امامت در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقام امامت

سیره دخت پیامبر (ص) در اطاعت پذیری از مقام امامت و ولایت همچون مقام نبوت الگوی شایسته‌ای برای پیروان آن حضرت است. او مقام امامت را مانند مقام نبوت امری الهی و انتصابی و علی (ع) را قطب و محور آن می‌دانست: او [علی] پیشوایی ربانی... مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان... و جایگاه اصلی و محور امامت است[۱].

بر این اساس زهرا (س) با همه عظمتش چون پروانه‌ای گرد شمع وجود امام زمان خویش می‌چرخید؛ پروانه شیدایی که با سوختن و فدا‌سازی خویش به همگان آموخت که پیشوای بر حق چونان کعبه است که مردم باید به سوی او شتافته، به گردش طواف کنند. او از پدرش نقل می‌کرد که: مَثَل امام مثل کعبه است که مردم به سوی او می‌آیند نه او به سوی مردم[۲].

اطاعت پذیری تکلیف مدارانه فاطمه (س) از مقام ولایت در همه عرصه‌های زندگی آن حضرت اعم از خانوادگی و سیاسی متجلی است. حضرت فاطمه (س) در طول مدت زندگی مشترک با امیرمؤمنان (ع) با سختی‌ها و مشکلات اقتصادی فراوانی مواجه بود؛ خانه محقر استیجاری، عدم دسترسی به حداقل امکانات زندگی، نداشتن منبع درآمد و اشتغال مستمر همسر در محیط بیرون خانه به ویژه عرصه‌های نظامی و مأموریت‌های تبلیغی. ولی فاطمه (س) همه این مشکلات و کمبودها را تحمل کرد و خم به ابرو نیاورد و آبروی علی (ع) را حفظ کرد.

فاطمه (س) در این عرصه با همه دشواری‌هایش نه تنها بر خلاف رضای علی (ع) گام بر نداشت و از دستور و خواست او سرپیچی نکرد که با رفتار رضایتمندانه‌اش همواره غم‌ها و غصه‌های دل مولا را که در بیرون خانه متحمل شده بود، از چهره‌اش می‌زدود. رضایت حضرت امیر (ع) از عملکرد زهرا (س) بهترین گواه بر این حقیقت است: سوگند به خدا، فاطمه هرگز مرا خشمگین نساخت و هیچ‌گاه نافرمانی نکرد و هر زمان که با او دیدار می‌کردم غم‌ها و غصه‌ها از دلم زدوده می‌شد[۳].

در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز با آنکه خود معیار حق و ملاک رضایت و خشم کبریایی و صاحب نظر در مسائل سیاسی بود، ولی هرگز در این عرصه خارج از خط مشی سیاسی امیر مؤمنان (ع) و مصالح کلی امامت گام بر نداشت و همواره پشت سر آن حضرت حرکت می‌کرد.

به عنوان نمونه، پس از ماجرای تلخ سقیفه و انزوای اهل بیت (ع)، گردانندگان سقیفه برای جلب افکار عمومی و کاستن از پیامدهای سوء آن، در صدد دلجویی از حضرت زهرا (س) بر آمده، درخواست ملاقات با آن حضرت را کردند. طبیعی بود که فاطمه (س) در تداوم مبارزه منفی خود با هر گونه پیشنهادی در این زمینه مخالفت ورزد و به درخواست کنندگان ملاقات پاسخ رد دهد. آنان دست به دامن علی (ع) شده، با فشار و اصرار از او خواستند از فاطمه (س) برای آنان اجازه بگیرد تا از او عذر بخواهند و اشتباهات گذشته خود را جبران کنند و در پی این درخواست رهسپار خانه آن حضرت شدند.

علی (ع) موضوع را با فاطمه (س) در میان گذاشت و گفت: «فاطمه جان! آنان هم اکنون پشت در خانه منتظر اجازه ورود هستند؛ تا نظر شما چه باشد». فاطمه (س) ـ که احساس کرد علی (ع) ملاقات را مصلحت می‌داند ـ در پاسخ فرمود: علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. آنچه مصلحت می‌دانی انجام ده[۴].[۵]

پیوند میان مقام نبوت و امامت در بیان فاطمه(س)

فاطمه(س): «فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ...»[۶]؛ یکی از گزینه‌های مهم مباحث امامت در بیان صدیقه طاهره مسئله کلیدی و مهم اثبات پیوستگی میان مقام نبوت و امامت است که در حقیقت باور و اعتقاد به این مسئله سرچشمه بسیاری از محورهای دیگر امامت به حساب می‌آید؛ زیرا هرگاه کسی پیوند الهی میان این دو مقام را پذیرا باشد، آن‌گاه در تعیین امام نیز مانند تعیین نبی چشم به دستور خداوند دوخته و انتخاب امام را خارج از دسترسی مردم می‌داند؛ لذا در سخنان حضرت فاطمه(س) پیوند میان نبوت و امامت چنان عمیق شمرده شده است که از امامت به عنوان ستون و اساس نبوت و رسالت یاد شده است. بر این اساس صدیقه طاهره(س) در دیداری که با زنان مدینه داشت، لب به نکوهش از کوتاهی مردان آنان در دفاع از امامت امیرالمؤمنین(ع) گشود و فرمود: «‌وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‌»[۷]؛ وای بر این امت! چه چیز آنان را از ستون‌های استوار رسالت و اساس نبوت و راهنمایی و محل فرود آمدن فرشته وحی و دانای به تمام امور دنیا و دین، گمراه ساخت؟ آگاه باشید که این انحراف، زیان آشکار است. چرا این‌گونه از ابوالحسن روی برگرداندید؟! به خدا سوگند که این روی‌برگرداندن فقط به خاطر ترس از شمشیر او و بی‌ملاحظه بودن او در اجرای حق و سختی و شدت جنگ و شجاعت او در کارزار و بی‌مهابا بودن او در اجرای فرامین الهی بود. به خدا سوگند اگر تمام امت از راه سعادت منحرف می‌شدند و از پذیرش راه روشن امتناع می‌کردند (علی) همه آنان را به راه آورده و آرام آرام، صحیح و سالم به سعادت و خوشبختی می‌کشاند؛ به گونه‌ای که نه خود خسته شود و نه آنان ملول و در نهایت آنان را به سرچشمه آب گوارا و مطلوب و دور از هر خس و خاشاک می‌برد.

همچنین صدیقه طاهره دربارۀ اثبات پیوند میان اهداف دو مقام نبوت و امامت می‌فرماید: «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ، يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا»[۸]؛ محمد و علی(ع) دو پدر این امت می‌باشند که کجی‌ها را راست و انحرافات را اصلاح می‌کنند و اگر مردم از ایشان فرمان‌برداری داشته باشند، آنان را از عذاب همیشگی نجات می‌دهند و اگر مردم با ایشان موافق و همراه باشند این دو نعمت‌های پایدار الهی را به آنها ارزانی خواهند داشت. و نیز در حدیث دیگری نقل شده است: «قَالَتْ فَاطِمَةُ: لَمَّا ذَكَرَ اَلنَّبِيُّ(ص) فَضْلَ بَعْضِ اَلصَّحَابَةِ لَمْ يَقُلْ فِي عَلِيٍّ شَيْئاً فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ عَلِيٌّ نَفْسِي فَمَنْ رَأَيْتَ يَقُولُ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً»[۹]؛ فاطمه(س) گوید: رسول خدا(ص) فضائل بعضی از یاران خود را یاد نمود و دربارۀ علی(ع) چیزی نگفت. از آن حضرت در این زمینه سؤال شد که سبب یاد نکردن علی چیست؟ فرمود: علی نفس من است. چه کسی را دیده‌اید که دربارۀ نفس خود چیزی بگوید؟! با تأمل در گفتار زهرای مرضیه(س) به دست می‌آید که طبق دیدگاه آن بانوی بزرگوار، پیوند گسست‌ناپذیری میان مقام نبوت و امامت وجود دارد.[۱۰]

پی‌جویی بیان فاطمه(س) در روایات سایر معصومین(ع)

جریان پیوستگی میان امامت و نبوت آنگونه که در بیان حضرت زهرا(س) مورد اشاره قرار گرفت، در روایات رسول خدا(ص) و سایر معصومین(ع) نیز در موارد متعددی مورد توجه قرار گرفته است که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

۱. پیوند معرفتی: ابن اذینه گوید: یکی از دو امام باقر و یا امام صادق(ع) فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنکه خدا و رسول خدا(ص) و همه ائمه و امام زمان خود را بشناسد و در پیش‌آمدها به امام زمانش رجوع نموده و تسلیم او باشد[۱۱].

۲. پیوند هدایتگری: برید عجلی گوید: از امام باقر(ع) دربارۀ آیه مبارکه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱۲] پرسیدم فرمود: رسول خدا بیم‌دهنده است و در هر زمان یکی از ما اهل‌بیت هدایتگری است که مردم را به آنچه پیامبر از طرف خدا آورده، هدایت می‌کند. رهبران پس از پیامبر اول علی(ع) و پس از او اوصیایش یکی پس از دیگری است[۱۳].

۳. پیوند خلافت و جایگزینی: امام رضا(ع): همانا امامت مقام پیامبران و میراث اوصیاء است. همانا امامت، خلافت خدا و خلافت پیامبر(ص) و مقام امیرالمؤمنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است[۱۴].

۴. پیوند علم و دانایی: امام باقر(ع) فرمود: علمی که با آدم فرود آمده، بالا نرفت. علم با ارث منتقل می‌شود و علی(ع) عالم این امت بود و هیچ‌گاه عالمی از ما خانواده نمیرد جز اینکه از خاندانش کسی جانشین او شود که مانند علم او یا آنچه خدا خواهد، بداند[۱۵].

۵. پیوند در تأییدات خداوند: خیثمه گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ای خیثمه! ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلید حکمت، کانون دانش، محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و جایگاه راز خداییم. ما امانت خدا در میان بندگانش و ما حرم بزرگ خدا هستیم. (پس رعایت و احترام ما از کعبه بیشتر است) ما امان خدا و پیمان او هستیم. هر که به پیمان ما وفا کند، به پیمان خدا وفا کرده و هر که با ما پیمان‌شکنی کند پیمان و عهد خدا را شکسته است[۱۶]. این مسئله در اندیشه اندیشمندان اسلامی نیز به خوبی ترسیم شده است که با قطع نظر از اختلافاتی که تشیع و تسنن در بعضی از محورهای امامت دارند[۱۷]، نسبت به پیوستگی خلافت و امامت با نبوت و رسالت، هر دو فرقه اتفاق دارند که از جهت شأن اجرایی امام و خلیفه کسی است که پس از پیامبر(ص) بر مسند او نشسته و دارای ریاست عامه در امور دین و دنیای مردم می‌باشد[۱۸]. طبق این باور هنگامی که خلیفۀ پس از پیامبر(ص) متصدی امر جانشینی آن حضرت می‌شود، یکی از رسالت‌های او حفظ دین در برابر دین‌ستیزان و شبهه افکنان و اجرای احکام و حدود اسلامی و حفظ مرزها می‌باشد تا با علم و درایت، امت اسلامی را راهنمایی و از ورود بدعت‌ها و شبهات در حوزۀ دین جلوگیری نماید.[۱۹]

منابع

پانویس

  1. «و هو الإمام الربانی... قُطْب الأَقْطَابِ... نقطة دائرة الإمامة»، نهج الحیاة (فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا (س)) ص۲۷.
  2. «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي»، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳.
  3. «فَوَ اللَّهِ... لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ»، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۳۴.
  4. «الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ افْعَلْ مَا تَشَاءُ»، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۸.
  5. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۵۴.
  6. طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۹.
  7. الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۹؛ و نیز با اندک تفاوت، أمالی طوسی، ص٣٧۵؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص١۶٢.
  8. تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص٣٣٠؛ البرهان، ج۴، ص٣٠٧؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۵۹.
  9. صراط المستقیم، ج۱، ص٢۵٠.
  10. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۷۷.
  11. «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۸۰.
  12. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  13. «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ صثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۱.
  14. «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
  15. «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(ع) لَمْ يُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ يَهْلِكْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ...»؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
  16. «نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ فَمَنْ وَفَى بِذِمَّتِنَا فَقَدْ وَفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَنَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۲۱.
  17. مانند اختلاف در عقلی و نقلی بودن وجوب امام، الهی و مردمی بودن نصب امام، عصمت و ویژگی‌های امام....
  18. چنانچه این اتفاق را می‌توان در تعریف مشهور امامت با عنوان الامامة رئاسة عامة في امور الدين و الدنيا در منابع کلامی فریقین به دست آورد. ر.ک: تفصیلی، الفین، ج۳، ص۱۲؛ ارشاد الطالبین، ص٢٩۵؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص١٧۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲. گرچه این تعریف میان متکلمین رواج یافته است. ولی نقص‌هایی دارد که در اینجا در مقام نقد و بررسی آن نقص‌ها نیستیم برای اطلاع بیشتر به فصل اول از کتاب بررسی واژگان امامت از همین قلم مراجعه شود.
  19. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۸۰.