ایثار در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن') |
(←پانویس) |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:ایثار]] | ||
[[رده:مدخلهای تلخیص شده]] | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۰
ایثار به معنای مقدم داشتن دیگری بر خود است و با مفاهیمی چون سخاوت، انفاق و احسان مرتبط است، گرچه تفاوتهایی هم با این مفاهیم دارد. این صفت ریشه در فطرت انسان دارد و ایثار مال و ایثار نفس از مراتب ان است. ایثار رسیدن به مرتبه مروت و سبب و علامت محبت و معرفت الهی است. خوابیدن امام علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در شب لیله المبیت و شهادت سیدالشهدا(ع) نمونههای روشن ایثار است.
مقدمه
«ایثار» به معنای مقدّمداشتن دیگری بر خود[۱] یا به هرگونه تفضیل و ترجیح میان دو چیز[۲] میگویند. علمای اخلاق ایثار را به معنای بخشش با وجود نیاز[۳]، گذشتن از ضروریات زندگی و بخشش آن به نیازمندان[۴] و مقدّم شمردن دیگری بر خود در کسب سود یا دفع ضرر[۵] تعریف کردهاند. بعضی صفت مقابل ایثار را «بخل» میدانند[۶]. اهل معرفت ایثار را مقدّم داشتن دیگری بر خود[۷] و بخشش آنچه خود به آن نیازمند است[۸]، تعریف کردهاند.
ایثار با مفاهیمی چون سخاوت، انفاق و احسان مرتبط است. فرق ایثار با سخاوت در آن است که ایثار بخشش چیزی است که شخص خود به آن نیازمند است و سخاوت بخشش چیزی است که فرد به آن نیاز ندارد[۹]، خواه بخشیدن به نیازمند یا غیر آن باشد[۱۰]. انفاق به معنای صرف کردن مال در موارد نیاز است[۱۱] و احسان به هر فعلی از افعال نیک که سزاوار انجام است، گفته میشود[۱۲]، بدون اینکه نیاز شخص در آن دخیل باشد[۱۳].
پیشینه
ایثار از جمله ویژگیهایی است که ریشه در فطرت انسانی دارد[۱۴] و در ادیان الهی و غیر الهی وجود دارد. در ادیان غیر الهی، بارزترین ظهور آن، قربانی کردن است[۱۵]؛ در مکاتب الهی این ویژگی از جایگاه بلندی برخوردار است. در آیین قبالا که مکتب عرفانی یهود است، از ایثار و از جانگذشتگی یاد شده است[۱۶] و در مسیحیت از ایثار حضرت مسیح(ع) در به صلیب کشیدهشدن سخن به میان آمده است و پارهای از تفاسیر متون مسیحی بر این امر تأکید میورزند که مرگ حضرت مسیح(ع) ایثاری برای پاککردن گناهان مردم بوده است[۱۷]. برخی بر این باورند که ویژگی ایثار جایگاه مهمی در رشد و شکوفایی جوامع و تمدنها داشته است؛ چنانکه منشأ ظهور دولتها و تمدنها در کشورهای مختلف، ایثار و جانفشانیهای افراد بر پایه اصول و عقایدی است که به آن اعتقاد راسخ دارند؛ اما اگر این اعتقادات و مقاصد ضعیف باشد، از مرگ میترسند و به شکست و خواری دچار میشوند[۱۸]. بخشی از ظهور تمدن عظیم اسلامی نیز به دلیل روحیه والای مسلمانان، به ویژه ایثار و فداکاری آنان بوده است[۱۹]. در صدر اسلام نیز، قدرت تحمل و ایثار مسلمین در شعب ابیطالب[۲۰] و مقدّم داشتن مهاجرین توسط انصار در مدینه[۲۱] نقش مؤثری در رشد و بالندگی اسلام داشته است.
پیش از اسلام این مفهوم برای مردم شبه جزیره مفهومی شناخته شده بود[۲۲]. قرآن کریم با تأیید این رفتار نیک و بهکارگیری آن در آموزههای دینی، به تکمیل آن پرداخته است[۲۳]. روایات فراوانی نیز این موضوع را بیان و بر اهمیت و ارزش آن تأکید کرده و در برخی کتب روایی نیز بابی بر آن اختصاص داده شده است[۲۴]. در روایات از ایثار به عنوان نهایت احسان و بهترین عبادت و روش و خلق و خوی نیکان یاد شده است[۲۵]. علمای اخلاق، کمتر به صورت مستقل به این موضوع پرداختهاند، بلکه در بیشتر منابع اخلاقی، تنها در ضمن بحثهایی نظیر زهد، جود و سخاوت از آن سخن گفتهاند[۲۶]؛ اما اهل معرفت به این موضوع توجهی ویژه کردهاند و در آثار عرفانی باب مستقلی برای آن گشودهاند؛ چنانکه خواجه عبدالله انصاری ایثار را یکی از مقامات عرفانی میشمرد[۲۷]، صوفیه نیز یکی از ارکان تصوف را ایثار میدانند[۲۸].
امام خمینی در کتابهای اخلاقی خود، مستقل به این مسئله نپرداخته و تنها ذیل موضوعاتی، مانند صدقه و انفاق از آن سخن گفته است[۲۹]؛ اما در سخنرانیهای خود بحثهای فراوانی درباره ایثار و فداکاری مطرح کرده است[۳۰].[۳۱]
حقیقت و منشأ
برخی علمای اخلاق ایثار را فضیلتی نفسانی دانستهاند که انسان با آن نه تنها از برخی نیازهایش چشم میپوشد، بلکه به نیازمندان نیز بذل و بخشش میکند[۳۲]. سخاوت از اخلاق انبیا(ع)[۳۳] و ایثار بالاترین درجه آن است[۳۴]. اهل معرفت ایثار را از ارکان[۳۵] و آداب تصوف[۳۶] شمرده و آن را منبع رشد درخت محبت میدانند که با ایثار و انفاق آبیاری میشود[۳۷]. به باور ایشان ایثار خُلق و رفتار پسندیدهای در سلوک است که اگر ملکه نفس شده باشد و ایثارکننده به آسانی و از روی علاقه به این کار اقدام کند، نیکوست[۳۸]. برخی اهل معرفت، منشأ ایثار را متّصف شدن بنده به اسمای الهی میدانند[۳۹].
امام خمینی نفسانیت و انانیت را در حقیقت ایثار دخیل میداند و باور دارد ایثار در جایی است که ایثارگر، خود و عمل خود را مشاهده کند؛ اما اگر خود را نبیند و تنها خدا را ببیند، این ایثار نیست بلکه بالاتر است[۴۰]. ایشان اسلام را عامل تحرک و جانفشانی میداند و بر این باور است که اعتقاد به وجود عالم آخرت و بهشت سبب جانفشانیهای صدر اسلام و آنچه در ایران پیدا شد، بوده است[۴۱]. ایشان متحول شدن[۴۲] و دستبرداشتن از حجاب خودیت و مشاهده جمال الهی را زمینهساز ایثار معرفی میکند[۴۳].[۴۴]
مراتب ایثار
قرآن کریم به مراتبی از ایثار، مانند ایثار مال[۴۵] و ایثار نفس[۴۶] اشاره کرده است. اندیشمندان اسلامی بذل جان و مال را بالاترین مراتب سخاوت میدانند[۴۷]. برخی عارفان برای ایثار مراتبی برشمردهاند که عبارتاند از: ۱. ترجیح و برگزیدن خلق بر خود، در اموری که حرام نیست. ۲. مقدّمداشتن رضای خدا بر رضای دیگران، هرچند دشواریها و ناهمواریهایی در پی داشته باشد. ۳. خود را ندیدن و ایثار را از خداوند دانستن که بالاترین مرتبه ایثار است[۴۸]. برخی، از این مراتب به ایثار شریعت و ایثار طریقت و ایثار حقیقت تعبیر کردهاند[۴۹].
امام خمینی کمال ایثار را در اخلاص، حضور قلب و جهات باطنی آن میداند که برای اولیای الهی حاصل میشود[۵۰]؛ همانطور که نزول آیه ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ﴾[۵۱]؛ در مدح اهل بیت(ع) به سبب ایثار چند قرص نان نبوده، بلکه جهات باطنی و نورانی عمل در نظر بوده است[۵۲]. ایشان ایثار در راه خدا همراه با اخلاص را آنچنان ارزشمند میداند که حتی در ترازوی عالم سنجیدنی نیست و تنها نزد خداوند متعال سنجیده میشود[۵۳]. ایشان ایثار حضرت ابراهیم(ع) و پیامبر اسلام(ص) در فداکردن ثمره وجودشان را نهایت ایثار و فداکاری دانسته و باور دارد مراتب فداکاری به سبب تفاوت معرفت افراد متفاوت است و هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، مرتبه فداکاری او بالاتر خواهد بود[۵۴].[۵۵]
ثمرهها و آفات
در روایات برای ایثار آثاری، مانند به دست آوردن قلوب دیگران و رسیدن به مرتبه مروت بیان شده است[۵۶]. اهل معرفت، ایثار را سبب و علامت محبت و معرفت الهی میدانند[۵۷]. امام خمینی باور دارد اگر انسان به واسطه صدقه دادن و ایثار دیگران بر نفس خویش بتواند علاقهمندی و محبت به مال را از میان ببرد یا کم کند، ماده فساد را در وجود خودش از میان برده و راه به دست آوردن معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و تحصیل ملکات فاضله را بر خود گشوده است[۵۸]. ایشان روحیه ایثارگری را مقدمهای بر این میداند که انسان قابلیت خدمت کردن به اسلام را پیدا کند[۵۹]. همچنین از جمله ثمرهای ایثار را سرافرازی و روسفیدی در پیشگاه پروردگار، الگوشدن نزد دیگران و نجات از سلطه مستکبران میداند[۶۰].
امام خمینی ایثار و از خودگذشتگی اولیای الهی را عامل مهم اصلاح مردم و خروج آنان از غفلت و ندامت میشمرد[۶۱] و در سطح جامعه، ارتقای وجودی اجتماع، برپایی کمالات والای انسانی در بستر اجتماع و سربلندی نسلهای آینده را یکی دیگر از ثمرهای ایثار معرفی میکند[۶۲]. ایشان ایثار ملّت ایران را طی دوران نهضت اسلامی میستاید و این ایثار جان و مال را سبب پاکشدن جامعه از لوث اجانب[۶۳]، رهایی از بند ستمگران[۶۴]، پیروزی ملت ایران[۶۵]، سرفرود آوردن دنیا در مقابل آنان[۶۶]، نشاندهنده شکست توطئههای داخلی و خارجی در مقابل ملّت[۶۷]، نترسیدن از دشمنان[۶۸] و زمینه ساز ظهور حضرت مهدی(ع)[۶۹] میشمارد. همچنین ایثار و شهادت را عامل دوام و حیات انقلاب اسلامی میداند[۷۰] که توانست کشور را در برابر انبوه توطئههای استکباری مصون گرداند[۷۱].
امام خمینی افزون بر اینکه حجم تحمل زحمتها و رنجها و به ویژه ایثارها را متناسب با حجم بزرگی هدف و ارزشمندی و بلندی رتبه آن میداند، هدفی را که ملّت ایران برای آن به ایثار مال و جان پرداخته است نیز بالاترین و ارزشمندترین هدف برمیشمارد[۷۲]. ایشان در پیامهای خود، ایثارگریهای ملّت ایران را الگوی دیگر ملتهای محروم برشمرده است تا با الهام از آن بتوانند با استعمارگران مبارزه کنند[۷۳].
امام خمینی برای ایثار و فداکاری آفاتی نیز قائل است که مانع از به ثمر نشستن آن است؛ از جمله: ۱. نداشتن اخلاص: یکی از اموری که عمل را به تباهی میکشاند، انجام دادن عمل برای هوای نفس و شیطان است. از این جهت ایثار و فداکاری باید برای رضای خداوند باشد[۷۴]؛ ۲. غرور: ابتلا به غرور سبب میشود انسان به جای توکل به خداوند، به نیروی خود متکی باشد و از کمکهای غیبی محروم بماند[۷۵] و این یکی از کیدهای شیطان است که انسان را از توجه به خداوند بازمیدارد و به پیروی از هوا و شرک خفی میکشاند[۷۶]. ۳. نداشتن تحمل: یکی از عواملی که سبب میشود ایثار و فداکاریها به نتیجه نرسد، نداشتن صبر در برابر مشکلات و تخریبهای دشمنان است[۷۷].[۷۸]
نمونههای ایثار
برخی علمای اخلاق با استناد به بعضی آیات[۷۹] و برخی گزارشهای تاریخی، نمونههای گوناگونی از ایثار در زندگی پیامبران(ع) و اولیا ذکر کردهاند[۸۰]: همانند ایثار حضرت علی(ع) در لیلةالمبیت (شب بیتوته) که با خوابیدن در بستر پیامبر(ص)، جان آن حضرت را بر جان خود مقدّم داشت[۸۱] و ایثار اهل بیت(ع) در اطعام افطاری در سه روز پیاپی به فقیر و یتیم و اسیر که سبب نزول سوره انسان شد[۸۲]؛ همچنین ایثار مالی حضرت خدیجه(س) که سبب شد فقر و تنگدستی مسلمانان را از پای در نیاورد[۸۳].
امام خمینی نیز عید قربان را نماد ایثار و فداکاری در اسلام و حضرت ابراهیم(ع) را بنیانگذار آن میداند[۸۴] و بر این باور است که قربانیکردن اسماعیل(ع) در راه خدا به دست پدرش، ابراهیم(ع)، پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، عبادتی با جنبههای سیاسی و ارزشهای اجتماعی است؛ زیرا به معنای فداکردن عزیزان خویش در راه خداوند است[۸۵] و ثمره آن برپایی دین خدا و نظام عدل و داد است. به باور ایشان، ابراهیم(ع) به همه دینداران آموخت که مکه و منا قربانگاه عاشقان و محل نشر توحید و نفی شرک است و دلبستگی به جان و عزیزان از مصادیق شرک به شمار میآید و لازم است در این مکان عظیم، ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان به جهانیان ابلاغ شود؛ البته به باور ایشان کار ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) که در نگاه عرف، ایثار و کمال بزرگی است، برای آنان معنای دیگری دارد؛ زیرا ایثار در جایی است که نفسانیت و خودیت انسان باقی باشد و ایثارکننده، خود و عمل ایثار و شخصی را که برای او ایثار میکند، ببیند؛ اما آنان خود را نمیبینند تا ایثاری کرده باشند. دیدن خود و عمل خود و دیدن دیگری به جز حق تعالی در نگاه بزرگان معرفت و اولیای خدا شرک است[۸۶]. نمونه روشن دیگر ایثار، شهادت سیدالشهدا(ع) است که با ایثار خون خود و عزیزانش، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنیامیه را نابود کرد[۸۷]. به باور امام خمینی، الهام گرفتن از ایثارگری و شهادت امام علی(ع) و امام حسین(ع) و روز عاشورا سبب شد مردم قیام کنند و خود را ادامهدهنده آن راه بدانند و در نتیجه از ایثار و شهادت در راه انقلاب به هیچوجه، هراسی به دل راه ندهند و حتی مشتاقانه به سوی آن گام بردارند[۸۸]. همانگونه که در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، مفهوم ایثار و شهادت در میان رزمندگان بسیار مقدس و الهی شد. امام خمینی باور داشت در حوادث پس از پیروزی انقلاب، گروههای فراوانی با ایثار و فداکاری و شهادتطلبی، کشور را بیمه کردند که مصداق کامل آن بسیجیاناند[۸۹].[۹۰]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة وصحاح العربیه، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغه، ص۱۱۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۷.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷؛ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۴۰۹.
- ↑ گیلانی، عبدالرزاق، ص۴۶۴.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۸ و ۱۰۴.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۹.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ص۱۲۸.
- ↑ ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۵۸۵.
- ↑ ورام، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورام)، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۷.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۶.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۸۲.
- ↑ منصوری لاریجانی، اسماعیل، از قیام تا قیام، قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی، ص۱۸۰.
- ↑ منصوری لاریجانی، اسماعیل، از قیام تا قیام، قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی، ص۱۷۳ – ۱۷۴.
- ↑ هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ج۱، ص۲۶۳.
- ↑ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۹۷ – ۱۹۹.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۳۴۱ – ۳۴۲.
- ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۷ – ۹۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۰۶.
- ↑ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۷۵ – ۵۸۴.
- ↑ بقره/ ۱۷۷؛ حشر/ ۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۸؛ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۹، ص۴۲۹.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۵ – ۳۹۶.
- ↑ ابن مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ص۱۰۴؛ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۶، ص۷۹ - ۸۲؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ ص۷۵ – ۷۶.
- ↑ کلاباذی، محمد بن ابراهیم، کتاب التعرف، ص۹۰.
- ↑ چهل حدیث، ص۴۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۱۱؛ ج۱۲، ص۳۸۷؛ ج۱۶، ص۱۹۶ - ۱۹۹.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۶.
- ↑ ابن مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ص۱۰۴.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۲۵.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۱۶۷.
- ↑ سلمی، محمد بن حسین، تسعة کتب فی اصول التصوف والزهد، ص۲۵۱.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۱۴.
- ↑ انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۷۵؛ کاشانی، شرح منازل، ص۳۸۶.
- ↑ ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۱، ص۱۸۲ – ۱۸۳.
- ↑ همان، ج۱۳، ص۴۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۳۳۳ - ۳۳۴.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۷.
- ↑ حشر/ ۹؛ انسان/ ۸.
- ↑ بقره/، ۲۰۷؛ توبه/ ۱۱۱؛ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین ج۴، ص۴۹.
- ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۷۸؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۷۵ - ۷۶.
- ↑ کاشانی، لطائف الإعلام فی اشارات اهل الالهام، ص۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، سرّالصلاة، ص۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۷ – ۱۹۸.
- ↑ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.
- ↑ امام خمینی، سرّالصلاة، ص۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۱۲۱.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۷.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۶.
- ↑ تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر التستری، تحقیق باسل عیون السود، ص۱۶۷؛ مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ج۲، ص۹۰.
- ↑ چهل حدیث، ص۴۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۵۰.
- ↑ امام خمینی، ج۱۶، ص۲۰۴؛ ج۲۰، ص۲۰۷ و ۲۱۸.
- ↑ حدیث جنود، ص۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۲۵۴ و ۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۵۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۲۱۷ – ۲۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۳۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۳۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۸۰؛ ج۱۶، ص۷۵، ۱۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۶ – ۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۴۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۲۱۷ – ۲۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۶۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۸.
- ↑ حشر/ ۹.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۸؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲ – ۱۲۳.
- ↑ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۴، ص۶۷۰؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۳۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۸ – ۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۱۹۷ – ۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۱۹۴.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۹.