امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
[[امام خمینی]] مانند برخی [[اهل معرفت]]<ref>قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۳۵۸؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ج۳، ص۲۵۰.</ref>، [[معتقد]] است در [[خلافت]]، جهت خلافت از [[خداوند]] مطرح است و آن بر دو قسم است: خلافت [[تکوینی]] که شخص دارای [[ولایت تکوینی]] است و خلافت اعتباری که در آن جهت [[ریاست ظاهری]] مطرح است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۵.</ref> ([[ولایت]] به کسر واو) به معنای [[سلطنت]] و [[امارت]] و (به [[فتح]] واو) به معنای [[دوستی]] و [[نصرت]] آمده است<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، ج۵، ص۲۲۸.</ref>. امام خمینی معانی ولایت (به کسر واو) را [[قرب]]، [[محبوب]]، [[تصرف]]، [[ربوبیت]] و [[نیابت]] میداند<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۳۶.</ref> و به نقل از استاد خود، [[محمدعلی شاهآبادی]]، ولایت (به فتح واو) به معنای [[محبت]] و [[وِلایت]] (به کسرواو) را از ارکان و [[اصول دین]] معرفی میکند<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۵.</ref>؛ اما [[وصایت]] به معنای ولایت در [[تصرف در امور]] [[وصیت]] کننده است که اگر وصیت کننده [[پیامبر]] باشد، [[وصی]] او [[خلیفه]] او خواهد بود و ممکن است وصیت در امور مرده باشد که غیر از خلیفه است<ref>مرعشی شوشتری، سید قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۳۸.</ref> | [[امام خمینی]] مانند برخی [[اهل معرفت]]<ref>قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۳۵۸؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ج۳، ص۲۵۰.</ref>، [[معتقد]] است در [[خلافت]]، جهت خلافت از [[خداوند]] مطرح است و آن بر دو قسم است: خلافت [[تکوینی]] که شخص دارای [[ولایت تکوینی]] است و خلافت اعتباری که در آن جهت [[ریاست ظاهری]] مطرح است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۵.</ref> ([[ولایت]] به کسر واو) به معنای [[سلطنت]] و [[امارت]] و (به [[فتح]] واو) به معنای [[دوستی]] و [[نصرت]] آمده است<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، ج۵، ص۲۲۸.</ref>. امام خمینی معانی ولایت (به کسر واو) را [[قرب]]، [[محبوب]]، [[تصرف]]، [[ربوبیت]] و [[نیابت]] میداند<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۳۶.</ref> و به نقل از استاد خود، [[محمدعلی شاهآبادی]]، ولایت (به فتح واو) به معنای [[محبت]] و [[وِلایت]] (به کسرواو) را از ارکان و [[اصول دین]] معرفی میکند<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۵.</ref>؛ اما [[وصایت]] به معنای ولایت در [[تصرف در امور]] [[وصیت]] کننده است که اگر وصیت کننده [[پیامبر]] باشد، [[وصی]] او [[خلیفه]] او خواهد بود و ممکن است وصیت در امور مرده باشد که غیر از خلیفه است<ref>مرعشی شوشتری، سید قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۳۸.</ref> | ||
==پیشینه بحث از [[امامت]]== | ==پیشینه بحث از [[امامت]]== | ||
بحث از [[امامت]] و [[پیشوایی]] موضوعی است که در [[ادیان الهی]] وجود داشته و از [[انبیا]]{{عم}} به عنوان [[پیشوایان]] و [[رهبران الهی]] [[مردم]] یادشده است<ref>بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص۹۴۹-۹۵۰.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به عنوان [[امام]] یاد میکند که پس از طی مراحل و آزمونهایی از ناحیه خداوند به این [[مقام]] رسید<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. مسئله [[امامت]] و [[وصایت]] از مسائلی است که از آغاز [[ظهور]] [[دین اسلام]] مورد توجه بوده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز در طول [[رسالت]] خود بر این معنا همواره تأکید میکرد و در زمانها و مکانهای متعدد از آن سخن میگفت<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۹۵ - ۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۶۳؛ ج۲۹، ص۳۶.</ref>. در [[روایات]] و [[ادعیه]] نیز به ابعاد مختلف [[وجود امام]] توجه شده است؛ چنانکه [[امام]] نه تنها [[خلیفه]]، [[حافظ]] [[دین الهی]]، سیاستمدار و [[مدبر]] امور [[مردم]] دانسته شده<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۳؛ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰.</ref>، بلکه امامت به عنوان عهدی از عهدهای [[الهی]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۷.</ref> و [[اساس دین]] و [[نظام مسلمین]] و [[صلاح]] [[دنیا]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref> شمرده شده است. در [[مذهب تشیع]]، امامت از اساسیترین مبانی [[عقیدتی]] است، برخلاف [[باور]] [[اهل سنت]] که این مسئله را از [[فروع دین]] میدانند<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>. [[علمای شیعه]] اصل امامت را در کنار [[توحید]] و [[نبوت]]، از [[اصول مذهب]] به شمار آوردهاند<ref>سید مرتضی، رسائل، ج۱، ص۱۶۶؛ اردبیلی، احمد بن محمد، الحاشیة علی الهیات، ص۱۷۸.</ref>. | بحث از [[امامت]] و [[پیشوایی]] موضوعی است که در [[ادیان الهی]] وجود داشته و از [[انبیا]]{{عم}} به عنوان [[پیشوایان]] و [[رهبران الهی]] [[مردم]] یادشده است<ref>بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص۹۴۹-۹۵۰.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به عنوان [[امام]] یاد میکند که پس از طی مراحل و آزمونهایی از ناحیه خداوند به این [[مقام]] رسید<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. مسئله [[امامت]] و [[وصایت]] از مسائلی است که از آغاز [[ظهور]] [[دین اسلام]] مورد توجه بوده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز در طول [[رسالت]] خود بر این معنا همواره تأکید میکرد و در زمانها و مکانهای متعدد از آن سخن میگفت<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۹۵ - ۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۶۳؛ ج۲۹، ص۳۶.</ref>. در [[روایات]] و [[ادعیه]] نیز به ابعاد مختلف [[وجود امام]] توجه شده است؛ چنانکه [[امام]] نه تنها [[خلیفه]]، [[حافظ]] [[دین الهی]]، سیاستمدار و [[مدبر]] امور [[مردم]] دانسته شده<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۳؛ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰.</ref>، بلکه امامت به عنوان عهدی از عهدهای [[الهی]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۷.</ref> و [[اساس دین]] و [[نظام مسلمین]] و [[صلاح]] [[دنیا]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref> شمرده شده است. در [[مذهب تشیع]]، امامت از اساسیترین مبانی [[عقیدتی]] است، برخلاف [[باور]] [[اهل سنت]] که این مسئله را از [[فروع دین]] میدانند<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>. [[علمای شیعه]] اصل امامت را در کنار [[توحید]] و [[نبوت]]، از [[اصول مذهب]] به شمار آوردهاند<ref>سید مرتضی، رسائل، ج۱، ص۱۶۶؛ اردبیلی، احمد بن محمد، الحاشیة علی الهیات، ص۱۷۸.</ref>. |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۷
مقدمه
امامت به معنی رهبری اجتماع است. مسئله امامت به معنی اولی که عرض کردم، همین ریاست عامه است[۱]. امامت به معنی زعامت اجتماع است. ریاسة عامة یعنی ریاست عمومی[۲]. امامت یعنی رهبری[۳]. نبوت و امامت دو منصب است که در انبیاء بزرگ هر دو منصب جمع است. و در انبیاء کوچک یکی از آن دو، کما اینکه در ائمه، امامت و رهبری هست ولی نبوّت یعنی رهنمایی جدید نیست، چون راه همان راهی است که پیغمبر نمایانده است و ائمه مردم را در همان راه که پیغمبر از طرف خداوند ارائه کرده است حرکت میدهند، بسیج میکنند و راه میبرند. این مفهوم امامت از نظر اسلام است[۴]. کلمه امامت در بسیاری از تعبیرات اسلامی در مورد همین ولایت معنوی به کار رفته است. مفهوم امامت مفهوم وسیعی است. امامت یعنی پیشوایی. یک مرجع احکام دینی پیشواست، هم چنانکه یک زعیم سیاسی و اجتماعی نیز پیشوا است و هم چنانکه یک مربی باطنی و راهنمای معنوی از باطن ضمیر نیز پیشو است[۵]. وقتی که انسان میخواهد انسانهای دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد و اداره انسانهای دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری مینامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی هدایت و به تعبیر رساتر امامت نامیده میشود. دقیقترین کلمهای که بر کلمه امامت منطبق میشود همین کلمه رهبری است[۶]. امامت به معنی نمونه بودن و سرمشق بودن است[۷].
امامت به تعبیر علما ریاست در دین و دنیاست و چون ریاست در دین است، قهراً ریاست در دنیا هم هست[۸]. امامت ریاستی است عمومی هم در امور دینی و هم در امور دنیایی. مقصود این است که امامت هم نظیر نبوت از مسائلی است که از حدّ بشری بیرون است و به همین جهت انتخاب امام از حد استطاعت بشری بیرون است و بنابراین آن طرفی است، از آن طرف باید بیاید، مثل نبوت است که از طریق وحی و تعیین الهی باید بیاید با این تفاوت که نبوت مستقیماً از ناحیه خداست، ارتباط پیغمبر است با خدا و امامت، تعیینی است از ناحیه پیغمبر از ناحیه خدا[۹]. امامت به معنی ولایت است[۱۰]. امامت به معنی مرجعیّت دینی است. امامت، نوعی کارشناسی اسلام میشود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حدّ یک مجتهد، کارشناسی من جانب الله، [و ائمه] یعنی افرادی که اسلامشناس هستند البته نه اسلامشناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهراً جایز الخطا باشند. بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیغمبر گرفتهاند؛ از پیغمبر(ص) رسیده به علی(ع) و از علی(ع) رسیده به امامان بعد و در تمام ادوار ائمه، علم اسلام، یک علم معصوم غیر مُخْطِئْ که هیچ خطا نمیکند، از هر امامی به امامان بعد رسیده است[۱۱]. امامت یعنی حکومت. امامت در شیعه مسئلهای است تالی تِلوْ نبوت و بلکه از بعضی از درجات از نبوت بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است درست نظیر نبوت آن هم عالیترین درجات نبوت[۱۲]. امامت آن مقامی است که ابراهیم(ع) بعد از نبوت به آن میرسد و در آن حال خوشحال میشود و میگوید: ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي﴾[۱۳] و برخی از ذریّه مرا هم خدایا به این مقام برسان، در حالی که میداند که چنین چیزی در مورد همه ذریه نمیتواند باشد[۱۴].
امامت پیشوایی دین و دنیاست[۱۵]. اگر امامت را به این شکل تعریف کنیم که امری است متمم نبوت از نظر بیان دین، یعنی به آن دلیل وجودش لازم است که وظیفه پیغمبر را در بیان احکام انجام دهد، به همان دلیل که پیغمبر باید معصوم از اشتباه و گناه باشد، امام نیز باید چنین باشد. امامت لطفی است از جانب خدا[۱۶].
امامت عهد خداست. امامت یعنی انسانی در حدی قرار بگیرد که به اصطلاح یک انسان کامل باشد که این انسان کامل به تمام وجودش میتواند پیشوای دیگران باشد[۱۷]. مسئله امامت به معنی مرجعیت دینی در اسلام که پیغمبر اکرم در این حدیث متواتر فرموده است، جز این نیست که برای تفسیر قرآن و فهم قرآن و هدفهای آن و توضیح و تشریح اهداف و معارف آن و مقررات آن و اخلاق آن، فهم ساده عرضی که هر که زبان عربی میداند پس کافی است، کافی نیست[۱۸]. امامت از منازل انبیاء وارث اوصیاست. یعنی یک امر وراثتی است به این معنی که استعداد آن از هر نسل به نسل بعد منتقل شده است، نه وراثت قانونی. امامت خلافة الله است همانی که آدم اول داشت و خلافةالرسول و خلافت پیغمبر. امامت زمام دین، نظام مسلمین، صلاح دنیا، عزت مؤمنین، اُسّ و ریشه اسلام و شاخه بلند اسلام است[۱۹].[۲۰]
امامت، رهبری و ریاست عام امام معصوم(ع) در امور دین و دنیا
امامت از ریشه «امم» به معنای پیشوایی[۲۱] و ریاست عامه بر همه مردم[۲۲] است و امام کسی است که در امور مقدم میشود و به او اقتدا میکنند[۲۳]. در اصطلاح علم کلام، از آن تعاریف مختلفی به دست دادهاند. برخی آن را ریاست و پیشوایی در امور دین و دنیا به نیابت از پیامبر(ص) معرفی کردهاند[۲۴]. برخی نیز آن را جانشینی پیامبر(ص) در حفظ دین و دنیا میدانند[۲۵]. امام خمینی در تعریف امامت به دو محور حکومت ظاهری و پیشوایی معنوی توجه میکند و امام را منصوب خداوند - که دارای ولایت باطنی و متصدی قوه مجریه و حافظ نظام اسلامی است - میداند[۲۶].
امامت با مفاهیمی، چون خلافت، ولایت و وصایت مرتبط است. خلافت به معنای امارت و سلطنت و خلیفه به معنای جانشینی به کار رفته است[۲۷] و از آنجا که حاکم و رهبر جامعه اسلامی به دنبال پیامبر(ص) و در منصب آن حضرت قرار میگیرد، او را خلیفه میگویند[۲۸]. چنان که برخی خاطرنشان کردهاند که دو مفهوم خلافت و امامت از یک مصداق خبر میدهند؛ ولی کاربرد امام از جهت رهبری و پیشوایی و کاربرد خلافت از جهت جانشینی پیامبر اسلام(ص) است[۲۹].
امام خمینی مانند برخی اهل معرفت[۳۰]، معتقد است در خلافت، جهت خلافت از خداوند مطرح است و آن بر دو قسم است: خلافت تکوینی که شخص دارای ولایت تکوینی است و خلافت اعتباری که در آن جهت ریاست ظاهری مطرح است[۳۱] (ولایت به کسر واو) به معنای سلطنت و امارت و (به فتح واو) به معنای دوستی و نصرت آمده است[۳۲]. امام خمینی معانی ولایت (به کسر واو) را قرب، محبوب، تصرف، ربوبیت و نیابت میداند[۳۳] و به نقل از استاد خود، محمدعلی شاهآبادی، ولایت (به فتح واو) به معنای محبت و وِلایت (به کسرواو) را از ارکان و اصول دین معرفی میکند[۳۴]؛ اما وصایت به معنای ولایت در تصرف در امور وصیت کننده است که اگر وصیت کننده پیامبر باشد، وصی او خلیفه او خواهد بود و ممکن است وصیت در امور مرده باشد که غیر از خلیفه است[۳۵].[۳۶]
پیشینه بحث از امامت
بحث از امامت و پیشوایی موضوعی است که در ادیان الهی وجود داشته و از انبیا(ع) به عنوان پیشوایان و رهبران الهی مردم یادشده است[۳۷]. قرآن کریم از حضرت ابراهیم(ع) به عنوان امام یاد میکند که پس از طی مراحل و آزمونهایی از ناحیه خداوند به این مقام رسید[۳۸]. مسئله امامت و وصایت از مسائلی است که از آغاز ظهور دین اسلام مورد توجه بوده است. پیامبر اکرم(ص) نیز در طول رسالت خود بر این معنا همواره تأکید میکرد و در زمانها و مکانهای متعدد از آن سخن میگفت[۳۹]. در روایات و ادعیه نیز به ابعاد مختلف وجود امام توجه شده است؛ چنانکه امام نه تنها خلیفه، حافظ دین الهی، سیاستمدار و مدبر امور مردم دانسته شده[۴۰]، بلکه امامت به عنوان عهدی از عهدهای الهی[۴۱] و اساس دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا[۴۲] شمرده شده است. در مذهب تشیع، امامت از اساسیترین مبانی عقیدتی است، برخلاف باور اهل سنت که این مسئله را از فروع دین میدانند[۴۳]. علمای شیعه اصل امامت را در کنار توحید و نبوت، از اصول مذهب به شمار آوردهاند[۴۴].
مسئله امامت در میان علمای اسلامی اهمیت بسیاری دارد و وجه اصلی تمایز شیعه با سایر مذاهب اسلامی است. از جمله نخستین آثار شیعی که به این موضوع پرداخته، کتابهایی همچون «الامامة و التبصرة من الحیره» شیخ صدوق و «الشافی فی الامامه» سید مرتضی است. اکثر متکلمان اهل سنت و شیعه به این مسئله پرداختهاند و در آثاری، همچون «الیاقوت فی علم الکلام» ابواسحاق نوبختی (م ۳۱۱ق) و «مقالات الاسلامیین» ابوالحسن اشعری (م ۳۲۴ق) و «تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل» ابوبکر باقلانی (م ۴۰۳ق) و «النکت الاعتقادیه» شیخ مفید (م۴۱۳ق) و «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد» شیخ طوسی (م. ۴۶ق) از آن بحث کردهاند.
امام خمینی جایگاه امامت را در اسلام، رفیع و همتراز با قرآن دانسته است که بدون آن، قرآن به طور کامل اجرا نمیشود و لغو و بیهودگی شریعت لازم میآید[۴۵]. پیامبر(ص) علاوه بر نبوت، امامت هم داشته و از آغاز ظهور اسلام و دعوت پیامبر(ص) تا آخرین روزهای حیات ایشان، امامتشان با نبوت همراه بوده[۴۶] و به هیچ موضوعی در اسلام، همچون امامت اهمیت داده نشده است[۴۷]. امامت در اسلام به عنوان اتمام و اکمال دین مطرح شده که دین بدون آن ناقص است[۴۸].
نگرش امام خمینی به جایگاه امامت، افزون بر گرایش عرفانی که از روایات اقتباس شده، کلامی و اجتماعی است و مباحث حکومت، سیاست و نظام اسلامی را نیز در برمیگیرد[۴۹]؛ از این رو ایشان ضمن اعتقاد به مقامهای معنوی ائمه(ع) و اثبات ولایت کلیه الهیه و مظهریت تام از حق تعالی برای آنان، از شئون اجتماعی و سیاسی، سرپرستی و حکومت آنان توجه کرده است[۵۰]. ایشان ولایت ظاهری در امامت را برای فقها در عصر غیبت نیز ثابت میداند و معتقد است ولایت فقیه در عصر غیبت در راستای ولایت رسول خدا(ص) و ائمه(ع) است[۵۱].
امام خمینی درباره آثاری که در زمینه امامت نوشته شده و بعضی آن را به سیاست صفویه نسبت دادهاند، تأکید کرده این سخن نادرستی است؛ زیرا بسیاری از این آثار پیش از دوران صفویه نگاشته شده و در دوران صفویه نگارش آن رو به کاهش بوده است. ایشان نام چهل کتاب در زمینه امامت را که پیش از دوران صفویه نگاشته شده است در کتاب کشف اسرار خود ذکر میکند. ایشان معتقد است کتابهایی هم که در این دوران و پس از آن نوشته شده یا اصلاً مربوط به قلمرو حکومتی صفویه نبوده و یا مشتمل بر احادیثی است که دارای مدرک بوده و پیش از صفویه در کتابهای روایی موجود بوده است[۵۲]. امام خمینی در آثار مختلف خود، از حقیقت و جایگاه رفیع امامت[۵۳] و جهات باطنی و ظاهری ولایت[۵۴]، و ویژگیها[۵۵] و وظایف امام[۵۶] بحث کرده و در کتاب کشف اسرار، در رد شبهاتی که بعضی منحرفان مطرح کردهاند، به تفصیل به موضوع امامت پرداخته است[۵۷].[۵۸]
حقیقت امامت
اثبات امامت
شناخت امام
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ امامت و رهبری، ص۵۰.
- ↑ امامت و رهبری، ص۴۷.
- ↑ حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.
- ↑ امامت و رهبری، ص۹۶.
- ↑ امامت و رهبری، ص۹۲.
- ↑ امامت و رهبری، ص۵۵.
- ↑ امامت و رهبری، ص۵۱.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۶۳.
- ↑ «و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۹۹.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۳۹.
- ↑ امامت و رهبری، ص۹۷.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۶۷.
- ↑ امامت و رهبری، ص۳۷.
- ↑ امامت و رهبری، ص۲۰۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۱۷.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
- ↑ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیه، ص۳۹؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، الالفین، ص۱۲.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۳۸- ۲۳۹؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۵ -۲۸؛ همو، کشف اسرار، ص۱۳۴ - ۱۳۵.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۸۳-۸۴.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۳۸- ۲۳۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰- ۳۸۱.
- ↑ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۳۵۸؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ج۳، ص۲۵۰.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۵.
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۳۶.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۵.
- ↑ مرعشی شوشتری، سید قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۴۱.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۳۸.
- ↑ بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص۹۴۹-۹۵۰.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۹۵ - ۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۶۳؛ ج۲۹، ص۳۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۳؛ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
- ↑ سید مرتضی، رسائل، ج۱، ص۱۶۶؛ اردبیلی، احمد بن محمد، الحاشیة علی الهیات، ص۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۵۲.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ -۲۳.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۳ و ۲۶ -۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۸؛ همو، ولایت فقیه، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۵۷-۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲؛ همو، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۵۲.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰-۷۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۰۵-۱۶۵.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۳۸.