بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
عدهای گفتهاند که [[انسان]] مجموعی مرکب از [[جسم]] و عرض است، <ref>تلخیص المحصّل، ص ۳۷۸؛ کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، ص ۳۲۷.</ref> و گاهی [[انسان]] را مرکب از [[بدن]] و [[روح]] دانستهاند، به طوری که [[بدن]] را جسمی کثیف و [[روح]] را جسمی لطیف شمردهاند که [[صفات]] [[نفسانی]] راجع به [[جسم]] لطیف است و صفات بدنی راجع به [[جسم]] کثیف. [[ظهور]] و تحقق هر دو نوع صفات، مشروط به امتزاج و اختلاط هر دو [[جسم]] است و بعد از تفرّق و [[مرگ]] هیچ کدام از صفات، باقی نمیماند<ref>گوهر مراد، ص ۵۹۸.</ref>. | عدهای گفتهاند که [[انسان]] مجموعی مرکب از [[جسم]] و عرض است، <ref>تلخیص المحصّل، ص ۳۷۸؛ کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، ص ۳۲۷.</ref> و گاهی [[انسان]] را مرکب از [[بدن]] و [[روح]] دانستهاند، به طوری که [[بدن]] را جسمی کثیف و [[روح]] را جسمی لطیف شمردهاند که [[صفات]] [[نفسانی]] راجع به [[جسم]] لطیف است و صفات بدنی راجع به [[جسم]] کثیف. [[ظهور]] و تحقق هر دو نوع صفات، مشروط به امتزاج و اختلاط هر دو [[جسم]] است و بعد از تفرّق و [[مرگ]] هیچ کدام از صفات، باقی نمیماند<ref>گوهر مراد، ص ۵۹۸.</ref>. | ||
'''ملاحظه:''' با [[تأمّل]] در ادلّهای که برای بطلان قول اوّل و دوم بیان گردید، این دیدگاه نیز [[باطل]] میشود، و نیازی به تکرار آن نیست<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، | '''ملاحظه:''' با [[تأمّل]] در ادلّهای که برای بطلان قول اوّل و دوم بیان گردید، این دیدگاه نیز [[باطل]] میشود، و نیازی به تکرار آن نیست<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۱۰.</ref>. | ||
=== قول چهارم: مرکب از [[بدن]] و نفس مجرّد === | === قول چهارم: مرکب از [[بدن]] و نفس مجرّد === | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در [[کلام]] [[نورانی]] از [[امام علی]] {{ع}} وارد شده که [[حضرت]] فرمودند: "[[حقیقت انسان]] همان [[عقل]] اوست<ref>{{عربی|" أَصْلَ الْإِنْسَانِ لُبُّهُ "}}؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص ۱۰۸؛ امالی، ص ۲۴۰.</ref> و نیز [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه میفرماید: "اساس و رکن [[انسان]] [[عقل]] است، و [[عقل انسان]] عبارت از [[زیرکی]]، [[درایت]]، صیانت و [[علم]] است، و آدمیبه سبب [[عقل]] کامل میشود و [[عقل]]، [[دلیل]] و [[راهنما]] و کلید امور اوست<ref>{{عربی|" دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ، وَالْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَالْفَهْمُ وَالْحِفْظُ وَالْعِلْمُ، وَبِالْعَقْلِ يَكْمُلُ، وَهُوَ دَلِيلُهُ وَمُبْصِرُهُ وَمِفْتَاحُ أَمْرِه "}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۵؛ بحارالانوار، ج۱، ص ۹۰.</ref>. | در [[کلام]] [[نورانی]] از [[امام علی]] {{ع}} وارد شده که [[حضرت]] فرمودند: "[[حقیقت انسان]] همان [[عقل]] اوست<ref>{{عربی|" أَصْلَ الْإِنْسَانِ لُبُّهُ "}}؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص ۱۰۸؛ امالی، ص ۲۴۰.</ref> و نیز [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه میفرماید: "اساس و رکن [[انسان]] [[عقل]] است، و [[عقل انسان]] عبارت از [[زیرکی]]، [[درایت]]، صیانت و [[علم]] است، و آدمیبه سبب [[عقل]] کامل میشود و [[عقل]]، [[دلیل]] و [[راهنما]] و کلید امور اوست<ref>{{عربی|" دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ، وَالْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَالْفَهْمُ وَالْحِفْظُ وَالْعِلْمُ، وَبِالْعَقْلِ يَكْمُلُ، وَهُوَ دَلِيلُهُ وَمُبْصِرُهُ وَمِفْتَاحُ أَمْرِه "}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۵؛ بحارالانوار، ج۱، ص ۹۰.</ref>. | ||
از مجموع مطالب یاد شده میتوان نتیجه گرفت که [[روح]] و [[بدن]] در نظر [[اسلام]] در واقع مخالف همدیگرند، [[حیات]] اصالتاً از آن [[روح]] است و تا [[روح]] به [[بدن]] تعلق دارد، [[بدن]] نیز از وی کسب [[حیات]] میکند و هنگامیکه [[روح]] از [[بدن]] قطع علاقه میکند، [[بدن]] از کار میافتد و [[روح]] همچنان به [[حیات]] خود ادامه میدهد<ref>شیعه در اسلام، ص ۲۰۷.</ref>. بنابراین [[انسانیت]] [[انسان]] و اصالت او به [[روح]] او بستگی دارد که با [[فاسد]] شدن [[بدن]] از بین نمیرود و [[ادراک]] [[لذت]] و [[الم]] از سوی [[انسان]] متوقف بر داشتن [[بدن]] نیست<ref>تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۱۱۴.</ref>. و با توجه به این که آن چه در [[حقیقت انسان]] اصیل است [[روح]] او بوده و برای [[بدن]] هیچ سهمی جز به گونه تبعی و اعتباری در [[حقیقت]] آدمی نمیتوان قائل شد، میتوان نتیجه دیگری گرفت و آن این که ویژگیهای تبعی و خصوصیتهای مربوط به حوزه غیر [[حقیقی]] [[انسان]]، هیچ تمایزی را به لحاظ جنسیت در وجود او [[اثبات]] نمیکند. بنابر این همه خطابات [[قرآن]] در محورهای کلی همچون [[معرفت]]، [[ایمان]]، معدلت، [[صلاح]]، [[هدایت]]، [[هجرت]]، [[عبادت]]، حتی [[ولایت]] و دیگر [[کمالات]] ملکوتی که [[مؤمنان]] را به اوج قلههای [[عظمت]] و [[عرفان]] میخواند، اگر چه طبق [[فرهنگ]] محاوره با صیغهها و ضمیرهای مذکر آمده باشد، [[حقیقت انسان]] را دربر میگیرد و هیچ نگاهی به [[زن]] یا [[مرد بودن]] او ندارد<ref>حیات حقیقی انسان در قرآن، ص ۱۸۴.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، | از مجموع مطالب یاد شده میتوان نتیجه گرفت که [[روح]] و [[بدن]] در نظر [[اسلام]] در واقع مخالف همدیگرند، [[حیات]] اصالتاً از آن [[روح]] است و تا [[روح]] به [[بدن]] تعلق دارد، [[بدن]] نیز از وی کسب [[حیات]] میکند و هنگامیکه [[روح]] از [[بدن]] قطع علاقه میکند، [[بدن]] از کار میافتد و [[روح]] همچنان به [[حیات]] خود ادامه میدهد<ref>شیعه در اسلام، ص ۲۰۷.</ref>. بنابراین [[انسانیت]] [[انسان]] و اصالت او به [[روح]] او بستگی دارد که با [[فاسد]] شدن [[بدن]] از بین نمیرود و [[ادراک]] [[لذت]] و [[الم]] از سوی [[انسان]] متوقف بر داشتن [[بدن]] نیست<ref>تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۱۱۴.</ref>. و با توجه به این که آن چه در [[حقیقت انسان]] اصیل است [[روح]] او بوده و برای [[بدن]] هیچ سهمی جز به گونه تبعی و اعتباری در [[حقیقت]] آدمی نمیتوان قائل شد، میتوان نتیجه دیگری گرفت و آن این که ویژگیهای تبعی و خصوصیتهای مربوط به حوزه غیر [[حقیقی]] [[انسان]]، هیچ تمایزی را به لحاظ جنسیت در وجود او [[اثبات]] نمیکند. بنابر این همه خطابات [[قرآن]] در محورهای کلی همچون [[معرفت]]، [[ایمان]]، معدلت، [[صلاح]]، [[هدایت]]، [[هجرت]]، [[عبادت]]، حتی [[ولایت]] و دیگر [[کمالات]] ملکوتی که [[مؤمنان]] را به اوج قلههای [[عظمت]] و [[عرفان]] میخواند، اگر چه طبق [[فرهنگ]] محاوره با صیغهها و ضمیرهای مذکر آمده باشد، [[حقیقت انسان]] را دربر میگیرد و هیچ نگاهی به [[زن]] یا [[مرد بودن]] او ندارد<ref>حیات حقیقی انسان در قرآن، ص ۱۸۴.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref> | ||
== [[جهانبینی]] [[توحیدی]] و [[جایگاه]] [[انسان]] == | == [[جهانبینی]] [[توحیدی]] و [[جایگاه]] [[انسان]] == | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌ عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: برخی جنّیان و برخی نیز [[ملائکه]]های زمینی را مستخلفٌ عنه دانستهاند،<ref>مجمع البیان، ص ۷۳.</ref>. لکن نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که اوّلاً سیاق [[آیه خلافت]] و [[آیه]] بعدی این است که [[خداوند]] در [[مقام]] اعطای [[کرامت]] و کمال به [[انسان]] است، کرامتی که نیاز به زمینه مناسبی چون [[علم به اسماء]] دارد و [[ملائکه]] مکرّم از زمینه فوق محرومند. چنین کمال و کرامتی در صورتی تصوّر دارد که [[انسان]] [[خلیفه خدا]] باشد نه [[خلیفه]] دیگری. ثانیاً: نسلهای فراوانی یکی پس از دیگری آمدهاند و هر کدام [[جانشین]] دیگری بوده است و [[آفریدگار]] همه آنها [[خدای سبحان]] بوده است، ولی هنگام آفریدن هیچ یک، [[فرشتگان]] را در جریان [[آفرینش]] [[نسل]] [[جدید]] قرار نداد و از آن به عنوان [[خلیفه]] یاد نکرد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۶۱.</ref>. مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده میشود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرّم و [[معصوم]] [[خدا]] بودهاند مقامیبس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند میشد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در [[خلافت]] از [[خدا]] برای [[آدم]] معنی پیدا میکند. | نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌ عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: برخی جنّیان و برخی نیز [[ملائکه]]های زمینی را مستخلفٌ عنه دانستهاند،<ref>مجمع البیان، ص ۷۳.</ref>. لکن نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که اوّلاً سیاق [[آیه خلافت]] و [[آیه]] بعدی این است که [[خداوند]] در [[مقام]] اعطای [[کرامت]] و کمال به [[انسان]] است، کرامتی که نیاز به زمینه مناسبی چون [[علم به اسماء]] دارد و [[ملائکه]] مکرّم از زمینه فوق محرومند. چنین کمال و کرامتی در صورتی تصوّر دارد که [[انسان]] [[خلیفه خدا]] باشد نه [[خلیفه]] دیگری. ثانیاً: نسلهای فراوانی یکی پس از دیگری آمدهاند و هر کدام [[جانشین]] دیگری بوده است و [[آفریدگار]] همه آنها [[خدای سبحان]] بوده است، ولی هنگام آفریدن هیچ یک، [[فرشتگان]] را در جریان [[آفرینش]] [[نسل]] [[جدید]] قرار نداد و از آن به عنوان [[خلیفه]] یاد نکرد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۶۱.</ref>. مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده میشود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرّم و [[معصوم]] [[خدا]] بودهاند مقامیبس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند میشد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در [[خلافت]] از [[خدا]] برای [[آدم]] معنی پیدا میکند. | ||
نکته پایانی در بحث [[خلافت]] [[انسان]]، این است که قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] کجاست؟ هر چند ممکن است از ظاهر [[آیه]] برداشت شود که این [[خلافت]] مربوط به [[زمین]] است، لکن قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] اختصاص به [[زمین]] ندارد، بلکه همه [[آسمان]]ها و [[زمین]] را شامل میشود. چرا که [[زمین]] مسکن و مقرّ وجود [[مادّی]] و جسمانی اوست و کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} در [[آیه]]، بدین معناست که در قوس صعـود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]]، [[زمین]] است. بنابراین کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} قید [[جعل]] است، نه قید [[خلافت]]. به ویژه با توجه به این که [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه خدا]] در [[آسمانها]] خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد<ref>تسنیم، ج۳، | نکته پایانی در بحث [[خلافت]] [[انسان]]، این است که قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] کجاست؟ هر چند ممکن است از ظاهر [[آیه]] برداشت شود که این [[خلافت]] مربوط به [[زمین]] است، لکن قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] اختصاص به [[زمین]] ندارد، بلکه همه [[آسمان]]ها و [[زمین]] را شامل میشود. چرا که [[زمین]] مسکن و مقرّ وجود [[مادّی]] و جسمانی اوست و کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} در [[آیه]]، بدین معناست که در قوس صعـود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]]، [[زمین]] است. بنابراین کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} قید [[جعل]] است، نه قید [[خلافت]]. به ویژه با توجه به این که [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه خدا]] در [[آسمانها]] خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد<ref>تسنیم، ج۳، ص۱۱۶.</ref>. | ||
=== [[مقام کرامت]] و [[مقام افضلیت|افضلیت انسان]] === | === [[مقام کرامت]] و [[مقام افضلیت|افضلیت انسان]] === |