حکمت در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
*از جناب [[لقمان]] [[روایت]] شده است: "[[حکمت]] بدون [[طاعت]] مثل [[جسد]] بدون [[جان]] ([[خون]]) با [[زمین]] بدون آب است. [[جسد]] بدون [[جان]] ([[خون]]) و [[زمین]] بدون آب راست نیاید و چنین است [[حکمت]] بدون [[طاعت]]"<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ اَلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ مَثَلُ اَلْجَسَدِ بِلاَ نَفْسٍ أَوْ مَثَلُ اَلصَّعِيدِ بِلاَ مَاءٍ وَ لاَ صَلاَحَ لِلْجَسَدِ بِغَيْرِ نَفْسٍ وَ لاَ لِلصَّعِيدِ بِغَيْرِ مَاءٍ وَ لاَ لِلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ}}؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۱۴.</ref>. | *از جناب [[لقمان]] [[روایت]] شده است: "[[حکمت]] بدون [[طاعت]] مثل [[جسد]] بدون [[جان]] ([[خون]]) با [[زمین]] بدون آب است. [[جسد]] بدون [[جان]] ([[خون]]) و [[زمین]] بدون آب راست نیاید و چنین است [[حکمت]] بدون [[طاعت]]"<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ اَلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ مَثَلُ اَلْجَسَدِ بِلاَ نَفْسٍ أَوْ مَثَلُ اَلصَّعِيدِ بِلاَ مَاءٍ وَ لاَ صَلاَحَ لِلْجَسَدِ بِغَيْرِ نَفْسٍ وَ لاَ لِلصَّعِيدِ بِغَيْرِ مَاءٍ وَ لاَ لِلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ}}؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۱۴.</ref>. | ||
*بر مبنای این [[تعالیم]] است که [[دانشمندان]] [[اخلاق]] نیز [[تهذیب نفس]] و [[طهارت]] درون را به عنوان پیش نیاز [[حکمت]] یاد کردهاند. [[مسکویه]] عالم شهیر در [[کلام]] حکیمانهای که در [[صدر]] [[حکم]] الاسلاميين [[نقل]] کرده، نوشته است: ای طالب [[حکمت]]، قلبت را برای ورودش [[پاک]] کن، مغزت را برای دریافتش خالی کن و برای مطالعه آن، تمام همتت را جمع کن.... اگر از حاملان حکمتی قلبت را برای آن خالی کن و برای مطالعه آن [[همت]]، عالی دار. [[حکمت]] پاکتر از آن است که با [[آلودگی]] جمع شود و منزهتر از آن است که با [[پلیدی]] مخلوط شود. ما دیدهایم کسی که میخواهد در زمینش درخت بکارد، نخست گیاهان [[اجنبی]] را از ریشه بر میکند کند، پس نهالهای [[برگزیده]] میآورد و در آن مینشاند. چنین است کسی که طالب [[حکمت]] و [[مشتاق]] نگهداری آن است. برای او نیز [[شایسته]] است که نخست دلش را از ناپاکیها، هواها و [[شهوات]] کشنده چون [[کینه]]، [[حسد]]، [[خشم]] و [[برتری]] جویی بشوید؛ پس از آن به [[حکمت]] روی آورد و هرچه میتواند به دست آورد<ref>مسکویه، الحکمة الخالده، ص۲۸۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.</ref>. | *بر مبنای این [[تعالیم]] است که [[دانشمندان]] [[اخلاق]] نیز [[تهذیب نفس]] و [[طهارت]] درون را به عنوان پیش نیاز [[حکمت]] یاد کردهاند. [[مسکویه]] عالم شهیر در [[کلام]] حکیمانهای که در [[صدر]] [[حکم]] الاسلاميين [[نقل]] کرده، نوشته است: ای طالب [[حکمت]]، قلبت را برای ورودش [[پاک]] کن، مغزت را برای دریافتش خالی کن و برای مطالعه آن، تمام همتت را جمع کن.... اگر از حاملان حکمتی قلبت را برای آن خالی کن و برای مطالعه آن [[همت]]، عالی دار. [[حکمت]] پاکتر از آن است که با [[آلودگی]] جمع شود و منزهتر از آن است که با [[پلیدی]] مخلوط شود. ما دیدهایم کسی که میخواهد در زمینش درخت بکارد، نخست گیاهان [[اجنبی]] را از ریشه بر میکند کند، پس نهالهای [[برگزیده]] میآورد و در آن مینشاند. چنین است کسی که طالب [[حکمت]] و [[مشتاق]] نگهداری آن است. برای او نیز [[شایسته]] است که نخست دلش را از ناپاکیها، هواها و [[شهوات]] کشنده چون [[کینه]]، [[حسد]]، [[خشم]] و [[برتری]] جویی بشوید؛ پس از آن به [[حکمت]] روی آورد و هرچه میتواند به دست آورد<ref>مسکویه، الحکمة الخالده، ص۲۸۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.</ref>. | ||
==[[جایگاه]] [[حکمت]] در بین [[فضیلتهای اخلاقی]]== | |||
*[[حکمت]] در همه [[فضیلتها]] به منزله چشم در [[بدن انسان]] است. [[انسان]] [[نابینا]] حتی در [[روشنایی]] نمیتواند کارهای خویش را انجام دهد؛ چراکه چشمش [[قدرت]] استفاده از [[نور]] را ندارد. کسی که از [[حکمت]] [[محروم]] است، حتی اگر از سایر [[فضیلتها]] برخوردار باشد، هرگز به [[حقیقت]] [[دست]] نمییابد؛ چراکه مرز بین [[فضیلت]] و [[رذیلت]] را نمیبیند. سخاوتمند غیر [[حکیم]]، سخاوتش را با [[تبذیر]] و داد و [[دهش]] بیجا تباه میکند، نابه جا میبخشد، در حالی که صاحبان [[حق]] را فراموش میکند. [[سخنوری]] که [[حکیم]] نباشد، با [[پرگویی]] [[توانایی]] خود را هدر میدهد. [[علم]] بدون [[حکمت]] به [[عجب]] [[آلوده]] میشود. [[بردباری]] بدون [[حکمت]] با [[خواری]] و [[ذلت]] به هم میآمیزد، [[سکوت]] غیر حکیمانه از [[ناتوانی]] سر بر میآورد و [[مدارا]] از غیر [[حکیم]] به ورطه [[ضعف]] و [[ناتوانی]] میغلطد. | |||
*[[امام حسن عسکری]]{{ع}} میفرماید: "سفیهی که راه [[حق]] میرود [[نور]] [[حق]] خویش را با [[سفاهت]] خویش خاموش میکند" <ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَلْمُحِقَّ اَلسَّفِيهَ يَكَادُ أَنْ يُطْفِئَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفَهِهِ}}؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۸۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۲
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
حکمت چیست؟
- حکمت در لغت و اصطلاح به معانی مختلفی به کار آمده است.
حکمت در لغت
- حکمت در لغت از ریشه حکم و حکم به معنی بازداشتن است[۱]؛ ولی باز داشتنی که در راستای صلاح و جلوگیری از فساد باشد[۲]. هنگامی که میگویی درباره او چنین حکم کردم، به این معنی است که او را از خلاف آن کار بازداشتهای[۳].
- حاکم را از آن جهت حاکم میگویند که ستمکاران را از ستم باز میدارد[۴]. دهنه مرکب را حکمه میگویند؛ چون حیوان را رام میکند و از سرکشی بازمیدارد[۵]. حکمت به معنی دانش و معرفت است که صاحبش را از کارهای سفیهانه و جاهلانه باز میدارد[۶][۷].
حکمت در اصطلاح
- حکمت در اصطلاحات مختلفی به کار گرفته شده است. تلاش میکنیم مهمترین اصطلاحات واژه حکمت را بررسی کنیم.
حکمت در اصطلاح معقول
- در این اصلاح حکمت عبارت است از معرفت حقایق موجودات، چنان که هستند[۸]. این تعریف با عبارتهای مختلفی افاده شده است. راغب نوشته است: جرجانی نوشته است: "حکمت عبارت است از دریافت حق با علم و عقل[۹].
- جرجانی نوشته است: "علم به حقایق اشیا به قدر طاقت بشری است"
- و افزوده است که: "بر این مبنا حکمت یکی از علوم نظری غیر آلی است[۱۰].
- از این سخن استفاده میشود که منظور از حکمت در این اصطلاح، همان دانشی است که امروزه فلسفه نام دارد. اطلاق واژه حکمت بر این دانش خاص بیارتباط با اطلاق آن بر مجموعه دانشهای مدون بشری نیست؛ چرا که پیش از پیدایش این اصطلاح، همه دانش با عنوان حکمت شناخته میشد و حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم میکردند.
- حکمت نظری عبارت از معرفت موجوداتی است که تحقق آنها در اختیار انسان نیست و سه شاخه ریاضیات، طبیعیات و فلسفه (الاهیات) را شامل میشود. حکمت عملی عبارت از معرفت موجوداتی است که با اراده و اختیار بشر به وجود میآیند. منظور از این دسته موجودات، اعمال و صفتهای انسانی است. مجموعه دانشهایی که عهدهدار شناسایی و تعریف این قبیل موجودات است، شامل سه شاخه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن میشود[۱۱]؛ بنابراین، به نظر میرسد فلسفه را از آن جهت حکمت گفتهاند که در نظر ایشان مهمترین شاخه حکمت در اصطلاح گذشته بوده است[۱۲].
حکمت در اصطلاح اخلاق
- حکمت در اصطلاح اخلاق عبارت است: حالتی که از اعتدال قوه عاقله در نفس پیدا میشود و فضیلت نفس ناطقه انسانی به شمار است[۱۳]؛ حکمت حد وسط جربزه و بلاهت است.
- پاسخ به یک اشکال
- برخی پنداشتهاند حکمت در اصطلاح اخلاق، چون از شئون عقل عملی است و حکمت عملی نامیده میشود، با حکمت عملی در اصطلاح معقول یکی است؛ ولی این پندار نادرست است؛ چون حکمت در اصطلاح اخلاق یک سجیه نفسانی است که افعال خاصی از آن صادر میشود، ولی در اصطلاح معقول نوعی شناخت و معرفت است. حکمت عملی در اصطلاح معقول عبارت است از شناخت چیزهایی که انسان در ایجاد و اعدام آنها دخالتی دارد که شامل سه دسته ملکات نفسانی، سیاستهای خانوادگی و سیاستهای مدنی میشود. این معرفت غریزی نیست؛ اگر انسان برای کسب آن بکوشد، به دستش میآورد، حتی اگر خود به هیچ خلقی متخلق نباشد، ولی حکمت اخلاقی ملکهای است که فقط با تهذیب در جان انسان پدید میآید.
- خلاصه مطلب آنکه حکمت عملیه در دو معنی به کار میرود:
- حکمت عملی به معنی اول، اصطلاح معقول و قسیم حکمت نظری است و افراطش نیز مانند اصلش فضیلت است و ارزشمند، به معنی دوم، اصطلاح اخلاقی و خلقی مخصوص است که افراطش نیز همانند تفریطش رذیلت است [۱۴]. به زودی خواهیم دانست که در کاربرد دینی به افعالی که از حکمت نظری ناشی میشود نیز حکمت عملیه گفته میشود؛ بنابراین اصطلاح حکمت عملی در سه معنی کاربرد دارد[۱۵].
حکمت در کاربرد دینی
- کلمه حکمت به طور فراوان در قرآن و روایات به کار رفته است. از منظر قرآن کریم، حکمت خیر فراوانی است که خداوند متعال به بندگان برگزیدهاش عطا میکند ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۱۶].
- درباره داود که در جنگ، جالوت را به قتل رسانید، میفرماید: ﴿وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۷].
- و درباره عیسی بن مریم، میفرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۸]
- از جمله حکمت آموختگان الاهی، جناب لقمان است که قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[۱۹].
- علاوه بر این، طبق برخی از آیات کریمه قرآن، حکمت، بخشی از نیاز معنوی انسانهاست که خداوند متعال همراه کتاب بر انبیا نازل کرده است. طبق این آیات، خداوند بر آل ابراهیم﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۲۰]، امت اسلام﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۱]، پیامبر اسلام﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۲۲]؛ ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا﴾[۲۳] و همه پیامبران﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۲۴]، حکمت نازل کرده است: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۲۵].
- از این آیات استفاده میشود که این حکمت برای آموزش به عموم مردم نازل شده و دلیل، خداوند آن را به برگزیدگان خود عطاکرده است. برخی از مصداقهای نظری و عملی این حکمت، در آیات سوره اسراء به این شرح آمده است:
- پاکی از شرک اعتقادی، یگانهپرستی و توحید عملی، احسان و مهربانی به والدین، دادن حق خویشان، مستمندان، و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و تبذیر، مهربانی با مساکین و مستمندان، میانهروی در أنفاق، اعتماد بر خدا و خودداری از فرزندکشی، پاکدامنی، احترام به حقوق مالی و پرهیز از تجاوز خائنانه به حقوق مردم، خودداری از رفتارهای تقلیدی ناآگاهانه و پرهیز از تکبر[۲۶].
- بنابراین، حکمت از نگاه قرآن عبارت است از مجموعه عقاید حق و عمل به مقتضای آنها؛ تفسیرهای مختلفی که از دانشمندان در مورد این حکمت رسیده؛ همگی به این معنی برمیگردد.
- در این باره به چند تعریف که علامه مجلسی نقل کرده است بسنده میکنیم: حکمت دانش درست (تحقیق العلم) و عمل محکم (اتقان العمل) است، چیزی است که انسان را از جهل باز میدارد، به قولی سخن درست گفتن است، به قولی اطاعت خداست و به قولی فهم دین است.
- ابن درید گفته است: هر چیزی است که به کار خیری منتهی شود یا از کار زشتی بازدارد. به قولی دیگر حکمت چیزی است که مصلحت دو جهان را دربردارد.
- علامه مجلسی پس از نقل این اقوال افزوده است: ولی از روایات بر میآید که حکمت عبارت است از علوم صحیح نافع و عمل به مقتضای آن و گاهی نیز بر علومی اطلاق میشود که از حضرت پروردگار بر بندگان، پس از عمل به آنچه میدانند، افاضه میشود[۲۷].
- این برداشت را میتوان با روایات زیادی تأیید کرد؛ از جمله: امام باقر(ع) در تفسیر آیه کریمه ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۲۸]، فرموده است: "حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است که خداوند در کیفر آنها آتش را مقرر کرده است"[۲۹].
- و امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرموده است: "حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است"[۳۰].
- آن حضرت طبق روایتی دیگری فرموده است: "حکمت، اطاعت خدا و شناخت امام است"[۳۱].
- و طبق روایت دیگری فرموده است: "حکمت، عبارت است از شناخت و کسب آگاهی از دین، هر یکی از شما آگاه شود، حیکم است"[۳۲].
- ابوبصیر روایت کرده است: از امام صادق درباره آیه کریمه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[۳۳]، پرسیدم. فرمود: لقمان را با امام زمان خودش آشنا کرده بودند[۳۴]. موضوع بحث ما در این مقال همین معنی حکمت است[۳۵].
نیاز انسان به حکمت
- روایات به بیانهای مختلف بر نیاز انسان به حکمت تصریح و تأکید میکنند. در روایتی از جناب لقمان آمده است: "پسرم حکمت بیاموز تا برتری یابی، زیرا حکمت نشانه دین است، بنده را بر آزاده برتری میدهد، مسکین را از ثروتمند برتر میبرد، کوچک را از بزرگ پیش میاندازد، مسکین را در جای شاهان مینشاند، بر شرافت شریف، سروری سرور و بر عظمت ثروتمند میافزاید؛ آدمیزاده چگونه فکر میکند که کار دین و دنیایش بدون حکمت فراهم شود، در حالی که خداوند متعال کار دنیا و آخرت را جز با حکمت فراهم نمیکند[۳۶].
- رسول خدا(ص) میفرماید: "انسان اگر یک کلمه از حکمت بیاموزد برای او از دنیا و هر چه در آن است بهتر است"[۳۷].
- و فرمود: "قلبی که هیچ حکمت در آن نباشد مانند خانه مخروبه است، پس یاد بگیرید و به دیگران بیاموزید و در پی فهم باشید و جاهل نمیرید که خداوند جهل را به عنوان یک عذر نمیپذیرد"[۳۸].
- و فرمود: "یک کلمه حکمت که مؤمن بشنود و به آن عمل کند از عبادت یک سال بهتر است"[۳۹].
- علی(ع) میفرماید: "حکمت، درختی است که در قلب میروید و میوهاش بر زبان ظاهر میشود"[۴۰].
- رسول خدا(ص) میفرمود: "حکمت، گم شده مؤمن است آن را از هرکس بشنود، میگیرد و اهمیت نمیدهد از چه ظرفی خارج شود"[۴۱].
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "حکمت را بگیرید اگر چه از مشرکان باشد"[۴۲].
- امام صادق(ع) میفرماید: "خداوند به هیچ یک از بندگانش نعمتی سرتر، بزرگ تر، بالاتر، سترگتر و زیباتر از حکمت نداده است"[۴۳][۴۴].
فراگیری حکمت
- حکمت به معنایی که گذشت، دارای دو بُعد نظری (دانش درست تحقیق العلم و عملی (عمل محکم، اتقان العمل) است.
- در بُعد نظری، حکمت جهانبینی نیست؛ چرا که جهانبینی تفسیر کلی نظام آفرینش است، شناخت اجمالی است که انبیا در اولین اقدام خود ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ﴾[۴۵]، به انسان میآموزند؛ در حالی که آموزش حکمت، آخرین مرحله هدایت است و انبیا پس از مه مراحل به پیروان خود میدهند[۴۶].
- همچنین نظاره سطحی به همه پدیدهها نیست که در این صورت برای فراگیری آن به پیامبران نیاز نیست، حکمت، جهانیابی و پی بردن به حقیقت عالم وجود است. خردمندانی که از حکمت برخوردارند، در ورای تمامی مظاهر و نشانهها، وجود مقدس حق را میبیند. حکمت، شناخت تفصیلی از حقیقت موجودات است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) میفرمود: "من چیزی ندیدم مگر آنکه پیش از چنین آن خدا معرفتی را دیدم است"[۴۷]
- در بُعد عملی نیز عمل کردن به مقتضای چنین معرفتی است؛ بنابراین برای فراگیری چنین حکمتی، دو شرط اساسی وجود دارد: نخست آنکه این حکمت تنها از کسانی فراگرفتنی است که خود این راه را طی کرده و از زلال حكمت الاهی نوشیده باشند. پیش از این نیز گفتیم که حکمت، عطیه الاهی است که تنها بندگان برگزیده از آن بهرهمند شدهاند. پیامبران در صدر سیاهه مردان برگزیده جای دارند؛ بنابراین انبیای الاهی بزرگترین حکمای حقیقی و برترین معلمان حکمت الاهی بوده[۴۸] و انسان در هر دوره، برای برخورداری از این چشمه جوشان فیض الاهی چارهای جز پیروی از ایشان ندارد.
- شرط دیگر فراگیری حکمت، آمادگی زمینه است. زمینه حکمت در آدمی با مجاهدت و حراست همیشگی از ثغور قلب از ورود حرامیان فراهم میشود. رذیلتهای اخلاقی که آدمی بر اثر وسوسه مدام شیاطین به آنها دچار میشود، از سپاهیان جهل و فضیلتهای اخلاقی از سپاهیان عقلاند [۴۹].
- بنابراین برای تهذیب باید سپاهیان عقل و سپاهیان جهل را بشناسیم تا به هنگام ضرورت، سپاهیان عقل را تجهیز کنیم و علیه سپاهیان جهل بشورانیم. به عنوان نمونه، امام کاظم(ع) میفرماید: "خداوند تعالی تواضع را آلت عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است"[۵۰]. و امام صادق(ع) میفرماید: "تنها به وسيله آشنایی با عقل و لشکریان عقل و دوری از جهل و لشکریان جهل حق شناخته میشود"[۵۱].
- از دیدگاه قرآن، تزکیه اخلاق زیربنا و اصل است؛ کسانی که خود را تزکیه نکنند به شناخت حقیقی دست نمییابند؛ نه کتاب تکوین را در مییابند و نه کتاب (تدوین) تشریع را. راهیابی به بطون قرآن نیز همانند آگاهی از اسرار آفرینش، نیازمند تزکیه و منوط به طهارت باطنی است. قرآن کریم میفرماید: ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[۵۲].
- برای تماس با ظاهر قرآن، طهارت ظاهری چون غسل و وضو لازم است و برای تماس با بطون قرآن یعنی درک و دریافت حقایق قرآنی طهارت درونی لازم است[۵۳].
- درک مفاهیم و محتوای آیات، تنها برای کسانی میسر است که از رذیلتهای اخلاقی پاک باشند تا صفتهای زشتی که بر دیده حقیقت بین انسان پرده میافکند، آنها را از مشاهده جمال حق محروم نکند[۵۴]؛ از این رو قرآن کریم در طرح هدایتی پیامبران، تعلیم حکمت را پس از تزکیه قرار داده است ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۵۵].
- امام کاظم(ع) میفرماید: "کشت در زمین نرم میروید نه در زمین سخت، همچنین است حکمت در قلب متواضع ساکن میشوند نه در قلب متکبر سرکش"[۵۶].
- امام صادق(ع) میفرماید: "حکمت، نور معرفت، بازمانده تقوا و میوه راستی است"[۵۷].
- امام هادی(ع) میفرماید: "حکمت، در نفس انسانهای فاسد اثر نمیکند"[۵۸].
- حکمت نه تنها متوقف بر تهذیب و طهارت نفس است؛ بلکه نتیجه قطعی و حتمی آن نیز هست.
- رسول خدا(ص) میفرماید: "هر بندهای چهل روز برای خدا خالصانه عمل کند، چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود"[۵۹].
- بالاتر اینکه حتی اگر کسی به مقام حکمت برسد، راه ماندگاری در آن مقام و جلوگیری از سقوط و حرکت قهقرایی نیز مراعات طاعت و تقواست.
- از جناب لقمان روایت شده است: "حکمت بدون طاعت مثل جسد بدون جان (خون) با زمین بدون آب است. جسد بدون جان (خون) و زمین بدون آب راست نیاید و چنین است حکمت بدون طاعت"[۶۰].
- بر مبنای این تعالیم است که دانشمندان اخلاق نیز تهذیب نفس و طهارت درون را به عنوان پیش نیاز حکمت یاد کردهاند. مسکویه عالم شهیر در کلام حکیمانهای که در صدر حکم الاسلاميين نقل کرده، نوشته است: ای طالب حکمت، قلبت را برای ورودش پاک کن، مغزت را برای دریافتش خالی کن و برای مطالعه آن، تمام همتت را جمع کن.... اگر از حاملان حکمتی قلبت را برای آن خالی کن و برای مطالعه آن همت، عالی دار. حکمت پاکتر از آن است که با آلودگی جمع شود و منزهتر از آن است که با پلیدی مخلوط شود. ما دیدهایم کسی که میخواهد در زمینش درخت بکارد، نخست گیاهان اجنبی را از ریشه بر میکند کند، پس نهالهای برگزیده میآورد و در آن مینشاند. چنین است کسی که طالب حکمت و مشتاق نگهداری آن است. برای او نیز شایسته است که نخست دلش را از ناپاکیها، هواها و شهوات کشنده چون کینه، حسد، خشم و برتری جویی بشوید؛ پس از آن به حکمت روی آورد و هرچه میتواند به دست آورد[۶۱][۶۲].
جایگاه حکمت در بین فضیلتهای اخلاقی
- حکمت در همه فضیلتها به منزله چشم در بدن انسان است. انسان نابینا حتی در روشنایی نمیتواند کارهای خویش را انجام دهد؛ چراکه چشمش قدرت استفاده از نور را ندارد. کسی که از حکمت محروم است، حتی اگر از سایر فضیلتها برخوردار باشد، هرگز به حقیقت دست نمییابد؛ چراکه مرز بین فضیلت و رذیلت را نمیبیند. سخاوتمند غیر حکیم، سخاوتش را با تبذیر و داد و دهش بیجا تباه میکند، نابه جا میبخشد، در حالی که صاحبان حق را فراموش میکند. سخنوری که حکیم نباشد، با پرگویی توانایی خود را هدر میدهد. علم بدون حکمت به عجب آلوده میشود. بردباری بدون حکمت با خواری و ذلت به هم میآمیزد، سکوت غیر حکیمانه از ناتوانی سر بر میآورد و مدارا از غیر حکیم به ورطه ضعف و ناتوانی میغلطد.
- امام حسن عسکری(ع) میفرماید: "سفیهی که راه حق میرود نور حق خویش را با سفاهت خویش خاموش میکند" [۶۳][۶۴].
منابع
پانویس
- ↑ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱؛ سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات.
- ↑ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر؛ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ مرتضی مطهری، روش رئالیسم، ج۱، ص۵۳ (مقاله دوم).
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات.
- ↑ جرجانی، تعریفات، ص۳۰.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، پاورقی، ص۱۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۲-۲۸۳.
- ↑ احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۰.
- ↑ محمد حیدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت»؛ سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه: ۳۰-۳۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ « مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابُ اَلْكَبَائِرِ اَلَّتِي أَوْجَبَ اَللَّهُ عَلَيْهَا اَلنَّارَ »؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۲۴، ص۸۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ «مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْكَبَائِرِ »؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ «اَلْحِكْمَةُ اَلْمَعْرِفَةُ وَ اَلتَّفَقُّهُ فِي اَلدِّينِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْكُمْ فَهُوَ حَكِيمٌ»؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۸۶.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۱۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ «كلمة من الحكمة يتعلمها الرجل خير له من الدنيا وما فيها»إنمازی شاهرودی، مستدرک سفینة البحار، ج۲، ص۳۵۵؛ محمودی، نهج السعادة، ج۷، ص۳۴۳.
- ↑ «قلب ليس فيه شئ من الحكمه كبيت خراب فتعلموا و علموا و تفقهوا و لا فان الله لا يعذر علي الجهل»نمازی شاهرودی، مستدرک سفینة البحار، ج۲، ص۳۵۵؛ محمودی، نهج السعادة، ج۷، ص۳۴۳.
- ↑ «كَلِمَةُ اَلْحِكْمَةِ يَسْمَعُهَا اَلْمُؤْمِنُ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ حلوانی، نزهة الناظر، ص۱۰؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۷۷؛ محمودی، نهج السعادة، ج۷، ص۳۴۳.
- ↑ «اَلْحِكْمَةُ شَجَرَةٌ تَنْبُتُ فِي اَلْقَلْبِ وَ تُثْمِرُ عَلَى اَللِّسَانِ»؛ لیثی واسطی، عیون الحکم والواعظ، ص۲۱.
- ↑ «الحكمة ضالة المؤمن ياخذها ممن سمعها و لا يبالي في اي وعاء خرجت»؛ محمودی، نهج السعادة، ج۷، ص۳۴۳.
- ↑ «خُذُوا اَلْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۹۷.
- ↑ «مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ نِعْمَةً أَنْعَمَ وَ أَعْظَمَ وَ أَرْفَعَ وَ أَجْزَلَ وَ أَبْهَى مِنَ اَلْحِكْمَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۶-۲۸۸.
- ↑ « آیات وی را بر آنان میخواند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ بهایی، مفتاح الفلاح، ص۲۸۹؛ محمد صالح مازندرانی، شرح أصول کافی، ج۳، ص۸۳.
- ↑ «ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله».
- ↑ ر.ک: آل عمران: ۴۸؛ نساء: ۱۱۳؛ مائده: ۱۱۰؛ اسراء: ۳۹؛ ص: ۲۰.
- ↑ ر.ک: علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ «لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ اَلتَّوَاضُعَ آلَةَ اَلْعَقْلِ وَ جَعَلَ اَلتَّكَبُّرَ مِنْ آلَةِ اَلْجَهْلِ»؛حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۶۹؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۹۹.
- ↑ «إِنَّمَا يُدْرَكُ اَلْحَقُّ بِمَعْرِفَةِ اَلْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ مُجَانَبَةِ اَلْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ»؛ علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ «که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۹.
- ↑ فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۳۵.
- ↑ محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۵۴.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «إِنَّ اَلزَّرْعَ يَنْبُتُ فِي اَلسَّهْلِ وَ لاَ يَنْبُتُ فِي اَلصَّفَا فَكَذَلِكَ اَلْحِكْمَةُ تَعْمَرُ فِي قَلْبِ اَلْمُتَوَاضِعِ وَ لاَ تَعْمَرُ فِي قَلْبِ اَلْمُتَكَبِّرِ اَلْجَبَّارِ»؛ حسن بن علی ابن شعبه بحرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۹۶.
- ↑ «اَلْحِكْمَةُ ضِيَاءُ اَلْمَعْرِفَةِ وَ مِيرَاثُ اَلتَّقْوَى وَ ثَمَرَةُ اَلصِّدْقِ»؛ مصباح الشریعه، ص۱۹۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ «اَلْحِكْمَةُ لاَ تَنْجَعُ فِي اَلطِّبَاعِ اَلْفَاسِدَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۷۰.
- ↑ «مَنْ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»؛ علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ۲۴۲.
- ↑ «مَثَلُ اَلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ مَثَلُ اَلْجَسَدِ بِلاَ نَفْسٍ أَوْ مَثَلُ اَلصَّعِيدِ بِلاَ مَاءٍ وَ لاَ صَلاَحَ لِلْجَسَدِ بِغَيْرِ نَفْسٍ وَ لاَ لِلصَّعِيدِ بِغَيْرِ مَاءٍ وَ لاَ لِلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طَاعَةٍ»؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۱۴.
- ↑ مسکویه، الحکمة الخالده، ص۲۸۵.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.
- ↑ «إِنَّ اَلْمُحِقَّ اَلسَّفِيهَ يَكَادُ أَنْ يُطْفِئَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفَهِهِ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۸۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۹۱-۲۹۲.