دفاع از مظلوم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۲: خط ۵۲:


از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[دفاع از حق]] و مصادیق آن امری [[فطری]] است<ref>بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۵۱؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>، بنابراین کسی که به جای دفاع از حق به [[دفاع]] از [[باطل]] و مصادیق آن می‌‌پردازد [[انسانی]] است که [[فطرت]] خویش را [[تغییر]] داده و مطبوع و مختوم و [[دفن]] و [[دسیسه]] کرده است. بنابراین، دفاع از [[کفر]] و [[شرک]]<ref>فرقان، آیات ۱۷ و ۱۹</ref> و [[بت‌ها]] و معبودان [[دروغ]] <ref>شعراء، آیات ۹۲ و ۹۳</ref> و دفاع از [[نفاق]] <ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است * به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۳-۷۴.</ref>، [[دفاع]] از [[خیانت]] و [[خائن]]<ref>نساء، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۹</ref> و [[دفاع از ظالم]] در برابر [[مظلوم]] و مانند آنها بر خلاف [[فطرت]] و [[عقلانیت]] [[فطری]] است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[دفاع از حق و آثار آن (مقاله)|دفاع از حق و آثار آن]].</ref>.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[دفاع از حق]] و مصادیق آن امری [[فطری]] است<ref>بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۵۱؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>، بنابراین کسی که به جای دفاع از حق به [[دفاع]] از [[باطل]] و مصادیق آن می‌‌پردازد [[انسانی]] است که [[فطرت]] خویش را [[تغییر]] داده و مطبوع و مختوم و [[دفن]] و [[دسیسه]] کرده است. بنابراین، دفاع از [[کفر]] و [[شرک]]<ref>فرقان، آیات ۱۷ و ۱۹</ref> و [[بت‌ها]] و معبودان [[دروغ]] <ref>شعراء، آیات ۹۲ و ۹۳</ref> و دفاع از [[نفاق]] <ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است * به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۳-۷۴.</ref>، [[دفاع]] از [[خیانت]] و [[خائن]]<ref>نساء، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۹</ref> و [[دفاع از ظالم]] در برابر [[مظلوم]] و مانند آنها بر خلاف [[فطرت]] و [[عقلانیت]] [[فطری]] است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[دفاع از حق و آثار آن (مقاله)|دفاع از حق و آثار آن]].</ref>.
==اهمیت [[صلح]] و شرایط آن==
صلح در برابر [[مفسده]] و [[جنگ]]، در لغت به معنای [[آشتی]]، از بین بردن [[نفرت]] بین [[مردم]]؛<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۴۸۹، ذیل واژه «صلح»</ref> تراضی بین متنازعین؛<ref>لغت نامه، ج ۹، ص۱۳۲۴۸، «صلح»</ref>، ترک جنگ، فراموش کردن رنجش و [[سازش]] مقابل جنگ است.<ref>همان، ج ۱، ص۱۰۴، «آشتی»</ref> در اصطلاح [[سیاسی]]، مقصود از صلح، [[قرارداد]] [[ترک مخاصمه]] و دست برداشتن از جنگ با توافق طرفین است.
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]]، صلح یک امر ارزشی است. از همین رو از آن به مطلق خیر تعبیر کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالصُّلْحُ خَيْرٌ}}، صلح [[برتر]] و بهتر است.<ref>{{متن قرآن|وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}} «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref>
[[خداوند]] در [[آیات]] بسیاری درباره اهمیت و [[ارزش]] صلح و [[ترغیب]] و [[تشویق]] مردم بدان سخن به میان آورده است؛ زیرا [[حفظ]] روابط صلح آمیز با [[اقوام]] و ملّتها، دارای جایگاهی مهم در [[حقوق بین الملل اسلامی]] و [[سیاست خارجی]] [[نظام اسلامی]] است.<ref>{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷؛ نساء، آیات ۸۸ تا ۹۲ و ۱۲۸؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}} «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲؛ توبه، آیات ۴ و ۷</ref>
بر اساس همین مبنا و اصل اساسی و بنیادین است که [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان [[رهبر]] [[نظام اسلامی]] [[اقدام]] به انعقاد [[قرارداد صلح]] با [[مشرکان]] و [[اهل کتاب]] در [[مکه]] و [[مدینه]] کرد. <ref>{{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ}} «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند * همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۵۵- ۵۶؛ توبه، {{متن قرآن|بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ * أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند * چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱ و ۴ و ۷ و ۱۲ و ۱۳.</ref>
از نظر [[آموزه‌های قرآنی]] [[صلح‌طلبی]] و [[حفظ]] و صیانت از [[پیمان‌ها]] و قراردادهای [[صلح]] آمیز، براساس [[فطرت]] الهامی [[الهی]] و [[اصول اخلاقی]] [[انسانیت]] است؛ از این رو [[پایبندی]] به قراردادهای صلح به عنوان یک تقوای [[فطری]] و [[عقلانی]] مطرح شده است که انسانیت تا زمانی که بر فطرت خود باقی مانده باشد بدان [[وفا]] و عمل می‌کند.<ref>توبه، آیات ۴ و ۷</ref> [[خداوند]] در همین [[آیات]] روشن می‌کند که برخی از [[مشرکان]] که بر تقوای فطری و الهامی خود بودند در [[صدر اسلام]] به [[پیمان]] وفا‌دار بودند هر چند که برخی دیگر که [[دل مرده]] و فطرت خویش را [[دفن]] کرده بودند به [[فجور]] [[گرایش]] یافته و [[پیمان شکنی]] می‌کردند.
بر اساس اصول عقلانی و فطری و نیز [[حکم]] [[شریعت اسلامی]] وفا به پیمان‌های صلح تا زمانی که طرف مقابل پیمان شکنی نکرده، لازم و ضروری است، اما زمانی که پیمان شکنی صورت گرفت، قرار داد [[باطل]] می‌شود و طرف دیگر مجاز است تا بر خلاف پیمان عمل کند.<ref>{{متن قرآن|بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ * فَسِيحُواْ فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ * كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ}} «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند * چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس می‌دارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان می‌کنند و دل‌های آنان (شما را) پس می‌زند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۱-۸.</ref>
[[آموزه‌های قرآنی]] بیان می‌کند که در صورتی که طرفی خواست [[پیمان شکنی]] کند باید دیگری را نسبت به الغای [[پیمان]] [[آگاه]] کند و در [[حقیقت]] عمل ضد [[فطری]] و تقوایی و [[انسانی]] انجام ندهد؛ اما برخی از [[انسان‌ها]] به‌ویژه [[کافران]] و [[مشرکان]] به این امور توجهی ندارند و [[فجور]] و [[بی‌تقوایی]] را به اوج می‌رسانند.
به هر حال، [[اعلان]] الغای پیمان به طرف مقابل از [[اصول اخلاقی]] و [[حقوقی]] و [[شرعی]] است که [[خداوند]] در آیاتی ازجمله [[آیات]] ۱ تا ۳ [[سوره توبه]] به آن‌اشاره کرده است.
البته برخی از [[مسلمانان]] [[گرایش]] دارند که حتی در صورت [[نقض پیمان]] از سوی [[دشمنان]]، همچنان [[نظام اسلامی]] به پیمان نقض شده وفا‌دار باشد که خداوند در آیات ۷ و ۸ سوره توبه به این مسئله‌اشاره کرده و این گرایش را غیرمنطقی و نادرست می‌شمارد؛ زیرا اگر [[دشمن]] نقض پیمان کرده، [[وفا]] به چنین پیمانی جز [[زیان]] و ضرر برای [[جامعه اسلامی]] ثمری نخواهد داشت. پس [[اصرار]] بر عدم الغای پیمان نقض شده و [[وفاداری]] جامعه اسلامی بدان امری بی‌معنا و اصولا بی‌احتیاطی است.
از نظر [[قرآن]]، کمترین کوتاهی معاهدان در عمل به [[پیمان صلح]] و عدم تعرض، موجب جواز نقض آن خواهد بود.<ref>توبه، آیات ۳ و ۴</ref> و حتی نظام اسلامی می‌بایست به سران [[شرک]] و [[کفر]]، در صورت [[نقض]] پیمان صلح از سوی آنان، اعلان [[جنگ]] کند؛ <ref>توبه، آیات ۷ و ۱۲</ref> زیرا نقض پیمان صلح، از سوی دشمنان برخاسته از [[روح]] [[تجاوزگری]] آنان <ref>{{متن قرآن|كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ * اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * لاَ يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ}} «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس می‌دارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان می‌کنند و دل‌های آنان (شما را) پس می‌زند و بیشتر آنان نافرمانند * آیات خداوند را به بهایی اندک فروختند و (مردم را) از راه او باز داشتند؛ به راستی بد بود رفتاری که آنان می‌کردند * درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس می‌دارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۷-۱۰.</ref> و [[توهین]] آشکار به [[نظام اسلامی]] است.
از [[آیات قرآنی]] به دست می‌آید که [[صلح]] و [[آشتی]] [[واقعی]] میان [[مردمان]] و [[ملت‌ها]] و [[امت‌ها]] تنها در [[سایه]] [[حق]] و [[عدالت]] و تقوای [[فطری]] و [[عقلی]] خواهد بود. پس نمی‌توان به کسانی که [[گرایش به باطل]] و [[ظلم]] دارند و [[فسق]] و [[فجور]] و [[بی‌تقوایی]] را در پیش می‌گیرند، [[امید]] داشت که به صلح و [[دوستی]] و آشتی [[گرایش]] داشته باشند و اگر تحت شرایطی تن به صلح می‌دهند و حتی سوگندهای محکم و غلیظ می‌خورند و قراردادهای سفت و سخت می‌بندند، ولی هر گاه شرایط را به نفع خود بیابند و [[حمایت]] کسانی دیگر را با خود ببینند، [[پیمان شکنی]] و [[نقض عهد]] می‌کنند و بر خلاف [[قرارداد]] [[رفتار]] خواهند کرد.<ref>توبه، آیات ۴ تا ۱۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی (مقاله)|حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی]].</ref>.
==[[حمایت از مظلوم]] و [[مستضعف]]==
با آنکه اصل نخست در [[سیاست خارجی]] نظام اسلامی، [[صلح جهانی]] و [[ترک مخاصمه]] حتی با [[کافران]] و [[مشرکان]] است، اما هرگز این به معنای [[ترک مخاصمه]] و [[اعلان]] [[صلح]] با [[ظالمان]] و [[مستکبران]] نیست؛ زیرا با [[کافر]] و [[مشرک]] یا شخص دارای هر [[اعتقادی]] دیگر، تا زمانی که [[ظلم]] و [[استکبار]] نورزیده است، صلح می‌شود، اما همین که ظلم و استکبار ورزید، دیگر صلح با آنان بی‌معنا و مفهوم خواهد بود؛ زیرا ظلم و استکبار دو عاملی است که صلح را بی‌معنا و مفهوم می‌کند و هیچ [[خداجو]] و [[مؤمن]] و [[مسلمانی]] [[حق]] ندارد، نسبت به ظلم نسبت به دیگران و استکبار [[سکوت]] کند.
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] [[حمایت از مظلوم]] و [[مستضعف]] در برابر [[ظالم]] یک اصل اساسی در [[سیاست خارجی]] [[نظام اسلامی]] است و [[مسلمانان]] در هر جای عالم باید نسبت به [[مظلوم]] و مستضعف واکنش مثبت نشان داده و به [[حمایت]] از آنان بپردازند.
در [[حقیقت]] عنوان مظلوم و مستضعف مجوزی است تا مورد حمایت افراد [[مسلمان]] و نظام اسلامی قرار گیرد. بنابراین، [[دین]] و [[مذهب]] و رنگ و نژاد و جغرافیا و جنست و مانند آنها موجب نمی‌شود تا ترک حمایتی از سوی مسلمانان و نظام اسلامی انجام گیرد.
به سخن دیگر [[آموزه‌های اسلامی]] بر آن است تا به ندای هر مظلوم و مستضعفی در هر جای عالم پاسخ مثبت داده و به حمایت آنان بپردازد. از همین رو [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در آخرین [[وصیت]] خویش به فرزندانش در هنگام [[شهادت]] می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}؛ [[دشمن]] ظالم و [[یاور]] مظلوم باشید.<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۷</ref> و چنانکه از این عبارت مولا مشخص است در این [[حدیث مطلق]] ظالم و مظلوم را گفته و‌اشاره‌ای به دین و مذهب و نژاد و رنگ آنان نکرده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی (مقاله)|حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی]].</ref>.
==اعلان [[جنگ]] علیه ظالمان و مستکبران==
از اصول اساسی سیاست خارجی [[نظام ولایی]] [[اسلام]]، اعلان جنگ رسمی علیه ظالمان و مستکبران [[جهان]] بی‌توجه به جغرافیا، نژاد، دین، مذهب و جنسیت است. در تعبیر [[قرآن]] آنچه معیار است، مسئله ظلم و استکبار نسبت به «ناس و [[توده]] [[مردم]]» است که [[مستضعف]] و [[مظلوم]] واقع شده‌اند.
[[خداوند]] در [[آیه]] ۷۵ [[سوره نساء]] با حالتی از [[سرزنش]] و [[توبیخ]] نسبت به [[مسلمانان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>
[[علامه طباطبایی]] در ذیل آیه می‌نویسد: کلمه، «[[مستضعفین]]» عطف شده بر موضع لفظ «اللَّه»، و به آیه این معنا را می‌دهد: که چرا در راه خدا نمی‌رزمید و چرا در راه [[نجات]] مستضعفین نمی‌جنگید و این [[آیه شریفه]] نیز تحریکی دیگر است بر [[قتال]]، که با تعبیر استفهام انجام شده، استفهامی که به یاد شنونده می‌آورد که قتالشان قتال در راه خدا است و فراموش نکنند که در چنین قتالی [[هدف زندگی]] سعیدشان تأمین می‌‌شود، چون در [[زندگی]] [[سعیده]] هیچ [[آرزو]] و هدفی جز [[رضوان خدا]] و هیچ سعادتی پرمحتواتر از [[قرب به خدا]] نیست و به یاد داشته باشند که قتالشان قتال در راه [[مردم]] و زنان و کودکانی است که به دست غداران [[روزگار]] به [[استضعاف]] کشیده شده‌اند.
و بنابراین در این آیه شریفه تحریک و تهییجی است برای تمامی [[مؤمنین]]، چه آنهایی که ایمانشان [[خالص]] است و چه آنهایی که ایمانشان [[ضعیف]] و [[ناخالص]] است، اما آنهایی که ایمانشان خالص و دلهایشان [[پاک]] است، برای به حرکت در آمدنشان به سوی قتال همان یاد خدای عز‌و‌جل کافی است، تا برای [[اقامه حق]] و لبیک گفتن به ندای پروردگارشان، و [[اجابت]] [[دعوت]] [[داعی]] او، به پا خیزند، و اما آنهایی که ایمانشان ناخالص است، اگر [[یاد خدا]] تکانشان داد که هیچ، و اگر [[یاد خدا]] کافی نبود این معنا تکانشان می‌دهد که اولا این قتالشان [[قتال]] در [[راه خدا]] است و ثانیا قتال در راه [[نجات]] مشتی [[مردم]] [[ناتوان]] است که به دست [[کفار]] [[استضعاف]] شده‌اند، خلاصه [[کلام]] اینکه [[آیه شریفه]] به این دسته از مردم می‌فرماید اگر [[ایمان]] به خدایتان [[ضعیف]] است، حد‌اقل [[غیرت]] و [[تعصب]] که دارید و همین غیرت و تعصب اقتضا می‌‌کند از جای برخیزید و [[شر]] [[دشمن]] را از سر یک مشت [[زن]] و بچه و مردان ضعیف کوتاه کنید.
آری [[اسلام]] هر چند که هر سبب و نسبی را در برابر ایمان هیچ و پوچ دانسته، لیکن در عین حال همین هیچ و پوچ را در ظرف ایمان معتبر شمرده، بنا بر این بر هر فرد [[مسلمان]] [[واجب]] است که به خاطر [[برادران]] مسلمانش که سبب ایمان بین وی و آنان [[برادری]] برقرار ساخته و نیز به خاطر برادران تنی و سایر خویشاوندانش از زن و مرد و ذراری- در صورتی که مسلمان باشند- [[فداکاری]] کند و غیرت به [[خرج]] دهد، که اگر چنین کند [[مستضعفین]] از [[خویشاوندان]] خود را نجات دهد، همین عمل نیز بالاخره [[سبیل الله]] خواهد شد، نه اینکه در مقابل سبیل الله عنوانی‌ دیگر داشته باشد.<ref>تفسیر المیزان، ذیل آیه</ref>
[[مفسران]] [[تفسیر نمونه]] نیز می‌نویسند: در [[آیه]] گذشته از [[مؤمنان]] [[دعوت به جهاد]] شده، ولی روی [[ایمان به خدا]] و [[رستاخیز]] و [[استدلال]] [[سود]] و [[زیان]] تکیه شده است، اما این [[آیه دعوت]] به سوی [[جهاد]] براساس تحریک [[عواطف]] [[انسانی]] می‌‌کند و می‌گوید: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و [[زنان]] و [[کودکان]] [[مظلوم]] و بی‌دفاعی که در چنگال [[ستمگران]] گرفتار شده‌اند [[مبارزه]] نمی‌کنید آیا عواطف انسانی شما [[اجازه]] می‌‌دهد که خاموش باشید و این صحنه‌های رقت‌بار را تماشا کنید؟»
سپس برای شعله‌ور ساختن عواطف انسانی مؤمنان می‌‌گوید: «این [[مستضعفان]] همانها هستند که در محیط‌هائی [[خفقان]] بار گرفتار شده و [[امید]] آنها از همه جا بریده است؛ لذا دست به [[دعا]] برداشته و از خدای خود می‌‌خواهند که از آن محیط [[ظلم و ستم]] بیرون روند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}.
و نیز از خدای خود تقاضا می‌‌کنند که ولی و [[سرپرستی]] برای [[حمایت]] آنها بفرستد: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا}}؛ و [[یار]] و [[یاوری]] برای [[نجات]] آنها برانگیزد: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}.
در [[حقیقت]] [[آیه]] فوق‌اشاره به این است که [[خداوند]] دعای آنها را [[مستجاب]] کرده و این [[رسالت]] بزرگ [[انسانی]] را بر عهده شما گذاشته، شما «ولی» و «نصیری» هستید که از طرف خداوند برای حمایت و نجات آنها تعیین شده‌اید. بنابراین نباید این [[فرصت]] بزرگ و موقعیت عالی را به آسانی از دست دهید.
ضمنا از این آیه چند نکته دیگر استفاده می‌شود:
# [[جهاد]] [[اسلامی]] برای [[به دست آوردن مال]] و [[مقام]] و یا منابع طبیعی و مواد خام کشورهای دیگر نیست، برای تحصیل بازار [[مصرف]] و یا [[تحمیل عقیده]] و [[سیاست]] نمی‌باشد، بلکه تنها برای نشر اصول [[فضیلت]] و [[ایمان]] و [[دفاع]] از [[ستم دیدگان]] و [[زنان]] و مردان بال و پرشکسته و [[کودکان]] [[محروم]] و [[ستم دیده]] است و به این ترتیب جهاد دو [[هدف]] جامع دارد که در آیه فوق به آن‌اشاره شده یکی «[[هدف الهی]]» و دیگری «هدف انسانی» و این دو در حقیقت از یکدیگر جدا نیستند و به یک [[واقعیت]] باز می‌‌گردند.
#از نظر [[اسلام]] محیطی قابل زیست است که بتوان در آن آزادانه به [[عقیده]] صحیح خود عمل کرد، اما محیطی که [[خفقان]] آن را فرا گرفته و حتی [[انسان]] [[آزاد]] نیست بگوید مسلمانم، قابل زیست نمی‌باشد و افراد با ایمان [[آرزو]] می‌‌کنند که از چنین محیطی خارج شوند؛ زیرا چنین محیطی مرکز فعالیت [[ستمگران]] است. قابل توجه اینکه «[[مکه]]» هم، [[شهر]] بسیار [[مقدس]] و هم [[وطن اصلی]] [[مهاجران]] بود، در عین حال وضع خفقان بار آن سبب شد که از خدای خود بخواهند از آنجا بیرون روند.
#در ذیل [[آیه]] فوق چنین می‌‌خوانیم مسلمانانی که در چنگال [[دشمن]] گرفتار بوده‌اند برای [[نجات]] خویش نخست تقاضای [[ولیّ]] از جانب [[خداوند]] کرده‌اند و سپس [[نصیر]]، برای نجات از چنگال [[ظالمان]] قبل از هر چیز وجود «[[رهبر]]» و [[سرپرست]] لایق و [[دلسوز]] لازم است و سپس [[یار]] و [[یاور]] و نفرات کافی، بنابراین وجود یار و یاور هر چند فراوان باشد بدون استفاده از یک [[رهبری]] صحیح بی‌نتیجه است.
#افراد با [[ایمان]] همه چیز را از [[خدا]] می‌‌خواهند و دست نیاز به سوی غیر او دراز نمی‌کنند و حتی اگر تقاضای ولیّ و یاور می‌‌نمایند از او می‌‌خواهند.<ref>تفسیر نمونه، ذیل آیه</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی (مقاله)|حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی]].</ref>.
==کیستی [[مستضعف]] در [[روایات]]==
معنا و مفهوم [[مظلوم]] و [[ظالم]] مشخص است. در [[آیات قرآن]] به [[کافر]] و [[مشرک]] ظالم گفته شده است هر چند که [[ظلم]] و ستمی نسبت به [[مردم]] نداشته باشد؛ اما این نوع از ظلم در [[حقیقت]] [[ظلم به نفس]] است که در آیات قرآن به [[ظلم عظیم]] تعبیر شده است.<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳. و ایات دیگر</ref>
اما مراد از مستضعف در آیات قرآن کیست؟ در روایات مفهوم و معنایی خاص برای مستضعف بیان شده است. بنابراین به این دسته روایات پرداخته می‌شود تا معلوم شود [[جهاد]] علیه کدام یک از [[مستکبران]] خواهد بود؛ زیرا [[هدف]] [[مبارزه با مستکبران]] برای [[حمایت از مستضعفان]] است.
ثقه‌الاسلام [[کلینی]] از [[زراره]] نقل می‌کند که گفت: از حضرت امام‌باقر پرسیدم‌: مستضعف کیست؟ حضرت فرمود: مستضعف به کسی گویند که نه دلیلی برای [[باطل]] بودن [[کفر]] دارد تا کافر شود و نه دلیلی رای [[حقانیت]] ایمان تا [[مؤمن]] باشد، آنها مانند [[کودکان]] هستند که دلیلی برای [[حقانیت]] [[ایمان]] و بطلان [[کفر]] ندارند. سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنی که عقلش کودکانه باشد و بر اثر نارسائی [[عقل]] دلیلی برای حقانیت [[حق]] یا [[باطل]] بودن کفر نداشته باشد [[مستضعف]] است و [[تکلیف]] از او برداشته است.<ref>کافی، ج ۲، ص۴۰۴</ref>
همچنین مرحوم [[کلینی]] در همان [[کتاب کافی]] به نقل از [[زراره]] آورده است:از [[حضرت صادق]]{{ع}} پرسیدم: [[مستضعفین]] چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اینها [[اهل ولایت]] هستند!، [[راوی حدیث]] می‌‌گوید: پیش خود گفتم: چگونه اینها اهل ولایت هستند در حالی که مستضعف‌اند؟؛ یعنی اگر اهل ولایت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از این رو در مورد [[ولایت]] آنها از حضرت پرسیدم، حضرت فرمودند: مقصودم آن ولایت که شما نسبت به [[امامان]] دارید نبود، بلکه می‌‌خواستم بگویم: می‌‌توانید با آنها در [[ازدواج]]، [[میراث]] و [[مصاحبت]]، [[همبستگی]] داشته باشید و اگر همان [[ولایتی]] را که شما دارید آنها هم داشتند [[مؤمن]] بودند در صورتی که آنها نه مؤمن هستند و نه [[کافر]]، اینها در [[روز قیامت]] کارشان بستگی به خواست [[خدا]] دارد.<ref>کافی، ج ۲، ص۴۰۴</ref>
در کتاب کافی به نقل از [[ابی بصیر]] آورده است که: {{متن حدیث|عن ابی عبدالله{{ع}} قال: مَنْ عَرَفَ اِخْتِلاَفَ اَلنَّاسِ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. وفي خبر آخر:… عن ابی الحسن موسی{{ع}} قال سَأَلْتُهُ عَنِ اَلضُّعَفَاءِ فَكَتَبَ إِلَيَّ اَلضَّعِيفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَيْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ يَعْرِفِ اَلاِخْتِلاَفَ فَإِذَا عَرَفَ اَلاِخْتِلاَفَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ}}؛ حضرت صادق{{ع}} فرمود: کسی که فرق میان [[مذاهب]] را بشناسد مستضعف نیست. و در خبر دیگر از [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} در مورد مستضعف سؤال شد و حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: مستضعف آن است که دلیل حقانیت حق به او نرسیده باشد و اختلاف مذاهب را نیز نفهمد، ولی اگر اختلاف مذاهب را [[درک]] کرد، مستضعف نیست.<ref>کافی، ج ۲، ص۴۰۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی (مقاله)|حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی]].</ref>.
==[[حمایت از مسلمانان]]==
در این میان حمایت از مسلمانان [[حکم]] [[قرآنی]] و [[اسلامی]] است و بر هر [[مسلمان]] و [[دولت اسلامی]] است تا به [[حمایت از مسلمانان]] در هر جای جغرافیای عالم [[اقدام]] کند و در این امر کوتاهی جایز نیست. این [[سیاست]] [[قطعی]] [[نظام اسلامی]] در حوزه [[سیاست خارجی]] است که باید به آن به عنوان [[تکلیف]] و [[وظیفه شرعی]] نگاه و عمل کند.
[[پیغمبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَن اَصبَحَ وَ لَم يَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمين فَلَيسَ بِمُسلِم}}؛ کسی که صبح کند اما به مسائل [[مسلمانان]] اهتمامی نداشته باشد [[مسلمان]] نیست. <ref>الکافی، ثقة الاسلام کلینی ج‌ ۲، ص۱۶۴ ح ۵؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص۱۷۵، ح ۲۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۱، ص۳۳۹، ح ۱۲۰</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} نیز به نقل از [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‌}}؛ کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.<ref>همان</ref>
براساس این نگرش کلان [[دینی]]، [[جمهوری اسلامی]] نیز یکی از [[اصول سیاست خارجی]] خود را [[حمایت]] از مظلو‌مان عالم قرار داده است، چنانکه در بیانات [[رهبری]] معظم [[انقلاب]] چنین منعکس شده است:
ما هر مقداری که بتوانیم از [[مظلوم]] حمایت می‌کنیم و هر مقداری که توانایی‌های ما و وسع ما باشد وظیفه‌ ما است؛ [[اسلام]] به ما گفته است که {{متن حدیث|كُن للِظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا}} – این سفارش [[امیرالمؤمنین]] است – ما نمی‌گوییم {{متن حدیث|اُنصُر اَخاكَ ظالِماً اَو مَظلوما}} – این [[شعار]] [[جاهلی]] است؛ می‌گفتند اگر برادرت [[ظالم]] هم هست یا مظلوم است، باید از او [[دفاع]] کنی و حمایت کنی – [[قرآن]] این را نمی‌گوید؛ [[معرفت]] [[اسلامی]] این را منع می‌کند. نخیر؛ ظالم هر کسی بود باید با او مقابله کرد و جلوی [[ظلم]] او را گرفت؛ مظلوم هرکسی هست باید از او حمایت کرد. <ref>بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی۲۶/۲/ ۱۳۹۴</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی (مقاله)|حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی]].</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۷

براساس آیات قرآن کریم مقابله با ستم و دفاع از مظلوم برای خشکاندن ریشه ستم راهکاری مناسب و مشروع است. دفاع خدا از مظلومان سنتی الهی است که به دست انسان‌ها انجام می‌شود و در همه ادیان الهی این سنت بوده است.

مقدمه

از آنجا که ظلم در اسلام به کلی منفور است[۱]، مقابله با ستم و دفاع از مظلوم برای خشکاندن ریشه ستم راهکاری مناسب و مشروع است[۲]؛ ولی مسلمانان در دفاع از جان، مال و ناموس خویش نباید تجاوزگری پیشه کرده و بیش از آنچه به آنان ظلم شده در مورد دشمن خویش انجام دهند: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۳]، گرچه برخی این آیه را از آن رو که تنها جنگ با کسانی را جایز می‌داند که با مسلمانان نبرد می‌کنند، منسوخ با آیه ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴] دانسته‌اند که مسلمانان را به جنگ با مشرکان به صورت مطلق دستور می‌دهد[۵] و بر اساس آن، نبرد با کافران را تنها به سبب کفرشان واجب خوانده که این حکم اطفال، رهبانان، کشاورزان، زنان و مردان غیر جنگجوی کفار را نیز در برمی‌گیرد[۶]. در مقابل، بسیاری از مفسران منسوخ بودن آیه را نپذیرفته و معتقدند سبب قتال با مشرکان، تجاوز نظامی آنان است، بنابراین ﴿وَلَا تَعْتَدُوا کشتار رهبانان را که در صومعه‌ها سرگرم عبادت‌اند و اطفال و زنان، نیز کسانی را که کارشان جنگ با مسلمانان نیست ـ مانند کشاورزان ـ یا کسانی را که به نبرد با مسلمانان نپرداخته‌اند روا نمی‌شمارد[۷]. به دیده برخی، این آیه از نخستین آیاتی است که تهاجم نظامی به دشمن را برای دفاع تشریع و مسلمانان را به آن تشویق کرده است[۸].

به هر روی، قرآن کریم به مسلمانانی که تنها به جهت پذیرفتن دین خدا از سرزمینشان رانده شده و دشمنان اموال آنان را غصب کرده‌اند، جهاد در مقابل آنان را اجازه می‌دهد: ﴿ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ [۹].[۱۰] بر اساس شأن نزولی که برای این آیه یاد شده است، ظلمی که مشرکان نسبت به مسلمانان روا می‌داشتند، آزاری بود که بارها مسلمانان از آن به پیامبر اکرم (ص) شکایت می‌بردند و حضرت از این رو که هنوز مأمور به جنگ نبود، آنان را به صبر امر می‌کرد، تا اینکه آیه در مدینه نازل شد[۱۱].

در پی فرود آمدن این آیات، مسلمانان نه تنها به دفاع از خویش وظیفه داشتند، بلکه باید از دیگر مسلمانان ستمدیده نیز دفاع می‌کردند: ﴿وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا [۱۲]، بر اساس شأن نزولی در این‌باره، مسلمانان مکه که نتوانسته بودند همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت کنند و در دفاع از خود در برابر ظلم مشرکان نیز توان نداشتند، برای رهایی خود از آزار آنان از مسلمانان کمک خواستند[۱۳]، از این رو قرآن با نکوهش کوتاهی در دفاع از مسلمانان مظلوم مکه، مؤمنان را به جنگ با دشمنان آنان ترغیب کرد.

مفسران بر اساس ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[۱۴] دفاع خدا از مظلومان را سنتی الهی دانسته‌اند که به دست انسان‌ها انجام می‌شود و در همه ادیان الهی این سنت بوده است و اگر خدا به دست گروهی از هر امتی به دفاع از گروه دیگر نمی‌پرداخت، مشرکان مراکز عبادی بندگان خدا را، اعم از صومعه‌ها، کلیساها و مساجد، ویران می‌کردند[۱۵].

براساس برخی از آیات، شرط دفاع از مظلوم مشرک بودن ظالم نیست، بلکه اگر دو گروه مسلمان به نبرد با یکدیگر بپردازند، نخست باید برای خاموش کردن آتش جنگ و ایجاد صلح کوشید و چنانچه در این باره توفیقی به دست نیامد و یک گروه از آنان به تجاوزگری خود ادامه داد، باید به دفاع از مظلوم با گروه ستمکار ستیز کرد، تا در برابر حق تسلیم شده و از تجاوزگری دست بردارد: ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۶].[۱۷]

دفاع از حق

شاید شما هم با کسانی مواجه شده باشید که حق را می‌‌شناسند، ولی به دلایل و عواملی چون خویشاوندی، تعصبات جاهلی، هواهای نفسانی، وسوسه‌های شیطانی دیگران، به جای دفاع از حق و صاحبان حق، از آنها پشت می‌‌کنند و به دفاع از باطل و صاحبان می‌‌پردازند. این گونه است که افرادی از سوی این افراد مظلوم واقع می‌‌شوند. به عنوان نمونه کسی تنها به دلیل تاثیرات سنگین تبلیغات و فضاسازی رسانه ای کسی را نه تنها می‌‌کشد، بلکه با شکنجه و مرگ صبر کسی را زجرکش می‌‌کند، اما وقتی خانواده مظلوم خواهان قصاص می‌‌شوند، شخص یا گروهی به دفاع از ظالم پرداخته و با شعارهای پوچ و ساختگی «نه به اعدام» به جای که ناصر یا یاور ولی دم باشند، از قاتل ظالم حمایت و دفاع می‌‌کنند.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، کسانی که چنین کنش و واکنشی دارند، نه تنها فاقد فطرت و عقلانیت فطری و هدایت فطری هستند، بلکه آنها را دفن و دسیسه کرده‌اند؛ زیرا گرایش به حق پس از شناخت آن، از فطریات بشر است و هر انسانی به طور فطری حق و مصادیق آن چون عدالت، صداقت، امانت و وفا را می‌‌شناسد و نسبت به آنها گرایش دارد، چنان که ظلم، دروغ، خیانت و عهدشکنی را می‌‌شناسد و نسبت به آن گریزش دارد.

در حقیقت حق‌طلبی و حق‌گرایی و دفاع از آن، جزو فطریات بشری است و اگر کسی بر خلاف آن رفتار کند، از اصول اخلاق فطری خارج شده و از دایره انسانیت به دایره پست حیوانیت و بلکه پست‌تر از آن درآمده که با چنین شقاوتی حق را زیر پا قرار می‌‌دهد و به دفاع از باطل و ظالم می‌‌پردازد.[۱۸].

دفاع از حق در همه احوال

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، دفاع به معنای دور کردن چیزی و حمایت از کسی یا چیزی در برابر تهدیدهای گوناگون از جمله جانی، مالی، عرضی و صیانت از داشته‌ها و حفاظت از آن، چیزی جز دفاع از حق و حقیقت نیست. بنابراین، دفاع کلامی که وکیل مدافع انجام می‌‌دهد تا اتهامی را از شخصی رد کند، یا دفاع نظامی که ملتی را از تهدید دور می‌‌سازد، یا دفاع از جان و مال و آبروی خویش یا دیگران در برابر هر گونه تهدید کلامی و رفتاری، چیزی جز دفاع از حق و حقیقت نیست.

از نظر قرآن، آفریدگار و پروردگار هستی در سرشت انسان، قدرت و توانایی شناخت از حق و مصادیق آن را قرار داده تا بتواند حق و مصادیق آن را از باطل و مصادیق آن باز شناسد و به سوی حق و مصادیق آن گرایش و نسبت به باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد.[۱۹]

البته این تا زمانی است که انسان فطرت خویش را تغییر نداده و سلامت و استوا و اعتدال نفس و سلامت قلب هم چنان باقی و برقرار باشد؛ زیرا نفس انسان به عوامل درونی یا بیرونی، می‌‌تواند از حالت استوا و اعتدال خارج شود و قلب به عنوان قوه شناختی و گرایشی به سوی حق نتواند تعقل و تفقه و تدبر و تبصر و تذکر داشته باشد و راه رشد و کمال را بپیماید. چنین تغییراتی در یک فرآیندی با گرایش شخص به هواهای نفسانی از جمله شهوت و غضب یا تحت تاثیر وسوسه‌های شیطانی بیرونی ایجاد می‌‌شود تا جایی که شاکله و ساختار اصلی نفس تغییر یافته و در زیر افکار و رفتار باطل از شرک، کفر، فسق، عصیان و فجور دفن و دسیسه می‌‌شود و از رشد عقلی و کمالی باز می‌‌ماند تا جایی که نفس ناتوان از شناخت و گرایش فطری می‌‌شود و این گونه از سطح انسانیت به سطح حیوانیت و پست‌تر از آن سقوط می‌‌کند و همانند حیوان بلکه همانند گیاه، بلکه در شقاوت و قساوت هم چون سنگ و جماد می‌‌شود.[۲۰]

بازتاب چنین تغییراتی چیزی جز وارونگی در فهم و شناخت و گرایش نیست؛ از این روست که گرایش به باطل و مصادیق آن در چنین افرادی قوی می‌‌شود و افکار و رفتار باطل و زشت خویش را هنجاری و ارزشی بلکه عین عقلانیت دانسته و رفتار دیگران که بر اساس حق و حقیقت و فطرت است، خلاف اصول هنجاری و ارزشی و عین سفاهت بر می‌‌شمارند.[۲۱]

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، مؤمنان به خدا و آخرت چون تلاش می‌‌کنند تا نفس خویش را هم چنان در حالت اعتدال و استوا نگه دارند و با بهره‌گیری از عقلانیت فطری و کشفیات آن تقوای فطری را در پیش می‌‌گیرند و به اصول اخلاق فطری از عدالت، صداقت، امانت و وفا ایمان داشته و پای بند در قول و فعل هستند، چنین افرادی راه رشد را می‌‌پیمایند و در نهایت حتی از هدایت‌های فراتر از فطرت یعنی هدایت تفضلی خدا در قالب شرایع اسلامی بهره می‌‌گیرند و تولی و تبری و حب و بغض خویش را بر اساس آن ساماندهی می‌‌کنند و به رشد کامل عقلی می‌‌رسند تا جایی که شاکله وجودی آنان حق و حقیقت و مصادیق آن می‌‌شود و هرگز در هیچ حالی از آن دور نمی‌شوند و برخلاف عدالت و صداقت و امانت و وفا عمل نمی‌کنند.[۲۲]

از نظر قرآن، مؤمنان حقیقی، اصولا مجسمه عدالت و عدالت قسطی هستند و این امور مقوم ذات و شاکله هویتی آنان می‌‌شود. از این روست که خدا آنان را «قوامین بالقسط» می‌‌شمارد که شاهدان الهی با همه هستی خویش هستند؛ زیرا هر گز برای رعایت حال خویش یا خویشان از عدالت سر سوزنی عقب نشینی نمی‌کنند و بر آن هستند تا در هر حال اصول حق و حقیقت و مصادیق آن از جمله عدالت و عدالت قسطی اقامه شود تا دیگران نیز بدان گرایش یابند و آثار و برکات آن را در زندگی شخصی و فردی و اجتماعی بیابند و بخواهند تا بر اساس این اصول الهی فطری و شرعی سبک زندگی خویش را در دنیا بسازند.[۲۳]

البته از نظر قرآن، دفاع از حق مانند دفاع از توحید و عدالت و صداقت و مانند آنها نیازمند قدرت روحی و قلبی نیرومندی است[۲۴] که تنها در مؤمنان حقیقی تحقق می‌‌یابد؛ زیرا آنان به رشد عقلی تمام و کامل رسیده‌اند و محبت و گرایش به حق و مصادیق آن و تبری و بغض و کراهت نسبت به باطل و مصادیق آن جزو شاکله و خمیره مایه وجودی آنان شده است و در این امر چنان استقامت می‌‌ورزند که هیچ امر درونی از هواهای نفسانی چون شهوت و غضب یا امر بیرونی چون وسوسه‌های شیطانی و تزیین و فریب کاری دشمن خارجی با همه تبلیغات و فضاسازی دروغین نمی‌تواند آنان را از این دفاع از حق وگرایش به آن باز دارد و به سوی باطل تمایلی ایجاد کند.

از نظر قرآن، مؤمنان در دفاع از حق و مصادیق آن بر آن هستند تا از بهترین و نیکوترین روش‌های بهره گیرند که اصول اخلاق فطری و ارزشی در آن مورد توجه و اعتنای کامل قرار گرفته باشد. بنابراین، آنان از دفاع از حق و مصادیق آن از روش‌ها و ابزارهای باطل بهره نمی‌گیرند و بر این باور هستند که در دفاع از حق می‌‌بایست از روش و ابزار حق استفاده کرد. این در حالی است که کافران و مشرکان فطرت کشته، برای دست یابی به باطل خویش از هر چیزی بهره می‌‌گیرند تا جایی که حق و باطل را به هم می‌‌آمیزند و در قالب متشابهات و شبهات و فتنه‌ها مقاصد پلید و شوم خویش را پیش می‌‌برند.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، آن چه در گفتار و رفتار مؤمنان خداجو و فطرت‌گرا اصالت دارد، اصول اخلاقی در سطح محاسن و مکارم اخلاقی است؛ زیرا به چنان رشدی رسیده‌اند که می‌‌خواهند کرامت الهی خویش را به نمایش بگذارند[۲۵]؛ چراکه آنان در مکتب قرآنی آموزش و پرورش یافته‌اند که خدای اکرم آن را فروفرستاده تا مکارم اخلاقی را در آن تقویت و تثبیت کند به طوری که شخص از حق خویش بگذرد و عفو کند بلکه حتی حق اختصاصی و مورد نیاز را در اختیار دیگری بگذارد و ایثارگری و خودگذشتگی داشته باشد، در حالی که به شدت به آن امر و چیز نیاز دارد.[۲۶] بر اساس همین روشی الهی و تحقق کرامت الهی در مؤمنان است که آنان بدی و زشتی رفتار و اعمال دیگران را در مسائل شخصی و فری با احسان و نیکی دفع می‌‌کنند[۲۷] و به خود اجازه نمی‌دهند تا بدی را بدی دفع کرده و مقابله به مثل در امور شخصی داشته باشند. از همین روست که اهل عفو و گذشت و ایثار هستند.[۲۸]

البته از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، این مسأله در امور شخصی است، ولی احکام اجتماعی به دلیل یخصوصیت دارد که نمی‌توان در همه موارد آن این گونه عمل کرد؛ زیرا گاه لازم است تا بر اساس اصل مقابله به مثل عمل کرد و تعدی را به تعدی پاسخ داد که آیات قرآنی در این باره بسیار است.[۲۹].[۳۰].

دفاع نظامی از مظلوم

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، دفاع دارای اقسام و انواعی است که یکی از مصادیق آن دفاع نظامی است. از نظر قرآن، دفاع نظامی برای احقاق حق مظلوم[۳۱]، بازگشت به وطن و رهایی از اشغالگری[۳۲]، تأمین آزادی عقیده برای اهل ایمان و توحید[۳۳]، جلوگیری از فساد و تباهی [۳۴]، دفاع از مظاهر دینی و ارزش‌های اخلاقی و هنجاری و اماکن مقدس[۳۵] و دفاع از دین و ارزش‌های دینی و مانند آنها می‌‌بایست انجام شود.[۳۶]

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، دفاع از حق و مصادیق آن امری فطری است[۳۷]، بنابراین کسی که به جای دفاع از حق به دفاع از باطل و مصادیق آن می‌‌پردازد انسانی است که فطرت خویش را تغییر داده و مطبوع و مختوم و دفن و دسیسه کرده است. بنابراین، دفاع از کفر و شرک[۳۸] و بت‌ها و معبودان دروغ [۳۹] و دفاع از نفاق [۴۰]، دفاع از خیانت و خائن[۴۱] و دفاع از ظالم در برابر مظلوم و مانند آنها بر خلاف فطرت و عقلانیت فطری است.[۴۲].

اهمیت صلح و شرایط آن

صلح در برابر مفسده و جنگ، در لغت به معنای آشتی، از بین بردن نفرت بین مردم؛[۴۳] تراضی بین متنازعین؛[۴۴]، ترک جنگ، فراموش کردن رنجش و سازش مقابل جنگ است.[۴۵] در اصطلاح سیاسی، مقصود از صلح، قرارداد ترک مخاصمه و دست برداشتن از جنگ با توافق طرفین است. بر اساس آموزه‌های قرآنی، صلح یک امر ارزشی است. از همین رو از آن به مطلق خیر تعبیر کرده و می‌فرماید: ﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ، صلح برتر و بهتر است.[۴۶] خداوند در آیات بسیاری درباره اهمیت و ارزش صلح و ترغیب و تشویق مردم بدان سخن به میان آورده است؛ زیرا حفظ روابط صلح آمیز با اقوام و ملّتها، دارای جایگاهی مهم در حقوق بین الملل اسلامی و سیاست خارجی نظام اسلامی است.[۴۷] بر اساس همین مبنا و اصل اساسی و بنیادین است که پیامبر(ص) به عنوان رهبر نظام اسلامی اقدام به انعقاد قرارداد صلح با مشرکان و اهل کتاب در مکه و مدینه کرد. [۴۸]

از نظر آموزه‌های قرآنی صلح‌طلبی و حفظ و صیانت از پیمان‌ها و قراردادهای صلح آمیز، براساس فطرت الهامی الهی و اصول اخلاقی انسانیت است؛ از این رو پایبندی به قراردادهای صلح به عنوان یک تقوای فطری و عقلانی مطرح شده است که انسانیت تا زمانی که بر فطرت خود باقی مانده باشد بدان وفا و عمل می‌کند.[۴۹] خداوند در همین آیات روشن می‌کند که برخی از مشرکان که بر تقوای فطری و الهامی خود بودند در صدر اسلام به پیمان وفا‌دار بودند هر چند که برخی دیگر که دل مرده و فطرت خویش را دفن کرده بودند به فجور گرایش یافته و پیمان شکنی می‌کردند. بر اساس اصول عقلانی و فطری و نیز حکم شریعت اسلامی وفا به پیمان‌های صلح تا زمانی که طرف مقابل پیمان شکنی نکرده، لازم و ضروری است، اما زمانی که پیمان شکنی صورت گرفت، قرار داد باطل می‌شود و طرف دیگر مجاز است تا بر خلاف پیمان عمل کند.[۵۰]

آموزه‌های قرآنی بیان می‌کند که در صورتی که طرفی خواست پیمان شکنی کند باید دیگری را نسبت به الغای پیمان آگاه کند و در حقیقت عمل ضد فطری و تقوایی و انسانی انجام ندهد؛ اما برخی از انسان‌ها به‌ویژه کافران و مشرکان به این امور توجهی ندارند و فجور و بی‌تقوایی را به اوج می‌رسانند. به هر حال، اعلان الغای پیمان به طرف مقابل از اصول اخلاقی و حقوقی و شرعی است که خداوند در آیاتی ازجمله آیات ۱ تا ۳ سوره توبه به آن‌اشاره کرده است. البته برخی از مسلمانان گرایش دارند که حتی در صورت نقض پیمان از سوی دشمنان، همچنان نظام اسلامی به پیمان نقض شده وفا‌دار باشد که خداوند در آیات ۷ و ۸ سوره توبه به این مسئله‌اشاره کرده و این گرایش را غیرمنطقی و نادرست می‌شمارد؛ زیرا اگر دشمن نقض پیمان کرده، وفا به چنین پیمانی جز زیان و ضرر برای جامعه اسلامی ثمری نخواهد داشت. پس اصرار بر عدم الغای پیمان نقض شده و وفاداری جامعه اسلامی بدان امری بی‌معنا و اصولا بی‌احتیاطی است. از نظر قرآن، کمترین کوتاهی معاهدان در عمل به پیمان صلح و عدم تعرض، موجب جواز نقض آن خواهد بود.[۵۱] و حتی نظام اسلامی می‌بایست به سران شرک و کفر، در صورت نقض پیمان صلح از سوی آنان، اعلان جنگ کند؛ [۵۲] زیرا نقض پیمان صلح، از سوی دشمنان برخاسته از روح تجاوزگری آنان [۵۳] و توهین آشکار به نظام اسلامی است.

از آیات قرآنی به دست می‌آید که صلح و آشتی واقعی میان مردمان و ملت‌ها و امت‌ها تنها در سایه حق و عدالت و تقوای فطری و عقلی خواهد بود. پس نمی‌توان به کسانی که گرایش به باطل و ظلم دارند و فسق و فجور و بی‌تقوایی را در پیش می‌گیرند، امید داشت که به صلح و دوستی و آشتی گرایش داشته باشند و اگر تحت شرایطی تن به صلح می‌دهند و حتی سوگندهای محکم و غلیظ می‌خورند و قراردادهای سفت و سخت می‌بندند، ولی هر گاه شرایط را به نفع خود بیابند و حمایت کسانی دیگر را با خود ببینند، پیمان شکنی و نقض عهد می‌کنند و بر خلاف قرارداد رفتار خواهند کرد.[۵۴].[۵۵].

حمایت از مظلوم و مستضعف

با آنکه اصل نخست در سیاست خارجی نظام اسلامی، صلح جهانی و ترک مخاصمه حتی با کافران و مشرکان است، اما هرگز این به معنای ترک مخاصمه و اعلان صلح با ظالمان و مستکبران نیست؛ زیرا با کافر و مشرک یا شخص دارای هر اعتقادی دیگر، تا زمانی که ظلم و استکبار نورزیده است، صلح می‌شود، اما همین که ظلم و استکبار ورزید، دیگر صلح با آنان بی‌معنا و مفهوم خواهد بود؛ زیرا ظلم و استکبار دو عاملی است که صلح را بی‌معنا و مفهوم می‌کند و هیچ خداجو و مؤمن و مسلمانی حق ندارد، نسبت به ظلم نسبت به دیگران و استکبار سکوت کند. بر اساس آموزه‌های قرآنی حمایت از مظلوم و مستضعف در برابر ظالم یک اصل اساسی در سیاست خارجی نظام اسلامی است و مسلمانان در هر جای عالم باید نسبت به مظلوم و مستضعف واکنش مثبت نشان داده و به حمایت از آنان بپردازند.

در حقیقت عنوان مظلوم و مستضعف مجوزی است تا مورد حمایت افراد مسلمان و نظام اسلامی قرار گیرد. بنابراین، دین و مذهب و رنگ و نژاد و جغرافیا و جنست و مانند آنها موجب نمی‌شود تا ترک حمایتی از سوی مسلمانان و نظام اسلامی انجام گیرد. به سخن دیگر آموزه‌های اسلامی بر آن است تا به ندای هر مظلوم و مستضعفی در هر جای عالم پاسخ مثبت داده و به حمایت آنان بپردازد. از همین رو امیرمؤمنان علی(ع) در آخرین وصیت خویش به فرزندانش در هنگام شهادت می‌فرماید: «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.[۵۶] و چنانکه از این عبارت مولا مشخص است در این حدیث مطلق ظالم و مظلوم را گفته و‌اشاره‌ای به دین و مذهب و نژاد و رنگ آنان نکرده است.[۵۷].

اعلان جنگ علیه ظالمان و مستکبران

از اصول اساسی سیاست خارجی نظام ولایی اسلام، اعلان جنگ رسمی علیه ظالمان و مستکبران جهان بی‌توجه به جغرافیا، نژاد، دین، مذهب و جنسیت است. در تعبیر قرآن آنچه معیار است، مسئله ظلم و استکبار نسبت به «ناس و توده مردم» است که مستضعف و مظلوم واقع شده‌اند. خداوند در آیه ۷۵ سوره نساء با حالتی از سرزنش و توبیخ نسبت به مسلمانان می‌فرماید: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۵۸] علامه طباطبایی در ذیل آیه می‌نویسد: کلمه، «مستضعفین» عطف شده بر موضع لفظ «اللَّه»، و به آیه این معنا را می‌دهد: که چرا در راه خدا نمی‌رزمید و چرا در راه نجات مستضعفین نمی‌جنگید و این آیه شریفه نیز تحریکی دیگر است بر قتال، که با تعبیر استفهام انجام شده، استفهامی که به یاد شنونده می‌آورد که قتالشان قتال در راه خدا است و فراموش نکنند که در چنین قتالی هدف زندگی سعیدشان تأمین می‌‌شود، چون در زندگی سعیده هیچ آرزو و هدفی جز رضوان خدا و هیچ سعادتی پرمحتواتر از قرب به خدا نیست و به یاد داشته باشند که قتالشان قتال در راه مردم و زنان و کودکانی است که به دست غداران روزگار به استضعاف کشیده شده‌اند.

و بنابراین در این آیه شریفه تحریک و تهییجی است برای تمامی مؤمنین، چه آنهایی که ایمانشان خالص است و چه آنهایی که ایمانشان ضعیف و ناخالص است، اما آنهایی که ایمانشان خالص و دلهایشان پاک است، برای به حرکت در آمدنشان به سوی قتال همان یاد خدای عز‌و‌جل کافی است، تا برای اقامه حق و لبیک گفتن به ندای پروردگارشان، و اجابت دعوت داعی او، به پا خیزند، و اما آنهایی که ایمانشان ناخالص است، اگر یاد خدا تکانشان داد که هیچ، و اگر یاد خدا کافی نبود این معنا تکانشان می‌دهد که اولا این قتالشان قتال در راه خدا است و ثانیا قتال در راه نجات مشتی مردم ناتوان است که به دست کفار استضعاف شده‌اند، خلاصه کلام اینکه آیه شریفه به این دسته از مردم می‌فرماید اگر ایمان به خدایتان ضعیف است، حد‌اقل غیرت و تعصب که دارید و همین غیرت و تعصب اقتضا می‌‌کند از جای برخیزید و شر دشمن را از سر یک مشت زن و بچه و مردان ضعیف کوتاه کنید. آری اسلام هر چند که هر سبب و نسبی را در برابر ایمان هیچ و پوچ دانسته، لیکن در عین حال همین هیچ و پوچ را در ظرف ایمان معتبر شمرده، بنا بر این بر هر فرد مسلمان واجب است که به خاطر برادران مسلمانش که سبب ایمان بین وی و آنان برادری برقرار ساخته و نیز به خاطر برادران تنی و سایر خویشاوندانش از زن و مرد و ذراری- در صورتی که مسلمان باشند- فداکاری کند و غیرت به خرج دهد، که اگر چنین کند مستضعفین از خویشاوندان خود را نجات دهد، همین عمل نیز بالاخره سبیل الله خواهد شد، نه اینکه در مقابل سبیل الله عنوانی‌ دیگر داشته باشد.[۵۹]

مفسران تفسیر نمونه نیز می‌نویسند: در آیه گذشته از مؤمنان دعوت به جهاد شده، ولی روی ایمان به خدا و رستاخیز و استدلال سود و زیان تکیه شده است، اما این آیه دعوت به سوی جهاد براساس تحریک عواطف انسانی می‌‌کند و می‌گوید: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بی‌دفاعی که در چنگال ستمگران گرفتار شده‌اند مبارزه نمی‌کنید آیا عواطف انسانی شما اجازه می‌‌دهد که خاموش باشید و این صحنه‌های رقت‌بار را تماشا کنید؟» سپس برای شعله‌ور ساختن عواطف انسانی مؤمنان می‌‌گوید: «این مستضعفان همانها هستند که در محیط‌هائی خفقان بار گرفتار شده و امید آنها از همه جا بریده است؛ لذا دست به دعا برداشته و از خدای خود می‌‌خواهند که از آن محیط ظلم و ستم بیرون روند: ﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا. و نیز از خدای خود تقاضا می‌‌کنند که ولی و سرپرستی برای حمایت آنها بفرستد: ﴿وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا؛ و یار و یاوری برای نجات آنها برانگیزد: ﴿وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا. در حقیقت آیه فوق‌اشاره به این است که خداوند دعای آنها را مستجاب کرده و این رسالت بزرگ انسانی را بر عهده شما گذاشته، شما «ولی» و «نصیری» هستید که از طرف خداوند برای حمایت و نجات آنها تعیین شده‌اید. بنابراین نباید این فرصت بزرگ و موقعیت عالی را به آسانی از دست دهید. ضمنا از این آیه چند نکته دیگر استفاده می‌شود:

  1. جهاد اسلامی برای به دست آوردن مال و مقام و یا منابع طبیعی و مواد خام کشورهای دیگر نیست، برای تحصیل بازار مصرف و یا تحمیل عقیده و سیاست نمی‌باشد، بلکه تنها برای نشر اصول فضیلت و ایمان و دفاع از ستم دیدگان و زنان و مردان بال و پرشکسته و کودکان محروم و ستم دیده است و به این ترتیب جهاد دو هدف جامع دارد که در آیه فوق به آن‌اشاره شده یکی «هدف الهی» و دیگری «هدف انسانی» و این دو در حقیقت از یکدیگر جدا نیستند و به یک واقعیت باز می‌‌گردند.
  2. از نظر اسلام محیطی قابل زیست است که بتوان در آن آزادانه به عقیده صحیح خود عمل کرد، اما محیطی که خفقان آن را فرا گرفته و حتی انسان آزاد نیست بگوید مسلمانم، قابل زیست نمی‌باشد و افراد با ایمان آرزو می‌‌کنند که از چنین محیطی خارج شوند؛ زیرا چنین محیطی مرکز فعالیت ستمگران است. قابل توجه اینکه «مکه» هم، شهر بسیار مقدس و هم وطن اصلی مهاجران بود، در عین حال وضع خفقان بار آن سبب شد که از خدای خود بخواهند از آنجا بیرون روند.
  3. در ذیل آیه فوق چنین می‌‌خوانیم مسلمانانی که در چنگال دشمن گرفتار بوده‌اند برای نجات خویش نخست تقاضای ولیّ از جانب خداوند کرده‌اند و سپس نصیر، برای نجات از چنگال ظالمان قبل از هر چیز وجود «رهبر» و سرپرست لایق و دلسوز لازم است و سپس یار و یاور و نفرات کافی، بنابراین وجود یار و یاور هر چند فراوان باشد بدون استفاده از یک رهبری صحیح بی‌نتیجه است.
  4. افراد با ایمان همه چیز را از خدا می‌‌خواهند و دست نیاز به سوی غیر او دراز نمی‌کنند و حتی اگر تقاضای ولیّ و یاور می‌‌نمایند از او می‌‌خواهند.[۶۰].[۶۱].

کیستی مستضعف در روایات

معنا و مفهوم مظلوم و ظالم مشخص است. در آیات قرآن به کافر و مشرک ظالم گفته شده است هر چند که ظلم و ستمی نسبت به مردم نداشته باشد؛ اما این نوع از ظلم در حقیقت ظلم به نفس است که در آیات قرآن به ظلم عظیم تعبیر شده است.[۶۲] اما مراد از مستضعف در آیات قرآن کیست؟ در روایات مفهوم و معنایی خاص برای مستضعف بیان شده است. بنابراین به این دسته روایات پرداخته می‌شود تا معلوم شود جهاد علیه کدام یک از مستکبران خواهد بود؛ زیرا هدف مبارزه با مستکبران برای حمایت از مستضعفان است. ثقه‌الاسلام کلینی از زراره نقل می‌کند که گفت: از حضرت امام‌باقر پرسیدم‌: مستضعف کیست؟ حضرت فرمود: مستضعف به کسی گویند که نه دلیلی برای باطل بودن کفر دارد تا کافر شود و نه دلیلی رای حقانیت ایمان تا مؤمن باشد، آنها مانند کودکان هستند که دلیلی برای حقانیت ایمان و بطلان کفر ندارند. سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنی که عقلش کودکانه باشد و بر اثر نارسائی عقل دلیلی برای حقانیت حق یا باطل بودن کفر نداشته باشد مستضعف است و تکلیف از او برداشته است.[۶۳]

همچنین مرحوم کلینی در همان کتاب کافی به نقل از زراره آورده است:از حضرت صادق(ع) پرسیدم: مستضعفین چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اینها اهل ولایت هستند!، راوی حدیث می‌‌گوید: پیش خود گفتم: چگونه اینها اهل ولایت هستند در حالی که مستضعف‌اند؟؛ یعنی اگر اهل ولایت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از این رو در مورد ولایت آنها از حضرت پرسیدم، حضرت فرمودند: مقصودم آن ولایت که شما نسبت به امامان دارید نبود، بلکه می‌‌خواستم بگویم: می‌‌توانید با آنها در ازدواج، میراث و مصاحبت، همبستگی داشته باشید و اگر همان ولایتی را که شما دارید آنها هم داشتند مؤمن بودند در صورتی که آنها نه مؤمن هستند و نه کافر، اینها در روز قیامت کارشان بستگی به خواست خدا دارد.[۶۴] در کتاب کافی به نقل از ابی بصیر آورده است که: «عن ابی عبدالله(ع) قال: مَنْ عَرَفَ اِخْتِلاَفَ اَلنَّاسِ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. وفي خبر آخر:… عن ابی الحسن موسی(ع) قال سَأَلْتُهُ عَنِ اَلضُّعَفَاءِ فَكَتَبَ إِلَيَّ اَلضَّعِيفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَيْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ يَعْرِفِ اَلاِخْتِلاَفَ فَإِذَا عَرَفَ اَلاِخْتِلاَفَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ»؛ حضرت صادق(ع) فرمود: کسی که فرق میان مذاهب را بشناسد مستضعف نیست. و در خبر دیگر از حضرت موسی بن جعفر(ع) در مورد مستضعف سؤال شد و حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: مستضعف آن است که دلیل حقانیت حق به او نرسیده باشد و اختلاف مذاهب را نیز نفهمد، ولی اگر اختلاف مذاهب را درک کرد، مستضعف نیست.[۶۵].[۶۶].

حمایت از مسلمانان

در این میان حمایت از مسلمانان حکم قرآنی و اسلامی است و بر هر مسلمان و دولت اسلامی است تا به حمایت از مسلمانان در هر جای جغرافیای عالم اقدام کند و در این امر کوتاهی جایز نیست. این سیاست قطعی نظام اسلامی در حوزه سیاست خارجی است که باید به آن به عنوان تکلیف و وظیفه شرعی نگاه و عمل کند. پیغمبر(ص) فرمود: «مَن اَصبَحَ وَ لَم يَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمين فَلَيسَ بِمُسلِم»؛ کسی که صبح کند اما به مسائل مسلمانان اهتمامی نداشته باشد مسلمان نیست. [۶۷]

امام صادق(ع) نیز به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‌»؛ کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.[۶۸] براساس این نگرش کلان دینی، جمهوری اسلامی نیز یکی از اصول سیاست خارجی خود را حمایت از مظلو‌مان عالم قرار داده است، چنانکه در بیانات رهبری معظم انقلاب چنین منعکس شده است: ما هر مقداری که بتوانیم از مظلوم حمایت می‌کنیم و هر مقداری که توانایی‌های ما و وسع ما باشد وظیفه‌ ما است؛ اسلام به ما گفته است که «كُن للِظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا» – این سفارش امیرالمؤمنین است – ما نمی‌گوییم «اُنصُر اَخاكَ ظالِماً اَو مَظلوما» – این شعار جاهلی است؛ می‌گفتند اگر برادرت ظالم هم هست یا مظلوم است، باید از او دفاع کنی و حمایت کنی – قرآن این را نمی‌گوید؛ معرفت اسلامی این را منع می‌کند. نخیر؛ ظالم هر کسی بود باید با او مقابله کرد و جلوی ظلم او را گرفت؛ مظلوم هرکسی هست باید از او حمایت کرد. [۶۹].[۷۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ثواب الاعمال، ص۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ ریاض السالکین، ج ۷، ص ۲۲۶.
  2. ر. ک: التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۱۱۳.
  3. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  4. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  5. ر. ک: بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸؛ جامع‌البیان، ج ۲، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۱۲.
  6. نک: النهایه، ص ۲۹۲؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳؛ الاحکام السلطانیه، ص ۹۰.
  7. روض‌الجنان، ج ۳، ص ۷۳؛ ج ۹، ص ۱۴۳؛ نیز ر. ک: زبده‌البیان، ص ۳۰۶؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸.
  8. نمونه، ج ۲، ص ۱۷؛ التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۱۹۶؛ المیزان، ج۲، ص ۶۵.
  9. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  10. ر. ک: فقه السنه، ج ۲، ص ۶۲۰ ـ ۶۲۱؛ جهاد در اسلام، ص ۲۶ ـ ۲۷.
  11. الوجیز، عاملی، ج ۲، ص۳۴۳؛ مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ الوجیز، دخیل علی، ص ۴۴۴.
  12. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۵-۷۶.
  13. جامع‌البیان، ج ۵، ص ۲۳۱؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۳۱؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۴۵.
  14. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  15. مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۷؛ المنیر، ج ۱۷، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
  16. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  17. سادات، سید احمد؛ مقاله «دفاع»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
  18. منصوری، خلیل، دفاع از حق و آثار آن.
  19. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰؛ ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  20. ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد * بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۸؛ ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  21. بقره، آیات ۷ تا ۱۵
  22. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷؛ ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸
  23. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  24. ﴿وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا «و دل‌هایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمی‌خوانیم که در آن صورت بی‌گمان سخنی نادرست گفته‌ایم» سوره کهف، آیه ۱۴.
  25. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  26. ﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ «بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۳-۵؛ ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا * وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما بگردان که عذاب آن همیشگی است * و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۶۵ و ۷۲؛ ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند * (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹؛ ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  27. ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  28. ﴿وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «و اگر آنان را پیش از آمیزش و پس از آنکه کابین بریده‌اید طلاق دهید پرداخت نیمی از کابین بر عهده شماست مگر آنان خود از آن بگذرند یا آن کس که رشته ازدواج در کف اوست در گذرد و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۷؛ ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشم‌داشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  29. ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴؛ ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ «و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶؛ ﴿ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «چنین است و هر کس مانند کیفری که دیده است (دیگران را) کیفر کند سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد، بی‌گمان خداوند درگذرنده‌ای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰.
  30. منصوری، خلیل، دفاع از حق و آثار آن.
  31. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست* همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  32. بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۵۱
  33. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  34. بقره، آیه ۲۵۱
  35. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  36. ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
  37. بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۵۱؛ ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  38. فرقان، آیات ۱۷ و ۱۹
  39. شعراء، آیات ۹۲ و ۹۳
  40. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است * به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۳-۷۴.
  41. نساء، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۹
  42. منصوری، خلیل، دفاع از حق و آثار آن.
  43. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۴۸۹، ذیل واژه «صلح»
  44. لغت نامه، ج ۹، ص۱۳۲۴۸، «صلح»
  45. همان، ج ۱، ص۱۰۴، «آشتی»
  46. ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  47. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷؛ نساء، آیات ۸۸ تا ۹۲ و ۱۲۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲؛ توبه، آیات ۴ و ۷
  48. ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند * همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۵۵- ۵۶؛ توبه، ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ * أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند * چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱ و ۴ و ۷ و ۱۲ و ۱۳.
  49. توبه، آیات ۴ و ۷
  50. ﴿بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ * فَسِيحُواْ فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ * كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید * چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند * چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس می‌دارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان می‌کنند و دل‌های آنان (شما را) پس می‌زند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۱-۸.
  51. توبه، آیات ۳ و ۴
  52. توبه، آیات ۷ و ۱۲
  53. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ * اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * لاَ يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد * چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس می‌دارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان می‌کنند و دل‌های آنان (شما را) پس می‌زند و بیشتر آنان نافرمانند * آیات خداوند را به بهایی اندک فروختند و (مردم را) از راه او باز داشتند؛ به راستی بد بود رفتاری که آنان می‌کردند * درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس می‌دارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۷-۱۰.
  54. توبه، آیات ۴ تا ۱۳
  55. منصوری، خلیل، حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی.
  56. نهج‌البلاغه، نامه ۴۷
  57. منصوری، خلیل، حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی.
  58. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  59. تفسیر المیزان، ذیل آیه
  60. تفسیر نمونه، ذیل آیه
  61. منصوری، خلیل، حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی.
  62. ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳. و ایات دیگر
  63. کافی، ج ۲، ص۴۰۴
  64. کافی، ج ۲، ص۴۰۴
  65. کافی، ج ۲، ص۴۰۴
  66. منصوری، خلیل، حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی.
  67. الکافی، ثقة الاسلام کلینی ج‌ ۲، ص۱۶۴ ح ۵؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۶، ص۱۷۵، ح ۲۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۱، ص۳۳۹، ح ۱۲۰
  68. همان
  69. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی۲۶/۲/ ۱۳۹۴
  70. منصوری، خلیل، حمایت از مظلوم نگاه قرآن به سیاست خارجی.