عثمان بن حنیف در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1379394.jpeg|22px]] [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|'''صحابه از دیدگاه نهج البلاغه''']] | #[[پرونده:1379394.jpeg|22px]] [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|'''صحابه از دیدگاه نهج البلاغه''']] | ||
#[[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۱
مقدمه
عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر است او در جنگ احد و تمام جنگهای بعد از آن شرکت داشته است. او در زمان عمر بن خطاب مسئول رسیدگی به زمینهای عراق و گرفتن خراجهای آن سرزمین بود. پس از قتل عثمان، علی(ع) او را فرماندار بصره قرار داد بعد از آنکه طلحه و زبیر و عایشه به بصره رفته، او را از بصره بیرون کردند، امام پس از پیروزی در جنگ جمل، عبدالله بن عباس را به بصره والی فرستاد و عثمان بن حنیف همراه امام به کوفه آمد و ساکن کوفه شد[۱]. عثمان بن حنیف و برادرش سهل بن حنیف که از جانب امام(ع) بر مدینه حکومت داشت و هر دو از اصحاب رسول خدا(ص) و تا آخر عمر شیعه و دوستدار امیرمؤمنان بودند و از اینرو علمای رجال در نیکی و وثاقت این دو برادر اختلاف و تردید نداشتند در نقل اخبار، آنها را مورد وثوق و اطمینان میدانند.
هنگامی که عثمان بن حنیف حاکم بصره بود، به امام گزارش داده شد که گروهی از اهل بصره وی را به میهمانی دعوت کرده و او پذیرفته و در آن میهمانی شرکت کرده است، امام با نوشتن نامهای او را به جهت رفتن به آن میهمانی نکوهش نموده است: در قسمتی از آن نامه آمده است: «ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که یکی از جوانان اهل بصره ترا به میهمانی عروسی خوانده است و تو هم به سرعت به سوی آن طعام شتافتهای، در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده میشد. من گمان نمیکردم تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر (آیا حلال است یا حرام؟) آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاکیزگی و حلیتش داری تناول کن). [۲]
سپس امام شیوه و روش خود را بیان میکند و از او میخواهد در زهد و تقوا و خویشتن داری به وی اقتدا نماید و سرانجام نامه را با این جمله پایان میدهد:« بنابراین ای پسر حنیف از خدا بترس! و به همان قرصهای نان اکتفا کن تا خلاصی تو از آتش جهنم امکانپذیر گردد»[۳].[۴]
جستارهای وابسته
- سهل بن حنیف (برادر)
- عباد بن حنیف (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ يَا اِبْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ اَلْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ اَلْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا اَلْمَقْضَمِ فَمَا اِشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ
- ↑ «فَاتَّقِ اَللَّهَ يَا اِبْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفِكَ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ اَلنَّارِ خَلاَصُكَ»
- ↑ الهامی، داوود، صحابه از دیدگاه نهج البلاغه، ص۲۰۷-۲۰۸.