حدیث منزلت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۸۶: خط ۸۶:
[[محدث]] [[بحرانی]] در “غایه المرام” درباره [[حدیث منزلت]] از طریق [[اهل‌سنت]] یکصد [[روایت]] و از طریق [[شیعه]] هفتاد روایت [[نقل]] کرده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۲۱-۱۴۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۲۸.</ref>
[[محدث]] [[بحرانی]] در “غایه المرام” درباره [[حدیث منزلت]] از طریق [[اهل‌سنت]] یکصد [[روایت]] و از طریق [[شیعه]] هفتاد روایت [[نقل]] کرده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۲۱-۱۴۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۲۸.</ref>


====سخنان بی‌پایه====
با توجه به آنچه گفته شد بی‌پایگی سخنان برخی از [[متکلمان]] [[اهل‌سنت]] که در صحت [[حدیث منزلت]] [[تردید]] کرده‌اند، روشن می‌شود:
# [[ابوالحسن آمدی]] آن را غیر صحیح پنداشته است<ref>الصواعق المحرقة، ص۷۳.</ref>.
# [[عضدالدین ایجی]]، صحت آن را نپذیرفته است<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۶.</ref>.
# [[سعدالدین تفتازانی]]، آن را [[خبر واحد]] انگاشته است که در برابر [[اجماع]] [بر [[خلافت]] بویکر] اعتبار ندارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۵.</ref>.
# [[سید شریف جرجانی]] نیز سخنان [[تفتازانی]] را [[تأیید]] کرده و گفته است [[محدثان]] آن را صحیح دانسته‌اند، ولی خبر واحد است<ref>شرح المواقف، ج۸ ص۲۶۲.</ref>.
# جای [[تعجب]] است که چگونه [[آمدی]] و دیگران، [[حدیثی]] را که در [[صحیح بخاری]] و مسلم [[ثبت]] شده است، غیر صحیح دانسته‌اند، در حالی که [[عالمان]] برجسته اهل‌سنت مانند: ابن‌الصلاح، [[ابواسحاق اسفراینی]]، [[ابوحامد اسفراینی]]، [[قاضی ابوالطیب]]، [[ابواسحاق شیرازی]]، [[ابوعبدالله حمیدی[[، [[سرخسی حنفی]]، [[قاضی عبدالوهاب مالکی]]، [[ابویعلی حنبلی]]، [[ابن فورک]]، [[محمد بن طاهر مقدسی]]، ابن‌تیمیه، [[ابن‌کثیر]]، [[ابن‌حجر عسقلانی]]، [[سیوطی]]، [[عبدالحق دهلوی]]، [[ولی الله دهلوی]] و دیگران، [[احادیث]] [[صحیحین]] را [[قطعی الصدور]] دانسته‌اند<ref>نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
و چگونه افراد یاد شده در [[تواتر]] حدیثی تردیده کرده‌اند که بیش از بیست [[صحابی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند، در حالی که برخی از عالمان اهل‌سنت [[حدیث]] [[صلوة]] ابی‌بکر را که هشت نفر از [[صحابه]] نقل کرده‌اند، [[متواتر]] دانسته‌اند<ref>{{عربی|اعلم أن هذا الحدیث متواتر، فانه ورد من حدیث عائشة، و ابن‌مسعود، و ابن‌عباس، و ابن‌عمر، و عبدالله بن زمعة، و أبی‌سعید، و علی‌بن ابی‌طالب و حفصه}}. الصواعق المحرقه، ص۱۸۷.</ref>.
۱. [[احمد بن حنبل]]؛ ۲. [[ابوحاتم محمد بن حبان]]؛ ۳. [[سلیمان بن احمد طبرانی]]؛ ۴. [[ابوعبدالله [[حاکم نیشابوری]]؛ ۵. [[ابوبکر جعفر بن محمد مطیری]]؛ ۶. [[عبدالملک بن محمد بن ابراهیم خرگوشی]]؛ ۷. [[احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی]]؛ ۸ [[ابونعیم اصفهانی]]؛ ۹. ابن‌سمّان؛ ۱۰. [[خطیب بغدادی]]؛ ۱۱. [[ابن‌المغازلی]]؛ ۱۲. [[ابن‌عساکر]]؛ ۱۳. [[ابن‌خلّکان]]؛ ۱۶. [[محب‌الدین طبری]]؛ ۱۵. [[ابن‌صباغ مالکی]]؛ ۱۹. [[جلال‌الدین سیوطی]]؛ ۱۷. [[خطیب خوارزمی]]؛ ۱۸. [[سبط ابن‌جوزی]]؛ ۱۹. [[شهاب‌الدین همدانی]]؛ ۲۰. [[شمس‌الدین دولت آبادی]] و افراد بسیار دیگری<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۹-۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۰.</ref>
==منابع==
==منابع==
{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|2}}

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۶

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حدیث منزلت است. "حدیث منزلت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث منزلت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حدیث منزلت بیانگر مقام امیرالمؤمنین(ع)

مقام هارون در قرآن

  • در قرآن کریم، مقام‌های هارون چنین بیان داشته شده: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي[۷]؛ ﴿لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا[۸]؛ هارون(ع) در غیاب موسی(ع) جانشین او نیز بوده است[۹].

حدیث منزلت و اثبات شؤون پیامبر برای علی(ع)

احادیث متمایز بودن علی(ع) از دیگر اصحاب

  • احادیثی که دلالت می‌کند، علی(ع) از دیگر اصحاب، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارت‌اند از:
  1. امام علی(ع) فرمودند: «خداوند پیامبرش را با من پشتیبانی کرد و مرا به یاری او گرامی داشت و با ### 313### او شرافت داد و احکام دین‌ او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ وصایت او کرد و برای جانشینی در امتش برگزید. پیامبر(ص) در مجلسی انبوه از مهاجر و ### 313### فرمودند: «ای مردم! علی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی(ع) است، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست». پس مؤمنان به یاری خداوند، سخن پیامبر(ص) را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه برادر نسبی اویم آن گونه که هارون برادر موسی(ع) بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این جانشین کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که موسی(ع) هارون را جانشین خود کرد»[۱۵].[۱۶]
  2. ابو خالد کابلی می‌‌گوید: به سرور عابدان، علی بن حسین(ع) گفته شد: مردم می‌گویند بهترین مردم پس از پیامبر خدا ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و پس از آنها، علی(ع) است. امام(ع) فرمود: «پس با حدیث سعید بن مُسَیب از سعد بن ابی وقاص به نقل از پیامبر(ص) چه می‌کنند که به علی(ع) فرمود:" تو برای من به منزله هارون برای موسی(ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چه کسی در زمان موسی(ع) همچون هارون بوده است[۱۷].
  • برخی از اصحاب هم دربارۀ این تمایز صحبت کرده‌اند مانند
  1. ابو هارون عبدی می‌‌گوید: از جابر بن عبد الله انصاری پرسیدم: معنای گفتۀ پیامبر(ص) به علی(ع) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی(ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چیست؟ گفت: به خدا سوگند با آن گفته او را جانشین خود بر امتش کرد در حیات و پس از وفاتش و طاعتش را بر آنان واجب ساخت. پس هر کس پس از این گفته به خلافت او گواهی ندهد از ستمکاران است[۱۸].
  2. سلم بن وضاح می‌‌گوید: در نزد محمد بن عبد الله بودیم که معلی بن سلیمان از او پرسید: مقصود پیامبر(ص) از این گفته: «تو برای من به منزله هارون برای موسی(ع) هستی» چه بوده است؟ گفت: مقصودش اطاعت از علی(ع) پس از پیامبر(ص)، همچون اطاعت از پیامبر در زمان حیاتش بوده است[۱۹].[۲۰]

تأکیدهای پیامبر(ص) بر حدیث منزلت‌

  1. روز هشدار: پیامبر(ص) بنی عبد المطلب را در شِعب ابو طالبْ‌ گرد آورد و فرمودند: «خدای عزوجل به من فرمان داده خویشان نزدیک و اقوام مُخلصم را هشدار دهم: خداوند متعال، پیامبری برنینگیخت، مگر آنکه از خاندانش برادر، وارث، وزیر، وصی و جانشینی در میان خانواده‌اش قرار داد. حال کدام یک از شما با من بیعت می‌کند به این شرط که در میان خاندانم، تنها او برادر من، وزیر من و وارث من و برایم به منزلۀ هارون برای موسی باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نیست؟» همه ساکت ماندند. پیامبر(ص) سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمودند: «به خدا سوگند، یا کسی از میانتان بر می‌خیزد یا این که غیر شما به این منزلت می‌رسد و مورد نکوهش قرار می‌گیرید». پس علی(ع) برخاست و در حالی که همه به او می‌نگریستند با پیامبر(ص) بیعت کرد و او را در آنچه بدان فرامی‌خوانْد، اجابت نمود[۲۲].
  2. روز پیمان برادری‌: پیامبر خدا، میان مسلمانان، برادری ایجاد کرد. سپس گفت: «ای علی! تو برادر منی و تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست»[۲۳].
  3. هنگام بستن درها: پیامبر خدا(ص) فرمودند: «برخی مردم از من دل‌آزرده شده‌اند که چرا علی را در مسجد جای داده‌ام به خدا سوگند، من علی را به مسجد داخل و آنان را از مسجد بیرون نکرده‌ام. خدای عزوجل به موسی(ع) و برادرش وحی کرد: «قوم خود را در مصر در خانه‌هایی سکنی دهید و خانه‌هایتان را رو به قبله قرار دهید و نماز بخوانید»[۲۴] و به موسی فرمان داد کسی در مسجدش سکنی نگزیند و در آن آمیزش نشود و جز هارون و فرزندانش را به آن راه ندهد. علی نیز برای من به منزلۀ هارون برای موسی است در میان خانواده‌ام تنها او برادر من است و برای هیچ کس روا نیست در مسجدم با زنان بیامیزد، جز علی و فرزندان او، پس هر که ناخشنود است به آنجا برود و با دستش به سوی شام اشاره کرد[۲۵].
  4. فتح خیبر: زمانی که علی بن ابی طالب(ع) از فتح خیبر برگشت، پیامبر(ص) به او فرمودند: «ای علی! اگر بیم‌ این نبود که گروهی از امتم، دربارۀ تو چیزی را بگویند که نصرانی‌ها دربارۀ عیسی ‌گفتند، در شأن تو سخنی می‌گفتم که به هر گروهی از مسلمانان بر می‌خوردی، خاک زیر پایت و باقی ‌ماندۀ آب وضویت را بر می‌گرفتند و به آن دو، شفا می‌جستند؛ اما تو را همین بس که برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۶].
  5. جنگ تبوک‌: پیامبر خدا به سوی تبوک حرکت کرد و علی(ع) را به جای خود نهاد. علی(ع) فرمودند: «آیا مرا در میان کودکان و زنان می‌نهی؟» فرمود: «آیا خشنود نمی‌شوی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی(ع) باشی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۷].[۲۸]

حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی

اسناد روایت

  • درباره سند این روایت نظرات مختلفی وجود دارد مانند:
  1. حَسَکانی دربارۀ اسناد این حدیث نوشته است: و استاد ما، ابو حازم حافظ، دربارۀ حدیث منزلت می‌گفت: آن را با پنج هزار سند، نقل کرده‌ام[۳۲].
  2. محمد بن عبد البر می‌گوید: گروهی از اصحاب، این گفته پیامبر(ص) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی» را روایت کرده‌اند و این حدیث از استوارترین و درست‌ترینْ‌ احادیث است[۳۳].
  3. محمد بن یوسف گنجی نوشته است: بر صحت این حدیث، اتفاق است. پیشوایان حافظ حدیث، مانند: ابوعبدالله بخاری در الصحیح؛ مسلم بن حجاج در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی ترمذی در الجامع؛ ابو عبد الرحمان نسایی در السنن و ابن ماجه قزوینی در السنن آن را نقل کرده‌اند و همه بر درستی آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن اجماع است. حاکم نیشابوری گفته است: این حدیث به حد تواتر رسیده است[۳۴] و سیوطی حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص نقل احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است[۳۵].[۳۶]

پاسخ ابن قبه رازی به شبهات حدیث منزلت

اشکال اول

اشکال دوم

اشکال سوم

اشکال چهارم

اشکال پنجم

حدیث منزلت در براهین و نصوص امامت

پیامبر گرامی(ص) که در حدیث منزلت نسبت علی(ع) به خود را همانند نسبت هاورن(ع) به موسی(ع) دانسته است، با این تفاوت که هارون(ع) پیامبر بود و علی(ع) پیامبر نیست، زیرا رسول گرامی(ص) آخرین پیامبر الهی است: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی». حدیث منزلت از احادیث متواتر اسلامی است و در اعتبار آن تردیدی وجود ندارد[۴۴]. هارون(ع) برترین فرد قوم موسی(ع) بود و نسبت علی(ع) به پیامبر گرامی(ص) همانند نسبت هارون به موسی(ع) است، پس با توجه به این مطلب، علی(ع) برترین فرد امت رسول اکرم(ص) خوهد بود[۴۵].[۴۶]

حدیث منزلت و امامت حضرت علی(ع)

یکی از نصوص امامت حضرت علی(ع) حدیث منزلت است. محدثان اسلامی - اعم از شیعی و سنّی - روایت کرده‌اند که پیامبر گرامی(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي »؛ نسبت تو به من همانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) است، جز اینکه پس از من پیامبری برانگیخته نخواهد شد”. در این فصل، سند حدیث منزلت و دلالت آن را بر امامت امیرالمؤمنین(ع) تبیین و تحقیق خواهیم کرد.[۴۷]

گفتار اول: سند حدیث منزلت

در سند حدیث منزلت، جای کمترین تردیدی وجود ندارد تا آنجا که ابن‌تیمیه که در فضایل امیرالمؤمنین(ع) روش سلبی را برگزیده و تا جایی که توانسته در آنها تردید و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت گفته است: ان هذا الحدیث ثبت فی الصحیحین بلا ریب و غیرهما[۴۸]. این حدیث، بدون شک، صحیح و در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و غیر آن دو ثبت شده است. ابوعبدالله گنجی شافعی گفته است: “صحت این حدیث، مورد اتفاق است. پیشوایان علم حدیث مانند ابوعبدالله بخاری، مسلم بن حجاج، ابوداوود، ابوعیسی ترمذی، ابوعبدالرحمن نسائی و ابن‌ماجه در صحاح و سنن خود آن را نقل کرده‌اند و بر صحت آن اتفاق نظر دارند و حاکم نیشابوری آن را متواتر دانسته است”[۴۹].

جلال‌الدین سیوطی آن را در کتابی که درباره احادیث متواتر نگاشته، درج کرده است[۵۰].

شیخ علی متقی هندی نیز در کتابی که درباره احادیث متواتر نگاشته، دو حدیث غدیر و منزلت را آورده است.

محمد صدر عالم پس از نقل حدیث منزلت گفته است: “این حدیث از نظر سیوطی، متواتر است”[۵۱]. ولی‌الله دهلوی پس از نقل حدیث منزلت گفته است: “شواهد این حدیث، بسیار، و در حد تواتر است”[۵۲].

مولوی محمد مبینی در باب فضایل امام علی(ع) گفته است: “اکثر احادیث مذکور در این باب متواترند؛ مانند حدیث «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى » و حدیث «أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مِنِّي‌» و «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»

و حدیث «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و غیرها[۵۳]. ابن عبدالبرّ، حدیث منزلت را از استوراترین و صحیح‌ترین روایات دانسته است: هو من أثبت الأخبار و أصحّها[۵۴]. محدثان اهل‌سنت، این حدیث را از بیش از بیست صحابی روایت کرده‌اند که عده‌ای از آنان عبارت‌اند از: امیرالمؤمنین(ع)، عمر بن خطاب، ابن‌عباس، ابوهریره، جابر بن عبدالله، ابوسعید خدری، براء بن عازب، جابر بن سمرة، انس بن مالک، زید بن ابی‌اوفی، زید بن ارقم، معاویه، مالک بن حویرث، بنیط بن شریط، سعد بن ابی‌وقاص، اسماء بنت عمیس، فاطمه بنت حمزه، حبیش بن جناده، عبدالله بن جعفر، ابوالفیل، ام‌سلمه[۵۵].

محدث بحرانی در “غایه المرام” درباره حدیث منزلت از طریق اهل‌سنت یکصد روایت و از طریق شیعه هفتاد روایت نقل کرده است[۵۶].[۵۷]

سخنان بی‌پایه

با توجه به آنچه گفته شد بی‌پایگی سخنان برخی از متکلمان اهل‌سنت که در صحت حدیث منزلت تردید کرده‌اند، روشن می‌شود:

  1. ابوالحسن آمدی آن را غیر صحیح پنداشته است[۵۸].
  2. عضدالدین ایجی، صحت آن را نپذیرفته است[۵۹].
  3. سعدالدین تفتازانی، آن را خبر واحد انگاشته است که در برابر اجماع [بر خلافت بویکر] اعتبار ندارد[۶۰].
  4. سید شریف جرجانی نیز سخنان تفتازانی را تأیید کرده و گفته است محدثان آن را صحیح دانسته‌اند، ولی خبر واحد است[۶۱].
  5. جای تعجب است که چگونه آمدی و دیگران، حدیثی را که در صحیح بخاری و مسلم ثبت شده است، غیر صحیح دانسته‌اند، در حالی که عالمان برجسته اهل‌سنت مانند: ابن‌الصلاح، ابواسحاق اسفراینی، ابوحامد اسفراینی، قاضی ابوالطیب، ابواسحاق شیرازی، [[ابوعبدالله حمیدی[[، سرخسی حنفی، قاضی عبدالوهاب مالکی، ابویعلی حنبلی، ابن فورک، محمد بن طاهر مقدسی، ابن‌تیمیه، ابن‌کثیر، ابن‌حجر عسقلانی، سیوطی، عبدالحق دهلوی، ولی الله دهلوی و دیگران، احادیث صحیحین را قطعی الصدور دانسته‌اند[۶۲].

و چگونه افراد یاد شده در تواتر حدیثی تردیده کرده‌اند که بیش از بیست صحابی آن را نقل کرده‌اند، در حالی که برخی از عالمان اهل‌سنت حدیث صلوة ابی‌بکر را که هشت نفر از صحابه نقل کرده‌اند، متواتر دانسته‌اند[۶۳].

۱. احمد بن حنبل؛ ۲. ابوحاتم محمد بن حبان؛ ۳. سلیمان بن احمد طبرانی؛ ۴. [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری؛ ۵. ابوبکر جعفر بن محمد مطیری؛ ۶. عبدالملک بن محمد بن ابراهیم خرگوشی؛ ۷. احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی؛ ۸ ابونعیم اصفهانی؛ ۹. ابن‌سمّان؛ ۱۰. خطیب بغدادی؛ ۱۱. ابن‌المغازلی؛ ۱۲. ابن‌عساکر؛ ۱۳. ابن‌خلّکان؛ ۱۶. محب‌الدین طبری؛ ۱۵. ابن‌صباغ مالکی؛ ۱۹. جلال‌الدین سیوطی؛ ۱۷. خطیب خوارزمی؛ ۱۸. سبط ابن‌جوزی؛ ۱۹. شهاب‌الدین همدانی؛ ۲۰. شمس‌الدین دولت آبادی و افراد بسیار دیگری[۶۴].[۶۵]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  2. «تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  3. «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.
  4. ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام‌، ج۲، ص۵۲۰.
  5. غایة المرام و حجة الخصام‌، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات‌، نامۀ ۱۱۹.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  7. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲
  8. «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  10. «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ..»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
  11. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  12. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  13. العقد الفرید، ج۵، ص ۳۵۸.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  15. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.
  16. کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.
  17. «عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ(ع)قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ(ع)أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ»؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.
  18. معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.
  19. المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.
  20. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  21. «الإمام الصادق عن آبائه(ع): "لَقَد قالَ النبِی(ص) لِعَلِی(ع) فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی»؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.
  22. کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.
  23. فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.
  24. سورۀ یونس، آیۀ ۸۷.
  25. رسول الله(ص): «إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی‌ إلی‌ موسی‌ وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»؛، وأمَرَ موسی‌ ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی‌، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُناـ وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ»؛ المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳.
  26. المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.
  27. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۶۰۲، ح ۴۱۵۴.
  28. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  29. المراجعات‌، ص ۱۱۹، نامه‌های ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛ باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
  30. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۷.
  31. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
  32. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر(ص) نزدیک به ده نفر هستند.
  33. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.
  34. کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
  35. الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
  36. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
  37. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵-۷۶.
  38. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.
  39. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۶.
  40. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۵.
  41. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۷-۷۸.
  42. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۸-۷۹.
  43. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۸۷-۱۹۲.
  44. مطالب السؤول، ص۹۰؛ الصواعق المحرقة، ص۶۱؛ المراجعات، ص۲۸.
  45. کشف المراد، ص۵۳۵.
  46. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۴۵.
  47. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۲۷.
  48. منهاج السنة، ج۷، ص۱۷۷.
  49. کفایة الطالب، ص۲۸۳.
  50. الازهار المتناثرة، حرف الف.
  51. معارج العلی، مخطوط.
  52. قرة العینین، ص۱۳۸.
  53. وسیلة النجاة، ص۷۱، باب دوم.
  54. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۳.
  55. ر.ک: تاریخ ابن کثیر، ج۷، ص۳۴۱، ص۳۴۱-۳۴۲؛ کفایة الطالب، ص۲۸۵؛ نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۸.
  56. غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۲۱-۱۴۳.
  57. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۲۸.
  58. الصواعق المحرقة، ص۷۳.
  59. المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۶.
  60. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۵.
  61. شرح المواقف، ج۸ ص۲۶۲.
  62. نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶.
  63. اعلم أن هذا الحدیث متواتر، فانه ورد من حدیث عائشة، و ابن‌مسعود، و ابن‌عباس، و ابن‌عمر، و عبدالله بن زمعة، و أبی‌سعید، و علی‌بن ابی‌طالب و حفصه. الصواعق المحرقه، ص۱۸۷.
  64. ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۹-۲۹۱.
  65. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۳۰.