نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۸ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فلسفه سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
شیوۀ ادارۀ جامعۀ اسلامی و سبک حکومت دینی پس از پیامبر، در قالب امامت است. اساس حکومت دینی "خدامحوری" است و اطاعت از پیامبر و امام نیز ریشه در "ولایة اللّه" دارد. از انواع رژیمها و حکومتهای گذشته و فعلی، آنچه نوع حاکمیت در اسلام را معین میکند متفاوت با همۀ آنهاست. پس میتوان فلسفۀ سیاسی اسلام را در قالب امامت دانست و غدیر، صحنۀ ارائۀ عینی این شیوه و بیعت گرفتن از امّت برای امامت بود. این شیوه، مبتنی بر قرآن است و بر محور صالحترین فرد برای تداوم راه پیامبر و اجرای کتاب خدا استوار است و سیاست مدن و مدینۀ فاضلۀ اسلامی و مبانی نظری و عملی حکومت دینی با "فلسفۀ غدیر" صورت میپذیرد. در این نگاه و شیوه، قانون حاکم "قرآن" است و پیشوای مردم "امام". مبنای مشروعیّت حکومت امام هم تشریع الهی و نصب نبوی است، نه انتخاب و رأی مردم و بیعت آنان بیعت تنها پشتوانۀ اجرایی برای امام است، نهآنکه برای او مشروعیت بیاورد. نوع حکومت و شرایط حاکم در اسلام، بارها از زبان پیامبر خدا(ص) به صورتهای مختلف بیان شد و وی بر "ولایت علوی" و خلافتاهل بیت و وصایت امیر المؤمنین تأکید فرمود تا شیوۀ حکومتی خودش پس از او نیز با امامتعلی بن ابی طالب(ع) تداوم یابد. اگر حضرت رضا(ع) امامت را شیرازۀ دین و نظامبخش مسلمانان میدانست (انّ الإمامة زمام الدّین و نظام المسلمین)[۱] برای بیان همین اسلوب از رهبری بود، تا مکلّفین بدانند که نظام دین و دنیای خود را به چه کسی باید بسپارند و با که بیعت کنند و از چه کسی فرمان برند، تا اطاعت از او اطاعت خدا باشد و حکومت او جامعه را به کمال آرمانی برساند. ازاین رو، مسألۀ غدیر و امامت، یک موضوع کهنه و تاریخی نیست، بلکه مسألهای همیشه نو و سرنوشتساز است و تشکیل حکومت و برعهده گرفتن زمام امور مسلمانان، برای تحقق بخشیدن به اهداف بلند انبیاست. در قرآن کریم نیز آیات چندی دربارۀ رهبری آمده است... در اسلام، فلسفۀ سیاسی به جدّیترین صورت و از آغاز کار دعوت مطرح بوده است و جزء ارکان اصلی قرار داده شده است و علما و سلف شیعه از آغاز و از میان خود صحابه، به اهمیّت مسألۀ رهبری توجّه داشتند و عدالت را در آن، شرط قطعی میدانستند. در طول تاریخ هیچگاه از اهمیّت آن و پراکندن و یاد دادن این اهمیت غفلت نکردند و تن نزدند و بجز آنچه از نظر عملی انجام دادند و بزرگان شیعه از روز سقیفه تا روز عاشورا و... همواره با حکومت غیرعادل درگیر شدند، تا جاییکه خون خود را دادند، بجز اینها، در عرصههای فکری نیز دربارۀ اهمیّت آن همی کار کردهاند و کتاب نوشتهاند[۲][۳].