عمار بن یاسر در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:عمار بن یاسر]] | [[رده:عمار بن یاسر]] |
نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۳۹
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث عمار بن یاسر است. "عمار بن یاسر" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) و از یاران خاص امام علی(ع)
مقدمه
عمار بن یاسر مذحجی، ملقب به ابوالیقظان بود و پدرش یاسر و مادرش سمیه، نخستین مرد و زنی بودند که در راه دین اسلام به شهادت رسیدند. عمار در راه اسلام شکنجهها و سختیهای فراوان متحمل شد. پیامبر اکرم(ص) عمار را گرامی میداشت و او را دارای ایمانی قوی میدانست. او همواره در راه دین دست به مجاهدت میزد و در بیشتر جنگهای صدر اسلام حضوری مؤثر داشت و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نیز از جمله یاوران و حامیان امام علی(ع) و خلافت ایشان بود و در برابر غاصبان خلافت موضعی انعطافناپذیر داشت. او از جمله معدود تشییع کنندگان پیکر حضرت فاطمه زهرا(س) بود که بر پیکر ایشان نیز نماز گزارند.
عمار ابتدا از بیعت با خلیفه اول سر باز زد. اما بنا بر مصلحت جامعه اسلامی، با اکراه با ابوبکر بهعنوان خلیفه بیعت کرد. او در دوران خلیفه دوم، مدتی به امارت کوفه برگزیده شد و در برخی فتوحات و جنگهای خلیفه، بهعنوان فرمانده سپاه، شرکت جست. عمار در زمان عثمان از منتقدان و مخالفان خلیفه بود. او فردی رک و صریحگوی بود و به دلیل انتقادهای بیپروا و جسورانه از عثمان، بارها مورد ضرب و شتم شدید و شکنجه قرار گرفت و به شدت مجروح شد. شدت جراحات وارد بر او به حدی بود که آثار آن تا پایان عمر، او را رنج میداد.
عمار در دوران خلافت امام علی(ع) از یاران برجسته و خواص اصحاب ایشان بود و حضوری مؤثر در حکومت امام داشت. وی در جنگ جمل از فرماندهان سپاه امام بود که فرماندهی او نقش ویژهای در پیروزی سپاه امام داشت. در جنگ صفین نیز فرماندهی سپاه پیادهنظام کوفه را بر عهده داشت. عمار افزون بر فعالیت نظامی، فردی آگاه در مسائل دینی و شریعت اسلام بود. از اینرو در مواردی، از جمله نبرد صفین به مناظره با مخالفان امام مینشست و با دلایلی متقن حق را پیش روی آنها قرار میداد.
امام علی(ع) در مواردی چند به بیان ویژگیهای شخصیتی عمار پرداختهاند و او را مردی با ایمان که ایمان در پوست و خون و گوشت و استخوان وی درآمیخته و همواره همراه اوست معرفی کرده و وی را از آتش جهنم به دور میداند. در منظر امام، او فردی آگاه و عامل به قرآن، برپا دارنده واجبات الهی، زنده کننده سنت پیامبر(ص)، از بین برنده بدعت در دین، اهل جهاد و ایمان بوده است [۱].
عمار در هنگامه نبرد صفین و در سن نود سالگی به شهادت رسید. با شهادت او پیشبینی پیامبر اکرم(ص)، که به تواتر نقل شده است، به وقوع پیوست: "ای عمار! تو به دست گروهی سرکش کشته میشوی." شهادت عمار به دست لشکر شام از آنجا که روایات متعددی از پیامبر(ص) در شاخص بودن او نسبت به حق و باطل روایت شده بود، رخنهای در لشکر شام ایجاد کرد.
امام علی(ع) در فرازی از نهج البلاغه، آنگاه که با تمرد و سستی کوفیان در اجرای فرمان او و مقابله با شامیان روبهرو میشود، در رثای یاران وفادار خویش، از جمله عمار بن یاسر، چنین میفرماید: راستی برادرانمان که در نبرد صفین خونشان ریخته شد و شربت شهادت نوشیدند، هرگز ضرر ندیدند، زیرا امروز نیستند که شوکران غصه را سر کشند و شرنگ اندوه را به کامشان ریزند. به خدا سوگند، به دیدار حق شتافتند و پاداششان را دریافت کردند و از ظلمآباد و غمستانی که در آن بودند، در خانه امن و شادی جایشان دادند. آه کجایند برادرانم که در خط خدا حرکت کردند و تا آخرین لحظه حیات، مسیر حق را وانگذاشتند کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ کجاست هستند دیگر برادرانم که با شهادت پیمان بسته بودند و سرانجام به خیل شهدا پیوستند و سرهاشان را برای پلیدان و پلشتان به هدیه بردند؟ راوی گوید: آنگاه امام دست بر محاسن شریف و نورانی خود زد و سخت گریست و فرمود: دریغا بر برادرانم، آنان که قرآن را تلاوت کردند و بهدقت به کار بستند، واجبات را نیک اندیشیدند و بهپا داشتند، سنت را زنده کردند و بدعتها را ریشهکن ساختند و چون فرمان جهاد صادر میشد، به جبههها میشتافتند و به فرمانده دل میسپردند، به او اطمینان داشتند و از او پیروی میکردند [۲][۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱
- ↑ «مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِينَ سُفِكَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّينَ أَلَّا يَكُونُوا الْيَوْمَ أَحْيَاءً يُسِيغُونَ الْغُصَصَ وَ يَشْرَبُونَ الرَّنْقَ؟ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ، فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): [أَوْهِ] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ، أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ، دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا، وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ، أَلَا وَ إِنِّي مُعَسْكِرٌ فِي يَومِي هَذَا، فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ فَلْيَخْرُجْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۸۷-۵۸۸.