حضرت خدیجه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحب‌نظران'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
جز (جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحب‌نظران')
خط ۸۷: خط ۸۷:
در این باره نیز نمی‌خواهیم بحث کنیم که آیا هند از این شوهر بود یا از آن یکی؟ و اگر فرزند عتیق بود، دختر بود<ref>الاوائل، ج۱، ص۱۵۹.</ref> وگرنه پسر. و آیا در [[جنگ جمل]] همراه علی {{ع}} بود و کشته شد یا در [[بصره]] در اثر [[طاعون]]؟<ref>بنگرید: الاصابه، ج۳، ص۶۱۱- ۶۱۲؛ نسبت قریش، ص۲۲؛ سیره حلبی، ج۱، ص۱۴۰؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۳۱؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۲- ۱۳.</ref> با این حال چند نکته را به اختصار بیان می‌کنیم؛
در این باره نیز نمی‌خواهیم بحث کنیم که آیا هند از این شوهر بود یا از آن یکی؟ و اگر فرزند عتیق بود، دختر بود<ref>الاوائل، ج۱، ص۱۵۹.</ref> وگرنه پسر. و آیا در [[جنگ جمل]] همراه علی {{ع}} بود و کشته شد یا در [[بصره]] در اثر [[طاعون]]؟<ref>بنگرید: الاصابه، ج۳، ص۶۱۱- ۶۱۲؛ نسبت قریش، ص۲۲؛ سیره حلبی، ج۱، ص۱۴۰؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۳۱؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۲- ۱۳.</ref> با این حال چند نکته را به اختصار بیان می‌کنیم؛
# [[ابن‌شهرآشوب]] می‌گوید: [[احمد بلاذری]] و [[ابوالقاسم کوفی]] در کتاب‌های خود، و [[سید مرتضی]] در کتاب الشافی، و [[ابوجعفر طوسی]] در کتاب تلخیص الشافی [[روایت]] کرده‌اند که وقتی پیامبر {{صل}} با خدیجه ازدواج کرد، دختر بود. آنچه در کتاب‌های الانوار و البدع آمده، مؤید همین مطلب تواند بود. در این دو کتاب بیان شده که [[رقیه]] و [[زینب]] [[دختران]] [[هاله]]، [[خواهر]] خدیجه بودند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
# [[ابن‌شهرآشوب]] می‌گوید: [[احمد بلاذری]] و [[ابوالقاسم کوفی]] در کتاب‌های خود، و [[سید مرتضی]] در کتاب الشافی، و [[ابوجعفر طوسی]] در کتاب تلخیص الشافی [[روایت]] کرده‌اند که وقتی پیامبر {{صل}} با خدیجه ازدواج کرد، دختر بود. آنچه در کتاب‌های الانوار و البدع آمده، مؤید همین مطلب تواند بود. در این دو کتاب بیان شده که [[رقیه]] و [[زینب]] [[دختران]] [[هاله]]، [[خواهر]] خدیجه بودند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
# ابوالقاسم کوفی می‌گوید: خاص و عام، و [[اهل]] آثار و ناقلان [[اخبار]] [[اجماع]] دارند که احدی از اشراف، [[سادات]] و نجیب‌زادگان [[قریش]] نماند مگر که از خدیجه [[خواستگاری]] کرد و خواهان همسری او شد، امّا خدیجه به همه آنها پاسخ منفی داد. هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} با او ازدواج کرد، [[زنان]] [[قریش]] بر او [[خشم]] گرفتند و رهایش کردند. آنان به [[خدیجه]] گفتند: اشراف و امرای قریش از تو [[خواستگاری]] کردند، با احدی از آنان [[ازدواج]] نکردی امّا با [[محمّد]]، [[یتیم]] [[ابوطالب]]، [[فقیر]] بی‌مال، ازدواج نمودی؟! حال چگونه از نظر [[خردمندان]] فهمیده، [[پسندیده]] است که خدیجه با یک نفر [[عرب]] بیابان گرد از [[قبیله]] [[تمیم]] ازدواج کند، امّا آن چنان که توصیف کردیم از ازدواج با اشراف و [[سادات]] قریش [[امتناع]] ورزید؟ آیا [[صاحب نظران]] نمی‌دانند که چنین کاری از روشن‌ترین محالات و رسواترین مقالات است؟!<ref>الاستغاثه، ج۱، ص۷۰.</ref>. اگر کسی بخواهد پاسخ [[کوفی]] را با این بیان بدهد که چگونه ممکن است یک [[زن]] [[شریف]] و [[زیبا]] در این مدّت نسبتا دراز بدون ازدواج باقی مانده باشد؟! باید بداند که پاسخ مناسبی نیست؛ زیرا نمی‌تواند توجیه‌گر ردّ بزرگان قریش و قبول یک نفر عرب [[بیابان‌گرد]] تمیمی از سوی خدیجه باشد. اگر بپرسید که چگونه [[پدر]] یا [[سرپرست]] خدیجه اجازه داد که تا این سن بدون [[همسر]] بماند؟ پاسخ ما این است که پدرش در [[جنگ فجار]] کشته شد و سرپرستش هم به اندازه پدرش [[قدرت]] نداشت که او را به ازدواج با هر که خودش می‌خواست، وادار سازد. از سوی دیگر باقی ماندن یک زن شریف و صاحب [[جمال]] برای مدتی بدون ازدواج برای پیدا کردن مرد [[فاضل]] و کاملی که در آن دوره کار مشکلی بود؛ نمی‌تواند موجب [[شگفتی]] باشد.
# ابوالقاسم کوفی می‌گوید: خاص و عام، و [[اهل]] آثار و ناقلان [[اخبار]] [[اجماع]] دارند که احدی از اشراف، [[سادات]] و نجیب‌زادگان [[قریش]] نماند مگر که از خدیجه [[خواستگاری]] کرد و خواهان همسری او شد، امّا خدیجه به همه آنها پاسخ منفی داد. هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} با او ازدواج کرد، [[زنان]] [[قریش]] بر او [[خشم]] گرفتند و رهایش کردند. آنان به [[خدیجه]] گفتند: اشراف و امرای قریش از تو [[خواستگاری]] کردند، با احدی از آنان [[ازدواج]] نکردی امّا با [[محمّد]]، [[یتیم]] [[ابوطالب]]، [[فقیر]] بی‌مال، ازدواج نمودی؟! حال چگونه از نظر [[خردمندان]] فهمیده، [[پسندیده]] است که خدیجه با یک نفر [[عرب]] بیابان گرد از [[قبیله]] [[تمیم]] ازدواج کند، امّا آن چنان که توصیف کردیم از ازدواج با اشراف و [[سادات]] قریش [[امتناع]] ورزید؟ آیا [[صاحب‌نظران]] نمی‌دانند که چنین کاری از روشن‌ترین محالات و رسواترین مقالات است؟!<ref>الاستغاثه، ج۱، ص۷۰.</ref>. اگر کسی بخواهد پاسخ [[کوفی]] را با این بیان بدهد که چگونه ممکن است یک [[زن]] [[شریف]] و [[زیبا]] در این مدّت نسبتا دراز بدون ازدواج باقی مانده باشد؟! باید بداند که پاسخ مناسبی نیست؛ زیرا نمی‌تواند توجیه‌گر ردّ بزرگان قریش و قبول یک نفر عرب [[بیابان‌گرد]] تمیمی از سوی خدیجه باشد. اگر بپرسید که چگونه [[پدر]] یا [[سرپرست]] خدیجه اجازه داد که تا این سن بدون [[همسر]] بماند؟ پاسخ ما این است که پدرش در [[جنگ فجار]] کشته شد و سرپرستش هم به اندازه پدرش [[قدرت]] نداشت که او را به ازدواج با هر که خودش می‌خواست، وادار سازد. از سوی دیگر باقی ماندن یک زن شریف و صاحب [[جمال]] برای مدتی بدون ازدواج برای پیدا کردن مرد [[فاضل]] و کاملی که در آن دوره کار مشکلی بود؛ نمی‌تواند موجب [[شگفتی]] باشد.
# چگونه بزرگان قریش که از خدیجه خواستگاری کردند و او به آنها پاسخ منفی داد، او را به خاطر ازدواج با یک عرب بیابان‌گرد بی‌اصل و [[نسب]] [[سرزنش]] نکردند؟!
# چگونه بزرگان قریش که از خدیجه خواستگاری کردند و او به آنها پاسخ منفی داد، او را به خاطر ازدواج با یک عرب بیابان‌گرد بی‌اصل و [[نسب]] [[سرزنش]] نکردند؟!
# گفته‌اند: نخستین [[شهید]] [[اسلام]]، [[فرزند خدیجه]] بود به نام [[حارث بن ابی هاله]] و آن‌گاه که [[رسول خدا]] {{صل}} [[دعوت]] خود را علنی کرد، به [[شهادت]] رسید<ref>الاوائل، ج۱، ص۳۱۱- ۳۱۲؛ الاصابه، ج۱، ص۲۹۳.</ref>. نمی‌توان این ادعا را پذیرفت؛ زیرا به [[سند صحیح]] از [[قتاده]] [[روایت]] کرده‌اند که نخستین شهید اسلام، [[سمیه]] [[مادر]] [[عمّار]] بود<ref>الاصابه، ج۴، ص۳۳۵؛ الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹۳.</ref>. از [[مجاهد]] همچنین [[روایت]] کرده‌اند<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. از [[ابن عبّاس]] روایت شده که «[[پدر]] و [[مادر]] [[عمّار]] کشته شدند. آن دو نخستین مسلمانانی بودند که در این راه کشته می‌شدند»<ref>وقعة صفّین، ص۳۲۵.</ref>. مگر این که ادعا شود، [[سمیه]] نخستین [[شهید]] [[زن]] بود و [[حارث]] نخستین شهید مرد. امّا این احتمال بعید است و بر خلاف ظاهر سخنان خودشان، خصوصا که واژه شهید همانند قتیل و [[جریح]] بر [[مذکر]] و مؤنث به یک اندازه به کار می‌رود.
# گفته‌اند: نخستین [[شهید]] [[اسلام]]، [[فرزند خدیجه]] بود به نام [[حارث بن ابی هاله]] و آن‌گاه که [[رسول خدا]] {{صل}} [[دعوت]] خود را علنی کرد، به [[شهادت]] رسید<ref>الاوائل، ج۱، ص۳۱۱- ۳۱۲؛ الاصابه، ج۱، ص۲۹۳.</ref>. نمی‌توان این ادعا را پذیرفت؛ زیرا به [[سند صحیح]] از [[قتاده]] [[روایت]] کرده‌اند که نخستین شهید اسلام، [[سمیه]] [[مادر]] [[عمّار]] بود<ref>الاصابه، ج۴، ص۳۳۵؛ الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹۳.</ref>. از [[مجاهد]] همچنین [[روایت]] کرده‌اند<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. از [[ابن عبّاس]] روایت شده که «[[پدر]] و [[مادر]] [[عمّار]] کشته شدند. آن دو نخستین مسلمانانی بودند که در این راه کشته می‌شدند»<ref>وقعة صفّین، ص۳۲۵.</ref>. مگر این که ادعا شود، [[سمیه]] نخستین [[شهید]] [[زن]] بود و [[حارث]] نخستین شهید مرد. امّا این احتمال بعید است و بر خلاف ظاهر سخنان خودشان، خصوصا که واژه شهید همانند قتیل و [[جریح]] بر [[مذکر]] و مؤنث به یک اندازه به کار می‌رود.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش