رَجَز در معارف و سیره حسینی
گونهای از شعرخوانی حماسی
«رَجَز» در لغت به معنی اضطراب و سرعت و در اصطلاح یکی از انواع کهن شعر عرب و از بحرهای اصلی عروض است که از تکرار سه یا چهار بار «مستفعلن» حاصل میشود. رجزخوانی در جنگ، خواندن اشعار ارتجالی است که جنگجو در ستایش قبیله خود و خوارداشت قبیله حریف، در ابیاتی کوتاه (معمولاً دو یا سه بیت) و با وزن و آهنگهای حماسی میخواند. به دلیل ارتجالی سروده شدن، این اشعار معمولاً دارای اشکالات دستوریاند. در جنگهای عرب جاهلی، رجز بیشتر به عنوان سلاحی تبلیغی در جنگ و با دو هدف تقویت روحیه قبیله خود و تضعیف روحیه دشمن گفته میشده و در بیشتر موارد خالی از دشنام نبوده است. بعد از اسلام، رجزخوانی در خدمت بیان عقاید و شعائر اسلامی قرار گرفت. از جمله طبق گزارش مورخان در جنگهای جمل و صفین، یاران امام علی (ع) رجزهایی با مضمون دفاع از ساحت آن حضرت میخواندند. در روز عاشورا نیز سپاهیان دو طرف رجزخوانیهایی داشتهاند که در برخی مقاتل متن آنها ثبت و ضبط شده است. رجزخوانیهای پرشور سپاهیان امام حسین (ع) تماماً در بیان عقیده و هدف خود و بشارت بهشت به همرزمان خود و ترساندن سپاه دشمن از عقوبت جنگ با امام (ع) بوده است. آنها هرگز در راه تحقیر دشمن کلمهای زشت به کار نبردند. حتی برخی جنگاوران سپاه عمر سعد مانند سنان هم در رجزخوانی خود به نبرد با شخصی از تبار والا افتخار کردند. از رجزهای معروف روز عاشوراء «وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِينِي *** إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي» منسوب به حضرت عباس (ع) و «أَمِيرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِيرُ *** سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ» از عمرو بن جناده را میتوان ذکر کرد.
در تعزیه هم رجزخوانی کاربرد بسیار دارد. مخالفخوانان با رجزخوانی یاران امام را به مبارزه میطلبند و موافقخوانان نیز در مقابل سپاه دشمن، رجزخوانی میکنند. رجزخواندن در تعزیه، گاه در قالب بحر طویلهای حماسی اجرا میشود. از جمله نمونههای رجزخوانی در تعزیه میتوان به رجزخوانی متقابل حضرت عباس (ع) و حر بن یزید ریاحی در «مجلس شهادت حر (چهارسردار)» و همچنین رجزهای علی اکبر و قاسم در مجالس مربوط به شهادتشان اشاره کرد. رجز مفصل امام حسین (ع) در برخی نسخههای تعزیه، از نمونههای برجسته ادبیات شیعی به شمار میرود.[۱]
رجز در معارف حسینی
در رجزهایی که یاران حسین(ع) در کربلا خواندند، این عنوان را یکی از بارزترین عناوینی مییابیم که پهنه گستردهای از این شعارها را پوشش میدهد. بریر میگوید: أنا بریر و أبی خضیر لیث یروع الأسد عند الزئیر[۲]. «من بریرم و پدرم خضیر است شیری که دیگر شیران را با غرّش خویش میهراسانَد».
بشر بن عبدالله میگوید:
قَدْ عَلِمَ الْقَوْمُ إِذَا تَوَاكَلُوا | وَ أَحْجَمَ الْفُرْسَانُ إِذْ تَنَاقَلُوا | |
أَنِّي شُجَاعٌ بَطَلٌ مُقَاتِلٌ | كَأَنَّنِي لَيْثٌ عَرِينٌ بَاسِلٌ |
«مردم آن هنگام که اعتماد میکنند یا یکهسواران از جنگ بازمیایستند یا نبرد میکنند میدانند که من پهلوانی رزمندهام و چونان شیری شرزه و شجاعم». انیس بن معقل اصبحی میگوید:
أَنَا أَنِيسٌ وَ أَنَا ابْنُ مَعْقِلٍ | وَ فِي يَمِينِي نَصْلُ سَيْفٍ مُصْقِلٍ | |
أَعْلُو بِهَا الْهَامَاتِ وَسْطَ الْقَسْطَلِ | حتی أزیل خطبه فینجلی |
[۴].
«من انیس، پسر معقل هستم در دست راستم، تیغه شمشیری برنده است. در میان غبارها، سرها را با آن میپرانم تا پیشامد ناگوار را برطرف کنم و دور شود». جَون - غلام ابوذر- میگوید:
كَيْفَ يَرَى الْفُجَّارُ ضَرْبَ الْأَسْوَدِ | بِالْمَشْرَفِيِّ الْقَاطِعِ الْمُهَنَّدِ |
«فاجران، چگونه میبینند شمشیرزدن سیاهی را که با شمشیر مشرفی بُرنده تیز شمشیر میزند؟» جوان ترکی که در برخی منابع نام او «اسلم» گفته شده است، میگوید:
[۶].«دریا از نیزه و شمشیرزدنم، متلاطم میشود و فضا از تیر و تیراندازیام آکنده میگردد. زمانی که شمشیر در دست راستم برق میزند دل حسود مورد احترام، میشکافد». این رجز از نیکوترین رجزهای شجاعت و قدرت است. بسیاری از رجزهای یاران حسین(ع) همین رنگ را دارند. سپس این پهلوانی و دلاوری در رجزهای آنان با شناساندن و اعلان بصیرتهایی آمیخته میگردد که خدای تعالی در این رویارویی به آنان عرضه داشته است و بدینروی، رجزهای آنان از زیباترین و شگفتترین رجزهایی میشود که ما در میان رجزهای رزمندگان در میدانهای نبرد آن را سراغ داریم. جَون، غلام ابوذر، در روز عاشورا رجز میخواند و شجاعت نادر و بصیرت نافذ خویش را به دشمن اعلان میدارد و میگوید:
الْبَحْرُ مِنْ طَعْنِي وَ ضَرْبِي يَصْطَلِي | وَ الْجَوُّ مِنْ نَبْلِي وَ سَهْمِي يَمْتَلِي | |
إِذَا حُسَامِي عَنْ يَمِينِي يَنْجَلِي | يَنْشَقُّ قَلْبُ الْحَاسِدِ الْمُبَجَّلِ |
كَيْفَ يَرَى الْفُجَّارُ ضَرْبَ الْأَسْوَدِ | بِالْمَشْرَفِيِّ الْقَاطِعِ الْمُهَنَّدِ | |
بِالسَّيْفِ صَلْتاً عَنْ بَنِي مُحَمَّدٍ | أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسَانِ وَ الْيَدِ | |
أرجوا بذاک الفوز عند المورد | من الإله الواحد الموحّد |
«فاجران چگونه میبینند شمشیرزدن سیاهی را که با شمشیر مشرفی بُرنده تیز، شمشیر میزند! با شمشیری آخته، از فرزندان محمد(ص) دفاع میکنم. دفاع میکنم از آنان با زبان و دستم با این کارها، رستگاری روز واردشدن (قیامت) را از معبود یگانه یکتا، امید دارم». شجاعتی نادر و امیدی استوار به رستگاری نزد خدا. جوانمرد یمنی، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی با شمشیر خویش، دشمن را میزند و با اعتماد و اطمینان آرزو میکند که به بهشت پروردگار دست یابد:
أَنَا ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ مِنْ آلِ يَزَنَ | دِينِي عَلَى دِينِ حُسَيْنٍ وَ حَسَنٍ | |
أَضْرِبُكُمْ ضَرْبَ فَتًى مِنَ الْيَمَنِ | أَرْجُو بِذَاكَ الْفَوْزَ عِنْدَ الْمُؤْتَمَنِ |
«من پسر عبدالله از خاندان یَزَن هستم و دینم، دین حسین و حسن است. به شما ضربه میزنم، ضربه جوانی یمنی و با آن، امید رستگاری در پیشگاه خدای مؤتمن را دارم». این آمیزه شجاعت و بصیرت، همان چیزی است که قرآن در وصف ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) از آن سخن میگوید: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴾[۷]. ﴿أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴾ در این آیه به معنای قدرت و بصیرت است. خدای تعالی گرد هم آمدن قدرت و بصیرت را در بندگان خویش، دوست میدارد. افزون بر گردهمایی بصیرت با قدرت و شجاعت در یاران حسین(ع) در روز عاشورا، بصیرت در آنان با صبر و استواری نیز گرد آمده بود.[۸]
منابع
پانویس
- ↑ شکوفگی و نادعلیزاده، مقاله «رجزخوانی»، فرهنگ سوگ شیعی، ص ۲۳۸.
- ↑ ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۱۵؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۱؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۴، ص۱۰۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۵؛ بحرانی، عبدالله بن نورالله، العوالم (کتاب الحسین(ع))، ص۱۶۹ و ۲۵۹؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۶۲.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۰۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۷؛ بحرانی، عبدالله بن نورالله، العوالم (کتاب الحسین(ع))، ص۲۳۸.
- ↑ ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۲۳؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۹؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۴، ص۱۰۳؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۰۷.
- ↑ ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل، ص۱۱۱؛ ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۲۲؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۹؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۴، ص۱۰۳؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲ - ۲۳؛ بحرانی، عبدالله بن نورالله، العوالم (کتاب الحسین(ع))، ص۲۶۶؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۹۷.
- ↑ خوارزمی، موفق بن محمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۲۴؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۴، ص۱۰۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۰؛ بحرانی، عبدالله بن نورالله، العوالم (کتاب الحسین ع)، ص۲۷۳.
- ↑ «و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن» سوره ص، آیه ۴۵.
- ↑ آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا، ج۲، ص ۴۳۰.