خوارج در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۰: خط ۲۰:
==حالت‌ها و [[صفات خوارج]]==
==حالت‌ها و [[صفات خوارج]]==
*[[خوارج]]، اغلب از [[اعراب]] و بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و [[خشن]] بودند؛ مردمانی [[منحرف]] و [[جاهل]] که عجب و [[غرور]] وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود. آن‌ها نسبت به [[احکام الهی]] از کمترین آشنایی برخوردار بودند. [[شیطان]] بر آن‌ها چیره شد بود و [[باطل]] را برایشان آراسته و آن‌ها را به [[وعده]] [[پیروزی]] [[گمراه]] ساخته بود<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۳۱۵</ref>. زهدپیشگی و تظاهر آن‌ها به [[عبادت]] اسبابی برای به [[انحراف]] کشیدن دیگران فراهم آورده بود. آن‌ها مردانی سطحی‌نگر بودند که همواره در احتجاجات مغلوب می‌شدند. تعصبات قبیله‌ای و جاهلی بر آن‌ها چیره شده بود. آنان مردانی سبک‌مغز، سفیه و [[ناشکیبا]] بودند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۶</ref> و افرادی تندرو و خشونت‌طلب که [[قرآن]] ورد زبانشان بود، اما به آن عمل نمی‌کردند، [[کتاب خدا]] را در ظاهر می‌طلبیدند اما [[دشمن]] آن بودند. سخن نیک می‌گفتند، اما کردارشان بد بود. دیگران را به [[قرآن]] فرامی‌خواندند، اما خود به آن عمل نمی‌کردند. هر که با آنان می‌جنگید و آن‌ها را می‌کشت، از آن‌ها به [[خداوند]] شایسته‌تر بود. [[خوارج]] خوش‌گفتار و [[بدکردار]] بودند و شعارهایشان [[فریبنده]] و برانگیزاننده عواطف بود. آن‌ها با انجام اقدام‌های ماجراجویانه عواطف [[مردمان]] ساده را به‌سوی خود جلب می‌کردند، هر چند [[خردمندان]] را اقبالی به‌سوی آن‌ها نبود. از این‌رو [[امام]] {{ع}} به [[مردمان]] سفارش می‌کند که [[حق]] را بشناسید تا اهل آن را نیز بشناسید و [[مردم]] را با [[حق]] بسنجید نه این‌که [[حق]] را با [[مردم]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۶۲</ref>.
*[[خوارج]]، اغلب از [[اعراب]] و بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و [[خشن]] بودند؛ مردمانی [[منحرف]] و [[جاهل]] که عجب و [[غرور]] وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود. آن‌ها نسبت به [[احکام الهی]] از کمترین آشنایی برخوردار بودند. [[شیطان]] بر آن‌ها چیره شد بود و [[باطل]] را برایشان آراسته و آن‌ها را به [[وعده]] [[پیروزی]] [[گمراه]] ساخته بود<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۳۱۵</ref>. زهدپیشگی و تظاهر آن‌ها به [[عبادت]] اسبابی برای به [[انحراف]] کشیدن دیگران فراهم آورده بود. آن‌ها مردانی سطحی‌نگر بودند که همواره در احتجاجات مغلوب می‌شدند. تعصبات قبیله‌ای و جاهلی بر آن‌ها چیره شده بود. آنان مردانی سبک‌مغز، سفیه و [[ناشکیبا]] بودند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۶</ref> و افرادی تندرو و خشونت‌طلب که [[قرآن]] ورد زبانشان بود، اما به آن عمل نمی‌کردند، [[کتاب خدا]] را در ظاهر می‌طلبیدند اما [[دشمن]] آن بودند. سخن نیک می‌گفتند، اما کردارشان بد بود. دیگران را به [[قرآن]] فرامی‌خواندند، اما خود به آن عمل نمی‌کردند. هر که با آنان می‌جنگید و آن‌ها را می‌کشت، از آن‌ها به [[خداوند]] شایسته‌تر بود. [[خوارج]] خوش‌گفتار و [[بدکردار]] بودند و شعارهایشان [[فریبنده]] و برانگیزاننده عواطف بود. آن‌ها با انجام اقدام‌های ماجراجویانه عواطف [[مردمان]] ساده را به‌سوی خود جلب می‌کردند، هر چند [[خردمندان]] را اقبالی به‌سوی آن‌ها نبود. از این‌رو [[امام]] {{ع}} به [[مردمان]] سفارش می‌کند که [[حق]] را بشناسید تا اهل آن را نیز بشناسید و [[مردم]] را با [[حق]] بسنجید نه این‌که [[حق]] را با [[مردم]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۶۲</ref>.
از [[خوارج]] در متون تاریخی [[اقدام]] به [[گناهان کبیره]] گزارش شده است؛ گناهانی چون هرزگی و عیاشی، ترک [[نماز]]، شراب‌خواری، پوشیدن [[لباس]] ابریشمی، [[جعل حدیث]]، جنایت و آدم‌کشی، ترک [[حدود الهی]] و... [[تاریخ]] شواهد زیادی دارد که عمل آن‌ها با عقیده‌ای که ابراز می‌داشتند، در تناقض بود. [[خوارج]] از نظر ظاهر، مردانی بودند که سر خود را می‌تراشیدند و کناره آن را نگاه می‌داشتند، پیشانی آن‌ها در اثر [[عبادت]] پینه بسته بود و لباسشان تا نیمه ساق پا می‌رسید.
*از [[خوارج]] در متون تاریخی [[اقدام]] به [[گناهان کبیره]] گزارش شده است؛ گناهانی چون هرزگی و عیاشی، ترک [[نماز]]، شراب‌خواری، پوشیدن [[لباس]] ابریشمی، [[جعل حدیث]]، جنایت و آدم‌کشی، ترک [[حدود الهی]] و... [[تاریخ]] شواهد زیادی دارد که عمل آن‌ها با عقیده‌ای که ابراز می‌داشتند، در تناقض بود. [[خوارج]] از نظر ظاهر، مردانی بودند که سر خود را می‌تراشیدند و کناره آن را نگاه می‌داشتند، پیشانی آن‌ها در اثر [[عبادت]] پینه بسته بود و لباسشان تا نیمه ساق پا می‌رسید.
 
==[[عقاید خوارج]]==
==[[عقاید خوارج]]==
*[[خوارج]] در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان [[اصول اعتقادی]] آن‌ها را دو وجه نفی [[حکومت]] و [[امامت]] و [[تکفیر]] دگراندیشان قلمداد کرد. [[امام علی]] {{ع}} در احتجاجات خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به [[گفت‌وگو]] نشستند: اگر [[گمان]] آن دارید که من [[خطا]] کرده‌ام و [[گمراه]] شده‌ام، پس به چه سبب همه [[امت]] [[محمد]] {{صل}} را به [[گمراهی]] من، [[گمراه]] می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به [[کفر]] نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و گناه‌کار فرود می‌آورید و گناه‌کار و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که [[رسول الله]] {{صل}} کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او [[نماز]] گزارد و میراثش را به کسانش داد. [[قاتل]] را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از [[غنایم]] نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنند. [[رسول الله]] {{صل}} آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ [[خدا]] را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که [[اسلام]] برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان [[مسلمانان]] نزدود. شما بدترین [[مردم]] هستید، از کسانی که [[شیطان]] به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و [[گمراه]] و سرگردان می‌سازد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>.
*[[خوارج]] در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان [[اصول اعتقادی]] آن‌ها را دو وجه نفی [[حکومت]] و [[امامت]] و [[تکفیر]] دگراندیشان قلمداد کرد. [[امام علی]] {{ع}} در احتجاجات خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به [[گفت‌وگو]] نشستند: اگر [[گمان]] آن دارید که من [[خطا]] کرده‌ام و [[گمراه]] شده‌ام، پس به چه سبب همه [[امت]] [[محمد]] {{صل}} را به [[گمراهی]] من، [[گمراه]] می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به [[کفر]] نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و گناه‌کار فرود می‌آورید و گناه‌کار و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که [[رسول الله]] {{صل}} کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او [[نماز]] گزارد و میراثش را به کسانش داد. [[قاتل]] را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از [[غنایم]] نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنند. [[رسول الله]] {{صل}} آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ [[خدا]] را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که [[اسلام]] برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان [[مسلمانان]] نزدود. شما بدترین [[مردم]] هستید، از کسانی که [[شیطان]] به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و [[گمراه]] و سرگردان می‌سازد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>.

نسخهٔ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۳۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خوارج است. "خوارج" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوارج (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • خوارج فرقه‌ای بودند که در نیمه نخست هجری و در جنگ صفّین پدیدار شدند. اساس پیدایش آن‌ها بر مبنای برائت از امام علی (ع) شکل گرفت. آن‌ها در ابتدا گروهی از سپاهیان امام علی (ع) بودند که پس از ماجرای حکمیّت از زمره یاران امام خارج شدند، علیه امام موضع‌گیری کردند و در نهایت با امام به مقابله برخاستند. آنان گرچه هنگام حیله عمروعاص و بر نیزه کردن قرآن‌ها با موضع امام که ادامه جنگ بود مخالفت کردند و نبردی را که در آستانه پیروزی بود به حکمیّت کشاندند، اما پس از آن و به‌دنبال نتیجه حکمیّت، با شعار لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ [۱]، برگرفته از آیه قرآن ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ [۲]، اصل حکمیّت را امری نادرست و مغایر با شرع دانستند. از این‌رو به آن‌ها "مُحَکِّه" نیز می‌گویند. امام (ع) گرچه با اتفاقی که در ماجرای حکمیّت رخ داد موافق نبود، اما اصل حکمیّت را خلاف قرآن نمی‌دید. از این‌رو خطاب به آنان فرمود: سخن حقّی است که به آن باطلی خواسته شده. آری، حکم جز از آن خدا نیست، ولی اینان می‌گویند که امارت و حکومت ویژه خداوند است و بس؛ و حال آن‌که، مردم را امیر و فرمانروایی باید، خواه نیکوکار و خواه بدکار، که مؤمن در سایه حکومت او به کار خود پردازد و کافر از زندگی خود بهره گیرد، تا زمان هر یک به سرآید و حق بیت المال مسلمانان گرد آورده شود و با دشمن پیکار کنند و راه‌ها امن شود و حق ضعیف را از قوی بستانند و نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند[۳].
  • خوارج پس از صفین با رهبرشان، عبدالله بن وهب راسبی به‌عنوان خلیفه بیعت کردند و با ۱۲ هزار تن در منطقه حروراء در نزدیکی کوفه گرد آمدند و موجودیت و انشعاب خود را از امام اعلام کردند.امام (ع) با آن‌ها به احتجاج برخاست و در صدد اصلاح آن‌ها برآمد. حضرت آن‌ها را دارای حقوق اجتماعی می‌دانست، چنان‌که سه حق را در مورد آن‌ها رعایت کرد: حضور در مساجد؛ تا زمانی که دست آن‌ها در دست ماست از فیء (بیت المال) برخوردار باشند؛ و تا زمانی که سلاح برنداشتند با آن‌ها نجنگیم. این همه بدان سبب بود که در منطق امام آن‌ها در جست‌وجوی حقیقت دچار خطا شده بودند. از این‌رو فرمود: پس از من خوارج را نکشید، زیرا آن‌که حق را جوید ولی به خطا رود، چون کسی نیست که باطل را خواهد و بدان رسد[۴]. از این‌رو امام در طریق عدالت‌گستر خویش با آنان بر اساس حکمت و عدالت رفتار کرد. اگر کاری به کار حکومت نداشتند، آن‌ها را به حال خویش رها می‌کرد و اگر زبان می‌گشودند با آن‌ها به احتجاج برمی‌خاست، چنان‌که احتجاجات امام و برخی از اصحاب ایشان تا حدودی مؤثر واقع شد و تعداد زیادی از آنان را منصرف کرد و از امام امان طلبیدند. امام نیز به آن‌ها امان داد به شرطی که خوارج را یاری نرسانند. تعدادی را نیز به‌سوی حق هدایت کرد[۵]. روایت است که امام (ع) به لشگرگاه خوارج رفت و آنان هم‌چنان با حکمیّت مخالفت می‌کردند.حضرت به آنان فرمود: "آیا همه شمایان با ما در نبرد صفّین حاضر بودید؟" گفتند: "گروهی از ما بودند و دیگر گروه نه." امام فرمود: "دو گروه شوید: آنان که در جبهه صفّین حضور داشتند در یک گروه، و آنان که نبودند در گروه دیگر، تا با هر یک جداگانه سخن گویم." به مردم ندا در داد که: "از سخن گفتن بازایستید و به سخنانم گوش فرادهید و با دل‌هاتان بنیوشید و تمام توجّهتان به سوی باشد تا از هر کس شهادتی خواستم، با آگاهی کامل پاسخ گوید." آن‌گاه امام (ع) با آنان بسیار سخن گفت که از جمله فرمود: "مگر شمایان نبودید آن‌گاه که لشکر معاویه از روی مکر و فریب و خدعه و نیرنگ قرآن‌ها را بر سرِ نیزه کردند، گفتید اینان برادران و هم‌رزمان مایند که پشیمان شده و به پناه کتاب خدا آمده‌اند، از آنان باید پذیرفت و اندوهشان را زدود، امّا من به شما گفتم این کاری است که ظاهر آن ایمان و باطن آن دشمنی و ستم، آغاز آن رحمت و پایانش ندامت است. شأن خویش نگه دارید و در جبهه بمانید و بر راهتمان استوار باشید و با همه وجود به جهاد پردازید و به هر صدایی که از هر کس بر آید گوش فراندهید، اگر پاسخ داده شود گمراه کند و اگر آن را وانهند خوار شود. امّا آن کار که نمی‌بایست، شد و دیدم که شما حکمیّت را پذیرفتید. به خدا سوگند، اگر از آن سر برمی‌تافتم هیچ مسئولیّتی بر دوشم نمی‌افتاد و خدا هم گناه آن را بر من نمی‌نوشت؛ و به خدا قسم، اگر آن را می‌پذیرفتم راه حقّی بود که می‌بایست پیروی می‌شد. بی‌شک قرآن با من است، از آن‌گاه که آن را یافتم و کنارش بودم از آن جدا نشدم. ما در میدان‌های نبرد با پیامبر (ص) بودیم و مرگ و شهادت میان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان دور می‌زد و آن همه مصیبت و سختی بر ایمانمان می‌افزود و در راه حق کاراتر و کارسازتر و تسلیم فرمان و شکیبای پر درد و جراحت بودیم. امّا امروز ما با برادران مسلمانمان به خاطر کژی و انحراف و شبهه و تأویل می‌جنگیم. پس اگر راهی می‌یافتیم که خداوند پراکندگی ما را به هم‌دلی و هماهنگی برمی‌گرداند و همگان را به یکدیگر نزدیک می‌ساخت، مشتاق آن بودیم و از دیگر مسائل دست می‌شستیم[۶]. اما گروهی بر عقیده خویش پافشردند. آن‌ها در پاسخ به نامه امام که آن‌ها را به جنگ با معاویه دعوت کرده بود، از امام خواستند تا به کفر خویش اعتراف کند. از این پس امام از آن‌ها قطع امید کرد و به آنان فرمود: توفان شن هلاکتان کند و کسی را از شما باقی نگذارد. آیا پس از ایمانم به خدا و جهادم در رکاب رسول خدا (ص) راه کفر پویم "که بی‌تردید در این هنگام گمراه شده و راه هدایت را وانهاده‌ام." پس به بدترین جایگاه بازگردید و به راه کفر عقب‌گرد کنید. بدانید که پس از من به نهایت، خفّت و خواری بینید و از دم تیغ درگذرید و ستمگران رسماً اموالتان را ملک خود سازند[۷]. امام خود تصمیم به نبرد با شامیان گرفت، اما خوارج با اقدامات خویش بی‌نظمی و ناامنی در جامعه پدید آوردند و در عمل علیه مردم شوریدند. امام در صدد دفع فتنه آن‌ها برآمد که سرانجام به نبرد نهروان انجامید و تعداد اندکی از آن‌ها باقی ماندند. امام علی (ع) در نهروان نیز آغازگر جنگ نبود و به یاران خویش دستور داد که دست نگه دارند تا آن‌ها جنگ را آغاز کنند. امام علی (ع) در آغاز جنگ نهروان به سپاهیان خود خبر داد که از خوارج حتی ده نفر هم باقی نمانند و از شما کمتر از ده نفر شهید می‌شوند. قتلگاهشان این سوی نهر است. به خدا سوگند، از ایشان ده نفر هم نجات نیابند، و از شمایان ده نفر هم به شهادت نرسند.[۸].
  • اهداف امام از جنگ با خوارج را می‌توان در مواردی چند خلاصه کرد:
  1. دفع تباهی خوارج و تجاوز آن‌ها به محرمّات الهی و ارتکاب به جنایات؛
  2. اعلان انحراف آن‌ها از راه راست و اصرارشان بر باطل و ایمن‌سازی جامعه از شعارهای فریبکارانه آن‌ها؛
  3. ضرورت حفظ حکومت؛
  4. ضرورت مجازات پیمان‌شکنان و بیعت‌شکنان برای حفظ منافع جمعی و برقراری نظم و امنیت در جامعه.
  • از سپاه خوارج گرچه پس از نهروان تعداد اندکی باقی ماند، اما دنباله آن‌ها هم‌چنان در طول تاریخ باقی‌ماندند. کسانی‌از خوارج که از امام امان خواسته بودند، چندی بعد بر امام خروج کردند که امام بار دیگر فتنه آن‌ها را فرونشاند. آن‌ها پس از امام علی (ع) با امویان و عباسیان نیز به جنگ‌هایی تمام‌عیار پرداختند. امام در پاسخ کسانی که از ایشان می‌پرسیدند خوارج را نابود کردی؟ فرمود: اینان نطفه‌هایی هستند در پشت مردان و زهدان زنان. هر زمان کسی از آنان سر برآورَد، قطع شود، تا سرانجام آخرینشان دزدان و راهزنان باشند[۹].

حالت‌ها و صفات خوارج

  • خوارج، اغلب از اعراب و بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و خشن بودند؛ مردمانی منحرف و جاهل که عجب و غرور وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود. آن‌ها نسبت به احکام الهی از کمترین آشنایی برخوردار بودند. شیطان بر آن‌ها چیره شد بود و باطل را برایشان آراسته و آن‌ها را به وعده پیروزی گمراه ساخته بود[۱۰]. زهدپیشگی و تظاهر آن‌ها به عبادت اسبابی برای به انحراف کشیدن دیگران فراهم آورده بود. آن‌ها مردانی سطحی‌نگر بودند که همواره در احتجاجات مغلوب می‌شدند. تعصبات قبیله‌ای و جاهلی بر آن‌ها چیره شده بود. آنان مردانی سبک‌مغز، سفیه و ناشکیبا بودند[۱۱] و افرادی تندرو و خشونت‌طلب که قرآن ورد زبانشان بود، اما به آن عمل نمی‌کردند، کتاب خدا را در ظاهر می‌طلبیدند اما دشمن آن بودند. سخن نیک می‌گفتند، اما کردارشان بد بود. دیگران را به قرآن فرامی‌خواندند، اما خود به آن عمل نمی‌کردند. هر که با آنان می‌جنگید و آن‌ها را می‌کشت، از آن‌ها به خداوند شایسته‌تر بود. خوارج خوش‌گفتار و بدکردار بودند و شعارهایشان فریبنده و برانگیزاننده عواطف بود. آن‌ها با انجام اقدام‌های ماجراجویانه عواطف مردمان ساده را به‌سوی خود جلب می‌کردند، هر چند خردمندان را اقبالی به‌سوی آن‌ها نبود. از این‌رو امام (ع) به مردمان سفارش می‌کند که حق را بشناسید تا اهل آن را نیز بشناسید و مردم را با حق بسنجید نه این‌که حق را با مردم[۱۲].
  • از خوارج در متون تاریخی اقدام به گناهان کبیره گزارش شده است؛ گناهانی چون هرزگی و عیاشی، ترک نماز، شراب‌خواری، پوشیدن لباس ابریشمی، جعل حدیث، جنایت و آدم‌کشی، ترک حدود الهی و... تاریخ شواهد زیادی دارد که عمل آن‌ها با عقیده‌ای که ابراز می‌داشتند، در تناقض بود. خوارج از نظر ظاهر، مردانی بودند که سر خود را می‌تراشیدند و کناره آن را نگاه می‌داشتند، پیشانی آن‌ها در اثر عبادت پینه بسته بود و لباسشان تا نیمه ساق پا می‌رسید.

عقاید خوارج

  • خوارج در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان اصول اعتقادی آن‌ها را دو وجه نفی حکومت و امامت و تکفیر دگراندیشان قلمداد کرد. امام علی (ع) در احتجاجات خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به گفت‌وگو نشستند: اگر گمان آن دارید که من خطا کرده‌ام و گمراه شده‌ام، پس به چه سبب همه امت محمد (ص) را به گمراهی من، گمراه می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به کفر نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و گناه‌کار فرود می‌آورید و گناه‌کار و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که رسول الله (ص) کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد و میراثش را به کسانش داد. قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از غنایم نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند. رسول الله (ص) آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان مسلمانان نزدود. شما بدترین مردم هستید، از کسانی که شیطان به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و گمراه و سرگردان می‌سازد[۱۳].
  • از دیگر عقاید آن‌ها این موارد بود:
  1. هرکس مرتکب گناه شود از اصحاب جحیم است؛
  2. هرجا خوارج حاکم نباشند، دارالکفر است؛
  3. هرکس در دارالکفر ساکن شود، کافر است و باید علیه او قیام شود؛
  4. تنها حکومت ابوبکر، عمر و عثمان و امام علی تا قبل از حکمیّت مشروع بود؛
  5. انتخاب امام تنها باید با رأی و انتخاب مردم صورت گیرد؛
  6. حکومت اختصاص به اهل بیت پیامبر ندارد؛
  7. جایز است در عالَم امامی نباشد؛
  8. خروج علیه امامی که خلاف سنت عمل کند، واجب است.

فرقه‌های خوارج

  • خوارج دارای فرقه‌هایی چند هستند که عبارت‌اند از: ازرقیه، نجدیه، بهیسیه، عجدریه، ثعالبه، اباضیه، صفریه و واقفیه. از میان خوارج فقط فرقه اباضیه معتدل‌تر بودند که فرصت بقا یافتند و بقیه از میان رفتند

[۱۴].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. (نیست حکمی جز حکم خدا)
  2. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۴۰
  4. نهج البلاغه، خطبه ۶۰
  5. خطبه‌های ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱؛ نیز نک: خطبه ۱۲۷
  7. نهج البلاغه، خطبه ۵۷
  8. نهج البلاغه، خطبه ۵۸
  9. نهج البلاغه، خطبه ۶۰
  10. نهج البلاغه، حکمت ۳۱۵
  11. نهج البلاغه، خطبه ۳۶
  12. نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲
  13. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 375- 379.