عدل در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
از مجموع سخنان [[حضرت]] میتوان به این نتیجه رسید که جامعه به واسطه [[بیعدالتیها]] و رعایت نشدن حقوق افراد و [[اجتماع]] - اگرچه به ظاهر تحرکی دارد- از [[روح]] [[زندگی]] و [[حیات طیبه]] [[محروم]] است؛ ولی در [[پناه]] [[اجرای عدالت]]، افزون بر آثار مادی و [[رشد]] و [[توسعه اقتصادی]]، زندگی معنا مییابد و [[مردم]] به [[صلاح]] و [[رستگاری]] میرسند. آنچه ذکر شد، اعم از [[عدالت اقتصادی]] و [[اجتماعی]] بوده، شامل عدالت [[فلسفی]] نیز میشود. برخی از این موارد به طور مستقیم بر عدالت اقتصادی دلالت میکند و برخی دیگر دال بر [[عدالت اجتماعی]] است که عدالت اقتصادی را نیز در بردارد.<ref>[[محمد مهدی کرمی|کرمی]] و [[عسکر دیرباز|دیرباز]]، [[عدالت اقتصادی (مقاله)| مقاله «عدالت اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۷۳.</ref> | از مجموع سخنان [[حضرت]] میتوان به این نتیجه رسید که جامعه به واسطه [[بیعدالتیها]] و رعایت نشدن حقوق افراد و [[اجتماع]] - اگرچه به ظاهر تحرکی دارد- از [[روح]] [[زندگی]] و [[حیات طیبه]] [[محروم]] است؛ ولی در [[پناه]] [[اجرای عدالت]]، افزون بر آثار مادی و [[رشد]] و [[توسعه اقتصادی]]، زندگی معنا مییابد و [[مردم]] به [[صلاح]] و [[رستگاری]] میرسند. آنچه ذکر شد، اعم از [[عدالت اقتصادی]] و [[اجتماعی]] بوده، شامل عدالت [[فلسفی]] نیز میشود. برخی از این موارد به طور مستقیم بر عدالت اقتصادی دلالت میکند و برخی دیگر دال بر [[عدالت اجتماعی]] است که عدالت اقتصادی را نیز در بردارد.<ref>[[محمد مهدی کرمی|کرمی]] و [[عسکر دیرباز|دیرباز]]، [[عدالت اقتصادی (مقاله)| مقاله «عدالت اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۷۳.</ref> | ||
==تقدم [[عدل]] بر دیگر ارزشهای [[اجتماعی]]== | |||
[[ارزش]] و اهمیت [[عدالت]] در نظر [[امام علی]]{{ع}} نیازمند شرح نیست. [[امام]] برای احیای عدالت، [[قدرت]] را در دست گرفت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>، و اگر [[نظم]] بدون عدالت، پذیرفتنی بود، [[سلطه]] [[جباران]] مورد [[تأیید]] قرار میگرفت و [[قیام]] در برابر آنها، [[مشروع]] و بلکه [[واجب]]، تلقی نمیگردید. آن [[حضرت]]، [[حکومت]] منهای عدالت را چندان [[پست]] و بیارزش میشمارد که آن را مصداق [[دنیا]] دانسته، از ترشحات [[عطسه]] ماده بزی، کمبهاتر میداند: {{متن حدیث|... وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. جلوههای روشن این عدالت، در [[توزیع]] عادلانه، [[اقامه حدود]] و [[حمایت]] [[مظلومان]] هویدا میشود که شواهد آن در کلمات حضرت بسیار است. همین [[گسترش عدالت]] است که بیش از هر چیز، امام را مسرور میسازد: {{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | |||
البته [[حکومت علوی]] به تأمین خواستهای [[مردم]] و جلب [[خشنودی]] [[عامه]] نیز اهمیت میدهد: {{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳. </ref>، و از تأثیر مثبت آن بر مشارکت و [[همراهی]] مردم با حکومت [[غافل]] نیست<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ {{متن حدیث|... ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ لِأَنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ...}}.</ref>؛ ولی این [[ارزشها]] در عِدل [[عَدل]] قرار ندارند و [[رضایت]] عامه را نمیتوان همطراز «عدالت» انگاشت. از این رو در [[تعارض]] این دو، نمیتوان خشنودی مردم را [[برتر]] از عدالت نشاند؛ زیرا [[خواست مردم]] تنها در صورتی که به [[ناسازگاری]] با عدل نینجامد، از [[احترام]] برخوردار است و در غیر این صورت هیچ چیز با عدالت [[رقابت]] نمیکند. بر این اساس بود که [[اعتراض]] انبوه کسانی که [[تحمل]] عدالت را نداشتند، در [[سلوک]] امام تغییری پدید نیاورد و حتی [[پناهندگی]] به [[دشمن]] و یا مقابله مسلحانه آنان، برنامه و [[هدف]] حضرت را دگرگون نساخت: | |||
{{متن حدیث|بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ... قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۰.</ref>. | |||
آیا آنگاه که خواست [[رعیت]]، به [[تجاوز]] به [[حریم]] «[[عدالت]]» انجامد و پیشوای [[عدل]] را [[مقهور]] و مغلوب خود کند، ارزشی دارد؟ | |||
- {{متن حدیث|وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۷.</ref>. | |||
- {{متن حدیث|لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۶۱.</ref>. | |||
[[امام]] از همان آغاز فرمودند که معیارهای [[حق]] و عدل را [[قربانی]] سخن این و آن نخواهم کرد: {{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref>. [[همراهی]] با [[مردم]] را توصیه میکرد و از انشعاب برحذر میداشت: {{متن حدیث|الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ... وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷. </ref>. در عین حال، از جوزدگی، مغلوب محیط شدن، اکثر را معیار قرار دادن و حق را با اشخاص سنجیدن، [[نهی]] میفرمود. در پاسخ به کسی که مقصود وی را از «[[فرقه]]» و «جماعه» پرسیده بود، فرمود: «فرقه» همان از حق گریختگان و [[اهل]] باطلند؛ هرچند که به شماره فراوان باشند. و «[[جماعت]]»، برحق جمع شوندگانند، ولو اندک<ref>حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۱۰. {{متن حدیث|أَمَّا الْفُرْقَةُ فَأَهْلُ الْبَاطِلِ وَ إِنْ كَثُرُوا وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَأَهْلُ الْحَقِ وَ إِنْ قَلُّوا}}.</ref>. | |||
بر این مبنا، عدالت اصلی تقییدناپذیر است و هنگام سنجش ارزشهای دیگر، باید آن را «مقیاس» قرار داد و هیچ چیز دیگر را جایگزین آن نکرد. از اینرو امام در پیمودن مسیر عدل، از قلت همراهان [[هراس]] و تردیدی به خود راه نمیداد، و به دیگران نیز توصیه میفرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref>.<ref>[[محمد سروش|سروش، محمد]]، [[اهداف و آرمانهای حکومت (مقاله)| مقاله «اهداف و آرمانهای حکومت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۶۲.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۴ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۹
مقدمه
عدل به دو صورت استعمال میشود: به معنای عام و خاص. عدالت در معنای عام، همان اطاعت از قانون است که کل فضیلتهای اخلاقی در واقع بدو باز میگردد. عدالت بدین معنا جزئی از فضیلت اخلاقی نیست، بلکه تمام فضیلت است و تفاوت آن با فضیلت، فقط در مفهوم است[۱].
عدالت در معنای خاص خود، گاه «عدالت توزیعی» است؛ یعنی توزیع امکانات اقتصادی و اجتماعی جامعه بر پایه استحقاق. گاهی نیز به صورت «عدالت تصحیحی» است که معمولاً در مورد جزا به کار میرود[۲].
شاید بارزترین ویژگی زندگی حضرت علی(ع) عدالتورزی وی باشد. حضرت علی(ع) عابدی بینظیر بود؛ دلیری است که چکاچک شمشیرها، هراسی بر دلش نمیانداخت؛ اما همان دل از گریه کود یتیمی میلرزد. علی همه این صفات را در حد اعلا داشت؛ ولی آنچه او را به قربانگاه کشاند، عدالت او است. وقتی زمام قدرت را در دست گرفت، عدالت توزیعی را پیشه خود ساخت و در این راه چنان سختگیری کرد که دوستان و یاران نزدیک پیامبر(ص) و نیز برادر نابینای خود را به شکوه واداشت و بسیاری از اعیان را از خود رنجاند. وقتی گروهی از یاران امام به او پیشنهاد کردند بیتالمال را بر اساس موقعیتهای اجتماعی افراد و قبایل توزیع کند تا خطری از ناحیه افراد متنفذ، حکومت را تهدید نکند و هرگاه اوضاع اجتماعی ثبات و استقرار یافت، به مساوات و عدالت در توزیع اموال، روی آورد، به آنان فرمود: شما از من میخواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من میخواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ نه. سوگند به ذات حق، که تا دنیا دنیا است، چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت. من و تبعیض؟! من و پایمال کردن عدالت؟! اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است، مال شخصی خودم و محصول دسترنج خودم بود و میخواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمیداشتم؛ چه رسد که مالْ مال خدا است و من امانتدار خدایم[۳].
رفتار او در حوزه جزا، نمود کامل عدالت تصحیحی است. کیست که اندکی با تاریخ صدر اسلام آشنایی داشته باشد و شُکوه سفارشهای امام را در بستر مرگ درباره رعایت حقوق قاتل کینهتوز خود، تحسین نکند؟ ای فرزندان عبدالمطلب، مبادا که در خون مسلمانان فرو رفته باشید و بانگ برآوردید که: امیرالمؤمنین کشته شد! بدانید که نباید به قصاص خون من جز قاتلم کشته شود. بنگرید اگر من از این ضربت، که او زده است، کشته شوم، شما نیز یک ضربت بر او زنید. اعضایش را مبرید، که من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «بپرهیزید از مثله کردن! حتی اگر سگ گیرنده باشد»[۴].
شاید دلیل پایبندی شدید امام علی(ع) به عدالت، آگاهی آن حضرت از نقش بدیل ناپذیر عدالت در سعادت فرد و جامعه بود. وقتی از او درباره نسبت «عدل» با «جود» میپرسند، برخلاف بسیاری از مردم که گمان میکنند بخشش ارزش بیشتری دارد، عدل را برتر از جود میشمارد؛ زیرا عدل مبنای نظم عمومی است و میتواند سعادت فرد را همراه با سعادت جمع فراهم سازد؛ اما جود و بخشش، روال طبیعی جامعه را برهم میزند و نظم اجتماعی را - که بستر سعادت جامعه و فرد است - متزلزل میکند[۵]. اهمیت عدالت در نگاه حضرت علی(ع) چنان است که پایبندی به آن یکی از ویژگیهای اهل تقوا است. امام در تحلیل عدالتی که شرط تقوا است، به نکته ظریفی اشاره میکنند و آن این که اولین گام در مسیر عدالت و به تبع تقوا و رستگاری، رهایی از بند هوا و هوس است؛ زیرا کسی که در دام هوسهای نفسانی اسیر باشد، هرگز نمیتواند عدالت پیشه کند و روح عدل را در کالبد اعمال و برنامههای خود بدمد: «قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ»[۶].
امام علی(ع) برخلاف بسیاری از انسانها که به زیبایی از عدالت سخن میگویند، ولی به دشواری بدان تن میدهند، کمتر میگوید و بیشتر عمل میکنند؛ اما همین جملات اندک، روشنگر نکات بسیاری درباره عدالت است.[۷]
آثار و نتایج عدالت
برای عدالت، آثار فراوانی را میتوان برشمرد که همگی بر اهمیت آن نیز دلالت دارند. معمار هستی در قرآن کریم در آیات متعددی بدان اشاره فرموده، هدف برانگیختن پیامبران و مأموریت آنها را اقامه قسط و عدل میداند و آن را در نظام هستی حاکم کرده است تا مایه استواری نظام حیات انسانی باشد و آن را از هرج و مرج و طغیان در امان دارد: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ* وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ﴾[۸][۹].
در این قسمت به کلام نورانی امیر سخن و حاکم عادل جهان اسلام، امام علی(ع)، نگاهی میافکنیم و اهمیت و آثار عدالت را در آن بررسی میکنیم. به فرموده امیرمؤمنان(ع)، آنچه حکومتها را نگاه میدارد و روشنایی چشم حاکمان است، چیزی جز عدالت نیست؛ زیرا از یک سو امنیت، آبادانی، و نزول برکات برای مردم را در پی دارد و از سوی دیگر، مایه پایداری و اقتدار حکومت و حاکمان، و پیروی رعیت از آنان است. برخی از بخشهای کلام حضرت را به ترتیب موضوعات و آثار پیشین ذکر میکنیم.
«الْعَدْلُ حَيَاةٌ»[۱۰]؛ «عدل، مایه حیات جوامع انسانی است (امنیت، آسایش، زندگی راحت)». «وَ أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي»[۱۱]؛ «به واسطه عدالتورزی من، امنیت و عافیت برای شما فراهم شد». «مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ»[۱۲]؛ چیزی مانند عدالت موجب آبادانی شهرها نمیشود (آبادانی)» «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ»[۱۳]؛ «عدالت، برکات و رحمت الهی را چند برابر میکند». «مَنْ عَمِلَ بِالْعَدْلِ حَصَّنَ اللَّهُ مُلْكَهُ»[۱۴]؛ «هر کس به عدل عمل کند، خداوند ملک او را استوار میدارد». «الْعَدْلُ جُنَّةُ الدُّوَلِ»[۱۵]؛ «عدالت پایداری و اقتدار حکومتها است».
اهمیت عدالت در سخن دیگری از حضرت چنین بیان شده است: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا»[۱۶]؛ «اجرای عدالت حتی در یک لحظه، بهتر و باارزشتر از عبادت هفتاد سالهای است که همراه با شب زندهداری و روزهداری ایام آن باشد».
امام در پاسخ به پرسشی درباره ترجیح عدل یا جود فرموده است: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»[۱۷]؛ «عدل، امور را به جای خود مینهد؛ اما جود امور را از جهت اصلی خارج میکند. عدل سیاستگری فراگیر همگان است؛ اما اثر جود در محدوده خاصی است؛ لذا عدل، افضل و اشرف از جود است». حضرت در این کلام به لزوم رعایت عدل و انصاف اشاره فرموده است و در مقام مقایسه با جود و بخشش، عدالت را فراگیر و اجتنابناپذیر معرفی میکند؛ یعنی جامعه، بدون جود و بخشش امکان ادامه حیات دارد؛ ولی بدون عدالت نه؛ بنابراین، عدالت، ارزشی است که سایر ارزشها بر محور آن میچرخد و هدفی است که بر اهداف دیگر مقدم است و اقامه عدل پس از دریافت حقوق و احکام و شناخت کامل آنها الزامی است.
از مجموع سخنان حضرت میتوان به این نتیجه رسید که جامعه به واسطه بیعدالتیها و رعایت نشدن حقوق افراد و اجتماع - اگرچه به ظاهر تحرکی دارد- از روح زندگی و حیات طیبه محروم است؛ ولی در پناه اجرای عدالت، افزون بر آثار مادی و رشد و توسعه اقتصادی، زندگی معنا مییابد و مردم به صلاح و رستگاری میرسند. آنچه ذکر شد، اعم از عدالت اقتصادی و اجتماعی بوده، شامل عدالت فلسفی نیز میشود. برخی از این موارد به طور مستقیم بر عدالت اقتصادی دلالت میکند و برخی دیگر دال بر عدالت اجتماعی است که عدالت اقتصادی را نیز در بردارد.[۱۸]
تقدم عدل بر دیگر ارزشهای اجتماعی
ارزش و اهمیت عدالت در نظر امام علی(ع) نیازمند شرح نیست. امام برای احیای عدالت، قدرت را در دست گرفت[۱۹]، و اگر نظم بدون عدالت، پذیرفتنی بود، سلطه جباران مورد تأیید قرار میگرفت و قیام در برابر آنها، مشروع و بلکه واجب، تلقی نمیگردید. آن حضرت، حکومت منهای عدالت را چندان پست و بیارزش میشمارد که آن را مصداق دنیا دانسته، از ترشحات عطسه ماده بزی، کمبهاتر میداند: «... وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[۲۰]. جلوههای روشن این عدالت، در توزیع عادلانه، اقامه حدود و حمایت مظلومان هویدا میشود که شواهد آن در کلمات حضرت بسیار است. همین گسترش عدالت است که بیش از هر چیز، امام را مسرور میسازد: «إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ»[۲۱].
البته حکومت علوی به تأمین خواستهای مردم و جلب خشنودی عامه نیز اهمیت میدهد: «وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ»[۲۲]، و از تأثیر مثبت آن بر مشارکت و همراهی مردم با حکومت غافل نیست[۲۳]؛ ولی این ارزشها در عِدل عَدل قرار ندارند و رضایت عامه را نمیتوان همطراز «عدالت» انگاشت. از این رو در تعارض این دو، نمیتوان خشنودی مردم را برتر از عدالت نشاند؛ زیرا خواست مردم تنها در صورتی که به ناسازگاری با عدل نینجامد، از احترام برخوردار است و در غیر این صورت هیچ چیز با عدالت رقابت نمیکند. بر این اساس بود که اعتراض انبوه کسانی که تحمل عدالت را نداشتند، در سلوک امام تغییری پدید نیاورد و حتی پناهندگی به دشمن و یا مقابله مسلحانه آنان، برنامه و هدف حضرت را دگرگون نساخت: «بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ... قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً»[۲۴].
آیا آنگاه که خواست رعیت، به تجاوز به حریم «عدالت» انجامد و پیشوای عدل را مقهور و مغلوب خود کند، ارزشی دارد؟ - «وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي»[۲۵].
- «لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي»[۲۶].
امام از همان آغاز فرمودند که معیارهای حق و عدل را قربانی سخن این و آن نخواهم کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»[۲۷]. همراهی با مردم را توصیه میکرد و از انشعاب برحذر میداشت: «الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ... وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ»[۲۸]. در عین حال، از جوزدگی، مغلوب محیط شدن، اکثر را معیار قرار دادن و حق را با اشخاص سنجیدن، نهی میفرمود. در پاسخ به کسی که مقصود وی را از «فرقه» و «جماعه» پرسیده بود، فرمود: «فرقه» همان از حق گریختگان و اهل باطلند؛ هرچند که به شماره فراوان باشند. و «جماعت»، برحق جمع شوندگانند، ولو اندک[۲۹]. بر این مبنا، عدالت اصلی تقییدناپذیر است و هنگام سنجش ارزشهای دیگر، باید آن را «مقیاس» قرار داد و هیچ چیز دیگر را جایگزین آن نکرد. از اینرو امام در پیمودن مسیر عدل، از قلت همراهان هراس و تردیدی به خود راه نمیداد، و به دیگران نیز توصیه میفرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ»[۳۰].[۳۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۶۸.
- ↑ ر.ک: ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۷۲.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ برای آگاهی دقیقتر از مفاد این پرسش و پاسخ، ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۵ - ۴۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
- ↑ جوادی، محسن، مقاله «سعادت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۳۰.
- ↑ «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت * که در ترازو تجاوز نکنید * و سنجش را با دادگری برپا دارید و ترازو را کم مپیمایید» سوره الرحمن، آیه ۷-۹.
- ↑ در برخی آیات، امنیت و آثار عدالت بیان شده است: از جمله: ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا﴾. این آیه در ادامه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾ رابطه هواپرستی و بیعدالتی را تبیین میکند. در آیه ۹۰ سوره نحل میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾ در آیهای دیگر آمده است: ﴿وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى﴾. در سوره مائده، آیه ۴۲ نیز میفرماید: ﴿...فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ و در همین سوره، آیه ۸ میفرماید: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾، در سوره حدید، آیه ۲۵ آمده است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾. در سوره شوری، آیه ۱۵، مأموریت پیامبر را بازگو میفرماید که: ﴿وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾. همچنین در سوره انبیاء، آیه ۴۷ ترازوی عدل الهی را یادآور میشود. ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
- ↑ غررالحکم، ج۶، ص۶۸.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۲۰۵.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۳۵۵، ح۸۷۲۲.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، حکمت ۴۳۷، ص۴۴۰.
- ↑ کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۷۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ «... ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ لِأَنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ...».
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۶۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
- ↑ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۱۰. «أَمَّا الْفُرْقَةُ فَأَهْلُ الْبَاطِلِ وَ إِنْ كَثُرُوا وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَأَهْلُ الْحَقِ وَ إِنْ قَلُّوا».
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
- ↑ سروش، محمد، مقاله «اهداف و آرمانهای حکومت»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۶۲.