اوضاع ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت')
خط ۲۵: خط ۲۵:
==اوضاع [[سیاسی]]==
==اوضاع [[سیاسی]]==
*وضعیت [[سیاسی]] اواخر دوره ساسانی، روز به روز آشفته‌تر میشد. هرچند در دوره [[خسرو پرویز]] (۵۹۰ - ۶۲۸ م) هنوز مرکزیت [[سیاسی]] [[حکومت]] ساسانی [[حفظ]] شده بود، [[ضعف]] [[حکومت]] ساسانیان آشکار شد. [[خسرو پرویز]]، با نابود کردن [[خاندان]] بنی‌لخم، در راستای تمرکز هرچه بیشتر [[قدرت]]، علاوه بر نابودی سد میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]]، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد. سرانجام این امر به [[شکست]] ساسانیان از [[اعراب]] (در [[جنگ]] [[ذی‌قار]]) انجامید و [[ضعف]] ساسانیان‌های برای [[اقوام]] [[عرب]] آشکار شد تا آنجا که "نولدکه" این [[جنگ]] را پیش‌درآمد پیروزی‌های بعدی [[اعراب]] [[مسلمان]] تلقی می‌کند"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.</ref>
*وضعیت [[سیاسی]] اواخر دوره ساسانی، روز به روز آشفته‌تر میشد. هرچند در دوره [[خسرو پرویز]] (۵۹۰ - ۶۲۸ م) هنوز مرکزیت [[سیاسی]] [[حکومت]] ساسانی [[حفظ]] شده بود، [[ضعف]] [[حکومت]] ساسانیان آشکار شد. [[خسرو پرویز]]، با نابود کردن [[خاندان]] بنی‌لخم، در راستای تمرکز هرچه بیشتر [[قدرت]]، علاوه بر نابودی سد میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]]، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد. سرانجام این امر به [[شکست]] ساسانیان از [[اعراب]] (در [[جنگ]] [[ذی‌قار]]) انجامید و [[ضعف]] ساسانیان‌های برای [[اقوام]] [[عرب]] آشکار شد تا آنجا که "نولدکه" این [[جنگ]] را پیش‌درآمد پیروزی‌های بعدی [[اعراب]] [[مسلمان]] تلقی می‌کند"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.</ref>
*[[مرگ]] [[خسرو پرویز]]، سبب غلیان [[هوا و هوس]] و [[طغیان]] [[حرص]] و [[آز]] شد و [[قدرت]] دودمان [[پادشاهی]] به علت [[سلطنت]] بی‌دوام و مستعجل [[جانشینان]] [[خسرو]]، ضعیف و بی‌مایه شد<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.</ref>. [[ایران]] در فاصله چهار سال، تقریباً ده شاهنشاه به خود دید<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.</ref>. محققان، دوره قباد دوم تا اردشیر سوم (۶۲۸ تا ۶۳۰) را دوره برادرکشی و نقصان [[مشروعیت]] [[پادشاهی]] نامیده‌اند<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref>. قباد دوم، برای تثبیت حکومتش یکی از اصلی‌ترین [[دلایل]] سقوط ساسانیان را رقم زد. یکی از ویرانگرترین [[اعمال]] او در هفت یا هشت ماه حکومتش، برادرکشی او به سال ۶۲۸ م بود. او برای [[حفظ]] [[موقعیت]] خودش، همه شانزده یا هفده برادرش را کشت<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
*[[مرگ]] [[خسرو پرویز]]، سبب غلیان [[هوا و هوس]] و [[طغیان]] [[حرص]] و [[آز]] شد و [[قدرت]] دودمان [[پادشاهی]] به علت [[سلطنت]] بی‌دوام و مستعجل [[جانشینان]] [[خسرو]]، ضعیف و بی‌مایه شد<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.</ref>. [[ایران]] در فاصله چهار سال، تقریباً ده شاهنشاه به خود دید<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.</ref>. محققان، دوره قباد دوم تا اردشیر سوم (۶۲۸ تا ۶۳۰) را دوره برادرکشی و نقصان [[مشروعیت]] [[پادشاهی]] نامیده‌اند<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref>. قباد دوم، برای تثبیت حکومتش یکی از اصلی‌ترین [[دلایل]] سقوط ساسانیان را رقم زد. یکی از ویرانگرترین [[اعمال]] او در هفت یا هشت ماه حکومتش، برادرکشی او به سال ۶۲۸ م بود. او برای [[حفظ]] موقعیت خودش، همه شانزده یا هفده برادرش را کشت<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
*[[ابوعلی مسکویه]] می‌نویسد: "[[جانشینان]] [[خسرو پرویز]]، غالباً مردانی بی‌کفایت بودند و رسم شاهزاده و برادرکشی، [[سنت]] رایج دربار بود. پس از [[شیرویه]]، هفت [[پادشاه]] به فاصله سه سال روی کار آمدند. بیشتر آنها بازیچه دست [[سرداران]] و بزرگان بودند. آخرین [[پادشاه]] این سلسله، یزدگرد سوم، مردی کم‌سن و سال بود که توان مقابله با [[مسلمانان]] را نداشت؛ چراکه خود او نیز بازیچه دست بزرگان [[دولت]] بود"<ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.
*[[ابوعلی مسکویه]] می‌نویسد: "[[جانشینان]] [[خسرو پرویز]]، غالباً مردانی بی‌کفایت بودند و رسم شاهزاده و برادرکشی، [[سنت]] رایج دربار بود. پس از [[شیرویه]]، هفت [[پادشاه]] به فاصله سه سال روی کار آمدند. بیشتر آنها بازیچه دست [[سرداران]] و بزرگان بودند. آخرین [[پادشاه]] این سلسله، یزدگرد سوم، مردی کم‌سن و سال بود که توان مقابله با [[مسلمانان]] را نداشت؛ چراکه خود او نیز بازیچه دست بزرگان [[دولت]] بود"<ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.
*[[زرین‌کوب]] درباره دوره پس از [[خسرو پرویز]] می‌نویسد: "فتنه‌ای که دست [[شیرویه]] را به [[خون]] [[پدر]] [[آلوده]] ساخت از [[نیرنگ]] [[سپاهیان]] و [[روحانیان]] بود. از آن پس، این دو طبقه، چنان [[سلطنت]] را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن، جز نامی باقی نمانده بود. [[سرداران سپاه]]، مانند شهربراز، [[پیروز]] و فرخ هرمز، همان راهی را که پیش از آنها [[بهرام]] چوبین رفته بود، پیش گرفتند و هر یک، چند روز تخت و تاج را [[غصب]] کردند. اردشیر خردسال، پسر [[شیرویه]]، و پوران دخت و آذرمیدخت نیز [[قدرت]] آن را نداشتند که از نفوذ و مطامع [[سرداران]] بکاهند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزان بی‌ثبات برآمدند، یا کشته شدند یا از [[سلطنت]] [[خلع]] شدند..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref>.
*[[زرین‌کوب]] درباره دوره پس از [[خسرو پرویز]] می‌نویسد: "فتنه‌ای که دست [[شیرویه]] را به [[خون]] [[پدر]] [[آلوده]] ساخت از [[نیرنگ]] [[سپاهیان]] و [[روحانیان]] بود. از آن پس، این دو طبقه، چنان [[سلطنت]] را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن، جز نامی باقی نمانده بود. [[سرداران سپاه]]، مانند شهربراز، [[پیروز]] و فرخ هرمز، همان راهی را که پیش از آنها [[بهرام]] چوبین رفته بود، پیش گرفتند و هر یک، چند روز تخت و تاج را [[غصب]] کردند. اردشیر خردسال، پسر [[شیرویه]]، و پوران دخت و آذرمیدخت نیز [[قدرت]] آن را نداشتند که از نفوذ و مطامع [[سرداران]] بکاهند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزان بی‌ثبات برآمدند، یا کشته شدند یا از [[سلطنت]] [[خلع]] شدند..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref>.

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۰۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اوضاع ایران (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • حکومت ساسانیان که پس از اشکانیان روی کار آمد، از سال ۲۲۶ تا ۶۳۹ میلادی[۱] به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شک، وضعیت جامعه ایران، در اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران کننده بود. برخی از پژوهشگران، معتقدند که انحطاط و سقوط ساسانیان از دوره انوشیروان به بعد آغاز می‌شود.
  • دکتر مفتخری در این باره می‌نویسد: "اگر عصر انوشیروان را نقطه اوج قدرت ساسانیان به شمار آوریم، باید گفت: شمارش معکوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد. اصلاحاتی که در این دوره انجام شد، در جهت منافع طبقات فرودست جامعه نبود و حتی بیش از گذشته، بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل سیاسی و اجتماعی عمیق نمود و زمینه‌های شکست ساسانیان و پیروزی اعراب مسلمان را فراهم کرد"[۲].
  • شکی نیست که عوامل متعددی دست به دست هم داده و موجبات ضعف این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع اجتماعی، نگران کننده بود، وضعیت سیاسی، به علل مختلفی از جمله درگیری‌های داخلی برای کسب قدرت، متشنج بود و برخوردهای نظامی با رومیان، بر ضعف حکومت می‌افزود. همچنین، اوضاع دینی و تعصبات مذهبی نیز بر مشکلات این دوره افزوده بود. ما در این نوشتار به بررسی هر یک از این موارد پرداخته، تلاش می‌کنیم وضعیت ایران را در این دوره بررسی و ارزیابی کنیم[۳].

وضعیت اجتماعی

  • جامعه ایران در دوره ساسانی، جامعه‌ای طبقاتی بود. عبور از طبقه‌ای به طبقات بالاتر، تقریباً امری محال بود[۴].
  • شهید مطهری در این باره می‌نویسد: "اوضاع اجتماعی آن روز ایران، یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری که در این گونه اجتماعات هست. تا آنجا که حتی آتشکده‌های طبقات مختلف با هم فرق داشت. طبقات، بسته بود. هیچ‌کس حق نداشت از طبقه‌ای وارد طبقه دیگر شود. کیش و قانون آن روز، هرگز اجازه نمی‌داد که یک بچه کفش‌دوز یا کارگر بتواند باسواد شود. تعلیم و تربیت، تنها در انحصار اعیان‌زادگان و موبدزادگان بود"[۵].
  • عبدالحسین زرین‌کوب نیز می‌نویسد: "در جامعه ساسانی، هر فرد و خانواده دارای جایگاه و مقامی خاص بود و هیچ‌کس نمی‌توانست خواهان درجه‌ای برتر از آنکه بنا به مقتضیات به او تعلق داشت، باشد. پیشه‌وران، در شهرها و کشاورزان در روستاها، پست‌ترین طبقات به شمار می‌آمدند. دبیران و ارتشیان، در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و روحانیان زرتشتی، بعد از آنها بودند. خاندان ساسانی برترین طبقات بودند...."[۶].
  • در دوره ساسانیان، روستاییان بی‌آنکه پاداشی بگیرند در سپاه خدمت می‌کردند. شهریان، وضع بهتری داشتند. آنها نیز مانند روستاییان گزیت (جزیه) یا مالیات سرانه می‌دادند؛ اما از خدمت در سپاه معاف بودند[۷]. نامعلوم بودن پایه مالیاتی که هر شخص می‌بایست بپردازد، بهانه‌ای برای اخاذی و زیاده‌ستانی‌ها به دست می‌داد[۸].
  • سیاست دشوار مالیاتی که اواخر حکومت ساسانی و در دوره خسرو پرویز برای تأمین هزینه جنگ اعمال شد، فشار کمرشکنی بر رعایا تحمیل کرد، تا آنجا که به روایت تاریخ قم "مردم هلاک شدند و خراب گشتند تا غایت که کنیزکی به درهمی می‌فروختند"[۹]. محققان، همین امر را از علل ضعف و شکست ساسانیان دانسته‌اند[۱۰].
  • دکتر علمداری می‌نویسد: "گسترش وسیع فاصله طبقاتی، از یک سو و فساد دستگاه حکومتی و بی‌توجهی به نیازمندی‌های مردم از سوی دیگر، زمینه‌های شکست ساسانیان را فراهم کرد"[۱۱].
  • امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده کثیری از مردم ایران از حق مالکیت، ناچار، اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین سبب، جامعه ایرانی، در دوره ساسانی، هرگز متحد نبود. توده‌های عظیم مردم، همیشه ناراضی و نگران و محروم می‌زیستند[۱۲][۱۳].

اوضاع سیاسی

اوضاع دینی

  1. طریقه زروانیان؛
  2. طریقه کیومرثیان[۳۴].
  • به نظر می‌رسد آشکار شدن طریقه مانوی که از سال ۲۲۸ میلادی در ایران رواج یافته بود، همچنین طریقه مزدکی که از سال ۴۹۷ میلادی در ایران اعلام شده بود، در واقع اعتراضی بود به انحرافات و بدعت‌ها در طریقه رسمی زرتشتی، و البته این آیین‌ها طرفداران بسیاری در ایران داشتند. وجود این نهضت‌های دینی (مانوی و مزدکی) از عمده‌ترین دلایل ضعف ساسانیان شمرده شده است، عاملی که به شکاف بیشتر در جامعه انجامید[۳۵][۳۶].
  • رواج خرافات در آیین زرتشتی، کاملاً مشهود بود. در دوره ساسانیان و در آیین زرتشتی، آتش، دختر خورشید شناخته می‌شد[۳۷]. آتش اجاق، هرگز نمی‌بایست خاموش می‌شد و نور آفتاب، هرگز نباید بر آتش می‌تابید و آب نباید با آتش ملاقات می‌کرد و ظروف فلزی نباید زنگ می‌زند؛ زیرا فلزات، مقدس بودند. چیزی که در تطهیر مؤثرتر از آب شمرده می‌شد، بول گاو بود[۳۸][۳۹].

وضعیت علوم در دوره ساسانی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت، ص۳۱۱.
  2. حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۷.
  3. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۳.
  4. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۲۷.
  5. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.
  6. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۱۰.
  7. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۶۸.
  8. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۸۰.
  9. محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص۱۸۰.
  10. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.
  11. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۲-۳۰۳.
  12. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۶۸ به نقل از سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۶-۴۷.
  13. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۵.
  14. حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.
  15. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.
  16. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.
  17. تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.
  18. تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.
  19. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.
  20. ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.
  21. عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.
  22. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۵۶.
  23. عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.
  24. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۶.
  25. احسان یار شاطر و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ص۲۶۹.
  26. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۹.
  27. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۷.
  28. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.
  29. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۹.
  30. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۷.
  31. عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۴-۵۵.
  32. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸.
  33. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۳.
  34. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰ به نقل از تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۲۴-۲۰.
  35. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۱۱.
  36. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸.
  37. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰؛ تعظیم، تقدیس و پرستش آتش یکی از مسائل مهم و قابل توجه درباره نظام فکری و اعتقادی و علمی زرتشتیان مقارن ظوهر اسلام محسوب می‌شد. همان، ص۲۱۰.
  38. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰-۱۹۲.
  39. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
  40. سید حسن نصر، علم و تمدن در اسلام، ص۱۹۴.
  41. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص۲۲.
  42. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.
  43. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰.