←وفات حضرت معصومه {{س}}
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
چون خبر ورود آن بانوی با [[عظمت]] به [[مردم]] قم رسید، بزرگان [[قبیله]] [[اشعری]] به همراه دیگر مردم به استقبال کاروان حامل حضرت معصومه{{س}} رفتند. در میان این [[جمعیت]] [[مشتاق]]، «[[موسی بن خزرج]]» (بزرگ [[خاندان]] اشعری)، خود را به کاروان حضرت معصومه{{س}} رساند و زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و ایشان را در [[منزل]] شخصی خود جای داد و با کمال [[افتخار]] از آن بانو [[پذیرایی]] نمود<ref>تاریخ قدیم قم، ص۲۱۳.</ref>. حضرت معصومه{{س}}، در مدتی که در [[شهر مقدس]] قم به سر میبردند، در [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن عزیزانش بسیار نالان و اندوهگین بودند. و پس از ۱۶ یا ۱۷ [[روز]] آن بانوی ارجمند، بر اثر جراحات وارده و خوردن غذای زهر آلود، به شهادت رسیدند و مردم قم را سوگوار نمود. | چون خبر ورود آن بانوی با [[عظمت]] به [[مردم]] قم رسید، بزرگان [[قبیله]] [[اشعری]] به همراه دیگر مردم به استقبال کاروان حامل حضرت معصومه{{س}} رفتند. در میان این [[جمعیت]] [[مشتاق]]، «[[موسی بن خزرج]]» (بزرگ [[خاندان]] اشعری)، خود را به کاروان حضرت معصومه{{س}} رساند و زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و ایشان را در [[منزل]] شخصی خود جای داد و با کمال [[افتخار]] از آن بانو [[پذیرایی]] نمود<ref>تاریخ قدیم قم، ص۲۱۳.</ref>. حضرت معصومه{{س}}، در مدتی که در [[شهر مقدس]] قم به سر میبردند، در [[حزن]] و [[اندوه]] از دست دادن عزیزانش بسیار نالان و اندوهگین بودند. و پس از ۱۶ یا ۱۷ [[روز]] آن بانوی ارجمند، بر اثر جراحات وارده و خوردن غذای زهر آلود، به شهادت رسیدند و مردم قم را سوگوار نمود. | ||
پیکر حضرت معصومه {{س}} | پیکر حضرت معصومه {{س}} بر روی دستان داغدیده اهالی قم [[تشیع]] شد و بنا به پیشنهاد موسی بن خزرج، پیکر حضرت معصومه{{س}} را به سوی [[باغی]] که از [[املاک]] [[موسی بن خزرج]] که «باغ بابلان» نام داشت، جهت [[تدفین]]، [[تشیع]] گردید. | ||
به هنگام تدفین حضرت معصومه{{س}}، بزرگان [[قبیله]] [[اشعری]] دچار مشکل شدند که چه کسی [[شایسته]] است داخل [[قبر]] شده و جنازه را در سردابی که از قبل تهیه شده بود، به [[خاک]] بسپارد، سرانجام اتفاق کردند که این کار را بر عهده پیرمرد سیدی به نام «[[قادر]]» که از [[پرهیزکاران]] و [[صالحین]] [[شهر]] محسوب میشد بگذارند. در این هنگام از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پیدا شدند، همین که نزدیک رسیدند، از مرکب خود پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه{{س}} [[نماز]] گزاردند، سپس داخل [[سرداب]] شده و جنازه را [[دفن]] کردند، آنگاه بیرون آمده و بدون اینکه با کسی سخن بگویند، رفتند و کسی نفهمید آنها چه کسی بودند<ref>تاریخ قدیم قم، ص۲۱۴؛ بعضی احتمال دادهاند که آن دو نقابدار حضرت رضا{{ع}} و امام جواد{{ع}} بودهاند. (الله اعلم)</ref>. آنگاه موسی بن خزرج سقف و سایبانی از [[بوریا]] بر سر قبر برافراخت تا هنگامی که «[[زینب]]{{س}}» دختر [[امام جواد]]{{ع}}، در قالب کاروانی از [[خواهران]] و بزرگان [[علوی]] وارد [[قم]] گردید و قبّهای از آجر بر آن [[مرقد مطهر]] بنا کرد<ref>بحارالانوار، ج۶۰ ص۲۱۹؛ سفینةالبحار، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. | به هنگام تدفین حضرت معصومه{{س}}، بزرگان [[قبیله]] [[اشعری]] دچار مشکل شدند که چه کسی [[شایسته]] است داخل [[قبر]] شده و جنازه را در سردابی که از قبل تهیه شده بود، به [[خاک]] بسپارد، سرانجام اتفاق کردند که این کار را بر عهده پیرمرد سیدی به نام «[[قادر]]» که از [[پرهیزکاران]] و [[صالحین]] [[شهر]] محسوب میشد بگذارند. در این هنگام از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پیدا شدند، همین که نزدیک رسیدند، از مرکب خود پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه{{س}} [[نماز]] گزاردند، سپس داخل [[سرداب]] شده و جنازه را [[دفن]] کردند، آنگاه بیرون آمده و بدون اینکه با کسی سخن بگویند، رفتند و کسی نفهمید آنها چه کسی بودند<ref>تاریخ قدیم قم، ص۲۱۴؛ بعضی احتمال دادهاند که آن دو نقابدار حضرت رضا{{ع}} و امام جواد{{ع}} بودهاند. (الله اعلم)</ref>. آنگاه موسی بن خزرج سقف و سایبانی از [[بوریا]] بر سر قبر برافراخت تا هنگامی که «[[زینب]]{{س}}» دختر [[امام جواد]]{{ع}}، در قالب کاروانی از [[خواهران]] و بزرگان [[علوی]] وارد [[قم]] گردید و قبّهای از آجر بر آن [[مرقد مطهر]] بنا کرد<ref>بحارالانوار، ج۶۰ ص۲۱۹؛ سفینةالبحار، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. |