←پانویس
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
برای [[اثبات عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} در [[مقام عمل]]، علاوه بر [[دلایل عقلی]]، به [[دلایل نقلی]] نیز استناد شده است. [[آیات]] [[تطهیر]]، [[اولی الامر]] و [[ابتلا]] از آیاتی هستند که [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} از [[گناه]] را [[اثبات]] میکنند. در فصل [[آینده]]، نحوه دلالت این آیات بر [[عصمت ائمه]]{{عم}} بیان خواهد شد<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص۲۳.</ref>. | برای [[اثبات عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} در [[مقام عمل]]، علاوه بر [[دلایل عقلی]]، به [[دلایل نقلی]] نیز استناد شده است. [[آیات]] [[تطهیر]]، [[اولی الامر]] و [[ابتلا]] از آیاتی هستند که [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} از [[گناه]] را [[اثبات]] میکنند. در فصل [[آینده]]، نحوه دلالت این آیات بر [[عصمت ائمه]]{{عم}} بیان خواهد شد<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص۲۳.</ref>. | ||
==[[دلیلهای عقلی]] [[عصمت]]== | |||
===دلیل یکم: تأمین غرض=== | |||
واضح است که [[نصب پیامبر]] و [[جانشین]] او [[عبث]]، نیست، بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با عصمت [[حجتهای خدا]] تأمین میشود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمیشود و این از [[باری تعالی]] محال است پس نبی یا امام باید معصوم باشد. | |||
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید در این باره مینویسد: | |||
{{عربی|و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق فيحصل الغرض}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>؛ | |||
عصمت در نبی [[واجب]] است تا این که [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه غرض از فرستاده شدن او حاصل گردد. | |||
در توضیح [[کلام]] [[محقق طوسی]] به چند نکته اشاره میکنیم: | |||
نکته یکم: [[خداوند سبحان]] با بندگانش به صورت مستقیم ارتباط برقرار نمیکند، پس باید میان [[خالق]] و مخلوق واسطهای باشد تا این ارتباط را برقرار سازد. واسطه میان [[خدا]] و [[انسانها]] نمیتواند از جنس [[ملک]] باشد؛ زیرا علاوه بر نیاز به اُنس انسانها به آنان، الگویی عملی برای انسانها باید باشند تا بتوانند در عمل از آنان [[الگوبرداری]] کنند. از این رو اگر [[خدای تعالی]] [[مَلَک]] و [[فرشتگان]] را نیز برای [[هدایت]] انسانها میفرستاد، باید به شکل همانان قرار میداد، همانطور که خدای تعالی در این باره میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ}}<ref>«و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.</ref>. | |||
نکته دوم: [[واسطه میان خدا و خلق]] باید از سوی [[خدای متعال]] تعیین و [[نصب]] گردد و هیچ کس در این کار [[شایستگی]] دخالت ندارد که در سطور گذشته به آن پرداختیم. | |||
نکته سوم: خداوند متعال پس از [[پیامبر]] امامی را نصب کرده است؛ از همین رو هیچ کوتاهی از جانب [[پروردگار]] صورت نگرفته و رابط میان [[خلق]] و خالق موجود است. | |||
نکته چهارم: [[خداوند]] از [[نصب امام]] [[هدف]] و غرضی دارد و خواهان تحقق آن است. | |||
نکته پنجم: تأمین غرض و رسیدن به [[هدف از نصب امام]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} متوقف است بر [[اطمینان]] [[مردم]] به آن [[امام الهی]] و اگر مردم به [[امام]] [[اعتماد]] نکرده و او را قبول نداشته باشند، غرض [[الهی]] محقق نمیشود. به عبارت دیگر چنانچه مردم احتمال دهند که ممکن است امام مرتکب [[دروغ]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] شود، بیگمان در [[رفتار]] و گفتار او [[شک]] و [[شبهه]] به وجود میآید و غرض الهی از نصب امام حاصل نمیگردد. | |||
در مقابل اگر مردم به رفتار و گفتار امام اطمینان داشته باشند، همین اعتماد موجب میشود به سخنان و [[فرامین]] او گوش فرا دهند و او را به عنوان رابط میان [[خدا]] و [[خلق]] بپذیرند. پس برای تحصیل غرض الهی، امام باید [[معصوم]] باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۷۵.</ref>. | |||
===دلیل دوم: اعتبار [[سنّت]] در گرو [[عصمت]]=== | |||
مرحوم [[شهید ثانی]] مینویسد: | |||
{{عربی|وأما علم الحديث فهو أجل العلوم قدرا وأعلاها رتبة وأعظمها مثوبة... وهو ما أضيف إلى النبي وإلى الأئمة المعصومين قولا أو فعلا أو تقريرا أو صفة حتى الحركات والسكنات واليقظة والنوم}}<ref>منیة المرید، ص۳۶۹- ۳۷۰.</ref>؛ | |||
[[علم حدیث]] پس از [[قرآن]] بالاترینِ [[علوم]] از نظر قدر و [[منزلت]]، [[برترین علوم]] از نظر رتبه و جایگاه و عظیمترین علوم از نظر [[اجر]] و [[پاداش]] است. آن [[علم]] برگرفته از [[پیامبر]] و امامانی است که در گفتار [[کردار]] تقریر و یا صفتی از صفات همچون حرکات، سکنات، [[خواب]] و [[بیداری]] معصوم هستند. | |||
در بیان این سخن شهید ثانی باید گفت: [[دین مقدس اسلام]] بر سه محور اساسی [[استوار]] است: | |||
یکم: [[اعتقادات]]؛ | |||
دوم: [[احکام]]؛ | |||
سوم: [[اخلاق]]. کسی که دارای چنین محورهایی شود [[فقیه]] است<ref>فقیه واقعی کسی است که در هر سه حوزه به درک عمیقی رسیده باشد. البته در اصطلاح حوزوی «فقه» تنها در حوزه احکام به کار میرود؛ حال آنکه احکام یک سوم اسلام است و فقیه در اصطلاح قرآن کسی است که درک عمیقی از تمام آموزههای دین دارد؛ چراکه بر اساس آیه شریفه {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ}}، تفقه در دین، یعنی رسیدن به درک عمیق در هر سه حوزه عقاید بر اساس مبانی صحیح، احکام شرعی اعم از واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات و بالاخره اخلاق صحیح میباشد.</ref>. | |||
هر سه محور از [[قرآن]] و [[سنت]] اخذ میگردد. قرآن [[کلام خدا]] و مورد قبول تمامی [[مسلمانان]] است و سنت مجموعه [[عقائد]]، [[احکام]] و آدابی است که از [[رفتار]]، گفتار و [[تقریر پیامبر]] و [[جانشینان]] او{{عم}} سرچشمه میگیرد. پس [[پیامبر اکرم]] و [[امام]] باید در قول، فعل و [[تقریر معصوم]] باشند تا بتوان سنت را منبع معتبر و مورد اعتمادی برای اخذ [[دین]] برشمرد. باید توجه داشت که هر چند قرآن -بر اساس [[حدیث شریف ثقلین]] - از نظر رتبه بر سنت مقدم است، اما در قرآن عمومات، اطلاقات و مجملات فراوانی وجود دارد که مخصصات مقیدات و آنها در سنت بیان شده است. پس در [[فهم قرآن]] و احکام آن به سنت نیازمندیم؛ سنتی که باید به شخصی [[معصوم]] مستند باشد تا رفتار و گفتار و حتی تقریر (سکوتی که از آن [[رضایت]] استفاده شود) او [[حجت]] و مورد [[اعتماد]] باشد. محال است [[پیامبر]] و امامی که از طرفی [[منصوب]] از جانب خداوندند و حجت او بر [[خلق]]، اما از طرفی دیگر از آنان [[خطا]]، [[سهو]] و [[نسیان]] سر بزند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۷۷.</ref>. | |||
===دلیل سوم: {{عربی|فاقد الشيء لا يعطي}}؛ کسی که ندارد چگونه ببخشد؟!=== | |||
بر اساس [[حکم]] روشن [[عقل]]، کسی که چیزی ندارد نمیتواند آن را به دیگران ببخشد، فرقی نمیکند آن شیء مادی باشد یا [[معنوی]]. | |||
[[مرحوم علامه مجلسی]] در این باره میفرماید: | |||
{{عربی|و اعتقادنا فيهم أنهم موصوفون بالكمال والتمام والعلم من أوائل أمورهم إلى أواخرها، لا يوصفون في شيء من أحوالهم بنقص و لا جهل}}<ref>بحار الأنوار، ج۱۱، ص۷۲؛ به نقل از الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.</ref>؛ | |||
[[اعتقاد]] ما درباره [[معصومین]] این است که ایشان موصوف به کمال و تمام در تمامی امور و موصوف به [[علم]] از ابتدای عمر تا آخر آن هستند، و هرگز و در هیچ جهتی از احوالاتشان نقصی وجود ندارد. | |||
بر اساس این عبارت، [[معصوم]] هیچگاه به [[نقص]]، [[جهل]]، [[انحراف]]، [[سهو]]، [[خطا]] و [[فراموشی]] دچار نمیشود؛ زیرا کار [[نبی]] یا [[امام]] رساندن [[بشریت]] به کمال است، پس چگونه کسی که ناقص است میتواند دیگران را به کمال برساند؟ [[جاهل]] چگونه میتواند به دیگران علم بدهد؟ و کسی که ندارد چگونه ببخشاید؟ | |||
در نتیجه آنکه [[هدایت]] دیگران را بر عهده دارد، باید دارای تمامی [[کمالات]] بوده و از هر نقصی مبرا باشد و این همان معصوم است پس با نبود [[عصمت]]، [[هدایتی]] حاصل نمیشود.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۷۹.</ref>. | |||
===دلیل چهارم: [[اقتدا]] و [[پیروی]] در [[سایه]] عصمت=== | |||
آیاتی در [[قرآن مجید]] وجود دارد که به [[انسانها]] پیروی و [[تبعیت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} را گوشزد میکند که به برخی از [[آیات]] میپردازیم. | |||
[[آیه]] یکم: | |||
{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. | |||
با توجه به معنای این [[آیه شریفه]]، مأموریم که بدون هیچ قید و شرطی پیرو [[پیامبر]] باشیم. [[حال]] آنکه اگر احتمال دهیم که پیامبر در [[امر و نهی]] مرتکب خطا، سهو یا فراموشی میشود، دیگر نمیتوان از [[دستورات]] او پیروی کرد و به فرض تبعیت از وی در صورت خطا و [[اشتباه]] در امری که ابراز میدارد، ما نیز به [[امر الهی]] اطاعتِ از [[حجت]]، مرتکب خطا و اشتباه خواهیم شد که این تناقصی است آشکار. پس [[امر خداوند]] به [[پیروی مطلق]] از دستورات پیامبر دلیل روشنی است بر [[لزوم عصمت]] ایشان. | |||
آیه دوم: | |||
[[خداوند سبحان]] در آیه دیگری میفرماید: | |||
{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | |||
بر اساس این آیه، رسول خدا{{صل}} از سوی [[خدا]] به عنوان «[[اسوه حسنه]]» معرفی شده و روشن است تنها کسی میتواند [[اسوه]] نیکویی باشد که [[گناه]] [[خطا]] و [[فراموشی]] در او راه ندارد و او در همه حرکات و سکنات از خطا، [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] است<ref>لازم به ذکر است که در آیات و روایات فراوانی بر تأسی و پیروی از پیامبر تأکید شده است و مسلمین نیز با عمل به همین آیات و روایات رفتار پیامبر را زیر نظر داشتهاند تا از آن نمونه و الگویی که خدا او را معرفی نموده است پیروی کنند.</ref>. | |||
[[حافظ]] [[تقی الدین سبکی]]<ref>سبکی از عالمان اهل سنت در فقه، اصول تفسیر، حدیث، نحو و لغت بوده است. وی در روستای «شبک» از کشور مصر به دنیا آمد به دنبال علم به شهرهای اسکندریه دمشق مکه، مدینه مسافرت نمود و در نهایت به قاهره آمد و در آنجا مستقر شد. او منصب قضاوت در شام و همچنین ریاست مدرسه دارالحدیث را عهدهدار بود. او در عهد خویش به «شیخ الاسلام» ملقب شد و آثارش به یکصدوپنجاه تألیف میرسد. وی متوفای ۷۵۶ هجری است.</ref> همین معنا را یادآور شده است، آنجا که [[زرقانی]] [[مالکی]] در نقل [[کلام]] وی چنین میآورد: | |||
«با وجود این که [[خدا]] دستور [[پیروی]] از [[انبیاء]] را داده است، پس چگونه معقول است از آنان اموری [[ناشایست]] سر بزند؟!»<ref>شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج٧، ص٣٢٨.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۷۹.</ref>. | |||
===دلیل پنجم: اعتبار بازخواست [[الهی]] در پرتو [[عصمت]]=== | |||
[[خداوند متعال]] انبیاء و [[اوصیاء]] را فرستاده است و برای هر یک از ایشان شریعتی قرار داده تا [[دین الهی]] را برپا کنند و به تبع [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام. | |||
در قسمتی از [[دعای ندبه]] اشاره شده است که اگر [[نبی]] یا [[امام]] معصوم نباشد، [[احتجاجی]] [[باطل]] میان [[خداوند]] و [[مکلفین]] صورت خواهد گرفت. در قسمتی از دعای ندبه میخوانیم: | |||
{{متن حدیث|وَ كُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً، وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِياءَ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ، مِنْ مُدَّةٍ إِلى مُدَّةٍ، إِقامَةً لِدِينِكَ، وَ حُجَّةً عَلى عِبادِكَ، وَ لِئَلّا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ، وَ يَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى أَهْلِهِ، وَ لا يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا مُنْذِراً، وَ أَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِياً، فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى}}<ref>إقبال الأعمال، ج۱، ص۵۰۵؛ بحار الأنوار، ج۹۹، ص۱۰۵.</ref>؛ | |||
و به [[پیامبران]] [[شریعت]]، [[طریقت]] و آیینی عطا کردی و برای آنان [[اوصیاء]] و جانشینانی برگزینی تا یکی پس از دیگری، از مدتی تا مدتی معین [[نگهبان دین]] و پاسدار [[آیین]] و شریعت و [[حجت]] بر [[بندگان]] تو باشد تا آنکه [[دین حق]] از قرارگاه خود خارج نشود و [[اهل باطل]] [[غلبه]] پیدا نکنند و تا کسی نتواند بگوید: ای [[خدا]] چرا به سوی ما [[رسول]] نفرستادی تا ما را از جانب تو به [[نصیحت]] [[ارشاد]] کند و چرا [[پیشوا]] نگماشتی که ما از [[آیات]] و رسولانت [[پیروی]] کنیم؟ | |||
محل [[شاهد]] دو عبارت «إقامة لدینک» و «[[حجة]] علی عبادک» است. | |||
[[هدف از بعثت]] [[انبیاء]] و [[نصب]] اوصیاء همانا برپایی [[دین]] و [[اتمام حجت]] بر بندگان است. حجت یعنی دلالت روشن. اینکه [[خبر واحد]] حجت است،یعنی خبر واحد [[وظیفه]] [[مکلف]] را روشن مینماید و موجب [[اشتغال]] [[ذمه]] و گردنگیری مکلف است؛ چراکه خبر واحد یا حکمی را بر عهده مکلف میگذارد که میگوئیم [[حکم]] منجّز است و به گردن مکلف مسئولیتی را بار میکند، و یا رخصتی برای او میآورد که اصطلاحاً به آن میگویند معذّر. پس باید حجت باشد تا بازخواست [[الهی]] از ناحیه [[پروردگار]] بر [[مکلفین]] تمام باشد و از ناحیه مکلفین در [[مقام]] عذرآوری برای [[خداوند متعال]] کامل باشد. | |||
[[حال]] اگر در [[امام]] ارتکاب [[سهو]]، [[خطا]]، [[فراموشی]] راه داشته باشد، آیا این بازخواست و [[احتجاج]] کامل میشود؟ خیر!؛ چراکه با وجود احتمال خطا در [[اعمال]]، گفتار و [[تقریر امام]]، احتجاج با بندگان [[باطل]] است؛ از همین رو باید در قول، فعل و تقریر امام احتمال سهو و فراموشی و خطا راه نداشته باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۱.</ref>. | |||
===دلیل ششم: [[سرپرستی]] دین و شریعت=== | |||
[[علامه حلی]] دلیل دیگری بر [[لزوم]] [[عصمت پیشوایان]] [[دین]] و [[رهبران]] [[هدایت]] ذکر کرده است. وی مینویسد: | |||
{{عربی|لأنهم حفظة الشرع والقوامون به}}<ref>نهج الحق وکشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الإمامیة، ص۶۷.</ref>؛ | |||
رهبران هدایت نگاهبانان [[شریعت]] و سرپرستان آن هستند. | |||
القوّامون جمع [[قیّم]] است. «قیّم» کسی را گویند که [[کفالت]] و [[سرپرستی]] دیگری را به عهده گرفته و از [[منافع]] وی [[محافظت]] میکند و [[اجازه]] دارد به نفع او در اموالش [[تصرف]] کند. | |||
[[پیشوایان]]، محافظین و مرزبانان حدود شریعت و مدافع [[حقوق]] و منافع دین هستند و اجازه نمیدهند زیاده و نقصانی در شریعت راه یابد. روشن است که تنها کسی میتواند از دین محافظت کند که [[معصوم]] باشد. پس [[جانشین پیامبر]] باید معصوم باشد و اگر جانشین پیامبر آیهای را [[اشتباه]] معنا کند و یا به غلط حکمی از او صادر شود و یا [[درستکار]] نباشد، مسلماً چنین کسی به خود [[جامعه]] و دین ضربه میزند و زبان ناشی از این ضربه تا ابد باقی خواهد ماند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۲.</ref>. | |||
===دلیل هفتم: [[پیروی]] [[امام]] از پیروانش!=== | |||
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر همه [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر [[پیشوا]] و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و [[خطا]] شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه امام پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب [[جایگاه امام]] و [[مأموم]] عوض میگردد، یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که امام برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۸۳.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:Jawahir-kalam-2.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |