اهل بیت پیامبر خاتم در نهج البلاغه
مقدمه
پیامبران الهی هر یک با توجه به شرایط ویژه زمان، مأموریتی ویژه یافتند و به اجرای فرمان پروردگار پرداختند تا اینکه نوبت به رسالت حضرت محمد (ص) رسید. گویی اندیشه بشر در این زمان گنجایش درک و حفظ قانونی جهانشمول را پیدا کرده بود. در این زمان شریعت الهی به تکامل رسید و پیامبر اکرم (ص) دین اسلام را، که آخرین دین آسمانی نیز بود، در اختیار مردمان قرار داد و پس از حضرت محمد (ص) سکان هدایت اجتماع را به اولیای خاص خود، اهلبیت (ع)، که در حدیث شریف و متواتر جابر نام یکیک آنان را بر زبان آورد و معرفی کرد، سپرد و در حدیث ثقلین آنها را در کنار و همسنگ کتاب خدا بهعنوان قرآن ناطق قرار داد و فرمود: بهدرستی که من دو چیز گرانبها را بر جای میگذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. مادام که به این دو تمسّک جویید هرگز گمراه نشوید، زیرا این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن زمان که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند[۱].
انتخاب وصّی از طرف پیامبر، امری منطبق با عقل و منطق است. خداوند متعال هر پیامبری را برانگیخت، پس از او دیگری را بهعنوان وصّی او برگزید. حال چگونه قابل تصور است آخرین شریعت آسمانی با برنامههای کلانی که برای هدایت امت و اجرای احکام الهی دارد بدون وصّی رها شود و پیامبر اکرم (ص) کار امت را بهخود واگذارد. امام علی (ع) میفرماید: هیچ پیامبری امّت خویش را بعد از خود سرگردان رها نکرده است، بیآنکه راهی روشن پیش پایشان گشوده یا نشانهای صریح و آشکار برای هدایتشان قرار داده باشد[۲]. از اینرو پیامبر با آگاهی از این ضرورت، بارها و بارها از اولین روزهای رسالت تا واپسین سالهای عمر بر وصایت امام (ع) تأکید کرد. این موضوع در روز غدیر به اوج خود رسید. در این روز انبوهی از جماعت مسلمین شاهد وصایت امام (ع) بودند و در همان روز مسلمانان با امام بیعت کردند و اولین اشعار در مدح و وصایت ایشان سروده شد. بهاین ترتیب خط امامت در امتداد رسالت به امر الهی شکل گرفت و گسترش یافت. امام علی (ع) در سیزده مورد به معرفی و بیان خصوصیتهای اهل بیت پرداخته است. ایشان وظیفه امام را تنها وظیفهای الهی بیان میکند و میفرماید: بیتردید امام مسئولیّت و وظیفهای جز آنچه خدا به او فرمان داده، ندارد؛ پندها را بدیشان برسانَد، در نصیحت و خیرخواهی بکوشد، سنّت پیامبر را زنده کند، حدود الهی را بر آنها که باید جاری سازد، و بیت المال را به اهلش رسانَد[۳][۴].
اهمیت و نقش اهلبیت (ع) در تبیین دین و برپاداری استوانههای یقین
آل محمد امینان اسرار خداوندند و پناهگاه اوامر او، معدن علم اویند و مرجع حکمت او، خزانه کتابهای اویند و قلههای رفیع دین او. قامت خمیده دین به پایمردی آنان راستی گرفت و لرزش اندامهایش به نیروی ایشان آرامش یافت[۵][۶].
برتری اهلبیت از همه امت و میزانی برای اعمال مردم
کسی از این امّت را همسنگ و همتراز آل پیامبر (ص) نتوان دید و نیز خوشهچین خرمن اهلبیت با آنان برابر نیست. دودمان پاک پیامبر سنگ بنای دین و پشتوانه یقیناند. تندروان به میزان آنان بازگردند و کندروان سرانجام خود را بدانجا رسانند که راهی جز آن نیابند. ویژگیهای رهبری از آنِ اهلبیت است و وصیّت پیامبر پیامبر درباره آنان و میراث آن حضرت مخصوص ایشان. اینک حق به حقدار رسید و به جایگاه اصلیاش پر کشید[۷][۸].
اهلبیت پیامبر، راهنمای راه و روشن کننده مرزهای حق
پس به کجا میروید و کی بازگردانده شوید. دلیلها برپاست و نشانهها آشکار و علامتها نصب شده. این گمراهی و حیرانی تا چند و حال آنکه خاندان پیامبرتان که زمامداران حقاند و اعلام دین و زبان راستین در میان شما هستند. آنان را حرمت دارید، همانگونه که قرآن را حرمت باید داشت و چون تشنهکامان که به آب میرسند از سرچشمه فیض ایشان سیراب شوید[۹][۱۰].
لزوم تبعیت از اهلبیت
به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آنسو روید که آنان میروند و پا جای پای آنان نهید، که هیچگاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید[۱۱][۱۲].
اهلبیت، درهای دانش و کلیدداران علوم الهی
به خدا سوگند، رساندن پیامها و وفای به وعدهها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب حکمت نزد ما اهلبیت است و چراغ دین بهدست ما افروخته. بدانید که راههای دین همه یک راه است، راهی هموار و مستقیم. هر که قدم در آن نهد به مقصد رسد و غنیمت برد و هر که بدان راه نرود گمراه شود و پشیمانی برد[۱۳]. و نیز فرمود: آنان زندهکننده دانش و موجب مرگ جهالتاند. بردباریشان از دانش آنان به شما خبر دهد و ظاهرشان از باطنشان و سکوتشان از حکمت گفتارشان. با حق مخالفت نکنند و در آن اختلاف روا ندارند. آنان ستونهای اسلام و خانههای امن و سلاماند. بدیشان حق بر کرسی نشیند و به حقدار رسد و باطل از جایش به زیر کشیده شود و زبانش از بیخ و بن کنده. آنها دین را در حوزه اندیشه دریافته و از کژی نگه داشتهاند، نه اینکه تنها شنیده و روایت کرده باشند، که از برکنندگان دانش بسیار و دریابندگان حقایق اندکاند[۱۴][۱۵].
اهلبیت پیامبر، چونان ستارگان آسمان، هدایتکنندگان بهدنبال هم
بههوش باشید که آل محمّد (ص) چون اختران آسماناند که اگر ستارهای ناپدید شود، ستارهای دیگر سر زند. گویی نعمتهای الهی درباره شما به کمال رسیده و خدا آنچه را آرزو داشتید به شما نمایانده[۱۶][۱۷].
مهدی موعود
امام مهدی (ع) آخرین امام از ائمه معصومین (ع) است که به اراده پروردگار عمری طولانی یافته و به مصداق روایت پیامبر اکرم (ص)، زمین را پر از عدل و داد میکند، همانگونه که از ظلم و ستم انباشته شده است[۱۸][۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 154.
- ↑ «إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
- ↑ «إِنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ، الْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰٥
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 154- 155.
- ↑ «هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ، بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 155.
- ↑ «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ، إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ. الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 155.
- ↑ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ؛ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ؟ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ. فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸٧
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 155.
- ↑ «انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ، فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ، فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى؛ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا، وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۹٧
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 155.
- ↑ «تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِيغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْكَلِمَاتِ، وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٢٠
- ↑ «هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ؛ يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ [حُكْمِ] مَنْطِقِهِمْ؛ لَا يُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ، وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ؛ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَى نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ [مَقَامِهِ] وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ؛ عَقَلُوا الدِّينَ عَقْلَ وِعَايَةٍ وَ رِعَايَةٍ، لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَايَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 155- 156.
- ↑ «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ، إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ، فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِيكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٠٠
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 156.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 154- 156.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 156.