷]، ﴿وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ[۱۵۸] یا از اقرار آنان به گناه خویش ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۵۹] یا عذاب شدن جنیان در قیامت یاد کرده است. ﴿يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ[۱۶۰] برخی مفسران از آیه ﴿قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۶۱] استفاده کرده‌اند که جنیان افزون بر اصول دین، به فروع دین نیز مکلف‌اند؛ زیرا مراد از ﴿الْحَقِّ اصول دین و مراد از ﴿طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ فروع دین و احکام عملی است.[۱۶۲]

در احادیث اسلامی نیز از پیمان گرفتن پیامبر اکرم(ص) از جنیان درباره به جا آوردن برخی عبادات، همچون نماز، روزه، حج و جهاد یاد شده است.[۱۶۳] شماری از مفسران از آیات و روایات مذکور استفاده کرده‌اند که تکلیف جنیان همانند تکلیف انسان هاست؛[۱۶۴] اما عده ای دیگر برآن‌اند که جنیان در اصل تکلیف با انسان‌ها مشترک‌اند؛ لیکن نوع تکلیف آنها متفاوت است.[۱۶۵] شماری دیگر، اصولا تکلیف داشتن جنیان را نفی کرده و گفته‌اند که اگر آنان مکلف بودند، پیامبری از جنس خود داشتند؛ زیرا از آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۶۶] چنین برداشت می‌‌شود.[۱۶۷] با وجود این، هرچند برخی مفسران، پیامبران جنیان را همان پیامبران انسان‌ها دانسته‌اند؛[۱۶۸] اما عده‌ای با استناد به آیاتی مانند آیه ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۶۹] برآن‌اند که جنیان نیز پیامبرانی از جنس خودشان دارند.[۱۷۰] دیدگاه‌های دیگری نیز در این باره مطرح شده‌اند.[۱۷۱]

فرشتگان

به استناد آیه ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۱۷۲] ، که «عصیان نکردن» در برابر فرمان الهی را از ویژگی‌های فرشتگان شمرده: ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۱۷۳]، و آیات مشابه و نیز برخی روایات، مانند روایاتی که در آنها از ایمان فرشتگان به خداوند [۱۷۴] یادشده، یا از عبادت، سجده و رکوع آنان در برابر خدا [۱۷۵] و نیز طواف آنان بر گرد بیت المعمور [۱۷۶]سخن به میان آمده است، شماری از عالمان شیعه [۱۷۷] و برخی علمای اهل سنت،[۱۷۸] فرشتگان را موجوداتی مختار و مکلف دانسته‌اند و البته بر آن‌اند که آنان بر اثر عصمت، از فرمان خدا سرپیچی نمی‌کنند، بر این اساس برخی، فرشتگان را شایسته دریافت پاداش دانسته و گفته‌اند که پاداش آنان، بالا رفتن درجات آنها و نیز سرور و لذت ناشی از انجام دادن تکلیف است.[۱۷۹] در برخی احادیث هم طعام فرشتگان، تسبیح و تقدیس الهی ذکر شده است. [۱۸۰] شماری دیگر بر این باورند که تکالیف فرشتگان از نوع تکوینی است و با اختلاف درجات آن‌ها: ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ[۱۸۱] تکالیفشان متفاوت است.[۱۸۲] برخی بر آن‌اند که بیشتر فرشتگان مکلف‌اند؛ اما عده ای از آنان تکلیف ندارند، بلکه در تسخیر فرشتگان مکلف قرار دارند؛ مانند حیوانات که در تسخیر انسان‌ها هستند.[۱۸۳] برخی دیگر اصولا تکلیف داشتن فرشتگان را با این استدلال که آنان فاقد اختیارند و راهی جز انجام دادن دستورات الهی ندارند نفی کرده‌اند.[۱۸۴]

حیوانات

آیه ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ[۱۸۵] حیوانات را امت‌هایی همانند انسان‌ها شمرده است. همچنین آیه ﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ[۱۸۶] از محشور شدن حیوانات وحشی در قیامت سخن به میان آورده است. در برخی روایات نیز از حشر برخی حیوانات در قیامت و پاداش آنان به سبب برخی از کارها یاد شده است.[۱۸۷] برخی مفسران از این آیات و احادیث استفاده کرده‌اند که حیوانات همانند انسان‌ها نوعی تکلیف دارند.[۱۸۸] برخی از مفسران با استناد به برخی آیات قرآن که از قدرت فهم برخی حیوانات سخن به میان آورده، مانند آیات: ﴿ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ [۱۸۹]، ﴿وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ[۱۹۰]، ﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ[۱۹۱] که به حشر حیوانات اشاره دارد، گفته‌اند که حیوانات نیز نوعی تکلیف دارند که بر پایه داده‌های غریزی آنان است؛ هرچند تکالیف آنان مانند انسان‌ها نیست؛[۱۹۲] اما دیگران گفته‌اند که ثبوت تکلیف، منوط به داشتن عقل است و حیوانات چون عقل ندارند، مکلف نیستند.[۱۹۳] برخی نیز بلوغ و عقل را شرط مرحله عالی تکلیف دانسته و برآن‌اند که حیوانات در حدّ فهم و شعور خود تکلیف دارند و در قیامت بازخواست می‌‌شوند.[۱۹۴]

جمادات

در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۹۵] از عرضه شدن امانت بر آسمان و زمین و کوه‌ها و امتناع آنها از پذیرش آن سخن به میان آمده است. مراد از این امانت را تکلیف الهی دانسته‌اند. برخی مخاطب آیه را اهل آسمان و زمین دانسته‌اند؛[۱۹۶] اما عدّه‌ای برآن ند که این تکالیف بر خود آسمان و زمین و کوه‌ها عرضه شده است؛[۱۹۷] ولی آنان از پذیرش تکالیف امتناع کردند: ﴿فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا[۱۹۸].[۱۹۹] شماری دیگر، این تعبیر را کنایی دانسته و مراد آیه را این دانسته‌اند که اگر آسمان و زمین و کوه‌ها عقل و قابلیت پذیرش تکالیف را داشتند، به سبب عظمت آن تکالیف از پذیرش آنها خودداری می‌‌کردند؛ ولی انسان آنها را پذیرفت.[۲۰۰].[۲۰۱]

اهداف تکالیف

برخی از مذاهب کلامی، از جمله اشعریان، هدفمند بودن تکالیف الهی را منکرند و برآن‌اند که جست و جوی غرض برای افعال الهی، از جمله تکالیف، ناممکن و بیهوده و دست کم امری بی‌اهمیت است،[۲۰۲] براین اساس، برخی از آنان با استناد به ادله‌ای مانند: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۲۰۳] که خلقت و تکلیف کردن را حق خداوند شمرده: ﴿ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ، تشریع تکالیف را مقتضای الوهیت خداوند و عبودیت بنده شمرده و گفته‌اند: خداوند هرچه بخواهد می‌‌تواند بر بندگان تکلیف کند و ضرورتی ندارد که تکالیف او دارای حُسن باشد،[۲۰۴] حتی شماری از آنان گفته‌اند که تکلیف کردن خداوند بندگانش را به امور قبیح یا اموری که کیفر اُخروی در پی دارد، جایز است.[۲۰۵] در برابر، امامیان و معتزلیان، تکالیف الهی را امری ضروری [۲۰۶] و دارای هدف دانسته [۲۰۷] و برآن‌اند که لازمه نفی غرض از تکالیف الهی، عبث بودن افعال خداوند است، در حالی که این امر بر خداوند قبیح است و قرآن کریم نیز آن را مردود شمرده است: ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ[۲۰۸]؛ ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۲۰۹][۲۱۰]؛ همچنین اینان تشریع تکالیف از سوی خداوند را امری نیکو دانسته، صدور تکلیف قبیح و مُنکَر را بر خداوند ناروا شمرده‌اند،[۲۱۱] چنان که آیه ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۱۲] به این واقعیّت اشاره دارد. بر پایه آموزه‌های قرآنی، عمده‌ترین اهداف در تکالیف عبارت‌اند از:

جلب منفعت

مهم‌ترین هدف تکالیف الهی منفعت رساندن به بشر [۲۱۳] و بهره مند ساختن او از ثواب الهی [۲۱۴] است: ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۲۱۵] به نظر مفسران، مراد از ﴿حُرُمَاتِ اللَّهِ اوامر و نواهی الهی است.[۲۱۶] منافع تکالیف الهی گاه دنیوی است و گاه اخروی؛ گاهی برای خود شخص و گاه برای دیگران سودمند است؛ نمونه آنکه:

  1. تکلیف الهی حج، هم منافع مادی دارد و هم منافع معنوی: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ[۲۱۷]، ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ[۲۱۸].[۲۱۹] منافع مادی حج، سود حاصل از تجارت در ایام حج است [۲۲۰] و منافع معنوی آن، عفو و مغفرت الهی و ثواب اُخروی است.[۲۲۱]
  2. روزه، افزون بر سلامت جسمانی بدن،[۲۲۲] موجب تقویت تقواست. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۲۲۳].[۲۲۴]
  3. نماز سبب نزول آرامش بر انسان ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۲۲۵] و وسیله نیل او به مقامات معنوی و تکامل است: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا[۲۲۶]، ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۲۲۷]
  4. زکات و انفاق در راه خدا از یک سو برای فقرا سودمند است ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۲۲۸] و از سوی دیگر تقرب به خداوند و رحمت الهی را برای انفاق کننده در پی دارد: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۲۹]

دفع ضرر و مفسده

هدف دیگر تکالیف الهی، دفع مفاسد دنیوی و عذاب‌های اخروی است؛ مانند:

  1. حرمت گوشت خوک، مردار و خون، که دلیل آن نجاست و پلیدی و زیانبار بودن آن‌هاست: ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۳۰]
  2. نهی انسان‌ها از شرابخواری و قمار از آن روست که این دو عمل مایه دشمنی و کینه میان انسان‌ها و مانع ذکر خدا می‌‌شود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۲۳۱] در احادیث نیز زیان‌های پرشماری برای شراب ذکر شده است.[۲۳۲]
  3. فلسفه مهم تشریع نماز، دوری از گناه و کارهای ناپسند: ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ[۲۳۳] و پاک شدن از گناهان گذشته است ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ[۲۳۴]، چنان که در روایات نیز آمده است.[۲۳۵]
  4. در آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۳۶] پاک شدن انسان از رذایل اخلاقی مانند بخل، از اغراض تکلیف زکات دانسته شده است[۲۳۷]. انجام دادن تکالیف الهی انسان را از عقاب اخروی و آتش دوزخ نیز حفظ می‌‌کند. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا[۲۳۸]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۲۳۹]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۴۰]، ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲۴۱]

آزمایش مکلفان

هدف مهم دیگر تشریع تکالیف شرعی، آزمودن انسان‌هاست: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۲۴۲].[۲۴۳] برخی مفسران مراد از «ما ءاتـکُم» را تکالیف الهی و عبادات دانسته‌اند.[۲۴۴] در پرتو این آزمایش صفوف مؤمنان از مشرکان و منافقان جدا می‌‌شود و بر اساس آن خداوند منافقان و مشرکان را عذاب و مؤمنان را مورد آمرزش خود قرار خواهد داد: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۴۵]، ﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۲۴۶].[۲۴۷] به نظر برخی مراد از ﴿الْأَمَانَةَ، در این آیه تکالیف الهی است.[۲۴۸] در آیاتی دیگر نیز حکمت برخی تکالیف آزمودن مکلفان ذکر شده است؛ مانند حکم تغییر قبله برای جداسازی فرمانبرداران از نافرمانان ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۲۴۹] یا جهاد در راه خدا برای جداسازی افراد شکیبا از دیگران. ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ[۲۵۰] گاه تکالیف امتحانی خداوند برای ارتقای انسان هاست، چنان که برای اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم(ع)، وی با تکالیفی آزموده شد: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۵۱] مراد از ﴿بِكَلِمَاتٍ در این آیه را تکالیف الهی دانسته‌اند.[۲۵۲] برخی مراد از آن را نماز و مناسک حج [۲۵۳] و شماری دیگر مأموریت به ذبح حضرت اسماعیل(ع) ذکر کرده‌اند.[۲۵۴]

کیفر گناهکاران

برپایه برخی آیات، غرض از تشریع شماری از تکالیف، مجازات گناهکاران است. از آن جمله است تحریم برخی خوراکی‌های حلال بر بنی اسرائیل به سبب ارتکاب گناهانی مانند ظلم به دیگران، رباخواری و خوردن اموال دیگران:﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا[۲۵۵]، ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۵۶]، ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ[۲۵۷]، ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۵۸] از همین قبیل است مکلف شدن آنان به قتل یکدیگر به سبب ارتداد و انحراف از دین: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۵۹][۲۶۰] از آیات مربوط به احکام کیفری نیز برمی آید که یکی از اغراض تشریع آنها، مجازات بزهکاران بوده است؛ مانند احکام مربوط به حد زنا ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۲۶۱]، قذف ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲۶۲] و سرقت: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۲۶۳] تکالیف مربوط به کفارات را نیز می‌‌توان به نوعی کیفر برای جبران خطا یا گناه انجام گرفته برشمرد؛ مانند کفاره ظِهار ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۲۶۴]، ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۶۵]، کفاره صید در حال احرام ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ[۲۶۶] و کفاره سوگند نابجا. ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۶۷].[۲۶۸]

ویژگی‌های تکالیف

مهم‌ترین ویژگی‌های تکالیف الهی از دیدگاه قرآن کریم عبارت‌اند از:

در حد توان بودن تکالیف

انجام دادن تکلیف، همان گونه که از معنای لغوی آن برمی آید، نوعی دشواری دربردارد؛ ولی خداوند بیش از توان افراد، تکلیفی از آنان نمی‌خواهد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۲۶۹]، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۲۷۰]، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۷۱]، بر این اساس هرگاه تکلیفی بیش از توان مکلف بوده یا مشقت زیادی را بر او وارد آورد، آن تکلیف ساقط می‌‌شود؛ مانند سقوط تکلیفجهاد از ناتوانان و بیماران ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۷۲]، ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۷۳] یا افرادی که امکان حضور در جنگ ندارند. ﴿وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ[۲۷۴] گاه نیز تکلیف دشوار به تکلیفی آسان‌تر تبدیل می‌‌شود؛ مانند تشریع تیمم به جای وضو و غسل برای کسانی که آب برای آنان ضرر دارد یا تهیه آن مقدورشان نیست ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۷۵]؛ نیز مانند تبدیل روزه ماه رمضان به روزه قضا. ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۷۶]، شرایط تکلیف، عوامل سقوط یا تبدیل تکلیف) افزون بر این، در شریعت اسلام، تکالیفی آسان‌تر از شرایع پیشین مقرر شده‌اند. آیه ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۲۷۷] یکی از درخواست‌های پیامبر(ص) و مسلمانان را از خداوند همین امر ذکر می‌‌کند[۲۷۸] در آیه ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۷۹] آمده که پیامبر اکرم(ص) برخی تکالیف دشوار امت‌های گذشته را از عهده مسلمانان برداشت.[۲۸۰] یکی از این تکالیف، تحریم برخی خوردنی‌ها در پی ارتکاب برخی از گناهان بود: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا[۲۸۱]، ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ[۲۸۲]، ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۸۳].[۲۸۴]؛ نیز مشروط بودن پذیرش توبه آنان به کشتن یکدیگر در برخی موارد ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۸۵][۲۸۶] در احادیث متعدد از تفاوت تکالیف مسلمانان با پیروان شرایع دیگر یاد شده است؛ مثلا حدیث معروف «رفع»، کارهای بسیاری را بر مسلمانان مباح می‌‌داند؛ مانند آنچه از روی خطا، فراموشی، جهل یا در حال اکراه یا اضطرار صورت گیرد.[۲۸۷]

اشتراک تکلیف

بر پایه «قاعده اشتراک» در فقه اسلامی، بیشتر تکالیف الهی میان اصناف گوناگون مکلفان مشترک است.[۲۸۸] مهم‌ترین مصادیق اشتراک تکالیف عبارت‌اند از:

اشتراک زنان و مردان

اکثریت قریب به اتفاقتکالیف الهی میان مردان و زنان مشترک است. این امر از آیاتی از قرآن که مردان و زنان را به طور مشترک مخاطب برخی تکالیف دانسته استفاده می‌‌شود؛ مانند آیه ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۲۸۹]؛ همچنین بسیاری از عناوین قرآنی که مخاطب آن مردان هستند همچون ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[۲۹۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۹۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۲۹۲].[۲۹۳] شامل زنان نیز می‌‌شوند[۲۹۴] و کاربرد الفاظ مذکر در این قبیل موارد از باب تغلیب است.[۲۹۵]

اشتراک مخاطبان و غیر مخاطبان

هرچند بیشتر تکالیف مذکور در قرآن و احادیث خطاب به حاضران صادر شده‌اند؛ ولی دیگران نیز در این تکالیف شریک‌اند.[۲۹۶] در این باره به آیات متعددی از قرآن استدلال شده است؛ مانند آیه ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۲۹۷] که در آن انذار پیامبر اکرم(ص) حاضران و نیز همه کسانی را که تکالیف الهی به آنان می‌‌رسد دربرمی گیرد: ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ [۲۹۸]؛ نیز آیه ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۲۹۹] که پیامبراکرم(ص) را انذار دهنده همه جهانیان می‌‌شناساند: ﴿لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۳۰۰]. در احادیث گوناگون نیز بر اشتراک جهانیان در تکالیف تأکید شده است؛ مانند اینکه پیامبر(ص) خود را فرستاده خداوند برای همه جهانیان دانست [۳۰۱] و حلال و حرام شریعت خود را حلال و حرام ابدی شمرد.[۳۰۲] در احادیث دیگری نیز این معنا آمده است.[۳۰۳]

اشتراک معصوم با غیر معصوم

معصومان(ع) هرچند به درجه برین کمال رسیده‌اند؛ ولی در مکلف بودن به تکالیف شرعی با دیگران شریک‌اند. این مطلب از آیات متعددی استفاده می‌‌شود؛ مانند آیاتی که پیامبران را مخاطب برخی تکالیف قرار داده ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۳۰۴]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۳۰۵] یا از حبط اعمال آنان در صورت شرک ورزیدن خبر داده ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ[۳۰۶] یا از بازخواست رسولان الهی در قیامت نسبت به انجام وظیفه خود یاد کرده‌اند. ﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ[۳۰۷].[۳۰۸] در مقابل، برخی گفته‌اند: هدف از تکلیف، رسیدن به کمال است و پیامبران چون به کمال رسیده‌اند از انجام تکلیف بی‌نیازند.[۳۰۹] این نظریه مردود است؛ زیرا اولا با آیات قرآن در تضاد است. ثانیاً مکلف نبودن پیامبران به تکالیف مربوط به معاملات و قوانین دنیوی، موجب فساد و اختلال نظم جامعه، و مکلف نبودن آنان به تکالیف عبادی سبب تخلف ملکات فاضله آنان از آثارش می‌‌گردد.[۳۱۰] همچنین اگر دلیلی خاص بر اختصاص تکلیفی به معصوم نباشد، دیگر مکلفان نیز در تکالیفی که مخاطب آن معصومان هستند شریک‌اند. مستند این مدعا آیه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۱۱] است که پیامبر اکرم(ص) را الگوی همه مسلمانان معرفی کرده است؛ زیرا الگو بودن آن حضرت هنگامی صادق است که انجام دادن تکالیف پیامبر برای دیگران نیز مشروع باشد.[۳۱۲]

محدود بودن تکالیف به دنیا

تکالیف بشر و برخی موجودات دیگر همیشگی نیست، بلکه محدود به عالم دنیاست،[۳۱۳] ازین رو دنیا را «دارتکلیف» خوانده‌اند.[۳۱۴] آیات متعددی بر محدود بودن تکلیف به دنیا اشاره دارد؛ مانند:

  1. آیه ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا[۳۱۵] که در آن حضرت عیسی(ع) مکلف شدن خود به نماز و زکات را تا زمان حیات خود دانسته است.
  2. آیاتی که بر اساس آنها زمان برخی تکالیف الهی تا پیش از فرارسیدن مرگ است. ﴿ وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ [۳۱۶]
  3. آیاتی که ایمان آوردن کافران را در قیامت بی‌ثمر می‌‌داند. ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ[۳۱۷]
  4. آیاتی که درخواست کافران برای بازگشت به دنیا برای انجام دادن برخی تکالیف را بازگو می‌‌کند: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ[۳۱۸]، ﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۳۱۹]
  5. آیه ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ[۳۲۰] که خداوند در آن پیامبر اکرم را به عبادت تا هنگام مرگ فرمان داده است[۳۲۱]. به نظر برخی محققان، اگر تکلیف انسان دائمی و فراتر از حد دنیا باشد انسان به ثواب که غرض مهم تکلیف است، نخواهد رسید [۳۲۲] و اگر این ثواب، در دنیا همراه با تکلیف داده شود لازم می‌‌آید که ثواب همراه با مشقت و زحمت باشد و چنین پاداشی ثواب خالص نخواهد بود[۳۲۳].[۳۲۴]

شرایط تکلیف

تکلیف شرایط متعددی دارد که برخی از آنها از شرایط عام و برخی دیگر مانند حریت (برده نبودن)، از شرایط خاص تکلیف‌اند و تنها در برخی تکالیف شرط شده‌اند؛ همچنین برخی شرایط مانند بلوغ، شرط اصل تکلیف و برخی دیگر، مانند علم، شرط تنجز تکلیف‌اند؛ یعنی در صورتی مخالفت مکلف با آن مستحق مذمت یا عقاب خواهد بود که مکلف به آن علم داشته باشد. شرایط تکلیف عبارت‌اند از:

حیات

یکی از شرایط تکلیف، زنده بودن مکلف است،[۳۲۵] بر این اساس، شخص مرده مکلف نیست. به تصریح آیه ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا[۳۲۶]، حضرت عیسی(ع) مکلف شدن خود به نماز و زکات را از جانب خداوند، تا زمان حیات خود دانسته است. این شرط، از آیاتی نیز که تکالیفی مانند انفاق در راه خدا یا زکات را تا زمان مرگ مقرر ساخته [۳۲۷] فی الجمله استفاده می‌‌شود: ﴿وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ[۳۲۸]

بلوغ

از شرایط مهم تکلیف، بلوغ است، از این رو نابالغان مشمول احکام تکلیفی نیستند.[۳۲۹] در آیه﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۳۳۰] به شرط بودن بلوغ اشاره شده است: «و اِذا بَلَغَ الاَطفـلُ مِنکُمُ الحُلُمَ فَلیَستَـذِنوا»؛ همچنین فقها و مفسران [۳۳۱] از آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۳۳۲] اشتراط آن را در معاملات استفاده کرده‌اند. از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۳۳۳] نیز که در آن اولیا به ثبت دیون و معاملات افراد ضعیف و ناتوان مکلف شده‌اند، برمی آید؛ زیرا به نظر بسیاری از فقها، از مصادیق افراد ضعیف در این آیه، کودکان نابالغ‌اند.[۳۳۴] در روایات شیعه [۳۳۵] و اهل سنت [۳۳۶] نیز تکلیف از نابالغان نفی شده است. برخی با استناد به ادله‌ای مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۳۳۷] که تکلیفی را برای کودکان مقرّر می‌‌دارد. نابالغان را مکلف دانسته‌اند؛[۳۳۸] ولی برخی گفته‌اند که در این آیه، ولیّ و سرپرست کودک، مخاطب حکم الهی است نه خود او.[۳۳۹] عده‌ای دیگر نابالغان را مکلف به احکام غیر الزامی، یعنی مستحبات و مکروهات می‌‌دانند.[۳۴۰]

عقل

شرط دیگر تکالیف شرعی، عقل است، از این رو مجنون مکلف نیست.[۳۴۱] این شرط را از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۳۴۲] استفاده کرده‌اند، با این استدلال که از مصادیق ﴿ضَعِيفًا و ﴿أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ در این آیه، دیوانگان [۳۴۳] یا کسانی‌اند که دچار ناتوانی عقلی‌اند. به نظر برخی این شرط از آیه﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۳۴۴].[۳۴۵] نیز استفاده می‌‌شود.[۳۴۶] بر شرط بودن عقل برای تکلیف، ادله دیگر، مانند عقل [۳۴۷] و احادیث [۳۴۸] نیز دلالت دارند.

قدرت

از دیگر شرایط تکلیف، توانایی مکلف بر انجام دادن آن است.[۳۴۹] آیات پرشماری به این شرط اشاره دارند؛ مانند: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۳۵۰]، ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۵۱]، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۵۲]، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۵۳]، ﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۳۵۴]، ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا[۳۵۵]؛ همچنین آیات ناظر به نفی حرج و دشواری در دین مانند: ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۳۵۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۳۵۷]، ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۳۵۸]، ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا[۳۵۹] را نیز می‌‌توان مشعر به این شرط دانست.[۳۶۰] از نظر عقل نیز قدرت شرط تکلیف به شمار می‌‌رود و مکلف ساختن افراد به بیش از توان آنان قبیح است.[۳۶۱] در روایات اسلامی نیز تکلیف به بیشتر از توان نفی شده است؛[۳۶۲] ولی برخی نحله‌ها، مانند اشاعره، قدرت را شرط تکلیف ندانسته و تکلیف افراد به بیش از حد توان آنان را بر خداوند جایز شمرده‌اند.[۳۶۳] یکی از مستندات آنان آیه ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۳۶۴] است که در آن پیامبراکرم(ص) از خداوند خواستار مکلّف نشدن خود به بیش از حد توان است: «و لا تُحَمِّلنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ»؛ با این بیان که اگر چنان تکالیفی بر خداوند روا نبود چنین درخواستی معنا نداشت.[۳۶۵] در پاسخ گفته شده:

  1. مراد آیه درخواست مبتلا نشدن به عذاب [۳۶۶] یا تکالیفی است که به عنوان عذاب برای بنده مقرر می‌‌شود.[۳۶۷]
  2. بر فرض اینکه مراد تکلیف به بیش از حد توان باشد درخواست نفی آن، دلیل بر جواز مکلف کردن انسان به چنین تکالیفی از سوی خداوند نیست.[۳۶۸] برخی با استناد به آیه ﴿لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۶۹] که از محاسبه الهی از هرآنچه بر قلب انسان می‌‌گذرد خبر می‌‌دهد. گفته‌اند: برخی از اموری که بر قلب انسان می‌‌گذرد اختیاری نیست، پس محاسبهانسان بر آنها تکلیف به بیش از حد توان انسان است.[۳۷۰] در پاسخ گفته شده است که مراد آیه اموری است که در نفس رسوخ کرده و منشأ اطاعت یا معصیت می‌‌گردد نه هرآنچه بر قلب انسان خطور می‌‌کند [۳۷۱] یا اموری است که پس از ورود به قلب، فرد تصمیم به تحقق و عملی ساختن آنها می‌‌گیرد؛[۳۷۲] همچنین به آیات ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۳۷۳]، ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۷۴]، ﴿قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۳۷۵] استناد شده، با این استدلال که خداوند در آنها فرشتگان را به خبر دادن از اسمای الهی مکلف فرموده است، در حالی که آنان به این اسما دانا نبودند.[۳۷۶] در جواب باید گفت امر در آیه حقیقی و تکلیفی نیست، بلکه هدف از آن، آشکار کردن عجز ملائکه [۳۷۷] و خاموش ساختن اعتراض آنان نسبت به خلافت آدم بوده است.[۳۷۸] دراین باره به آیاتی دیگر نیز استناد شده است؛ مانند آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۳۷۹]، ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۸۰]، ﴿الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۳۸۱]، ﴿أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ[۳۸۲]، ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۳۸۳]، ﴿وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۳۸۴]، ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ[۳۸۵]، ﴿مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ[۳۸۶]، ﴿سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ[۳۸۷]؛ زیرا در این آیات کافران به ایمان آوردن مکلف شده‌اند، با اینکه خداوند از ایمان نیاوردن آنان آگاه است.[۳۸۸] در پاسخ این استدلال نیز گفته شده است که مکلف شدن کفار به ایمان با وجود آگاهی خداوند از این امر به جهت اهدافی دیگر از جمله اتمام حجت بر کافران، دستیابی پیامبر(ص) به پاداش ابلاغ [۳۸۹] و اموری دیگر بوده است.

اسلام

برخی فقها یکی از شرایط تکلیف را اسلام (مسلمان بودن) دانسته‌اند،[۳۹۰] بر این اساس، کافران، به احکام شرعی فرعی مکلف نیستند.[۳۹۱] از مستندات این دیدگاه، یکی آیاتی است که بیان تکالیف در آنها خطاب به مؤمنان است؛ مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ[۳۹۲]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۹۳]، ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۳۹۴]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۳۹۵]، ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۹۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۳۹۷]،﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۹۸]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۳۹۹] و... دیگری آیه ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۴۰۰] است که پس از ذکر برخی تکالیف شرعی، آن را مایه پند مؤمنان به خدا و روز جزا می‌‌داند.[۴۰۱] در شماری از احادیث نیز اسلام شرط برخی تکالیف شمرده شده است.[۴۰۲] برخی در تأیید این نظر گفته‌اند: اگر کافران، در حال کفر، مکلف به تکالیف شرعی باشند لازمه‌اش جمع بین اسلام و کفر است، و اگر پس از پذیرش اسلام به این تکالیف مکلف باشند لازمه‌اش وجوب قضای تکالیف گذشته بر آنان است، در حالی که کسی بر این نظر نیست.[۴۰۳] در برابر، بیشتر فقهای امامیه [۴۰۴] و اهل سنت [۴۰۵] برآن‌اند که اسلام شرط تکلیف نیست و کافران در اصول و فروع دین به انجام دادن تکالیف الهی موظف‌اند. صاحبان این نظر، به آیاتی استدلال می‌‌کنند که همه انسان‌ها را مخاطب برخی تکالیف قرار داده است؛ مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۴۰۶]، ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۴۰۷]؛ نیز آیاتی که کارهای همه انسان‌ها از جمله کافران را در قیامت بازخواست پذیر دانسته است، مانند آیات ﴿ فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ [۴۰۸]، ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۴۰۹]، ﴿الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۴۱۰].[۴۱۱] به نظر پیروان این دیدگاه، اختصاص خطاب برخی آیات به مؤمنان یا بدان سبب است که تنها آنها به این تکالیف عمل می‌‌کنند یا از آن روست که تنها کارهای آنان قبول می‌‌شود. برخی نیز سبب این گونه خطاب را انعقاد پیمان عبودیت میان مؤمنان و خداوند دانسته‌اند.[۴۱۲] درباره قضای تکالیف فوت شده، به نظر برخی فقها کافر پس از پذیرش اسلام در پاره ای از تکالیف، همچون حج مکلف به قضا کردن است.[۴۱۳] البته بنابر عدم وجوب قضا نیز علت آن، لطف خداوند بر کافران و ترغیب آنان به پذیرش اسلام است [۴۱۴] نه مکلف نبودن آنان به فروع دین.

شماری از اهل سنت در نظری دیگر بر آن‌اند که کافران تنها به نواهی مکلف‌اند؛ ولی اوامر شرعی بر آنان واجب نیست.[۴۱۵]

علم

به نظر برخی فقها علم داشتن به تکلیف از شرایط عام تکلیف است؛[۴۱۶] ولی بسیاری آن را از شرایط تنجز تکلیف دانسته‌اند،[۴۱۷] زیرا تکالیف شرعی میان عالم و جاهل مشترک است [۴۱۸] و جهل به تکلیف آن را ساقط نمی‌کند، بلکه تنها عقاب و مؤاخذه را برمی دارد:﴿مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۴۱۹] تعبیر آیه کنایه از وصول تکلیف به مکلف و بیان کردن آن است.[۴۲۰] برخی این شرط را از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۴۲۱] که از خیانت آگاهانه در امانت برحذر داشته استفاده کرده‌اند[۴۲۲] در برخی احادیث نیز مؤاخذه فرد جاهلِ به یک امر مردود شمرده شده است[۴۲۳].[۴۲۴]

عوامل سقوط یا تبدیل تکلیف

در اسلام تشریع تکالیف با لحاظ شرایط و مصالح افراد است، از این رو آنجا که تکالیف شرعی در توان یا به مصلحت افراد نبوده، آن تکلیف ساقط یا تکلیفی دیگر جایگزین آن شده است. مهم‌ترین عوامل سقوط یا تبدیل تکالیف عبارت‌اند از:

اضطرار

در صورت اضطرار یعنی مجبور شدن به انجام عملی برخلاف میل باطنی فرد،[۴۲۵] تکلیف از عهده انسان ساقط می‌‌شود؛ مانند تجویز استفاده کردن از مردار، خون و گوشت خوک در موارد اضطراری: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۲۶]، ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۲۷]، ﴿وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ[۴۲۸]، ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۲۹]، ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۳۰] البته رفع موقت تکلیف و اباحه در این موارد، تنها در حدّ رفع اضطرار (مثلاً نجات جان) است: ﴿َّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ[۴۳۱].[۴۳۲]

اکراه

در صورت اکراه، یعنی وادار کردن شخص بر انجام دادن کاری بدون میل باطنی، تکالیف الزامی رفع می‌‌شود؛ مانند جواز اظهار سخنان کفرآمیز در حال اکراه که در آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۴۳۳] آمده است. این آیه در مورد عمار یاسر نازل شد که بر اثر آزار و اذیت مشرکان سخنان کفرآمیز بر زبان جاری کرد و جان خود را نجات داد.[۴۳۴] پیامبر اکرم(ص) نیز کار او را تأیید فرمود.[۴۳۵] آیه ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۳۶] نیز بر رفع تکلیف در حالت اکراه اشعار دارد.

ترس

ترس شدید در پاره ای موارد می‌‌تواند تکلیفی را ساقط کند؛ مثلا بنابر آیه ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا[۴۳۷] در صورت ترس نمازگزار، خواندن نماز کامل ساقط و نماز خوف جایگزین آن می‌‌شود: «فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَقصُروا مِنَ الصَّلوةِ اِن خِفتُم اَن یَفتِنَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا»[۴۳۸] و مکلف می‌‌تواند نماز را به صورت نشسته یا خوابیده: ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا[۴۳۹].[۴۴۰] یا در حال حرکت، خواه پیاده یا سواره، به جا آورد: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۴۴۱].[۴۴۲] برخی با استناد به این آیه گفته‌اند که در چنین مواردی برخی اجزا و شرایط نماز، مانند روبه قبله بودن و رکوع و سجود نیز ساقط می‌‌شود؛[۴۴۳] همچنین در موارد تقیه، که به سبب ترس از زیان جانی یا مالی بر خود و دیگران نمی‌توان به تکالیف اولیه خود عمل کرد، تکلیف نخستین رفع و وظیفه ای دیگر جانشین آن می‌‌شود. در آیاتی مانند آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۴۴۴]، ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۴۴۵]، به این نکته اشاره شده است.

بیماری و ضعف

بیماری گاهی سبب سقوط تکلیف می‌‌گردد؛ مانند حکم وجوب جهاد:﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۴۶]، ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۴۴۷]، ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا[۴۴۸] یا وجوب حمل سلاح و آمادگی نظامی در هنگام جنگ و احتمال حمله دشمن ﴿وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا[۴۴۹] و گاه سبب تبدیل یک تکلیف به تکلیفی دیگر یا تأخیر زمان آن می‌‌شود؛ مانند جواز تراشیدن سر برای مُحرِم محصور بیماری که نمی‌تواند تا رسیدن قربانی به منا صبر کند و روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن حیوان به عنوان کفاره به جای آن است: ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴۵۰] و مانند تبدیل تکلیف وضو به تیمم در صورت بیماری ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا[۴۵۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۵۲]؛ نیز سقوط وجوب روزه ماه رمضان از مریض و مسافر و به جا آوردن قضای آن در وقتی دیگر. ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۵۳] افزون بر بیماری، گاهی ضعف و ناتوانی مکلف نیز موجب سقوط تکلیف می‌‌شود؛ مثلا به موجب آیه ﴿أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۴۵۴] روزه از افراد ضعیف ساقط است و در عوض باید فدیه بپردازند. در احادیث، کهنسالان [۴۵۵] و زنان باردار [۴۵۶] از مصادیق افراد ناتوان دانسته شده‌اند. برخی دیگر از تکالیفی که از عهده ناتوانان برداشته شده عبارت‌اند از وجوب هجرت از محیط کفر ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۴۵۷]، ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا[۴۵۸]، وجوب جهاد ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۵۹]،﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا[۴۶۰] و حرمت خوردن طعام برای افراد لنگ و کور و مریض از خانه دیگران. ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۴۶۱]

اذیت و زیان

اذیت نشدن و ضرر داشتن در برخی موارد موجب سقوط تکلیف یا جایگزین شدن تکلیفی دیگر می‌‌شود؛ مانند سقوط وجوب حمل سلاح و آمادگی نظامی در جنگ:﴿وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا[۴۶۲] و مانند جایگزین شدن تراشیدن سر و مکلف شدن فرد به روزه یا صدقه یا قربانی به عنوان کفاره به جای تکلیف نتراشیدن سر تا زمان رسیدن قربانی به مکه برای محرم محصور یا مریضی که به جهت اذیت شدن نمی‌تواند تا آن زمان صبر کند. ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴۶۳] هر چند این آیه در مورد شخصی نازل شد که وجود حشرات موذی در سرش وی را می‌‌آزرد؛[۴۶۴] ولی ﴿أَذًى در آیه عام است و اذیت و ضرر داشتن ناشی از دیگر عوامل را نیز شامل می‌‌شود.[۴۶۵]

سفر

در سفر برخی تکالیف با شرایط و احکامی خاص ساقط می‌‌شوند؛ مثلا روزه در سفر ساقط است و مکلف باید قضای آن را به جا آورد: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۶۶]؛ همچنین در سفر، خواندن نماز کامل ساقط و بر مسافر واجب [۴۶۷] است نماز شکسته (قصر) به جا آورد: «و اِذَا ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَقصُروا مِنَ الصَّلوة». فقهای اهل سنت قصر نماز را جایز شمرده‌اند نه واجب. ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا[۴۶۸].[۴۶۹] برخی این حکم را به سفرهای خوفی مقید کرده‌اند؛[۴۷۰] ولی فقهای امامیه [۴۷۱] و بسیاری از فقهای اهل سنت، تبدیل تکلیف مزبور را شامل همه سفرها دانسته‌اند.[۴۷۲]

بروز دشواری و فقدان امکانات

در برخی موارد، وجود مشکلات جدی یا فقدان وسایل لازم، سبب سقوط یا تبدیل تکلیف می‌‌گردد؛ مانند سقوط جهاد از کسانی که توانایی مالی را برای رفتن به جهاد ندارند یا حکومت امکانات اعزام آنان را نداشته باشد: ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۷۳]، ﴿وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ[۴۷۴] از این قبیل است تکلیف به تیمم به جای غسل و وضو برای کسی که امکان تهیه آب را ندارد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا[۴۷۵] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۷۶]؛ همچنین تکلیف به روزه به جای آزادسازی برده در صورت یافت نشدن برده در کفاره ظهار ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۴۷۷]، ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۷۸]، قتل خطایی ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۴۷۹] و شکستن سوگند ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۸۰]؛ نیز جایگزینی روزه پس از بازگشت از سفر حج به جای قربانی در صورت یافت نشدن آن در مکه. ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴۸۱].[۴۸۲]

پیامدهای تکلیف گریزی

قرآن کریم برای سرباز زدن مکلفان از امتثال تکالیف الهی، افزون بر محرومیت از منافع و مصالح تکالیف مزبور، پیامدها و آثار ناخوشایند دنیوی و اخروی را برمی شمرد؛ مانند:

ستم به خود

بی مبالاتی به انجام تکالیف شرعی فرد را در زمره ظالمان قرار می‌‌دهد؛ زیرا تجاوز از حدود الهی ستم به شمار می‌‌رود: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۸۳] و متجاوزان از حدود الهی، ظالمانی‌اند که بیشتر به خویشتن ستم می‌‌کنند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا[۴۸۴]؛ زیرا با ترک تکلیف، انسان در معرض عقاب الهی قرار می‌‌گیرد.[۴۸۵]

خیانت به خدا و پیامبر(ص)

تکالیف شرعی امانت الهی در دست بشرند: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۴۸۶].[۴۸۷]، از این رو متعهد نبودن به این تکالیف و بی‌اعتنایی به آنها نوعی خیانت در امانت به شمار می‌‌رود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۴۸۸] برخی مفسران، مراد از ﴿ أَمَانَاتِكُمْ در این آیه را احکام و تکالیف الهی دانسته‌اند.[۴۸۹] در احادیث نیز از تکالیف شرعی به عنوان امانت خدا و رسول یاد شده و عصیان در برابر این تکالیف، خیانت در امانت به شمار رفته است.[۴۹۰]

حسرت در قیامت

آنان که اوامر و نواهی الهی را در دنیا فرو گذارده‌اند، در قیامت دچار حسرت می‌‌شوند: ﴿أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ[۴۹۱].[۴۹۲]، بر اساس برخی روایات، یکی از مصادیق ﴿جَنْبِ اللَّهِ ولایت علی(ع) و اولاد او است،[۴۹۳] از این رو برای انجام دادن تکالیفِ ترک شده، مانند نماز، روزه و حج، از خداوند خواهان بازگشت به دنیایند: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ[۴۹۴]، ﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۴۹۵].[۴۹۶] در احادیث اهل بیت(ع) آیه بر ترک کنندگان زکات تطبیق شده است.[۴۹۷]

لعن و عذاب الهی

دیگر پیامد فروگذاردن تکالیف شرعی، لعن الهی و عذاب اخروی است: ﴿وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[۴۹۸] مراد از ﴿ عَهْدَ اللَّهِ در این آیه اوامر و نواهی الهی است،[۴۹۹] چنان که مراد از ﴿ مَا أَمَرَ اللَّهُ را صله رحم دانسته‌اند که تکلیفی شرعی است.[۵۰۰] آیه ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۵۰۱] با اشاره به بی‌اعتنایی بنی اسرائیل به برخی از تکالیف، آنان را بدین سبب، افزون بر خواری در دنیا، شایسته شدیدترین عذاب‌ها می‌‌داند: ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۵۰۲]، ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ[۵۰۳]؛ همچنین در آیه ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ[۵۰۴] کسانی را که از تکالیف الهی سر بپیچند، مستحق ورود به دوزخ و عذاب خوارکننده دانسته است.[۵۰۵]

منابع

پانویس

  1. المصباح، ص۵۳۸؛ لسان العرب، ج ۹، ص۳۰۷؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۹۲، «کلف».
  2. العین، ج۵، ص۳۷۲.
  3. مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۵.
  4. مفردات، ص۷۲۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۳۶.
  5. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  6. قاموس قرآن، ج۶، ص۱۳۷.
  7. لسان العرب، ج۹، ص۳۰۷.
  8. محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  9. التبیان، ج ۳، ص۵۲۴؛ الاقتصاد الهادی، ص۶۱.
  10. الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص۲۴۸.
  11. تقریب المعارف، ص۱۱۲.
  12. قواعد المرام، ص۱۱۴؛ المصطلحات الکلامیه، ص۸۰ ـ ۸۱؛ مصطلحات علم الکلام، ج ۱، ص۳۵۳ ـ ۳۵۵.
  13. اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۱۷ ـ ۲۳۴.
  14. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.
  15. التبیان، ج۳، ص۵۲۴.
  16. التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۸۴.
  17. شرح المصطلحات الکلامیة، ص۸۰-۸۱.
  18. محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۶۰.
  19. محاضرات فی أصول الفقه، ج۳، ص۴۲۰.
  20. المعجم الأصولی، ج۱، ص۵۷۲.
  21. محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  22. شرح تجرید، ص۳۷۵؛ شرح اصول کافی، ج ۹، ص۲۴۱؛ جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۲۷۸.
  23. الکافی، حلبی، ص۳۳ ـ ۳۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، ص۴۵.
  24. کشف المراد، ص۴۴۲؛ المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۲۴۱.
  25. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.
  26. المسلک فی اصول الدین، ص۹۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص۳۳۴ ـ ۳۳۵.
  27. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۰۴؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۵۷۷.
  28. جامع المدارک، ج ۳، ص۲۰۵؛ منیة الطالب، ج ۳، ص۱۹۶؛ اصطلاحات الاصول، ص۱۲۰.
  29. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۱-۵۸۲.
  30. سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  31. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  32. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  33. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمی‌کنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
  34. «و ما به هیچ کس جز در خور توانش تکلیف نمی‌کنیم و نزد ما کتابی است که به حقّ، سخن می‌گوید و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره مؤمنون، آیه ۶۲.
  35. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  36. جامع البیان، ج ۲، ص۱۹۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۳۱؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۱۶۴.
  37. التبیان، ج ۳، ص۱۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۱۵۳؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۱۹۷.
  38. فتح القدیر، ج ۱، ص۱۸۶؛ سبل الهدی، ج ۲، ص۲۸۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۴۷۱.
  39. فتح القدیر، ج ۱، ص۱۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص۳۳۷؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۱۶۴.
  40. مجمع البحرین، ج ۱، ص۴۷۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۳۸۰؛ فتح القدیر، ج ۱، ص۴۳۵.
  41. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید -مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  42. «آنگاه اگر زن را (سومین بار) طلاق داد دیگر بر او حلال نیست تا آنکه به مرد دیگری شوهر کند؛ سپس اگر (آن مرد دیگر) او را طلاق داد، چنانچه (زن و شوهر اول) گمان می‌کنند که احکام خداوند را می‌توانند بجا آورند بر آنان گناهی نیست که به یکدیگر باز گردند؛ و این احکام خداوند است که آن را برای گروهی که می‌دانند روشن می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۳۰.
  43. «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  44. «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
  45. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان ، نمازگزاران، سجده‌کنندگان ، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  46. مجمع البیان، ج ۵، ص۴۰۳؛ المیزان، ج ۷، ص۱۱۶؛ زاد المسیر، ج ۴، ص۱۷۳.
  47. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  48. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  49. «و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  50. مجمع البیان، ج ۷، ص۱۴۷؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۹۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۲۲۸.
  51. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  52. زبدة البیان، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۴۹۳؛ معانی القرآن، ج ۴، ص۴۰۴.
  53. جامع البیان، ج ۶، ص۷۲؛ التبیان، ج ۳، ص۴۱۸؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۰۳.
  54. «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
  55. «(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.
  56. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  57. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  58. الرسائل العشر، ص۳۱۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۵۳۰؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۵۱.
  59. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۲-۵۸۳؛ محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  60. «داوری جز با خداوند نیست » سوره انعام، آیه ۵۷.
  61. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  62. «و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  63. المیزان، ج ۷، ص۱۱۶؛ جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۰۵.
  64. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  65. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  66. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمی‌کنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
  67. «از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
  68. «بگو: مرا خبر دهید: آنچه را که خداوند از روزی برایتان فرو فرستاده است حلال و (برخی را) حرام گردانیده‌اید، آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ می‌بندید؟» سوره یونس، آیه ۵۹.
  69. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  70. «بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار می‌دارید و آنچه را نهان می‌کنید می‌داند» سوره مائده، آیه ۹۹.
  71. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  72. «و اگر دروغ‌انگاری کنید بی‌گمان امت‌های پیش از شما (نیز) دروغ‌انگاری کرده‌اند و بر پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار، نیست» سوره عنکبوت، آیه ۱۸.
  73. «پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ایم، بر تو جز پیام‌رسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کرده‌اند گزندی به آنان برسد بی‌گمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است» سوره شوری، آیه ۴۸.
  74. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  75. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  76. الکافی، کلینی، ج ۱، ص۵۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۸۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص۱۷۹.
  77. نهج السعاده، ج ۸، ص۱۶۸ ـ ۱۷۲.
  78. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  79. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  80. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
  81. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
  82. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  83. «و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش می‌دهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند ، شنوا می‌توانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲.
  84. «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  85. «یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.
  86. التبیان، ج ۴، ص۱۱۰؛ ج ۶، ص۲۳۱؛ المنیر، ج ۱، ص۶۶.
  87. عدة الاصول، ج ۲، ص۵۶۳؛ زبدة الاصول، ج ۴، ص۴۳.
  88. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  89. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
  90. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  91. «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  92. اصول الفقه، ص۲۱۷ ـ ۲۲۰؛ مصباح الفقاهه، ج ۴، ص۳۲؛ الدرالمنضود، ج ۱، ص۴۰۱.
  93. اصطلاحات الاصول، ص۲۰۷؛ مائة قاعدة فقهیه، ص۲۶۸ ـ ۲۶۹؛ اصول الفقه، ج ۱، ص۲۱۷ ـ ۲۲۰.
  94. «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  95. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  96. «و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۹.
  97. «و این (قرآن) کتابی است خجسته که آن را فرو فرستاده‌ایم پس، از آن پیروی کنید و پرهیزگاری ورزید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره انعام، آیه ۱۵۵.
  98. «مبادا بگویید: کتاب (آسمانی، تنها) بر دو گروه پیش از ما فرو فرستاده شده است و به راستی ما از خواندن (و بحث و بررسی) آنان ناآگاه بودیم» سوره انعام، آیه ۱۵۶.
  99. «یا بگویید: اگر کتاب (آسمانی) بر ما فرو فرستاده شده بود ما از آنان رهیافته‌تر می‌بودیم؛ به راستی برهانی از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است؛ اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟» سوره انعام، آیه ۱۵۷.
  100. تفسیر المنار، ج ۶، ص۷۳ ـ ۷۴؛ فتح الباری، ج ۱۳، ص۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۵۹.
  101. الاصول العامه، ص۲۷۰؛ شرح المقاصد، ج ۴، ص۲۸۲ ـ ۳۰۵؛ اصول الفقه، ج ۲، ص۱۶۴.
  102. «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  103. مجمع البیان، ج ۶، ص۲۳۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۱۵؛ انوارالاصول، ج ۲، ص۵۰۵.
  104. عیون الحکم، ص۲۷؛ میزان الحکمه، ج ۳، ص۲۰۳۳.
  105. الکافی، ج ۱، ص۱۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۰۷؛ بحارالانوار، ج ۱، ص۱۳۷.
  106. فرائد الاصول، ج ۲، ص۲۲؛ نهایة الافکار، ج ۲، ص۲۰۵.
  107. زبدة الاصول، ج ۳، ص۱۹۳؛ منتقی الاصول، ج ۴، ص۳۷۲؛ الاصول العامة، ص۴۸۲.
  108. احکام القرآن، ج ۳، ص۲۵۳؛ شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۸۴؛ شرح اصول الکافی، ج ۵، ص۴۹.
  109. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۳-۵۸۵.
  110. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷
  111. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  112. «و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  113. «بر پیامبر جز پیام رسانی نیست» سوره مائده، آیه ۹۹.
  114. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  115. اجود التقریرات، ج۱، ص۱۱۶؛ تهذیب الأصول، ج۲، ص۴۱.
  116. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  117. «و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  118. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  119. الکافی، ج۱، ص۱۶.
  120. اصول الفقه، ج۱، ص۲۱۶.
  121. منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ص۲۴۱.
  122. محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  123. «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  124. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
  125. «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهان‌ها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
  126. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۸۶؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۳۵۴، ۳۵۶.
  127. کلام اسلامی، ش ۳۹، ص۱۲۹.
  128. تهذیب الاحکام، ج ۷، ص۳۵۶؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص۹۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۶۴.
  129. المزار، ص۵۳۸؛ الدروع الواقیه، ص۲۰۹؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص۱۵۹.
  130. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  131. الرسائل العشر، ص۳۱۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۵۳۰؛ بحارالانوار، ج ۵، ص۳۱۱.
  132. تفسیر قمی، ج ۲، ص۱۹۸؛ نورالثقلین، ج ۴، ص۳۰۹ - ۳۹۴؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص۲۷۵.
  133. شرح اصول الکافی، ج ۷، ص۵۲ ـ ۵۳.
  134. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتاب‌های (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بی‌گمان به گمراهی ژرفی در افتاده است» سوره نساء، آیه ۱۳۶.
  135. «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.
  136. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  137. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  138. «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
  139. «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.
  140. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  141. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  142. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  143. اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۸۰؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، ص۴۵.
  144. دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، ص۴۵.
  145. المیزان، ج ۲۰، ص۳۹؛ حیات الحیوان، ج ۱، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹.
  146. المیزان، ج ۲۰، ص۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص۱۶۹.
  147. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  148. جامع البیان، ج ۲۷، ص۱۶؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۲۶۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۸۴.
  149. تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص۵۵؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۱۳۲؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۸۴.
  150. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۳۱؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۱۳۲.
  151. «و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از پریان را به سوی تو گرداندیم که به قرآن گوش فرا می‌دادند و چون نزد آن حاضر شدند (به هم) گفتند: خاموش باشید (و گوش فرا دهید!) آنگاه چون به پایان آمد به سوی قوم خود بازگشتند در حالی که (آنان را) بیم می‌دادند» سوره احقاف، آیه ۲۹.
  152. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص۱۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص۷۹ ـ ۸۰.
  153. تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.
  154. «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند» سوره جن، آیه ۱۴.
  155. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  156. «جز کسانی که پروردگارت (بر آنان) بخشایش آورد و آنها را برای همین (بخشایش) آفرید؛ و حکم پروردگارت (بدین قرار) اتمام یافت که: بی‌گمان دوزخ را از پریان و آدمیان می‌آکنم» سوره هود، آیه ۱۱۹.
  157. «و روزی که همه آنان را گرد می‌آورد (می‌فرماید:) ای گروه پریان! به یقین از انسان‌ها (پیروان) بسیار یافتید و دوستان ایشان از انسان‌ها می‌گویند: پروردگارا! برخی از ما از برخی دیگر بهره‌مند شدیم و به اجلی که برای ما مقرّر فرموده بودی رسیدیم؛ (خداوند) می‌فرم» سوره انعام، آیه ۱۲۸.
  158. «و میان او و پریان، خویشی نهادند و بی‌گمان پریان می‌دانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر می‌آورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.
  159. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  160. «بر (سر) شما زبانه‌ای از آتش و مس گداخته فرستاده می‌شود و شما از خود نمی‌توانید دفاع کرد» سوره الرحمن، آیه ۳۵.
  161. «گفتند: ای قوم ! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتاب‌های آسمانی) که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی می‌کند» سوره احقاف، آیه ۳۰.
  162. روح المعانی، ج ۲۶، ص۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۸۳؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص۷۶.
  163. مستدرک الوسائل، ج ۱، ص۱۷۷؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۴۴؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۲۰.
  164. تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص۱۶۹؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۹؛ عالم الجن، ص۲۲۷ ـ ۲۲۸.
  165. کشاف القناع، ج ۱، ص۵۷۱ ـ ۵۷۲؛ عالم الجن، ص۲۲۹.
  166. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  167. عالم الجن، ص۱۹۳ ـ ۱۹۹.
  168. مجمع البیان، ج ۴، ص۱۶۴؛ جامع البیان، ج ۸، ص۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۸۶.
  169. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  170. جامع البیان، ج ۸، ص۴۷ ـ ۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۸۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص۱۶۳.
  171. کشاف القناع، ج ۱، ص۵۷۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص۷۹.
  172. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  173. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  174. نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۴، ص۱۱.
  175. نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ مجمع الزوائد، ج ۱، ص۵۱ ـ ۵۲؛ کنزالعمال، ج ۶، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸.
  176. الکافی، کلینی، ج ۴، ص۱۹۶؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۱ ـ ۴۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۳۴۵.
  177. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۶۲؛ اوائل المقالات، ص۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ بحارالانوار، ج ۵۶، ص۳۱۵ ـ ۳۱۷.
  178. تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۱۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص۴۳۲.
  179. الرسائل العشر، ص۳۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۱۹۶.
  180. بحارالانوار، ج ۵۶، ص۳۱۵؛ ج ۵۴، ص۹۲؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۵.
  181. «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد» سوره صافات، آیه ۱۶۴.
  182. المیزان، ج ۱۹، ص۳۳۴ ـ ۳۳۵.
  183. شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص۴۳۲.
  184. اوائل المقالات، ص۷۱؛ حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص۱۶.
  185. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نیز هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود می‌پرد، جز اینکه گروه‌هایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
  186. «و آنگاه که جانوران وحشی را گرد آورند» سوره تکویر، آیه ۵.
  187. مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰؛ بحارالانوار، ج ۷، ص۹۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۵۰۸.
  188. مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰؛ تفسیر المنار، ج ۷، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج ۷، ص۲۵۶.
  189. «تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند» سوره نمل، آیه ۱۸.
  190. «او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.
  191. «و آنگاه که جانوران وحشی را گرد آورند،» سوره تکویر، آیه ۵.
  192. المیزان، ج ۷، ص۷۷ ـ ۷۸.
  193. التبیان، ج ۴، ص۱۳۰؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰؛ بحارالانوار، ج ۶۱، ص۷؛ ج ۷، ص۲۵۶.
  194. نمونه، ج ۵، ص۲۲۶ ـ ۲۲۷.
  195. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  196. الرسائل العشر، ص۳۱۲؛ التبیان، ج ۸، ص۳۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۲۵۵.
  197. جامع البیان، ج ۲۲، ص۶۶ ـ ۶۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۵۳۰؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص۲۲۴ ـ ۲۲۵.
  198. سوره احزاب، آیه ۷۲.
  199. المیزان، ج ۱۶، ص۳۵۰.
  200. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۸۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶.
  201. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۵-۵۸۹؛ محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  202. نهج الحق، ص۸۸؛ اللمع، ص۹۹ ـ ۱۱۵.
  203. «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز می‌پوشاند -که آن را شتابان می‌جوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  204. التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۱۲۶، ۱۳۵.
  205. نهج الحق، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶.
  206. کشف المراد، ص۴۴۱؛ الاقتصاد الهادی، ص۶۱، ۶۵.
  207. اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۲۱؛ پژوهشی در معارف امامیه، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶؛ کشف المراد، ص۴۴۱.
  208. «و آسمان و زمین و آنچه را میان آنها ست به بازیچه نیافریده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۶.
  209. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  210. نهج الحق، ص۸۹؛ شرح احقاق الحق، ج ۱، ص۴۲۲.
  211. الاقتصاد الهادی، ص۶۱.
  212. «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
  213. الاقتصاد الهادی، ص۶۲؛ الرسائل، ج ۳، ص۱۳؛ شرح تجرید، ص۳۴۵.
  214. التبیان، ج ۵، ص۳۵۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۹۸؛ الغیبه، ص۱۷۷.
  215. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  216. مجمع البحرین، ج ۱، ص۴۹۳؛ زبدة البیان، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹؛ معانی القرآن، ج ۴، ص۴۰۴.
  217. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
  218. «تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۸.
  219. الکافی، کلینی، ج ۴، ص۲۶۳ ـ ۲۶۵؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص۴۰۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص۱۲۲.
  220. جامع البیان، ج ۱۷، ص۱۹۲ ـ ۱۹۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۴۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۲۲۶.
  221. مجمع البیان، ج ۷، ص۱۴۶؛ الصافی، ج ۳، ص۳۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۴۱.
  222. مستدرک الوسائل، ج ۷، ص۵۰۲؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص۲۶۸؛ کنزالعمال، ج ۸، ص۴۵۰.
  223. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  224. عون المعبود، ج ۲، ص۱۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص۲۷۵ ـ ۲۷۶.
  225. «همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های ایشان با یاد خداوند آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  226. «نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.
  227. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  228. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  229. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزن» سوره توبه، آیه ۹۹.
  230. «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  231. «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  232. الکافی، کلینی، ج ۶، ص۲۴۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص۳۰۳؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۷۶.
  233. «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است و خداوند می‌داند که چه انجام می‌دهید» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  234. «و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار؛ بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  235. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۲۱۴ ـ ۲۱۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۳۱۷؛ وسائل الشیعه، ج ۴، ص۹.
  236. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  237. بحارالانوار، ج ۶، ص۱۰۴؛ نمونه، ج ۸، ص۱۱۷؛ منهج القرآن، ج ۴، ص۲۰۴.
  238. «آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
  239. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  240. «ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟» سوره صف، آیه ۱۰.
  241. «به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید، این برای شما بهتر است اگر بدانید» سوره صف، آیه ۱۱.
  242. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
  243. التبیان، ج ۳، ص۵۴۶؛ جامع البیان، ج ۸، ص۱۵۱؛ شرح الرضی علی الکافیه، ص۸۷.
  244. التبیان، ج ۳، ص۵۴۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۵۰.
  245. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  246. «تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۷۳.
  247. مجمع البیان، ج ۸، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۲۵۸.
  248. الرسائل العشر، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، ج ۵، ص۳۱۱؛ تحفة الاحوذی، ج ۶، ص۳۳۶.
  249. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید ، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  250. «آیا پنداشته‌اید به بهشت می‌روید بی‌آنکه خداوند جهادگران و شکیبایان شما را معلوم دارد؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۲.
  251. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  252. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۵۹؛ تفسیر جلالین، ص۱۴.
  253. التبیان، ج ۱، ص۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص۷۳۳؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۸۰.
  254. تفسیر قمی، ج ۱، ص۵۹؛ الصافی، ج ۱، ص۱۸۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص۷۳۴.
  255. «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.
  256. «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  257. «و بر یهودیان هر (جاندار) ناخنداری را حرام کردیم و از گاو و گوسفند پیه آنها را بر آنها حرام کردیم جز آنچه بر گرده و روده دارند و یا همراه استخوان‌هاست؛ بدین گونه آنان را برای افزونجویی‌شان کیفر دادیم و بی‌گمان ما راست‌گفتاریم» سوره انعام، آیه ۱۴۶.
  258. «و هرچه را پیش‌تر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌ورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
  259. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  260. جامع البیان، ج ۱، ص۴۰۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۱۸؛ الصافی، ج ۱، ص۱۳۲.
  261. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  262. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  263. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  264. «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳.
  265. «و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۴.
  266. «ای مؤمنان! شکار را در حالی که در احرام هستید نکشید و هر کسی به عمد آن را بکشد، کیفرش چهارپایی است همگون آنچه کشته است، چنانکه دو (گواه) دادگر از خودتان بر (همگونی) آن (با شکار) حکم کنند، قربانی‌یی که به (قربانگاه) کعبه برسد؛ یا کفّاره‌ای است برابر با اطعام مستمندان یا همچند آن (شصت روز) روزه تا کیفر کار خود را بچشد؛ خداوند از گذشته در گذشت ولی هر که (به شکار کردن) برگردد خداوند از وی انتقام خواهد گرفت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره مائده، آیه ۹۵.
  267. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  268. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۸۹-۵۹۲.
  269. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  270. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  271. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمی‌کنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
  272. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  273. «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.
  274. «و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمی‌یابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشم‌هاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمی‌یافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۲.
  275. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  276. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  277. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  278. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۵۱؛ فتح القدیر، ج ۱، ص۳۰۸؛ القواعد الفقهیه، ج ۱، ص۲۵۳.
  279. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  280. التبیان، ج ۴، ص۵۶۰؛ الصافی، ج ۲، ص۲۴۳؛ فتح القدیر، ج ۲، ص۲۵۲.
  281. «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.
  282. «و بر یهودیان هر (جاندار) ناخنداری را حرام کردیم و از گاو و گوسفند پیه آنها را بر آنها حرام کردیم جز آنچه بر گرده و روده دارند و یا همراه استخوان‌هاست؛ بدین گونه آنان را برای افزونجویی‌شان کیفر دادیم و بی‌گمان ما راست‌گفتاریم» سوره انعام، آیه ۱۴۶.
  283. «و هرچه را پیش‌تر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌ورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
  284. مجمع البیان، ج ۲، ص۲۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۴۲۶.
  285. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  286. مجمع البیان، ج ۴، ص۳۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۳۰۰؛ تفسیر جلالین، ص۶۴.
  287. الخصال، ص۴۱۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۳۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۶، ص۴۲۳.
  288. القواعد الفقهیه، ج ۲، ص۵۳؛ مائة قاعدة فقهیه، ص۴۳؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۳.
  289. «بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
  290. «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳.
  291. «ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴.
  292. «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  293. الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۸؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۷۵.
  294. مغنی اللبیب، ج ۲، ص۴۵۸؛ جواهر الکلام، ج ۷، ص۳۴۲.
  295. فقه القرآن، ج ۱، ص۱۷۳؛ المیزان، ج ۱۵، ص۱۶۳.
  296. غنائم الایام، ج ۲، ص۵۳۷؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۸؛ مائة قاعدة فقهیه، ص۴۳ ـ ۴۴.
  297. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  298. العناوین الفقهیه، ج ۱، ص۲۶؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۴.
  299. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  300. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  301. مسند احمد، ج ۱، ص۳۰۱؛ مجمع الزوائد، ج ۱، ص۲۶۱؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۳۳۹.
  302. الکافی، ج ۱، ص۵۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۵۶۹؛ بحارالانوار، ج ۲۶، ص۳۵.
  303. مسند احمد، ج ۱، ص۲۳؛ ج ۴، ص۳۲؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص۳۴ ـ ۳۵؛ ج ۲، ص۱۹۱؛ الکافی، کلینی، ج ۱، ص۱۸۷ ـ ۱۸۹؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص۱۴۳.
  304. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  305. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  306. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۳-۸۸.
  307. «به یقین (هم) از کسانی که (پیامبرانی) به سویشان فرستاده شدند و (هم) از پیامبران بازخواست خواهیم کرد» سوره اعراف، آیه ۶.
  308. الصافی، ج ۲، ص۱۸۰؛ نورالثقلین، ج ۲، ص۴.
  309. المیزان، ج ۱۲، ص۲۰۰.
  310. المیزان، ج ۱۲، ص۲۰۰.
  311. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  312. الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۳؛ العناوین الفقهیه، ج ۱، ص۲۴.
  313. شرح اصول کافی، ج ۷، ص۱۰۴؛ اوائل المقالات، ص۳۰۵؛ التبیان، ج ۵، ص۴۰۷.
  314. شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص۱۴۰؛ شرح اصول کافی، ج ۲، ص۱۹۰؛ ج ۷، ص۱۰۳؛ اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۸۱ ـ ۸۲.
  315. «و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.
  316. «و از آنچه روزیتان کرده‌ایم (در راه خداوند) هزینه کنید پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد آنگاه بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا تا زمانی نزدیک پس نیفکندی تا صدقه بدهم و از شایستگان باشم» سوره منافقون، آیه ۱۰.
  317. «آیا چشمداشتی جز این دارند که فرشتگان نزد آنان بیایند یا پروردگارت آید یا برخی از نشانه‌های عذاب پروردگارت آید؟ روزی که برخی نشانه‌های پروردگارت آید کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکویی انجام نداده باشد ایمانش او را سودی نخواهد داد؛ بگو چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.
  318. «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
  319. «شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
  320. «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
  321. جامع البیان، ج ۱۴، ص۹۹؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۱۳۳؛ الصافی، ج ۳، ص۱۲۵.
  322. اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۳۳؛ رسائل، ج ۳، ص۱۳؛ الاقتصاد، ص۷۴.
  323. الاقتصاد، ص۷۴؛ اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۳۳.
  324. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۹۲-۵۹۶؛ محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  325. اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۲۴؛ جامع المدارک، ج ۲، ص۲۵۶؛ مسالک الافهام، ج ۷، ص۲۳۴.
  326. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  327. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۱۳۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۹۱.
  328. «و از آنچه روزیتان کرده‌ایم (در راه خداوند) هزینه کنید پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد آنگاه بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا تا زمانی نزدیک پس نیفکندی تا صدقه بدهم و از شایستگان باشم» سوره منافقون، آیه ۱۰.
  329. غنائم الایام، ج ۱، ص۶۵؛ مستند الشیعه، ج ۱۰، ص۳۳۶؛ الثمر الدانی، ص۱۴.
  330. «و چون کودکانتان به بلوغ رسیدند باید (هنگام ورود) اجازه بگیرند مانند کسانی که پیش از آنان اجازه می‌گرفتند، بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌دارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۹.
  331. تکملة حاشیة رد المختار، ج ۱، ص۲۳۷.
  332. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  333. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  334. تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص۷۳؛ مجمع الفائده، ج ۸، ص۱۵۲؛ اعانة الطالبین، ج ۳، ص۸۳.
  335. عوالی اللئالی، ج ۱، ص۲۰۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۲۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱، ص۸۴.
  336. مسند احمد، ج ۱، ص۱۱۶، ۱۴۰؛ سنن النسائی، ج ۶، ص۱۵۶؛ المستدرک، ج ۱، ص۲۵۸.
  337. «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر می‌برید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان می‌دارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
  338. التبیان، ج ۷، ص۴۶۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۲۶۹ ـ ۲۷۰؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۱۳۱.
  339. التبیان، ج ۷، ص۴۶۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۲۶۹ ـ ۲۷۰.
  340. مدارک الاحکام، ج ۶، ص۴۱ ـ ۴۲؛ عوائد الایام، ص۲۶۹؛ مواهب الجلیل، ج ۲، ص۵۵.
  341. منتهی المطلب، ج ۲، ص۶۴۸؛ مدارک الاحکام، ج ۶، ص۱۳۸؛ حاشیة رد المختار، ج ۱، ص۹۴.
  342. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  343. زبدة البیان، ص۴۴۴؛ المبسوط، ج ۲۴، ص۱۶۱؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۴۵.
  344. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  345. الحدائق، ج ۱۸، ص۳۶۸؛ مغنی المحتاج، ج ۲، ص۱۶۵؛ اعانة الطالبین، ج ۳، ص۸۳.
  346. مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶؛ الینابیع الفقهیه، ج ۱۲، ص۱۶۴؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۶۷.
  347. تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۲۶۶؛ ریاض المسائل، ج ۱، ص۳۱۶؛ جامع المدارک، ج ۲، ص۱۸۹.
  348. وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱، ص۸۴؛ سنن النسائی، ج ۶، ص۱۵۶.
  349. ریاض المسائل، ج ۸، ص۱۰۸؛ الفوائد العلیه، ج ۲، ص۳۱۴.
  350. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  351. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  352. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  353. «و آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمی‌کنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
  354. «و ما به هیچ کس جز در خور توانش تکلیف نمی‌کنیم و نزد ما کتابی است که به حقّ، سخن می‌گوید و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره مؤمنون، آیه ۶۲.
  355. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  356. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
  357. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  358. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  359. «خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۸.
  360. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۶.
  361. الاقتصاد، ص۶۱؛ التبیان، ج ۶، ص۴۸۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۱، ص۶۵۲.
  362. الکافی، کلینی، ج ۱، ص۱۶۱ ـ ۱۶۳.
  363. نور البراهین، ج ۲، ص۲۶۱؛ مفاهیم القرآن، ص۳۲.
  364. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  365. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۵۹ ـ ۱۵۸؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۲۹۶.
  366. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۵۸؛ کنزالدقایق، ج ۱، ص۶۹۵.
  367. المیزان، ج ۲، ص۴۴۵.
  368. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۵۸.
  369. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و اگر آنچه در دل دارید آشکار یا پنهان کنید، خداوند حساب آن را از شما باز خواهد خواست، پس هر که را بخواهد می‌آمرزد و هر که را بخواهد عذاب خواهد کرد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۸۴.
  370. المیزان، ج ۲، ص۴۳۷.
  371. المیزان، ج ۲، ص۴۳۶.
  372. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۳۴.
  373. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  374. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  375. «گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۳۲.
  376. المیزان، ج ۲، ص۴۳۷.
  377. مفاهیم القرآن، ص۳۳؛ شرح المقاصد، ج ۲، ص۱۵۵.
  378. ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۱۷۷.
  379. «بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند» سوره بقره، آیه ۶.
  380. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  381. «همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کژ می‌شمرند و جهان واپسین را انکار می‌کنند» سوره هود، آیه ۱۹.
  382. «آنان در زمین به ستوه‌آورنده (ی خداوند) نیستند و در برابر خداوند دوستی ندارند، عذابشان دو چندان می‌شود (زیرا) یارای شنیدن نداشتند و اهل بصیرت نبودند» سوره هود، آیه ۲۰.
  383. «آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.
  384. «و برای آنان برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی ایمان نمی‌آورند» سوره یس، آیه ۱۰.
  385. «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
  386. «دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید» سوره مسد، آیه ۲.
  387. «زودا که در آتشی زبانه‌دار درآید» سوره مسد، آیه ۳.
  388. المحصول، ج ۲، ص۲۲۴ ـ ۲۲۵؛ ج ۴، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۱۰۶؛ مفاهیم القرآن، ص۳۲.
  389. کنز الدقایق، ج ۱، ص۱۰۶.
  390. حاشیة رد المختار، ج ۱، ص۹۴؛ فقه السنه، ج ۱، ص۶۲۹؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۳، ص۲۷۰.
  391. تحریرات فی الاصول، ج ۵، ص۳۱۸؛ المجموع، ج ۳، ص۴؛ البحر الرائق، ج ۲، ص۳۵۴.
  392. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
  393. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  394. «و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی به جای می‌نهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش می‌کنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۳۴.
  395. «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  396. «و داستان (بخشش) کسانی که دارایی‌های خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان می‌بخشند، همچون باغساری بر پشته‌واره‌ای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوه‌هایش را دوچندان کند و خداوند به آن» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
  397. «ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر می‌آوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوب‌های آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشم‌پوشی نسبت به آنها نمی‌ستاندید؛ و بدانید که خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره بقره، آیه ۲۶۷.
  398. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.
  399. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  400. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.
  401. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۱۲۳.
  402. مصباح الفقیه، ج ۱، ص۲۲۸؛ جامع المدارک، ج ۱، ص۶۳.
  403. المحصول، ج ۲، ص۲۴۵.
  404. مستند الشیعه، ج ۹، ص۳۸۵؛ مختلف الشیعه، ج ۳، ص۲۵۱؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۲۶۹.
  405. المجموع، ج ۳، ص۴؛ حاشیة ردالمختار، ج ۴، ص۵؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۶۲.
  406. «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.
  407. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  408. «که در بهشت‌هایی به سر می‌برند، از هم می‌پرسند» سوره مدثر، آیه ۴۰-۴۴.
  409. «و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۸.
  410. «همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند» سوره فصلت، آیه ۷.
  411. کنزالعرفان، ج ۱، ص۷؛ العده، ج ۱، ص۱۹۲؛ المحصول، ج ۲، ص۲۳۷.
  412. کنزالعرفان، ج ۱، ص۷؛ آیات الاحکام تطبیقی، ص۵۱.
  413. العروة الوثقی، ج ۲، ص۴۶۴؛ معتمد العروه، ج ۱، ص۲۶۳، «حج».
  414. المحصول، ج ۲، ص۲۴۵ ـ ۲۴۶.
  415. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۲۳۷؛ المجموع، ج ۳، ص۴.
  416. اصول فقه، ج ۱، ص۸۲؛ اندیشه‌های کلامی شیخ طوسی، ص۲۲۷؛ نیل الاوطار، ج ۵، ص۲۷۲.
  417. نهایة الافکار، ج ۱، ص۴۱۴؛ العروة الوثقی، ج ۴، ص۳۸۸؛ مستمسک العروه، ج ۱۰، ص۱۱۲.
  418. القواعد الفقهیه، ج ۱، ص۸۴؛ اجود التقریرات، ج ۱، ص۱۵۵؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص۳۰۹.
  419. «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  420. فرائد الاصول، ج ۲، ص۲۲؛ نهایة الافکار، ج ۲، ص۲۰۵؛ زبدة الاصول، ج ۳، ص۱۹۳.
  421. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  422. المیزان، ج ۹، ص۵۴.
  423. تحف العقول، ص۵۰؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۳۶۹.
  424. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۵۹۶-۶۰۰؛ محققیان، رضا، مقاله «تکلیف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۵۴۷-۵۵۱.
  425. القاموس الفقهی، ص۲۲۲؛ ترمنولوژی حقوق، ص۵۶.
  426. «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  427. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  428. «شما را چه می‌شود که از آنچه (در ذبح) نام خداوند بر آن برده شده است نمی‌خورید در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام کرده- جز آنچه از (خوردن) آن، ناگزیر شده باشید- برایتان روشن ساخته است ؛ و بی‌گمان بسیاری با هوا و هوس‌هایشان به نادانی (مردم را) گمراه م» سوره انعام، آیه ۱۱۹.
  429. «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  430. «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.
  431. سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  432. المهذب البارع، ج ۴، ص۱۸۶؛ مسالک الافهام، ج ۱۲، ص۱۱۳؛ المغنی، ج ۱۱، ص۷۳.
  433. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  434. تفسیر قمی، ج ۱، ص۳۹۰؛ التبیان، ج ۶، ص۴۲۸؛ جامع البیان، ج ۷، ص۳۵۵.
  435. الکافی، ج ۲، ص۲۱۹؛ جامع البیان، ج ۱۴، ص۲۳۷؛ المیزان، ج ۱۲، ص۳۵۸.
  436. «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
  437. «و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  438. المقنعه، ص۲۱۳؛ مجمع الفائده، ج ۳، ص۳۵۱؛ الام، ج ۱، ص۲۴۲.
  439. «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.
  440. زبدة البیان، ص۱۲۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۷۴.
  441. «و اگر در بیم بودید، (نماز خوف را) پیاده یا سواره بجای آورید و چون ایمنی یافتید خداوند را یاد کنید همان‌گونه که آنچه را نمی‌دانستید به شما آموخت» سوره بقره، آیه ۲۳۹.
  442. المعتبر، ج ۲، ص۴۶۰؛ مدارک الاحکام، ج ۳، ص۱۴۱؛ فتح العزیز، ج ۴، ص۶۴۶.
  443. منتهی المطلب، ج ۱، ص۲۲۱؛ تذکرة الفقهاء، ج ۴، ص۴۳۵؛ المجموع، ج ۳، ص۲۳۰.
  444. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  445. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  446. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  447. «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما» سوره فتح، آیه ۱۶.
  448. «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.
  449. «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگ‌افزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخوانده‌اند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگ‌افزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست می‌دارند که شما از جنگ‌افزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگ‌افزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگی‌تان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواری‌آفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.
  450. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  451. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
  452. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  453. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  454. «روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  455. جامع البیان، ج ۲، ص۱۸۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۰؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۱۴۶.
  456. المقنع، ص۱۹۴؛ المعتبر، ج ۲، ص۷۱۸؛ کشاف القناع، ج ۲، ص۳۶۰.
  457. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  458. «بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۸.
  459. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  460. «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.
  461. «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  462. «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگ‌افزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخوانده‌اند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگ‌افزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست می‌دارند که شما از جنگ‌افزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگ‌افزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگی‌تان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواری‌آفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.
  463. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  464. جامع البیان، ج ۲، ص۳۱۵؛ التبیان، ج ۲، ص۱۵۸؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۸ ـ ۳۹.
  465. التبیان، ج ۲، ص۱۵۸؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۹۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص۳۴۰ ـ ۳۴۱.
  466. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  467. تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۱۸۶؛ نهایة الاحکام، ج ۲، ص۱۶۶.
  468. «و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  469. بدائع الصنائع، ج ۱، ص۹۲؛ المغنی، ج ۲، ص۱۰۸؛ کشاف القناع، ج ۱، ص۶۱۴.
  470. کشاف القناع، ج ۱، ص۶۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۶۱.
  471. نهایة الاحکام، ج ۲، ص۱۸۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۱۹۲؛ ج ۴، ص۴۰۲.
  472. الخلاف، ج ۱، ص۵۶۷؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص۳۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۶۱.
  473. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  474. «و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا آنان را سوار کنی گفتی چیزی نمی‌یابم تا بر آن سوارتان کنم؛ بازگشتند در حالی که چشم‌هاشان لبریز از اشک بود از غم اینکه چیزی نمی‌یافتند تا (در این راه) ببخشند» سوره توبه، آیه ۹۲.
  475. «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید و نیز در حال جنابت (به نماز و محل نماز رو نیاورید) مگر رهگذر باشید تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا یکی از شما از جای قضای حاجت باز آمد یا با زنان آمیزش کردید و آب نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید و بخشی از رخساره‌ها و دست‌هایتان را با آن مسح کنید که خداوند، در گذرنده‌ای آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۴۳.
  476. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  477. «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳.
  478. «و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۴.
  479. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  480. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  481. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع می‌پردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانواده‌اش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  482. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۶۰۰-۶۰۳.
  483. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید -مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  484. «ای پیامبر! چون زنان را طلاق می‌دهید، هنگام (آغاز) عده‌شان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانه‌هاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمی‌دانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
  485. الصافی، ج۵، ص۱۸۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۵۶.
  486. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  487. تفسیر جلالین، ص۵۶۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۵۳۰؛ المیزان، ج ۱۶، ص۳۵۱.
  488. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  489. جامع البیان، ج ۹، ص۲۹۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۵۶؛ المیزان، ج ۹، ص۵۴ ـ ۵۵.
  490. تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۷۲؛ التفسیر الصافی، ج ۲، ص۲۹۱؛ نورالثقلین، ج ۲، ص۱۴۴.
  491. «(و پیش از آن) که کسی بگوید: ای دریغا از آنچه درباره خداوند کوتاهی کردم و بی‌گمان از ریشخندکنندگان بودم» سوره زمر، آیه ۵۶.
  492. جامع البیان، ج ۲۴، ص۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۲۷۱؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص۳۳۲.
  493. بحارالانوار، ج ۲۴، ص۱۹۱؛ الصافی، ج ۴، ص۳۲۶.
  494. «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
  495. «شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
  496. مجمع البیان، ج ۷، ص۲۰۸؛ المیزان، ج ۱۵، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج ۶، ص۲۱۰.
  497. نورالثقلین، ج ۳، ص۵۵۲؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص۱۱۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص۲۷.
  498. «و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن می‌شکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌گسلند و در زمین تبهکاری می‌ورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.
  499. جامع البیان، ج ۱، ص۲۶۳؛ التبیان، ج ۱، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۱۴۰.
  500. مستدرک الوسائل، ج ۸، ص۳۳۶؛ الاختصاص، ص۲۳۹؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص۲۱۱.
  501. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
  502. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
  503. «آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۶.
  504. «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
  505. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «تکلیف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص ۶۰۳-۶۰۴.