بحث:ختم نبوت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب') |
|||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
*برخی ضمن تأکید بر نظریه پیش گفته و [[تعیین زمان]] ختم [[رهبری]] [[وحیانی]] "۲۵۰ سال پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}}" [[معتقد]] است که [[خاتمیت]]، فارغالتحصیل شدن [[انسان]] از [[مکتب]] [[وحی]] است و [[بشر]] بر اساس [[اجتهاد]] در تعلیمات [[وحیانی]] و آشنایی با آموخته، بیآنکه [[پیغمبر]] دیگری بیاید، میتواند خود در [[مسیر کمال]] گام بردارد<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۱۴، ص ۳۲۷.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | *برخی ضمن تأکید بر نظریه پیش گفته و [[تعیین زمان]] ختم [[رهبری]] [[وحیانی]] "۲۵۰ سال پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}}" [[معتقد]] است که [[خاتمیت]]، فارغالتحصیل شدن [[انسان]] از [[مکتب]] [[وحی]] است و [[بشر]] بر اساس [[اجتهاد]] در تعلیمات [[وحیانی]] و آشنایی با آموخته، بیآنکه [[پیغمبر]] دیگری بیاید، میتواند خود در [[مسیر کمال]] گام بردارد<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۱۴، ص ۳۲۷.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*به [[باور]] وی، رسالتی که [[پیامبران]] در میان [[اقوام]] بر عهده داشتند، در عصر [[خاتمیت]] بر دوش روشنفکرانی است که از "[[شعور]] [[نبوت]]" برخوردارند<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۴، ص ۱۵۱، «بازگشت».</ref> افزون بر نقدهای پیشین، اگر مراد از این روشنفکران امامانِ [[معصوم]] و فقیهانِ [[دوران غیبت]] باشد، آنان استمراربخش نبوتاند، و گرنه اولاً این سخن با [[عقیده]] [[امامت]] که یکی از آموزههای مهمّ [[دینی]] و [[شیعی]] است ناسازگار است و ثانیاً باید روشنفکرانی خردگرا را – چونان مارکس و دیگران – که [[وحی]] را به شکلی مطلق به حاشیه راندهاند، [[وارث]] [[انبیا]] و ادامه دهنده راه آنان به شمار آورد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | *به [[باور]] وی، رسالتی که [[پیامبران]] در میان [[اقوام]] بر عهده داشتند، در عصر [[خاتمیت]] بر دوش روشنفکرانی است که از "[[شعور]] [[نبوت]]" برخوردارند<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۴، ص ۱۵۱، «بازگشت».</ref> افزون بر نقدهای پیشین، اگر مراد از این روشنفکران امامانِ [[معصوم]] و فقیهانِ [[دوران غیبت]] باشد، آنان استمراربخش نبوتاند، و گرنه اولاً این سخن با [[عقیده]] [[امامت]] که یکی از آموزههای مهمّ [[دینی]] و [[شیعی]] است ناسازگار است و ثانیاً باید روشنفکرانی خردگرا را – چونان مارکس و دیگران – که [[وحی]] را به شکلی مطلق به حاشیه راندهاند، [[وارث]] [[انبیا]] و ادامه دهنده راه آنان به شمار آورد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*اشکال اساسی اینگونه [[تفسیرها]] توهّم [[تقابل]] میان [[عقل و دین]] است، در حالی که کمال تعاضد میان آن دو برقرار و [[عقل]] در کنار [[نقل]]، محصِّل و معرِّف [[قوانین]] [[دین]] است و [[ختم نبوت]] یعنی همه اصول و [[قوانین]] [[اعتقادی]]، عملی، [[اخلاقی]]، [[فقهی]] و [[حقوقی]] به صورت جامع در [[متون دینی]] آمده است وعقول برانگیخته شده از راه [[نبوت]] ختمی، گنجینههای خود را در آن بارور میبینند، ازاینرو به منبع [[وحیانی]] نو [[نیاز]] نیست. به سخن دیگر، [[دینی]] که [[عقل]] را کنار [[نقل]]، منبع [[شناخت]] [[احکام الهی]] میداند، برای همیشه در [[هدایت]] [[انسانها]] بر این دو منبع تأکید میکند؛ نه آنکه [[رشد عقلانی]] را محدود کننده [[دین]] بداند. [[عقل]] | *اشکال اساسی اینگونه [[تفسیرها]] توهّم [[تقابل]] میان [[عقل و دین]] است، در حالی که کمال تعاضد میان آن دو برقرار و [[عقل]] در کنار [[نقل]]، محصِّل و معرِّف [[قوانین]] [[دین]] است و [[ختم نبوت]] یعنی همه اصول و [[قوانین]] [[اعتقادی]]، عملی، [[اخلاقی]]، [[فقهی]] و [[حقوقی]] به صورت جامع در [[متون دینی]] آمده است وعقول برانگیخته شده از راه [[نبوت]] ختمی، گنجینههای خود را در آن بارور میبینند، ازاینرو به منبع [[وحیانی]] نو [[نیاز]] نیست. به سخن دیگر، [[دینی]] که [[عقل]] را کنار [[نقل]]، منبع [[شناخت]] [[احکام الهی]] میداند، برای همیشه در [[هدایت]] [[انسانها]] بر این دو منبع تأکید میکند؛ نه آنکه [[رشد عقلانی]] را محدود کننده [[دین]] بداند. [[عقل]] رقیب [[دین]] نیست، بلکه در درون آن است<ref>منزلت عقل، ص ۱۷۹ - ۱۸۰.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | ||
*به گفته برخی [[اندیشمندان]] معاصر، [[راز]] تکرار فرستادن [[رسل]] و [[تشریع]] شریعتهایی پیش از [[اسلام]]، یکی از سه امر است: احتمال [[تحریف]] [[ادیان]]؛ [[نقص]] ادراکی [[بشر]]؛ [[نیازمندی]] [[دین]] به [[تفسیر]] و [[تبلیغ]]. [[راز]] [[خاتمیت]]، اولاً [[مصونیت]] [[اسلام]] از چالش [[تحریف]] با تضمین [[خدا]]<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۱۵۶، «ختم نبوت»؛ ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۳، «اسلام و مقتضیات زمان»؛ ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵، «وحی و نبوت».</ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> و ثانیاً تواناییِ [[بشر]] بر گرفتن [[دین کامل]] در دوره [[ظهور اسلام]] و ثالثاً [[قدرت]] علمای [[امت]] در دوران [[خاتمیت]]، بر استخراج و [[تبلیغ]] [[حکم الهی]] با [[شناخت]] اصول کلی [[اسلام]] و [[درک]] شرایط زمان و مکان است. بر این اساس، با از میان رفتن [[علل]] [[تجدید نبوت]]، تکرار آن [[نیاز]] نیست<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵، «وحی و نبوت».</ref> | *به گفته برخی [[اندیشمندان]] معاصر، [[راز]] تکرار فرستادن [[رسل]] و [[تشریع]] شریعتهایی پیش از [[اسلام]]، یکی از سه امر است: احتمال [[تحریف]] [[ادیان]]؛ [[نقص]] ادراکی [[بشر]]؛ [[نیازمندی]] [[دین]] به [[تفسیر]] و [[تبلیغ]]. [[راز]] [[خاتمیت]]، اولاً [[مصونیت]] [[اسلام]] از چالش [[تحریف]] با تضمین [[خدا]]<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۱۵۶، «ختم نبوت»؛ ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۳، «اسلام و مقتضیات زمان»؛ ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵، «وحی و نبوت».</ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> و ثانیاً تواناییِ [[بشر]] بر گرفتن [[دین کامل]] در دوره [[ظهور اسلام]] و ثالثاً [[قدرت]] علمای [[امت]] در دوران [[خاتمیت]]، بر استخراج و [[تبلیغ]] [[حکم الهی]] با [[شناخت]] اصول کلی [[اسلام]] و [[درک]] شرایط زمان و مکان است. بر این اساس، با از میان رفتن [[علل]] [[تجدید نبوت]]، تکرار آن [[نیاز]] نیست<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵، «وحی و نبوت».</ref> | ||
برخی [[مفسران]]، [[اجتهاد]] [[علمی]] و [[مدیریتی]] را - که به ترتیب عهدهدار [[استنباط]] [[احکام]] و سنتگذاری پایدارند - کنار [[فطری]] بودن [[اسلام]] و توجه آن به نیازهای ثابت و متغیر [[زندگی]] [[انسانها]]، از مهمترین عوامل [[جاودانگی دین اسلام]] میدانند<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> برخی نیز در این زمینه، افزون بر امور یاد شده، از استعداد بیپایان [[کتاب و سنت]] یاد کردهاند<ref>خاتمیت، ص ۱۳۵ - ۱۴۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. | برخی [[مفسران]]، [[اجتهاد]] [[علمی]] و [[مدیریتی]] را - که به ترتیب عهدهدار [[استنباط]] [[احکام]] و سنتگذاری پایدارند - کنار [[فطری]] بودن [[اسلام]] و توجه آن به نیازهای ثابت و متغیر [[زندگی]] [[انسانها]]، از مهمترین عوامل [[جاودانگی دین اسلام]] میدانند<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> برخی نیز در این زمینه، افزون بر امور یاد شده، از استعداد بیپایان [[کتاب و سنت]] یاد کردهاند<ref>خاتمیت، ص ۱۳۵ - ۱۴۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>. |
نسخهٔ ۲۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۰
یادآوری مجدد اصلاحات
@Amini و Bahmani: با سلام و ادب، مواردی که توسط بنده و کاربر بهمنی جهت اصلاح مدخل نوشته شده هنوز اعمال نشده اند. لطفا به این نکات عنایت فرمایید --فرقانی (بحث) ۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۹ (+0430)
ارزیابی محتوایی
- نکاتی که کاربر bahmani تذکر داده اند خوب است اما هنوز اعمال نشده اند
- عنوان مدخل ختم نبوت در قرآن است لذا در سرشناسه باید به توضیح این اصطلاح در قرآن پرداخته شود نه به بیان این اصطلاح در علم کلام به عبارت دیگر هر آنچه مربوط به ختم نبوت در قرآن است را مختصرا بیان کنید بر این اساس سرشناسه ناقص است
- اولین سرفصل شما معنا شناسی عنوان خاتم النبیین است در صورتی که عنوان اصلی مدخل ختم نبوت در قرآن است. بر این اساس اگر چه اولین سرفصل لازم است به معناشناسی اختصاص داده شود اما نبوت یک چیز است و نبی چیز دیگر به عبارت دیگر ختم نبوت یه چیز است و خاتم النبیین هم یک بحث دیگر است که اگر چه با هم مرتبطند اما باید جداگانه بحث شوند مثلا عنوان سرفصل: معناشناسی ختم نبوت گذاشته شود و سپس در توضیح این سرفصل به بیان معنای لغوی و اصطلاح قرآنی این واژه با استناد به برخی آیات پرداخته شود و در ادامه به خاتم الانبیا در قرآن اشاره شود و گفته شود که این مقام (ختم نبوت) در قرآن به چه کسی اختصاص داده شده
- اشاره به اصطلاح کلامی در معناشناسی ختم نبوت در قرآن می تواند زیاده نویسی باشد مگر آنکه در انتها و پس از اصطلاح قرآنی صرفا به آن اشاره کنید
- در معناشناسی آورده اید که در قرآن کریم تلویحا در ضمن برخی آیات به خاتمیت نبوت پیامبر اسلام اشاره شده، این عبارت نیازمند منبع است
- در معناشناسی آیه ای را در راستای تصریح قرآن به بحث خاتمیت پیامبر آورده اید که متن آن باید در ارجاعات شما بیاید
- جای شبهه در معناشناسی نیست بهتر است آن را در انتهای مباحث یا در صفحه اختصاصی مستقل بیاورید
- سرفصل ختم نبوت تشریعی و تبلیغی به لحاظ متن برای صفحه عمومی سنگین است و گاها از اصطلاحات و جملات تخصصی استفاده شده ضمن اینکه ابتدای آن مستند به قرآن نیست. از یاد نبرید که شما قرار است ختم نبوت در قرآن را بحث کنید لذا در نگارش هر سرفصل یا متنی در این مدخل باید این نکته را مدنظر قرار دهید که تنها به اموری اشاره کنید که از قزآن بتوانید برایشان مثال زده و مستند سازی نمایید و بقیه مطالب را رها کنید
- مراد از دلالت تضمنی و التزامی در سرفصلی که جدول آیات را آورده اید و فرق آنها را بیان نکرده اید این دلالتها برای مخاطبیت صفحه عمومی نامفهومند
- مراد از تفوق دین اسلام چیست؟ از واژه مانوس تری برای صفحه عمومی استفاده کنید
- شما در صدد بیان آیاتی هستید که به صورت تلویحی به خاتمیت پیامبر اسلام اشاره دارند اما در عنوان تفوق دین اسلام، آیه ای را آورده اید که دلالت بر ختم رسالت دارد. این امر ممکن است برای مخاطب شما قابل جمع نباشد لذا ناچار به توضیح هستید که پیامبر اکرم هم رسول بودند و هم نبی (و لکن رسول الله و خاتم النبییین) و ...
- مطالب مهمی در صفحه بحث در خصوص ختم نبوت در قرآن آمده که لازم است در صفحه عمومی هم با رعایت سیر منطقی مباحث منعکس شوند. به عنوان مثال در محتوای سرفصلهای: تبیین خاتمیت، خاتمیت در آیات قرآن، خاتمیت دین اسلام، اثبات خاتمیت، ضروری دین بودن مساله خاتمیت و پیوند آن با مباحث دیگر که در صفحه بحث آمده مطالب مرتبطی با این مدخل وجود دارد که لازم است در صفحه اصلی بیان شود. ضمن رعایت اختصار، هر آنچه در این سرفصلها در قرآن کریم بیان شده را به صفحه اصلی منتقل کنید چرا که عنوان مدخل ما: ختم نبوت در قرآن است.
- البته عنوان ضرورت خاتمیت در صفحه بحث دقیق نیست و باید از عنوان ضروری بودن مساله خاتمیت در اسلام استفاده کنید
- سرفصل تبیین خاتمیت را بعد از معناشناسی ذکر کنیدو ضروری بودن آن را پس از تبیین بیان کنید
- سرفصل اثبات خاتمیت در قرآن بسیار مهم است اما در صفحه اصلی نیامده
- محتوای سرفصل خاتمیت در آیات قرآن را با سرفصل اثبات خاتمیت در قرآن ادغام کرده و عنوان را همان اثبات خاتمیت در قرآن بگذارید
- پس از سرفصل تبیین خاتمیت به سرفصل خاتمیت دین اسلام بپردازید
- پس از این سرفصل ، اثبات خاتمیت در قرآن را بیان کنید
- سرفصل پیوند خاتمیت با مباحث دیگر را در انتها بیان کنید
- آخرین سرفصل را به شبهات اختصاص دهید و آنها را به تفکیک بیاورید البته مشروط به اینکه پاسخها را از قرآن بیان کنید تا با عنوان اصلی مدخل مرتبط شود
- برخی منابع در پاورقی کامل نیستند و نام منبع در آنها نیامده مثل شماره 4
- نام برخی مولفین هم در برخی منابع نیامده مثل شماره های 1 و 2 و 4
- کتابنامه منابع وجود ندارد
--فرقانی (بحث) ۲۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۸ (+0430)
نکات ارزیابی
@Amini: نکاتی در ذیل آمده استBahmani (بحث) ۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۱ (+0330)
@Amini: اصلاح ایرادات طول کشیده است. البته قرار است آقای فرقانی هم ارزیابی نهایی را انجام دهند. با تشکرBahmani (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۵۸ (+0330)
- @Bahmani: اولین فرصتی که پیدا کنم ختم نبوت در قرآن و ختم نبوت در حدیث را انجام میدهم--Amini (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۰ (+0330)
- سرشناسه کامل نیست.
- طرح شبهات در ابتدای بحث صحیح نیست. در ضمن اگر اشکالی مطرح می شود ابتدا باید آن اشکال به صورت کامل مطرح شود سپس پاسخ مناسبی به آن داده شود. در پایان هم آدرس این چنین نوشته شده است: مصباح، بخش۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؟؟؟. طرح شبهه چرا ذیل معناشناسی آمده است؟
- ختم نبوت تشریعی و تبلیغی: الف) منبع ندارد. ب) خیلی ناقص است.
- آیات متضمن معنای خاتمیت: الف) آیات یا آیه صریح را باید قبلا به صورت مفصل توضیح می دادید و اکنون به این بحث می پرداختید.
- مباحث قرآنی به صورت ناقص مطرح شده است. وقتی صفحه قرآنی و تخصصی است باید به صورت بهتر و مفصل تر بدان پرداخت. البته با رعایت حالت ویکی بودن نه نوشتن یک مقاله
- تقسیم دلایل قرآنی در بخش کلام چرا در این صفحه نیامده است؟
@Bahmani: آزمایشیAmini (بحث) ۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۸ (+0330)
فرهنگ قرآن
ختم نبوت یا خاتمیّت ویژگی و امتیاز منحصر به پیامبر اسلام(ص) به عنوان آخرین پیامبر خدا و پایانبخش نبوت[۱] و «خاتم» یعنی کسی که پایان دهنده کاری است[۲]. مقصود از این واژه این است که نبوّت با محمّد(ص) به پایان رسیده است[۳] و پس از آن حضرت، پیامبر، کتاب، شریعت و دین دیگری نخواهد آمد[۴]. در این مدخل از واژه «خاتم النبیین» و نیز لازمه برخی آیات استفاده شده است[۵].
واژهشناسی لغوی
- "خاتمیت" مصدر صناعی "خَتَم یَختِم خَتماً" و ختم در لغت به معنای پایان دادن، مهر نهادن و امضاست [۶] پایانبخش را خاتِم میخوانند[۷] و امری که کار یا چیزی را با آن پایان میدهند خاتَم نامند، بنابراین "خاتِم الانبیاء" که بر پیامبر اسلام(ص) اطلاق میشود، به معنای پایانبخش سلسله انبیاست و "خاتَم النّبیین" نیز کسی است که خدا با او سلسله انبیا را خاتمه بخشیده و شریعت او تا قیامت برقرار است [۸] آیه: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۹] که تنها آیه صریح در بحث است، بر این مطلب دلالت دارد. لازمِ خاتمیت شریعت اسلام، کمال و جامعیت نهایی آن است، چنان که خدای متعال در سوره مائده آیه ۳ به کمال اسلام تصریح و رضایت خود را به دین بودن اسلام اعلام داشته: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا ﴾[۱۰]. و تصریح کرده است که هرگز دینی جز اسلام را نمیپذیرد: ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۱][۱۲].
خاتمیت دین اسلام
- یکی از ویژگیهای اسلام خاتمیت دین اسلام و پیامبری نبی اکرم(ص) است: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۳]. عموم مفسران با استفاده از کلمه ﴿خَاتَمَ﴾ بر این عقیدهاند که پیامبر اکرم(ص) آخرین پیامبر الهی است و لازمه خاتمیت پیامبر(ص) آن است که پس از اسلام دینی نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه نبوت اعم از رسالت است با پایان یافتن نبوت، رسالت نیز پایان میپذیرد[۱۴]. عارفان ملاک ختم نبوت را آن دانستهاند که همه مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که باید بپیماید، یکجا برای ### 313###(ص) کشف شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: «" الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها"»[۱۵][۱۶].
خاتمیت در آیات قرآن
- نُه آیه از آیات قرآنی، بر خاتمیت نبوت رسول خدا(ص) دلالت میکنند[۱۷]. در اینجا به یک آیه اشاره میگردد و در ادامه بحث نیز به برخی آیات دیگر اشاره خواهد شد: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۸][۱۹].
- در زبان عرب، معنای اصلی "خَتم"، رسیدن به پایان هر چیزی است، واژه خاتَم یا خاتِم اسمی است مشتق از آن و به معنای چیزی است که به وسیله آن به کاری پایان داده میشود[۲۰]. ازاینرو ﴿خَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾، یعنی کسی که آخرینِ پیامبران میباشد و سلسله نبوت به او پایان میپذیرد[۲۱].
- درباره دلالت این آیه بر خاتمیت پیامبر اکرم(ص) دو اشکال مطرح شده است[۲۲]:
- به فرض اینکه خاتم به همان معنای معروف باشد، مفاد آیه این است که سلسله "نبیین" بهوسیله آن حضرت ختم شده نه اینکه سلسله "رسولان" هم ختم شده باشد[۲۳].
- واژه "خاتم" به معنای انگشتری نیز آمده است، و شاید در این آیه هم همین معنا منظور باشد. در این فرض، معنای خاتم النبیین، زینتبخش پیامبران است و نه پایانبخش[۲۴].
- پاسخ اشکال اول: این است که هر پیامبری که دارای مقام رسالت باشد دارای مقام نبوت هم هست و با پایان یافتن سلسله انبیا، سلسله رسولان هم پایان مییابد[۲۵][۲۶].
- اما پاسخ اشکال دوم: این است که "خاتَم" (بر وزن حاتم) آنگونه که لغتشناسان گفتهاند به معنی چیزی است که بهوسیله آن، امری پایان داده میشود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مُهر میکنند.
این امر معمول بوده و هست که وقتی میخواهند درِ نامه یا ظرف یا خانهای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذارند و روی آن مهری میزنند که امروز از آن تعبیر به "لاک و مهر" میشود. مُهری را که بر اینگونه اشیاء میزنند "خاتَم" میگویند، لذا در بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم "ما یوضع علی الطینه" گفته شده است[۲۷]. اینها همه بدان سبب است که این کلمه از ریشه "ختم" به معنی "پایان" گرفته شده، و ازآنجاکه این کار (مهر زدن) در خاتمه و پایان قرار میگیرد نام "خاتم" بر وسیله آن گذارده شده است[۲۸].
- با این وصف، اگر میبینیم یکی از معانی "خاتم" انگشتر است آن نیز به همین دلیل است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان میکندند و بهوسیله انگشتر نامهها را مهر میکردند، لذا در حالات پیامبر(ص) و ائمه هدی شخصیتهای دیگری از جمله مسائلی که مطرح میشود نقش خاتم آنهاست[۲۹].
- با این بیان بهخوبی روشن میشود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینی نیز اطلاق میشود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی میگفتند که با آن نامهها را مهر میکردند[۳۰].
- به علاوه، ماده "ختم" در قرآن مجید در هشت مورد به کار رفته و در همهجا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: ﴿الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴾[۳۱]، ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۳۲][۳۳].
- از اینجا معلوم میشود کسانی که در دلالت آیه بر خاتمیت پیامبر اسلام و پایان گرفتن سلسله انبیا بهوسیله او وسوسه کردهاند، بهکلی از معنی این واژه بیاطلاع بودهاند و یا خود را به بیاطلاعی زدهاند، وگرنه کلمه ﴿خَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾ به وضوح بر خاتمیت دلالت دارد[۳۴].
- ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۳۵]. لازمه این معنا، کمال و جامعیت نهایی اسلام است[۳۶].
- آیه: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۳۷] به دلالت مطابقی و شفاف، خاتم پیامبران را حضرت محمد نام میبرد که در تمامی کتب لغت معنای "خاتم" به معنای پایان هر امری آمده است و به شبهات آن نیز پاسخ گفته شده[۳۸].
- ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۳۹]. این آیه، عروض هر نوع باطل را بر قرآن نفی میکند و یکی از عروض باطل، نسخ قرآن توسط کتاب دیگر است و آیه فوق عروض بطلان را بهصورت مطلق نفی کرده و تا قیامت، حق و پایدار خواهد بود. باری! آیه فوق، نه نبوت تبلیغی، بلکه نبوت تشریعی را نفی میکند و نبوت تبلیغی با اصل امامت و آیه اکمال دین نفی میشود.
- ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ﴾[۴۰] ظاهر ﴿مَن بَلَغَ ﴾ مطلق و بدون محدودیت زمانی میباشد که به معنای عدم ظهور پیامبر و شریعت دیگر میباشد.
- ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۴۱]. آیه فوق به این نکته تصریح دارد که با نزول قرآن گویا وحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد.
منظور از ﴿كَلِمَتُ رَبِّكَ﴾ با توجه به جمله ﴿أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ﴾، قرآن مجید است قید ﴿لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ﴾ تصریح میکند که اسلام و قرآن غیر منسوخ باقی خواهد ماند. قید مذکور، به اطلاق خود، هم تبدیل بهوسیله نسخ الهی را رد میکند و هم تبدیل به دست تحریفگران را[۴۲].
- ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴾[۴۳]. قرآن کتابی است برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی، و چون هیچگونه قیدی در آیه ذکر نشده، بر شمول هدایت نسبت به افراد بشر دلالت میکند. کلمه عالمین بهصورت مجازی گاهی بر گروهی از افراد بشر اطلاق شده است: ﴿وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴾[۴۴] و ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ﴾[۴۵]، ولی نیاز به قرینه دارد. اصولاً همه آیاتی که بر عمومیت نبوت پیامبر و شریعت اسلام دلالت میکنند ظهور در خاتمیت آن نیز دارند[۴۶].
تبیین خاتمیت
- بیشتر مفسران اهل سنت[۴۷] و برخی از تفاسیر شیعه[۴۸] در تبیین خاتمیت، از روایتی نبوی[۴۹] بهره گرفتهاند که تأکید میکند مَثَل پیامبر(ص) نسبت به نبوت، مثل آخرین خشت یک عمارت است که با آن، کار عمارت به پایان میرسد[۵۰].
- برخی از مفسران بر پایه خاتمالنبیین بودن پیامبر(ص) که در قرآن بدان اشاره شده است: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۵۱] گفتهاند: ایشان خاتم رسولان نیز هستند، زیرا نبوت، شرط مقدّم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز ختم میشود[۵۲][۵۳].
- خاتمیت پیامبر اسلام(ص) در سخن برخی از مفسران به سه ضلع تحلیل گشته است[۵۴]:
- خاتمیت نبوت آن حضرت در میان انبیاء و رسولان الهی[۵۵].
- خاتمیت قرآن در میان کتابهای آسمانی[۵۶].
- خاتمیت شریعت اسلام در میان شرایع آسمانی[۵۷]؛ نیز تأکید شده است که استمرار وحی با تضمین خدا: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۵۸] به صورت تفصیل اصولی است که بر پیامبر(ص) نازل شدهاند و اهل بیت(ع) آنها را بیان میکنند [۵۹][۶۰].
- برخی از حکیمان، خاتمیت را به انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش رسول معنا کرده و معتقدند ماهیت و حکم نبوت و رسالت مطلق آگاه شدن از امور غیبی و مأموریتهای ماورایی گسسته نشده است[۶۱] بعضی دیگر، خاتمیت را اتحاد با صادر اول و احاطه به دو دایره قوس نزول و صعود معرفی کرده و افزودهاند که مرتبه صادر اول در قوس نزول و مرتبه خاتم الانبیاء در قوس صعود با هم موازیاند و این دو قوس در مرتبه حضرت ختمی سر به سر گذاردهاند و بدین ترتیب، دایره وجود تمام میشود و مبدأ و معاد اضافی به هم پیوسته و مبدأ و معاد حقیقی با هم متحد میشوند و بهدیگر سخن، برترین مرتبه کمالات انسان رتبه نبوت و بالاترین مرتبه نبوت، عقل اول است و این همان مرتبه خاتم الانبیاء است که نبوت با وجود ایشان ختم میشود[۶۲][۶۳].
- بر پایه آنچه گذشت، راز سخن رسول خدا(ص) که فرمود: نخستین مخلوق خدا روح من است و مرا با خدا وقتی است که نه فرشتهای مقرّب و نه پیامبری مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز آشکار میگردد، رحمت بودن آن حضرت برای جهانیان﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[۶۴] ازآنروست که وی واسطه رسیدن فیض وجود و رحمت الهی به همه کائنات است[۶۵][۶۶].
- گفتنی است گرچه لفظ ﴿أَبَ﴾ در روایت " أَنَا وَ عَلِيٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ " کنایه از احاطه وجودی آن حضرت بر امت خویش است، بر حسب عبارت "خاتم النبیین"، ایشان نه تنها بر امت خویش، بر همه انسانها حتی دیگر انبیاء الهی احاطه داشته و در حکم مجرای وجودی[۶۷] و واسطه مشاهده مراتب حضرت حق برای دیگر پیامبران است[۶۸]، چنانکه ایشان پیامبر بودند؛ اما حضرت آدم(ص) هنوز میان آب و گل بود[۶۹][۷۰].
- برخی عارفان، خاتمیت را مقامی اعطایی از جانب حضرت حق و بالاترین مرتبه وجودی انسان پس از گذراندن مراحل ایمان، عبادت، زهد، معرفت، ولایت، رسالت و اولوالعزم بودن دانسته و آن را به نسخ همه شرایع معنا کردهاند [۷۱][۷۲].
- در بیان ویژگیهای خاتم نیز گفته شده است: برترین علم به خدا در اختیار خاتم است و در دایره ممکنات، دانش هیچ موجودی به علم وی نمیرسد، زیرا تنها اوست که به همه مقامات و مراتب و تمایز آنها از یکدیگر آگاه است[۷۳] و به نهایت کمال رسیده است[۷۴][۷۵].
- نبوت و کتاب و شریعت خاتم، از مظاهر یا تجلّیات مقام جامع احدی و حضرت اسم الله الاعظم است، از اینرو نبوت، کتاب و شریعت او جامعترین، کاملترین و شریفترین آنهاست[۷۶] بعید نیست حدیث" أُوتِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ "[۷۷] اشاره به همه این امور باشد[۷۸].
- برخی از اهل معرفت ذیل ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴾[۷۹] عقل فرقانی پیامبر(ص) را عقل محیط "عقل کل" و جامع کمالات همه عقلها و آن حضرت را مظهر همه صفات حق دانستهاند، از همینرو رسالت او را عام و معنای خاتمیت را نیز عیناً همان معنای عموم رسالت شمردهاند و اُمّتِ خاتم الانبیاء را بهترین امتها[۸۰] برخی از روشنفکرانِ دینی معاصر، وحی را گونهای تجربه دینی دانسته و برای رشد اندیشه بشر، مراحل کودکی و جوانی و میانسالی معتقد است؛ او ختم نبوت را به معنای بینیازی انسانها از فرستادن رسولان الهی و ادامه نبوت میداند، زیرا بشر در کودکیاش به فرمان غریزه بوده و بر همین اساس، وحی که خود نیز نوعی غریزه است، نازل و با آن به سوی کمال خویش هدایت میشد؛ ولی آدمی در دوران بزرگسالیاش به رشد عقلانی رسیده و با ملکه نقّادی، عاقلانه مصالح خویش را تشخیص میدهد، ازاینرو بساط وحی برچیده و نبوت پایان مییابد. به گفته وی، پیامبر اسلام(ص) میان جهان کهنه و نو ایستاده و اسلام که ظهورش ولادت عقل برهانی استقرایی است، بشر را از دوره کودکی "یعنی سلطه غرایز" به مرحله بلوغ و بزرگسالی "یعنی تحت فرمان عقل" رسانده است[۸۱][۸۲].
- این دیدگاه با ۴ انتقاد اساسی روبهرو شده است[۸۳]:
- وحی، هدایتی فراتر از حس و عقل است و نمیتوان آن را از سنخ غریزه دانست که فروتر از حس و عقل است[۸۴].
- نتیجه این سخن، بینیازیِ مطلقِ انسان، با وجود رشد عقلی، از دین است،[۸۵] در حالی که به اعتراف خود وی، علم و عقل برای جامعه بشر بس نیستند، بلکه آدمی به دین و ایمان مذهبی نیز نیازمند است[۸۶][۸۷].
- این دیدگاه دچار تناقض است، زیرا از سویی وحی را نوعی تجربه باطنی در دوره کودکی بشر میخواند و از طرفی، اجتهاد را عنصر پویایی اسلام میشمارد که ضرورت وحی، لازمِ آن است[۸۸].
- لازمِ سخن یاد شده پایان یافتن وحی و تجربی دینی در دوران بلوغ و میانسالی بشر است، در حالی که به اعتقاد وی، تجربه باطنی برای همیشه ماندگار و از منابع سهگانه معرفت "طبیعت، تاریخ و تجربه درونی" است[۸۹][۹۰].
- برخی ضمن تأکید بر نظریه پیش گفته و تعیین زمان ختم رهبری وحیانی "۲۵۰ سال پس از پیامبر اسلام(ص)" معتقد است که خاتمیت، فارغالتحصیل شدن انسان از مکتب وحی است و بشر بر اساس اجتهاد در تعلیمات وحیانی و آشنایی با آموخته، بیآنکه پیغمبر دیگری بیاید، میتواند خود در مسیر کمال گام بردارد[۹۱][۹۲].
- به باور وی، رسالتی که پیامبران در میان اقوام بر عهده داشتند، در عصر خاتمیت بر دوش روشنفکرانی است که از "شعور نبوت" برخوردارند[۹۳] افزون بر نقدهای پیشین، اگر مراد از این روشنفکران امامانِ معصوم و فقیهانِ دوران غیبت باشد، آنان استمراربخش نبوتاند، و گرنه اولاً این سخن با عقیده امامت که یکی از آموزههای مهمّ دینی و شیعی است ناسازگار است و ثانیاً باید روشنفکرانی خردگرا را – چونان مارکس و دیگران – که وحی را به شکلی مطلق به حاشیه راندهاند، وارث انبیا و ادامه دهنده راه آنان به شمار آورد[۹۴].
- اشکال اساسی اینگونه تفسیرها توهّم تقابل میان عقل و دین است، در حالی که کمال تعاضد میان آن دو برقرار و عقل در کنار نقل، محصِّل و معرِّف قوانین دین است و ختم نبوت یعنی همه اصول و قوانین اعتقادی، عملی، اخلاقی، فقهی و حقوقی به صورت جامع در متون دینی آمده است وعقول برانگیخته شده از راه نبوت ختمی، گنجینههای خود را در آن بارور میبینند، ازاینرو به منبع وحیانی نو نیاز نیست. به سخن دیگر، دینی که عقل را کنار نقل، منبع شناخت احکام الهی میداند، برای همیشه در هدایت انسانها بر این دو منبع تأکید میکند؛ نه آنکه رشد عقلانی را محدود کننده دین بداند. عقل رقیب دین نیست، بلکه در درون آن است[۹۵][۹۶].
- به گفته برخی اندیشمندان معاصر، راز تکرار فرستادن رسل و تشریع شریعتهایی پیش از اسلام، یکی از سه امر است: احتمال تحریف ادیان؛ نقص ادراکی بشر؛ نیازمندی دین به تفسیر و تبلیغ. راز خاتمیت، اولاً مصونیت اسلام از چالش تحریف با تضمین خدا[۹۷]﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۹۸] و ثانیاً تواناییِ بشر بر گرفتن دین کامل در دوره ظهور اسلام و ثالثاً قدرت علمای امت در دوران خاتمیت، بر استخراج و تبلیغ حکم الهی با شناخت اصول کلی اسلام و درک شرایط زمان و مکان است. بر این اساس، با از میان رفتن علل تجدید نبوت، تکرار آن نیاز نیست[۹۹]
برخی مفسران، اجتهاد علمی و مدیریتی را - که به ترتیب عهدهدار استنباط احکام و سنتگذاری پایدارند - کنار فطری بودن اسلام و توجه آن به نیازهای ثابت و متغیر زندگی انسانها، از مهمترین عوامل جاودانگی دین اسلام میدانند[۱۰۰] برخی نیز در این زمینه، افزون بر امور یاد شده، از استعداد بیپایان کتاب و سنت یاد کردهاند[۱۰۱][۱۰۲].
پیوند خاتمیت با مباحث دیگر
- خاتمیت با مسائل و مباحث مهم دیگری نیز پیوند دارد؛ مانند ضرورت هدایت، فرستادن رسولان از سوی خدای والا و عمومیت این کار برای همه بشر[۱۰۳]، نیازمندی فطری انسان به دین: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾[۱۰۴][۱۰۵]، کمال و خلود اسلام و قرآن: ﴿لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴾[۱۰۶][۱۰۷] و ویژگیهای پیامبر اسلام(ص)[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰].
ضرورت خاتمیت
- قرآن کریم، مهمترین منبعی است که پیامبر اسلام(ص) را خاتم انبیاء خوانده است: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۱۱] این معنا از مسلّمات و قطعیات اعتقادی اسلام است، به شکلی که انکارش نفی ضروری دین شمرده میشود[۱۱۲]، ازاینرو هرکس پس از پیامبر اسلام(ص) نبوت را ادعا کند، باید کشته شود[۱۱۳][۱۱۴].
اثبات خاتمیت
- در روایات به خاتمیت تصریح شده است، چنان که پیامبر(ص) فرمود: من برای همه مردم فرستاده شدم و با من به نبوت پایان داده شد[۱۱۵]؛ همچنین خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرمود[۱۱۶]: تو نسبت به من همانند هارون(ع) نسبت به موسی(ع) هستی؛ جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود[۱۱۷][۱۱۸].
- امیر مؤمنان، علی(ع) نیز با عبارتهای " الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ "، " خَاتَمُ رُسُلِهِ" و " خَاتَمِ النَّبِيِّينَ " بر خاتمیت تأکید کرده است [۱۱۹] برخی خاتمیت را بحثی درون دینی دانسته و گفتهاند: نمیتوان برای اثبات آن، برهانی عقلی آورد و از دیدگاه عقل، تنها میتوان آن را ممکن دانست[۱۲۰].برخی اندیشمندان معاصر نیز معتقدند شناخت معیارهای خاتمیت در چنبره دانش ما نیست و بر پایه حکمت الهی است که پیامبر اسلام(ص) آخرین فرستاده خدای والا باشد. به رغم سخنان یاد شده میتوان با اثبات کمال نهایی اسلام، بر خاتمیت پیامآورش استدلال کرد. به سخن دیگر، خاتمیّت و کمال نهایی، دو امر متلازماند و نمیشود دینی خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نهایی نداشته باشد؛ یا داعیه کمال نهایی داشته باشد ولی خود را خاتم ادیان نداند[۱۲۱][۱۲۲].
- متکلمان مسلمان، سه دلیل نقلی برای اثبات خاتمیت یاد کردهاند: نخست آیه آیه: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۲۳] و دوم، سخن رسول خدا(ص) به امیر مؤمنان(ع) که فرمود: نسبت تو به من مانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) است، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود. دلیل سوم، اجماع است[۱۲۴][۱۲۵].
- با بهرهگیری از دیگر آیات قرآن در بیانی تحلیلی میتوان چنین گفت: قرآن کریم بیانگر هر چیزی است: ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾[۱۲۶] و از هیچ امری که لازمِ هدایت و ارشاد مردم باشد غفلت نورزیده: ﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ﴾[۱۲۷] و پیامبر اسلام(ص) نیز به برترین مرتبه از کمال رسیده است: ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۱۲۸]، از اینرو قرآن وی کاملترین وحی و در بردارنده برترین معارف[۱۲۹]: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا﴾[۱۳۰] و مهیمن بر همه کتابهای آسمانی است:[۱۳۱]﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۱۳۲] هیمنه داشتن به معنای تسلط بر چیزی به جهت مراقبت از آن یا اعمال انواع تصرفات در آن است و قرآن از آن رو مهیمن بر دیگر کتابهای آسمانی است که اصول ثابت و تغییرناپذیری مانند توحید و معاد را که در آنها آمده، حفظ میکند و احکام و قوانینی را که به زمانی خاص، اختصاص داشتهاند نسخ کرده و احکام جدیدی را جایگزین آنها میسازد[۱۳۳]؛ همچنین شریعت او کاملترین شریعت است و همه نیازهای آفریدگان را در همه زمانها و مکانها و هر شرایطی تا قیامت تأمین میکند، بنابراین پیامبر دیگری پس از ایشان نخواهد آمد[۱۳۴][۱۳۵].
- افزون بر این، قرآن کریم پیامبر(ص) را رسولی برای همه بشر تا پایان جهان میداند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾[۱۳۶] و تأکید میکند انذار ایشان برای جهانیان: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴾[۱۳۷] و رسالتش مایه رحمت برای همه عالمیان است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[۱۳۸] و این همه خود دلیل دیگری برای اثبات خاتمیتاند، ازاینرو برخی عمومیت نبوت پیامبر اکرم(ص) را مستلزم خاتمیت ایشان دانستهاند[۱۳۹] بعضی نیز براساس آیه ۱۰۷ سوره انبیاء برای هر پیامبری به سهمی از شفقت و نصیحت معتقد شدهاند و برترین درجه ممکن را به پیامبر اسلام(ص) اختصاص داده و افزودهاند سهمی از شفقت، نصیحت، هدایت و ارشاد برای پیامبر دیگری پس از او نمانده است، تا با بعثت او به انجام رسد، پس ایشان پایانبخش رسولان است[۱۴۰] و با نبوتشان باب بعثت مُهر شده است.[۱۴۱][۱۴۲].
ختم نبوت از دیدگاه قرآن کریم
- از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسله نبوت و رسالت توسط رسول اکرم محمد مصطفی(ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و آن را در آیات متعدده با مضامین گوناگون مورد تأکید قرار داده است:
- در سورۀ احزاب میفرماید: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۴۳]. در این آیه ختم نبوت به وسیله رسول اکرم(ص) به صراحت اعلام گردیده است.
- در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۱۴۴]. و همین آیه در سورۀ توبه نیز تکرار شده و بدین وسیله این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدای متعال چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.
- و نیز فرموده است: ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۴۵].
- و در سنت رسول خدا(ص) احادیث متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند. از جمله حدیث متواتر معروف: "یا علی جایگاه تو نسبت به من به منزله جایگاه حضرت هارون است نسبت به حضرت موسی، الاّ اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد"[۱۴۶].
- از سوی دیگر خدای متعال هدف از ارسال رسل و بعثت انبیاء را اقامۀ قسط و برپایی حکومت عدل در سراسر زمین اعلام فرموده است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۱۴۷].
- و وعدۀ پیروزی و غلبه مؤمنین بر کافران در سراسر جهان را داده است. خدا فرمود: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۴۸]. خدا فرمود: ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۴۹] تا آنجا که فرمود: ﴿وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۵۰]. و نیز فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۵۱].
- از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم:
- اسلام خاتم ادیان و رسول اکرم محمد مصطفی(ص) خاتم پیامبران است.
- خداوند به مؤمنین و مسلمین وعده پیروزی و غلبه بر کافران داده است.
- بر اساس مطالب گذشته مفهوم حقیقی ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ آمادگی جامعۀ بشر - در نتیجۀ تکامل اجتماعی و عقلی- جهت برقراری حکومت عدل و قسط جهانی پیامبر بزرگش را با دین و شریعت کاملی که بتواند نیاز بشر را در همۀ ابعاد تأمین کند و عدالت و قسط را در جامعۀ بشر بگستراند فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را دربرگرفته و برنامۀ حکومت جهانی عدل و قسط را به کاملترین صورت ارائه میدهد دین خاتم و پیامبرش نیز آخرین پیامبر است.
- مفهوم حقیقی ختم نبوت، کمال شریعت محمدی، و آمادگی انسان عصر نبوت محمدی است برای برقراری حکومت عدل جهانی و اجرای کامل شریعت محمدی که راهبر بشر به سوی مقاصد عالیه خلقت است.
- امروز وظیفه مسلمین آشنا شدن با برنامههای کامل اسلام و سعی و تلاش جهت اجرای کامل آن در سراسر جهان است.
- طبق وعدۀ الهی که تخلّفناپذیر است سرانجام پیروزی کامل نصیب مسلمین خواهد شد و حکومت جهانی اسلام در جامعۀ بشر برقرار خواهد گردید[۱۵۲].
خاتمیت در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱
- ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۵۳]
- نکته: در این آیه با صراحت بر خاتمیت پیامبر تأکید شده و خاتم بودن پیامبر نشأت گرفته از علم خدا ذکر شده است: ﴿وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۵۴]. البته آیات دیگری هم هست که اصحاب تفسیر به طور ضمنی خواستهاند از آن جهت خاتم بودن پیامبر و دین اسلام استفاده کنند، مثل:
- ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵۵]
- ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۱۵۶]
- ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ * فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۵۷][۱۵۸].
پانویس
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۵، «ختم».
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ الکشّاف، ج ۳، ص ۵۴۴.
- ↑ خاتمیّت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص ۱۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، واژه «خاتمیت».
- ↑ مجمعالبحرین، ج ۱، ص ۶۲۲؛ تاجالعروس، ج ۱۶، ص ۱۸۸ - ۱۹۰؛ لغت نامه، ج ۶، ص ۹۵۲۸، «ختم».
- ↑ مفردات، ص ۱۴۳، «ختم».
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۴۳6 - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
- ↑ امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه:۳.
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۹۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص۳۱.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ هشت آیه دیگر عبارتاند از: فصلت:۴۱ – ۴۴؛ انعام:۲۰ و ۱۱۵؛ سبأ:۲۸؛ اعراف:۱۵۸؛ قلم:۵۲؛ انبیا:۱۰۷.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۴؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۴۶.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ آموزش عقائد، ص۲۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم و از آنچه انجام میدادند دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان گواهی میدهند؛ سوره یس، آیه:۶۵.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۳.
- ↑ و به راستی آن کتابی است ارجمند.در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است؛ سوره فصلت، آیه: ۴۱- ۴۲.
- ↑ به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم؛ سوره انعام، آیه:۱۹.
- ↑ و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۴ - ۱۱۵.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
- ↑ شما را بر جهانیان برتری دادم؛ سوره بقره، آیه:۱۲۲.
- ↑ و بر زنان جهان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج ۳، ص ۵۰۱ - ۵۰۲؛ روحالمعانی، ج ۲۲، ص ۴۱.
- ↑ من وحیالقرآن، ج ۱۸، ص ۳۲۳؛ نمونه، ج ۱۷، ص ۳۴۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۶۳-۶۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۳۷، ۱۷۴؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
- ↑ المیزان، ج ۲۴، ص ۳۲۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.
- ↑ بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.
- ↑ الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.
- ↑ گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.
- ↑ گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.
- ↑ شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.
- ↑ تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ نک: انسان کامل، ص ۹۳.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶؛ شرح فصوص ابنترکه، ج ۱، ص ۱۹۱.
- ↑ شرح فصوص قیصری، ص ۱۵۱.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ آداب الصلوة، ص ۳۰۹.
- ↑ خصال، ص ۲۹۲؛ امالی، طوسی، ص ۴۸۴.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
- ↑ تفسیر ابنعربی، ج ۲، ص ۸۱.
- ↑ ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص ۱۴۴ - ۱۴۶.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ احیای فکر دینی در اسلام، ج ۲، ص ۱۹۲ – ۱۹۴.
- ↑ مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۹، «وحی و نبوت».
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۹۰ - ۱۹۱.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، شریعتی، ج ۱۴، ص ۳۲۷.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، شریعتی، ج ۴، ص ۱۵۱، «بازگشت».
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ منزلت عقل، ص ۱۷۹ - ۱۸۰.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۱۵۶، «ختم نبوت»؛ ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۳، «اسلام و مقتضیات زمان»؛ ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵، «وحی و نبوت».
- ↑ بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.
- ↑ مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵، «وحی و نبوت».
- ↑ مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۵.
- ↑ خاتمیت، ص ۱۳۵ - ۱۴۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ کشفالمراد، ص ۴۸۷؛ قواعدالمرام، ص ۱۳۶ - ۱۳۷؛ رک: شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج ۵، ص ۵۴.
- ↑ بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص ۱۸۰؛ طلب و اراده، ص ۸۶ - ۸۸؛ مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۳۸۴ - ۳۸۹، «خورشید هرگز غروب نمیکند».
- ↑ در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.
- ↑ محاضرات فی الالهیات، ص ۳۳۱ - ۳۳۲.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۸، ص ۵۹ - ۶۰، ۱۴۴ - ۱۴۵، «سیره رسول اکرم».
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
- ↑ اصولالدین، ص ۱۶۲ - ۱۶۳؛ الروضة البهیه، ج ۹، ص ۱۹۵.
- ↑ المختصر النافع، ص ۲۲۱؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۵۴۸؛ الکاشف، ج ۶، ص ۲۲۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۶۴ - ۶۵؛ الطبقات، ج۱، ص ۱۹۲؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۱۲.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج ۸، ص ۲۶، ۱۰۷؛ کمالالدین، ص ۲۵، ۲۷۸؛ نیز ر.ک: بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۸، ۲۱۸.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۷۲، ۱۷۳، ۸۷.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ابنمیثم، ج ۱، ص ۵۷۲.
- ↑ معارف قرآن، ج ۵، ص ۱۸۴؛ نک: آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۲۶ - ۱۲۷.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۲۹؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۹؛ الاعتماد، ص ۸۴؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۵۹۹ - ۶۰۰.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه:۸۹.
- ↑ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.
- ↑ سپس نزدیک شد و فروتر آمد.آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید؛ سوره نجم، آیه: ۸- ۹.
- ↑ الکاشف، ج۶، ص ۲۲۵ - ۲۲۶.
- ↑ بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند؛ سوره اسراء، آیه:۹.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۴۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۰ - ۱۱؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۱۲.
- ↑ و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند؛ سوره مائده، آیه:۴۸.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۳۴۸.
- ↑ الارشاد، ص ۲۱۰.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره سبأ، آیه:۲۸.
- ↑ بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
- ↑ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۷.
- ↑ اوائل المقالات، ص ۱۷۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۱۴؛ روحالمعانی، ج ۲۲، ص ۳۲.
- ↑ روضالجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۱.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره صف، آیه ۹.
- ↑ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۲.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
- ↑ «و تا خداوند مؤمنان را بپالاید و کافران را از میان بردارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.
- ↑ «ای مؤمنان! آیا (میخواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان میبخشد؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید، این برای شما بهتر است اگر بدانید تا گناهانتان را بیامرزد و شما را به بهشتهایی که از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاههایی پاکیزه در بهشت برین درآورد؛ این همان رستگاری سترگ است و چیز دیگری که آن را دوست میدارید یاری از سوی خداوند و پیروزی نزدیک است و به مؤمنان مژده بده» سوره صف، آیه ۱۰-۱۳.
- ↑ اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲-۵۷.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است * پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۷۳.