کاربر:Jokar/صفحه تمرین 7: تفاوت میان نسخهها
جز (←فوائد و آثارایمان) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
==کم و زیاد شدن ایمان== | ==کم و زیاد شدن ایمان== | ||
[[آیات]] و [[روایات]] پرشماری بر این [[حقیقت]] که [[ایمان]] دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ [[گواهی]] میدهند؛ از جمله آنجا که [[خداوند]] در قرآن میفرماید: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ}}<ref>«تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.</ref><ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید» سوره انفال، آیه ۲</ref>، ودر روایت هست که: [[خداوند]]، [[ایمان]] را بر هفت بخش تقسیم کرده است: [[نیکی]]، [[صدق]]، [[یقین]]، [[رضا]]، وفا، [[علم]] و [[بردباری]]، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، [[مؤمن]] کامل است<ref>بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴</ref> و در [[روایت]] دیگری اینچنین آمده که [[ایمان]] را ده درجه است مانند نردبان که [[مؤمن]] یک به یک آنها را طی میکند<ref>{{متن حدیث|إِنَ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر}} الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.</ref>، بدین سان، [[مراتب ایمان]] نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود، آنها برای گفتۀ خود [[ادله]] ای هم اقامه کردهاند: از جمله استشهاد به آیه: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref>، با توجه به معنای آیه مشخص میشود امکان کم و زیاد شدن و از بین رفتن ایمان وجود دارد<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.</ref>..<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 406-407</ref> | |||
==رابطهی کفر و ایمان== | ==رابطهی کفر و ایمان== | ||
با توجه به آموزههای قرآنی، [[ایمان]] در برابر [[کفر]] قرار دارد که گونهای از [[ظلم]] است | با توجه به آموزههای قرآنی، [[ایمان]] در برابر [[کفر]] قرار دارد که گونهای از [[ظلم]] است<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}، «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند» سوره آل عمران، آیه ۸۶</ref>؛ زیرا [[کافر]] با [[محروم]] نمودن خود از [[حقیقت]]، [[ستم]] میکند. بنابراین [[ایمان]] یعنی دوری نمودن از [[ظلم]] به خود، همراه با [[جدیت]] در [[طلب]] [[حقیقت]] و [[صداقت]] در [[پذیرش]] آن (در صورت روشن شدن آن). از [[تقابل]] [[کفر]] و [[تقوا]]<ref>{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}} «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> و با توجه به معنای [[تقوا]] (دور نگه داشتن خود از [[رذائل اخلاقی]])، فهمیده میشود [[کفر]] گونهای از [[آلوده]] بودن به [[رذائل اخلاقی]] است و در نتیجه [[ایمان]] که در مقابل [[کفر]] است به معنای دور نگه داشتن خود از [[رذائل اخلاقی]] است<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | ||
از [[تقابل]] [[کفر]] و [[تقوا]]{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}} | |||
از نگاه [[قرآن]]، [[کافران]] کسانی هستند که تنها دنبال متنعم شدن از [[دنیا]] و خوردن در [[دنیا]] به مانند چارپایان هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ}}<ref> «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار میشوند و همچون چارپایان میخورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.</ref>؛ یعنی هیچگونه مسئولیت [[اخلاقی]] اعم از [[اخلاق]] [[معرفتشناسی]] و یا [[اخلاق]] [[رفتاری]] [[احساس]] نمیکنند. بنابراین [[مؤمن]] کسی است که مسؤلیتهای [[اخلاقی]] خود را به خوبی انجام میدهد. به این معنا که در بُعد [[اخلاق]] [[معرفتشناسی]]، خود را موظف میبیند که [[حق]] را بشناسد و طالب آن باشد و هر جا [[حق]] برایش روشن شد آنرا بپذیرد و بر طبق آن [[رفتار]] خود را تنظیم کند<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | از نگاه [[قرآن]]، [[کافران]] کسانی هستند که تنها دنبال متنعم شدن از [[دنیا]] و خوردن در [[دنیا]] به مانند چارپایان هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ}}<ref> «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار میشوند و همچون چارپایان میخورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.</ref>؛ یعنی هیچگونه مسئولیت [[اخلاقی]] اعم از [[اخلاق]] [[معرفتشناسی]] و یا [[اخلاق]] [[رفتاری]] [[احساس]] نمیکنند. بنابراین [[مؤمن]] کسی است که مسؤلیتهای [[اخلاقی]] خود را به خوبی انجام میدهد. به این معنا که در بُعد [[اخلاق]] [[معرفتشناسی]]، خود را موظف میبیند که [[حق]] را بشناسد و طالب آن باشد و هر جا [[حق]] برایش روشن شد آنرا بپذیرد و بر طبق آن [[رفتار]] خود را تنظیم کند<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | ||
==(رابطه)اسلام و ایمان== | ==(رابطه)اسلام و ایمان== | ||
بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛ | بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛ | ||
[[ایمان]] و [[اسلام]] به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا [[ایمان]] در لغت به معنای [[تصدیق]] است<ref> راهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹</ref> و [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]]<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، "سلم"</ref>، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو [[اختلاف]] وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از: | |||
[[ایمان]] و [[اسلام]] به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا [[ایمان]] در لغت به معنای [[تصدیق]] است و [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]]، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو [[اختلاف]] وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از: | |||
#برخی از علما همچون شیخ طوسی(ره)<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸</ref> قائلند [[اسلام]] و [[ایمان]] یکی است، [[ادله]] ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از: | #برخی از علما همچون شیخ طوسی(ره)<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸</ref> قائلند [[اسلام]] و [[ایمان]] یکی است، [[ادله]] ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از: | ||
## [[اسلام]] و [[ایمان]] هر دو در [[شرع اسلام]]، اسم برای کسانی قرار داده شدهاند که [[شایسته]] مدحاند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این [[دلیل]] درست نیست، زیرا صرف برای [[مدح]] بودن دو واژه [[دلیل]] بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب [[مدح]]، امور متعددی میتواند باشد. | ## [[اسلام]] و [[ایمان]] هر دو در [[شرع اسلام]]، اسم برای کسانی قرار داده شدهاند که [[شایسته]] مدحاند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این [[دلیل]] درست نیست، زیرا صرف برای [[مدح]] بودن دو واژه [[دلیل]] بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب [[مدح]]، امور متعددی میتواند باشد. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۰۰: | ||
##بعد از مرتبۀ سوم [[ایمان]]، مرتب، چهارم [[اسلام]] قرار دارد که [[عنایت]] و [[موهبت الهی]] این [[حقیقت]] را به او نشان میدهد که [[مالکیت]] فقط برای [[مال]] خداست و بعد از آن مرتبه چهارم [[ایمان]] قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و [[افعال]] [[بنده]] [[مؤمن]] است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref> | ##بعد از مرتبۀ سوم [[ایمان]]، مرتب، چهارم [[اسلام]] قرار دارد که [[عنایت]] و [[موهبت الهی]] این [[حقیقت]] را به او نشان میدهد که [[مالکیت]] فقط برای [[مال]] خداست و بعد از آن مرتبه چهارم [[ایمان]] قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و [[افعال]] [[بنده]] [[مؤمن]] است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref> | ||
# عده ای دیگر قائلاند که گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند: {{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴. </ref> | # عده ای دیگر قائلاند که گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند: {{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴. </ref> | ||
==اصناف مؤمنین== | ==اصناف مؤمنین== | ||
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در قرآن درموردش میفرماید: {{متن قرآن|مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا}}<ref> احزاب/23</ref>، ایشان همان دسته هستند که نه هراسهای دنیا و نه هراسهای آخرت به آنها نمیرسد، و شفاعت میکنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج میشوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت میشوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد ویا دیگری را شفاعت کند.<ref> محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16</ref>.<ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>.<ref>{{منبع}}</ref> | در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در قرآن درموردش میفرماید: {{متن قرآن|مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا}}<ref> احزاب/23</ref>، ایشان همان دسته هستند که نه هراسهای دنیا و نه هراسهای آخرت به آنها نمیرسد، و شفاعت میکنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج میشوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت میشوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد ویا دیگری را شفاعت کند.<ref> محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16</ref>.<ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>.<ref>{{منبع}}</ref> | ||
==چیستی مؤمن== | ==چیستی مؤمن== | ||
بسته به تعاریفی که [[متکلمان]] از [[ایمان]] کردهاند، "[[مؤمن]]" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور [[شیعه]]، [[مؤمن]] کسی است که به [[توحید]] و لوازم آن ـ [[نبوت]]، [[معاد]]، [[امامت]] و همه آن چیزی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آورده است ـ [[باور]] داشته و با زبان بدان [[اقرار]] کند. در نظرگاه [[قرآنی]]، [[باور]] و [[یقین]] به [[تنهایی]] کافی نیست؛ همان گونه که [[اقرار زبانی]] به [[تنهایی]] کافی نیست. | بسته به تعاریفی که [[متکلمان]] از [[ایمان]] کردهاند، "[[مؤمن]]" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور [[شیعه]]، [[مؤمن]] کسی است که به [[توحید]] و لوازم آن ـ [[نبوت]]، [[معاد]]، [[امامت]] و همه آن چیزی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آورده است ـ [[باور]] داشته و با زبان بدان [[اقرار]] کند. در نظرگاه [[قرآنی]]، [[باور]] و [[یقین]] به [[تنهایی]] کافی نیست؛ همان گونه که [[اقرار زبانی]] به [[تنهایی]] کافی نیست.در [[کلام]] و [[فقه]] [[شیعه]]، [[اعتقاد به امامت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} از ارکان [[ایمان]] است و بدون آن، [[مؤمن]] نخواهد بود هر چند به او [[مسلمان]] گویند. در [[عرف]] [[مردم]]، کسی را [[مؤمن]] گویند که [[اهل]] [[تعبد]] و [[عبادت]] است و به [[واجبات]] و [[مستحبات]] [[دینی]] پایبندی میکند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۳۴</ref>. | ||
در [[کلام]] و [[فقه]] [[شیعه]]، [[اعتقاد به امامت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} از ارکان [[ایمان]] است و بدون آن، [[ | |||
==آفات ایمان== | ==آفات ایمان== |
نسخهٔ ۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۰۹
ایمان، باور قلبی و تصدیق به تمام فرمودههای پیامبر اکرم(ص) و امامان دوازده گانهی بعد از اوست. فقهای شیعه ایمان را شرط قبولی تمام اعمال عبادی میدانند و معتقدند که تقلید در ایمان راه ندارد. طبق نظر علما و متکلمین شیعه، ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند.
معناشناسی ایمان
واژه ایمان در لغت عربی به معانی آرامش، اطمینان قلب، نبود ترس و تصدیق آمده است[۱] و در اصطلاح، باور واعتقاد به تمام آنچه که پیامبر (ص) از طرف خدا بر مردم آورده، میباشد. علمای امامیه علاوه بر این معنا طبق روایات، قائلند که ایمان یعنی عقیده به امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و ائمهی (ع) بعد از اوست و مؤمن، به معنای شیعه به کار میرود. با این تعریف، همۀ آنان که مؤمناند، مسلماناند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست.[۲]
در اصطلاح متکلمین و اندیشمندان اسلامی برای ایمان معانی دیگری ازجمله :علم و معرفت[۳]، عمل(جوارحی)تنها، تصدیق قلبی واقرار زبانی و عمل جوارحی که در سخنی از امیرالمومنین(ع) در تعریف ایمان بدان اشاره میکنند[۴]، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و یا به معنای تصدیق قلبی، به تمام آموزه های حضرت محمد(ص) و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم(ع)، نقل کرده اند.[۵]
ماهیت و ارکان ایمان
در این باره که ایمان دینی بر چه پایه یا پایههایی بنا میشود، متکلمان شیعه چند نظریه مطرح ساختهاند. برخی بر آن اند که ایمان تنها یک رکن دارد و آن، همان باور قلبی است. بنابر این نظرگاه، ایمان، تصدیق به قلب است، و اقرار زبان و عمل به ارکان در تحقق آن نقشی ندارند[۶].[۷]
اما برخی متکلمان شیعه ایمان را دارای دو رکن دانستهاند: باور قلبی و اقرار زبانی. اینان معتقدند که ایمان، عبارت از تصدیق به قلب و زبان است و تصدیق قلبی هر چند لازم است، ولی کافی نیست؛ زیرا خداوند فرموده است: "با اینکه [فرعونیان] در دل یقین داشتند، از روی کبر و ستم، آن را انکار کردند(وبه زبان نیاوردند)"[۸]. اقرار زبانی نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا خداوند فرموده است: "اعراب گفتند: ایمان آوردیم. به آنان بگو: ایمان نیاوردهاید؛ بلکه بگویید اسلام آوردهایم"[۹]. این کسان به زبان بر یگانگی خدا و نبوت و معاد گواهی میدادند؛ ولی خداوند با صراحت، آنان را بیایمان میخواند. پس میتوان دریافت که ایمان بر دو پایه باور و اقرار بنا شده است و هیچ یک به تنهایی کافی نیست[۱۰].
اگر چه از مجموع آیات، روایات و نیز دیدگاههای دانشمندان شیعه بر میآید که ایمان سه پایه دارد: باور قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان بدنی[۱۱]، اما با این حال باید دانست که برای ایمان ارکان دیگری هم ذکر شده، از جمله در روایتی از امام علی (ع) آمده است که ایمان بر چهار رکن استوار است: صبر و یقین و عدل و جهاد[۱۲]. برخی متکلمان نیز پنج رکن برای ایمان برشمردهاند: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد[۱۳]. برخی دیگر بر آناند که ایمان افزون بر باور، اقرار و عمل، رکنی دیگر نیز دارد و آن عبارت است از تبلیغ و نشر آیین حق و اقامه دلیل بر مبانی دین و زدودن شک و تردید از قلب بندگان[۱۴].
متعلقات ایمان
متکلمین امامیه به طور کلی ایمان به اصول مذهب شیعه یعنی توحید، نبوت، معاد ، عدل و امامت امامان دوازده گانه(ع)را از لوازم و متعلقات ایمان می دانند. البته برای ایمان مصادیق و لوازم دیگری هم وجود دارد که درآیات و روایات بدان اشاره شده است ؛ازجمله مصادیق ایمان در قرآن کریم : ایمان به خدا، ایمان به همه پیامبران، ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتابهای آسمانی، ایمان به روز قیامت، ایمان به فرشتگان و ایمان به غیب، در روایات هم محبت اهل البیت (ع) و در برخی دیگر از روایات ولایت اهل بیت(ع) از لوازم ایمان به شمار آمده است. شاید کامل ترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را دربر بگیرد، تعریفی باشد که جناب طبرسی در تفسیر مجمع البیان فرموده اند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب نموده است[۱۵]
مراتب ایمان
بسیاری از آیات و روایات بر این حقیقت که ایمان دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ گواهی میدهند و اکثر بزرگان قائلند امکان زوال ایمان وجود دارد و برای این گفتۀ خود ادله ای هم از آیات و روایات اقامه کرده اند از جمله:
ادله قرآنی
از جمله آیاتی که علما برای اینکه ایمان قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ به آن استدلال کرده اند، این آیه کریمه است: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا[۱۶]، با توجه به واژهیازْدَادُوا و معنای آیه مشخص میشود که امکان کم و زیاد شدن و از بین رفتن ایمان وجود دارد.[۱۷]
در جای دیگری خداوند در قرآن میفرماید: لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ[۱۸].[۱۹]، وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا[۲۰]، با توجه به دو واژهی لِيَزْدَادُو و زَادَتْهُمْ و معنای هر دو آیه مشخص میشود که ایمان قابل افزایش است.
ادله روایی
در احادیث اهل البیت(ع) هم به این قابلیت افزایش و کاهش ایمان اشاره شده است از جمله این روایتها که: خداوند، ایمان را بر هفت بخش تقسیم کرده است: نیکی، صدق، یقین، رضا، وفا، علم و بردباری، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، مؤمن کامل است[۲۱] و در روایت دیگری اینچنین آمده که ایمان را ده درجه است مانند نردبان که مؤمن یک به یک آنها را طی میکند[۲۲]، بدین سان، مراتب ایمان نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود.[۲۳]
اقسام ایمان
ایمان از جهات گوناگون دارای اقسامی است:
- از حیث دوام و بقا به ثابت و عاریتی تقسیم میشود: نوعی از ایمان، ایمانی است مستقرّ که در عمق دلها ثابت و برقرار است و نوع دیگر ایمانی که به صورت عاریه تا زمان معیّنی میان دلها و سینهها در نوسان است[۲۴]. ایمان ثابت، ایمانی است که به حد ملکات نفسانی رسیده و در اعماق جان ریشه دوانده، اما ایمان عاریتی به این درجه از ثبوت نرسیده است.[۲۵]
- از حیث رتبه و مقام، ایمان به قلبی، زبانی و عملی تقسیم شده است[۲۶].[۲۷]
- ایمان در یک تقسیم دیگر به عقلی و قلبی تقسیم شده است: ایمان عقلی، عبارت از مجموعه معارفی است که عقل انسانی به آن یقین پیدا میکند. معارف مربوط به مبدأ، معاد، نبوّت، امامت و... در این شمار است. قرآن کریم به طور کلی به این مجموعه عناوین "اسلام" میگوید[۲۸] و ایمانهای عموم مردم، از همین نوع است. اینگونه از ایمان نیز، بدون تردید آدمی را از مخالفت اوامر الهی باز میدارد. ایمان قلبی، نوری الهی و هدایتی ویژه است که برای احیاء قلب انسان و جلا دادن او، از سوی خداوند گسیل و در نفوس مؤمن مستقر میشود. این ایمان، با اجتناب از مراتب ضعیف محرّمات و انجام مراحل پائینتر واجبات، در قلب آغاز و اندک اندک رشد مینماید؛ تا سرانجام با حصول "ایمان قلبی"، آدمی از تمامی محرّمات و مکروهات و حتّی مباحات اجتناب ورزد[۲۹].
فوائد و آثارایمان
در قرآن و حدیث آثار و فواید زیادی برای ایمان ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:
قرآن
قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- سرمایه رستگاری، رهایی از عذاب دوزخ، موجب آمرزش گناهان و ورود در بهشت[۳۰]
- بهره مند شدن از رحمت الهی و هدایت[۳۱].[۳۲]
- نورانیت مؤمن در قیامت[۳۳]
- مؤمنان هراس و ناراحتی به خود راه نمیدهند[۳۴]
- بخشش الهی و رزق فراوان[۳۵]
حدیث
پروردگار مهربان آثار دنیوی فراوانی را برای ایمان قرار داده است تا دلهای افراد را نسبت به ایمان و تسلیم در برابر حق متمایل سازد.
برتری دعای مؤمن
امام زین العابدین (ع) در خصوص دعا کردن مؤمن می فرمایند: مؤمن کسی است که دعای او بدون یکی از این سه اثر نیست، یا برایش ذخیره میگردد، یا در دنیا برآورده میشود و یا بلائی از او (به واسطه دعا کردنش) که می خواست به او برسد بگردانده میشود.[۳۶].
صلابت
از ویژگیهای فردی که نور ایمان در وجودش تجلی یافته است، صلابت است، در این خصوص امام کاظم (ع) میفرمایند: «ان المومن اعزمن الجبل، الجبل یستفل بالمعاول، و المومن لا یستفل دینه بشیء»[۳۷]، در اینجا امام(ع) میفرمایند که مؤمن از کوه سخت تر است چرا که کوه با ضربات تیشه شکاف بر میدارد اما دین مؤمن با هیچ چیز شکاف نمیخورد.
دفع بلایا
با توجه به روایات مصومین (ع) یکی از بزرگترین آثار اجتماعی ایمان، دفع بلایا از جامعه به واسطه ایمان است، چرا که در روایات متعدد از معصومین (ع) اینطور آمده که خداوند جامعهای را که در آن افراد با ایمان حضور داشته باشند عذاب نمیکند، و یا در برخی روایات آمده که گاهی خداوند شهری را به واسطه وجود یک مؤمن از نابودی نگاه میدارد.[۳۸]
نجات در دنیا و آخرت
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: خداوند مؤمن را از فتنه ها و حوادث دنیا در امان قرار نداده است، ولی او را از گمراهی در دنیا و بدبختی در آخرت نجات میدهد.[۳۹]
آرامش و امنیت
نتیجه نهایی ایمان داشتن، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعهای که همه افراد آن با یکدیگر روابط صحیح، و بدور از گناه و ظلم دارند چطور ممکن است که امنیت و آرامش نداشته باشند، در اینباره امام صادق (ع) میفرمایند: برای هر کس، چیزی است که با او آرامش مییابد ومؤمن به برادر مؤمنش آرامش مییابد همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش می یابد.[۴۰] [۴۱][نیازمند منبع]
برای ایمان آثار و کارکردهایی در نهج البلاغه ذکر شده است. برای مثال، شهود غیب و خدابینی یکی از آنهاست. در نهج البلاغه سخن از آن است که چشمها خدا را همچون اجسام درنمییابند، امّا دلها در پرتو ایمان راستین او را درخواهند یافت[۴۲]. از دیگر کارکردهای ایمان، شرکزدایی شکزدایی است. امام میفرماید: بدو ایمان داریم، ایمان کسی که غیبها را به چشم دیده است و بر آنچه وعده دادهاند، آگاه شده؛ ایمانی که اخلاص آن شرک را زدوده است و یقین ان شک را زایل کرده[۴۳][۴۴].
نشانههای ایمان
با توجه به کلام امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه، نشانهها و شاخصههای شخص با ایمان در چهار چیز است:
- ظاهر عمومی و چهره: شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوه وی در دلش[۴۵].[۴۶]
- قلب: ایمان هیچ بندهای راستین نخواهد بود مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست[۴۷]، به بیان دیگر اعتماد او به قدرت الهی همواره بیش از داشتههای خود باشد[۴۸]
- عقل: شرط ایمان و نشانه بارز مؤمن، عقلانیت اوست. در واقع تا کسی خردمند نباشد، مؤمن نمیشود[۴۹]
- عمل (شامل گفتار و کردار): در حوزه عمل (گفتار و کردار) از جمله نشانههای مؤمن آن است که زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی تدبیر[۵۰][۵۱].
البته با توجه به روایات، ایمان شاخصههای دیگری هم دارد، همچون حدیثی که از پیامبر اکرم (ص) منقول است: انسان مؤمن نیست مگر آن که دلش بازبانش یکی باشد وزبانش با دلش و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد.[۵۲]
کم و زیاد شدن ایمان
آیات و روایات پرشماری بر این حقیقت که ایمان دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ گواهی میدهند؛ از جمله آنجا که خداوند در قرآن میفرماید: لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ[۵۳][۵۴]، وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا[۵۵]، ودر روایت هست که: خداوند، ایمان را بر هفت بخش تقسیم کرده است: نیکی، صدق، یقین، رضا، وفا، علم و بردباری، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، مؤمن کامل است[۵۶] و در روایت دیگری اینچنین آمده که ایمان را ده درجه است مانند نردبان که مؤمن یک به یک آنها را طی میکند[۵۷]، بدین سان، مراتب ایمان نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود، آنها برای گفتۀ خود ادله ای هم اقامه کردهاند: از جمله استشهاد به آیه: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا[۵۸]، با توجه به معنای آیه مشخص میشود امکان کم و زیاد شدن و از بین رفتن ایمان وجود دارد[۵۹]..[۶۰]
رابطهی کفر و ایمان
با توجه به آموزههای قرآنی، ایمان در برابر کفر قرار دارد که گونهای از ظلم است[۶۱]؛ زیرا کافر با محروم نمودن خود از حقیقت، ستم میکند. بنابراین ایمان یعنی دوری نمودن از ظلم به خود، همراه با جدیت در طلب حقیقت و صداقت در پذیرش آن (در صورت روشن شدن آن). از تقابل کفر و تقوا[۶۲] و با توجه به معنای تقوا (دور نگه داشتن خود از رذائل اخلاقی)، فهمیده میشود کفر گونهای از آلوده بودن به رذائل اخلاقی است و در نتیجه ایمان که در مقابل کفر است به معنای دور نگه داشتن خود از رذائل اخلاقی است[۶۳].
از نگاه قرآن، کافران کسانی هستند که تنها دنبال متنعم شدن از دنیا و خوردن در دنیا به مانند چارپایان هستند: وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ[۶۴]؛ یعنی هیچگونه مسئولیت اخلاقی اعم از اخلاق معرفتشناسی و یا اخلاق رفتاری احساس نمیکنند. بنابراین مؤمن کسی است که مسؤلیتهای اخلاقی خود را به خوبی انجام میدهد. به این معنا که در بُعد اخلاق معرفتشناسی، خود را موظف میبیند که حق را بشناسد و طالب آن باشد و هر جا حق برایش روشن شد آنرا بپذیرد و بر طبق آن رفتار خود را تنظیم کند[۶۵].
(رابطه)اسلام و ایمان
بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛
ایمان و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا ایمان در لغت به معنای تصدیق است[۶۶] و اسلام به معنای انقیاد و خشوع[۶۷]، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو اختلاف وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از:
- برخی از علما همچون شیخ طوسی(ره)[۶۸] قائلند اسلام و ایمان یکی است، ادله ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از:
- اسلام و ایمان هر دو در شرع اسلام، اسم برای کسانی قرار داده شدهاند که شایسته مدحاند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این دلیل درست نیست، زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب مدح، امور متعددی میتواند باشد.
- بر اساس آیۀ فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۶۹] اگر ایمان و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری صحیح نبود. در این مورد نیز باید گفت: آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر اجتماع اسلام و ایمان در برخی موارد اثبات میشود.
- شیخ مفید(ره) و برخی دیگرقائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست[۷۰]. ادلۀ این گروه نیز عبارت است از:
- لفظ ایمان از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی.
- آیۀ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا[۷۱] دال بر تغایر است.
- آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»[۷۲].
- روایات: امام صادق(ع) میفرماید: «الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ»[۷۳].
- گروهی هم میگویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع اسلام و ایمان یکی است. به دلیل آیه: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۷۴].
- برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
- نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار میگیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
- مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
- پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم میشود و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدا را عبادت میکند، گویا او را میبیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد، چنانکه خداوند میفرماید: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[۷۵].
- بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط برای مال خداست و بعد از آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ[۷۶].[۷۷]
- عده ای دیگر قائلاند که گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند: «الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل»[۷۸].[۷۹]
اصناف مؤمنین
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در قرآن درموردش میفرماید: مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا[۸۰]، ایشان همان دسته هستند که نه هراسهای دنیا و نه هراسهای آخرت به آنها نمیرسد، و شفاعت میکنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج میشوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت میشوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد ویا دیگری را شفاعت کند.[۸۱].[۸۲].[۸۳]
چیستی مؤمن
بسته به تعاریفی که متکلمان از ایمان کردهاند، "مؤمن" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور شیعه، مؤمن کسی است که به توحید و لوازم آن ـ نبوت، معاد، امامت و همه آن چیزی که پیامبر اسلام(ص) آورده است ـ باور داشته و با زبان بدان اقرار کند. در نظرگاه قرآنی، باور و یقین به تنهایی کافی نیست؛ همان گونه که اقرار زبانی به تنهایی کافی نیست.در کلام و فقه شیعه، اعتقاد به امامت امامان معصوم(ع) از ارکان ایمان است و بدون آن، مؤمن نخواهد بود هر چند به او مسلمان گویند. در عرف مردم، کسی را مؤمن گویند که اهل تعبد و عبادت است و به واجبات و مستحبات دینی پایبندی میکند[۸۴].
آفات ایمان
با توجه به روایات برخی از رذیلتهای اخلاقی ماننددروغگوییی ، حسد و غضب ازبین برندهی ایمان است
با توجه به مبانیای که علمای شیعه از آیات و روایات به دست آوردهاند باید گفت که اگر ایمان را تصدیق قلبی مبتنی بر معرفت بدانیم که امر اختیاری است، امکان زوال آن روشن است و بر اساس دیدگاههایی که عمل را ایمان یا جزء ایمان میداند، امکان زوال ایمان قابل انکار نیست، بر اساس دیدگاهی که ایمان را معرفت یقینی میداند نیز امکان زوال ایمان وجود دارد، زیرا معرفت امر نظری است و با ایجاد شبهه و شک در مقدمات آن، یقین و معرفت نیز زایل میشود.
با برررسی روایات هم به همین مطلب میرسیم که امکان زوال ایمان وجود دارد؛ روایاتی که اشاره دارند که برخی از رذیلتهای اخلاقی ازبین برندهی ایمان است از جمله:
- دروغگویی: «إِنَّ الْكِذْبَ هُوَ خَرابُ الْايْمانِ»[۸۵]،در این روایت امام معصوم (ع) به طور صریح میفرمایند که دروغ، ازبین برندهی ایمان است.
- حسد: «إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ»[۸۶]، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در این حدیث با ذکر یک مثال میفرمایند: همانطوری که آتش هیزم را ازبین میبرد، حسد هم ایمان را نابود میکند.
- غضب: «الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل»[۸۷]، این روایت هم با ذکر مثال زوال پذیری ایمان را میرساند که چطور سرکه عسل را تباه میکند، غضب هم همانطور ایمان را از بین میبرد.
در روایات دیگری از امام صادق (ع) بعضی از مواردی که باعث تباهی ایمان میشود را اینطور بیان میکنند: بی گمان بنده به سبب یکی از پنج کاری که، همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج میشود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب گناهان کبیره.[۸۸].
گناهان وموارد متعدد دیگری نیز در کلام معصومین (علیهم اسلام) به عنوان آفت ایمان شمرده شده است، از جمله: دوروئی[۸۹]، مکر[۹۰]، سوءظن[۹۱]، بداخلاقی[۹۲] و موارد متعدد دیگر.[۹۳] [۹۴] [۹۵]
تقلید در ایمان
طبق نظر اندیشمندان شیعه ایمان برای تمام اعمال عبادی ازجمله: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، اجتهاد، امام جماعت، قضاوت و ... لازم و شرط صحت و قبولی این اعمال است و همچنین بر این باورند که تقلید در ایمان، کافی نیست و باید قلبا به آن برسند و اجبار در آن راه ندارد.
فقهای اهل سنت، تقلید در ایمان را درست میدانند اما معتزله، اشاعره و امامیه آن را صحیح نمیدانند. برخی ادلۀ صحت تقلید در ایمان عبارت است از:
- ایمان همان تصدیق است و این تصدیق وجود پیدا کرده است بدون اینکه با آنچه که موجب کفر است مقارن باشد. منتها باید دانست: درست که ایمان همان تصدیق است، لکن تصدیق مبتنی بر معرفت است و در تقلید حصول معرفت وجود ندارد.
- در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است: مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا[۹۶] و تفکر باب جدال را میگشاید، پس جایز نیست. اما باید دانست هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل: وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ[۹۷]؛ نه جدال به حق که به آن امر شده است: وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۹۸].
اما برخی از ادلۀ عدم صحت تقلید نیز عبارتاند از:
- آیات قرآن: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۹۹]. از سوی دیگر در آیات بسیاری انسانها به تفکر فرا خوانده شدهاند.
- اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است.
در مجموع میتوان گفت: تقلید در همه مسایل اعتقادی، حتی وجود خداوند جایز نیست و به تسلسل میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی استدلال باشد، میتوان در مسایل پیچیده به اهل خبره رجوع کرد و در نتیجه تقلید در تفاصیل اعتقادات جایز و در اصول آن جایز نیست[۱۰۰].
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغة، واژه «أمن»، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۵/کتاب العین، واژه «أمن»، ج۸ ص۳۸۹/ لسان العرب، واژه «أمن»، ج۱۳ ص۲۱
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴/فرهنگ فقه فارسی، «ایمان»، ج۱، ص۷۸۷
- ↑ اسفار،صدرالدین شیرازی: 1386، 6: 7- 8
- ↑ «وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ (علیه السلام): الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»، نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷
- ↑ مقاله عبدالله ابراهیم زاده آملی؛فصلنامه کلام اسلامی
- ↑ تمهید الاصول، ۲۹۳؛ ضمیمه تفسیر ابوالفتوح رازی، ۱۱؛ نثر طوبی فی الفاظ القرآن، ۴۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 72
- ↑ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ۳۰۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۲/ ۶۵۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 72-73.
- ↑ اصول کافی، ۳/ ۸۳.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ۲/ ۶۵۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۲۰/ ۲۷۸.
- ↑ ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۱۹۸.
- ↑ «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
- ↑ «تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.
- ↑ ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.
- ↑ «و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید» سوره انفال، آیه ۲
- ↑ بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴
- ↑ «إِنَ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر» الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 406-407
- ↑ «فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 158
- ↑ «الايمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأركانِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ٢٢٧
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۱۵۸.
- ↑ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ، «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ سوره صف، آیه ۱۰ ـ ۱۲يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ، اى کسانى که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتى راهنمائى کنم که شما را از عذاب دردناک رهائى مى بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید; این براى شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!(اگر چنین کنید) گناهانتان را مى بخشد و شما را در باغ هائى از بهشت داخل مى کند که نهرها از زیر درختانش جارى است و در مسکن هاى پاکیزه در بهشت جاویدان جاى مى دهد; و این پیروزى عظیم است
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۳۷فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا، پس اگر آنها هم به آنچه شما بدان ایمان آورده اید ایمان آوردند مسلما هدایت یافته اند
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۷۵، فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا، اما کسانی که به خدا ایمان آوردند و به اومتمسک شدند، پس بزودی آنها را در رحمت و فضل خود داخل می گرداند وآنها را بسوی صراط مستقیم هدایت می کند
- ↑ سوره حدید، آیه، 57، يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ، روزی که مردان و زنان مؤمن شعشعه نور ایمانشان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد (و آنان را مژده دهند که) امروز شما را به بهشتی که نهرها زیر درختانش جاری است بشارت باد که در آن بهشت جاودان خواهید بود. این همان سعادت و پیروزی بزرگ است
- ↑ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ.... وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و ... آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس (از آینده) و اندوه (از گذشته) نخواهند داشت
- ↑ سوره حج، آیه ۵۰، فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ، پس آنان كه ایمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، آمرزش و روزى نيكو براى ايشان خواهد بود
- ↑ «المؤمنُ مِن دُعائهِ على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ»، حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص 287
- ↑ مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 89
- ↑ محمد، کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 69
- ↑ «لَمْ یؤمِنْ اللهُ مؤمنٌ مِنْ هزاهِزِ الدُّنیا، وَلكنِّهُ آمَنَهُ مِنْ العُمی فیها وَالشّقاءٍ فِی الآخرةِ، اصول كافی، ج 5، ص 89»
- ↑ محمد حکیمی،الحیاه،ج1،ص268
- ↑ سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون
- ↑ «لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٩
- ↑ «وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ عَايَنَ الْغُيُوبَ وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ إِيمَاناً نَفَى إِخْلَاصُهُ الشِّرْكَ وَ يَقِينُهُ الشَّكَّ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱٤
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 159.
- ↑ «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»، مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه او در دل اوست، نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 157.
- ↑ «لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه»، ايمان بنده خدا صادق نباشد تا آن گاه كه، به آنچه در دست خداوند است، اعتمادش بيشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست، نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰
- ↑ [دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 157
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 157
- ↑ «لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 157.
- ↑ «إن الرجل لایکون مومنا حتی یکون قلبه مع لسانه سواء ویکون لسانه مع قلبه سواء ولایخالف قوله عمله»، محمد، محمدی ری شهری، همان، ص 365
- ↑ «تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.
- ↑ ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.
- ↑ «و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید» سوره انفال، آیه ۲
- ↑ بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴
- ↑ «إِنَ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر» الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.
- ↑ «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 406-407
- ↑ كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ، «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند» سوره آل عمران، آیه ۸۶
- ↑ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
- ↑ عصیانی، علی رضا، مقاله «ایمان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار میشوند و همچون چارپایان میخورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.
- ↑ عصیانی، علی رضا، مقاله «ایمان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ راهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، "سلم"
- ↑ شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸
- ↑ «آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵ ـ ۳۶
- ↑ شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴
- ↑ سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ سوره احزاب، آیه: ۳۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۲۵.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ۳
- ↑ «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
- ↑ اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴.
- ↑ احزاب/23
- ↑ محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16
- ↑ مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون
- ↑ [نیازمند منبع]
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۴
- ↑ بحارالانوار، ج 72، ص 247
- ↑ ؛ حسد ایمان را میخورد همانگونه که آتش هیزم را از بین میبرد، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶
- ↑ مجمع الفائده، محقق اردبیلی، ج 12، ص 368/ إرشاد القلوب، جلد۱، ص ۱۷۷
- ↑ «.... وقد یخرج من الایمان بخمس جهات من الفعل کلها متشابهات معروفات: الکفر و الشرک و الضلال و الفسق و رکوب الکبائر»محمد، محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج1، ص 385
- ↑ عبدالواحد، امدی، غررالحکم ،ص 75، «الایمان بریء من النفاق»، ایمان از دو روئی به دور است
- ↑ همان ،ص 97، «المکر والغلّ مجانبا للایمان»، مکر وکینه از ایمان به دورند
- ↑ حسین جلالی، مجموعه الاخبار ،ص 215
- ↑ محمد باقر، مجلسی، بحار الانوار، ج 64 ، ص 301
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸
- ↑ مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون
- ↑ «جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمیورزد» سوره غافر، آیه ۴.
- ↑ «و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.
- ↑ «و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.