قاعده لطف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴: خط ۱۴:
== تعاریف و تقریرات گوناگون از قاعده لطف و [[اثبات]] آن==
== تعاریف و تقریرات گوناگون از قاعده لطف و [[اثبات]] آن==
*هرچند قاعده لطف در میان همه [[مذاهب اسلامی]] معنایی نزدیک به هم دارد، اما در طول [[تاریخ]] [[علم کلام]]، تعریف‌های متفاوتی از آن ارائه شده است. [[استدلال]] متکلّمین [[امامیه]] در باب [[وجوب لطف بر خداوند]]، غالباً مبتنی بر [[پذیرش]] [[حسن و قبح عقلی]] و اقتضاء [[حکمت الهی]] است. این موضع، با بیان‌های مختلف مطرح گردیده که در این جا به ذکر برخی از دیدگاه‌های بزرگان [[علم]] [[کلام شیعه]] می‌پردازیم:
*هرچند قاعده لطف در میان همه [[مذاهب اسلامی]] معنایی نزدیک به هم دارد، اما در طول [[تاریخ]] [[علم کلام]]، تعریف‌های متفاوتی از آن ارائه شده است. [[استدلال]] متکلّمین [[امامیه]] در باب [[وجوب لطف بر خداوند]]، غالباً مبتنی بر [[پذیرش]] [[حسن و قبح عقلی]] و اقتضاء [[حکمت الهی]] است. این موضع، با بیان‌های مختلف مطرح گردیده که در این جا به ذکر برخی از دیدگاه‌های بزرگان [[علم]] [[کلام شیعه]] می‌پردازیم:
*'''تقریر [[شیخ مفید]]:''' [[شیخ مفید]] درباره قاعده لطف مقرّر می‌دارد: "لطف آن [[توفیق الهی]] است که به واسطه آن، راه [[امتثال]] امرالهی برای مکلّف هموار می‌شود و او را به [[فعل طاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌کند"<ref>{{عربی|اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه}}</ref>.
===تقریر [[شیخ مفید]]===
*[[شیخ مفید]] درباره قاعده لطف مقرّر می‌دارد: "لطف آن [[توفیق الهی]] است که به واسطه آن، راه [[امتثال]] امرالهی برای مکلّف هموار می‌شود و او را به [[فعل طاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌کند"<ref>{{عربی|اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه}}</ref>.
*ایشان در مورد [[دلیل]] [[وجوب لطف]] تصریح می‌نماید: "[[دلیل]] بر [[وجوب لطف]] از سوی [[خداوند]]، توقّف [[هدف]] [[خداوند]] از [[خلقت انسان]] بر فراهم نمودن ابزار آن است. در نتیجه، بنا برحکمت [[الهی]] (و اینکه [[حکیم]] کار [[عبث]] انجام نمی‌دهد)، لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>{{عربی|و الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف (خالق) علیه، فیکون واجبا فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۵، الفصل الثالث فی النبوه.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۹.</ref>.
*ایشان در مورد [[دلیل]] [[وجوب لطف]] تصریح می‌نماید: "[[دلیل]] بر [[وجوب لطف]] از سوی [[خداوند]]، توقّف [[هدف]] [[خداوند]] از [[خلقت انسان]] بر فراهم نمودن ابزار آن است. در نتیجه، بنا برحکمت [[الهی]] (و اینکه [[حکیم]] کار [[عبث]] انجام نمی‌دهد)، لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>{{عربی|و الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف (خالق) علیه، فیکون واجبا فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۵، الفصل الثالث فی النبوه.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۹.</ref>.
*'''تقریر [[سید مرتضی علم الهدی]]:''' مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]] [[شاگرد]] برجسته [[شیخ مفید]]، در معنای لطف ابراز داشته است: {{عربی|ان اللطف ما دعا الی فعل الطاعة و ينقسم الى ما يختار المكلّف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره و الى ما يكون اقرب الى اختیارها وكلا القسمين يشمله كونه داعياً}}<ref>الذخیره فی علم الکلام (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۸۶.</ref>.
===تقریر [[سید مرتضی علم الهدی]]===
*مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]] [[شاگرد]] برجسته [[شیخ مفید]]، در معنای لطف ابراز داشته است: {{عربی|ان اللطف ما دعا الی فعل الطاعة و ينقسم الى ما يختار المكلّف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره و الى ما يكون اقرب الى اختیارها وكلا القسمين يشمله كونه داعياً}}<ref>الذخیره فی علم الکلام (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۸۶.</ref>.
*مستنبط از این تعبیر، [[لطف الهی]]، امری است که مکلّف را به [[اطاعت از خدا]] [[دعوت]] می‌کند و به دو قسم لطف محصّل و [[مقرّب]] تقسیم می‌شود. لطف محصّل عبارت است از آن‌چه مکلّف به واسطه آن موفق به [[امتثال]] ارادی و اختیاری [[فرمان الهی]] می‌گردد؛ به گونه‌ای که اگر آن امر نبود، نمی‌توانست آن [[طاعت]] را انجام دهد. لطف [[مقرّب]] عبارت از امری است که تنها زمینه نزدیک شدن مکلّف به [[اطاعت]] از [[امر الهی]] را فراهم می‌آورد.
*مستنبط از این تعبیر، [[لطف الهی]]، امری است که مکلّف را به [[اطاعت از خدا]] [[دعوت]] می‌کند و به دو قسم لطف محصّل و [[مقرّب]] تقسیم می‌شود. لطف محصّل عبارت است از آن‌چه مکلّف به واسطه آن موفق به [[امتثال]] ارادی و اختیاری [[فرمان الهی]] می‌گردد؛ به گونه‌ای که اگر آن امر نبود، نمی‌توانست آن [[طاعت]] را انجام دهد. لطف [[مقرّب]] عبارت از امری است که تنها زمینه نزدیک شدن مکلّف به [[اطاعت]] از [[امر الهی]] را فراهم می‌آورد.
*با تحلیل تعریف [[سید مرتضی علم‌الهدی]]، چنین به دست می‌آید که در تعریف [[لطف]]، عبارت {{عربی|ما دعا الی فعل الطاعه}} به منزله جنس در تعریف قاعده لطف است و همه اموری که [[مردم]] را به انجام [[اوامر الهی]] و [[پرهیز]] از منهیّات [[دعوت]] می‌کند را شامل می‌شود؛ همچنان‌که عبارت: {{عربی|ما يختار المكلف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره}} فصل برای لطف محصِّل است که با وجود آن، راه برای مکلّف در امتثال [[اوامر الهی]] هموار می‌شود؛ و از جانب دیگر، عبارت: {{عربی|ما يكون اقرب الى اختيارها}} فصل برای لطف [[مقرّب]] است که مکلّف را [[ترغیب]] به انجام [[اوامر الهی]] می‌نماید.
*با تحلیل تعریف [[سید مرتضی علم‌الهدی]]، چنین به دست می‌آید که در تعریف [[لطف]]، عبارت {{عربی|ما دعا الی فعل الطاعه}} به منزله جنس در تعریف قاعده لطف است و همه اموری که [[مردم]] را به انجام [[اوامر الهی]] و [[پرهیز]] از منهیّات [[دعوت]] می‌کند را شامل می‌شود؛ همچنان‌که عبارت: {{عربی|ما يختار المكلف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره}} فصل برای لطف محصِّل است که با وجود آن، راه برای مکلّف در امتثال [[اوامر الهی]] هموار می‌شود؛ و از جانب دیگر، عبارت: {{عربی|ما يكون اقرب الى اختيارها}} فصل برای لطف [[مقرّب]] است که مکلّف را [[ترغیب]] به انجام [[اوامر الهی]] می‌نماید.
*چنان‌که در هر دو تعریف پیداست، در لطف [[مقرّب]]، نفس [[تکلیف]] بیان نمی‌شود، ولی زمینه برای [[ترغیب]] و [[تشویق]] [[تکلیف]] به وجود می‌آید؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و بیانات و [[کرامات]] [[معصومین]]{{عم}}. و با لطف محصّل، اصل [[تکلیف]] برای مکلّفین بیان می‌شود؛ مانند [[بیان احکام]] [[نماز]] و سایر [[عبادات]] که در [[تعالیم]] [[معصومان]]{{عم}} مقرّر است.
*چنان‌که در هر دو تعریف پیداست، در لطف [[مقرّب]]، نفس [[تکلیف]] بیان نمی‌شود، ولی زمینه برای [[ترغیب]] و [[تشویق]] [[تکلیف]] به وجود می‌آید؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و بیانات و [[کرامات]] [[معصومین]]{{عم}}. و با لطف محصّل، اصل [[تکلیف]] برای مکلّفین بیان می‌شود؛ مانند [[بیان احکام]] [[نماز]] و سایر [[عبادات]] که در [[تعالیم]] [[معصومان]]{{عم}} مقرّر است.
*بنابراین، وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}} و [[کتب آسمانی]] می‌تواند مصداق هر دو گونه لطف باشند؛ زیرا آنان علاوه بر آنکه [[مردم]] را [[تشویق]] به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] می‌نمایند، روشنگر راه [[امتثال]] نیز هستند<ref>آیت‌الله سبحانی، با بیانی روشن‌تر به تفکیک این دو قسم لطف پرداخته‌اند. در این جا بیان ایشان از لطف محصّل را از متن کتاب و لطف [[مقرّب]] را از حاشیه آن [[نقل]] می‌کنیم:
*بنابراین، وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}} و [[کتب آسمانی]] می‌تواند مصداق هر دو گونه لطف باشند؛ زیرا آنان علاوه بر آنکه [[مردم]] را [[تشویق]] به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] می‌نمایند، روشنگر راه [[امتثال]] نیز هستند<ref>آیت‌الله سبحانی، با بیانی روشن‌تر به تفکیک این دو قسم لطف پرداخته‌اند. در این جا بیان ایشان از لطف محصّل را از متن کتاب و لطف [[مقرّب]] را از حاشیه آن [[نقل]] می‌کنیم: {{عربی|اللطف المحصّل عباره عن القیام بالمبادی و المقدمات التی یتوقّف علیها تحقّق غرض الخلقه، وصونها عن العبث و اللغو، بحیث لولا القیام بهذه المبادی و المقدمات من جانبه سبحانه، لصار فعله فارغا عن الغایه، و ناقض حکمته التی تستلزم التحرز عن العبث. وذلک کبیان تکالیف الإنسان، و اعطائه القدره علی امتثالها. و من هذا الباب بعث الرسل لتبیین طریق السعاده، و تیسیر سلوکها. و قد عرفت فی الأدله السابقه، أن الإنسان أقصر من أن ینال المعارف الحقه، أو یهتدی إلی طریق السعاده فی الحیاه، بالاعتماد علی عقله، و الاستغناء عن التعلیم السماوی}}.
{{عربی|اللطف المحصّل عباره عن القیام بالمبادی و المقدمات التی یتوقّف علیها تحقّق غرض الخلقه، وصونها عن العبث و اللغو، بحیث لولا القیام بهذه المبادی و المقدمات من جانبه سبحانه، لصار فعله فارغا عن الغایه، و ناقض حکمته التی تستلزم التحرز عن العبث. وذلک کبیان تکالیف الإنسان، و اعطائه القدره علی امتثالها. و من هذا الباب بعث الرسل لتبیین طریق السعاده، و تیسیر سلوکها. و قد عرفت فی الأدله السابقه، أن الإنسان أقصر من أن ینال المعارف الحقه، أو یهتدی إلی طریق السعاده فی الحیاه، بالاعتماد علی عقله، و الاستغناء عن التعلیم السماوی}}.
ایشان سپس درباره لطف [[مقرّب]] می‌نویسند: {{عربی|عرف اللطف المقرب بأنه هیئه مقربه إلی الطاعه و مبعده عن المعصیه من دون أن یکون له حظّ فی التمکین و حصول القدره، و لا یبلغ حدّ الإلجاء. فخرج بالقید الأول (لم یکن له حظّ). اللطف المحصّل، فإن له دخاله فی تمکین المکلّف من الفعل، بحیث لولاه لانتفت القدره. و خرج بالقید الثانی (لایبلغ حدّ الإلجاء)، الإکراه و الإلزام علی الطاعه و الاجتناب عن المعصیه، فإنّ ذلک ینافی التکلیف الذی یتطلب الحریه الاختبار فی المکلّف (لاحظ کشف المراد، ص۲۰۱، ط صیدا)... ذلک کالوعد، و الوعید، و الترغیب و الترهیب، التی تتّبع رغبه العبد إلی العمل، و بعده عن المعصیه و هذا النوع من اللطف لیس دخیلا فی تمکین العبد من الطاعه، بل هو قادر علی الطاعه و ترک المخالفه سواء أکان هناک وعد أم لا}}. الإلهیات [[علی]] [[هدی]] الکتاب و السنه و العقل (ط. المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۳، ص۵۳؛ الذخیره [[فی علم الکلام ]](ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ق.)، ص۱۸۶).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.</ref>
ایشان سپس درباره لطف [[مقرّب]] می‌نویسند: {{عربی|عرف اللطف المقرب بأنه هیئه مقربه إلی الطاعه و مبعده عن المعصیه من دون أن یکون له حظّ فی التمکین و حصول القدره، و لا یبلغ حدّ الإلجاء. فخرج بالقید الأول (لم یکن له حظّ). اللطف المحصّل، فإن له دخاله فی تمکین المکلّف من الفعل، بحیث لولاه لانتفت القدره. و خرج بالقید الثانی (لایبلغ حدّ الإلجاء)، الإکراه و الإلزام علی الطاعه و الاجتناب عن المعصیه، فإنّ ذلک ینافی التکلیف الذی یتطلب الحریه الاختبار فی المکلّف (لاحظ کشف المراد، ص۲۰۱، ط صیدا)... ذلک کالوعد، و الوعید، و الترغیب و الترهیب، التی تتّبع رغبه العبد إلی العمل، و بعده عن المعصیه و هذا النوع من اللطف لیس دخیلا فی تمکین العبد من الطاعه، بل هو قادر علی الطاعه و ترک المخالفه سواء أکان هناک وعد أم لا}}. الإلهیات [[علی]] [[هدی]] الکتاب و السنه و العقل (ط. المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۳، ص۵۳؛ الذخیره [[فی علم الکلام ]](ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ق.)، ص۱۸۶).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.</ref>
*'''تقریر [[خواجه نصیرالدین طوسی]]:''' محقّق [[طوسی]] در تعریف [[لطف]] ابراز داشته است: "لطف عبارت است از مجموعه آنچه که راه را برای [[اطاعت خداوند]] برای مکلّف فراهم می‌کند و او به واسطه آنها به [[اطاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود؛ گرچه این دوری یا نزدیکی، اجباری نیست"<ref>{{عربی|اللطف عباره عن جمیع ما یقرّب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه حیث لایؤدّی الی الالجاء}}تلخیص المحصّل (ط. دارالاضواء، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ص۳۴۲.</ref>. ایشان همچنین در مورد [[وجوب لطف]] چنین [[استدلال]] می‌نماید: "لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ چون غرض از [[خلقت]] با آن حاصل می‌شود"<ref>{{عربی|و اللطف واجب لیحصُل الغرض به}}؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۴.</ref>.
*'''تقریر [[خواجه نصیرالدین طوسی]]:''' محقّق [[طوسی]] در تعریف [[لطف]] ابراز داشته است: "لطف عبارت است از مجموعه آنچه که راه را برای [[اطاعت خداوند]] برای مکلّف فراهم می‌کند و او به واسطه آنها به [[اطاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود؛ گرچه این دوری یا نزدیکی، اجباری نیست"<ref>{{عربی|اللطف عباره عن جمیع ما یقرّب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه حیث لایؤدّی الی الالجاء}}تلخیص المحصّل (ط. دارالاضواء، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ص۳۴۲.</ref>. ایشان همچنین در مورد [[وجوب لطف]] چنین [[استدلال]] می‌نماید: "لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ چون غرض از [[خلقت]] با آن حاصل می‌شود"<ref>{{عربی|و اللطف واجب لیحصُل الغرض به}}؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۴.</ref>.
*در توضیح این عبارت می‌توان گفت که چون غرض از [[خلقت]]، کمال [[توحیدی]] [[انسان]] است و ابزار آن [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] می‌باشد، اگر [[خداوند]] ابزار لازم برای انجام [[تکالیف]] را برای [[بندگان]] خود- که کمال آنها و ورودشان به [[بهشت]] و [[سعادت ابدی]] متوقّف بر آن است - فراهم نکند، گویی آنان را به [[بهشت]] [[دعوت]] نموده (لطف [[مقرّب]])، ولی دربِ آن را به روی [[بندگان]] قفل نموده است (عدم لطف محصّل) و ترکیب چنین فعل و ترک فعلی از [[حکیم]] عقلاً مذموم است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] عقلاً صادر نمی‌شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۱-۱۵۲.</ref>
*در توضیح این عبارت می‌توان گفت که چون غرض از [[خلقت]]، کمال [[توحیدی]] [[انسان]] است و ابزار آن [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] می‌باشد، اگر [[خداوند]] ابزار لازم برای انجام [[تکالیف]] را برای [[بندگان]] خود- که کمال آنها و ورودشان به [[بهشت]] و [[سعادت ابدی]] متوقّف بر آن است - فراهم نکند، گویی آنان را به [[بهشت]] [[دعوت]] نموده (لطف [[مقرّب]])، ولی دربِ آن را به روی [[بندگان]] قفل نموده است (عدم لطف محصّل) و ترکیب چنین فعل و ترک فعلی از [[حکیم]] عقلاً مذموم است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] عقلاً صادر نمی‌شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۱-۱۵۲.</ref>
*'''تقریر [[علامه حلی]]:''' [[علامه حلی]]، محقّق بزرگ [[شیعه]] و [[شاگرد]] محقّق [[طوسی]]، [[کامل‌ترین]] تعریف از قاعده لطف را بیان کرده است. وی در این زمینه چنین می‌گوید: {{عربی|مرادنا باللطف هو ما کان المکلّف معه اقرب الی الطاعه و ابعد من فعل المعصیه و لم یبلُغ حد الالجاء. و قد یکون مقرّباً او محصّلاً و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلّف علی سبیل الاختیار}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۵: المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه.</ref>.
===تقریر [[علامه حلی]]===
*[[علامه حلی]]، محقّق بزرگ [[شیعه]] و [[شاگرد]] محقّق [[طوسی]]، [[کامل‌ترین]] تعریف از قاعده لطف را بیان کرده است. وی در این زمینه چنین می‌گوید: {{عربی|مرادنا باللطف هو ما کان المکلّف معه اقرب الی الطاعه و ابعد من فعل المعصیه و لم یبلُغ حد الالجاء. و قد یکون مقرّباً او محصّلاً و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلّف علی سبیل الاختیار}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۵: المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه.</ref>.
*چنان‌که ملاحظه می‌شود، قسمت اوّل تقریر [[علامه حلی]]، همسو با بیان محقّق [[طوسی]] است؛ و البته [[علامه]] در بخش دوم اضافه می‌کند که لطف یا محصِّل و یا مقرِّب است {{عربی|قد یکون مقرّباً او محصّلاًّ...}} همچنین در تعریف علّامه، ابتدا لطف [[مقرّب]] با این عبارت تعریف شده: {{عربی|ما کان المکلف معه اقرب الی الطاعه وابعد من فعل المعصیه}}، ولی تنها لطف محصّل را توضیح داده است. از این رو، طبق بیانی که [[گذشت]]، در لطف محصّل است که مکلّف می‌تواند [[تکلیف الهی]] را [[فهم]] و دریافت نموده و در نتیجه به واسطه آن، [[امر الهی]] را [[امتثال]] نماید.
*چنان‌که ملاحظه می‌شود، قسمت اوّل تقریر [[علامه حلی]]، همسو با بیان محقّق [[طوسی]] است؛ و البته [[علامه]] در بخش دوم اضافه می‌کند که لطف یا محصِّل و یا مقرِّب است {{عربی|قد یکون مقرّباً او محصّلاًّ...}} همچنین در تعریف علّامه، ابتدا لطف [[مقرّب]] با این عبارت تعریف شده: {{عربی|ما کان المکلف معه اقرب الی الطاعه وابعد من فعل المعصیه}}، ولی تنها لطف محصّل را توضیح داده است. از این رو، طبق بیانی که [[گذشت]]، در لطف محصّل است که مکلّف می‌تواند [[تکلیف الهی]] را [[فهم]] و دریافت نموده و در نتیجه به واسطه آن، [[امر الهی]] را [[امتثال]] نماید.
*بنابر تعریف [[علامه حلی]]، لطف امری است که مکلّف با وجود آن به [[اطاعت الهی]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود و در عین حال، جزء شروط تحقّق [[تکلیف]] نیست. مثلاً اگر استطاعت، شرط [[وجوب]] [[حج]] بر [[عبد]] است و تا برای بنده‌ای فراهم نشود [[حج]] بر او [[واجب]] نمی‌گردد، تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست. از همین قبیل است شروط عامی مانند [[اختیار]] و [[قدرت]] و مانند آن، که هرچند این امور شرط [[امتثال]] [[تکلیف]] از سوی [[عبد]] است، اما تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست و در قلمرو قاعده لطف نمی‌گنجد و تنها هرگاه آن شرایط فراهم گردد، راه [[عبادت]] بر [[عبد]] هموار می‌شود.
*بنابر تعریف [[علامه حلی]]، لطف امری است که مکلّف با وجود آن به [[اطاعت الهی]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود و در عین حال، جزء شروط تحقّق [[تکلیف]] نیست. مثلاً اگر استطاعت، شرط [[وجوب]] [[حج]] بر [[عبد]] است و تا برای بنده‌ای فراهم نشود [[حج]] بر او [[واجب]] نمی‌گردد، تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست. از همین قبیل است شروط عامی مانند [[اختیار]] و [[قدرت]] و مانند آن، که هرچند این امور شرط [[امتثال]] [[تکلیف]] از سوی [[عبد]] است، اما تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست و در قلمرو قاعده لطف نمی‌گنجد و تنها هرگاه آن شرایط فراهم گردد، راه [[عبادت]] بر [[عبد]] هموار می‌شود.
*قید دومی که مرحوم [[علامه حلی]] - مانند سایرین - در قاعده لطف تأکید می‌کند آن است که [[لطف]] نباید مکلّف را مجبور به [[امتثال امر الهی]] بنماید؛ برعکس، آنچه زمینه را برای [[امتثال]] امرالهی برای [[عبد]] با [[اختیار]] فراهم می‌کند، [[لطف]] نام دارد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۲-۱۵۳.</ref>
*قید دومی که مرحوم [[علامه حلی]] - مانند سایرین - در قاعده لطف تأکید می‌کند آن است که [[لطف]] نباید مکلّف را مجبور به [[امتثال امر الهی]] بنماید؛ برعکس، آنچه زمینه را برای [[امتثال]] امرالهی برای [[عبد]] با [[اختیار]] فراهم می‌کند، [[لطف]] نام دارد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۲-۱۵۳.</ref>
*'''تقریر [[ابواسحاق نوبختی]]:''' [[ابواسحاق نوبختی]]، از [[متکلمین]] [[امامیه]]، در تعریف [[لطف]] می‌گوید: "لطف عنایتی است که [[خداوند]] درباره مکلّفین انجام می‌دهد و ضرری برای آنان ندارد (به این معنی که آنان را به [[گناه]] [[ترغیب]] نمی‌نماید) و اگر واقع نشود، مکلّف نمی‌تواند [[اطاعت الهی]] را با [[اختیار]] خود انجام دهد"<ref>{{عربی|اللطف أمر یفعله الله تعالی بالمکلّف لاضرر فیه، یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع}}؛ القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۸: اللطف المحصّل و المقرّب.</ref>.
===تقریر [[ابواسحاق نوبختی]]===
*[[ابواسحاق نوبختی]]، از [[متکلمین]] [[امامیه]]، در تعریف [[لطف]] می‌گوید: "لطف عنایتی است که [[خداوند]] درباره مکلّفین انجام می‌دهد و ضرری برای آنان ندارد (به این معنی که آنان را به [[گناه]] [[ترغیب]] نمی‌نماید) و اگر واقع نشود، مکلّف نمی‌تواند [[اطاعت الهی]] را با [[اختیار]] خود انجام دهد"<ref>{{عربی|اللطف أمر یفعله الله تعالی بالمکلّف لاضرر فیه، یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع}}؛ القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۸: اللطف المحصّل و المقرّب.</ref>.
*البته از این بیان روشن می‌شود که ایشان در تعریف خود تنها به [[لطف]] محصّل اشاره داشته؛ زیرا در تعریف بیان شده می‌گوید: {{عربی|يعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم يطع}}
*البته از این بیان روشن می‌شود که ایشان در تعریف خود تنها به [[لطف]] محصّل اشاره داشته؛ زیرا در تعریف بیان شده می‌گوید: {{عربی|يعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم يطع}}
*[[ابواسحاق]] همچنین از طریق [[برهان]] [[خلف]]، تقریر دیگری از [[برهان لطف]] را نیز بیان داشته است. تعبیر وی از این زاویه [[جدید]] این‌گونه است: {{عربی|إن ترک اللطف، لطف فی ترک الطاعه، و اللطف فی المفسده قبیح}}<ref>القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۱۰۷.</ref>. یعنی واگذاری [[انسان‌ها]] به خودشان و ترک [[لطف]] در [[حقّ]] آنها، در [[حقیقت]] [[ترغیب]] مکلّف به [[گناه]] است و جریان [[لطف]] در اموری که برای مکلّف [[مفسده]] دارد، با [[هدف خلقت]] ناسازگار است و از [[خداوند حکیم]] عقلاً [[فعل قبیح]] صادر نمی‌شود. هرچند زیربنای این تقریر "[[برهان]] [[خلف]]" است، اما چون مبنای آن همان [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] در تقریر قبلی است، [[برهان]] جدیدی محسوب نمی‌شود. مبنای [[استدلال]] در این [[برهان]] به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ به این ترتیب که: اگر [[لطف الهی]] بر [[بندگان]] ترک شود، زمینه [[فساد]] و ترک [[طاعت]] [[پروردگار]] برای آنها فراهم می‌گردد، ولی [[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] و [[فساد]] [[دعوت]] نمی‌کند، پس هرگز در [[هدایت]] بندگانش ترک لطف نمی‌نماید. توضیح تلازم به این ترتیب است که:
*[[ابواسحاق]] همچنین از طریق [[برهان]] [[خلف]]، تقریر دیگری از [[برهان لطف]] را نیز بیان داشته است. تعبیر وی از این زاویه [[جدید]] این‌گونه است: {{عربی|إن ترک اللطف، لطف فی ترک الطاعه، و اللطف فی المفسده قبیح}}<ref>القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۱۰۷.</ref>. یعنی واگذاری [[انسان‌ها]] به خودشان و ترک [[لطف]] در [[حقّ]] آنها، در [[حقیقت]] [[ترغیب]] مکلّف به [[گناه]] است و جریان [[لطف]] در اموری که برای مکلّف [[مفسده]] دارد، با [[هدف خلقت]] ناسازگار است و از [[خداوند حکیم]] عقلاً [[فعل قبیح]] صادر نمی‌شود. هرچند زیربنای این تقریر "[[برهان]] [[خلف]]" است، اما چون مبنای آن همان [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] در تقریر قبلی است، [[برهان]] جدیدی محسوب نمی‌شود. مبنای [[استدلال]] در این [[برهان]] به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ به این ترتیب که: اگر [[لطف الهی]] بر [[بندگان]] ترک شود، زمینه [[فساد]] و ترک [[طاعت]] [[پروردگار]] برای آنها فراهم می‌گردد، ولی [[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] و [[فساد]] [[دعوت]] نمی‌کند، پس هرگز در [[هدایت]] بندگانش ترک لطف نمی‌نماید. توضیح تلازم به این ترتیب است که:
خط ۳۶: خط ۳۹:
*به عبارت دیگر، او خود، [[ولایت طاغوت]] و نه [[ولایت]] [[پروردگار]] را بر خود [[برگزیده]] است: {{متن قرآن|...وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*به عبارت دیگر، او خود، [[ولایت طاغوت]] و نه [[ولایت]] [[پروردگار]] را بر خود [[برگزیده]] است: {{متن قرآن|...وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*[[اضلال الهی]] در این موارد، به معنای آن است که [[خداوند]] او را به حال خود واگذار نموده و [[عنایت]] و [[رحمت]] خود را از او برداشته است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۳-۱۵۵.</ref>
*[[اضلال الهی]] در این موارد، به معنای آن است که [[خداوند]] او را به حال خود واگذار نموده و [[عنایت]] و [[رحمت]] خود را از او برداشته است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۳-۱۵۵.</ref>
*'''تقریر [[ابن‌میثم بحرانی]]:''' [[ابن‌میثم بحرانی]] بیان دیگری در [[برهان لطف]] دارد. ایشان اظهارداشته است:
===تقریر [[ابن‌میثم بحرانی]]===
*[[ابن‌میثم بحرانی]] بیان دیگری در [[برهان لطف]] دارد. ایشان اظهارداشته است:
#جزء [[واجب]]، [[واجب]] است و نیز می‌دانیم که [[امتثال]] [[اوامر]] [[مولی]] [[واجب]] است. بنابراین، جزء التمکین ([[امتثال]] امرالهی)، [[واجب]] است؛ یعنی اگر برای [[امتثال]] امرالهی چیزی لازم باشد، آن نیز [[واجب]] می‌شود.
#جزء [[واجب]]، [[واجب]] است و نیز می‌دانیم که [[امتثال]] [[اوامر]] [[مولی]] [[واجب]] است. بنابراین، جزء التمکین ([[امتثال]] امرالهی)، [[واجب]] است؛ یعنی اگر برای [[امتثال]] امرالهی چیزی لازم باشد، آن نیز [[واجب]] می‌شود.
#[[نصب]] (و وجود) [[امام]]، جزء التمکین است، تا از طریق او [[امتثال]] صحیح محقّق گردد.
#[[نصب]] (و وجود) [[امام]]، جزء التمکین است، تا از طریق او [[امتثال]] صحیح محقّق گردد.
*در نتیجه، [[نصب امام]] [[واجب]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>
*در نتیجه، [[نصب امام]] [[واجب]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>
*'''تعریف [[حمصی رازی]]:''' [[حمصی رازی]] - از [[متکلمان]] [[قرن هفتم]] [[هجری]] - نیز [[لطف]] را چنین تعریف نمود: {{عربی|اللطف هو ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و التجنّب عن المعصیه أو أحدهما، و لولاه ما کان یختارهما و لا واحدا منهما، أو یکون عنده أقرب إلیهما أو إلی أحدهما و یسمی اللطف مصلحه فی الدین}}<ref>القواعد الکلامیّه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۹.</ref>.
===تقریر [[حمصی رازی]]===
[[حمصی رازی]] - از [[متکلمان]] [[قرن هفتم]] [[هجری]] - نیز [[لطف]] را چنین تعریف نمود: {{عربی|اللطف هو ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و التجنّب عن المعصیه أو أحدهما، و لولاه ما کان یختارهما و لا واحدا منهما، أو یکون عنده أقرب إلیهما أو إلی أحدهما و یسمی اللطف مصلحه فی الدین}}<ref>القواعد الکلامیّه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۹.</ref>.
*یعنی [[لطف]] امری است که [[مکلف]] با وجود آن، بر [[اختیار]] [[اطاعت الهی]] و یا [[پرهیز از گناه]] [[اختیار]] پیدا می‌کند؛ به گونه‌ای که اگر چنین امری نباشد، نمی‌تواند آن دو را انجام دهد. نوع دیگر [[لطف]] آن است که مکلّف را [[تشویق]] به [[امتثال امر الهی]] می‌نماید که [[لطف]] [[مقرّب]] نام دارد. همچنین، [[لطف]] به امری که [[مصلحت]] [[دین]] در آن است نیز اطلاق شده است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>
*یعنی [[لطف]] امری است که [[مکلف]] با وجود آن، بر [[اختیار]] [[اطاعت الهی]] و یا [[پرهیز از گناه]] [[اختیار]] پیدا می‌کند؛ به گونه‌ای که اگر چنین امری نباشد، نمی‌تواند آن دو را انجام دهد. نوع دیگر [[لطف]] آن است که مکلّف را [[تشویق]] به [[امتثال امر الهی]] می‌نماید که [[لطف]] [[مقرّب]] نام دارد. همچنین، [[لطف]] به امری که [[مصلحت]] [[دین]] در آن است نیز اطلاق شده است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>



نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۸

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قاعده لطف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی لطف

تعاریف و تقریرات گوناگون از قاعده لطف و اثبات آن

تقریر شیخ مفید

تقریر سید مرتضی علم الهدی

تقریر علامه حلی

  • علامه حلی، محقّق بزرگ شیعه و شاگرد محقّق طوسی، کامل‌ترین تعریف از قاعده لطف را بیان کرده است. وی در این زمینه چنین می‌گوید: مرادنا باللطف هو ما کان المکلّف معه اقرب الی الطاعه و ابعد من فعل المعصیه و لم یبلُغ حد الالجاء. و قد یکون مقرّباً او محصّلاً و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلّف علی سبیل الاختیار[۱۲].
  • چنان‌که ملاحظه می‌شود، قسمت اوّل تقریر علامه حلی، همسو با بیان محقّق طوسی است؛ و البته علامه در بخش دوم اضافه می‌کند که لطف یا محصِّل و یا مقرِّب است قد یکون مقرّباً او محصّلاًّ... همچنین در تعریف علّامه، ابتدا لطف مقرّب با این عبارت تعریف شده: ما کان المکلف معه اقرب الی الطاعه وابعد من فعل المعصیه، ولی تنها لطف محصّل را توضیح داده است. از این رو، طبق بیانی که گذشت، در لطف محصّل است که مکلّف می‌تواند تکلیف الهی را فهم و دریافت نموده و در نتیجه به واسطه آن، امر الهی را امتثال نماید.
  • بنابر تعریف علامه حلی، لطف امری است که مکلّف با وجود آن به اطاعت الهی نزدیک و از معصیت دور می‌شود و در عین حال، جزء شروط تحقّق تکلیف نیست. مثلاً اگر استطاعت، شرط وجوب حج بر عبد است و تا برای بنده‌ای فراهم نشود حج بر او واجب نمی‌گردد، تحصیل آن بر خداوند واجب نیست. از همین قبیل است شروط عامی مانند اختیار و قدرت و مانند آن، که هرچند این امور شرط امتثال تکلیف از سوی عبد است، اما تحصیل آن بر خداوند واجب نیست و در قلمرو قاعده لطف نمی‌گنجد و تنها هرگاه آن شرایط فراهم گردد، راه عبادت بر عبد هموار می‌شود.
  • قید دومی که مرحوم علامه حلی - مانند سایرین - در قاعده لطف تأکید می‌کند آن است که لطف نباید مکلّف را مجبور به امتثال امر الهی بنماید؛ برعکس، آنچه زمینه را برای امتثال امرالهی برای عبد با اختیار فراهم می‌کند، لطف نام دارد[۱۳]

تقریر ابواسحاق نوبختی

  1. خداوند هرگز کسی را به گناه امر نمی‌کند: ﴿قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ[۱۶].
  2. خداوند هیچ‌گاه برای هیچ‌یک از بندگان، زمینه گناه فراهم نمی‌آورد و اگر در قرآن به کسی اسناد اضلال الهی داده شده، به دلیل زمینه شقاوتی است که برای خود فراهم کرده بوده است؛ چنان‌که می‌فرماید:﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ[۱۷]
  • به عبارت دیگر، او خود، ولایت طاغوت و نه ولایت پروردگار را بر خود برگزیده است: ﴿...وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۸].
  • اضلال الهی در این موارد، به معنای آن است که خداوند او را به حال خود واگذار نموده و عنایت و رحمت خود را از او برداشته است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ[۱۹][۲۰]

تقریر ابن‌میثم بحرانی

  1. جزء واجب، واجب است و نیز می‌دانیم که امتثال اوامر مولی واجب است. بنابراین، جزء التمکین (امتثال امرالهی)، واجب است؛ یعنی اگر برای امتثال امرالهی چیزی لازم باشد، آن نیز واجب می‌شود.
  2. نصب (و وجود) امام، جزء التمکین است، تا از طریق او امتثال صحیح محقّق گردد.

تقریر حمصی رازی

حمصی رازی - از متکلمان قرن هفتم هجری - نیز لطف را چنین تعریف نمود: اللطف هو ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و التجنّب عن المعصیه أو أحدهما، و لولاه ما کان یختارهما و لا واحدا منهما، أو یکون عنده أقرب إلیهما أو إلی أحدهما و یسمی اللطف مصلحه فی الدین[۲۲].

دیدگاه‌های متفاوت درباره قاعدۀ لطف

انواع لطف

  • برای لطف دو تقسیم صورت گرفته است:
  1. لطف محصل: بنای خلقت موجودات بدون در نظر گرفتن لطف، لغو و بی معنی است، چراکه انجام تکالیف الهی بدون در نظر گرفتن آن، برای بندگان خداوند میسر نیست[۲۵].[۲۶]
  2. لطف مقرب: یعنی درجه ای بعد از لطف محصل، به این بیان که هدف از این لطف فقط برای ترغیب مکلفین برای انجام اعمال عبادیشان است، به عبارتی می‌‌توان گفت این لطف به مکلف کمک می‌‌کند که به طاعت خداوند نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود[۲۷]. در واقع فرق این لطف با لطف محصل در این است که لطف محصل حرف از هدف خلقت می‌‌زند ولی لطف مقرب بر اساس غرض تکلیف بنا شده است[۲۸].

احکام قاعده لطف

  • برای قاعده لطف همچنین احکامی بیان شده است مانند:
  1. قاعدۀ لطف باید جایی اعمال شود که میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول لطف، انگیزه‌ای برای انجام تکالیف شخص لطف شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ انگیزه ای به فرد لطف شونده ندهد، لطف به ایشان بی ثمر و بدون دلیل خواهد بود[۲۹].
  2. لطف نباید باعث سلب اختیار بندگان نسبت به عملکردشان شود[۳۰].
  3. مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف مطلع شود؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت بین آنها آگاه نباشد، در او ایجاد انگیزه برای عمل به تکالیف ایجاد نمی‌شود[۳۱].

اشکالات به قاعده لطف و پاسخ به آن

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
  2. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  3. اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه
  4. و الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف (خالق) علیه، فیکون واجبا فی الحکمه؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۵، الفصل الثالث فی النبوه.
  5. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۴۹.
  6. الذخیره فی علم الکلام (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۸۶.
  7. آیت‌الله سبحانی، با بیانی روشن‌تر به تفکیک این دو قسم لطف پرداخته‌اند. در این جا بیان ایشان از لطف محصّل را از متن کتاب و لطف مقرّب را از حاشیه آن نقل می‌کنیم: اللطف المحصّل عباره عن القیام بالمبادی و المقدمات التی یتوقّف علیها تحقّق غرض الخلقه، وصونها عن العبث و اللغو، بحیث لولا القیام بهذه المبادی و المقدمات من جانبه سبحانه، لصار فعله فارغا عن الغایه، و ناقض حکمته التی تستلزم التحرز عن العبث. وذلک کبیان تکالیف الإنسان، و اعطائه القدره علی امتثالها. و من هذا الباب بعث الرسل لتبیین طریق السعاده، و تیسیر سلوکها. و قد عرفت فی الأدله السابقه، أن الإنسان أقصر من أن ینال المعارف الحقه، أو یهتدی إلی طریق السعاده فی الحیاه، بالاعتماد علی عقله، و الاستغناء عن التعلیم السماوی. ایشان سپس درباره لطف مقرّب می‌نویسند: عرف اللطف المقرب بأنه هیئه مقربه إلی الطاعه و مبعده عن المعصیه من دون أن یکون له حظّ فی التمکین و حصول القدره، و لا یبلغ حدّ الإلجاء. فخرج بالقید الأول (لم یکن له حظّ). اللطف المحصّل، فإن له دخاله فی تمکین المکلّف من الفعل، بحیث لولاه لانتفت القدره. و خرج بالقید الثانی (لایبلغ حدّ الإلجاء)، الإکراه و الإلزام علی الطاعه و الاجتناب عن المعصیه، فإنّ ذلک ینافی التکلیف الذی یتطلب الحریه الاختبار فی المکلّف (لاحظ کشف المراد، ص۲۰۱، ط صیدا)... ذلک کالوعد، و الوعید، و الترغیب و الترهیب، التی تتّبع رغبه العبد إلی العمل، و بعده عن المعصیه و هذا النوع من اللطف لیس دخیلا فی تمکین العبد من الطاعه، بل هو قادر علی الطاعه و ترک المخالفه سواء أکان هناک وعد أم لا. الإلهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل (ط. المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۳، ص۵۳؛ الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ق.)، ص۱۸۶).
  8. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.
  9. اللطف عباره عن جمیع ما یقرّب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه حیث لایؤدّی الی الالجاءتلخیص المحصّل (ط. دارالاضواء، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ص۳۴۲.
  10. و اللطف واجب لیحصُل الغرض به؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۴.
  11. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۱-۱۵۲.
  12. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۵: المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه.
  13. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۲-۱۵۳.
  14. اللطف أمر یفعله الله تعالی بالمکلّف لاضرر فیه، یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع؛ القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق(ع)، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۸: اللطف المحصّل و المقرّب.
  15. القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق(ع)، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۱۰۷.
  16. «بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.
  17. «با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.
  18. «اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  19. «این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.
  20. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۳-۱۵۵.
  21. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۵.
  22. القواعد الکلامیّه (ط مؤسسه الإمام الصادق(ع)، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۹.
  23. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۵۵.
  24. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  25. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  26. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰-۳۷۱.
  27. کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.
  28. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  29. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  30. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  31. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  32. شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  33. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  34. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱-۳۷۲.
  35. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
  36. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  37. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  38. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.