←جستارهای وابسته
(←منابع) |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
فاطمه{{س}} بعد از فوت مادر سه سال در [[خانه]] [[پدر]] [[زندگی]] کرد. در این [[زمان]] [[خواهران]] فاطمه{{س}} و [[فاطمه بنت اسد]] و بعضی از زنان [[بنی هاشم]] در [[خدمت]] و ملازمش بودند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴، به نقل از: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱.</ref>، اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد بود که همیشه همراه فاطمه{{س}} بلکه تا اندازهای [[کفالت]] آن حضرت را نیز بر عهده داشت. هر چند [[رسول الله]] {{صل}} به خواهران فاطمه{{س}} و زنان [[بنیهاشم]]، سفارش [[همراهی]] نموده بود تا جای خالی مادر را برایش پر کنند؛ ولی او با کسی جز رسول خدا انس نمیگرفت و بیشتر وقتهای خود را به [[عبادت خدا]] میگذراند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴.</ref>. بیگمان [[حضرت زهرا]]{{س}} با مشکلاتی هم روبهرو بود چنان که که [[امام صادق]]{{ع}} در این باره آورده است: روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که [[عایشه]] پرخاشگرانه بر دخت گرانمایهاش فریاد میکشد که ای دختر خدیجه! به خدا قسم تو میپنداری که مادرت بر ما [[برتری]] داشته است. او چه برتری بر ما داشته است؟ او هم مانند ما [[زن]] بود و [[همسر پیامبر]]! [[پیامبر گرامی]] سخن [[عایشه]] را شنید، هنگامی که چشم [[فاطمه]]{{س}} به چهره پرنور پدر افتاد [[باران]] [[اشک]] از دیدگانش جاری شد، اما سخنی نگفت. [[پیامبر]] پیشتر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا [[گریه]] میکنی؟ او در پاسخ گفت: عایشه از مادرم سخن به میان آورد و او را [[تحقیر]] کرد. پیامبر گرامی فرمود: هان ای حمیرا بس کن و از روش خویش دست بردار که [[خداوند]] در بانوی پرمهر و محبتی که فرزند آورد، خیر و [[برکت]] قرار داده است و [[خدیجه]] که [[درود]] و [[مهر خدا]] بر او باد، برای من چنین بانویی بود. [[خدا]] از او فرزندانی چون [[طاهره]]، قاسم، [[رقیه]]، [[ام کلثوم]] و [[زینب]] را به من ارزانی داشت. او حتی در دوران نقاهت و [[تنهایی]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} در کنار او نبود؛ به گونهای که به [[اسماء]] سفارش کرد که به عایشه اجازه ندهد تا کنار پیکر مطهرش حاضر شود. این نشانگر [[ناخشنودی]] فاطمه{{س}} از [[کردار]] او بود. از این بالاتر آنکه در برابر پدر خود ([[ابوبکر]]) [[گواهی]] داد که [[پیامبران]] از خود چیزی به [[ارث]] نمیگذارند و با این گواهی، [[حضرت زهرا]]{{س}} را از ارث پدر [[محروم]] کرد. هر چند که [[نظام]] نمیخواست ارثیه [[زهرای اطهر]]{{س}} را به او برگرداند ولی عایشه با این کار خود صورت [[محکمه]] و [[دادگاه]] فرمایشی را فراهم ساخت<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزائی اصفهانی، ص۱۵۴ و ۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۳۰.</ref> | فاطمه{{س}} بعد از فوت مادر سه سال در [[خانه]] [[پدر]] [[زندگی]] کرد. در این [[زمان]] [[خواهران]] فاطمه{{س}} و [[فاطمه بنت اسد]] و بعضی از زنان [[بنی هاشم]] در [[خدمت]] و ملازمش بودند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴، به نقل از: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱.</ref>، اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد بود که همیشه همراه فاطمه{{س}} بلکه تا اندازهای [[کفالت]] آن حضرت را نیز بر عهده داشت. هر چند [[رسول الله]] {{صل}} به خواهران فاطمه{{س}} و زنان [[بنیهاشم]]، سفارش [[همراهی]] نموده بود تا جای خالی مادر را برایش پر کنند؛ ولی او با کسی جز رسول خدا انس نمیگرفت و بیشتر وقتهای خود را به [[عبادت خدا]] میگذراند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴.</ref>. بیگمان [[حضرت زهرا]]{{س}} با مشکلاتی هم روبهرو بود چنان که که [[امام صادق]]{{ع}} در این باره آورده است: روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که [[عایشه]] پرخاشگرانه بر دخت گرانمایهاش فریاد میکشد که ای دختر خدیجه! به خدا قسم تو میپنداری که مادرت بر ما [[برتری]] داشته است. او چه برتری بر ما داشته است؟ او هم مانند ما [[زن]] بود و [[همسر پیامبر]]! [[پیامبر گرامی]] سخن [[عایشه]] را شنید، هنگامی که چشم [[فاطمه]]{{س}} به چهره پرنور پدر افتاد [[باران]] [[اشک]] از دیدگانش جاری شد، اما سخنی نگفت. [[پیامبر]] پیشتر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا [[گریه]] میکنی؟ او در پاسخ گفت: عایشه از مادرم سخن به میان آورد و او را [[تحقیر]] کرد. پیامبر گرامی فرمود: هان ای حمیرا بس کن و از روش خویش دست بردار که [[خداوند]] در بانوی پرمهر و محبتی که فرزند آورد، خیر و [[برکت]] قرار داده است و [[خدیجه]] که [[درود]] و [[مهر خدا]] بر او باد، برای من چنین بانویی بود. [[خدا]] از او فرزندانی چون [[طاهره]]، قاسم، [[رقیه]]، [[ام کلثوم]] و [[زینب]] را به من ارزانی داشت. او حتی در دوران نقاهت و [[تنهایی]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} در کنار او نبود؛ به گونهای که به [[اسماء]] سفارش کرد که به عایشه اجازه ندهد تا کنار پیکر مطهرش حاضر شود. این نشانگر [[ناخشنودی]] فاطمه{{س}} از [[کردار]] او بود. از این بالاتر آنکه در برابر پدر خود ([[ابوبکر]]) [[گواهی]] داد که [[پیامبران]] از خود چیزی به [[ارث]] نمیگذارند و با این گواهی، [[حضرت زهرا]]{{س}} را از ارث پدر [[محروم]] کرد. هر چند که [[نظام]] نمیخواست ارثیه [[زهرای اطهر]]{{س}} را به او برگرداند ولی عایشه با این کار خود صورت [[محکمه]] و [[دادگاه]] فرمایشی را فراهم ساخت<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزائی اصفهانی، ص۱۵۴ و ۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۳۰.</ref> | ||
==[[حضرت خدیجه]]{{س}}، اولین [[همسر]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[مادر حضرت فاطمه]]{{س}}== | |||
[[پدر]] [[خدیجه]]{{س}} [[خویلد]] (پسر [[اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب]]) و مادرش [[فاطمه]] (دختر زائد از [[بنی عامر]]) بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.</ref>. خویلد دو دختر دیگر به نامهای رفیقه (ام [[امیمه]]) و [[هاله]]<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref> و سه پسر به نامهای [[عوام]]، حِزام و نَوْفَل نیز داشت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۱۹؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref>. وی به [[اعتقادات]] دینیاش سخت پایبند بود، چنان که به سبب عِرق [[دینی]]، نگذاشت تبع ([[پادشاه]] [[یمن]]) [[حجرالاسود]] را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به [[یاری]] او بشتابند و تبع را از این کار منصرف نمایند<ref>ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵.</ref>. | |||
حضرت خدیجه{{س}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. وی از [[قبیله قریش]]، از تیره [[بنیاسد]] بود. [[قصی بن کلاب]] جد مشترک او و [[رسول اکرم]]{{صل}} است. در میان [[خویشان]] و [[نزدیکان]] حضرت خدیجه{{س}}، شخصیتهای برجستهای بودند، از جمله [[ورقة بن نوفل]]، پسرعموی [[حضرت]] خدیجه{{س}}، که از دانایان [[عرب]] بود و به [[بعثت پیامبر]]{{صل}} [[بشارت]] داد. او وقتی ماجرای [[نزول]] اولین [[وحی]] را از زبان [[پیامبر]]{{صل}} و خدیجه{{س}} شنید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[تصدیق]] کرد<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده خدیجه{{س}}، نیز از شخصیتهای بزرگ [[قریش]] و یکی از اعضای برجسته [[دارالندوه]] بود<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۵، ص۱۱۵.</ref>. دارالندوه خانهای در کنار [[کعبه]] بود که قصی بن کلاب (جد چهارم پیامبر) آن را برای [[مشورت]] و حل و فصل مسائل قریش و [[مردم]] مکه تأسیس کرده بود<ref>مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار{{عم}}، ج۱، ص۲۵۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. | |||
هر چند بنیاسد به اندازه [[بنیهاشم]] متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنیهاشم بودند، چنان که در پیمانی که برای جلوگیری از [[ظلم]]، و [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]] بسته شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲ – ۶۳.</ref> و در [[تجدید]] [[بنای کعبه]] (۳۵ [[عام الفیل]]) شرکت داشتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰.</ref>.<ref>[[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۱]]، ص ۷۸.</ref> | |||
==ویژگیهای فردی [[حضرت خدیجه]]{{س}}== | |||
وی در [[دوران جاهلیت]]، به [[طاهره]] ملقب بود<ref>طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.</ref>. طاهره به معنای عاری از [[عیب]] و [[نقص]] و [[پاکیزه]]، هم [[پاکیزگی]] [[اخلاقی]] هم پاکیزگی جسمی است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۵۰۶.</ref>. این [[لقب]] نشان دهنده [[مقام]] [[عفت]] و فضل [[خدیجه]]{{س}} در میان [[عرب جاهلی]] است. | |||
او در هوش و [[خرد]] زبانزد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref> و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار [[توانمند]] بود<ref>حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. خدیجه{{س}} با [[سرمایه]] خویش، به مناطق گوناگون کاروانهای [[تجاری]] میفرستاد و افرادی [[امین]] و کارآمد را برای این کار [[استخدام]] میکرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref>. همچنین بازرسانی تعیین میکرد تا گزارش کامل [[سفر]]، [[میزان]] [[سود]] و زیان، نحوه برخورد افرادش با [[مردم]] و حتی [[ویژگیهای اخلاقی]] آنان را به وی گزارش کنند. این کار را اغلب [[غلامان]] او، به ویژه [[میسره]]، انجام میدادند. این گزارشها حاکی از [[مدیریت]] عالی و [[استعداد]] ویژه وی در امور اقتصادیاند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۵.</ref>. به نظر میرسد که همین امر موجب گردید عدهای به او [[لقب]] «[[سیده]] [[قریش]]» دهند<ref>حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۲۵؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۰۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۱]]، ص ۷۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |