قاعده لطف در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'قاعدۀ لطف' به 'قاعدۀ لطف')
خط ۴۲: خط ۴۲:
#اگر چنین وعیدی برای کسی مانند [[ابلیس]] باشد که از درستی خبر [[پیامبر]] مطمئن است باز هم چنین خبری او را به [[اصرار]] به [[کفر]] نمی‌کشاند؛ چراکه او می‌داند با اصرارش، عذابش هر لحظه بیشتر می‌‌شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>.  
#اگر چنین وعیدی برای کسی مانند [[ابلیس]] باشد که از درستی خبر [[پیامبر]] مطمئن است باز هم چنین خبری او را به [[اصرار]] به [[کفر]] نمی‌کشاند؛ چراکه او می‌داند با اصرارش، عذابش هر لحظه بیشتر می‌‌شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>.  
بنابراین هیچکدام از این دو [[فریضه]] ([[وعده]]، [[وعید]]) مفسده ای را به دنبال ندارد و درنتیجه می‌‌توان قائل شد [[وعده]] و [[وعید]] [[خداوند]] از باب [[لطف]] به بندگانش است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۲-۱۶۳</ref>.
بنابراین هیچکدام از این دو [[فریضه]] ([[وعده]]، [[وعید]]) مفسده ای را به دنبال ندارد و درنتیجه می‌‌توان قائل شد [[وعده]] و [[وعید]] [[خداوند]] از باب [[لطف]] به بندگانش است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۲-۱۶۳</ref>.
==ادلّه [[ضرورت]] [[امامت عامّه]] بنا بر [[برهان لطف]]==
*ادلّه‌ای که [[امامیه]] در [[اثبات امامت]] و [[صفات امام]] بیان داشته، بر مبنای [[قاعده لطف]] تنظیم و تعلیل شده است و به ادلّه [[اثبات]] [[ضرورت]] [[نبوّت]] عامّه و [[بعثت پیامبران]]{{عم}} بسیار نزدیک است. همان مبانی که [[نبوت]] عامّه را بنا بر [[برهان لطف]] [[ثابت]] می‌کند، عیناً [[امامت عامّه]] را نیز به [[اثبات]] می‌رساند؛ چنان‌که [[علامه مجلسی]] در "[[حقّ]] الیقین" و مرحوم [[فیض کاشانی]] در "[[علم الیقین]]" خود به این مهم صریحاً اشاره می‌نمایند: {{عربی|إن ما ذكر في بيان الاضطرار إلى الرسل، فهو بعينه جار في الاضطرار إلى أوصيائهم و خلفائهم - الأئمة من بعدهم إلى ظهور نبي آخر- لأن الاحتياج إليهم غير مختصّ بوقت دون آخر، و في حاله دون اخرى؛ و لا يكفي بقاء الكتب و الشرائع من دون قیّم لها، عالم بها}}"<ref>رک: حقّ الیقین (ط. اسلامیه)، ص۳۶؛ علم الیقین فی اصول الدین (ط. بیدار، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ج۱، ص۵۰.</ref>.
*اکنون به برخی ادلّه [[ضرورت]] [[امامت عامّه]] بنا بر [[برهان لطف]] اشاره می‌شود:
===بیان [[شیخ مفید]]===
*تقریر مرحوم [[شیخ مفید]] در [[اثبات]] [[امامت عامّه]]، به همان [[صورت]] [[اثبات نبوت]] عامّه است؛ به این ترتیب که: اگر با [[رحلت]] نبیّ [[معصوم]]، ادامه دهنده [[هدایت]] او در [[جامعه]] وجود نداشته باشد، اسباب [[هرج و مرج]] و [[ظلم]] فراهم می‌شود و هر عاقلی این مطلب را به روشنی [[تصدیق]] می‌کند که [[انسان‌ها]] در [[جامعه]] سالم بهتر [[رشد]] می‌کنند. بنابراین، طبق همان مجاری [[قاعده لطف]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که بعد از [[نبی]]، شخصی را با ویژگی‌های حضرتش در رأس [[جامعه]] قرار دهد تا زمینه [[رشد]] [[بندگان]] فراهم باشد. بی‌تردید، [[انکار]] این امر، [[انکار]] یک [[بدیهی]] [[عقل]] است.
*[[شیخ مفید]] در تقریر این [[برهان]]، بعد از تعریف [[مقام امامت]] اظهار داشته است: "[[امام]] کسی است که از [[جان]] [[پیامبر]]، بر امور [[دین]] و [[دنیا]] [[ریاست]] عام و کلان دارد. و چنانچه [[پرسش]] شود "چه دلیلی بر [[وجوب نصب امام]] به لحاظ مبانی [[حکمت]] وجود دارد؟" پاسخ آن است که [[دلیل]] این امر، آن است که [[وجوب نصب امام]]، از باب [[لطف]] است. عقلاً [[لطف]] [[وظیفه]] [[خداوند]] است؛ از این رو، وجود [[امامت]] نیز از حیث [[موازین]] [[حکمت الهی]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>{{عربی|الإمام: هو الإنسان الذی له رئاسه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی. فإن قیل ما الدلیل علی أن الامامه واجبه فی الحکمه، فالجواب: الدلیل علی ذلک أنها لطف و اللطف واجب فی الحکمه علی الله تعالی فالإمامه واجبه فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۹.</ref>.
*ایشان، پس از بیان [[ویژگی‌های امام]] بنا بر [[قاعده لطف]]، [[ضرورت وجود دائمی امام]] را در همه زمان‌ها نیز [[اثبات]] می‌کند و بر این اساس، [[ضرورت]] وجود [[مبارک]] [[امام عصر]]{{ع}} را نیز [[اثبات]] می‌نماید و تصریح می‌دارد:{{عربی|فإن قيل ما الدليل على وجوده؟ فالجواب: الدليل على ذلك أن كل زمان لابد فيه من إمام معصوم و إلا لخلا الزمان من إمام معصوم مع أنه لطف و اللطف واجب على الله تعالی}}<ref>النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۴۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۳-۱۶۴.</ref>.
===بیان [[سید مرتضی علم الهدی]]===
*[[بیان استدلالی]] [[سید مرتضی علم الهدی]] نیز چنین است: بنابر [[قاعده لطف]]، بر [[مولی]] [[واجب]] است که هر آنچه موجب [[هدایت]] و کمال [[رعیّت]] می‌گردد را فراهم آورد. از سوی دیگر، [[انسان]]، [موجودی [[اجتماعی]] و] [[مدنی]] بالطبع است و [[جامعه]] [[نیازمند]] [[قانون]] و [[حاکم]] است. در نتیجه و بدون تردید، اگر در میان [[مردم]] [[حاکم]] [[عادل]] و عالم و حکیمی باشد که در میان [[رعیّت]] [[عدالت]] برقرار نماید و [[احکام الهی]] را در میان آنان جاری سازد، زمینه [[رشد]] و تعالی برای [[انسان‌ها]] بهتر فراهم می‌شود، و هر مقدار چنین حاکمی عادل‌تر و آگاه‌تر به [[احکام الهی]] باشد، این مهم بهتر واقع می‌گردد. لذا [[بهترین]] شرایط هنگامی پدید می‌آید که [[حاکم]]، [[منصوب]] از [[ناحیه]] [[خداوند]] باشد و به [[بهترین]] وضع [[هدایت]] [[جامعه]] را بعد از [[نبی]] بر عهده گیرد. بنابراین، [[هدایت]] [[امّت]]، از نمودهای [[لطف الهی]] است و نبود [[رسول الهی]] و یا [[امام]] [[منصوب از سوی خداوند]]، مخلّ چنین لطفی است. حال از آنجا که [[لطف]] [[واجب]] است، پس [[نصب امام]] بعد از [[رسول]] از سوی [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>عبارت سید مرتضی چنین است: {{عربی|الأمراء لا یخلون من أن یکونوا رعیه لغیرهم و راجعین الی امام الکل أو کانوا غیر مؤتمین بغیرهم، و لا یکونوا کذلک إلا بعد أن یکونوا معصومین کاملین. و من کان بهذه الصفه فله الرئاسه التی أشرنا الی وجوبها و ان کانوا جماعه، فان العقل لا یمنع من وجود ائمه کثیرین فی زمان واحد. و ان کان هؤلاء الأمراء رعیه لغیرهم و مؤتمین بامام الکل فقد ثبت علی کل حال وجوب رئاسه من لا رئاسه علیه، و أنه لابد من ذلک و ان کان من رئاسه من یقتدی من الرؤساء بغیره کالأمراء بد. والذی یدل علی ما ادعیناه أن کل عاقل عرف العاده و خالط الناس، یعلم ضروره أن وجود الرئیس المهیب النافذ الأمر السدید التدبیر یرتفع عنده التظالم و التقاسم و التباغی او معظمه، او یکون الناس الی ارتفاعه أقرب، و ان فقد من هذه صفته یقع عنده کل ما اشیرنا الیه من الفساد او یکون الناس الی وقوعه أقرب. فالرئاسه علی ما بیناه لطف فی فعل الواجب و الامتناع من القبیح، فیجب أن لایخلی الله تعالی المکلفین منها. و دلیل وجوب الالطاف یتناولها}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه ق.)، ص۴۱۰.)</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۴-۱۶۵.</ref>.
===بیان [[خواجه نصیرالدین طوسی]]===
*محقّق [[طوسی]] با بیانی مختصر، [[ضرورت وجود امام]] را در همه ادوار بر اساس [[قاعده لطف]] بیان می‌دارد:{{عربی|الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلاً للغرض، و المفاسد معلومه الانتفاء، و انحصار اللّطف فيه معلوم للعقلاء، و وجوده لطف، و تصرّفه لطف آخر، و غيبته منّا}}.
*عبارت {{عربی|وجوده لطف، و تصرفه لطف آخر}} به جدا بودن دو مقوله وجود [[مبارک]] [[امام]] در میان [[مردم]] و بسط ید حضرتش در اداره [[جامعه]] اشاره دارد. بنابر [[برهان لطف]]، این دو جهت هر دو ثابت می‌شود؛ به این ترتیب که [[وجود امام]] در میان [[امّت]] برای تعالی و [[بالندگی]] آنها عقلاً [[واجب]] است و لذا همیشه می‌باید [[مقام عصمت]] در میان [[مردم]] حضور داشته باشد. حال اگر [[مردم]] [[یاری]] کردند و [[امام]] در [[مسند]] [[حکومت]] قرار گرفت، [[لطف]] دیگری نیز شامل حال [[مردم]] شده و [[نظام]] سالمی در [[جامعه]] به وجود می‌آید و با بسط [[قسط و عدل]]، زمینه برای [[رشد]] [[مردم]] فراهم می‌گردد.
*بیان پایانی [[محقق طوسی]] که می‌فرماید: {{عربی|و غيبته منا}} دفع دخل به شبهه‌ای است که [[متکلمین]] عامّه وارد می‌کردند؛ بدین بیان که اگر [[امامت]] بنا بر [[قاعده لطف]] [[ثابت]] می‌شود، پس چرا در [[زمان غیبت]] این قاعده جاری نیست؟ ایشان پاسخ می‌دهد که [[قاعده لطف]] در قلمرویی جاری است که [[نقص]] فاعلی بر [[خداوند]] وارد شود؛ ولی هنگامی که [[امّت]] با سوء استفاده از [[اختیار]] خود و [[ارتکاب گناهان]]، [[اسباب غیبت]] [[امام]] را فراهم نمود و [[مانع]] جریان [[قاعده لطف]] از جانب [[پروردگار]] شد، نقصی به [[حکمت]] باری وارد نیست: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«و خداوند بر آن نبود که بدیشان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌کردند» سوره عنکبوت، آیه ۴۰.</ref>.
*چنان‌که در [[قرآن]]، اوصاف گوناگونی از جمله [[رزّاق]]، شافی، معلّم، [[هادی]]، [[غافر]]، [[خالق]] و... برای [[خداوند]] [[ذکر]] گردیده است؛ طبعاً عدم [[ظهور]] این اوصاف در [[دنیا]]، به [[نقص]] فاعلی [[خداوند]] باز نمی‌گردد، بلکه منوط به فراهم شدن استعدادهای قابلی است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۵-۱۶۶.</ref>.
===بیان [[علامه حلی]]===
*بیان‌های گوناگون [[علامه حلی]] در کتاب‌های مختلفی که درباره [[امامت]] تحریر نموده، همگی در یک سیاق است.
*ایشان [[استدلال]] خود در این خصوص را از طریق [[ضرورت]] [[هدایت]] [[امّت]] بعد از [[نبی]] و وجود [[جامعه]] سالم برای [[هدایت مردم]] در مسیر [[تعالیم]] [[انبیاء]]{{عم}} اقامه نموده است: "[[امامت]]، [[مقام]] [[ریاست]] عام برامور [[دنیا]] و [[دین]] است که متعلق به کسی است که [[نماینده]] [[پیامبر]] باشد. [[نصب امام]]، عقلاً [بر [[خداوند]]] [[واجب]] است؛ زیرا [[نصب امام]]، [[لطف]] بر [[مردمان]] است؛ چون [[نیک]] می‌دانیم که چنانچه [[مردم]] از وجود یک [[رئیس]] [[هدایت‌گر]] بهره‌مند باشند و او را [[اطاعت]] کنند، [[حق]] ستم‌دیده از [[ستمگر]] باز ستانده می‌شود و [[ستمکار]] از ارتکاب [[ستم]] برحذر می‌گردد؛ و این وضعیتی است که به [[صلاح]] نزدیک‌تر، و از ناروایی و [[فساد]] دورتر است. و قبلاً نیز بیان شد که مبادرت به [[لطف]]، [بر [[خداوند]]] [[واجب]] است"<ref>{{عربی|الإمامه رئاسه عامه في أمور الدنیا و الذين لشخص من الأشخاص نيابه عن النبي. و هي واجبة عقلا، لأن الإمامة لطف، فانا نعلم قطعا ان الناس إذا كان لهم رئیس مرشد مطاع ینتصف للمظلوم من الظالم و یردع الظالم عن ظلمه کانوا إلی الصّلاح أقرب و من الفساد ابعد. و قد تقدّم أن اللّطف واجب}}؛ الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب (ط. مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ هش)، ص۴۰.</ref>.
*برهان‌های دیگر متکلّمان [[امامیه]] نیز بر همین محور از [[برهان لطف]] شکل گرفته است. ایشان [[ضرورت امامت]] را:
#در [[ضرورت]] فراهم بودن [[اسباب هدایت]] [[بندگان]] پس از [[رحلت پیامبر]] مکرّم [[اسلام]]{{صل}} مصداق [[لطف]] بیان می‌نمایند؛
#تشکیل [[دولت اسلامی]] و ایجاد زمینه [[عدالت]] و [[رشد]] [[امّت]] و [[ترغیب]] [[بندگان]] به [[معارف دینی]] را مصداق دیگر [[لطف]] [[خدای متعال]] برمی شمرند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۶-۱۶۷.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۰۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قاعده لطف است. "قاعده لطف" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قاعده لطف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی لطف

دیدگاه‌های متفاوت درباره قاعدۀ لطف

انواع لطف

  • برای لطف دو تقسیم صورت گرفته است:
  1. لطف محصل: یعنی اینکه بنای خلقت موجودات بدون در نظر گرفتن این لطف لغو و بی معنی است چراکه انجام تکالیف الهی بدون در نظر گرفتن این لطف برای بندگان خداوند میسر نیست[۴].[۵] از مصادیق این لطف می‌‌توان به بعثت پیامبران و همچنین بیان تکالیف و قدرت بخشیدن برای تکالیف اشاره کرد. وجوب لطف محصل در نظر آنان که خداوند را حکیم می‌دانند، غیر قابل انکار است[۶].
  2. لطف مقرب: یعنی درجه ای بعد از لطف محصل به این بیان که هدف از این لطف فقط برای ترغیب مکلفین برای انجام اعمال عبادیشان است به عبارتی می‌‌توان گفت این لطف به مکلف کمک می‌‌کند که به طاعت خداوند نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود[۷]. در واقع فرق این لطف با لطف محصل در این است که لطف محصل حرف از هدف خلقت می‌‌زند، ولی لطف مقرب بر اساس غرض تکلیف مکلفین بنا شده است. بین دانشمندان علم کلام در وجود و عدم این لطف اختلاف وجود دارد[۸].
  1. لطف عام: یعنی لطفی که ایجاد انگیزه برای عامه مکلفین نسبت به تکالیفشان می‌‌کند. این لطف از باب حکمت بر خداوند واجب است.
  2. لطف خاص: یعنی لطفی که ایجاد انگیزه برای خاصه مکلفین نسبت به تکالیفشان می‌‌کند. این لطف از باب جود و فضل الهی بر خداوند واجب است[۱۳].

احکام قاعده لطف

  1. قاعدۀ لطف باید جایی اعمال شود که میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد، بدین معنا که‌ حصول لطف، انگیزه‌ای برای انجام تکالیف شخص لطف شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ انگیزه ای به فرد لطف شونده ندهد لطف به ایشان بی ثمر و بدون دلیل خواهد بود[۱۴].
  2. لطف نباید باعث سلب اختیار بندگان نسبت به عملکردشان شود[۱۵].
  3. مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف مطلع شود؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت بین آنها آگاه نباشد، در او ایجاد انگیزه برای عمل به تکالیف ایجاد نمی‌شود[۱۶].
  4. لطف باید موجب افزایش زیبایی و حسن فعلی که مورد لطف قرار گرفته است بشود[۱۷].
  5. واجب نیست فعل مورد لطف، امری معین باشد؛ بلکه می‌‌تواند این لطف با امری اختیاری دو چندان شود به گونه ای که مکلف میان دو یا چند امر برای انجام تکالیفش مختار باشد مانند کفارات روزه[۱۸].

اشکالات به قاعده لطف و پاسخ به آن

  1. یا آن بنده شخصی مثل ابولهب است که وعید پیامبر را از ریشه قبول ندارد، در این صورت چنین وعیدی موجب مفسده نمی‌شود چراکه او درستی خبر پیامبر را باور ندارد تا چنین خبری موجب اصرار او بر کفر شود[۲۹].
  2. اگر چنین وعیدی برای کسی مانند ابلیس باشد که از درستی خبر پیامبر مطمئن است باز هم چنین خبری او را به اصرار به کفر نمی‌کشاند؛ چراکه او می‌داند با اصرارش، عذابش هر لحظه بیشتر می‌‌شود[۳۰].

بنابراین هیچکدام از این دو فریضه (وعده، وعید) مفسده ای را به دنبال ندارد و درنتیجه می‌‌توان قائل شد وعده و وعید خداوند از باب لطف به بندگانش است[۳۱].

ادلّه ضرورت امامت عامّه بنا بر برهان لطف

بیان شیخ مفید

بیان سید مرتضی علم الهدی

بیان خواجه نصیرالدین طوسی

بیان علامه حلی

  1. در ضرورت فراهم بودن اسباب هدایت بندگان پس از رحلت پیامبر مکرّم اسلام(ص) مصداق لطف بیان می‌نمایند؛
  2. تشکیل دولت اسلامی و ایجاد زمینه عدالت و رشد امّت و ترغیب بندگان به معارف دینی را مصداق دیگر لطف خدای متعال برمی شمرند[۴۱].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
  2. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  4. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  5. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰-۳۷۱.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰-۳۷۱.
  7. کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.
  8. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  10. الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  12. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  15. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  16. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  17. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  18. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  19. شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  20. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  21. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱-۳۷۲.
  22. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
  23. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  24. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  25. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  26. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  27. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  28. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  29. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  30. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  31. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۲-۱۶۳
  32. رک: حقّ الیقین (ط. اسلامیه)، ص۳۶؛ علم الیقین فی اصول الدین (ط. بیدار، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ج۱، ص۵۰.
  33. الإمام: هو الإنسان الذی له رئاسه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی. فإن قیل ما الدلیل علی أن الامامه واجبه فی الحکمه، فالجواب: الدلیل علی ذلک أنها لطف و اللطف واجب فی الحکمه علی الله تعالی فالإمامه واجبه فی الحکمه؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۹.
  34. النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۴۴.
  35. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۶۳-۱۶۴.
  36. عبارت سید مرتضی چنین است: الأمراء لا یخلون من أن یکونوا رعیه لغیرهم و راجعین الی امام الکل أو کانوا غیر مؤتمین بغیرهم، و لا یکونوا کذلک إلا بعد أن یکونوا معصومین کاملین. و من کان بهذه الصفه فله الرئاسه التی أشرنا الی وجوبها و ان کانوا جماعه، فان العقل لا یمنع من وجود ائمه کثیرین فی زمان واحد. و ان کان هؤلاء الأمراء رعیه لغیرهم و مؤتمین بامام الکل فقد ثبت علی کل حال وجوب رئاسه من لا رئاسه علیه، و أنه لابد من ذلک و ان کان من رئاسه من یقتدی من الرؤساء بغیره کالأمراء بد. والذی یدل علی ما ادعیناه أن کل عاقل عرف العاده و خالط الناس، یعلم ضروره أن وجود الرئیس المهیب النافذ الأمر السدید التدبیر یرتفع عنده التظالم و التقاسم و التباغی او معظمه، او یکون الناس الی ارتفاعه أقرب، و ان فقد من هذه صفته یقع عنده کل ما اشیرنا الیه من الفساد او یکون الناس الی وقوعه أقرب. فالرئاسه علی ما بیناه لطف فی فعل الواجب و الامتناع من القبیح، فیجب أن لایخلی الله تعالی المکلفین منها. و دلیل وجوب الالطاف یتناولها. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه ق.)، ص۴۱۰.)
  37. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۶۴-۱۶۵.
  38. «و خداوند بر آن نبود که بدیشان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌کردند» سوره عنکبوت، آیه ۴۰.
  39. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۶۵-۱۶۶.
  40. الإمامه رئاسه عامه في أمور الدنیا و الذين لشخص من الأشخاص نيابه عن النبي. و هي واجبة عقلا، لأن الإمامة لطف، فانا نعلم قطعا ان الناس إذا كان لهم رئیس مرشد مطاع ینتصف للمظلوم من الظالم و یردع الظالم عن ظلمه کانوا إلی الصّلاح أقرب و من الفساد ابعد. و قد تقدّم أن اللّطف واجب؛ الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب (ط. مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ هش)، ص۴۰.
  41. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۶۶-۱۶۷.