زیارت در کلام اسلامی
شبهه وهابیان در زیارت قبور
وهابیان ادعا میکنند: سفر کردن به قصد زیارت قبور، حتی قبور انبیا و اولیا مشروع نیست؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مسجدي هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى»؛ «بار سفر بسته نمیشود مگر به سوی سه مسجد: مسجد من، مسجد الحرام و مسجد الاقصی»[۱]. بنابراین، بار سفر بستن به قصد زیارت قبور غیرمشروع است؛ حتی اگر کسی بخواهد به مدینه سفر کند فقط میتواند به قصد زیارت مسجدالنبی سفر نماید نه به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) که در آن صورت مرتکب گناه بزرگی شده است.
پاسخ
در پاسخ، چند نکته قابل ذکر است:
نکته نخست: مهمترین دستاویز وهابیان برای حکم به عدم جواز سفر برای زیارت، همین حدیث «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ» است. اگر دقت شود در این حدیث مستثنیمنه در کلام نیست. بنابر قواعد عربی باید چیزی را به عنوان مستثنیمنه در تقدیر گرفت و آن میتواند یکی از دو احتمال ذیل باشد:
- لا تشد الرحال إلى مسجد؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مسجدی روا نیست».
- لا تشد الرحال إلى مكان؛ «یعنی سفر به سوی هیچ مکانی روا نیست».
بنابر احتمال اول، معنی حدیث چنین است: سفر به سوی هیچ مسجدی از مساجد روا نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام و مسجدالاقصی. دلیلش هم روشن است؛ زیرا غیر از این سه مسجد، بقیه مساجد عالم از حیث ثواب یکساناند؛ یعنی اگر کسی در شهری زندگی میکند ثواب مسجد جامع آن شهر با ثواب مسجد جامع هر شهر دیگر برابر است، بنابراین، رنج تحمل سفر به شهر دیگر بیمعنی است.
در این احتمال، حدیث فوق ربطی به اماکن زیارتی ندارد فقط درباره مساجد، سخن میگوید؛ پس با این حساب نمیتوان برای عدم جواز سفرهای زیارتی به این حدیث استناد کرد. اما بنابر احتمال دوم، معنی حدیث چنین است که سفر به هیچ مکانی سزاوار نیست مگر به سوی سه مسجد: مسجدالنبی، مسجدالحرام و مسجدالاقصی. ولی این احتمال قطعا مردود است؛ زیرا معنی سخن این است که به طور کلی سفر کردن در اسلام به غیر از سفر به این سه مسجد، نامشروع است و این حرف علاوه بر آنکه عقلاً و عادتاً غیر قابل پذیرش است با صدها روایت و آیه در ارتباط با استحباب بلکه وجوب سفرهای علمی، سفرهای تجاری، سفر برای صله ارحام، سفر برای سیاحت، سفر برای جهاد و غیره، در تعارض است. بنابراین، در این حدیث همان احتمال اول قابل قبول است. بهعلاوه آنکه محطّ کلام در این حدیث همان مساجد است، از این قرینه استفاده میشود که مستثنی منه مقدّر، همان «مسجد» است نه «مکان». تازه اگر این را هم نپذیریم، بلکه همین قدر احتمال بدهیم که ممکن است کلمه مقدّر «مسجد» باشد، کافی است بر اینکه با این روایت نمیتوان ادعائی را ثابت کرد زیرا إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال؛ «هنگامی که پای احتمال به میان آمد، دیگر استدلال باطل است». از این رو، شارحان حدیث «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ» همین معنی را فهمیدهاند.
امام غزالی پس از آنکه در بحث آداب سفر، مسافرتهای مقدسی را نام میبرد از جمله مینویسد: و هو أن يسافر لأجل العبادة إما لحج أو جهاد... و يدخل في جملته: زيارة قبور الأنبياء و زيارة قبور الصحابة و التابعين و سائر العلماء و الأولياء؛ «مسافرت مقدس این است که به قصد عبادتی چون حج یا جهاد و غیره سفر کند و از جمله آنها، سفر برای زیارت قبور پیامبران، صحابه تابعان و سایر علما و اوصیا است». سپس مینویسد: ولا يمنع من هذا قوله(ص): لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد... لأن ذلك في المساجد؛ «این سخن با حدیث «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ» ناسازگار نیست؛ زیرا منظور از این حدیث، فقط درخصوص مساجد است (نه بقیه اماکن)»[۲].
نکته دوم: زیارت به معنی حضور زائر در محضر زیارت شونده است، قرآن رفتن مسلمانان نزد پیامبر(ص) را عملی پسندیده دانسته است که موجب جلب رحمت و مغفرت الهی است. قرآن میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۳]. تعبیر به «جاؤوک» نشان میدهد رفتن به محضر پیامبر(ص) و درک حضور آن حضرت، مطلوب ذاتی است، وقتی مطلوبیت چنین عملی در حیات پیامبر(ص) ثابت شد، دیگر وجهی برای منع آن پس از مماتش نیست؛ زیرا آنچه موضوعیت دارد نفس زیارت است که رجحان آن از این آیه ثابت است. از این رو به نقل سمهودی از سبکی، علمای اسلام از این آیه عموم را فهمیدهاند؛ یعنی حضور در محضر پیامبر(ص) اختصاص به زمان حیات ندارد بلکه پس از حیات آن حضرت را نیز شامل میشود[۴].
جالب آنکه محمد بن حرب هلالی میگوید: «وارد مدینه شدم، نزد قبر نبی مکرم اسلام آمده آن را زیارت کردم، پس روبهروی قبر نشستم. فردی اعرابی آمد و قبر شریف را زیارت کرد سپس گفت: ای بهترین فرستادگان! خداوند کتاب صادقی را بر تو نازل کرده فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵][۶]. بنابراین، از این آیه استفاده میشود که سفر کردن به قصد زیارت پیامبر(ص) نه تنها بیایراد است بلکه مایه مغفرت و جلب رحمت خدا میشود.
نکته سوم: برخی وهابیان از سویی زیارت قبر پیامبر(ص) را مستحب میدانند. محمد بن عبدالوهاب مینویسد: «زیارت قبر پیامبر مستحب است، ولی باید سفر برای زیارت مسجد و نماز گزاردن در آنجا انجام پذیرد»[۷]. شیخ عبدالعزیز بن باز - از مفتیان وهابی معاصر - مینویسد: «کسی که مسجد پیامبر را زیارت کرد مستحب است در روضه پیامبر دو رکعت نماز بگزارد، سپس بر پیامبر(ص) سلام بگوید»[۸]. سخن اینجاست، اینان از سویی اصل زیارت پیامبر(ص) را مستحب میدانند؛ ولی از سوی دیگر سفر به نیّت این زیارت را حرام میدانند. این چیزی جز تناقض نیست. چگونه میشود چیزی اصلش مشروع باشد ولی مقدمه وصول به آن نامشروع؟! این، از عجایبی است که فقط در دین ساختگی وهابیت میتوان آن را یافت.
نکته چهارم: از قرآن استفاده میشود سفر کردن حتی برای بازدید از قبور جباران و گردنکشانی چون فرعون نه تنها جائز است بلکه مایه پند و عبرت است. قرآن درباره پیکر بیجان فرعون میفرماید: ﴿فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً﴾[۹]. این آیه به صورت روشنی از انسانهای پس از فرعون دعوت میکند که به بازدید قبر فرعون بروند تا عبرت گیرند؛ درواقع حکمت باقی نگه داشتن بدن فرعون همین است که دارای قبری باشد و آیندگان به آنجا مراجعه کنند و پند گیرند. حال اگر کسی به قصد بازدید از محل قبر فرعون سفر کند تا از این آیه و نشانه الهی بازدید نماید کار حرامی مرتکب شده است؟ آیا کسی میتواند بگوید: بله خدا بدن فرعون را از نابود شدن نجات داد تا آیندگان آن را ببینند، ولی آیندگان حق سفر کردن به قصد بازدید قبر فرعون را ندارند! آیا این سخن در تناقض با حکمت باقی گذاشتن بدن فرعون نیست؟
نکته پنجم: برابر نقل ابودرداء، بلال - مؤذن پیامبر(ص) که پس از رحلت آن حضرت، دیگر نتوانست در مدینه بماند و از مدینه خارج شد - پیامبر اکرم(ص) را در خواب دید که به وی فرمود: ما هذه الجفوة يا بلال أما أن لك أن تزورني يا بلال؛ این چه جفایی است ای بلال، آیا وقت آن نرسیده که به زیارت من بیایی؟! پس بلال بعد از این خواب، سوار بر مرکب شده راهی سفر مدینه شد. آنگاه میافزاید: فأتى قبر النبي(ص) فجعل يبكي عنده و يمرغ وجهه عليه، فأقبل الحسن و الحسين(ع) فجعل يضمهما و يقبلهما؛ «پس به سراغ قبر پیامبر رفت، در آنجا میگریست و صورت خویش را بر قبر شریفش مینهاد، پس امام حسن و امام حسین(ع)، رسیدند، آنان را در برگرفت و بوسید»[۱۰].
سؤال این است که بلال صحابی پیامبر(ص) پس از این خواب آیا به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) به سوی مدینه سفر کرد یا به قصد چیز دیگر؟! آیا عبارت پیامبر(ص) که فرمود «أَنْ تَزُورَني»؛ «مرا زیارت کنی» کافی نیست که بگوئیم بلال به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) به سوی مدینه بار سفر بست؟!
سفر کردن برای زیارت قبور اولیای الهی هیچ منع عقلی و شرعی ندارد. آنچه وهابیان از حدیث «لاتشدّ الرحال» ادعا میکنند، توهمی بیش نیست.[۱۱].
زیارت قبور توسط زنان
وهابیان ادعا میکنند: زیارت قبور توسط زنان مجاز نیست. پیامبر(ص) زنان زیارتکننده را لعنت فرمود. در روایت آمده است: «لعن رسول الله(ص) زائرات القبور»؛ پیامبر اکرم(ص) زنان زیارتکننده قبرها را لعنت کرده است»[۱۲]؛ ولی زنان شیعه برخلاف این دستور پیامبر(ص) اقدام میکنند.
پاسخ
در پاسخ، به چند نکته اشاره میشود:
نکته نخست: حدیث «لعن رسول الله(ص) زائرات القبور»؛ به سه طریق روایت شده که هر سه طریق از حیث سندی دارای اشکال است: حسان بن ثابت، ابنعباس و ابوهریرة؛ اما طریق حسان بن ثابت که ابنماجه و احمد نقل کردهاند، در سلسله سند، عبدالله بن عثمان بن خثیم قرار دارد که فرد قویی نیست. ابنابیحاتم مینویسد: «به احادیثی که ابنعثمان نقل کند احتجاج نمیشود»[۱۳]. نسائی درباره وی میگوید: «اولین الحدیث است»؛ یعنی کم مشکل دارد[۱۴]. اما در طریق دوم (ابنعباس)، در سلسله سند حدیث، «ابو صالح» قرار دارد که نامش «باذان» است. ابوحاتم میگوید: «به حدیث وی احتجاج نمیشود». نسائی گوید: «وی شخصی ثقه نیست». ابنعدی گفته است: «احدی از متقدمین را نمیشناسم که از وی رضایت داشته باشد»[۱۵]. اما در طریق سوم (ابوهریره) در سلسله سند حدیث، «عمر بن ابیسلمه» قرار دارد که نسائی وی را قوی نمیداند و ابنخزیمه میگوید: «به حدیثش احتجاج نمیشود» و ابنمعین گفته است: «وی ضعیف است»[۱۶].
بنابراین، این روایت در هر سه طریقش مخدوش است. چگونه است که وهابیان گاه در احادیثی که دهها طریق صحیح دارد زیر بار حق نمیروند؛ ولی برای اثبات ادعاهای واهی خویش به این حدیث مخدوش و ضعیف تمسک میکنند؟! حافظ البانی - از علمای مورد اعتماد وهابیان - پس از نقل حدیث «لعن رسول الله(ص) زائرات القبور»؛مینویسد: در بیان احادیث، حدیثی را نیافتیم که این روایت را تأیید کند و شاهدی از احادیث دیگر بر آن نیست. این حدیث جزئی از حدیث «لعن الله المتخذين عليها السرج» است که ضعیف است. گرچه بعضی از برادران سلف ما، علاقهمند بودند که به این حدیث استدلال کنند، ولی من به آنان نصیحت میکنم حدیث را به پیامبر(ص) نسبت ندهند، چون حدیث صحیح نیست[۱۷].
نکته دوم: اگر مستند وهابیان برای منع زیارت قبور توسط زنان، همین روایت ضعیف باشد، این روایت معارض فراوان دارد؛ زیرا: اولاً با عمل صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) معارض است؛ چون آن حضرت در عهد پدرش رسول گرامی اسلام(ص) هر هفته به زیارت قبر حضرت حمزه سیدالشهدا میرفت و پیامبر اکرم(ص) از این مسئله خبر داشت و هرگز وی را نهی نکرد[۱۸]. همچنین حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول گرامیاسلام(ص) به زیارت قبر پدرش رفت[۱۹]. بنا بر نقل امیر مؤمنان علی(ع): وقتی پیامبر اکرم(ص) به خاک سپرده شد فاطمه زهرا(س) کنار قبر پدرش ایستاد و مشتی از خاک برداشت و آن را روی چشمانش گذاشت و گریه کرد و این شعر را انشا کرد: مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ أَنْ لَا يَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا صُبَّتْ عَلَيَ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا[۲۰] و ثانیا روایت «لعن رسول الله(ص) زائرات القبور» با عمل عایشه در تعارض است؛ زیرا برابر اسناد روایی وی قبر برادرش عبدالرحمان را در مکه زیارت میکرد. ابنابی ملیکة نقل میکند: «عایشه را دیدم که قبر برادرش عبدالرحمان بن ابیبکر را که در «حبشی»[۲۱] درگذشت و در مکه مدفون گشت -زیارت کرد»[۲۲]. همچنین میگوید: «روزی عایشه برای زیارت به طرف قبور میرفت، به وی گفتم: مگر پیامبر(ص) از زیارت قبور نهی نفرمود؟ پاسخ داد چرا نهی کرد؛ ولی بعدا دستور داد به زیارت قبور بروند»[۲۳]. حال، باید پرسید: آیا موضع وهابیان نسبت به عمل عایشه، همان موضع آنان نسبت به شیعه است؟! او هم برابر اسناد تاریخی به زیارت قبور میرفت! درباره او چه میگویند؟
نکته سوم: دانشمندان اسلام از روایات باب، جواز زیارت قبور را توسط زنان استنباط کرده و روایت «لعن رسول الله زائرات القبور» را توجیه نمودهاند؛ از جمله: «قسطلانی» - از دانشمندان اهل سنت - پس از فتوا به جواز زیارت قبور توسط زنان، مینویسد[۲۴]: «انس روایت میکند که پیامبر(ص) از زنی عبور کرد که در کنار قبری گریه میکرد، به آن زن فرمود: خوددار باش و در فراق عزیزان صبر کن، آن زن که پیامبر(ص) را نمیشناخت گفت: مرا رها کن، تو به مصیبت من دچار نشدهای.»..[۲۵]. قسطلانی مینویسد: «اگر اشکال شود که این حدیث چطور با فتوا به جواز قبور توسط زنان، سازگار است؟ میگوییم: پیامبر(ص) آن زن را از زیارت قبر نهی نفرمود، از این رو فهمیده میشود که زائر چه مرد باشد و چه زن، چه زیارتشونده مسلمان باشد یا کافر اشکالی ندارد؛ زیرا پیامبر در این کلامش تفصیلی نداده است»[۲۶]. نووی میگوید: «عموم دانشمندان زیارت قبور را مجاز میدانند، تنها اینکه برای مردان مستحب است؛ ولی بنابر نظر برخی، زیارت برای زنان مکروه است اما قول اصح عدم کراهت آن است؛ اما حدیث ابیهریره - که ترمذی آن را حدیث حسن و صحیح دانسته - یعنی روایت «لعن الله زوارات القبور»، این مخصوص آنجایی است که زنان هنگام زیارت نوحهسرایی و گریه و زاری کنند و نام یکیک مردهها را ببرند یا صفات خوب آنها را بیان کرده، و بر آن گریه کند»[۲۷]. قرطبی مینویسد: «این حدیث مربوط به زنانی است که بیشتر وقت خود را در قبرستان به سر میبرند؛ زیرا در این روایت، از صیغه مبالغه «زوّارات» استفاده شده است»[۲۸].
زیارت قبور توسط زنان، نه تنها هیچ منع شرعی و عقلی ندارد، بلکه برابر اسناد روایی و تاریخی، این عمل در زمان پیامبر اکرم(ص) معمول و متداول بوده است.[۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۲.
- ↑ احیاء علومالدین، ج۶، ص۹۹ و ۱۰۰.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۸۵.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۸۶.
- ↑ الهدیة السنیة،، ص۱۳ و ۱۴.
- ↑ جریدة الجزیرة، مورخه ۲۴ ذی القعده ۱۴۱۱ هـ، شماره ۶۸۲۶.
- ↑ «بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ج۷، ص۱۳۷؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۳۵۸.
- ↑ رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۵۳۹.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۲۹؛ سنن الترمذی، ج۱، ص۲۰۱، ح۳۱۹.
- ↑ الجرح والتعدیل، ج۵، ص۱۱۲.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ ر.ک: إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج۲، ۲۴۵ - ۲۴۸.
- ↑ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.
- ↑ سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ أنساب الأشراف، ج۴، ص۲۹۴؛ دلائل النبوة، ج۳، ص۳۰۹.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۲۲۸.
- ↑ المعتبر، ج۱، ص۳۴۵؛ تاریخ مکة المشرفة والمسجد الحرام والمدینة الشریفة، ص۳۲۱؛ سبلالهدی والرشاد، ج۱۲، ص۳۳۷.
- ↑ «حبشی» کوهیاست پایینتر از مکه که شش میل از آن فاصله دارد. (معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۴).
- ↑ المنتظم، ج۵، ص۳۰۱.
- ↑ المعجم الاوسط، ج۴، ص۶۹؛ سنن الکبری، ج۴، ص۷۸.
- ↑ المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۷۳.
- ↑ ارشاد الساری، ج۳، ص۳۹۹.
- ↑ ر.ک: المجموع، ج۵، ص۳۰۹ – ۳۱۱.
- ↑ نیل الاوطار، ج۴، ص۱۶۶.
- ↑ رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۵۵۵.