خداشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
مرحوم [[امام]] بعد از تبیین مفصل معنای حدوث و اقسام آن<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۶ به بعد.</ref> در موضع دیگر در [[مقام]] [[داوری]] خاطر نشان می‌سازد که این برهان نزد [[حکیم]] صحیح نیست؛ چون سابقاً ذکر شد که علت احتیاج ممکنات به علت حدوث نیست، بلکه مناط احتیاج امکان است؛ زیرا حدوث مفهوماً مرکب از «نبود و بود» است و بعد از وجود شیء انتزاع می‌شود. مادامی که «بود» از «نبود» حاصل نگردیده است، حدوث منتزع نمی‌شود، پس مرتبه انتزاع حدوث بعد از وجود شیء است و حال آنکه شیء در وجود محتاج بوده و مناط احتیاج آن چیزی است که قبل از وجود باشد. والا بعد از آنکه شیء موجود شد، دیگر چیزی که بعد از وجود شیء حاصل می‌شود، مناط احتیاج وجود شیء نخواهد بود. پس نمی‌توان از جهت حدوث عالم [[استدلال]] کرد، بلکه می‌توان از جهت امکان اشیاء مبدأ را [[اثبات]] نمود به بیانی که سابقاً ذکر شد و گفتیم: وقتی به مراتب وجودیه ممکنات نظر می‌کنیم، از آن رهگذر که ممکن در حد ذات قابلیت موجود بودن را ندارد، باید علت دیگری وجود داشته باشد و آن هم اگر ممکن باشد، باز در وجود خود محتاج علت بوده و همین طور [[تسلسل]] لازم می‌آید. پس باید علتی وجود باشد که ممکن نبوده، بلکه [[واجب]] بوده و در وجود محتاج به چیز دیگری نباشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۹-۵۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۵.</ref>
مرحوم [[امام]] بعد از تبیین مفصل معنای حدوث و اقسام آن<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۶ به بعد.</ref> در موضع دیگر در [[مقام]] [[داوری]] خاطر نشان می‌سازد که این برهان نزد [[حکیم]] صحیح نیست؛ چون سابقاً ذکر شد که علت احتیاج ممکنات به علت حدوث نیست، بلکه مناط احتیاج امکان است؛ زیرا حدوث مفهوماً مرکب از «نبود و بود» است و بعد از وجود شیء انتزاع می‌شود. مادامی که «بود» از «نبود» حاصل نگردیده است، حدوث منتزع نمی‌شود، پس مرتبه انتزاع حدوث بعد از وجود شیء است و حال آنکه شیء در وجود محتاج بوده و مناط احتیاج آن چیزی است که قبل از وجود باشد. والا بعد از آنکه شیء موجود شد، دیگر چیزی که بعد از وجود شیء حاصل می‌شود، مناط احتیاج وجود شیء نخواهد بود. پس نمی‌توان از جهت حدوث عالم [[استدلال]] کرد، بلکه می‌توان از جهت امکان اشیاء مبدأ را [[اثبات]] نمود به بیانی که سابقاً ذکر شد و گفتیم: وقتی به مراتب وجودیه ممکنات نظر می‌کنیم، از آن رهگذر که ممکن در حد ذات قابلیت موجود بودن را ندارد، باید علت دیگری وجود داشته باشد و آن هم اگر ممکن باشد، باز در وجود خود محتاج علت بوده و همین طور [[تسلسل]] لازم می‌آید. پس باید علتی وجود باشد که ممکن نبوده، بلکه [[واجب]] بوده و در وجود محتاج به چیز دیگری نباشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۹-۵۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۵.</ref>


===[[برهان]] چهارم: [[فطرت]]===
===برهان چهارم: فطرت===
{{اصلی|برهان فطرت}}
فطرت در لغت به معنای [[خلقت]] است که آن نیز از ماده «[[فطر]]» مشتق شده که به معنای شق و پاره نمودن است، گویا با خلقت پرده عدم و [[حجاب]] [[غیب]] پاره می‌شود. فطرة [[الله]] در اصطلاح حالت و هیئتی است که [[سرشت آدمی]] را بر آن اساس [[خلق]] کرده است. فطرت به این عام بوده شامل گرایش‌های ذاتی [[انسان]] به سوی انواع کمال مانند [[اعتقاد]] به اصل مبدأ، [[توحید]]، [[دین]]، [[معرفت]] را در برمی‌گیرد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۷۹ و ۱۸۴؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲-۸۰؛ أنوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۲، ص۲۷.</ref>. مورد بحث در این مقال مصداق [[خداشناسی]] است که به توضیح اجمالی آن می‌پردازیم.
فطرت در لغت به معنای [[خلقت]] است که آن نیز از ماده «[[فطر]]» مشتق شده که به معنای شق و پاره نمودن است، گویا با خلقت پرده عدم و [[حجاب]] [[غیب]] پاره می‌شود. فطرة [[الله]] در اصطلاح حالت و هیئتی است که [[سرشت آدمی]] را بر آن اساس [[خلق]] کرده است. فطرت به این عام بوده شامل گرایش‌های ذاتی [[انسان]] به سوی انواع کمال مانند [[اعتقاد]] به اصل مبدأ، [[توحید]]، [[دین]]، [[معرفت]] را در برمی‌گیرد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۷۹ و ۱۸۴؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲-۸۰؛ أنوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۲، ص۲۷.</ref>. مورد بحث در این مقال مصداق [[خداشناسی]] است که به توضیح اجمالی آن می‌پردازیم.


۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش