حدیث منزلت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
# [[محمد]] بن [[عبد]] البر می‌گوید: گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]]{{صل}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی» را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]] از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.</ref>.
# [[محمد]] بن [[عبد]] البر می‌گوید: گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]]{{صل}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی» را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]] از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.</ref>.
# [[محمد]] بن [[یوسف]] گنجی نوشته است: بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] [[حافظ]] [[حدیث]]، مانند: [[ابوعبدالله]] [[بخاری]] در الصحیح؛ [[مسلم]] بن [[حجاج]] در الصحیح؛ ابو [[داوود]] در السنن؛ ابو [[عیسی]] [[ترمذی]] در الجامع؛ ابو [[عبد]] [[الرحمان]] [[نسایی]] در السنن و [[ابن ماجه]] قزوینی در السنن آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر [[درستی]] آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است. [[حاکم]] [[نیشابوری]] گفته است: این [[حدیث]] به حد [[تواتر]] رسیده است<ref>کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref> و [[سیوطی]] [[حدیث منزلت]] را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] [[احادیث متواتر]] است، بیان و با این کار به [[تواتر]] بودن آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>
# [[محمد]] بن [[یوسف]] گنجی نوشته است: بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] [[حافظ]] [[حدیث]]، مانند: [[ابوعبدالله]] [[بخاری]] در الصحیح؛ [[مسلم]] بن [[حجاج]] در الصحیح؛ ابو [[داوود]] در السنن؛ ابو [[عیسی]] [[ترمذی]] در الجامع؛ ابو [[عبد]] [[الرحمان]] [[نسایی]] در السنن و [[ابن ماجه]] قزوینی در السنن آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر [[درستی]] آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است. [[حاکم]] [[نیشابوری]] گفته است: این [[حدیث]] به حد [[تواتر]] رسیده است<ref>کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref> و [[سیوطی]] [[حدیث منزلت]] را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] [[احادیث متواتر]] است، بیان و با این کار به [[تواتر]] بودن آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref>
==پاسخ [[ابن قبه رازی]] به [[شبهات]] [[حدیث منزلت]]==
===اشکال اول===
*چگونه با استفاده مفاد [[حدیث منزلت]]، [[مقام]] [[خلافت رسول خدا]] برای [[علی]] [[اثبات]] می‌شود، حال آنکه [[هارون]] در زمان [[موسی]] از [[دنیا]] رفته است؟ در پاسخ به این اشکال می‌توان گفت از این نسبت اطلاق [[فهم]] می‌شود که [[علی]]{{ع}} همه مراتب [[هارون]] را دارا بود و چون بعد از [[وفات پیامبر]] در [[حیات]] بود، باید دارای [[مقام خلافت]] باشد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵-۷۶.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] برای توضیح و [[تبیین]] بیشتر بحث مثالی می‌آورد: وقتی حاکمی به [[وزیر]] خود بگوید "هر روزی که [[زید]] نزد تو آمد، یک [[دینار]] به او بپرداز و با عمرو نیز بدین صورت [[رفتار]] کن"، حقی برای عمرو ثابت می‌شود. حال ممکن است [[زید]] تا سه روز نزد [[وزیر]] بیاید و هر بار یک [[دینار]] بگیرد و عمرو نیز در طول این سه روز مقرری خود را دریافت کند و بعد از این سه روز نیاید. حال نمی‌توان گفت چون [[زید]] دیگر نمی‌آید، روز چهارم حقی به عمرو تعلق نمی‌گیرد، بلکه تا زمانی که زنده است حقش ثابت است. بنابر [[حدیث منزلت]]، همان [[حق]] خلافتی که [[هارون]] در غیاب [[موسی]] داشت، همان [[حق]] را [[علی]]{{ع}} بعد از [[وفات پیامبر]]{{صل}} دارد. روشن است اگر معترض نظری واقع‌بینانه به مثال داشته باشد، ناگزیر از [[پذیرفتن]] این مطلب می‌شود<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.</ref>.
===اشکال دوم===
*بر فرض اگر [[هارون]] پس از [[موسی]] زنده می‌ماند، معلوم نبود [[جانشین]] [[موسی]] باشد، تا این [[مقام]] برای [[علی]] نسبت به [[رسول خدا]] [[ثابت]] شود. [[ابن قبه رازی]] نخست از معترض سؤال می‌کند به چه [[دلیل]] [[خلافت]] [[هارون]] را از منزلت‌های دیگرش جدا می‌کند؟ اگر کسی به او بگوید که [[هارون]] هیچ امتیازی نداشت، بعد از [[موسی]] نه [[برترین]] [[مردم]] زمان خود بود و نه بیش از دیگران طرف [[اعتماد]] [[موسی]] بود و نه جایگزین او در [[دانش]] خواهد بود، چگونه پاسخ وی را خواهد داد؟ آیا به او نمی‌گوید که این مقام‌ها برای [[هارون]] مشهور است؟ ما نیز به معترض خواهیم گفت [[مقام خلافت]] همانند مقام‌ها و منزلت‌های دیگر مشهور است و اگر شخصی یکی از آنها را از سر [[کینه]] منکر شود، باید همه آنها را [[انکار]] نماید<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.</ref>.
===اشکال سوم===
*مقامی را که [[رسول خدا]] برای [[امام علی]]{{ع}} بر اساس [[حدیث منزلت]] [[تبیین]] فرموده، مختص به دوران [[حیات پیامبر]] است و هیچ تعمیمی نسبت به بعد از [[حیات پیامبر]]{{صل}} از آن نمی‌توان فهمید. [[ابن قبه رازی]] می‌گوید [[حدیث]] ناظر به بعد از [[حیات رسول خدا]] می‌باشد و چند [[دلیل]] بیان می‌کند. اولین [[دلیل]] [[ابن قبه رازی]] این است که در قول [[رسول‌الله]] که فرمود {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}. دو مضمون وجود دارد: یکی [[اثبات]] [[فضیلت]] و [[برتری]] و [[مقام خلافت]] و دیگری [[نفی]] [[مقام نبوت]] [[امام]]، بعد از [[پیامبر]]. اگر [[رسول خدا]] [[نبوت]] را [[نفی]] نمی‌کرد و فقط می‌فرمود {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى}} این توهم پیش می‌آمد که [[علی]] بعد از وی [[مقام نبوت]] را داراست؛ زیرا [[هارون]] [[پیامبر خدا]] بوده است.
*همچنین باید توجه داشت [[نفی]] [[نبوت]] از [[علی]] باید به اعتبار همان زمانی باشد که [[رسول خدا]] [[فضیلت]] و [[مقام خلافت]] هارونی را برای او رقم زد؛ [[اثبات]] [[فضیلت]] کلی و [[منزلت]] [[پیامبری]] [[هارون]] می‌طلبد [[مقام نبوت]] را از [[علی]] [[نفی]] کند تا [[مردم]] به [[اشتباه]] نیفتند. جمله {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} [[نبوت]] بعد از [[رسول خدا]] را [[نفی]] می‌کند و این [[نفی]] به زمانی بر می‌گردد که [[فضیلت]] کلی و [[مقام خلافت]] [[هارون]] در غیاب [[موسی]] را برای [[علی]] ثابت می‌کند.
*[[شایسته]] توجه است که اگر [[پیامبر]] [[نبوت]] بعد از [[وفات]] خود را در یک زمان معین [[نفی]] کرده باشد و آن زمان پس از [[رحلت]] ایشان باشد، بنا بر گفته [[مخالفان]] [[امامیه]] در این خبر برای [[علی]] مقامی قرار نداده که موجب [[نبوت]] او گردد تا نیازی به استثنای آن باشد. پس چنین استثنایی لغو، [[بیهوده]] و بی‌معناست و [[فرستاده خدا]] هرگز سخن لغو و [[بیهوده]] نمی‌گوید. مخالفین [[امامیه]] باید توجه داشته باشند که اگر [[نفی]] [[نبوت]] مربوط به بعد از [[وفات رسول خدا]] بوده، لازمه‌اش آن است که [[علی]] در زمان [[حیات پیامبر]] [[نبی]] باشد، لازمه‌ای که [[باطل]] و [[فاسد]] است؛ زیرا به اتفاق همه [[مسلمان‌ها]] [[علی]] در زمان [[حیات]] آن [[حضرت]] [[مقام نبوت]] نداشته است. پس لازم است استثنا و [[نفی]] [[نبوت]] در زمانی باشد که [[پیامبر]] همان [[منزلت]] و [[مقام]] را برای [[علی]] قائل است که برای [[هارون]] تا هرگز [[مقام نبوت]] برای او [[اثبات]] نشود.
*[[ابن قبه رازی]] [[دلیل]] دوم را مانند [[دلیل]] اول واضح و روشن می‌داند که می‌تواند در [[تبیین]] اشکال مؤثر باشد. او بر این نظر است که اگر [[رسول خدا]] فرموده بود "[[علی]] نسبت به من، پس از وفاتم، به منزله [[هارون]] است نسبت به [[موسی]]" ممتنع نبود که [[علی]] بعد از [[وفات رسول خدا]] [[پیامبر]] باشد؛ زیرا بنا بر جمله پیش‌گفته، [[نبوت]] [[علی]] در زمان [[حیات رسول خدا]] [[نفی]] شده و سخنی از بعد [[حیات]] نیست و این سبب می‌شود که پس از [[رحلت رسول خدا]] [[علی]] [[پیامبر]] باشد؛ چون از طرفی [[نفی]] [[نبوت]] [[مقید]] به زمان [[حیات پیامبر]] شده و از سوی دیگر یکی از مراتب [[هارون]] [[پیامبری]] او بوده است.
*پس مفهوم [[حدیث منزلت]] این است که نسبت [[علی]] بعد از [[وفات پیامبر]] به ایشان همچون نسبت [[هارون]] به [[موسی]] در حال [[حیات]] [[موسی]] می‌باشد؛ از این‌رو ثابت می‌گردد که [[علی]] پس از [[رسول خدا]] باید [[جانشین]] او در میان [[مسلمانان]] باشد و [[اطاعت]] از او بر [[مسلمانان]] [[واجب]] و لازم است. همچنین به [[اثبات]] می‌رسد که [[علی]] [[داناترین]] و بافضیلت‌ترین [[امت]] است؛ زیرا همه این [[مقامات]] در دوران [[زندگی]] [[موسی]] برای [[هارون]] [[ثابت]] بوده است<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵.</ref>.
===اشکال چهارم===
*شاید مقصود [[پیامبر]] از کلمه "من بعدی" این باشد که بعد از [[نبوت]] من [[پیامبری]] نیست، نه پس از [[رحلت]] من، در این صورت [[حدیث]] متعرض دوران پس از درگذشت [[رسول خدا]] نمی‌باشد تا [[استدلال]] [[امامیه]] مبنی بر [[جانشینی علی]] بعد از [[پیامبر]] صحیح باشد.
*در جواب این اشکال می‌توان گفت که لفظ {{متن حدیث|بَعْدِي}} در بسیاری از [[روایات]] دیگر که [[مسلمانان]] [[نقل]] کرده‌اند وجود دارد، از جمله خبر {{متن حدیث|لَا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ}} و اگر چنین تأویلی صحیح باشد که نبوتی بعد از [[نبوت]] ایشان نیست، نه آنکه [[پیامبری]] بعد از [[وفات]] ایشان نباشد، جایز خواهد بود که پس از [[پیامبر]] پیامبرانی باشند و این بر خلاف قول [[مسلمانان]] است که معتقدند [[پیامبر اسلام]] [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است <ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۷-۷۸.</ref>.
===اشکال پنجم===
*فرمایش [[رسول خدا]] [[شأن]] خاص و ماجرایی خاص را نشان می‌دهد؛ از این‌رو معنای خاصی هم از آن برداشت می‌شود، نه آن معنای کلی که [[امامیه]] [[معتقد]] است، یعنی [[اثبات امامت]] [[علی]] بعد از [[رسول خدا]]. [[حدیث منزلت]] این بود که [[رسول خدا]] هنگام حرکت به سمت [[تبوک]] به [[علی]] فرمود: تو به جای من در [[مدینه]] بمان. [[علی]] در پاسخ گفت: ای [[رسول خدا]] مرا با [[زنان]] و [[کودکان]] میگذارید؟ [[پیامبر]] به او فرمود: آیا [[خشنود]] نیستی که نسبت به من به منزله [[هارون]] به [[موسی]] باشی؟ از این‌رو نمی‌توان از [[حدیث منزلت]] در راستای [[استدلال بر امامت]] استفاده کرد.
*[[ابن قبه رازی]] در [[مقام]] [[استدلال]] و [[اعمال]] نظر این اشکال را وارد نمی‌داند؛ چرا که [[اهل سنت]] با خبری که تنها خود [[نقل]] کرده‌اند، [[سعی]] می‌کنند [[عمومیت]] خبری را که مورد [[اتفاق مسلمانان]] است تخصیص زنند، در حالی که [[امامیه]] نیز در مقابل خبر خاص آنان اخباری [[نقل]] کرده‌اند که خبر خاص آنان را ردّ می‌کند و خبر مجمع علیه ([[حدیث منزلت]]) را به همان معنایی که [[عقیده]] دارند، حمل می‌کنند.
*[[ابن قبه رازی]] در [[تبیین]] بیشتر این موضوع می‌گوید این‌گونه [[اخبار]] واحد و خاص برای هیچ یک از دو گروه [[برهان]] و [[دلیل]] برای [[اثبات]] مدعا نمی‌شود؛ زیرا نه [[امامیه]] خبر [[اهل سنت]] را قبول می‌کند و نه [[اهل سنت]] خبر [[امامیه]] را می‌پذیرد. نتیجه آنکه خبر [[مورد اتفاق]] بر عموم خود باقی می‌ماند. اما [[امامیه]] خبری را [[نقل]] کرده که [[پیامبر]] در [[غزوه تبوک]] [[مسلمانان]] را جمع کرد و به گونه‌ای صریح فرمود من [[علی]] را به [[جانشینی]] بعد از خود به شما معرفی می‌کنم وامر شما را به او می‌سپارم و این مسئله به [[دستور]] [[وحی]] و از جانب [[خداوند]] است. سپس در حضور عموم جهت تأکید مطلب فرمود: ای [[علی]]، برای من مثل [[هارون]] نسبت [[موسی]] هستی، جز اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود. این خبر با خبری که [[اهل سنت]] [[نقل]] کرده‌اند معارض است؛ بنابراین هر دو از [[حجیت]] ساقط‌اند و خبری که همه [[مسلمانان]] بر [[نقل]] آن اتفاق دارند، باقی میماند که [[رسول خدا]] به [[علی]] فرمود: تو نسبت به من به منزله هارونی برای [[موسی]]، جز اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود.
*[[ابن قبه رازی]] در پایان و برای رفع مشکل [[حجیت]] خبر راهکاری ارائه می‌دهد. او [[معتقد]] است برای [[فهم]] دقیق معنای خبر باید به لغت و تفاهم [[مردم]] عادی مراجعه شود و آن را اساس [[تبیین حدیث]] قرار داد. در این صورت چز آنچه [[امامیه]] به آن [[معتقد]] است، [[اثبات]] نخواهد شد و آن اینکه [[رسول خدا]] با [[حدیث منزلت]] به [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[علی]]، بعد از وفاتش، تصریح فرموده است<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۸-۷۹.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۸۷-۱۹۲.</ref>.


==منابع==
==منابع==
{{فهرست اثر}}
{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|2}}
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
#[[پرونده: 1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی ''']]
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
#[[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
#[[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
{{پایان}}
#[[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
{{پایان}}
{{پایان}}
==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==



نسخهٔ ‏۲۷ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حدیث منزلت است. "حدیث منزلت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث منزلت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حدیث منزلت بیانگر مقام امیرالمؤمنین(ع)

مقام هارون در قرآن

  • در قرآن کریم، مقام‌های هارون چنین بیان داشته شده: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي[۷]؛ ﴿لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا[۸]؛ هارون(ع) در غیاب موسی(ع) جانشین او نیز بوده است[۹].

حدیث منزلت و اثبات شؤون پیامبر برای علی(ع)

احادیث متمایز بودن علی(ع) از دیگر اصحاب

  • احادیثی که دلالت می‌کند، علی(ع) از دیگر اصحاب، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارت‌اند از:
  1. امام علی(ع) فرمودند: «خداوند پیامبرش را با من پشتیبانی کرد و مرا به یاری او گرامی داشت و با ### 313### او شرافت داد و احکام دین‌ او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ وصایت او کرد و برای جانشینی در امتش برگزید. پیامبر(ص) در مجلسی انبوه از مهاجر و ### 313### فرمودند: «ای مردم! علی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی(ع) است، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست». پس مؤمنان به یاری خداوند، سخن پیامبر(ص) را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه برادر نسبی اویم آن گونه که هارون برادر موسی(ع) بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این جانشین کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که موسی(ع) هارون را جانشین خود کرد»[۱۵].[۱۶]
  2. ابو خالد کابلی می‌‌گوید: به سرور عابدان، علی بن حسین(ع) گفته شد: مردم می‌گویند بهترین مردم پس از پیامبر خدا ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و پس از آنها، علی(ع) است. امام(ع) فرمود: «پس با حدیث سعید بن مُسَیب از سعد بن ابی وقاص به نقل از پیامبر(ص) چه می‌کنند که به علی(ع) فرمود:" تو برای من به منزله هارون برای موسی(ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چه کسی در زمان موسی(ع) همچون هارون بوده است[۱۷].
  • برخی از اصحاب هم دربارۀ این تمایز صحبت کرده‌اند مانند
  1. ابو هارون عبدی می‌‌گوید: از جابر بن عبد الله انصاری پرسیدم: معنای گفتۀ پیامبر(ص) به علی(ع) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی(ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چیست؟ گفت: به خدا سوگند با آن گفته او را جانشین خود بر امتش کرد در حیات و پس از وفاتش و طاعتش را بر آنان واجب ساخت. پس هر کس پس از این گفته به خلافت او گواهی ندهد از ستمکاران است[۱۸].
  2. سلم بن وضاح می‌‌گوید: در نزد محمد بن عبد الله بودیم که معلی بن سلیمان از او پرسید: مقصود پیامبر(ص) از این گفته: «تو برای من به منزله هارون برای موسی(ع) هستی» چه بوده است؟ گفت: مقصودش اطاعت از علی(ع) پس از پیامبر(ص)، همچون اطاعت از پیامبر در زمان حیاتش بوده است[۱۹].[۲۰]

تأکیدهای پیامبر(ص) بر حدیث منزلت‌

  1. روز هشدار: پیامبر(ص) بنی عبد المطلب را در شِعب ابو طالبْ‌ گرد آورد و فرمودند: «خدای عزوجل به من فرمان داده خویشان نزدیک و اقوام مُخلصم را هشدار دهم: خداوند متعال، پیامبری برنینگیخت، مگر آنکه از خاندانش برادر، وارث، وزیر، وصی و جانشینی در میان خانواده‌اش قرار داد. حال کدام یک از شما با من بیعت می‌کند به این شرط که در میان خاندانم، تنها او برادر من، وزیر من و وارث من و برایم به منزلۀ هارون برای موسی باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نیست؟» همه ساکت ماندند. پیامبر(ص) سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمودند: «به خدا سوگند، یا کسی از میانتان بر می‌خیزد یا این که غیر شما به این منزلت می‌رسد و مورد نکوهش قرار می‌گیرید». پس علی(ع) برخاست و در حالی که همه به او می‌نگریستند با پیامبر(ص) بیعت کرد و او را در آنچه بدان فرامی‌خوانْد، اجابت نمود[۲۲].
  2. روز پیمان برادری‌: پیامبر خدا، میان مسلمانان، برادری ایجاد کرد. سپس گفت: «ای علی! تو برادر منی و تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست»[۲۳].
  3. هنگام بستن درها: پیامبر خدا(ص) فرمودند: «برخی مردم از من دل‌آزرده شده‌اند که چرا علی را در مسجد جای داده‌ام به خدا سوگند، من علی را به مسجد داخل و آنان را از مسجد بیرون نکرده‌ام. خدای عزوجل به موسی(ع) و برادرش وحی کرد: «قوم خود را در مصر در خانه‌هایی سکنی دهید و خانه‌هایتان را رو به قبله قرار دهید و نماز بخوانید»[۲۴] و به موسی فرمان داد کسی در مسجدش سکنی نگزیند و در آن آمیزش نشود و جز هارون و فرزندانش را به آن راه ندهد. علی نیز برای من به منزلۀ هارون برای موسی است در میان خانواده‌ام تنها او برادر من است و برای هیچ کس روا نیست در مسجدم با زنان بیامیزد، جز علی و فرزندان او، پس هر که ناخشنود است به آنجا برود و با دستش به سوی شام اشاره کرد[۲۵].
  4. فتح خیبر: زمانی که علی بن ابی طالب(ع) از فتح خیبر برگشت، پیامبر(ص) به او فرمودند: «ای علی! اگر بیم‌ این نبود که گروهی از امتم، دربارۀ تو چیزی را بگویند که نصرانی‌ها دربارۀ عیسی ‌گفتند، در شأن تو سخنی می‌گفتم که به هر گروهی از مسلمانان بر می‌خوردی، خاک زیر پایت و باقی ‌ماندۀ آب وضویت را بر می‌گرفتند و به آن دو، شفا می‌جستند؛ اما تو را همین بس که برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۶].
  5. جنگ تبوک‌: پیامبر خدا به سوی تبوک حرکت کرد و علی(ع) را به جای خود نهاد. علی(ع) فرمودند: «آیا مرا در میان کودکان و زنان می‌نهی؟» فرمود: «آیا خشنود نمی‌شوی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی(ع) باشی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۷].[۲۸]

حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی

اسناد روایت

  • درباره سند این روایت نظرات مختلفی وجود دارد مانند:
  1. حَسَکانی دربارۀ اسناد این حدیث نوشته است: و استاد ما، ابو حازم حافظ، دربارۀ حدیث منزلت می‌گفت: آن را با پنج هزار سند، نقل کرده‌ام[۳۲].
  2. محمد بن عبد البر می‌گوید: گروهی از اصحاب، این گفته پیامبر(ص) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی» را روایت کرده‌اند و این حدیث از استوارترین و درست‌ترینْ‌ احادیث است[۳۳].
  3. محمد بن یوسف گنجی نوشته است: بر صحت این حدیث، اتفاق است. پیشوایان حافظ حدیث، مانند: ابوعبدالله بخاری در الصحیح؛ مسلم بن حجاج در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی ترمذی در الجامع؛ ابو عبد الرحمان نسایی در السنن و ابن ماجه قزوینی در السنن آن را نقل کرده‌اند و همه بر درستی آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن اجماع است. حاکم نیشابوری گفته است: این حدیث به حد تواتر رسیده است[۳۴] و سیوطی حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص نقل احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است[۳۵].[۳۶]

پاسخ ابن قبه رازی به شبهات حدیث منزلت

اشکال اول

اشکال دوم

اشکال سوم

اشکال چهارم

اشکال پنجم

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  2. «تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  3. «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.
  4. ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام‌، ج۲، ص۵۲۰.
  5. غایة المرام و حجة الخصام‌، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات‌، نامۀ ۱۱۹.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  7. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲
  8. «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  10. «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ..»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
  11. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  12. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  13. العقد الفرید، ج۵، ص ۳۵۸.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  15. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.
  16. کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.
  17. «عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ(ع)قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ(ع)أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ»؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.
  18. معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.
  19. المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.
  20. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  21. «الإمام الصادق عن آبائه(ع): "لَقَد قالَ النبِی(ص) لِعَلِی(ع) فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی»؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.
  22. کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.
  23. فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.
  24. سورۀ یونس، آیۀ ۸۷.
  25. رسول الله(ص): «إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی‌ إلی‌ موسی‌ وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»؛، وأمَرَ موسی‌ ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی‌، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُناـ وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ»؛ المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳.
  26. المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.
  27. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۶۰۲، ح ۴۱۵۴.
  28. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  29. المراجعات‌، ص ۱۱۹، نامه‌های ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛ باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  30. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۷.
  31. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  32. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر(ص) نزدیک به ده نفر هستند.
  33. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.
  34. کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
  35. الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
  36. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  37. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵-۷۶.
  38. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.
  39. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.
  40. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵.
  41. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۷-۷۸.
  42. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۸-۷۹.
  43. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۸۷-۱۹۲.