وجوب عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۲: خط ۳۲:


====دوم: آیاتی که با لفظ "[[امر به قسط]]" دال بر [[وجوب]] [[عدل]] هستند====
====دوم: آیاتی که با لفظ "[[امر به قسط]]" دال بر [[وجوب]] [[عدل]] هستند====
* [[آیه]] ۲۹ [[سوره اعراف]]: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه 29.</ref>. همان تقریبات سابق، اینجا نیز [[صادق]] است که تکرار نمی‌کنیم. امر به [[قسط]] دال بر [[وجوب]] [[اقامه قسط]] است. معنای [[اقامه قسط]] هم، [[وجوب]] ادنی مرتبه [[قسط]] در هر فعل است. از جمله [[افعال]]،‌ [[اقامه حکومت]] است. در نتیجه اقامه [[حکومتی]] دارای ادنی مرتبه [[قسط]] [[واجب]] است.
* [[آیه]] ۲۹ [[سوره اعراف]]: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه 29.</ref>. همان تقریبات سابق، اینجا نیز صادق است که تکرار نمی‌کنیم. امر به [[قسط]] دال بر [[وجوب]] [[اقامه قسط]] است. معنای [[اقامه قسط]] هم، [[وجوب]] ادنی مرتبه [[قسط]] در هر فعل است. از جمله [[افعال]]،‌ [[اقامه حکومت]] است. در نتیجه اقامه [[حکومتی]] دارای ادنی مرتبه [[قسط]] [[واجب]] است.
* [[آیه]] ۱۳۵ [[سوره]] نساء: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید  هر چند به زیان خود باشد» سوره نساء، آیه 135.</ref> امر به [[اقامه قسط]] شده است. لفظ «اقامه» بیانگر این است که علاوه بر اصل فعل، کیفیت انجام فعل را نیز می‌رساند. این خاصیت لفظ «اقامه» است. «صلّوا» دال بر اصل [[وجوب]] [[نماز]] دارد. {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه 43.</ref> علاوه بر دلالت بر اصل [[وجوب]] [[نماز]] دلالت بر راست و درست برپا کردن [[نماز]] نیز دارد. بنابراین «اقامه» هم دلالت بر اصل [[وجوب]] فعل دارد و هم بر کیفیت فعل. لذا [[خداوند]] در [[وصف]] [[انبیاء]] و بزرگان و [[اولیای الهی]] از عبارت: {{متن قرآن|يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ}}<ref>«نماز را برپا می‌دارند» سوره بقره، آیه 3.</ref> استفاده می‌کند. هرچند ممکن است در اوصاف اوساط [[مؤمنین]] از واژه «مصلین» استفاده نماید. نظیر آنچه [[کفار]] در [[جهنم]] در مورد اینکه چرا به [[جهنم]] افتادید؟ جواب می‌دهند. {{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ}}<ref>«چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه 42-43.</ref>؛ چون آنچه آنها را [[جهنمی]] کرد، عدم فعل صلاة بود نه مراتب بالای آن. اما وقتی می‌خواهد [[اولیاء]] را [[وصف]] کند یا دعای [[حضرت ابراهیم]] را [[نقل]] نماید، از واژه «اقامه» استفاده می‌کند: {{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ}}<ref>«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان» سوره ابراهیم، آیه 40.</ref> [[اولیاء الهی]]،‌نماز [[شایسته]] و [[راستین]] برپا می‌کردند. بنابراین لفظ «صلاة» کمترین چیزی که به آن [[نماز]] گفته می‌شود را شامل می‌شود (اقلّ ما یسمّی بالصلاة) امّا اقامه صلاة یعنی برپایی [[نماز]] با شرایط [[راستین]] و [[شایسته]]. «[[اقامه قسط]]» هم به همین ترتیب است. یعنی [[قسط]] فراگیر، [[قسط]] شامل. حال اگر «اقامه» با صیغه [[مبالغه]] آورده شود نظیر: {{متن قرآن|كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ}}<ref>«برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید» سوره مائده، آیه 8.</ref> نشان دهنده اهتمام بسیار ویژه [[شرع]] به برپایی [[قسط]] است. بنابراین، دلالت بر [[وجوب قسط]] می‌کند و به طریق اولی دلالت بر اقل مراتب [[قسط]] نیز دارد.
* [[آیه]] ۱۳۵ [[سوره]] نساء: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید  هر چند به زیان خود باشد» سوره نساء، آیه 135.</ref> امر به [[اقامه قسط]] شده است. لفظ «اقامه» بیانگر این است که علاوه بر اصل فعل، کیفیت انجام فعل را نیز می‌رساند. این خاصیت لفظ «اقامه» است. «صلّوا» دال بر اصل [[وجوب]] [[نماز]] دارد. {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه 43.</ref> علاوه بر دلالت بر اصل [[وجوب]] [[نماز]] دلالت بر راست و درست برپا کردن [[نماز]] نیز دارد. بنابراین «اقامه» هم دلالت بر اصل [[وجوب]] فعل دارد و هم بر کیفیت فعل. لذا [[خداوند]] در [[وصف]] [[انبیاء]] و بزرگان و [[اولیای الهی]] از عبارت: {{متن قرآن|يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ}}<ref>«نماز را برپا می‌دارند» سوره بقره، آیه 3.</ref> استفاده می‌کند. هرچند ممکن است در اوصاف اوساط [[مؤمنین]] از واژه «مصلین» استفاده نماید. نظیر آنچه [[کفار]] در [[جهنم]] در مورد اینکه چرا به [[جهنم]] افتادید؟ جواب می‌دهند. {{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ}}<ref>«چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه 42-43.</ref>؛ چون آنچه آنها را [[جهنمی]] کرد، عدم فعل صلاة بود نه مراتب بالای آن. اما وقتی می‌خواهد [[اولیاء]] را [[وصف]] کند یا دعای [[حضرت ابراهیم]] را [[نقل]] نماید، از واژه «اقامه» استفاده می‌کند: {{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ}}<ref>«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان» سوره ابراهیم، آیه 40.</ref> [[اولیاء الهی]]،‌نماز [[شایسته]] و [[راستین]] برپا می‌کردند. بنابراین لفظ «صلاة» کمترین چیزی که به آن [[نماز]] گفته می‌شود را شامل می‌شود (اقلّ ما یسمّی بالصلاة) امّا اقامه صلاة یعنی برپایی [[نماز]] با شرایط [[راستین]] و [[شایسته]]. «[[اقامه قسط]]» هم به همین ترتیب است. یعنی [[قسط]] فراگیر، [[قسط]] شامل. حال اگر «اقامه» با صیغه [[مبالغه]] آورده شود نظیر: {{متن قرآن|كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ}}<ref>«برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید» سوره مائده، آیه 8.</ref> نشان دهنده اهتمام بسیار ویژه [[شرع]] به برپایی [[قسط]] است. بنابراین، دلالت بر [[وجوب قسط]] می‌کند و به طریق اولی دلالت بر اقل مراتب [[قسط]] نیز دارد.
* [[آیه]] ۲۵ [[سوره]] حدید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>. این [[آیه]] دلالت بر [[وجوب قیام مردم به قسط]] دارد. یکی از مصادیق [[قیام به قسط]] توسط [[مردم]]، [[قیام به قسط]] در [[حکومت]] است. به دو تقریب می‌توان به این [[آیه]] استناد کرد:  
* [[آیه]] ۲۵ [[سوره]] حدید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>. این [[آیه]] دلالت بر [[وجوب قیام مردم به قسط]] دارد. یکی از مصادیق [[قیام به قسط]] توسط [[مردم]]، [[قیام به قسط]] در [[حکومت]] است. به دو تقریب می‌توان به این [[آیه]] استناد کرد:  

نسخهٔ ‏۱۳ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۳۸

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ضرورت امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

وجوب عدل یکی از ادله عقلی بر ضرورت وجود امام

  1. یکی از احکام بدیهی عقل عملی وجوب عدل است. عقل عملی هر انسان سالمی به روشنی گواهی می‌دهد که عدل واجب، و ظلم و ستم قبیح و وجوب عدل و قبح ظلم در رفتار فردی معلوم و در رفتار و زندگی اجتماعی به طریق اولی است؛ زیرا ظلم در زندگی اجتماعی به معنای ظلم مضاعف است؛ چرا‌که به نسبت افراد جامعه تراکم یافته و افزون‌تر می‌گردد.
  2. برقراری عدل و جلوگیری از ظلم اجتماعی بدون برقراری حکومت و قدرتی که مانع از ظلم و ستم افراد بر یکدیگر شود، و چنانچه رفتاری ظالمانه از کسی سرزد و حق کسی به وسیلۀ ظالم ستمگری پایمال شد حق مظلوم را از ظالم بستاند، میسّر و ممکن نیست.

تأیید آیات قرآنی

تقریب اول

تقریب دوم

آیات دال بر وجوب عدل و اقامه حکومت عادلانه

آیات دال بر وجوب اقامه حکومت عدل، به لحاظ الفاظ به کار رفته در آنها به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

نخست: آیاتی که با لفظ "امر به عدل" دال بر وجوب عدل هستند

  1. آیه ۹۰ سوره نحل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى[۱]. آیه شریفه، امر به عدل فرموده است. در اصول، ثابت شده است که امر، هم از لحاظ صیغه و هم از لحاظ ماده دلالت بر وجوب می‌کند.
  2. آیه ۸ سوره مائده: ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى[۲] دشمنی و خصومت با قومی، شما را دچار بی‌عدالتی نکند. (﴿شَنَآنُ یعنی: کینه و دشمنی) عدل بورزید که به تقوی نزدیک‌تر است. هم ﴿اعْدِلُوا امر به عدل است و دلالت بر وجوب عدل می‌کند و هم تعبیر ﴿لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا به این تعبیر که ﴿لَا يَجْرِمَنَّكُمْ دلالت می‌کند که "عدم العدل" جرم است، ذنب است. در نتیجه، عدل واجب است. نفیِ نفی است که می‌شود اثبات. بی‌گمان، تقوا نتیجه عدل است؛ یعنی نسبتشان نسبت اسم مصدر به مصدر است. تقوا به منزله اسم مصدر است و عدل به منزله مصدر.
  3. آیه ۱۳۵ سوره نساء: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳]. ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى یعنی اینکه اتباع هوا نکنید که مانع عدل شود. تبعیت از هوا که مانع عدل می‌شود را انجام ندهید. نهی از انجام عملی که شما را از عدل باز می‌دارد، یعنی وجوب عدل، یعنی عدل را انجام دهید.
  4. آیه ۵۸ سوره نساء: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ[۴]. این آیه در خصوص حکم به عدل است و اطلاق آیات سابق را ندارد. می‌فرماید حکم به عدل واجب است. در مسئله تأسیس حکومت و اقامه عدل می‌تواند مورد استدلال قرار گیرد؛ زیرا نفس اقامه حکومت، مصداق حکم به عدل است. وجوب عدل در حکم یعنی وجوب عدل در حاکمیت. اگر حکم را به معنای قضاوت محدود نکنیم و معنای عام حکم و مطلق حکم مدنظر باشد. به قرینه صدر این آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا. امانت در این دسته از آیات نظیر همین آیه و آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ[۵] و آیه ﴿لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۶] به معنای امانتِ حکم و ملک و سلطان است. هم از روایات اهل سنت و هم از روایات شیعه قرائن و دلایلی بر این مطلب اقامه شده است. امانت حکومت، امانت ملک رابه اهلش بسپارید. ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ: بعد از اینکه امانت حکومت را به اهلش سپردید اگر حکم کردید؛ حکومت برپا کردید، ‌به عدل حکم کنید.

دوم: آیاتی که با لفظ "امر به قسط" دال بر وجوب عدل هستند

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند» سوره نحل، آیه:۹۰.
  2. «و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه:۸.
  3. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا(ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو‌گرایید. اگر به انحراف‌گرایید یا روی‌برتابید بی‌گمان خدا به آنچه می‌کنید، آگاه است» سوره نساء، آیه:۱۳۵.
  4. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید» سوره نساء، آیه:۵۸.
  5. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه:۷۲.
  6. «به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه:۲۷.
  7. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه 29.
  8. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود باشد» سوره نساء، آیه 135.
  9. «نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه 43.
  10. «نماز را برپا می‌دارند» سوره بقره، آیه 3.
  11. «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه 42-43.
  12. «پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان» سوره ابراهیم، آیه 40.
  13. «برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید» سوره مائده، آیه 8.
  14. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
  15. «پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه 50.
  16. «من برای شما پیامبری امینم * پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه 107-108.
  17. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه 80.
  18. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه 64.

منبع