زرارة بن اعين در تاریخ اسلامی
مقدمه
فقیه و متکلم و محدث ثقه شیعی، از اَجلّه شیعه و از حواریّون امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و از اصحاب اِجماع. اهل کوفه. اوراست: کتاب الاستطاعَة والجَبر. اهل سنت او را از غُلات شیعه شمردهاند. فرقه زُراریّه به او منسوب است. خاندان او (بیت اَعیَن) از بیوت بزرگ شیعه بوده که محدّثان بزرگی از آن برخاستهاند. برخی نام او را عبد ربّه و لقب او را زُراره گفتهاند.[۱].[۲].
حمران بن اعین و برادرش زرارة بن اعین
حمران از عالمان بزرگ نحو و عالم به حدیث، علم لغت و علوم قرآنی بود. علم نحو و قرائت را از ابوالاسود دئلی فرا گرفت. علم قرائت را از حمزه یکی از قراء سبعه آموخت. حدیث را هم از امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) فراگرفت. زراره نیز از محدثان بزرگ بود و کتابی دارد که آن را از امام باقر(ع) روایت میکند. آل اعین خاندان بزرگ شیعه در کوفه بود[۳].[۴]
زرارة بن اعين در راویان مشترک
خاندان اَعْیَن از دودمانهای برجسته، مؤثّر و به یاد ماندنی در تاریخ فرهنگ شیعه است. از این خاندانِ پر بار و مبارک، اندیشمندانِ بزرگی برخاستهاند که با حلقه زدن گردِ دو امام احیاگر سنّت محمدی (امام محمد باقر و امام جعفر صادق) و با استفاده از فرصت استثنایی دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان و ضعف اقتدار حکومت مرکزی و کاهش نسبی فشار علیه شیعه، توانستند گنجهای گران بهای فقه آل محمد(ص) را استخراج و به آیندگان منتقل و آنان را برای همیشه وامدار تلاشهای خستگیناپذیر خویش کنند.
اَعْیَن فرزند راهبی از مردم روم، به نام سُنسُن بود. او را که توسّط مسلمانان از رومیان به غنیمت گرفته شده بود؛ مردی از بنی شیبان خرید و به فرزندی پذیرفت و در تربیت او همت گمارد تا آنکه قرآن کریم را حفظ کرد وادبیات عرب را آموخت و ادیبی ماهر شد. وی تقاضای مولای خود را مبنی بر انتساب اَعیَن به خاندان خویش ردّ کرد و به جای آن خواست تا با بنی شیبان هم پیمان شود و این خواسته او پذیرفته شد و او به واسطه (ولاء حلف) با آنان به شیبانی مشهور گشت.
برای اَعْیَن بر اساس اخبار متفاوت، ۸، ۱۰ و ۱۷ پسر و یک دختر به نام امّ الاسود بر شمردهاند؛ فرزندانی که بسیاری از آنها و نیز فرزندان شان در شمار اصحاب امام باقر و امام صادقاند که از این میان حمران بن اعین و دو فرزندش حمزه و محمد، بکیر بن اعین و فرزندش عبدالله، عبدالرحمان بن اعین و عبدالملک بن اعین و فرزندش ضُرَیْسَ را میتوان نام برد.
نام زراره (عبدربّه) است و بر اساس چند نسخه از رساله ابو غالب زُراری، هفتاد سال[۵] عمر کرد.
او دارای هشت پسر بود که شماری از آنها هم چون: حسن، حسین و عبید از اصحاب امام صادق(ع) بودهاند.
زراره خوش سیما، تنومند و سفید پوست بوده است و هنگامی که برای اقامه نماز جمعه از خانه خارج میشد کلاهی بلند و سیاه بر سر مینهاد و عصا در دست میگرفت و چون آثار سجود بر پیشانی او نمایان بود و نیز به دلیل زیباییاش مردم بر میخواستند واز دو طرف صف میبستند و به او مینگریستند تا آنجا که گاه وی از اقامه نماز جمعه منصرف میشد و باز میگشت. وی بسیار عبادت میکرد تاجایی که از اشتغالات علمی خود باز میماند.
از برخی منابع[۶] بر میآید که وی در مباحث فقهی گاه از قیاس سود میجسته است و این، نکته ای است که با عنایت به جوّ فرهنگی حاکم بر کوفه در نیمه اوّل قرن دوم هجری؛ یعنی در شهر و عصری که ابو حنیفه به عنوان شخصیّت ممتاز و بر جسته اصحاب رأی و قیاس در رأس آن قرار داشت[۷]، چندان شگفت به نظر نمیآید. نباید فراموش کرد که محدثان بزرگِ شیعیِ ساکنِ عراق گاه از منظر قیاس و تحت تأثیر این فرهنگ با مسائل فقهی برخورد میکردند که با نهی و پرخاش ملایم و روشن گر ائمّه(ع)روبه رو میشدند.
خطاب امام صادق(ع) به ابان بن تغلب با این بیان که «مَهْلاً يَا أَبَانُ إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ» در این زمینه مشهور است.
چنان که از رساله ابوغالب زراری (از نوادگان زراره) بر میآید، تشیّع توسّط امّ الاسود (خواهر زراره) و راهنمایی ابو خالد کابلی (از خواص اصحاب امام سجّاد(ع)) یا توسّط عبدالملک بن اعین (برادر زراره) و راهنمایی صالح بن میثم به خاندان اعین راه یافته است.
علی رغم ادّعای سفیان بن عیینه مبنی بر این که زراره امام باقر(ع) را ندیده و تنها در احادیث آن حضرت تتبّع و کاوش نموده است، شمار روایاتی که او ازامام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده است دلالت بر ارتباط گسترده، عمیق و همه جانبه وی با اهل بیت(ع)دارد.
روایاتی که از زبان مبارک امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) در تجلیل از او نقل شده، بسیار است. البته احادیثی در نکوهش وی روایت شده که بحثهای دامنه داری را در میان رجالیّون شیعی برانگیخته است وهمگی با توجیه و تأویل این احادیث، به دفاع از او و اثبات علوّ موقعیّت و منزلت والای او نزد امام صادق(ع)برخاستهاند که شرح مفصّل آنها را باید در کتابهای عمده رجالی جست وجو کرد.
دانشمندان اهل سنت نظیر: ابن قتیبه، اسفراینی، ابن حزم و ذهبی وی را از غُلات یا فطحی مذهب و قائل به امامت عبداللّه بن جعفر اَفطح (یا عبداللّه بن محمد بن علی بن حسین بن علی(ع) دانستهاند که در نهایت به امامت موسی بن جعفر معتقد شد. این بدعت را نیز به او نسبت دادهاند که وی خداوند را عاری از صفاتِ: حی، قادر، سمیع، بصیر، عالم و مرید میدانست و معتقد بود که خداوند بعداً این اوصاف را برای خویش آفرید!.
از احادیث متعدّدی بر میآید که وی معتقد به قدمت هوا بوده است و حدیثی منقول از امام رضا(ع) او را در این باور تخطئه کرده است.[۸] نیز نقل شده که وی در امامت حضرت موسی بن جعفر تردید داشت[۹] و در اعتقاد به غیبت دارای کج اندیشی بود[۱۰] و هنگام مرگ جز قرآن را امام خود نمیدانست[۱۱].
این احادیث توسّط دانشمندان شیعی نقد و ردّ شده است. بیان و شرح مفصّل آنها خارج از حوصله این نوشتار است. مامقانی وی را عامّی مذهب دانسته که ابتدا نزد فقهای عامّه تلمذ کرده، سپس به تشیّع گرویده است[۱۲].
همچنین از شماره ۳۷۰ رجال کشی و سایر احادیث این کتاب و نیزاز بحار الانوار[۱۳] بر میآید که او شاگرد حکم بن عتیبه[۱۴] بوده و امام صادق(ع) وی را از مجالست با سلمة بن کهیل و حَکَم که سنّی و پیرو مرجئه بود و نیز از آمد و شد با اهل قیاس پرهیز میداده است.
به هر حال آن چه که تردید ناپذیر است آن است که زراره پس از فراز و نشیبهایی که تا حدودی محیط رشد و تربیتاش ایجاب میکرد، به تشیّع گروید و از شخصیّتهای برجسته و مؤثّر این مذهب شد. وی در فنّ جدل مهارت داشت و کسی را یارای آن نبود که در مقام احتجاج و استدلال، بر او چیره شود. به گفته ابو غالب زرار: هر چند عبادتِ بسیار، او را از پرداختن به مسائل علمی (به ویژه علم کلام) باز میداشت، امّا قریب به اتفاق متکلّمان شیعی، شاگردان ویاند. شیخ طوسی وی را دارای تصانیفی میداند که از جمله آنهاست: الجبرو الاستطاعة و العهود.
هر چند بیشتر رجالیون و ترجمه نگاران اهل سنت در برابر این شخصیت نامدار شیعی سکوت کردهاند و تنها ذهبی و ابن حجر به اجمال از وی یاد کردهاند و ابن حزم او را محدّثی ضعیف خوانده، امّا ابن ابی الحدید او را از فقهای شیعه و ابن ندیم، وی را بزرگترین شخصیّت فقهی، حدیثی و کلامی شیعه دانسته است.
رجالیون و صاحبان تراجم شیعی وی را به بزرگی و جلالت قدر ستودهاند؛ شیخ طوسی او را راست گوترین انسان عصر خویش و با فضیلتترین آنها دانسته است. نجاشی و علامه حلّی از وی به عنوان شیخی از فرقه امامیّه و عنصر پیشتاز در میان آنها و نیز فقیهی متکلّم، شاعر و ادیب که در خود جنبههای فضل و دین را به هم آمیخته است، یاد کردهاند.
جمیل بن درّاج که خود از شخصیّتهای رواییِ برجسته شیعه است، میگوید: به خدا سوگند، ما در کنار زراره جز به منزله اطفال مکتب خانه در کنار معلّم خویش نبودیم!. کشی وی را از اصحاب اجماع که عالمان شیعی بر وثاقت و تصدیق سخنان آنان اتّفاق نظر دارند، دانسته است.
برقی و شیخ طوسی وی را که از طبقه ششم راویان است، از اصحاب امام باقر(ع) امام صادق(ع) و امام کاظم دانستهاند. البتّه با توجّه به احادیث رجال کشی درباره سالهای آخر عمر زراره و تلاشهای او برای شناخت جانشین امام صادق(ع) با عنایت به خفقان حاکم بر شیعه در سالهای باز پسین زندگی امام ششم(ع) و مشکلات موجود بر سر راه معرّفی امام کاظم(ع) به عنوان هفتمین پیشوای معصوم شیعیان و صعوبت معرفت و آگاهی شیعیان نسبت به امام جدید، پذیرش این ادّعا که زراره از اصحاب امام کاظم(ع) نیز باشد، دشوار است.و ی از ابوالخطّاب، بکیر، حمران بن اعین، عمر بن حنظله، محمد بن مسلم، و دیگران روایت کرده است.
ابوبصیر، ابوعیینه، ابن ابی لیلی، ابن رئاب، ابن مسکان، جمیل بن دراج، نصر بن مزاحم و دیگران از او روایت کردهاند.
او کثیر الروایه بود تا آنجا که روایات وی به ۲۰۹۴ روایت میرسد؛ از این تعداد ۷۸ روایت به نحو اضمار از امام باقر(ع) یا از امام صادق(ع) به صورت (عنه) نقل شده و ۱۵۶ روایت به نحو اضمار و تردید از یکی از آن دو بزرگوار (عن أحدهما) روایت شده است.
احادیث وی در کتب اربعه شیعه و منابع دیگرآنان نقل شده است.
زراره سرانجام پس از هفتاد یا نود سال زندگی پر بار[۱۵]، در سال ۱۵۰ه.ق درگذشت[۱۶].[۱۷]
جستارهای وابسته
- حسن بن زرارة بن اعين (فرزند)
- [[حسین بن زرارة بن اعين (فرزند)
- [[عبید بن زرارة بن اعين (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ خيرالدين بن محمود بن محمد زِرِكلى دمشقى، الأعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، ج۳، ص۴۳؛ شیخ عباس قمی، تحفة الاحباء فی نوادر آثار الاصحاب، ص۱۵۹؛ محمد علی مدرسی خیابانی، ریحانة الادب، ج۲، ص۳۷۰؛ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج۴، ص۱۸۱؛ دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی معین، ج۱، ص۶۴۸.
- ↑ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ ص۱۱۴۹.
- ↑ ۹. تأسیس الشیعه، ص۳۵-۶۸.
- ↑ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۸۲.
- ↑ نسخههای دیگر کتاب یاد شده، عمر وی را به جای هفتاد (سبعین) سال نود (تسعین) سال آورده است که بر این اساس، سال تولّد او ۶۰ه.ق.خواهد بود امّا نقل اخیرالذکر خالی از احتمال تصحیف نیست.
- ↑ رک: رجال کشّی / ش ۴۹۴.
- ↑ جالب است که سال تولد و سال ارتحال زراره و ابوحنیفه یکسان است!.
- ↑ رجال کشی / ش ۴۸۴.
- ↑ رجال کشی /ش ۲۵۳.
- ↑ رجال کشی / ش ۲۶۰.
- ↑ رجال کشی / ش ۲۵۶.
- ↑ تنقیح المقال ۱/ ۴۴۵.
- ↑ تنقیح المقال۲/ ۳۰۹.
- ↑ تاریخ الاسلام ۷/ ۳۴۵.
- ↑ نک: جامع الرواة ۱/ ۳۲۴؛ معجم رجال الحدیث ۷/ ۲۱۸؛ کتاب الخصال (فهرس الاعلام) ۷۰۱؛ کتاب التوحید (فهرس الاعلام) ۵۴۳ و کتاب الامالی (مفید) ۸۸ - ۶۸.۵۱.۲۳.
- ↑ رجال نجاشی / ش ۴۶۱؛ رجال طوسی ۲۰۱ و رسالة ابی غالب زراری (فهرس الاعلام) ۲۰۸.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ص 63.