مسجد النبی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
# کتابخانهای در میهمانسرای عثمان بن عفان. | # کتابخانهای در میهمانسرای عثمان بن عفان. | ||
# [[چاه]] [[انس بن مالک]]<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۲۸۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۷۶.</ref> | # [[چاه]] [[انس بن مالک]]<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۲۸۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۷۶.</ref> | ||
==ستون [[امامیه]]== | |||
از ستونهای [[مسجدالنبی]] است. بعضی از نوشتهها ستون پیش [[جانب غربی]] [[حجره]] [[طاهره]] را میگویند که محاذی [[سر مقدس]] [[رسول الله]]{{صل}} است<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. | |||
==ستون [[توبه]]== | |||
از ستونهای مهم و بافضیلت مسجدالنبی{{صل}} است که سابقهای درخشان در [[تاریخ صدر اسلام]] دارد و به سبب این ستون و حادثهای که بر آن اتفاق افتاد، [[خداوند]] آیاتی مبنی بر [[پذیرش توبه]] [[گناهکاران]] نازل فرمود. این رخداد چنین بود که «[[ابولبابه]] بن عبدالمنذر» یکی از بزرگان [[اوس]]، هنگام [[غزوه]] «[[بنی قریظه]]»<ref>پیامبر{{صل}} پس از جنگ خندق که طی آن یهودیان پیمان خود را با مسلمانان شکسته و به پیامبر{{صل}} خیانت کردند، از سوی خداوند مأموریت یافت تا به تنبیه و نابودی خیانتکاران یهود بنی قریظه پرداخته (سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۲-۲۳) و شر آنان را از سر اسلام کوتاه سازد؛ لذا آن حضرت ایشان را محاصره کرد و نمایندهای فرستاد که یا اسلام آورید و همچنان در خانههای خود بمانید و یا از مدینه همراه زنان و فرزندانتان خارج شوید. یهودیان بنی قریظه به علت ارتباط و دوستی که با ابی لبابه داشتند از پیامبر{{صل}} خواستند تا وی را برای مشورت به نزد آنان فرستد و آن حضرت نیز پذیرفتند.</ref> به درخواست [[یهودیان]] به عنوان [[مشاور]] نزد آنان رفت تا [[هشدار]] [[رسول خدا]]{{صل}} را مبنی بر [[تسلیم]] و [[اخراج]] ایشان از [[مدینه]] به علت [[پیمانشکنی]] به اطلاع آنان برساند. ابولبابه در مجلس مشاروه، پس از [[مشاهده]] [[گریه و زاری]] [[زنان]] و [[کودکان]] [[یهود]]، به [[رقت]] آمده و خودسرانه با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که اگر تسلیم شوید، [[مسلمانان]] همه شما را خواهند کشت. وی بیدرنگ از این اقدام پشیمان شد و در بازگشت [[سوگند]] خورد که هرگز در سرزمینی که در آن به [[پیامبر]]{{صل}} [[خیانت]] کرده است دیده نشود. | |||
ابولبابه یکسره به [[مسجد النبی]]{{صل}} آمده و خود را به یکی از ستونهای [[مسجد]] بست تا شاید خداوند از [[کردار زشت]] او بگذرد و یا [[مرگ]] او را برساند<ref>به مناسبت خیانت ابولبابه، این آیات بر پیامبر{{صل}} نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref>.او در مجموع شش شبانه [[روز]] به آن ستون بسته شده بود. در این مدت تنها [[همسر]] او برای [[اقامه نماز]]، دستان وی را باز میکرد تا نمازگزارد و دوباره او را به ستون میبست. [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نزد آن حضرت رفته و از او خواستند تا از [[گناه]] [[ابولبابه]] در گذرد. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: «اگر او پیش من میآمد از [[خداوند]] برای او [[طلب آمرزش]] میکردم، اما اکنون مستقیماً به خداوند [[پناه]] جسته است و باید از جانب او مورد [[عفو]] و [[بخشش]] قرار گیرد». | |||
سرانجام به هنگام [[سحر]]، خداوند [[توبه]] [[ابی لبابه]] را با [[نزول]] این [[آیات]] پذیرفت: | |||
{{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} آن شب خندان و شاداب بر پا خاست؛ [[ام سلمه]] همسر ایشان از علت [[شادمانی]] آن حضرت پرسید، جواب شنید توبه ابولبابه قبول شد. وقتی خبر آن به [[گوش]] [[مسلمانان]] رسید، سوی [[مسجد]] شتافتند تا وی را [[آزاد]] سازند، ولی او [[اجازه]] نداد و گفت: باید رسول خدا{{صل}} با دستهای خود مرا باز کند. پیامبر{{صل}} نیز به مسجد آمده و او را باز فرمودند<ref>سیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۳۶ و ۲۳۸.</ref> از آن روز این ستون به «توبه» یا «ابی لبابه» مشهور گردید. | |||
بعضی دیگر از [[مورخان]]، ماجرای ابولبابه را به «[[غزوه تبوک]]» مربوط دانسته و میگویند: وی همراه چهار تن از [[یاران]] خود به نامهای «[[مرداس]]، [[اوس بن حزام]]، [[ثعلبه بن ودیعه]]، [[کعب بن مالک]]» به علت [[حرص]] و [[آزمندی]] به موقع در [[جنگ تبوک]] که در خارج از [[مرزهای اسلامی]] صورت میپذیرفت حضور نیافتند، ولی بلافاصله او و دو تن دیگر به نامهای «اوس بن حزام و [[ثعلبة بن ودیعه]]» از کرده خود پشیمان شده و گفتند: چگونه ما، در [[وطن]] و [[خانه]] خود [[آسوده]] باشیم و [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[مسلمانان]] در گرمای سوزان به [[نبرد]] با [[کفار]] بپردازند؟! آنگاه از این کوتاهی و [[قصور]] [[توبه]] کرده و خود را به یکی از ستونهای [[مسجد]] بستند؛ لذا [[آیه]] {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref> در [[شأن]] این سه تن و آخر آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۰۶.</ref> نیز در شأن دو نفری که توبه نکرده بودند نازل شد<ref>لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطی، ص۱۱۰ و ۱۱۱.</ref>. | |||
[[تسمیه]] این ستون هر چه باشد از [[عظمت]] آن نمیکاهد. [[رسول]] گرامی [[نوافل]] خود را کنار این ستون به جا آورده و گاهی نزد آن [[اعتکاف]] میجستند. | |||
[[روایات]] وارده حاکی است که [[اقامه نماز]]، [[عبادت]] و [[دعا]] نزد این ستون بسیار [[مستحب]] است<ref>من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج۲، ص۳۴۰.</ref>. [[ستون]] توبه دومین ستون از [[حجره]] و [[مرقد پیامبر]]{{صل}} و به موازات «ستون سریر» در شرق و «ستون [[عایشه]]» در غرب واقع است. به عبارت دیگر چهارمین ستون از [[منبر پیامبر]]{{صل}} و سومین ستون از سمت [[قبله]] و پنجمین ستون از [[صحن]] کنونی بوده و جزو ستونهای [[روضه]] النبی{{صل}} است. اکنون نام «اسطوانة التوبه» [[زینت]] بخش آن است. در [[غربی]] [[خانه رسول الله]]{{صل}} که به داخل مسجد باز میشد، در مقابل این ستون قرار داشت که آن را «باب التوبه» نام نهادهاند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۴۸.</ref> | |||
==ستون [[تهجد]]== | |||
از ستونهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. [[رسول خدا]]{{صل}} شبها دنبال خود حصیری آورده و پس از خارج شدن [[مردم]] از [[مسجد]]، پشت [[خانه علی]]{{ع}} کنار ستونی گسترانیده و تا صبح به [[تهجد]] و [[شب زندهداری]] میپرداختهاند. | |||
بعدها در این مکان محرابی به نام «تهجد» ساخته شد. این ستون در اصل کنار «باب [[جبرئیل]]{{ع}}» قبل از [[توسعه]] [[مسجد النبی]]{{صل}} قرار داشته که اکنون کمی عقبتر از مکان اصلی است. [[پیامبر]]{{صل}} شبها به ویژه در [[ماه مبارک رمضان]] در این مکان [[اعتکاف]] داشتهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. این سترن و [[محراب]] التهجد، اکنون داخل [[ضریح]] پیامبر{{صل}} قرار گرفته است. «ستون تهجد» هشتمین و آخرین ستونی است که از دوران آن حضرت باقی است و سایر ستونها از دورانهای بعدی است.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۴۹.</ref> | |||
==ستون حنّانه== | |||
از ستونهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این ستون یادآور یکی از حوادث [[صدر اسلام]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} هنگام قرائت [[خطبه]] و یا ایراد [[سخنرانی]]، ابتدا به درختی در سمت غرب محراب تکیه داده و از آن به عنوان [[منبر]] استفاده میکردند. هنگامی که برای ایشان منبری ساخته شد، آن حضرت بر منبر نشستند، در این هنگام میگویند از آن درختی که رسول خدا{{صل}} به آن تکیه داده بودند صدایی شبیه به ناله بلند شد که گویی درخت در فراق آن حضرت سر داده بود؛ لذا از آن [[روز]] این درخت را «[[حنانه]]» به معنای بانگ بچه شتری که از مادر خود جدا میشود نامیدند. در مکان این درخت ستونی قرار دادند که به «اسطوانه الحنانه» معروف گردید. [[ستون]] حنانه بعدها به «الجزعه» [[تغییر]] نام داد. مکان آن میان محراب النبی{{صل}} و مدخل ورودی [[غربی]] آنکه دارای دری فلزی است، قرار دارد. این ستون امروزه با میلههای مسی مزین شده است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۴۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۰.</ref> | |||
==ستون سریر== | |||
از ستونهای مهم در مسجد النبی{{صل}} است. ابن زباله و یحیی در بیان محل شب زندهداری پیامبر{{صل}} نقل کردهاند که ایشان تختی از چوب خرما داشتند که میان ستونی که اکنون کنار [[قبر]] و بین قنادیل قبر واقع شده قرار داشت، آن حضرت به پهلو، روی آن میخوابیده و یا به [[اعتکاف]] و [[شب زندهداری]] میپرداختند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۷.</ref>. امروزه ستون مورد نظر به [[ضریح]] چسبیده و در سمت شرق «ستون [[توبه]]» قرار دارد. به علت این که سریر و تخت آن حضرت کنار آن قرار داشته به «ستون سریر» مشهور گشته است. [[نبی اکرم]]{{صل}} روزها نیز برای [[پاسخگویی]] به مسایل [[مسلمانان]] به آن تکیه کرده و نیازمندیهای آنان را برآورده میساختند<ref>دسترسی به این ستون به علت اتصال به ضریح و ممانعت مأموران امکانپذیر نیست.</ref>. «اسطوانة [[السریر]]» اولین ستون از سمت [[قبله]] و متصل به ضریح و دیواره [[غربی]] [[حجره]] [[پیامبر]]{{صل}} است.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۰.</ref> | |||
==ستون [[عایشه]]== | |||
یکی از ستونهای مهم در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. | |||
این ستون به نام «[[مهاجران]]» و «المخلقه» نیز مشهور است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة العائشه» دیده میشود. سبب نامگذاری آن به این نامها چنین است: | |||
مُخَلَّقه از آنجا مشهور شده است که بر آن خلوق میآویختهاند. وجه [[تسمیه]] آن به عایشه و مهاجران این است که عایشه، در فضل این ستون احادیثی [[روایت]] میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و [[نماز]] میگزاردند. | |||
قرعه<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۰.</ref> به آن سبب گفتهاند که [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمودهاند: «در [[مسجد]] من مکانی است قبل از این ستون که اگر [[مردم]] [[فضیلت]] آن را میدانستند، کنار آن نماز نمیگزاشتند، مگر آنکه بین خود (برای [[نماز خواندن]]) «قرعه» میزدند. [[ستون]] مذکور دقیقاً وسط ستونهای اصلی دیگر مسجد قرار دارد، یعنی بین این ستون تا [[منبر]] [[رسول اکرم]]{{صل}} دو ستون، تا قبر ایشان نیز دو ستون، تا قبله و [[محراب]] کنونی نیز دو ستون و تا [[صحن]] اولیه مسجد که تا آن هنگام مسقف نشده بود یعنی به موازات مأذنه [[بلال]] نیز دو ستون فاصله دارد. در [[حقیقت]] از همه طرف سومین ستون است و کنار آن نیز ستون «توبه» و سپس «سریر» قرار دارد. در مورد [[نماز خواندن]] کنار آن سفارش فراوانی شده است؛ زیرا از ستونهای [[روضة النبی]]{{صل}} است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۱.</ref> | |||
==ستون مَحَرس== | |||
از ستونهای [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این ستون به نام [[امیرمؤمنان]] «[[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» نیز معروف بوده است، چون علی{{ع}} کنار آن ایستاده و به [[محافظت]] از [[جان]] [[پیامبر]]{{صل}} میپرداختهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> آن را «مَحرَس» به معنای مکان [[نگهبانی]] نامیدهاند. این ستون در میان ستونهای «وفود» و «سریر» واقع و به موازات آنها به [[ضریح]] پیامبر{{صل}} متصل است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هنگامی که از [[خانه]] [[عایشه]] برای [[نماز]] به [[مسجد]] میآمدند از دری که ستون یاد شده کنار آن بوده وارد میشدهاند. گفته میشود ستون «مَحرَس» یا «حَرَس» مکان نماز علی{{ع}} نیز بوده که به «مصلای علی» [[شهرت]] بیشتری داشته و بر [[اهل]] [[حرم]] مخفی نبوده است. [[امیران]] و بزرگان همواره کنار آن به نماز ایستاده و یا جلوس کردهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. امروزه تنها نام «اسطوانة الحرس» بر آن دیده شده و در منابع مختلف [[اهل سنت]] نیز از انتساب آن به [[حضرت علی]]{{ع}} کمتر سخنی است. | |||
این ستون نیز همانند ستون سریر و وفود از ستونهایی است که به علت اتصال به ضریح، [[زایران]] [[اجازه]] ایستادن و نماز خواندن کنار ممانعت مأموران حرم رو به رو میشوند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۲.</ref> | |||
==ستون [[مقام جبرئیل]]== | |||
یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی{{صل}} است. کنار این ستون که «مُرَبَّعه القبر» نیز گفته میشود، در [[خانه فاطمه]]{{س}} [[دختر گرامی رسول خدا]]{{صل}} که به مسجد باز میشده قرار داشته است<ref>این در، سمت مغرب محراب التهجد یعنی به موازات ستونهای وفود و حرس و منتهی الیه دیوار شمالی و غربی حجره شریف و ضریح پیامبر{{صل}} قرار داشته و به داخل مسجد باز میشده. این تنها دری بود که خداوند از میان درهای دیگر آن را از بسته شدن مستثنی ساخت.</ref>. مقام جبرئیل{{ع}} به موازات ستونهای وفود و حرس قرار دارد، ولی اکنون داخل [[ضریح]] و منتهی الیه [[حجره]] [[شریف]] واقع شده و در دید کسی نیست. یحیی از ابی الحمراء نقل کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} چهل [[روز]] صبحها در [[خانه فاطمه]]{{س}}، حسن{{ع}}، حسین{{ع}} را زده و میفرمودند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>}}. به روایتی دیگر، هر روز رسول خدا{{صل}} [[خانه]] علی{{ع}} را «دَقُّ الباب» کرده و میفرمود: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ}} در [[روایات]] فراوان دیگری میخوانیم بعد از [[نزول]] [[آیه تطهیر]]، [[پیامبر]]{{صل}} مدت شش ماه، هنگامی که برای [[نماز صبح]] از کنار خانه فاطمه میگذشت صدا میزد: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَيْتِ، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ...}}}} | |||
در [[روایت]] دیگری از [[ابوسعید خدری]] نقل شده میخوانیم: پیامبر{{صل}} این برنامه را تا هشت یا نه ماه ادامه داد<ref>شواهد التنزیل، جلد ۲، ص۱۱ و ۲۸ و ۲۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۲.</ref> | |||
==ستون [[مهاجران]]== | |||
ستون [[عایشه]] (اسطوانة العایشه) در [[مسجدالنبی]] به ستون مهاجران نیز معروف است. در وجه [[تسمیه]] آن به عایشه و مهاجران گفتهاند: عایشه در فضل این ستون احادیثی روایت میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و [[نماز]] میگزاردند. به مجلس [[مهاجرین]] هم شناخته میشود<ref>تاریخ، آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۳.</ref> | |||
==ستون وفود== | |||
یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی{{صل}} است. این ستون که پشت ستون «مَحرَس» از سمت شمال قرار دارد، سومین ستون از سمت [[قبله]] است. پیامبر{{صل}} برای دیدار با وفود، دستهها و [[قبایل عرب]] کنار آن نشسته و با آنان [[ملاقات]] میکردند که به این سبب نام «وفود» بر خود گرفته است. قبل از مسقف شدن [[صحن]] [[مسجد]] در [[زمان]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، این ستون، آخرین ستون شبستان از سمت شمال بوده است. [[رجال]] و بزرگان [[صحابه]]، به ویژه [[بنیهاشم]] کنار آن مینشستهاند و به این سبب، آن را «مجلس قلاده» نیز میگفتهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. بعضی گویند نمازگاه [[حضرت علی]]{{ع}} میان این ستون و ستون محرس قرار داشته است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة الوفود» دیده میشود. [[ستون]] مذکور به موازات ستونهای «محرس» و «سریر» به [[ضریح]] [[پیامبر]]{{صل}} متصل است. | |||
استوانه وفود، یادآور توجه [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به [[مکانت]] و [[شأن]] [[مسجد]] در طرح مطالب [[فکری]] بلند است؛ آن هم در مکانی خاص از مسجد. چنان چه حضرتش همواره هیأتهای [[نمایندگی]] را در این مکان به حضور میپذیرفتند و با معرفی [[اسلام]] و [[حقایق]] [[ناب]] [[دینی]]، از ایشان استقبال میکردند. | |||
«[[وفد]]» به معنای [[رسول]] و [[نماینده]] است و به کسی که از سوی شخصی یا افرادی به حضور [[سلطان]] و یا صاحب منصبی میرسد، «وافد» میگویند. وافد کسی است که زودتر از [[قوم]] و [[مردم]] خود، به محضر [[مقام]] عالیرتبهای میرسد<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۳؛ لغت نامه دهخدا، ماده وفد.</ref>. | |||
[[امام باقر]]{{ع}} به نقل از [[پیامبر خدا]]{{صل}} میفرماید: نخستین وافد در [[محضر الهی]] من هستم و بعد کتاب و [[قرآن]] و [[اهل]] بیتم، و سپس [[امت]] من بر آستان [[الهی]] شرفیاب میگردند. | |||
در [[حدیث نبوی]] دیگر آمده است: سه گروه وفد خدایند که [[خدای بزرگ]] ایشان را [[دعوت]] کرد و آنان نیز اجابتش نمودند؛ «[[جنگجویان]] در [[راه خدا]]»، «حجاج [[بیت الله الحرام]]» و «[[عمره]] گزاران». چون پیامبر خدا{{صل}} هیأتهای نمایندگی از سوی [[ادیان]] و [[قبایل عرب]] را همواره در کنار ستون یاد شده به حضور میپذیرفتند، بعدها این ستون به نام «استوانة الوفود» مشهور گردید. | |||
و اما در باره [[ملاقات]] پیامبر{{صل}} با سران [[قبایل]] و ارباب ادیان، نکاتی را یادآور میشویم: | |||
# به نظر میرسد مجالس [[گفتگو]] و [[احتجاج]] با ارباب ادیان، از همان آغازین روزهای اقامت پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] شکل گرفت؛ چراکه ظهور [[دین اسلام]] و جاذبههای [[معنوی]] آن، سبب شد که [[اهل کتاب]] و به ویژه [[یهود]]، [[آیین]] خود را در مخاطره دیده و به منظور [[تضعیف]] اسلام با ترفندهای مختلفی، سعی در زیر سوال بردن [[پیامبر گرامی]] و [[تعالیم]] مورد نظر ایشان نمودند. در همین رابطه [[امام باقر]]{{ع}} میفرمایند: [[پیامبر خدا]]{{صل}} آن هنگام که به [[مدینه]] وارد شدند، آثار [[صداقت]] نشانههای [[حقانیت]] و [[دلایل نبوت]] آن [[بزرگوار]] موجب گردید، [[یهود]] به [[مکر]] و [[حیله]] دست بزنند و برای خاموش کردن [[نور الهی]] و حجتهای بالغه [[پروردگار]]، [[تصمیمات]] ناخوشایندی اتخاذ کنند؛ لذا به [[تکذیب]] و [[انکار]] آن حضرت پرداختند و بزرگان آنان، چون [[مالک بن الصیف]]، [[کعب بن اشرف]]، [[حیی بن اخطب]]، [[حدی بن اخطب]] و [[ابو یاسر بن اخطب]] از [[پیشگامان]] این [[حرکت]] خزنده بودند<ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۹، ص۱۷۴.</ref>. | |||
# اوج ملاقاتهای هیأتهای [[نمایندگی]]، پس از بازگشت [[پیامبر اسلام]] و [[رزمندگان]] [[مسلمان]] از منطقه [[تبوک]] بود و نخستین [[وفد]] در این سال، که به «سال وفد» معروف گردید، وفد ثقیف است که پس از حضور و [[اسلام آوردن]] این هیأت، [[قبایل]] مختلف، از دور و نزدیک مدینه، با [[انتخاب]] هیأتهای نمایندگی از سوی خود به [[زیارت پیامبر]] شتافتند و در محضرش با [[اسلام]] آشنا شده، [[ایمان]] آوردند. این وفود به ترتیب عبارتند از: [[وفد بنی تمیم]]، [[وفد بهر]]، [[وفد بنی البکاء]]، [[وفد بنی فزازه]]، [[وفد عدی بن حاتم]]، [[وفد ثعلبه بن سعد]]، [[وفد سعید هذیم]]، [[وفد بنی سعد]]، [[وفد بنیالحرث]]، [[وفد غسان]]، وفد عامر، وفد ازدجش، [[وفد عبدالقیس]]، [[وفد بنی حنیفه]]، [[وفد کنده]]، [[وفد کنانه]]، [[وفد وائل بن حجر]]، [[وفد محارب]]، [[وفد الرهامن]]، [[وفد نجران]]، [[وفد صدف]]، [[وفد عبس]]، [[وفد عامر بن صعصعه]]، وفد طی<ref>بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۷۵.</ref>. در برخی نقلها، وفود دیگری نیز اضافه شدهاند؛ مانند وفد [[سلامان]]، وفد ازت، وفد زبید، وفد بجیله، وفد خولان و وفد حمیر، که با [[احتساب]] این وفود، هیأتهای نمایندگی به ۳۱ هیأت میرسید. | |||
# پیامبر خدا{{صل}} [[مقید]] بودند که به محض اطلاع از ورود وفدی به مدینه، آنها را با [[احترام]] میپذیرفتند و به هنگام خروج هیأتها از مدینه، به ایشان هدیهای میدادند و نیازهای آنان را برای بازگشت به [[وطن]] خویش برآورده میکردند. این موضوع آنقدر مورد تأکید [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود که در زمره سه [[وصیت]] خود در بستر [[احتضار]]، توصیه به اهدای جوایز و [[هدایا]] به هیأتهای [[نمایندگی]] را یادآور شده و بر آن [[اصرار]] ورزیدند، تا آنکه این [[سنت]] که موجب [[تألیف قلوب]] و [[تکریم]] بزرگان و [[اقوام]] و [[ملل]] بود، پس از آن حضرت نیز ادامه یابد. | |||
# [[سیره]] پیامبر اسلام{{صل}} در مواجهه با افرادی که ایشان را [[ملاقات]] میکردند، در توصیفی که توسط علی{{ع}} در پاسخ به سوال فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} عنوان مینماید، چنین است: «کسانی را که به مجلسشان شرفیاب میشدند، با چهرهای گشاده، برخوردی [[نیکو]]، خلقی نرم و به دور از [[خشونت]] میپذیرفتند. در هنگام [[مذاکره]] با [[مردم]] و طالبان [[حقیقت]]، [[زیادهگویی]] نمیکردند و از سخنان [[بیهوده]] دور بودند و [[جدال و مراء]] به کار نمیبستند»<ref>معانی الاخبار، ص۸۱.</ref>. این [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[پرهیز]] آن [[بزرگوار]] از [[مراء]] و [[جدال]] و تأکید به دوری از آن در [[احادیث نبوی]]، سبب شد که گروهی [[گمان]] کنند بحث در مورد مساول [[اعتقادی]] با مخالفان مطلقاً صحیح نیست و مورد [[رضایت]] [[پیامبر]] نمیباشد؛ لذا [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه به [[روشنگری]] پرداخته و منهی بودن جدال در [[دین]] را که یکی از یارانشان به [[رسول اسلام]] نسبت میداد، نادرست دانسته و فرمودند: «آنچه که [[نهی]] گردیده جدال غیر احسن است»<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵ و ۲۵۶.</ref>. بدیهی است تمامی مذاکراتی که [[پیامبران]] [[اسلام]] با [[اهل کتاب]] داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع [[جدال احسن]] بوده است. | |||
# اختصاص مکانی ویژه به منظور ملاقات وفود از [[نظم]] و [[تدبیر]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} حکایت دارد؛ چراکه مکانی مخصوص در [[مسجد]] برای ملاقات کنندگان تعیین میکرد و آنان را به مکانی ویژه و مشخص رهنمون میساخت و از سردرگمی افراد در محیط باز مسجد جلوگیری میکرد و هم [[حفاظت]] و [[امنیت جانی]] پیامبر را برای [[اصحاب]]، به ویژه [[حضرت علی]]{{ع}} امکانپذیر مینمود. | |||
# حضور [[پیامبر اسلام]] در محل [[ملاقات]]، در کنار استوانه، به احتمال بسیار [[قوی]] در زمانی مشخص صورت میپذیرفته است؛ زیرا به [[شهادت]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۵.</ref> آن حضرت خود در زمانی مشخص از [[حجرات]] خارج شده و به [[مسجد]] میآمدند و این [[انضباط]] [[پیامبر]]{{صل}} موجب گردید که به [[مردم]] توصیه شود در خارج زمانهای مورد نظر پیامبر، حضور نیابند و برای آن حضرت مزاحمت ایجاد نکنند، و [[اجازه]] دهند پیامبر اسلام طبق زمانبندی مورد نظر خود، برای ملاقات با دیگران از حجرات خارج شوند. | |||
در میان وفود یاد شده، برخی [[سبب نزول]] سور و [[آیات قرآنی]] هستند که به آنها اشاره میکنیم: | |||
# در مورد [[شأن نزول]] [[سوره حجرات]] گفتهاند<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.</ref>: [[وفد]] [[قبیله بنی تمیم]] که از [[عطارد بن حاجب]] و [[اقرع بن حابس]] و [[زبرقان بن بدر]] و عمرو بن الاهتم و [[قیس بن عاصم]] و گروه زیادی تشکیل میشد داخل [[مسجد پیامبر]] شدند و با صدای بلند فریاد زدند: ای محمد، بیرون آی. پیامبر{{صل}} در حالی که به منظور [[استراحت]] در یکی از حجرات همسرانشان به سر میبردند، از این [[رفتار]] آنان ناراحت شده، از [[حجره]] بیرون آمدند. آنها گفتند: آمدهایم به تو [[فخر]] بفروشیم و از [[نسب]] و [[شرف]] خود که بر تو [[برتری]] دارد، سخن بگوییم. آیا اجازه میدهی؟ پیامبر{{صل}} اجازه دادند و [[شاعر]] ایشان عطارد بن حاجب و سپس [[زبرقان]] شروع کردند به خواندن اشعاری که از برتری [[قبیله]] ایشان حکایت میکرد. پیامبر نیز به [[حسان بن ثابت]] [[اذن]] دادند که با اشعارش، [[فضیلت]] [[اسلام]] و [[پیامبر خدا]]{{صل}} را یادآور شود. در [[تاریخ]] آمده است، وقتی اشعار [[حسان]] پایان یافت، [[اقرع]] گفت: [[سخنوران]] و شعرای این [[مرد]] ([[پیامبر اسلام]])، از سخنرانان و [[شاعران]] ما قویترند و ما مغلوب شدیم. سرانجام آن [[وفد]] همگی در [[مسجد]]، [[اسلام]] آوردند و همراه با [[هدایا]] و جوایزی که [[پیامبر]] به ایشان پیشکش نمودند، به میان قبیلهشان بازگشتند و [[آیات]] آغازین [[سوره حجرات]] نازل گردید. | |||
# [[شأن نزول]] سه [[آیه]] از [[آیات قرآن]] را به وفد [[نجران]] مرتبط دانستهاند. هیأت نجرات از چهل تن از بزرگان [[مسیحیت]] نجران چون [[سید]]، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح [[اسقف نجران]] تشکیل یافته بود که پس از [[نماز صبح]] به محضر پیامبر آمده و [[اسقف]] ایشان پرسشهایی مطرح میکند و حضرت پاسخ میدهند. ای ابوالقاسم، پدر [[موسی]] که بود؟ [[عمران]]. پدر یوسف که بود؟ [[یعقوب]]. پدر تو کیست؟ عبدالله فرزند [[عبدالمطلب]]. [[پدر عیسی]] کیست؟ پیامبر روی بر میگرداند و این آیه نازل میشود: {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. (بنابراین، ولادت [[مسیح]] بدون پدر، هرگز دلیل بر [[الوهیت]] او نیست). | |||
پیامبر{{صل}} آیات را [[تلاوت]] میکنند و از [[هوش]] میروند. وقتی به هوش میآیند [[مسیحیان]] میگویند، آیا [[گمان]] کردی [[فرشته وحی]] به تو نازل شد و این سخنان خداست؟ آیهای دیگر نازل میشود: | |||
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. | |||
پیامبر{{صل}} پیشنهاد [[مباهله]] میکنند و قرار میگذارند که فردای آن [[روز]] [[مباهله]] صورت بگیرد. طبق آنچه در برخی کتب [[شیعی]] وجود دارد، مکان مباهله همان [[مسجد]] بنیمعاویه بوده است. این مسجد به [[اجابت]] نیز [[شهرت]] یافته و بسیاری از [[شیعیان]] اکنون آن را به مسجد مباهله میشناسند که در فاصله ۴۰۰ متری شمال شرقی [[بقیع]] در کنار [[شارع]] ستین واقع است. | |||
هیأت [[نجران]] در [[اندیشه]] شد که فردا چه واقعهای به وقوع خواهد پیوست. [[اسقف]] ایشان گفت: اگر محمد تنها با [[فرزندان]] و خاندانش به مباهله آید، باید از آن [[پرهیز]] کرد و اگر با [[اصحاب]] و جمعیتی انبوه آمد، [[دروغگو]] است! و با او مباهله میکنیم. روز [[موعود]] فرا رسید و [[پیامبر اعظم]]، در حالی که ایشان را [[حضرت زهرا]]{{س}}، علی، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]{{عم}} [[همراهی]] میکردند، به محل مباهله وارد شدند. چهرههای آسمانی و برافروخته شدن ایشان آن چنان وحشتی در هیأت نجران افکند که [[راضی]] شدند [[صلح]] کنند، به شرط آنکه آن بزرگواران زبان به [[نفرین]] ایشان نگشایند. [[پیامبر]]{{صل}} پذیرفت و برای [[مسیحیان نجران]] جزیهای تعیین کرد. | |||
در [[شأن نزول آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> از [[ابن عباس]] نقل شده<ref>بحار الانوار، ج۹، ص۶۷ و ۶۸.</ref> که وقتی [[وفد]] نجران [[خدمت]] [[رسول اسلام]] رسیدند، بزرگان [[یهود]] مطلع شدند و آنها نیز به مجلس وارد شده، در محضر پیامبر{{صل}} با [[مسیحیان]] [[منازعه]] کردند. رافعه بن [[حرمله]] به آنها گفت: {{عربی|ما أنتم على شيء}} شما مسیحیان در میان [[ادیان]] جایگاهی ندارید و [[نبوت]] [[عیسی]] پذیرفته نیست و [[انجیل]] [[کتاب آسمانی]] نمیباشد. در مقابل او، مردی از مسیحیان نیز [[تورات]] و [[دین یهود]] را [[انکار]] میکرد و [[آیه]] مذکور نازل گردید. | |||
در شأن نزول آیه شریفه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ}}<ref>«هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (میتواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش میداده و درس میگرفتهاید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref> گفته شده [[ابورافع]] از [[یهودیان]] و [[رییس]] [[وفد]] [[نجران]]، هر دو به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: آیا میخواهی تو را بپرستیم و خدای خود قرار دهیم؟ پیامبر{{صل}} فرمود: [[معاذ]] [[الله]]. [[به نام خدا]] [[پناه]] میبرم که غیر [[خدا]] را بپرستیم و به [[عبادت غیر خدا]] دیگران را وادار نمایم. در این هنگام [[آیه]] یاد شده، نازل گردید<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۳.</ref> | |||
==ستونهای [[مسجدالنبی]]{{صل}}== | |||
ابتدا ستونهایی از [[نخل]] خرما در داخل مسجدالنبی{{صل}} برافراشته و آن را مسقف ساختند. ستونهای اولیه هشت عدد بوده است که امروزه با همان نامها باقی ماندهاند. این ستونها هر یک سابقهای به بلندای [[تاریخ]] یک هزار و چهار صد ساله [[اسلام]] داشته و یادآور حوادث و رخدادهای مهمی در [[تاریخ اسلام]] بوده و هستند که با توجه به پیشینه [[تاریخی]] خود، نامی گرفته و آن نامها امروزه زینتبخش آنها و زنده کننده خاطره فداکاریهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[صحابه]] او هستند. | |||
این ستونها عبارتند از: مُخَلَّقه، [[عایشه]]، [[توبه]] (ابی لُبابه)، سریر، مَحرَس، وُفود، [[مقام جبرئیل]]، [[تهجد]]، [[حنانه]].<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۱
مسجدالنبی در شهر مدینه و در مکانی که محل اسکان موقت پیامبر (ص) در منزل ابوایوب انصاری بود، بنا شده است. این مسجد محل عبادت و جلسات قرآن بود. همچنین تصمیمات مهم در این مسجد گرفته میشد و محل مشورت حضرت با اصحاب بوده است. پیمان برادری و اخوت نیز در این مسجد منعقد شد. قانون شهروندی نیز در مسجد النبی تدوین و ابلاغ گردید که اسلام و مسلمین را به سمت امت واحده حرکت میداد.
تأسیس مسجد النبی
رسول خدا (ص) بعد از هجرت به مدینه و سکونتی چند روزه در محله قبا، روز جمعه از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، نماز جمعه خواندند و این نخستین نماز جمعه پیامبر (ص) در مدینه بود[۱].
بزرگان قبایل مدینه هر کدام از پیامبر (ص) تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما پیامبر (ص) میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او مأمور است". سرانجام شتر پیامبر (ص) در محله بنیمالک بن نجار زانو به زمین زد و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، ابوایوب انصاری، زاد و توشه حضرت را به خانه خود برده بود، رسول خدا (ص) در منزل وی سکونت گزید[۲] و تا هفت ماه آنجا ماند.
در منابع تاریخی آمده است که پیامبر خاتم (ص) هنگام ورود به شهر یثرب (مدینه منوره) امر فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود[۳]. عموم مسلمانان در ساخت این مسجد فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر مسلمانان در این کار میکوشید[۴]. از این پس این مسجد، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای مسلمانان و مقر فرماندهی اسلام شد[۵].
مسجد النبی فضیلت بسیار دارد و نماز در آن برابر با هزار نماز در جای دیگر است و مسافر میتواند نماز خود را در آن تمام بخواند. قبر مطهر پیامبر (ص) هم اکنون در این مسجد قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی مرقد اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن مسجد و نماز خواندن در آن و زیارت قبر حضرت رسول (ص) در زمان آن حضرت، خانه وی و اتاقهای همسرانش و خانه امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) کنار مسجد بوده که اکنون با توسعه مسجد در داخل آن است[۶].
بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد
از محل ساختن خشت، هر مسلمانی یک خشت برداشته و به کنار مسجد میآمد. ولی مردم بر دوش عمار دو خشت بار میکردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار میکنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمیکشند، بلکه آن دسته ستمگر تو را میکشند. این سخن پیامبر در جنگ صفین بازگو شد، غوغایی در لشکر معاویه که عمار را کشته بود به پا کرد.
عثمان در آوردن خشتهای مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت میآورد، مدتی لباس خودش را میتکاند. امیرالمؤمنین که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک میکرد، زیر لب شعری میخواند: «لا یستوی من یعمر المساجد یدأب فیها قائما و قاعدا و من یری عن الغبار حائدا»؛ «هیچگاه کسی که با کوشش و جدیت تمام در حال قیام و قعود به کار ساختمان مسجد مشغول است با کسی که روی خود را از خاک و غبار میگرداند مساوی و برابر نیست»[۷].
عمار بن یاسر که این ارجوزه را از علی (ع) یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه میکرد، عثمان بن عفان که گوشهای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از عمار شنید و پیش خود خیال کرد عمار به او گوشه میزند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر سمیه من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این عصا بینی تو را خرد خواهم کرد!
پیغمبر که این سخن را از عثمان شنید، غضبناک شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی بهشت میخواند و آنها او را به طرف آتش دوزخ دعوت میکنند، «عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي»: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن مرد (یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید![۸].
مورخان مکتب خلافت در مورد آن صحابی که عمار را به ضرب و شتم تهدید کرده و پیامبر را به خشم آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند این نام مستور بماند[۹].[۱۰]
خصوصیات و کارکردهای مسجدالنبی
محل عبادت و فعالیتهای جمعی
این مسجد اولین مسجد جامع و مرکزی اسلام است، در آن روزگار بایستی همه امور اسلام در آن رتق و فتق گردد. محل عبادات و نمازهای یومیه بود. نماز جمعه شهر در آن به پا میشد[۱۱]. محل آموزش علم و ادب بود[۱۲]. در گوشهای از آن چادر میزدند، به تازهواردان قرآن میآموختند[۱۳]. حلقههای حفظ قرآن در آنجا برگزار میشد. ملجا و پناه مساکین و مستمندان و تازهواردان و تازه اسلام پذیرفتگان بود[۱۴].
در همین مسجد پیامبر مجالس شور و مشورت تشکیل میداد، در مسائل مهمی همانند حمله مشرکان قریش در احد و احزاب، به مشورت میپرداخت. بسیج عمومی برای جهاد در آن انجام میگرفت[۱۵]. پرچم جهاد برای فرماندهان در آن بسته میشد. در آن پیامبر سفرای دولتها، قبایل و مذاهب را میپذیرفت. در واقع همه کارهای اجتماعی اسلام در آن حل و فصل مییافت[۱۶].[۱۷]
پیمان برادری و عقد اخوت
در این مسجد نخستین سنگبنای یک جامعه اسلامی نهاده شد. پیامبر در اولین فرصت در میان مهاجران از مکه و مسلمانان مدینه که بعدها انصار نامیده شدند عقد برادری برقرار کردند. این پیمان برادری که چند ماه بعد از هجرت انجام گرفت، نخستین اقدام اساسی پیامبر در راستای تشکیل «امت واحده» یا «جامعه اسلامی» بود[۱۸]. بدین ترتیب جامعهای که پیامبر اکرم (ص) درصدد تأسیس آن بود، جامعهای که بر اساس رنگ پوست یا ملیت یا نژاد تشکیل شد، بلکه تنها بر اساس عقیده و ایمان به خدای واحد بود. تعداد کسانی که در این پیمان برادری حضور داشتند تا سیصد نفر نقل شده است[۱۹].
تدوین و ابلاغ اولین قانون شهروندی
سومین خصوصیت مسجدالنبی آن است که پیامبر (ص) امر فرمود و خطوط کلی برای اداره یک کشور اسلامی را به شکل مکتوب درآوردند. در این قانوننامه که خاورشناسان اروپایی به آن «قانون اساسی مدینه» گفتهاند[۲۰]، همه رفتارهای اجتماعی و ارتباطات لازم با گروههای مختلف شهر و با بیگانگان تنظیم شده و مردم آن شهر، یک واحد سیاسی جدیدی را که همان «امت واحده» یا جامعه اسلامی باشد تشکیل میدادند. این پیمان را میتوان یکی از مهمترین و اساسیترین ارکان پیشرفت اسلام با توجه به اوضاع آن روز شهر مدینه و منطقه حجاز دانست.
تنظیم و انتشار این پیمان نامه از چند جهت دارای اهمیت است:
- این پیمان بیانگر مهمترین اموری است که دولت اسلامی نوپا برای اداره جامعه خود به آن احتیاج داشت.
- این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که فکر میکند دین اسلام تنها به رابطه انسان و خدا خلاصه میشود و اسلام تنها به مناسک و عبادات فردی میپردازد و قادر به تشکیل دولت و اداره جامعه نیست.
- تدوین این پیماننامه از طرفی اسلام و مسلمین را به سمت امت واحده حرکت میداد و از طرفی همه حرکتهای استعماری و دیکتاتوری را در نطفه خفه میکرد. در مورد تاریخ این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلافنظر شده است. اما دلائل محکمتری آن را به قبل از غزوه بدر موکول میکند[۲۱].[۲۲]
درهای مسجد الحرام
باب الجمعه
در گذشته برای تأمین امنیت مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر ساخته بودند که یکی از آنها در پشت بقیع قرار داشت. این دروازه به «باب الجمعه» یا «باب البقیع» معروف بود[۲۳].[۲۴]
باب الحمام
در گذشته برای تأمین امنیت مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر ساخته بودند که یکی از آنها «باب حمام» نام داشت[۲۵].[۲۶]
باب الشامی
در گذشته برای تأمین امنیت مدینه شش دروازه در حصار داخلی شهر ساخته بودند که یکی از آنها «باب الشامی» نام داشت[۲۷]. این باب در شرق قلعه شامی قرار گرفته بود.[۲۸]
باب الصدقات
یکی از پنج دروازه حصار خارجی شهر مدینه است. در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه دو حصار داخلی و خارجی با دروازههای متعدد ساخته بودند. «باب الصدقات» در شرق شهر مدینه قرار داشت.[۲۹]
باب العنبریه
در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه، حصاری داخلی و خارجی پیرامون آن ساخته بودند. حصار خارجی این شهر، پنج دروازه داشت که یکی از آنها «باب العنبریه» بود. این باب، مدخل غربی شهر مدینه بود. پس از توسعه مدینه، همه حصارها و دروازهها برداشته شد و امروزه از آنها تنها یک دروازه به نام «باب العنبریه» بر جا مانده است[۳۰].[۳۱]
باب العوالی
در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه، دیواری داخلی و خارجی آن را محاصره میکرد. حصار خارجی شهر مدینه، پنج دروازه داشت که یکی از آنها به «باب العوالی» معروف بود. این باب، متصل به دیوار جنوبی بقیع بود[۳۲].[۳۳]
باب القباء
حصار خارجی شهر مدینه، پنج دروازه داشت که یکی از آنها به «باب القباء» معروف بود. این باب نزدیک مسجد عمر بن خطاب قرار داشت[۳۴].[۳۵]
باب البقیع
از درهای مسجدالنبی در قسمت شرقی است که جدیداً گشودهاند[۳۶]. ابن جبیر در سفرنامهاش مینویسد: از شهر مدینه دروازهای به سوی بقیع غرقد گشوده میشود که به باب البقیع شهرت دارد[۳۷].[۳۸]
باب الکومه
یکی از دروازههای حصار خارجی شهر مدینه «باب الکومه» یا «باب الجبل» نام داشت. این باب در غرب قلعه شامی قرار داشت[۳۹]. در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه دو حصار داخلی و خارجی طراحی کرده بودند و هر حصار، دروازههای متعددی داشت.[۴۰]
باب المجیدی
در گذشته برای تأمین امنیت مدینه شش دروازه در حصار داخلی شهر ساخته بودند که یکی از آنها «باب المجیدی» نام داشت. این باب در کنار حرم مطهر قرار گرفته بود[۴۱].[۴۲]
باب المصری
در گذشته برای حفاظت از مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر تعبیه کرده بودند که یکی از آنها «باب المصری» نام داشت[۴۳]. [۴۴]
باب النبی
دری است که از منزل رسول اکرم(ص) به درون مسجدالنبی باز میشد[۴۵].[۴۶]
باب النساء
از درهای مسجدالنبی است که کنار باب جبرئیل قرار دارد.[۴۷]
باب جبرئیل
از مهمترین درهای مسجدالنبی است واقع در سمت شرق و از درهای اصلی زمان رسول خدا(ص) است که در توسعههای بعد از غزوه خیبر و زمان عثمان و دوران عثمانی از مکان اصلی خود عقبتر رفته است. این باب به جهاتی به نامهایی موسوم است:
- باب جبرئیل؛ از آن جهت که آن مأمور وحی از این راه به حضور حضرت شرفیاب میشد و نزول وحی مینمود.
- باب جنائز؛ از آن جهت که پس از اقامه نماز بر میت، وی را از این در خارج میساختند.
- باب جبر؛ از آن جهت که خاندان میت مجبور بودند، مرده خود را از این در خارج سازند[۴۸].[۴۹]
باب جنائز
نام دیگر باب جبرئیل در مسجدالنبی است. همچنین نام بابی در طرف شرق مسجدالحرام است که جنازهها را به طرف قبرستان از آن جا خارج میکردند[۵۰].[۵۱]
باب حجره طاهره
ضریح مقدس پیامبر اکرم(ص) دارای چهار در است:
باب صبری پاشا
در گذشته برای تأمین امنیت مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر برپا کرده بودند که یکی از آنها به «باب صبری پاشا» معروف بود[۵۴].[۵۵]
باب عاتکه
از درهای مسجدالنبی است به جهت آنکه مقابل خانه زنی به نام عاتکه قرار داشت. این در، در قسمت غرب مسجد واقع بود و همان باب الرحمه است. برخی گفتهاند این در، در دیوار جنوبی بود و رسول اکرم(ص) هنگام تغییر قبله به سوی مکه آن را مسدود ساخت[۵۶].[۵۷]
باب قبله
از درهای مسجدالنبی بود که رو به بیت المقدس قرار داشت. بعدها که کعبه قبله شد، این باب را مسدود کردند[۵۸].[۵۹]
توسعه مسجدالنبی
در سال هفدهم هجری با گسترش فتوحات، جمعیت مسلمان افزایش یافت و در این میان، مدینه به عنوان مرکز خلافت، جمعیت بیشتری را به خود جذب کرد. خلیفه دوم (خلافت از ۱۳ تا ۲۳ھ) تصمیم گرفت تا خانههای اطراف را بخرد و آنها را ضمیمه مسجدالنبی سازد. مسجد اندکی در سمت قبله؛ یعنی جنوب و نیز از جهت غرب و شمال گسترش یافت. در این میان، قرار بود خانه عباس عموی پیامبر(ص) نیز خراب شود،که کار به منازعه لفظی کشیده شد. خلیفه تن به حکمیت یکی از اصحاب رسول خدا(ص) داد و حَکَم، حُکم کرد که خلیفه نباید برای مسجد، به زور، زمینی را از صاحبش بگیرد. پس از خاتمه نزاع، عباس خود خانهاش را نه در عوض پول، بلکه به عنوان هدیه تقدیم کرد. در افزایش جدید، در سمت قبله، حدود ۵ متر، در سمت غرب ۱۰ متر و در سمت شمال ۱۵ متر به مسجد افزوده شد. مجموع مساحت افزوده شده ۱۱۰۰ متر مربع بود و مجموع مساحت آن به ۳۵۷۵ متر مربع میرسید. با افزایش این مساحت، درهای جدیدی نیز برای مسجد گشوده شد. در این افزایش، جای ستونهای قبلی را ستونهای جدیدی از نخل گرفت و بنای مسجد نیز نسبت به بنای سابق استحکام بیشتری یافت و البته مصالح به کار رفته، همان خشت و برگ نخل بود. کف مسجد را نیز با ریگهای وادی عقیق فرش کردند.
در سال ۲۹ هجری، عثمان وسعت مسجد را نسبت به زمان خلیفه دوم زیادتر کرد، به طوری که به ۴۰۷۱ متر مربع رسید. این افزایش نیز در پی درخواست مردم بود که مجبور بودند برای نماز جمعه خارج از مسجد بنشینند. در برابر، شماری از مردم که خانههایشان در این افزایش تخریب میشد، با توسعه مسجد مخالف بودند. دلیل دیگر مخالفت مردم آن بود که احساس میکردند عثمان با روحیهای که دارد، مسجد را از حالت سادگی نخست در میآورد و از سنگهای تراشیده در بنای آن استفاده میکند. بنابر آن چه نقل شده، عثمان وضعیت عمومی مسجد را تغییر داد، ۴۹۶ متر به مسجد افزود. در بنای جدید از سنگهای حجاری شده و منقش استفاده کرد، سقف را با چوب ساج ترمیم کرد. به علاوه، در قسمت جلوی مسجد؛ یعنی محل ایستادن امام، مقصوره، یا غرفه کوچکی ساخت که امام در آنجا میایستاد. از این مطالب چنین بر میآید که خلیفه سوم برای نخستین بار مسجد را از سادگی نخستین آن به در آورد و آن را با سنگهای حجاری شده و منقش زینت داد. افزایش مساحت مسجد در زمان خلیفه دوم و خلیفه سوم تنها اندکی در سمت جنوب و بیشتر در سمت شمال و غرب مسجد بود. در قسمت شرقی، حجرههای رسول خدا(ص) بود و لذا در آن قسمت افزایشی صورت نگرفت. مسجد نبوی تا سال ۸۸ هجری تغییری نیافت. در زمان خلافت ولید بن عبدالملک و آنگاه که عمر بن عبدالعزیز از طرف وی حکومت مدینه را داشت، توسعه نسبتاً زیادی در مساحت مسجد و بنای آن داده شد. این توسعه به دستور ولید، شامل شرق مسجد نیز شد که حجرههای رسول خدا(ص) در آنجا قرار داشت. بر اساس دستور وی، قرار شد تا گرد مرقد پیامبر دیواری بکشند و از آن ناحیه نیز بر مسجد افزوده شود. مردم مدینه که این حجرات را خاطره حضور رسول خدا(ص) و زندگی ساده آن حضرت میان خود میدیدند، از شنیدن خبر تخریب، شروع به شیون و زاری کردند.
خانه حضرت فاطمه زهرا(س) در اختیار فاطمه صغری دختر امام حسین(ع) و همسر حسن بن حسن بن علی بود. بنا به برخی روایات، هدف اصلی ولید در توسعه مسجد، به ویژه در سمت شرق، گرفتن این خانه از دست حسن بن حسن و دور کردن او از مسجد و در واقع کار سیاسی بوده است. فاطمه صغری با تصرف خانه خود مخالفت کرد، اما ولید به زور آن را تصرف نمود. به همین دلیل تا سالها مردم از نماز خواندن در آن حدود پرهیز میکردند و آن را غصبی میدانستند. توسعه جدید در سمت شرق، غرب و شمال صورت گرفت. در سمت شمال ۱۰۰ متر، در قسمت شمال غرب به سمت شرق ۶۷/۵ متر و در ناحیه جنوب غرب به شرق ۸۳/۷۵ متر افزوده شد و بدین ترتیب، مساحت مسجد به بیش از ۶۴۰۰ متر مربع رسید. برخی مساحت مسجد را پس از افزایش این دوره، تا ۷۵۰۰ متر مربع نوشتهاند. مسجد دارای یک صحن میانی در وسط و رواقهای در اطراف بود که با ستونهای زیادی سر پا نگاه داشته میشد. از آنجا که ولید علاقه بسیاری به بنای ساختمانهای زیبا داشت، دستور داد تا افزون بر بنای مستحکم مسجد، تزئینات فراوانی در آن صورت گیرد. به گزارش طبری، وی برای بنای مسجد از قیصر روم استمداد کرد و او نیز افزون بر کمک مالی فراوان، شامل صد هزار مثقال طلا، یک صد کارگر ماهر برای ولید فرستاد. با کمک این افراد بود که ولید مسجد را به شکل زیبایی ساخت.
در بنای جدید، افزون بر مستحکم ساختن دیوارها، سقف را نیز تا ۱۲ متر بالا بردند و دو سقف با فاصله بنا کردند تا در صورت آمدن باران و نفوذ آن از سقف اول، سقف دوم مانع از رسیدن آب به مسجد باشد. همچنین چهار مأذنه برای مسجد ساخته شد که یکی از آنها به دلیل مُشرف بودن بر خانه مروان حکم، اندکی بعد تخریب گردید. در این زمان، تزئین مسجد به این صورت انجام گرفت: ستونهای سنگی تراش خورده با روکشهای فلزی، دیوارهای بلند و مزین به نقوش گچکاری، کاشیکاری دیوارها، بر پایی مقصورهها، نقاشی سقف و تزیین آن با چوب ساج، جایگزینی بنایی مستحکم و سنگی به جای خانههای گِلی رسول خدا(ص) و... خلاصه این که این مسجد تبدیل به ساختمانی شد که تا آن زمان در جزیرةالعرب نظیر نداشت. از جمله تزئیناتی که برای نخستین بار صورت میگرفت، نقش آیات قرآنی بر روی کاشیها و دیوار مسجد بود که برای این کار آیات سوره «والشمس» انتخاب شده بود. طرح تازهای که در بنای جدید اعمال گردید، یکی ساختن محراب در محلی بود که رسول خدا(ص) در آنجا به نماز میایستاد. دیگری منارهای بود که بر چهار زاویه مسجد ساخته شد. کار ساختمان مسجد از سال ۸۸ هجری آغاز و در سال ۹۱ هجری پایان یافت. گفتنی است که ولید نه تنها مسجدالنبی(ص) را بازسازی کرد، بلکه دستور داد تمامی نقاطی که پیامبر(ص) در آنها نماز خوانده بود و آن را مسجد ساخته بودند، بازسازی شود. اخبار این بازسازیها در تاریخ مساجد تاریخی مدینه نوشته شده است.
و اما توسعه مسجد در زمان مهدی عباسی؛ بنیعباس در سال ۱۳۲ هجری بر مسند خلافت نشستند. گفته شده که سفاح و منصور، اولین و دومین خلیفه عباسی، قصد توسعه مسجد را داشتند، اما فرصت این کار را نیافتند. به ویژه منصور، از مردم مدینه که به رهبری نفس زکیه از نوادگان امام حسن(ع) در شورشی سخت بر ضد او شرکت کرده بودند، دل خوشی نداشت. «مهدی» فرزند منصور، در مسجدالحرام و مسجدالنبی، بناهای جدیدی ساخت. وی در سال ۱۵۸ سفری به مدینه داشت و تصمیم گرفت تا مسجد رسول خدا(ص) را بازسازی کند و بر مساحت آن بیفزاید. اقدام عملی او در این باره، از سال ۱۶۱ یا ۱۶۲ هجری آغاز گردید. مجموعه مساحتی که مهدی به مسجد افزود، شامل ۲۴۵۰ متر میشد. همچنین، او شمار ستونهای مسجد را بیشتر کرده و بر تعداد درهای آن افزود. در این زمان مسجد بیست در داشت. چهار در شمالی، هشت در غربی، هشت در شرقی. در این بازسازی شمار بسیاری از خانههای اطراف مسجد که هر کدام به نام صحابه ساکن در آنها شهرت داشت، تخریب و به مسجد افزوده شد؛ از جمله آنها خانه عبدالله بن مسعود، شرحبیل بن حسنه و مسور بن مخرمه بود. برخی از منابع اشاره دارند که مأمون نیز در سال ۲۰۲ تغییراتی در مسجد ایجاد کرد. پس از این توسعهها، تا قرن هفتم گزارشی از توسعه فضای مسجدالنبی در دست نداریم و به احتمال، اقدام مهمی در توسعه مسجد صورت نگرفته است. با این حال، در سالهای مختلف، تعمیراتی در مسجد انجام شد که طبعاً بدون آنها امکان سرپا بودن مسجد وجود نداشت. در سال ۶۵۴ هجری؛ یعنی سه سال پیش از سقوط عباسیان، مسجدالنبی آتش گرفت و صدمات زیادی بر آن وارد شد. خلیفه عباسی نتوانست آن را بازسازی کند؛ زیرا به دست مغولان ساقط شد؛ اما ممالیک مصر معمارانی را برای بازسازی آن فرستادند. پس از آن، محمد بن قلاوون از ممالیک، سقفهایی در قسمتهای غربی و شرقی مسجد زد و در سالهای ۷۰۵ و ۷۰۶، رواقهای دیگری نیز برای مسجد ساخته شد. با اصلاحات دیگری که صورت گرفت، مسجد صورت نخست خود را بازیافت.
در سال ۸۸۶ هجری مجدداً بر اثر صاعقهای مسجد آتش گرفت. این بار نیز ممالیک مصر کار بازسازی را عهدهدار شدند و علاوه بر مسجد، رباط، مدرسه و آشپزخانهای نیز برای آنها بنا کردند. مساحت مسجد در این تجدید بنا تا ۹۰۱۰ متر مربع رسید. مرحله بعدی بازسازی مسجد، در روزگار عثمانیها و در قرن دهم هجری صورت گرفت. سلطان سلیمان عثمانی در سال ۹۳۸ در بازسازی مسجدالنبی کوششهایی کرد؛ اما اقدام اساسی در سال ۱۲۶۵ قمری به دست سلطان عبدالحمید اول (م ۱۲۷۷) آغاز گردید و در طی سیزده سال مسجد به شکلی استوار و در عین حال زیبا بازسازی شد. این بازسازی، قویترین و محکمترین ساختمانی بود که مسجد به خود دید. پس از آن در روزگار سلاطین بعد از وی نیز، مرتب کار مرمت و اصلاح در مسجد ادامه داشته است که گزارش آن را مورخان هر دوره نوشتهاند. و اما توسعه مسجد در سلطنت عبدالعزیز سعودی؛ تا سال ۱۳۷۰ قمری که از سوی ملک عبدالعزیز تلاش جدیدی برای بازسازی مسجد آغاز شد، اقدامی برای تعمیرات اساسی در مسجد به عمل نیامده بود. در این سال، عبدالعزیز کار را آغاز کرد و زیر نظر عدهای از مهندسان طرحهایی را برای توسعه مسجد آماده ساخت. در سال ۱۳۷۳ قمری کار به طور رسمی شروع شد. مجموع ساحت مسجد پس از این بازسازی به ۱۶۳۲۷ متر مربع رسید.
این افزایش در قسمتهای شمالی، غربی و شرقی صورت گرفت. علاوه بر ۶۰۲۵ متری که ضمیمه مسجد شد، حدود ۱۶۹۳۱ متر نیز به عنوان میدانها و خیابانهای اطراف مسجد، از خانههای اطراف تخریب گردید. ناظری مسجد را پس از این بازسازی چنین توصیف کرده است: «در این بنای باشکوه و ظریف که به صورت سه شبستان شمالی، شرقی و غربی احداث گردید، ۲۲۲ ستون زیبا با سرستونهای فلزی توأم با سنگهای حجاری شده و منقش به آن افزودند. برای استواری چنین بنایی ۷۴ ستون مربع شکل در امتداد دیوارهای شرقی و غربی، هر یک به طول ۱۲۸ متر و دیوار شمالی به طول ۹۱ متر احداث گردید که به وسیله ۴۴ پنجره بزرگ و مزین به سنگهای تراشیده شده و سرستونهای هلالی، شبستانهای مذکور را شکوه خاصی بخشید. تا پیش از توسعه نهایی مسجد در زمان فهد، افزون بر بنا، سایبانهای مفصلی در اطراف مسجد نصب گردید که حافظ نمازگزاران از آفتاب باشد. این سایبانها در تصاویر موجود از مسجد تا پیش از توسعه جدید مشخص است». آخرین مرحله توسعه مسجد، توسط ملک فهد آغاز شد. وی از سال ۱۴۰۲ هجری قمری سلطنت خود را آغاز کرد و تلاش زیادی برای توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبی و نیز مساجد متبرک مانند قبا، قبلتین، میقات و جمعه به کار برد. این حرکت برای بازسازی مساجد هنوز ادامه دارد؛ به طوری که در سالهای جدید، مسجد مباهله نیز بازسازی شده و در مکه مسجد الاجابه، مسجد الجن، مسجد شجره و مسجد الرایه در حال تجدید بناست یا تجدید شده است.
سنگ بنای توسعه مسجدالنبی پس از دو سه سال نقشه برداری و نقشه کشی، از روز نهم ماه صفر سال ۱۴۰۵ هجری (نوامبر ۱۹۸۴) آغاز گردید. مجری طرح مؤسسه بِن لادن، بزرگترین مؤسسه عمرانی سعودی بود. کار عمران به طور رسمی از محرم سال ۱۴۰۶ آغاز شد. کارهای زیرسازی آن در سال ۱۴۱۰ پایان پذیرفت و پس از آن برای معماری خود مسجد دست به کار شدند. محدودهای که قرار بود بناهای جدید در آن افزوده شود، شامل شرق، غرب و شمال مسجد بود، اما از طرف جنوب جز میدانی سنگفرش شده تا امتداد بازارچهای که به صورت خطی زیبا مقابل دیوار جنوبی مسجد بنا شده، ساختمان نیفزودند. بنابراین بود مسجد جدید تا آن اندازه وسعت یابد که ۱۶۷۰۰۰ نمازگزار بتوانند در آن اقامه نماز کنند. تا پیش از آن توسعه، مساحت مسجد ۱۶۳۲۷ متر بود و در توسعه جدید بنا شد ۸۲۰۰۰ متر مربع که جای ۱۳۷۰۰۰ نمازگزار را داشت، بر مساحت پیشین افزوده شود. از این آمار میفهمیم که مساحت افزوده چند برابر مساحت پیشین مسجد است. افزون بر مساحت کف مسجد، پشت بام نیز برای نماز آماده گردید، به طوری که در آنجا نیز ۹۰۰۰۰ نفر میتوانستند اقامه نماز کنند و به این ترتیب تعداد گنجایش نمازگزار در مسجد در طبقه پائین و بالا به ۲۵۷۰۰۰ نفر رسید. افزون بر پلههای سنگی، چندین مورد پله برقی ساخته شد که میتوان به راحتی توسط آنها به پشت بام مسجد رفت.
زمینهایی نیز که قرار بود در اطراف مسجد آزاد باشد، به ۲۳۵۰۰۰ متر مربع رسید. این زمین با مساحت ۱۳۵۰۰۰ متر مربع گنجایش ۲۵۰۰۰۰ نمازگزار را دارد. در همین فضای اطراف، مکانهای متعددی برای وضو ساخته شده و نورافکنهای فراوانی برای تأمین روشنایی آن بر فراز ستونهای سنگی نصب گردیده است. به علاوه در دو صحن پیشین مسجد نیز، چترهای خودکاری گذاشته شده که برای جلوگیری از آفتاب، باز و بسته میشود. افزون بر منارههای پیشین، در توسعه جدید، شش مناره بر مسجد افزوده شد که ارتفاع هر یک از آنها تا ۱۰۴ متر میرسد. بدین ترتیب مسجد در حال حاضر ده مناره دارد. در تمامی بنای جدید، کوشش شده است تا افزون بر ابتکارهای جدید معماری، مسجد به گونهای باشد که با معماری پیشین که میراث دوره مملوکی و عثمانی است، هماهنگ باشد. در این بنا، نام «الله» و «محمد»، در همه جا تکرار شده و برخلاف دوره عثمانی که از نام. برای تزیین استفاده میشد، در معماری جدید استفاده نشده است. در بنای جدید، تمام مساحتی که در سه طرف افزوده شده، مسقف بوده و برای دو حیاط پیشین نیز دوازده سقف متحرک یا به عباری چادرهایی قرار داده شده است تا از نور خورشید و یا باران جلوگیری کند. بر ستون این چادرها نورافکنهایی نصب شده که برای روشن کردن مسجد از آنها استفاده میشود.
ارتفاع تمامی سقفها ۱۴ متر میباشد. این سقفها روی شمار زیادی ستون قرار گرفته که در داخل آنها، وسائل تهویه بوده و از سطح پائین آنها، هوای خنک به داخل مسجد تزریق میشود. تهویه مسجد از دو راه صورت میگیرد؛ یکی تجهیزاتی که در زیر زمین مسجد با عمق ۵/۴ متر و به مساحت ۷۹۰۰۰ متر مربع است. دوم ایجاد منطقهای در هفت کیلومتری مسجدالنبی با نام محطه التبرید که به صورت کانال زیرزمینی، آب خنک و برق را به مسجد انتقال میدهد. به علاوه، هتلهای بسیار بزرگ که بتواند حجم بسیاری از زائر را در خود جای دهد و نیز بازارها و بازارچههای فراوان در زیر هتلها و نیز به صورت مستقل، مانند آنچه که سمت قبله مسجد در فاصله دیوار بقیع با مسجد غمامه است، به جهت رفاه حال زائران ساخته شده است[۶۰]. در دوران سعودی، آثار تاریخی و اماکن مهم و مقدسی تخریب شدهاند که تعدادی از آنها در مجاورت مسجدالنبی(ص) یا داخل آن قرار داشتهاند. این امر به ویژه در تعریض و احداث خیابانهای اطراف مسجد در توسعه اول و دوم سعودی انجام شده که در جریان آن تا شعاع یک تا دو کیلومتری، تمام آثار و ابنیه قدیم و جدید را تخریب کردند. بسیاری از این آثار متعلق به صدر اسلام بوده و از شاخصههای فرهنگ و تمدن اسلام محسوب شده و شناسنامه و پیشینه مقدسی برای تاریخ اسلام بودهاند. در این جا صرفاً به نام آنها اکتفا میکنیم: ۱. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه جنوبی و جنوب شرقی مسجدالنبی(ص):
- خانه ابو ایوب انصاری (اقامتگاه رسول خدا(ص))
- خانه امام جعفر صادق(ع).
- خانه حسن بن زید علوی و کتابخانه عارف حکمت پاشا.
- خانه عبدالله بن عمر.
۲. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه شمالی و شمال شرقی مسجدالنبی(ص):
- مسجد عثمان بن عفان.
- مقبره عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص).
- قصر بنی جدیله (این قصر متعلق به طایفه بنی جدیله بود که در کنار چاه حاء قرار داشت.
- قصر بنی یوسف (این قصر متعلق به طایفه بنی یوسف بود که در شمال بقیع قرار داشت).
- مدرسه حمیدیه (از آثار سلطان عبدالحمید عثمانی).
- الکتاتیب القرآن (مدارس آموزش قرآن برای اطفال از دوران عثمانی).
- مسجد بلال بن رباح.
- چاه حاء.
- مُزَوَّلَه (ساعت آفتابی برای شناخت اوقات پنجگانه نماز، که کنار چاه زمزم در شمال صحن مسجدالنبی(ص) قرار داشت و سابقه آن به حدود قرن هفتم میرسید.)
- الحَصوِه (مجموعه صحنهای شمال مسجد، ساخته دوران عثمانی که دارای رواق مسقف با گنبد بودند). ۱۵- مأذنهها (در دوران عثمانی دو مناره یا مأذنه در قسمت شمالی مسجد نزدیک باب مجیدی به نامهای «مناره «مجیدی» و «مناره شکیبیه» ساخته شده بود).
- مخازن الزّیت (مخازن روغن برای روشن کردن قنادیل مسجد که در دوره عثمانی ساخته شده بود).
۳. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه غربی مسجدالنبی(ص):
- خانه مروان بن حکم.
- کتابخانه بشیر آغا.
- کتابخانه محمودیه.
- مدرسه محمودیه.
- مدرسه بشیر آغا.
- مسجد مالک بن سنان.
- مسجد و خانه سیده فاطمه صغری.
- چاه زمزم.
۴. آثار و اماکن تخریب شده در توسعه شرقی مسجدالنبی(ص):
- محله بنیهاشم: (در مقابل «باب جبرئیل(ع)«و «باب النساء» خانهها و کوچههای تنگ و بسیار قدیمی وجود داشت که به محل بنیهاشم معروف بود. این کوچه تا قبرستان بقیع امتداد داشت و در دورانهای مختلف همچنان محفوظ و بعضی از خانههای آن نیز بازسازی شده بود. مالکان مغازهها و دکانهای آن نیز از سادات علوی بودند. در سالهای بین ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ شاین محله به کلی تخریب و فضای آن تا قبرستان بقیع باز و محل عبور و مرور زایران گردیده و بخشی از آن نیز در توسعه شرقی مسجد وارد شد. هم اکنون از باب البقیع، قبرستان بقیع به طور مستقیم دیده میشود.
- خانه خالد بن ولید.
- خانه عثمان بن عفان.
- خانه ابوبکر بن ابی قحافه.
- خانه رَبطَه دختر سفاح عباسی.
- خانه عثمان بن عفان صغری.
- مقبره پدر و عموی صلاح الدین ایوبی.
- کتابخانهای در میهمانسرای عثمان بن عفان.
- چاه انس بن مالک[۶۱].[۶۲]
ستون امامیه
از ستونهای مسجدالنبی است. بعضی از نوشتهها ستون پیش جانب غربی حجره طاهره را میگویند که محاذی سر مقدس رسول الله(ص) است[۶۳].
ستون توبه
از ستونهای مهم و بافضیلت مسجدالنبی(ص) است که سابقهای درخشان در تاریخ صدر اسلام دارد و به سبب این ستون و حادثهای که بر آن اتفاق افتاد، خداوند آیاتی مبنی بر پذیرش توبه گناهکاران نازل فرمود. این رخداد چنین بود که «ابولبابه بن عبدالمنذر» یکی از بزرگان اوس، هنگام غزوه «بنی قریظه»[۶۴] به درخواست یهودیان به عنوان مشاور نزد آنان رفت تا هشدار رسول خدا(ص) را مبنی بر تسلیم و اخراج ایشان از مدینه به علت پیمانشکنی به اطلاع آنان برساند. ابولبابه در مجلس مشاروه، پس از مشاهده گریه و زاری زنان و کودکان یهود، به رقت آمده و خودسرانه با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که اگر تسلیم شوید، مسلمانان همه شما را خواهند کشت. وی بیدرنگ از این اقدام پشیمان شد و در بازگشت سوگند خورد که هرگز در سرزمینی که در آن به پیامبر(ص) خیانت کرده است دیده نشود.
ابولبابه یکسره به مسجد النبی(ص) آمده و خود را به یکی از ستونهای مسجد بست تا شاید خداوند از کردار زشت او بگذرد و یا مرگ او را برساند[۶۵].او در مجموع شش شبانه روز به آن ستون بسته شده بود. در این مدت تنها همسر او برای اقامه نماز، دستان وی را باز میکرد تا نمازگزارد و دوباره او را به ستون میبست. اصحاب پیامبر(ص) نزد آن حضرت رفته و از او خواستند تا از گناه ابولبابه در گذرد. رسول خدا(ص) نیز فرمود: «اگر او پیش من میآمد از خداوند برای او طلب آمرزش میکردم، اما اکنون مستقیماً به خداوند پناه جسته است و باید از جانب او مورد عفو و بخشش قرار گیرد». سرانجام به هنگام سحر، خداوند توبه ابی لبابه را با نزول این آیات پذیرفت: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۶۶].
پیامبر(ص) آن شب خندان و شاداب بر پا خاست؛ ام سلمه همسر ایشان از علت شادمانی آن حضرت پرسید، جواب شنید توبه ابولبابه قبول شد. وقتی خبر آن به گوش مسلمانان رسید، سوی مسجد شتافتند تا وی را آزاد سازند، ولی او اجازه نداد و گفت: باید رسول خدا(ص) با دستهای خود مرا باز کند. پیامبر(ص) نیز به مسجد آمده و او را باز فرمودند[۶۷] از آن روز این ستون به «توبه» یا «ابی لبابه» مشهور گردید. بعضی دیگر از مورخان، ماجرای ابولبابه را به «غزوه تبوک» مربوط دانسته و میگویند: وی همراه چهار تن از یاران خود به نامهای «مرداس، اوس بن حزام، ثعلبه بن ودیعه، کعب بن مالک» به علت حرص و آزمندی به موقع در جنگ تبوک که در خارج از مرزهای اسلامی صورت میپذیرفت حضور نیافتند، ولی بلافاصله او و دو تن دیگر به نامهای «اوس بن حزام و ثعلبة بن ودیعه» از کرده خود پشیمان شده و گفتند: چگونه ما، در وطن و خانه خود آسوده باشیم و پیامبر(ص) و سایر مسلمانان در گرمای سوزان به نبرد با کفار بپردازند؟! آنگاه از این کوتاهی و قصور توبه کرده و خود را به یکی از ستونهای مسجد بستند؛ لذا آیه ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ﴾[۶۸] در شأن این سه تن و آخر آیه ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ﴾[۶۹] نیز در شأن دو نفری که توبه نکرده بودند نازل شد[۷۰].
تسمیه این ستون هر چه باشد از عظمت آن نمیکاهد. رسول گرامی نوافل خود را کنار این ستون به جا آورده و گاهی نزد آن اعتکاف میجستند. روایات وارده حاکی است که اقامه نماز، عبادت و دعا نزد این ستون بسیار مستحب است[۷۱]. ستون توبه دومین ستون از حجره و مرقد پیامبر(ص) و به موازات «ستون سریر» در شرق و «ستون عایشه» در غرب واقع است. به عبارت دیگر چهارمین ستون از منبر پیامبر(ص) و سومین ستون از سمت قبله و پنجمین ستون از صحن کنونی بوده و جزو ستونهای روضه النبی(ص) است. اکنون نام «اسطوانة التوبه» زینت بخش آن است. در غربی خانه رسول الله(ص) که به داخل مسجد باز میشد، در مقابل این ستون قرار داشت که آن را «باب التوبه» نام نهادهاند.[۷۲]
ستون تهجد
از ستونهای موجود در مسجدالنبی(ص) است. رسول خدا(ص) شبها دنبال خود حصیری آورده و پس از خارج شدن مردم از مسجد، پشت خانه علی(ع) کنار ستونی گسترانیده و تا صبح به تهجد و شب زندهداری میپرداختهاند. بعدها در این مکان محرابی به نام «تهجد» ساخته شد. این ستون در اصل کنار «باب جبرئیل(ع)» قبل از توسعه مسجد النبی(ص) قرار داشته که اکنون کمی عقبتر از مکان اصلی است. پیامبر(ص) شبها به ویژه در ماه مبارک رمضان در این مکان اعتکاف داشتهاند[۷۳]. این سترن و محراب التهجد، اکنون داخل ضریح پیامبر(ص) قرار گرفته است. «ستون تهجد» هشتمین و آخرین ستونی است که از دوران آن حضرت باقی است و سایر ستونها از دورانهای بعدی است.[۷۴]
ستون حنّانه
از ستونهای موجود در مسجدالنبی(ص) است. این ستون یادآور یکی از حوادث صدر اسلام است. رسول خدا(ص) هنگام قرائت خطبه و یا ایراد سخنرانی، ابتدا به درختی در سمت غرب محراب تکیه داده و از آن به عنوان منبر استفاده میکردند. هنگامی که برای ایشان منبری ساخته شد، آن حضرت بر منبر نشستند، در این هنگام میگویند از آن درختی که رسول خدا(ص) به آن تکیه داده بودند صدایی شبیه به ناله بلند شد که گویی درخت در فراق آن حضرت سر داده بود؛ لذا از آن روز این درخت را «حنانه» به معنای بانگ بچه شتری که از مادر خود جدا میشود نامیدند. در مکان این درخت ستونی قرار دادند که به «اسطوانه الحنانه» معروف گردید. ستون حنانه بعدها به «الجزعه» تغییر نام داد. مکان آن میان محراب النبی(ص) و مدخل ورودی غربی آنکه دارای دری فلزی است، قرار دارد. این ستون امروزه با میلههای مسی مزین شده است[۷۵].[۷۶]
ستون سریر
از ستونهای مهم در مسجد النبی(ص) است. ابن زباله و یحیی در بیان محل شب زندهداری پیامبر(ص) نقل کردهاند که ایشان تختی از چوب خرما داشتند که میان ستونی که اکنون کنار قبر و بین قنادیل قبر واقع شده قرار داشت، آن حضرت به پهلو، روی آن میخوابیده و یا به اعتکاف و شب زندهداری میپرداختند[۷۷]. امروزه ستون مورد نظر به ضریح چسبیده و در سمت شرق «ستون توبه» قرار دارد. به علت این که سریر و تخت آن حضرت کنار آن قرار داشته به «ستون سریر» مشهور گشته است. نبی اکرم(ص) روزها نیز برای پاسخگویی به مسایل مسلمانان به آن تکیه کرده و نیازمندیهای آنان را برآورده میساختند[۷۸]. «اسطوانة السریر» اولین ستون از سمت قبله و متصل به ضریح و دیواره غربی حجره پیامبر(ص) است.[۷۹]
ستون عایشه
یکی از ستونهای مهم در مسجدالنبی(ص) است. این ستون به نام «مهاجران» و «المخلقه» نیز مشهور است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة العائشه» دیده میشود. سبب نامگذاری آن به این نامها چنین است: مُخَلَّقه از آنجا مشهور شده است که بر آن خلوق میآویختهاند. وجه تسمیه آن به عایشه و مهاجران این است که عایشه، در فضل این ستون احادیثی روایت میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و نماز میگزاردند.
قرعه[۸۰] به آن سبب گفتهاند که پیامبر خدا(ص) فرمودهاند: «در مسجد من مکانی است قبل از این ستون که اگر مردم فضیلت آن را میدانستند، کنار آن نماز نمیگزاشتند، مگر آنکه بین خود (برای نماز خواندن) «قرعه» میزدند. ستون مذکور دقیقاً وسط ستونهای اصلی دیگر مسجد قرار دارد، یعنی بین این ستون تا منبر رسول اکرم(ص) دو ستون، تا قبر ایشان نیز دو ستون، تا قبله و محراب کنونی نیز دو ستون و تا صحن اولیه مسجد که تا آن هنگام مسقف نشده بود یعنی به موازات مأذنه بلال نیز دو ستون فاصله دارد. در حقیقت از همه طرف سومین ستون است و کنار آن نیز ستون «توبه» و سپس «سریر» قرار دارد. در مورد نماز خواندن کنار آن سفارش فراوانی شده است؛ زیرا از ستونهای روضة النبی(ص) است[۸۱].[۸۲]
ستون مَحَرس
از ستونهای مسجدالنبی(ص) است. این ستون به نام امیرمؤمنان «علی بن ابی طالب(ع)» نیز معروف بوده است، چون علی(ع) کنار آن ایستاده و به محافظت از جان پیامبر(ص) میپرداختهاند[۸۳] آن را «مَحرَس» به معنای مکان نگهبانی نامیدهاند. این ستون در میان ستونهای «وفود» و «سریر» واقع و به موازات آنها به ضریح پیامبر(ص) متصل است. پیامبر اکرم(ص) هنگامی که از خانه عایشه برای نماز به مسجد میآمدند از دری که ستون یاد شده کنار آن بوده وارد میشدهاند. گفته میشود ستون «مَحرَس» یا «حَرَس» مکان نماز علی(ع) نیز بوده که به «مصلای علی» شهرت بیشتری داشته و بر اهل حرم مخفی نبوده است. امیران و بزرگان همواره کنار آن به نماز ایستاده و یا جلوس کردهاند[۸۴]. امروزه تنها نام «اسطوانة الحرس» بر آن دیده شده و در منابع مختلف اهل سنت نیز از انتساب آن به حضرت علی(ع) کمتر سخنی است. این ستون نیز همانند ستون سریر و وفود از ستونهایی است که به علت اتصال به ضریح، زایران اجازه ایستادن و نماز خواندن کنار ممانعت مأموران حرم رو به رو میشوند.[۸۵]
ستون مقام جبرئیل
یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی(ص) است. کنار این ستون که «مُرَبَّعه القبر» نیز گفته میشود، در خانه فاطمه(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) که به مسجد باز میشده قرار داشته است[۸۶]. مقام جبرئیل(ع) به موازات ستونهای وفود و حرس قرار دارد، ولی اکنون داخل ضریح و منتهی الیه حجره شریف واقع شده و در دید کسی نیست. یحیی از ابی الحمراء نقل کرده است که رسول خدا(ص) چهل روز صبحها در خانه فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع) را زده و میفرمودند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۸۷]». به روایتی دیگر، هر روز رسول خدا(ص) خانه علی(ع) را «دَقُّ الباب» کرده و میفرمود: «الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ» در روایات فراوان دیگری میخوانیم بعد از نزول آیه تطهیر، پیامبر(ص) مدت شش ماه، هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه میگذشت صدا میزد: «الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَيْتِ، ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ...﴾» در روایت دیگری از ابوسعید خدری نقل شده میخوانیم: پیامبر(ص) این برنامه را تا هشت یا نه ماه ادامه داد[۸۸].[۸۹]
ستون مهاجران
ستون عایشه (اسطوانة العایشه) در مسجدالنبی به ستون مهاجران نیز معروف است. در وجه تسمیه آن به عایشه و مهاجران گفتهاند: عایشه در فضل این ستون احادیثی روایت میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و نماز میگزاردند. به مجلس مهاجرین هم شناخته میشود[۹۰].[۹۱]
ستون وفود
یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی(ص) است. این ستون که پشت ستون «مَحرَس» از سمت شمال قرار دارد، سومین ستون از سمت قبله است. پیامبر(ص) برای دیدار با وفود، دستهها و قبایل عرب کنار آن نشسته و با آنان ملاقات میکردند که به این سبب نام «وفود» بر خود گرفته است. قبل از مسقف شدن صحن مسجد در زمان رسول اکرم(ص)، این ستون، آخرین ستون شبستان از سمت شمال بوده است. رجال و بزرگان صحابه، به ویژه بنیهاشم کنار آن مینشستهاند و به این سبب، آن را «مجلس قلاده» نیز میگفتهاند[۹۲]. بعضی گویند نمازگاه حضرت علی(ع) میان این ستون و ستون محرس قرار داشته است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة الوفود» دیده میشود. ستون مذکور به موازات ستونهای «محرس» و «سریر» به ضریح پیامبر(ص) متصل است. استوانه وفود، یادآور توجه پیامبر اعظم(ص) به مکانت و شأن مسجد در طرح مطالب فکری بلند است؛ آن هم در مکانی خاص از مسجد. چنان چه حضرتش همواره هیأتهای نمایندگی را در این مکان به حضور میپذیرفتند و با معرفی اسلام و حقایق ناب دینی، از ایشان استقبال میکردند.
«وفد» به معنای رسول و نماینده است و به کسی که از سوی شخصی یا افرادی به حضور سلطان و یا صاحب منصبی میرسد، «وافد» میگویند. وافد کسی است که زودتر از قوم و مردم خود، به محضر مقام عالیرتبهای میرسد[۹۳]. امام باقر(ع) به نقل از پیامبر خدا(ص) میفرماید: نخستین وافد در محضر الهی من هستم و بعد کتاب و قرآن و اهل بیتم، و سپس امت من بر آستان الهی شرفیاب میگردند. در حدیث نبوی دیگر آمده است: سه گروه وفد خدایند که خدای بزرگ ایشان را دعوت کرد و آنان نیز اجابتش نمودند؛ «جنگجویان در راه خدا»، «حجاج بیت الله الحرام» و «عمره گزاران». چون پیامبر خدا(ص) هیأتهای نمایندگی از سوی ادیان و قبایل عرب را همواره در کنار ستون یاد شده به حضور میپذیرفتند، بعدها این ستون به نام «استوانة الوفود» مشهور گردید. و اما در باره ملاقات پیامبر(ص) با سران قبایل و ارباب ادیان، نکاتی را یادآور میشویم:
- به نظر میرسد مجالس گفتگو و احتجاج با ارباب ادیان، از همان آغازین روزهای اقامت پیامبر(ص) در مدینه شکل گرفت؛ چراکه ظهور دین اسلام و جاذبههای معنوی آن، سبب شد که اهل کتاب و به ویژه یهود، آیین خود را در مخاطره دیده و به منظور تضعیف اسلام با ترفندهای مختلفی، سعی در زیر سوال بردن پیامبر گرامی و تعالیم مورد نظر ایشان نمودند. در همین رابطه امام باقر(ع) میفرمایند: پیامبر خدا(ص) آن هنگام که به مدینه وارد شدند، آثار صداقت نشانههای حقانیت و دلایل نبوت آن بزرگوار موجب گردید، یهود به مکر و حیله دست بزنند و برای خاموش کردن نور الهی و حجتهای بالغه پروردگار، تصمیمات ناخوشایندی اتخاذ کنند؛ لذا به تکذیب و انکار آن حضرت پرداختند و بزرگان آنان، چون مالک بن الصیف، کعب بن اشرف، حیی بن اخطب، حدی بن اخطب و ابو یاسر بن اخطب از پیشگامان این حرکت خزنده بودند[۹۴].
- اوج ملاقاتهای هیأتهای نمایندگی، پس از بازگشت پیامبر اسلام و رزمندگان مسلمان از منطقه تبوک بود و نخستین وفد در این سال، که به «سال وفد» معروف گردید، وفد ثقیف است که پس از حضور و اسلام آوردن این هیأت، قبایل مختلف، از دور و نزدیک مدینه، با انتخاب هیأتهای نمایندگی از سوی خود به زیارت پیامبر شتافتند و در محضرش با اسلام آشنا شده، ایمان آوردند. این وفود به ترتیب عبارتند از: وفد بنی تمیم، وفد بهر، وفد بنی البکاء، وفد بنی فزازه، وفد عدی بن حاتم، وفد ثعلبه بن سعد، وفد سعید هذیم، وفد بنی سعد، وفد بنیالحرث، وفد غسان، وفد عامر، وفد ازدجش، وفد عبدالقیس، وفد بنی حنیفه، وفد کنده، وفد کنانه، وفد وائل بن حجر، وفد محارب، وفد الرهامن، وفد نجران، وفد صدف، وفد عبس، وفد عامر بن صعصعه، وفد طی[۹۵]. در برخی نقلها، وفود دیگری نیز اضافه شدهاند؛ مانند وفد سلامان، وفد ازت، وفد زبید، وفد بجیله، وفد خولان و وفد حمیر، که با احتساب این وفود، هیأتهای نمایندگی به ۳۱ هیأت میرسید.
- پیامبر خدا(ص) مقید بودند که به محض اطلاع از ورود وفدی به مدینه، آنها را با احترام میپذیرفتند و به هنگام خروج هیأتها از مدینه، به ایشان هدیهای میدادند و نیازهای آنان را برای بازگشت به وطن خویش برآورده میکردند. این موضوع آنقدر مورد تأکید پیامبر اسلام(ص) بود که در زمره سه وصیت خود در بستر احتضار، توصیه به اهدای جوایز و هدایا به هیأتهای نمایندگی را یادآور شده و بر آن اصرار ورزیدند، تا آنکه این سنت که موجب تألیف قلوب و تکریم بزرگان و اقوام و ملل بود، پس از آن حضرت نیز ادامه یابد.
- سیره پیامبر اسلام(ص) در مواجهه با افرادی که ایشان را ملاقات میکردند، در توصیفی که توسط علی(ع) در پاسخ به سوال فرزندش امام حسین(ع) عنوان مینماید، چنین است: «کسانی را که به مجلسشان شرفیاب میشدند، با چهرهای گشاده، برخوردی نیکو، خلقی نرم و به دور از خشونت میپذیرفتند. در هنگام مذاکره با مردم و طالبان حقیقت، زیادهگویی نمیکردند و از سخنان بیهوده دور بودند و جدال و مراء به کار نمیبستند»[۹۶]. این سنت پیامبر(ص) و پرهیز آن بزرگوار از مراء و جدال و تأکید به دوری از آن در احادیث نبوی، سبب شد که گروهی گمان کنند بحث در مورد مساول اعتقادی با مخالفان مطلقاً صحیح نیست و مورد رضایت پیامبر نمیباشد؛ لذا امام صادق(ع) در این زمینه به روشنگری پرداخته و منهی بودن جدال در دین را که یکی از یارانشان به رسول اسلام نسبت میداد، نادرست دانسته و فرمودند: «آنچه که نهی گردیده جدال غیر احسن است»[۹۷]. بدیهی است تمامی مذاکراتی که پیامبران اسلام با اهل کتاب داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع جدال احسن بوده است.
- اختصاص مکانی ویژه به منظور ملاقات وفود از نظم و تدبیر پیامبر گرامی اسلام(ص) حکایت دارد؛ چراکه مکانی مخصوص در مسجد برای ملاقات کنندگان تعیین میکرد و آنان را به مکانی ویژه و مشخص رهنمون میساخت و از سردرگمی افراد در محیط باز مسجد جلوگیری میکرد و هم حفاظت و امنیت جانی پیامبر را برای اصحاب، به ویژه حضرت علی(ع) امکانپذیر مینمود.
- حضور پیامبر اسلام در محل ملاقات، در کنار استوانه، به احتمال بسیار قوی در زمانی مشخص صورت میپذیرفته است؛ زیرا به شهادت آیه شریفه ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۹۸] آن حضرت خود در زمانی مشخص از حجرات خارج شده و به مسجد میآمدند و این انضباط پیامبر(ص) موجب گردید که به مردم توصیه شود در خارج زمانهای مورد نظر پیامبر، حضور نیابند و برای آن حضرت مزاحمت ایجاد نکنند، و اجازه دهند پیامبر اسلام طبق زمانبندی مورد نظر خود، برای ملاقات با دیگران از حجرات خارج شوند.
در میان وفود یاد شده، برخی سبب نزول سور و آیات قرآنی هستند که به آنها اشاره میکنیم:
- در مورد شأن نزول سوره حجرات گفتهاند[۹۹]: وفد قبیله بنی تمیم که از عطارد بن حاجب و اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قیس بن عاصم و گروه زیادی تشکیل میشد داخل مسجد پیامبر شدند و با صدای بلند فریاد زدند: ای محمد، بیرون آی. پیامبر(ص) در حالی که به منظور استراحت در یکی از حجرات همسرانشان به سر میبردند، از این رفتار آنان ناراحت شده، از حجره بیرون آمدند. آنها گفتند: آمدهایم به تو فخر بفروشیم و از نسب و شرف خود که بر تو برتری دارد، سخن بگوییم. آیا اجازه میدهی؟ پیامبر(ص) اجازه دادند و شاعر ایشان عطارد بن حاجب و سپس زبرقان شروع کردند به خواندن اشعاری که از برتری قبیله ایشان حکایت میکرد. پیامبر نیز به حسان بن ثابت اذن دادند که با اشعارش، فضیلت اسلام و پیامبر خدا(ص) را یادآور شود. در تاریخ آمده است، وقتی اشعار حسان پایان یافت، اقرع گفت: سخنوران و شعرای این مرد (پیامبر اسلام)، از سخنرانان و شاعران ما قویترند و ما مغلوب شدیم. سرانجام آن وفد همگی در مسجد، اسلام آوردند و همراه با هدایا و جوایزی که پیامبر به ایشان پیشکش نمودند، به میان قبیلهشان بازگشتند و آیات آغازین سوره حجرات نازل گردید.
- شأن نزول سه آیه از آیات قرآن را به وفد نجران مرتبط دانستهاند. هیأت نجرات از چهل تن از بزرگان مسیحیت نجران چون سید، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح اسقف نجران تشکیل یافته بود که پس از نماز صبح به محضر پیامبر آمده و اسقف ایشان پرسشهایی مطرح میکند و حضرت پاسخ میدهند. ای ابوالقاسم، پدر موسی که بود؟ عمران. پدر یوسف که بود؟ یعقوب. پدر تو کیست؟ عبدالله فرزند عبدالمطلب. پدر عیسی کیست؟ پیامبر روی بر میگرداند و این آیه نازل میشود: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۱۰۰]. (بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست).
پیامبر(ص) آیات را تلاوت میکنند و از هوش میروند. وقتی به هوش میآیند مسیحیان میگویند، آیا گمان کردی فرشته وحی به تو نازل شد و این سخنان خداست؟ آیهای دیگر نازل میشود: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۰۱].
پیامبر(ص) پیشنهاد مباهله میکنند و قرار میگذارند که فردای آن روز مباهله صورت بگیرد. طبق آنچه در برخی کتب شیعی وجود دارد، مکان مباهله همان مسجد بنیمعاویه بوده است. این مسجد به اجابت نیز شهرت یافته و بسیاری از شیعیان اکنون آن را به مسجد مباهله میشناسند که در فاصله ۴۰۰ متری شمال شرقی بقیع در کنار شارع ستین واقع است. هیأت نجران در اندیشه شد که فردا چه واقعهای به وقوع خواهد پیوست. اسقف ایشان گفت: اگر محمد تنها با فرزندان و خاندانش به مباهله آید، باید از آن پرهیز کرد و اگر با اصحاب و جمعیتی انبوه آمد، دروغگو است! و با او مباهله میکنیم. روز موعود فرا رسید و پیامبر اعظم، در حالی که ایشان را حضرت زهرا(س)، علی، امام حسن، امام حسین(ع) همراهی میکردند، به محل مباهله وارد شدند. چهرههای آسمانی و برافروخته شدن ایشان آن چنان وحشتی در هیأت نجران افکند که راضی شدند صلح کنند، به شرط آنکه آن بزرگواران زبان به نفرین ایشان نگشایند. پیامبر(ص) پذیرفت و برای مسیحیان نجران جزیهای تعیین کرد.
در شأن نزول آیه شریفه ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ﴾[۱۰۲] از ابن عباس نقل شده[۱۰۳] که وقتی وفد نجران خدمت رسول اسلام رسیدند، بزرگان یهود مطلع شدند و آنها نیز به مجلس وارد شده، در محضر پیامبر(ص) با مسیحیان منازعه کردند. رافعه بن حرمله به آنها گفت: ما أنتم على شيء شما مسیحیان در میان ادیان جایگاهی ندارید و نبوت عیسی پذیرفته نیست و انجیل کتاب آسمانی نمیباشد. در مقابل او، مردی از مسیحیان نیز تورات و دین یهود را انکار میکرد و آیه مذکور نازل گردید. در شأن نزول آیه شریفه ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾[۱۰۴] گفته شده ابورافع از یهودیان و رییس وفد نجران، هر دو به پیامبر(ص) گفتند: آیا میخواهی تو را بپرستیم و خدای خود قرار دهیم؟ پیامبر(ص) فرمود: معاذ الله. به نام خدا پناه میبرم که غیر خدا را بپرستیم و به عبادت غیر خدا دیگران را وادار نمایم. در این هنگام آیه یاد شده، نازل گردید[۱۰۵].[۱۰۶]
ستونهای مسجدالنبی(ص)
ابتدا ستونهایی از نخل خرما در داخل مسجدالنبی(ص) برافراشته و آن را مسقف ساختند. ستونهای اولیه هشت عدد بوده است که امروزه با همان نامها باقی ماندهاند. این ستونها هر یک سابقهای به بلندای تاریخ یک هزار و چهار صد ساله اسلام داشته و یادآور حوادث و رخدادهای مهمی در تاریخ اسلام بوده و هستند که با توجه به پیشینه تاریخی خود، نامی گرفته و آن نامها امروزه زینتبخش آنها و زنده کننده خاطره فداکاریهای پیامبر اکرم(ص) و صحابه او هستند. این ستونها عبارتند از: مُخَلَّقه، عایشه، توبه (ابی لُبابه)، سریر، مَحرَس، وُفود، مقام جبرئیل، تهجد، حنانه.[۱۰۷]
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.
- ↑ قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.
- ↑ الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله «مفصلترین سیره پیامبر اکرم»، تالیف: محمدعلی جاودان، مجله آیینه پژوهش، سال ۱۳۷۴، شماره ۳۲.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۰.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۲.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ البدایة النهایة، ج۵، ص۳۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ صحیح البخاری، ش۶۴۵۲؛ وسایل الشیعة، ج۵، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۹.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۱۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۳۱۸.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۳.
- ↑ جایگاه پیمان برادری در حکومت نبوی، ص۲۵۶، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا آبان و آذر ۸۱.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۴.
- ↑ محمد فی مکة، ج۱، ص۳۳۷، نویسنده: مونتجومری وات، مترجم: شعبان برکات.
- ↑ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۹۶.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۱.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۱.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۳.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۴.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۴.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۴.
- ↑ سیری در اماکن سرزمین وحی، حسنی، ص۲۸.
- ↑ سفرنامه ابن جبیر، ص۲۴۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۰.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۶۶.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۶۶.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۲۳۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۷.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۷.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۲۳۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۹.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۹.
- ↑ فلسفه و اسرار حج، ابوالقاسم سحاب، ص۱۹۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۹.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۶۹.
- ↑ تاریخ جغرافیایی مکه و مدینه قائدان، ص۲۳۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۷۰.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۵، ص۵۷.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۷۰.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۲۱۴.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، ص۲۸۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۷۶.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۵، ص۱۰۸.
- ↑ پیامبر(ص) پس از جنگ خندق که طی آن یهودیان پیمان خود را با مسلمانان شکسته و به پیامبر(ص) خیانت کردند، از سوی خداوند مأموریت یافت تا به تنبیه و نابودی خیانتکاران یهود بنی قریظه پرداخته (سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۲-۲۳) و شر آنان را از سر اسلام کوتاه سازد؛ لذا آن حضرت ایشان را محاصره کرد و نمایندهای فرستاد که یا اسلام آورید و همچنان در خانههای خود بمانید و یا از مدینه همراه زنان و فرزندانتان خارج شوید. یهودیان بنی قریظه به علت ارتباط و دوستی که با ابی لبابه داشتند از پیامبر(ص) خواستند تا وی را برای مشورت به نزد آنان فرستد و آن حضرت نیز پذیرفتند.
- ↑ به مناسبت خیانت ابولبابه، این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ سیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۳۶ و ۲۳۸.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۰۶.
- ↑ لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطی، ص۱۱۰ و ۱۱۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۴۸.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۴۹.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۴۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۰.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ دسترسی به این ستون به علت اتصال به ضریح و ممانعت مأموران امکانپذیر نیست.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۰.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۱.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۸.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۲.
- ↑ این در، سمت مغرب محراب التهجد یعنی به موازات ستونهای وفود و حرس و منتهی الیه دیوار شمالی و غربی حجره شریف و ضریح پیامبر(ص) قرار داشته و به داخل مسجد باز میشده. این تنها دری بود که خداوند از میان درهای دیگر آن را از بسته شدن مستثنی ساخت.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ شواهد التنزیل، جلد ۲، ص۱۱ و ۲۸ و ۲۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۲.
- ↑ تاریخ، آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۳.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۳؛ لغت نامه دهخدا، ماده وفد.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۹، ص۱۷۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۷۵.
- ↑ معانی الاخبار، ص۸۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵ و ۲۵۶.
- ↑ «و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.
- ↑ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ بحار الانوار، ج۹، ص۶۷ و ۶۸.
- ↑ «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (میتواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش میداده و درس میگرفتهاید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۳۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۵۸.