مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۴: خط ۱۴:
آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«{{عربی|"المَهدِیُّونَ"}}؛ در [[اصول کافی]] بابی به عنوان {{عربی|"الأئمّة هم الهداة"}} وجود دارد که هم‌چنان که در عنوان آمده [[هدایت]] و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}؛ <ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> فقط تو بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی [[هدایت‌گری]] است. و [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده که [[هادی]] [[امّت]]، [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> بنابراین، آیا می‌شود هادی، [[مهدی]] نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از [[ائمه]]{{عم}} "مهدی" است، ولی هادی آنها کیست؟ هادی آنها خداوند متعال است، حال، باید [[فکر]] کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا [[حضرت ولی عصر]]{{ع}} ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهم‌ترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ [[خداوند]] در [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.</ref> وعدۀ رسول خدا{{صل}} که {{عربی|"یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"}}<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.</ref> تحقّق پیدا خواهد کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۲۸.</ref>.
«{{متن حدیث|المَهدِیُّونَ}}؛ در [[اصول کافی]] بابی به عنوان {{متن حدیث|الأئمّة هم الهداة}} وجود دارد که هم‌چنان که در عنوان آمده [[هدایت]] و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}؛<ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> فقط تو بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی هدایت‌گری است و [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده که [[هادی]] [[امّت]]، [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> بنابراین، آیا می‌شود هادی، [[مهدی]] نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از [[ائمه]]{{عم}} "مهدی" است، ولی هادی آنها کیست؟ هادی آنها خداوند متعال است، حال، باید [[فکر]] کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا [[حضرت ولی عصر]]{{ع}} ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهم‌ترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ [[خداوند]] در [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.</ref> وعدۀ رسول خدا{{صل}} که {{عربی|"یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"}}<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.</ref> تحقّق پیدا خواهد کرد»<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر ج۲]]؛ ص۲۸.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==

نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۸

مقام مهدیین به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم
مدخل اصلیمقام معصوم

مقام مهدیین به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های مقام معصوم، مهدیین، مقام مهدیین، هدایت الهی و مقام هدایت الهی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید علی حسینی میلانی

آیت‌الله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در این‌باره گفته‌ است:

««المَهدِیُّونَ»؛ در اصول کافی بابی به عنوان «الأئمّة هم الهداة» وجود دارد که هم‌چنان که در عنوان آمده هدایت و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ؛[۱] فقط تو بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی هدایت‌گری است و رسول خدا(ص) فرموده که هادی امّت، امام علی(ع) است.[۲] بنابراین، آیا می‌شود هادی، مهدی نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از ائمه(ع) "مهدی" است، ولی هادی آنها کیست؟ هادی آنها خداوند متعال است، حال، باید فکر کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا حضرت ولی عصر(ع) ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهم‌ترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ خداوند در آیه مبارکه ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ[۳] وعدۀ رسول خدا(ص) که "یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"[۴] تحقّق پیدا خواهد کرد»[۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت الله خاتمی؛
آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در این‌باره گفته‌ است: «"مهدیین" دیگر ویژگی امامان معصوم(ع) در این فراز است. تردیدی نیست که این هدایت ویژه است، نه تنها هدایت تکوینی است که آن عام است و نه هدایت تشریعی عام که آن هم اختصاص نیست. این هدایت ویژه است حتّی در بین هدایت‌های ویژه هم پررنگ‌تر و از جلوه بیشتری برخوردار است. در این فراز، همه امامان معصوم(ع) با عنوان "مهدی" معرّفی شده‌اند آن چنان که امام حسین(ع) فرمود: "از ماست دوازده مهدی که امیرمؤمنان علی(ع) اوّلین آنان است و نهمین فرزند من که قیام به حق می‌کند آخرین است"[۶] لکن از لحاظ اسمی، هر امامی را لقب و نام خاصّی است و این لقب خاصّ امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکری(ع) است»[۷].
۲. حجت الاسلام و المسلمین ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌؛
حجت الاسلام و المسلمین سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌ در کتاب «جامعه در حرم» در این‌باره گفته‌ است: «"اَلرّاشِدُون المَهدِیُّونَ" پیشوایانی هستند راشد، راه یافته و به حق رسیده و هدایت شده. دو صفتی که ابتداء در اینجا ذکر شده راشد و مهدیّ است که اوّلی اسم فاعل است از رشد و دوّمی اسم مفعول است از هدایت. اوّلی ناظر به دارا بودن صفت رشد است و دومی بیان‌گر هدایت شدن آنهاست به هدایت ربّانی. سخنی که توجّه به آن در این جا مناسب به نظر می‌رسد این است که میان رشد و هدایت چه فرقی است؟ هر چند بعضی آن دو را مترادف دانسته‌اند، ولی براساس آنچه قبلا گفتیم که در لغت مترادف نداریم، ظاهراً این دو مادّه –رشد و هدایت- از جهت معنی با یکدیگر فرق دارد؛ یکی صفت فاعلی است و دیگری صفت مفعولی. از کلام ابوهلال عسکری، لغت دان کهن استفاده می‌شود که هدایت از جهتی اخصّ از رشد است؛ زیرا ارشاد به شیء را به معنای راه یابی، تبیین و روشن شدن معنی کرده، و هدایت را به معنای تمکّن از وصول دانسته. و از طرفی رشد اخصّ از هدایت است؛ زیرا ارشاد جز به آنچه محبوب است تعلّق نمی‌گیرد، ولی هدایت به محبوب و مکروه هر دو متوجّه می‌شود. مثل: فَاهدُوهم الی صراط الجحیم. و راشد کسی است که پذیرای طریق رشد شده است.[۸] ولی از کلام طریحی استفاده می‌شود که راشد به معنای هادی است. بنابراین باید اوّل مهدیّ شد هدایت یافت و بعد در مقام هادویّت و راشدّیت برآمد. گوید: ائمه(ع) راشدون یعنی هدایت کنندگان به طریق حق و راه صواب. و رشید از اسمای پروردگار است، و او کسی است که بندگان را به مصالحشان ارشاد و دلالت نموده است.[۹] با توجّه به آنچه فیروزآبادی در معنای رشد آورده می‌توان برای راشد معنای دقیق‌تری در نظر گرفت. گوید: الرشد الاستقامة علی طریق الحق مع تصلب فیه.[۱۰] و قهراً راشدین کسانی هستند که در طریق حق استقامت داشته و تصلّب و استحکامی در آن دارند. ابن‌اثیر حدیثی آورده: "علیکم بستتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی".[۱۱] سپس گوید: "یرید بالراشدین ابابکر و عمر و عثمان و علیا و ان کان عاما فی کل من سار سیرتهم من الائمه(ع)".[۱۲] مقصود از راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و امام علی(ع) می‌باشند گرچه حدیث عمومیّت دارد و همۀ آن ائمّه و پیشوایانی که سیرۀ این ائمه(ع) راشدین را داشته باشند شامل می‌شود. اگر چنین حدیثی از پیامبر اکرم(ص) صادر شده باشد، این جملۀ زیارت جامعه می‌تواند ناظر به آن بوده و شارح آن قرار گیرد. رسول خدا(ص) در این روایت نام نبرده است که خلفا و ائمّۀ راشدین پس از او کیانند که مردم مأمور به اقتدا به سیره و روش آنان هستند. در این جملۀ زیارت جامعه، دهمین وصیّ پیامبر اکرم(ص) می‌گوید: "اَشهد انکم الائمه الراشدون"، شما هستید ائمّه راشد، آن ائمّه راشدی که رسول خدا(ص) خلق را ارجاع به پیروی آنان داده است. امّا سخنی که ابن‌اثیر در شرح حدیث آورده، بر فرض از همۀ اشکالاتش صرف نظر کنیم، قابل پذیرفتن نیست؛ زیرا مورّخین آورده‌اند که وقتی عبدالرحمن بن عوف بعد از مرگ عمر در شورای شش نفری به امیرالمؤمنین(ع) پیشنهاد کرد که مردم با حضرتش بیعت کنند مشروط بر این که به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرۀ شیخین عمل کند، حضرت نپذیرفت و فرمود: کتاب خدا و سنّت رسول خدا و اجتهاد و رأی خودم.[۱۳] از این جریان که نوع مورّخین خاصّه و عامّه آورده‌اند، استفاده می‌شود که اگر علی(ع) خلیفۀ راشد است ابوبکر و عمر خلیفۀ راشد نیستند و اگر آنان خلفای راشدین هستند علی(ع) خلیفۀ راشد نیست. قضاوت با خود شماست. بنابراین باید مقصود از خلفای راشدین جمعی باشند که سیره و روش هر کدام از آنان مورد رضا و امضای همۀ آنان باشد، و چنین جمعی جز این خاندان نیستند. مضاف بر این، آنچه در معنای رشد و راشد آوردیم به عنوان امام و پیشوا و ائمّه و پیشوایان، جز در این دودمان یافت نمی‌شود؛ اینانند پیشوایانی که بر طریق حق ثابت و پابرجا بوده و تصلّب و استحکام در آن دارند» [۱۴].
۳. آقای حسینی؛
آقایسید مجتبی حسینی در کتاب «مقامات اولیاء» در این‌باره گفته‌ است:

«"وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ"[۱۵]

القای روح: زائر در حوزه محال معرفة الله قرار می‌گیرد، شهادت می‌دهد که ائمه(ع)، به رشد رسیده، هدایت شده و معصوم هستند.

ثبوت و اثبات عصمت: عصمت، به معنای معصوم بودن و مصون بودن از گناه، خطا و اشتباه است. ما معتقدیم که انبیا و ائمه(ع) معصوم هستند؛ یعنی از گناه و خطا عصمت دارند. به قول اهل فن، در این مسئله نکاتی در مقام ثبوت و نکاتی در مقام اثبات است. در مقام ثبوت لازم است بیان شود انبیا یا ائمه(ع) چگونه و چرا معصومند؟ (چرای ثبوتی، نه چرای اثباتی)[۱۶] یک دلیل عصمت ایشان، این است که پیشوای مردم هستند. در مقام اثبات، چنین نیست که خداوند کسی را که خطاکار است، پیشوا قرار دهد و از مردم بخواهد که از او تبعیت کنند. دلیل مهم دیگر در مقام اثبات این است که پیامبران و ائمه(ع) در اخذ دستورات و هدایت‌های آسمانی و انتقال آن به مردم در (گفتار و کردار) دارای دو مقامند: ۱. مقام تلقی، ۲. مقام ارائه.

دلایل دسته اول که به طور خلاصه ذکر شد، ناظر به مقام ارائه است؛ یعنی اگر آنها در ارائه شریعت و صراط مستقیم، خطا کنند، مردم به خاطر تبعیت از آنها به خطا می‌افتند و این، نقض غرض است،؛ چراکه آنها موظف به هدایت مردم بوده‌اند. اما یکی از مهم‌ترین ادله ضرورت عصمت انبیا و ائمه(ع)، عصمت ایشان در مقام تلقی است؛ یعنی آنان باید گیرنده و دریافت‌کننده هدایت و رهنمود آسمانی باشند. در این شأن، ایشان مستقل از اینکه پیشوای مردم هستند، باید معصوم باشند. اساساً تحمل بار پیام الهی (محتوا، عمل و تبلیغ آن) شرایطی می‌طلبد. با گناه نمی‌توان این بار را تحمل و دریافت کرد. گناه مثل موریانه‌ای که یک ستون چوبی را می‌خورد و پوک می‌کند و آن را در تحمل بار ناتوان می‌سازد، انسان را از درون ضعیف می‌کند. انبیا و معصومین(ع) نه تنها نباید گناه کنند، بلکه باید برای تقویت خود بیش از مردم عادی اعمال عبادی داشته باشند. به‌طور مثال نماز شب که برای دیگران مستحب است، بر پیامبر اکرم(ص) واجب بود. از این جهت خداوند به پیامبر خاتم(ص) فرمود: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا[۱۷] ما می‌خواهیم گفتار سنگینی بر تو القا کنیم. برای آمادگی ایشان جهت تحمل چنین باری، خدا در آغاز سوره مزمل به ایشان دستور عبادت و نیایش‌های شبانه می‌دهد و صریحاً اشاره می‌فرماید: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلا[۱۸] نیایش و عمل شبانه گام‌ها و گفتار تو را محکم می‌کند. بنابراین، به این جهت که اولیا بتوانند در مقام تلقی هم شأن خود را حفظ کنند، باید معصوم باشند. امام یا نبی نمی‌تواند گناهکار باشد،؛ چراکه ﴿...لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۹]... عهد من به ظالمين نمی‌رسد.

علل عصمت: عصمت چند علت دارد. یکی از علل و زمینه‌های عصمت، علم است. میخی در اختیار داشته باشد، حاضر نیست آن را در پریز برق فرو کند. کسی مانع انجام این کار نشده است، نیرویی غیبی او را از این کار باز نداشته است، جبری در کار نیست، بلکه علم او به عواقب این کار، عامل پرهیز او از این عمل می‌شود. ائمه(ع) هم می‌دانند گناه چه عواقب و ماهیتی دارد، پس گناه نمی‌کنند. هر عمل یک حقیقت اخروی و یک ظاهر دنیوی دارد. ماهیت عمل، در دنیا پنهان است و در قیامت بر ما مکشوف می‌شود. ائمه(ع) به ماهیت گناهان علم دارند، پس حتی گرایش و میل به انجام آن ندارند و حتی اگر مجبورشان هم کنند، سراغ گناه نمی‌روند؛[۲۰] یعنی در واقع علم به ماهیت گناه، سبب مصونیت ایشان از ارتکاب گناه شده است. روز قیامت برای اعمال خیر و شر، دو جزا به انسان می‌دهند. یکی پاداش یا عقاب و دیگری باطن خود عمل است. ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ[۲۱] آیه شریفه نمی‌فرماید جزای عمل را می‌بیند، بلکه می‌فرماید خود عمل را می‌بیند. هر کس در گروی آن چیزی است که خود به دست آورده است؛ ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[۲۲] جزای انسان، همان چیزی است که آورده است. پس دلیل عصمت انبیا و ائمه(ع)، علم آنان به ماهیت واقعی عمل است. ایشان نماز می‌خوانند، چون واقعاً نماز را دوست دارند. روزه می‌گیرند، چون حقیقتاً ماهیت روزه را می‌دانند. ماهیت گناه را هم می‌دانند و مرتکب آن نمی‌شوند و خطا نمی‌کنند.

کانون محبت: مطلب مهم‌تری در عصمت انبیا و ائمه(ع) وجود دارد. گاهی اوقات انسان ماهیت بد عملی را می‌داند، ولی وسوسه می‌شود. به انجام عمل شر گرایش دارد، اما چون می‌داند مضر است، انجام نمی‌دهد. انبیا و ائمه(ع) حتی علاقه و گرایش به انجام گناه هم ندارند. کانون همه گرایش‌ها، در قلب است. وقتی خداوند خواست انبیا و ائمه(ع) را بفرستد، قلبشان را از محبت خود پر کرد. وقتی که قلب از محبت پر شود، انسان دگرگون می‌شود. خدا به موسی(ع) می‌فرماید: ﴿...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي[۲۳] محبت خود را در دل تو انداختم. دلی که از محبت او پر شود، به سمت محبوب می‌رود. عصمت ائمه(ع) به این دلیل است که آنان از محبت خدا پرشده‌اند. قلب آنان ظرف مشیت خداست؛ لذا گناه یا ترک اولی نمی‌کنند. "قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ"[۲۴] یکی دیگر از علت‌های عصمت انبیا(ع)، عنایت الهی است. در بحث عصمت معصومین(ع)، توجه نکردن به امداد الهی، مساوی نفهمیدن کل مطلب است. از دیگر عوامل عدم همگونی نگاه با شاکله وجودی ایشان، این است که شخصیت هرچه بالاتر و متعالی‌تر باشد، به‌طور طبیعی از پستی‌ها دور است. اینها مسائلی است که اگر به آن توجه بشود و کسی در خود پیاده کند، به همان میزان نسبت به گناه مصونیت و معصومیت پیدا می‌کند.[۲۵]

استغفار معصوم: عبارت حسنات الابرار سيئات المقربين از سخنانی است که فقط ظاهرش زیباست، ولی بسیار بی‌محتواست چیزی که برای مقرب سیئه است، بالاخره سيئه است و ائمه(ع) سيئه ندارند. اما در قرآن در ارتباط با پیامبر اکرم(ص) آمده است: ﴿...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ[۲۶] "ذنب" با "سيئه" فرق می‌کند. سیئه، خودش نمره منفی خطاست. عمل خطایی که از انسان سر می‌زند، سیئه است. ذنب، دنباله و پیامد کارهاست. پیامد نامطلوب یک کار را ذنب می‌گویند. هنگامی که پیامبر(ص) برای فتح مکه از مدینه حرکت کردند، ممکن بود اسب یکی از آن سپاه ده هزار نفری که همراه ایشان بودند، از گوشه مزرعه‌ای رد شده باشد. اگر پیامبر(ص) می‌فرمودند: از مزرعه مردم عبور کنید، سیئه بود، ولی پیامبر(ص) فرمودند: برای فتح مکه می‌رویم، اما به هر حال پیامد دستور پیامبر(ص) این بوده است که گوشه‌ای از مزرعه کسی آسیب ببیند. به این ذنب می‌گویند؛ بنابراین خدا می‌فرماید: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا[۲۷] جمله حسنات الابرار سيئات المقربين فقط یک عبارت عربی است و هیچ سندیت دیگری ندارد. سیئه، در هر لباسی سیئه است. این جمله، از آن سخنانی است که فقط برای چند دقیقه تاریخ مصرف دارد و بیشتر ارزش ندارد. استغفار اهل بیت(ع) گاهی برای ذنب بوده است. به عنوان مثال، کسی در حال گذر از جایی است، از طرفی می‌بیند کسی در حال غرق شدن است و از طرف دیگر پیرزنی را می‌بیند که به کمک احتیاج دارد. آن شخص اگر ناجی غریق باشد، غریق را نجات می‌دهد، اما کمکی که باید به پیرزن می‌کرد از او فوت شده است. به همین دلیل استغفار می‌کند و از خدا م‌خواهد که ترک این عمل را بر او ببخشد. در بعضی عبارات، یا تعبير "ترک اولی" در موارد دیگری آمده است. به هر حال آن را که شایسته‌تر است، باید انجام داد، اما در جایی، انسان بین چند کار می‌ماند و بالاخره یک کار انجام نمی‌شود. توبه و استغفار، برای عملی است که زمین مانده و انجام نشده است. استغفار یعنی جبران کردن و خلأ را پر کردن. عفو یک معنا و استغفار معنای دیگری دارد. ﴿...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ[۲۸] یعنی طلب جبران پیامد بعضی کارها. قرآن در هیچ جا به سیئه‌ای از پیامبر(ص) اشاره ندارد. بعضی می‌گویند استغفار ائمه(ع) و توبه آنان، برای آموزش دیگران است. تمام ماجرا این نیست. وقتی امیرالمؤمنين(ع) در نیمه‌های شب در خلوت، از خوف خدا گریه می‌کردند، برای آموزش دیگران نبوده است، بلکه خداوند، زبان توبه و استغفار مذنبین را دوست دارد. در این زمینه روایات فراوانی داریم؛ لذا عرض می‌کند: "أَذِقْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ حَلاَوَةَ رَحْمَتِكَ"[۲۹] ائمه(ع) می‌خواهند از راه استغفار با خدا حرف بزنند، اما یکی از دلایل استغفار ایشان، استغفار از گناه مؤمنین است،؛ چراکه شیعه منسوب به اهل‌بیت(ع) است. در اشتقاق کبیر، شیعه از «شعاع» می‌آید. روایت هم هست که شیعیان، شعاع ما و از ما هستند. "شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا"[۳۰] لذا، ایشان برای گناهان ما استغفار می‌کنند،؛ چراکه به هر حال ما از ایشان هستیم. آبروی ائمه(ع) برایشان مهم است. به همین دلیل فرموده‌اند: "مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً"[۳۱] ای شیعیان! مایه زینت ما باشید، مایه ننگ ما نباشید. در روایت آمده است آنجا که خدا فرمود: ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ...[۳۲] به این معناست که بخشی از استغفار اهل‌بیت(ع)، مربوط به آن گناهانی است که شیعیان مرتکب می‌شوند. اگر کسی در انتهای یک اتاق، یک تکه پارچه خاکی را بتکاند، گرد و غبارش روی لباس دیگران هم می‌نشیند. دیگران کاری نکرده‌اند، ولی باید لباسشان را بتکانند. اگر در گوشه شهر کسی گناهی کند، گرد و غبار گناه روی همه می‌نشیند، اما مردم به خاطر کدورت و ثقلی که دارند، گرد و غبار را درک نمی‌کنند، ولی روح لطيف امام آن را حس می‌کند. ایشان نیمه‌شب در خانه خدا استغفار می‌کنند. طلب پاک شدن ایشان واقعی است، اما این کدورت را گناهان ما برای ایشان ایجاد کرده است. در زمان امیرالمؤمنین(ع) وقتی در گوشه‌ای از جامعه مسلمین خطایی صورت می‌گرفت، اميرالمؤمنین(ع) از شدت ناراحتی می‌فرمودند: اگر کسی به خاطر این خطا بمیرد، ملامتش نمی‌کنم» [۳۳].

پرسش‌های وابسته

  1. مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
  2. مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
  3. مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)
  4. مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
  5. مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)
  6. مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)
  7. مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)
  8. مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
  9. مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صدق به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صدق به چه معناست؟ (پرسش)
  10. مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)
  11. مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)
  12. مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
  13. مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
  14. مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)

پانویس

  1. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.
  2. ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.
  3. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.
  4. ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.
  5. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۲؛ ص۲۸.
  6. " مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً، أَوَّلُهُمْ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي، وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَق‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۲.
  7. خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۴۴.
  8. الفروق اللغویّه ۱۷۲.
  9. مجمع البحرین – رشد.
  10. «رشد استقامت بر طریق و راه حقّ است با صلابت و استحکام در آن» القاموس المحیط – رشد.
  11. بر شما باد پیروی نمودن از سنّت و روش من و راه و سیرۀ خلفای راشدین بعد از من.
  12. النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲ / ۲۲۵ (رشد).
  13. الامام علی ۱ / ۲۷۲ (عبدالفتاح عبدالمقصود).
  14. ر. ک. ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌، جامعه در حرم؛ ص:۲۷۹.
  15. «و شهادت می‌دهم که شما امامان، كمال بخشیده، هدایت شده، معصومید».
  16. پرسش از ساز و کار، به مقام ثبوت دلالت دارد و پرسش از دلیل عصمت معصومین، به مقام اثبات مرتبط است؛ در واقع مقام ثبوت ناظر به علل و مقام اثبات ناظر به ادله است.
  17. سوره مزمل، آیه ۵.
  18. سوره مزمل، آیه ۶.
  19. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  20. البته آنچه در جبر پیش می‌آید، دیگر گناه نیست.
  21. سوره زلزله، آیه ۷.
  22. سوره مدثر، آیه ۳۸.
  23. سوره طه، آیه ۳۹.
  24. بحارالانوار، ج ۳۶، ص۲۳۲.
  25. البته مصونیت از خطا و اشتباه که درجات آن در انبيا(ع) متفاوت است و بیشتر به جنبه علم و عنایت الهی مربوط می‌شود.
  26. سوره غافر، آیه ۵۵.
  27. سوره فتح، آیات ۲-۱.
  28. سوره غافر، آیه ۵۵.
  29. مصباح کفعمى، ص۲۰.
  30. امالی طوسی، ص۲۹۹.
  31. امالی صدوق، ص۴۰۰.
  32. سوره فتح، آیه ۲.
  33. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء؛ ج۱ ص: ۲۹۱ تا ۲۹۷.