تحکیم مبانی اعتقادی در سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن')
 
خط ۱۷: خط ۱۷:
چنان‌که [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} بارها خطاب به [[مردم کوفه]] می‌فرمودند: ای مردم کوفه! از ما درباره آنچه [[خدا]] و رسولش گفته‌اند. بپرسید. ما [[اهل‌بیت]] {{عم}} آگاه‌ترین، به گفته خدا و [[رسول]] {{صل}} هستیم<ref>ابویوسف یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۵۹.</ref>.
چنان‌که [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} بارها خطاب به [[مردم کوفه]] می‌فرمودند: ای مردم کوفه! از ما درباره آنچه [[خدا]] و رسولش گفته‌اند. بپرسید. ما [[اهل‌بیت]] {{عم}} آگاه‌ترین، به گفته خدا و [[رسول]] {{صل}} هستیم<ref>ابویوسف یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۵۹.</ref>.


این شواهد [[گواه]] بر این است که یک حرکت [[فرهنگی]] منسجم از سوی اهل‌بیت و [[پیشوایان معصوم]] {{عم}} وجود داشته تا ایشان را به عنوان محور [[فکری]] [[مسلمانان]] و الگوی [[رهبری دینی]] و [[سیاسی]] برای آنان معرفی کند. بر این اساس، آن بزرگواران به تبیین صفات [[حاکم]] [[مشروع]] می‌پرداختند و مسلمانان و [[شیعیان]] را از [[همنشینی]] و [[محبت]] به [[حاکمان جور]] برحذر می‌داشتند<ref>در عصر امام باقر {{ع}} از طرف حاکم وقت، فرماندار جدیدی برای مدینه تعیین شده بود و مردم برای عرض تبریک به سوی او می‌رفتند. محمد بن مسلم می‌گوید: در این هنگام ما نزد امام باقر {{ع}} بودیم. آن حضرت وقتی که عبور گروه‌گروه مردم را به سوی خانه فرماندار جدید دید، از حاضران پرسید: در مدینه چه حادثه‌ای رخ داده است؟ گفتند: فرماندار جدید نصب شده و مردم به دیدار او برای عرض تبریک می‌روند. امام فرمود: همانا انسان برای تبریک به خاطر امری حرکت می‌کند ولی (غافل از آنکه) همان شخص خود را به در خانه‌ای می‌رساند که از در خانه‌های آتش دوزخ است. (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۵).</ref>. در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} آمده که فرمودند: [[زمامداری]] [[شایسته]] نیست جز برای فردی که در او سه ویژگی جمع باشد؛ ورعی داشته باشد که او را از [[معاصی]] [[الهی]] باز دارد، حلمی که در سایه آن بتواند [[مالک]] خشمش شود و زمامداری شایسته و [[نیکو]] برای آنان که در زیر دست او هستند، بدان حد که برای آنان چون [[پدری]] [[مهربان]] باشد<ref>ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>.
این شواهد [[گواه]] بر این است که یک حرکت [[فرهنگی]] منسجم از سوی اهل‌بیت و [[پیشوایان معصوم]] {{عم}} وجود داشته تا ایشان را به عنوان محور [[فکری]] [[مسلمانان]] و الگوی [[رهبری دینی]] و [[سیاسی]] برای آنان معرفی کند. بر این اساس، آن بزرگواران به تبیین صفات [[حاکم]] [[مشروع]] می‌پرداختند و مسلمانان و [[شیعیان]] را از [[همنشینی]] و [[محبت]] به [[حاکمان جور]] برحذر می‌داشتند<ref>در عصر امام باقر {{ع}} از طرف حاکم وقت، فرماندار جدیدی برای مدینه تعیین شده بود و مردم برای عرض تبریک به سوی او می‌رفتند. محمد بن مسلم می‌گوید: در این هنگام ما نزد امام باقر {{ع}} بودیم. آن حضرت وقتی که عبور گروه‌گروه مردم را به سوی خانه فرماندار جدید دید، از حاضران پرسید: در مدینه چه حادثه‌ای رخ داده است؟ گفتند: فرماندار جدید نصب شده و مردم به دیدار او برای عرض تبریک می‌روند. امام فرمود: همانا انسان برای تبریک به خاطر امری حرکت می‌کند ولی (غافل از آنکه) همان شخص خود را به در خانه‌ای می‌رساند که از در خانه‌های آتش دوزخ است. (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۵).</ref>. در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} آمده که فرمودند: [[زمامداری]] [[شایسته]] نیست جز برای فردی که در او سه ویژگی جمع باشد؛ ورعی داشته باشد که او را از [[معاصی]] [[الهی]] باز دارد، حلمی که در سایه آن بتواند [[مالک]] خشمش شود و زمامداری شایسته و [[نیکو]] برای آنان که در زیر دست او هستند، بدان حد که برای آنان چون [[پدری]] [[مهربان]] باشد<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>.


[[امام حسین]] {{ع}} نیز در جای دیگری فرمودند: کسی [[زمامدار]] نتواند بود مگر آن کس که بر اساس [[قرآن]] [[حکم]] دهد، [[قائم]] به [[قسط]] باشد، [[مجری احکام]] [[الهی]] بوده و وجودش را تنها در خط [[خدا]] قرار دهد<ref>محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۴.</ref>. [[اهل‌بیت]] {{عم}} با این سخنان، [[مسلمانان]] را متوجه این نکته می‌ساختند که [[حکومت]] و [[رهبری]]، به صورت مطلق از آن خداست و فقط کسانی از چنین حقی برخوردار می‌شوند که از طریق خدا و [[پیامبر]] [[مشروعیت]] یافته باشند. آنان در سخت‌ترین شرایط، [[رهبری امت اسلامی]] را برعهده می‌گرفتند و لحظه‌ای از [[حفظ]] و تقویت مبانی [[تشیع]] باز نمی‌ایستادند. شاید یکی از سخت‌ترین شرایط، دوره پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} است که [[امام سجاد]] {{ع}} رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت. در واپسین [[روز]] [[واقعه کربلا]]، [[شیعیان]] در بدترین شرایط [[روحی]] قرار داشتند. آنان از نظر کمی و کیفی و همچنین بعد [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[عقیدتی]] وضعیت مطلوبی نداشتند. [[کوفه]] که مرکز گرایش‌های [[شیعی]] بود، تحت شرایط [[سختی]] که ابن‌زیاد به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشت. بسیاری از شیعیان [[واقعی]] در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیده بودند و باقی مانده آنان نیز در کوفه و [[مدینه]] و دیگر مناطق شیعه‌نشین گرفتار انواع صدمات روحی و فشارهای سیاسی شده بودند. در این [[شرایط امام]] [[سجاد]] {{ع}} رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت و با بخشیدن حیاتی نو به تشیع، زمینه را برای فعالیت [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{ع}} در [[زمان]] خویش فراهم ساخت. [[تاریخ اسلام]] [[گواهی]] می‌دهد [[شیعه]] در طول ۳۴ سال فعالیت سیاسی و [[دینی]] امام سجاد {{ع}}، یکی از سخت‌ترین دوران‌های [[حیات]] [[اسلام]] را به خوبی پشت‌سر گذاشت؛ دورانی که جز سرکوبی شیعه توسط زبیریان و [[امویان]] نشان روشنی نداشت، بیست سال [[حاکمیت]] [[حجاج]] بر [[عراق]] و [[سلطه]] [[عبدالملک بن مروان]] بر تمامی قلمرو [[اسلامی]]، بیشترین صدمات و سرکوب‌ها را متوجه شیعیان ساخته و در این شرایط، پیشوای چهارم به [[بهترین]] صورت ممکن سکان [[امامت]] و رهبری [[امت]] را برعهده داشت<ref>به نوشته ابن ابی الحدید، حجاج به قدری در دشمنی بر ضد شیعیان مصمم بود که شنیدن لفظ کافر برایش آرام‌بخش‌تر از لفظ شیعه بود. (عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۴).</ref><ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۶۵.</ref>
[[امام حسین]] {{ع}} نیز در جای دیگری فرمودند: کسی [[زمامدار]] نتواند بود مگر آن کس که بر اساس [[قرآن]] [[حکم]] دهد، [[قائم]] به [[قسط]] باشد، [[مجری احکام]] [[الهی]] بوده و وجودش را تنها در خط [[خدا]] قرار دهد<ref>محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۴.</ref>. [[اهل‌بیت]] {{عم}} با این سخنان، [[مسلمانان]] را متوجه این نکته می‌ساختند که [[حکومت]] و [[رهبری]]، به صورت مطلق از آن خداست و فقط کسانی از چنین حقی برخوردار می‌شوند که از طریق خدا و [[پیامبر]] [[مشروعیت]] یافته باشند. آنان در سخت‌ترین شرایط، [[رهبری امت اسلامی]] را برعهده می‌گرفتند و لحظه‌ای از [[حفظ]] و تقویت مبانی [[تشیع]] باز نمی‌ایستادند. شاید یکی از سخت‌ترین شرایط، دوره پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} است که [[امام سجاد]] {{ع}} رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت. در واپسین [[روز]] [[واقعه کربلا]]، [[شیعیان]] در بدترین شرایط [[روحی]] قرار داشتند. آنان از نظر کمی و کیفی و همچنین بعد [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[عقیدتی]] وضعیت مطلوبی نداشتند. [[کوفه]] که مرکز گرایش‌های [[شیعی]] بود، تحت شرایط [[سختی]] که ابن‌زیاد به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشت. بسیاری از شیعیان [[واقعی]] در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیده بودند و باقی مانده آنان نیز در کوفه و [[مدینه]] و دیگر مناطق شیعه‌نشین گرفتار انواع صدمات روحی و فشارهای سیاسی شده بودند. در این [[شرایط امام]] [[سجاد]] {{ع}} رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت و با بخشیدن حیاتی نو به تشیع، زمینه را برای فعالیت [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{ع}} در [[زمان]] خویش فراهم ساخت. [[تاریخ اسلام]] [[گواهی]] می‌دهد [[شیعه]] در طول ۳۴ سال فعالیت سیاسی و [[دینی]] امام سجاد {{ع}}، یکی از سخت‌ترین دوران‌های [[حیات]] [[اسلام]] را به خوبی پشت‌سر گذاشت؛ دورانی که جز سرکوبی شیعه توسط زبیریان و [[امویان]] نشان روشنی نداشت، بیست سال [[حاکمیت]] [[حجاج]] بر [[عراق]] و [[سلطه]] [[عبدالملک بن مروان]] بر تمامی قلمرو [[اسلامی]]، بیشترین صدمات و سرکوب‌ها را متوجه شیعیان ساخته و در این شرایط، پیشوای چهارم به [[بهترین]] صورت ممکن سکان [[امامت]] و رهبری [[امت]] را برعهده داشت<ref>به نوشته ابن ابی الحدید، حجاج به قدری در دشمنی بر ضد شیعیان مصمم بود که شنیدن لفظ کافر برایش آرام‌بخش‌تر از لفظ شیعه بود. (عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۴).</ref><ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۶۵.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۴

مقدمه

پیشوایان معصوم برای تحکیم مبانی عقیدتی و باورهای دینی مسلمانان تلاش گسترده و همه جانبه‌ای را آغاز کردند که با توجه به مقتضیات و شرایط زمان، جلوه‌های متفاوت می‌یافت.

الگوی رهبری سیاسی و دینی امت

ائمه اطهار (ع) در عصر حضور، تمامی توانایی خود را به کار بردند تا خود را به عنوان یگانه الگو و تکیه‌گاه رهبری سیاسی و دینی برای مردم معرفی کنند. این تلاش در حالی شکل می‌گرفت که در دوره‌هایی از حیات آن بزرگواران، نحله‌های فکری و فرقه‌های گوناگونی پدید آمده بودند که هر کدام داعیه رهبری مسلمانان را داشتند. بسیاری از آنها، رهبری سیاسی خلفای بنی‌امیه یا بنی‌عباس را پذیرفته و یا می‌کوشیدند خود، رهبری دینی مسلمانان را در دست داشته باشند، اما ائمه اطهار (ع) در گفتار و رفتار خویش بر این اصل پافشاری داشتند که رهبری امت اسلامی، تنها از جانب خدا و رسول (ص) تعیین می‌شود و تنها منبع مورد اعتماد، قرآن و اهل‌بیت (ع) هستند که رسول خدا (ص) بر آن تأکید فرموده‌اند. در کلمات معصومان (ع) نمونه‌های فراوانی وجود دارد که مردم را به بهره‌گیری علمی از اهل‌بیت (ع) دعوت کرده و چنین بیان می‌کردند که گفتار و احادیث، تنها نزد خاندان رسول‌الله (ص) قرار دارد. در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که آن حضرت به سلمة بن کهیل و حکم بن عیینه فرمودند: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ‏ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا»[۱]. به شرق و غرب عالم بروید جز علم ما علم صحیحی نمی‌یابید.

ایشان در جملات دیگری با اشاره به حسن بصری که از علمای معروف آن عصر بود فرمودند: حسن بصری هر کجا می‌خواهد برود، به خدا قسم جز در نزد ما علمی پیدا نمی‌شود[۲]. و در روایتی دیگر آمده است: مردم هر کجا که می‌خواهند بروند، به خدا قسم این امر جز در اینجا یافت نمی‌شود. (اشاره به خانه خود کرد)[۳].

این سخنان به صراحت الگوی رهبری سیاسی و دینی امت را معرفی کرده و مردم را دعوت می‌کند تا برای دریافت معارف دینی اصیل، عترت را معیار خود قرار دهند. در گفتاری دیگر از امام باقر (ع) آمده است: «أَيُّهَا النَّاسُ أَيْنَ‏ تَذْهَبُونَ‏ وَ أَيْنَ‏ يُرَادُ بِكُمْ بِنَا هَدَى اللَّهُ أَوَّلَكُمْ وَ بِنَا يَخْتِمُ آخِرَكُمْ»[۴]؛

آن حضرت در جملاتی خطاب به هشام بن عبدالملک فرمودند: سپاس خدایی را که حضرت محمد (ص) را به پیامبری برگزید و ما را به وسیله او مورد احترام و تکریم قرار داد. پس ما برگزیدگان خدا از میان مخلوقات او و خلفای منتصب از جانب او هستیم. سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و بدبخت کسی است که ما را دشمن داشته و با ما مخالفت ورزد[۵].

در کلمات دیگر پیشوایان معصوم نیز از این نمونه گفتارها فراوان دیده می‌شود که مردم را تنها به اهل‌بیت (ع) و احادیث آنان فراخوانده و بر انحراف دیگر راه‌ها تأکید داشته‌اند. در یک مورد از امام صادق (ع) آمده است: ای شیعیان! بر شما باد که آثار و سنن رسول خدا (ص) و احادیث ائمه هدی (ع) را از اهل‌بیت (ع) برگیرید[۶]. آن حضرت در سخنی به یونس بن ظبیان فرمودند: ای یونس! علم راستین نزد ما اهل‌بیت (ع) است، زیرا ما راه‌های حکمت و میزان تشخیص خطا از صواب را [از رسول خدا (ص) به ارث برده‌ایم[۷]. چنان‌که امیر مؤمنان علی (ع) بارها خطاب به مردم کوفه می‌فرمودند: ای مردم کوفه! از ما درباره آنچه خدا و رسولش گفته‌اند. بپرسید. ما اهل‌بیت (ع) آگاه‌ترین، به گفته خدا و رسول (ص) هستیم[۸].

این شواهد گواه بر این است که یک حرکت فرهنگی منسجم از سوی اهل‌بیت و پیشوایان معصوم (ع) وجود داشته تا ایشان را به عنوان محور فکری مسلمانان و الگوی رهبری دینی و سیاسی برای آنان معرفی کند. بر این اساس، آن بزرگواران به تبیین صفات حاکم مشروع می‌پرداختند و مسلمانان و شیعیان را از همنشینی و محبت به حاکمان جور برحذر می‌داشتند[۹]. در روایتی از امام باقر (ع) آمده که فرمودند: زمامداری شایسته نیست جز برای فردی که در او سه ویژگی جمع باشد؛ ورعی داشته باشد که او را از معاصی الهی باز دارد، حلمی که در سایه آن بتواند مالک خشمش شود و زمامداری شایسته و نیکو برای آنان که در زیر دست او هستند، بدان حد که برای آنان چون پدری مهربان باشد[۱۰].

امام حسین (ع) نیز در جای دیگری فرمودند: کسی زمامدار نتواند بود مگر آن کس که بر اساس قرآن حکم دهد، قائم به قسط باشد، مجری احکام الهی بوده و وجودش را تنها در خط خدا قرار دهد[۱۱]. اهل‌بیت (ع) با این سخنان، مسلمانان را متوجه این نکته می‌ساختند که حکومت و رهبری، به صورت مطلق از آن خداست و فقط کسانی از چنین حقی برخوردار می‌شوند که از طریق خدا و پیامبر مشروعیت یافته باشند. آنان در سخت‌ترین شرایط، رهبری امت اسلامی را برعهده می‌گرفتند و لحظه‌ای از حفظ و تقویت مبانی تشیع باز نمی‌ایستادند. شاید یکی از سخت‌ترین شرایط، دوره پس از شهادت امام حسین (ع) است که امام سجاد (ع) رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت. در واپسین روز واقعه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط روحی قرار داشتند. آنان از نظر کمی و کیفی و همچنین بعد سیاسی، اجتماعی و عقیدتی وضعیت مطلوبی نداشتند. کوفه که مرکز گرایش‌های شیعی بود، تحت شرایط سختی که ابن‌زیاد به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشت. بسیاری از شیعیان واقعی در کربلا به شهادت رسیده بودند و باقی مانده آنان نیز در کوفه و مدینه و دیگر مناطق شیعه‌نشین گرفتار انواع صدمات روحی و فشارهای سیاسی شده بودند. در این شرایط امام سجاد (ع) رهبری امت اسلامی را برعهده گرفت و با بخشیدن حیاتی نو به تشیع، زمینه را برای فعالیت امام باقر و امام صادق (ع) در زمان خویش فراهم ساخت. تاریخ اسلام گواهی می‌دهد شیعه در طول ۳۴ سال فعالیت سیاسی و دینی امام سجاد (ع)، یکی از سخت‌ترین دوران‌های حیات اسلام را به خوبی پشت‌سر گذاشت؛ دورانی که جز سرکوبی شیعه توسط زبیریان و امویان نشان روشنی نداشت، بیست سال حاکمیت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر تمامی قلمرو اسلامی، بیشترین صدمات و سرکوب‌ها را متوجه شیعیان ساخته و در این شرایط، پیشوای چهارم به بهترین صورت ممکن سکان امامت و رهبری امت را برعهده داشت[۱۲][۱۳]

هدایت امت با ابزار مناسب

ائمه اطهار (ع)، با توجه به اوضاع سیاسی و جوّ نامساعد حاکم بر عصر خویش، ابزارها و سلاح‌های متفاوتی برای هدایت مردم به کار می‌گرفتند. یکی از سلاح‌هایی که پیشوایان معصوم در شرایط خفقان و انسداد سیاسی برای هدایت و رهبری امت از آن استفاده می‌کردند، سلاح دعا و راز و نیاز با خالق بود.

امام سجاد (ع) در شرایطی که فساد سیاسی، اخلاقی و اجتماعی جامعه اسلامی را مورد محاصره قرار داده بود، با استفاده از سلاح دعا توانست برای توجه به معرفت و بندگی الهی تحرکی عظیم در جامعه ایجاد کند. امام سجاد (ع) در آن شرایط بحرانی و سخت پس از واقعه کربلا از طریق دعا و مناجات، مردم را با مفاهیم سیاسی موردنظر خویش آشنا ساخت. مجموعه ادعیه و مناجات آن حضرت دریای بیکرانی از علوم و معارف اسلامی است که موضوعات مختلف عقیدتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را در خود جای داده است. اصول اعتقادات، توحید و عدالت، نبوت و امامت، حج و جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری از ابعاد گوناگونی است که در صحیفه سجادیه پیشوای چهارم گردآوری شده است[۱۴]. به عنوان نمونه یکی از تعابیری که در بیشتر دعاهای امام سجاد (ع) تکرار می‌شود، تعبیر “صلوات بر محمد و آل محمد” است. امام چهارم، زمانی بر این تعبیر تأکید می‌فرمودند که علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) مورد سخت‌ترین دشنام‌ها قرار می‌گرفتند، اما آن حضرت با تأکید بر این تعبیر، خط شیعه را از خط نفاق جدا ساخته و بر موجودیت تشیع تأکید می‌کردند[۱۵].

یکی دیگر از مضامین مهم دینی و سیاسی که در لابه‌لای دعاها و مناجات امام سجاد (ع) مشاهده می‌شود، طرح مسئله امامت است. آن حضرت با طرح مسئله امامت و اولویت بخشیدن به آن در موضوع خلافت و رهبری امت، جنبه‌های الهی عصمت و برخورداری از علوم انبیای الهی را مورد تأکید قرار می‌داد. در بخش‌هایی از دعای چهل و هفتم آمده است: پروردگارا! بر پاکان از اهل‌بیت محمد (ص) درود فرست؛ کسانی که برای حکومت برگزیدی و گنجینه‌های علوم خود و حافظان دینت گردانیدی و خلفای خود در روی زمین و حجت خود بر بندگانت قرار دادی. آنان را با اراده خود از هر پلیدی و آلودگی مبرّا ساختی و وسیله برای رسیدن به تو و به بهشت جاودانت اختیار کردی. در بخش دیگر از صحیفه سجادیه - دعای چهل و هشتم - می‌خوانیم: خداوندا! مقام خلافت برای خلفای توست، برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانت‌های تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آنها اختصاص دادی، ولی دیگران از آنان گرفتند تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان بر باد رفت. پروردگارا! بر دشمنان آنها از اولین و آخرینشان، به کسانی که بر تجاوز دشمنانشان رضا دادند و بر پیروان و تابعین آنها لعنت فرست.

در دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه با تأکید بر وجوب اطاعت از پیامبر و امامان آمده است: پروردگارا! درود فرست بر بهترین خلقت محمد (ص) و عترت برگزیده او از میان بندگانت و ما را همان‌گونه که دستور داده‌ای مطیع آنان قرار ده. پروردگارا! مرا در شمار موحدان و مؤمنان و باورداران به پیامبر و امامان (ع) - کسانی که اطاعتشان را واجب کرده‌ای - قرار ده. در دعای چهل و هفتم نیز امام سجاد (ع) با تبیین اعتقاد شیعی در مسئله امامت می‌فرماید: پروردگارا! تو در هر زمان، امامی را پرچم برای بندگانت و چراغ راهنما در روی زمینت قرار دادی، پس از آنکه رابطه مستقیم میان خودت و او برقرار فرموده و او را وسیله رسیدن به رضای خود نمودی و فرمانبرداری از او را واجب و از نافرمانی او برحذر داشته و بر امتثال اوامر او دستور داده و از ارتکاب به نهی او منع کردی، دینت را تأیید فرمودی. امامی که به هیچ‌یک از بندگانت حق تقدم بر او و جداشدن از وی را ندادی، امامی که تو محل امنی برای آنان که روی به سوی تو می‌آورند و ایمان محکمی برای آنان که چنگ به ذیل عنایت و هدایت تو می‌زنند و افتخار جهانیان و پناهگاه مؤمنین‌اش قرار دادی. پروردگارا! کتاب و قوانین و شریعت خود و سنت پیامبرت را به وسیله او برپای دار و هر آنچه از معارف و اصول دین تو را ستمکاران به ورطه نابودی کشیده‌اند به وسیله او زنده فرما و آلودگی‌ها و انحرافاتی که به وسیله ستمکاران در راهت به وجود آمده به وسیله او از دامن دینت بزدای و خطرهای راهت را به وسیله او از میان بردار. ما را برای او مطیع گردان و در راه جلب رضایت او کوشا ساز. امام سجاد (ع) در این بخش از دعا و مناجات با خدا، به خوبی در صدد تبیین حقیقت امامت و جانشینی رسول خدا (ص) به عنوان مهم‌ترین اعتقاد شیعی بر آمده است.[۱۶]

تقویت و بازسازی پایگاه‌های مردم

یکی از سیاست‌هایی که به ویژه پس از واقعه کربلا در راستای اصلاح جامعه اسلامی در دستور کار پیشوایان معصوم قرار گرفت، تقویت و بازسازی فرهنگ دینی و اصلاح بینش سیاسی توده‌های مسلمانان بود. بی‌تردید پس از واقعه کربلا هر قیام و نهضت مسلحانه‌ای برای تحقق حکومت اسلامی بدون تقویت و بازسازی پایگاه‌های مردمی و اصلاح بنیادین جامعه آفت‌زده آن روز بی‌ثمر بود. از این‌رو کوشش خستگی‌ناپذیر ائمه اطهار (ع) برای آن صرف شد که با به‌کارگیری ابزار مناسب و در زمان‌های مقتضی، پایگاه‌های مردمی را اصلاح و بازسازی کنند. افراد به ظاهر مسلمان، در جامعه اسلامی آن روز، کم نبودند؛ اما برپای داشتن حکومت حق و نفوذ و تأثیر آن در امت، به سپاه عظیم عقیدتی نیازمند بود. سپاهی که به امام و عصمت او ایمان مطلق داشته باشند و هدف‌های بزرگ پیشوایان معصوم خویش را درک کنند. در راستای تشکیل حکومت اسلامی از برنامه‌های آنان حمایت کرده و دست‌آوردهای ایشان را پاسداری کنند. گفت‌و‌گوی امام صادق (ع) با سدیر صیرفی[۱۷] - یکی از اصحاب آن حضرت - نشان از آن دارد که امام صادق (ع) بر این امر ایمان داشت؛ مادامی که حکومت از طرف پایگاه‌های آگاه مردمی حمایت نشود، برنامه اصلاح جامعه اسلامی محقق نخواهد شد. از این‌رو پیشوایان معصوم از عهده‌دار شدن قیام مسلحانه به صورت مستقیم برضد فرمانروایان منحرف دوری جستند، زیرا قیام مسلحانه در آن شرایط اگر هم با شکست حتمی روبه‌رو نمی‌شد، نتایج تضمین شده‌ای در بر نداشت. به همین دلیل آنان به پیشنهادهای قیام مسلحانه پاسخ مثبت نمی‌دادند و وقت خویش را صرف آن می‌کردند تا در میان امت دست به سازماندهی و اصلاح زده و پایگاه‌های مردمی آگاه بنا نهند. آنان برای نیل به این مقصود، چند محور را در دستور برنامه سیاسی خود قرار دادند.

محور نخست؛ تأکید بر حقانیت خویش به عنوان یگانه رهبر و امام مشروع امت اسلامی است که در مقاطع مختلف و فرصت‌های مناسب به ویژه در احتجاج با کسانی که زمامدار حکومت بودند، انجام می‌دادند[۱۸].

محور دوم؛ برنامه‌ریزی فکری و آگاهی دادن عقیدتی به مسلمانان به ویژه در زمان مواجهه با عقاید منحرف است. یکی از خطرناک‌ترین تبلیغات زهرآگین که بلافاصله پس از رحلت رسول خدا (ص) دامن‌گیر امت اسلامی شد، تبلیغ افکار الحادی و کفرآمیز بود که در طول عصر ائمه اطهار (ع) نیز ادامه یافت. موضع پیشوایان معصوم در برابر این تبلیغات آن بود که با تدوین برنامه‌های منسجم علمی و تربیت شاگردان در برابر این موج زهرآگین بایستند. تأسیس دانشگاه جعفری و فعالیت‌های علمی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) یکی از تمهیدات لازم در این زمینه است.

محور سوم؛ نظارت مستقیم بر روند سیاسی - دینی جامعه اسلامی و ارائه دستورات لازم به پیروان و شیعیان است. دستور به اتخاذ مواضع سلبی و منفی در برابر حاکمان جور و ممنوعیت همکاری با آنان و... از جمله این موارد است که در بخش‌های مختلف این پژوهش به آن اشاره شد و یا به مناسبت، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

محور چهارم؛ بیدارساختن وجدان انقلابی امت اسلامی، تأیید قیام‌های مکتبی و تشویق به استمرار مبارزه با جائران و ظالمان است. پیشوایان معصوم اگرچه خود به طور مستقیم پس از قیام عاشورا وارد مبارزه مسلحانه نشدند، اما همواره قیام‌های مکتبی را مورد تشویق و تأیید قرار می‌دادند و به روش‌های مختلف از مبارزان مکتبی حمایت می‌کردند[۱۹][۲۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۲۰۹-۲۱۰؛ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۹؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی؛ بصائرالدرجات، ص۹.
  2. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱؛ محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۸، ص۴۲.
  3. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۹؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائرالدرجات، ص۱۲.
  4. «مردم! به کجا می‌روید و به کجا برده می‌شوید؟ شما در آغاز به وسیله ما اهل‌بیت (ع) هدایت شدید و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می‌پذیرد.» ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۸.
  5. ابی‌محمد جعفر بن محمد جریر طبری، دلائل الامامة، ص۱۰۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰۶.
  6. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۸، ص۲۳ و ۶۱؛ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (کتاب الروضة)؛ ص۵.
  7. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۸.
  8. ابویوسف یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۵۹.
  9. در عصر امام باقر (ع) از طرف حاکم وقت، فرماندار جدیدی برای مدینه تعیین شده بود و مردم برای عرض تبریک به سوی او می‌رفتند. محمد بن مسلم می‌گوید: در این هنگام ما نزد امام باقر (ع) بودیم. آن حضرت وقتی که عبور گروه‌گروه مردم را به سوی خانه فرماندار جدید دید، از حاضران پرسید: در مدینه چه حادثه‌ای رخ داده است؟ گفتند: فرماندار جدید نصب شده و مردم به دیدار او برای عرض تبریک می‌روند. امام فرمود: همانا انسان برای تبریک به خاطر امری حرکت می‌کند ولی (غافل از آنکه) همان شخص خود را به در خانه‌ای می‌رساند که از در خانه‌های آتش دوزخ است. (محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۵).
  10. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷.
  11. محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۴.
  12. به نوشته ابن ابی الحدید، حجاج به قدری در دشمنی بر ضد شیعیان مصمم بود که شنیدن لفظ کافر برایش آرام‌بخش‌تر از لفظ شیعه بود. (عزالدین بن هبة الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۴).
  13. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۶۵.
  14. ر. ک: الصحیفة السجادیة الجامعه، دعای چهل و هفتم و چهل و هشتم، دهم، چهاردهم، بیست و سوم، بیست و هفتم، ششم و....
  15. الصحیفة السجادیة الجامعه، دعای ششم.
  16. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۷۰.
  17. از سدیر صیرفی روایت شده که می‌گوید: بر امام صادق (ع) وارد شدم و پرسیدم چرا با وجود این همه دوستان و شیعیان و یارانی که اطراف شما هستند قیام نمی‌کنید؟ امام فرمود: فکر می‌کنی چند تن باشند؟ گفتم: یک‌صدهزار و شاید دویست‌هزار. فرمود: یک‌صد هزار و دویست هزار؟ گفتم: آری و شاید نیمی از جهان!... مدتی گذشت تا اینکه صیرفی با امام صادق (ع) به سوی ینبع رفتند. در آنجا امام با اشاره به گله‌ای بز فرمود: ای سدیر، اگر شیعیان ما به تعداد این بزها رسیده بودند، برجای نمی‌نشستم. (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۲).
  18. مناظره امام کاظم (ع) با هارون‌الرشید یکی از این موارد است: روزی هارون از امام کاظم (ع) در مورد حدود فدک پرسید تا آن را به ایشان پس دهد. امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و امام فرمود: مرز نخستین آن عدن است و مرز دومش سمرقند، مرز سوم آفریقا، از ساحل دریا تا ارمنستان... هارون با تعجب گفت: آن وقت برای ما چیزی باقی نمی‌ماند؟! و امام فرمود: به تو گفتم که اگر حدود فدک را مشخص کنم، تو آن را پس نخواهی داد! (ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۳۸۱). امام کاظم (ع) با این سخنان به هارون فهماند که او و اسلافش منصب خلافت را غصب کرده‌اند و رهبری و حاکمیت بر مردم حق آنان نبوده است.
  19. در بخش چهارم این پژوهش به این موضوع خواهیم پرداخت.
  20. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۷۲.