اسلم بن عمرو ترکی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۵: خط ۳۵:


[[رده:اصحاب امام حسین]]
[[رده:اصحاب امام حسین]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اسلم بن عمرو ترکی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۵

مقدمه

او یکی از باوفاترین یاران امام حسین(ع) در کربلا بود که در رکاب آن حضرت به شهادت رسید.

اسلم از ترکان دیلم، نزدیک قزوین بود[۱] که پدرش از نواحی قزوین به صورت اسیر و با موالی به کوفه آمد. اسلم پس از فراگیری علم و دانش به شغل کتابت مشغول بود.

امام حسن(ع) به نقلی امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش، اسلم را خریداری فرمود و به فرزند خویش علی بن الحسین(ع) بخشید[۲].

اسلم نزد امام حسین(ع) به کتابت مشغول بود و در برخی از موارد که حضرت نیاز داشت، او را کاتب خود قرار می‌داد[۳]. وقتی امام حسین(ع) او را خرید، اسلم با تواضع در مقابل امام ایستاد و گفت: «من غلامی ترک زبانم و زبان عرب و خطاطی را خوب می‌‌دانم، ان شاء الله مرا مطیع دستورهای خود خواهی یافت». امام با تبسم به او نگاه کرد و فرمود: «من تو را کاتب خود در برخی از امور مورد نیازم قرار دادم».

چون امام حسین(ع)، اسلم را علاقه‌مند به قرآن و تلاوت آن یافت، او را به فرزندش امام زین العابدین(ع) بخشید و از آن زمان به بعد، اسلم قاری قرآن شد[۴].

اسلم در مدینه، همیشه یار و همراه امام بود و در لحظات خطرناک، محافظت امام را بر عهده داشت. پس از مرگ معاویه، یزید از ولید خواست تا از امام حسین(ع) بیعت بگیرد. امام با سی فرد مسلح از جمله اسلم وارد خانه ولید شد و در آنجا به ولید فرمود: «کسی چون من پنهانی بیعت نمی‌کند و سپس از منزل برگشت»[۵].[۶]

اسلم در کربلا

اسلم با امام به سوی مکه آمده و از آنجا راهی کربلا شد و چندین بار وفاداری خود را همراه با دیگر صحابی اعلام کرد و امام برای آنان دعا فرمود.

همزمان با شروع نبرد روز عاشورا، اسلم از مولای خود ابا عبدالله الحسین و امام زین العابدین(ع) اجازه پیکار گرفت و به مصاف دشمن شتافت و این رجز را خواند:

أَمِيرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِيرُ سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ
عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَالِدَاهُفَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِيرٍ
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحيلَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنير
امیرم حسین است و چه خوب سالاری است. او مایه شادمانی قلب رسول خداست.

به خوبی جنگید و گروهی را به قتل رساند تا آنکه تشنگی بر او غلبه کرد و بر اثر جراحات فراوان به زمین افتاد. امام حسین(ع) به بالین او آمد و دید که اسلم هنوز رمقی دارد و به وی اشاره می‌کند. در آن حال، امام، اسلم را در آغوش گرفت و صورت خود را بر صورت او گذاشت. اسلم در این لحظه به وجد آمد و تبسمی نمود و گفت: «کیست مثل من، در حالی که پسر رسول خدا، صورت به صورتم گذارده است و آن گاه به شهادت رسید»[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. وسیلة الدارین، ص۱۰۰؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۱۲۵.
  2. دایرة المعارف تشیع، ص۱۶۱.
  3. تنقیح المقال، ج۱، ص۱۲۵.
  4. اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۰۳.
  5. اخبار الطوال، ص۲۷۶.
  6. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص87 - 88.
  7. ابصار العین، ص۹۶؛ نفس المهموم، ص۲۹۴.
  8. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 89.