افضلیت امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "افضلیت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل افضلیت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

افضلیت امام یکی از شروط امامت امام معصوم(ع) از نظر شیعه است.


افضلیت

  • برتری امام(ع) در صفات و کمالات نفسانی و پاداش اخروی نسبت به دیگران[۱].
  • افضلیت در علم کلام در دو مورد مطرح می‌شود: یکی در باب امامت عامّه و دیگری در باب امامت خاصّه؛ آنچه که در این جا مورد بحث قرار می‌گیرد افضلیت در باب امامت عامّه است که در این باره دیدگاه‌های گوناگونی مطرح شده است[۲]:
  • ۱. متکلّمان شیعه امامیه افضلیت را یکی از شرایط مهم امام(ع) می‌دانند و در این باره هیچ استثنایی قائل نیستند[۳].
  • ۲. برخی چون قاضی ابوبکر باقلانی افضلیت را از شرایط امام می‌دانند ولی معتقدند که هرگاه انتخاب امام افضل در میان مسلمانان اختلاف ایجاد کند، امامت مفضول مشروع و لازم خواهد شد[۴].
  • ۳. عده‌ای دیگر از متکلمان معتزله، امامت افضل را ارجح و اولی می‌دانند، نه واجب و لازم، و هرگاه این اولویت با موانعی روبه رو شود امامت غیر افضل اولویت خواهد داشت[۵].
  • ۴. گروه دیگر از متکلمان معتزله، اشاعره و دیگران افضلیت را نه شرط مشروعیت امامت می‌دانند و نه شرط کمال آن[۶].
  • نظریه صحیح و قابل قبول در این بحث همان نظریه نخست است که با تبیین و اثبات آن نادرستی نظریه‌های دیگر روشن خواهد شد، در عین حال نظریه دوم نیز اجمالاً مورد بررسی قرار خواهد گرفت[۷].
  • چنان که بیان شد شیعه امامیه به افضلیت مطلق در باب امامت معتقد است، افضلیت امام در سخنان متکلمان شیعه امامیه در دو معنا به کار رفته است: یکی افضلیت در صفات کمال نفسانی مانند : علم، عدالت، شجاعت، پارسایی؛ و دیگری افضلیت در بهره‌مندی از پاداش الهی، [۸][۹].
  • متکلمان امامیه از طریق عقل و وحی به لزوم افضلیت امام به معنای برتری در کمالات نفسانی استدلال کرده‌اند، تقریر دلیل عقلی بدین صورت است که از نظر عقل، تقدیم مفضول بر افضل قبیح است اعم از این که نصب امام فعل خداوند باشد یا فعل مکلّفان، حال اگر نصب امام فعل خداوند باشد به طور قطع خداوند فرد افضل را به امامت برخواهد گزید و اگر فعل مکلفان باشد، خداوند گزینش غیر افضل را به آنان اجازه نمی‌دهد، در هر صورت غیر افضل جایگزین افضل نخواهد شد. چنان که خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: ناروایی مقدم کردن مفضول بر افضل معلوم است و در صورت تساوی در فضایل وجهی برای ترجیح یکی بر دیگری وجود ندارد[۱۰] توضیح استدلال فوق آن است که در سنجش میان امام و مردم درباره فضایل نفسانی سه صورت متصور است[۱۱]:
  • یکی اینکه امام در کمالات بر مردم برتری دارد[۱۲].
  • دوم این که نسبت به دیگران مفضول باشد[۱۳].
  • سوم این که امام با مردم در کمالات مساوی است. فرض دوم و سوم باطل است، زیرا لازمه فرض دوم تقدیم مرجوح بر راجح است که قبیح است، و لازمه فرض سوم نیز ترجیح بلا مرجح است که آن هم قبیح است. بنابراین فرض نخست متعین خواهد بود. این استدلال در بیشتر کتاب‌های کلامی‌ امامیه با تعبیرهایی نزدیک به هم آمده است[۱۴][۱۵].
  • برخی اشکال کرده‌اند که افضلیت شرط عقلی نیست چون شرط عقلی آن است که امامت بر آن استوار است مانند عالم بودن به احکام شریعت و آیین رهبری، هرگاه شرطی از این گونه نباشد باید از طریق نقلی اثبات شود[۱۶][۱۷].
  • این ایراد وارد نیست چون عقل همچنان که تکلیف مالایطاق را قبیح می‌شمارد، مقدم داشتن مفضول بر افضل را نیز ناروا می‌داند[۱۸].
  • گفته شده است افضلیت مستلزم ارجحیت نیست، زیرا ممکن است فردی در آگاهی به احکام شریعت یا عبادت بر دیگران برتری داشته باشد ولی از آگاهی و توانایی لازم برای رهبری و تدبیر امور سیاسی جامعه برخوردار نباشد و هکذا بر عکس ممکن است فردی که در علم و عبادت مفضول است در مدیریت جامعه افضل باشد، در نتیجه امامت او ارجح خواهد بود[۱۹][۲۰].
  • در این اشکال افضلیت مورد بحث در باب امامت نسبی تلقی شده و افضلیت در رهبری و مدیریت سیاسی بر افضلیت در علم به احکام شریعت و عمل عبادی ترجیح داده شده است ولی چنین نگاهی به امامت و افضلیت استوار نیست، چرا که مراد از افضلیت در مورد امامت، افضلیت مطلق و در همه صفاتی است که وجود آنها برای تحقق یافتن اهداف امامت، برای امام لازم است، نه افضلیت نسبی. بنابراین کسی که در یک صفت افضل و در صفت دیگر مفضول باشد، افضل مطلق که در باب امامت مقصود است، نخواهد بود[۲۱][۲۲].
  • اشکال دیگری که بر استدلال شده این است که قبح عقلی مستلزم قبح شرعی نیست، یعنی اگر مقصود از قبح تقدیم مفضول بر افضل این است که ارتکاب آن سبب استحقاق مذمت و کیفر نزد خداوند می‌شود، قبح به این معنا ثابت نیست، و اگر مقصود این است که این کار با روش عقلا هماهنگی ندارد، این معنا مدعای شما را اثبات نمی‌کند، زیرا مسئله امامت از مسایل دینی است نه یک امر عادی و عقلانی صرف[۲۳][۲۴].
  • این ایراد نیز بی‌اساس است، چرا که اگر عقلای بشر در همه جا به قبح چیزی حکم بکنند، معلوم می‌شود که چنین حکمی‌ در عقل و فطرت بشر ریشه دارد و از آداب و رسوم قومی‌ و اجتماعی سرچشمه نمی‌گیرد. از سوی دیگر، حکم عقل به قبح یک فعل به این معناست که فاعل آن مستحق مذمت و مجازاتی متناسب با فعل ناروای خود است و ماهیت عقاب اخروی نیز غیر از این نیست[۲۵][۲۶].
  • شبهه دیگری که در مسئله مطرح شده است این که نظریه افضلیت در امامت با نمونه‌هایی که در عصر پیامبر(ص) و خلفا درباره تعیین امام یا فرماندهان سپاه رخ داده است سازگاری ندارد مانند فرماندهی زید بن حارثه در جنگ موته، در حالی که در سپاه اسلام کسانی چون جعفر بن ابوطالب حضور داشت، و هکذا فرماندهی اسامة بن زید بر عموم مسلمانان در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص) [۲۷]؛ و همچنین واگذاری سرنوشت خلافت به شورای شش نفره از طرف عمر، در حالی که در میان آنها افراد برتری وجود داشت[۲۸][۲۹].
  • این شبهه نیز نااستوار است، چرا که در مورد فرماندهی زید بن حارثه هر چند مشهور این است که زید فرمانده نخست بود و جعفر فرمانده دوم، ولی قول دیگر این است که جعفر نخستین فرمانده بوده است[۳۰] گذشته از این، در فرماندهی سپاه افضلیت مطلق شرط نیست، بلکه افضلیت در آن چه به امر جنگ و مبارزه مربوط می‌شود کافی است، و بی‌تردید زید بن حارثه و اسامة بن زید از چنین برتری برخوردار بوده‌اند که پیامبر(ص) آنها را به فرماندهی سپاه اسلام برگزید.[۳۱] اما استدلال به فعل عمر در واگذاری امر امامت به شورای شش نفره مبتنی بر دو مطلب است: یکی این که گزینش امام را به اختیار مکلّفان بدانیم نه به انتصاب از جانب پیامبر (ص) و به امر پروردگار؛ و دیگری این که عمل صحابه بدون استثنا حجت شرعی باشد. در حالی که هیچ یک از دو مطلب فوق از نظر شیعه امامیه پذیرفته نیست، چنان که تفتازانی نیز گفته است: این استدلال و مانند آن برای اهل سنت اعتبار دارد نه برای شیعه که تعیین امام را فعل خداوند می‌داند نه فعل بشر[۳۲][۳۳].
  • اما دلیل قرآنی لزوم افضلیت امام، آیه ۳۵ سوره یونس است که می‌فرماید:﴿﴿ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۳۴][۳۵].
  • در این آیه درباره هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده‌اند: گزینه اوّل مربوط به کسی است که خود از هدایت ویژه الهی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت می‌کند. دیگری کسی است که هدایت‌گر به حق نیست مگر آن که دیگران او را هدایت کنند. از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم برتری دارد و وجدان انسانی آن را می‌پسندد. چنان که جمله ﴿﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است[۳۶][۳۷].
  • برخی فضل بن روزبهان اشعری در دلالت آیه بر افضلیت ایراد کرده و گفته است: مفاد آیه این است که هدایتگر و گمراه کننده و هدایت یافته و گمراه یک سان نیستند و این امری است مسلم[۳۸][۳۹].
  • این ایراد با ظاهر آیه هماهنگ نیست، زیرا آیه کریمه دو مورد را با یکدیگر مقایسه می‌کند: اوّل کسی که از هدایت افاضی برخوردار بوده و دیگران را به حق دعوت می‌کند، دوم: کسی که از چنین هدایتی برخوردار نیست و باید از دیگران هدایت جویی کند. آیه کریمه به صراحت بیان می‌کند که دو مورد یاد شده با هم مساوی نیستند بلکه پیروی از مورد اوّل بر دومی‌ مقدم است[۴۰].
  • سعدالدین تفتازانی دلالت آیه یاد شده بر افضلیت پیشوای الهی بر افراد دیگر را پذیرفته است، ولی آن را ویژه نبوت دانسته و در بیان تفاوت نبوت وامامت یادآور شده است، غرض از امامت این است که به آن چه صلاح جامعه اسلامی‌ در حوزه دین و فرمانروایی است قیام کند و در این باره چه بسا مفضول ویژگی‌هایی دارد که فاضل ندارد ولی پیامبر از جانب خداوند و برای رساندن وحی الهی به بشر برگزیده می‌شود چنین انسانی قطعاً بر دیگران برتری دارد[۴۱][۴۲].
  • نادرستی سخن سعدالدین تفتازانی با توجه به دلیل عقلی افضلیت و بررسی اشکالات آن روشن می‌شود چون اشکال وی ناشی از نسبی انگاری افضلیت در امامت است، و چنین تصویری از افضلیت در باب امامت نادرست است چرا که مقصود از افضلیت، برتری در صفات کمال انسانی است که در امامت و رهبری امت اسلامی‌نقش تعیین کننده ای دارد و از آنجا که گستره امامت مصالح دینی و دنیوی جامعه اسلامی‌را شامل می‌شود صلاحیت های امامت نیز هر دو حوزه را دربرمی‌گیرد[۴۳].

افضلیت

  • امام در هر چه که به آرمان‌ها و اهداف امامت مربوط می‌شود باید افضل باشد که بالاترین این صفات، عصمت است که برای تبیین معارف و احکام ضرورت دارد. هر یک از ائمه(ع) در عصر خود کامل‌ترین مصداق در این صفات بوده‌اند و از نظر عقلی، امامت غیر افضل بر افضل قبیح است.
  • امیرمؤمنان در مجاهدت و یاری خدا و رسول اول بود؛ اعلم هم بود زیرا اولاً حدس قوی داشت، ثانیاً با پیامبر ملازم بود، ثالثاً، صحابه کثیراً به او رجوع می‌کردند. رابعاً، پیامبر به برتری او تصریح فرمودند.
  • متکلمان اهل سنت یا لزوم افضل بودن امام بر دیگران را انکار کرده‌اند، و یا افضلیت امیرمومنان را به برتری در پاره‌ای از صفات و امور حمل کرده‌اند.
  • تفتازانی از علمای اهل سنت: اکثر اهل سنت و فرقه‌های زیادی معتقدند که امامت افضل اهل هر عصری متعین است مگر اینکه امامت او مستلزم فتنه و هرج و مرج باشد.
  • ادلۀ افضلیت امیر مؤمنان، اطلاق دارند و تقیید، بدون دلیل عقلی و لفظی، مردود است.
  • ادلۀ افضلیت ابوبکر فقط از طریق اهل سنت نقل شده‌اند و نمی‌تواند معارض نصوص افضلیت امیرمؤمنان باشند که از هر دو طریق روایت شده و همچنین ادلۀ افضلیت ابوبکر براساس معیارهای اهل سنت فاقد اعتبارند؛ چنان که ابن ابی الحدید معتزلی گفته است: فرقه "بکریه" به عنوان مقابله با شیعه، در مقابل احادیث فضایل علی و امامت بلافصل او، احادیثی را درباره فضایل و امامت ابوبکر جعل کرده‌اند[۴۴].
  • در نظر شیعه، جانشین به حق پیامبر(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع) است هر چند به دلایلی، تنها پس از خلیفه سوم، برای مدت پنج سال به خلافت ظاهری رسید، ولی پیش از آن زمان نیز مسند امامت از آنِ وی بود. اثبات امامت علی(ع) در گرو اثبات منصوص بودن در قرآن و روایات نبوی است[۴۵].
  • به اعتراف شیعه و سنی در میان اصحاب پیامبر، شخصیتی به افضلیت امیرالمؤمنین(ع) نبوده است. از جمله فضایل امام علی(ع) عبارتند از:
    1. شجاع‌ترین مردم: مدال پر افتخار " لَا فَتَى‏ إِلَّا عَلِيٌ‏ لَا سَيْفَ‏ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ " در جنگ احد از آن حضرت علی(ع) بود. پیامبر(ص) در جنگ خندق فرمود: " لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ خَيْرٌ مِنْ‏ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‏"
    2. داناترین امت اسلامی: پیامبر اسلام(ص) درباره حضرت علی فرمود: " أَقْضَاكُمْ‏ عَلِيٌ‏ ‏" بدون تردید قضاوت، بدون علم نشاید، پس علی داناترین امت است.
    3. نقس و جان پیامبر(ص): به اتفاق همه مفسران منظور از "انفسنا" در آیه مباهله، علی(ع) است. وقتی علی(ع)، مساوی افضل الناس است پس مساوی افضل، افضل است.
    4. سخاوتمندترین مردم: آیات سوره دهر، و آیۀ ﴿﴿ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً [۴۶] در حق مولا علی(ع) نازل شده.
    5. زاهدترین و وارسته‌ترین انسان‌ها.
    6. عابدترین انسان‌ها.
    7. بردبارترین انسان.
    8. شریف‌ترین مردم در اخلاق.
    9. سبقت در ایمان.
    10. کامل‌ترین انسان در فصاحت و بلاغت.
    11. استوارترین انسان‌ها در رأی و نظر و تدبیر و اراده امور.
    12. حریص‌ترین مردم در اجرای حدود الهی.
    13. نخستین گردآورنده و حافظ قرآن.
    14. دارای اخبار غیبی.
    15. مستجاب الدعوه.
    16. صاحب کرامت.
    17. نزدیکترین در نسب به رسول خدا.
    18. عقد اخوت علی با پیامبر.
    19. وجوب محبت او بر دیگران: حضرت از اولی القربی است و قرآن، مودت ایشان را واجب فرموده.
    20. یاری کننده پیامبر.
    21. انبیای الهی از صحابه پیامبر افضل بودند و طبق برخی روایات حضرت علی با انبیای الهی برابری می‌کند.
    22. بیان فضایل علی(ع) از زبان نبی اکرم: حدیث منزلت و غدیر.
    23. دوری از کفر: لحظه‌ای به خدا کفر نورزید بر خلاف سایر صحابه.
    24. خدمت علی به اسلام.
    25. جامع همه کمالات "روحی، بدنی و خارجی": روحی مانند علم خارجی مانند نسبت شریفش[۴۷].

افضلیت اخروی امام

  • جهت اثبات برتری امام در برخورداری از پاداش اخروی به وجوه ذیل استدلال شده است[۴۸]:
  • ۱. عصمت امام و افضلیت: امام رهبری امت اسلامی‌ را در همه امور دینی برعهده دارد، مقتضای عمومیت امامت و افضلیت امام بر مأموم این است که او در همه شئون رهبری از جمله عبادت بر دیگران برتری داشته باشد، و چون امام صفت عصمت دارد از عالی ترین درجه اخلاص در اعمال از جمله در عبادت نیز برخوردار خواهد بود، لازمه برتری در عبادت و اخلاص در آن برتری در استحقاق پاداش اخروی است[۴۹][۵۰].
  • ۲. تکلیف سنگین‌تر و پاداش بیشتر: امام در همه تکالیف دینی با دیگر مکلفان شریک است، ولی تکلیف ویژه‌ای نیز دارد، چرا که او لطف است در حق دیگران و مسئولیت هدایت آنان را در عالی ترین سطوح برعهده دارد. پرداختن به این مسئولیت عظیم، مجاهدت ویژه ای لازم دارد. به مقتضای افضل الأعمال أحمزها اما در برخورداری از پاداش الهی شایستگی بیشتری خواهد داشت. حاصل آن که تکلیف بیشتر و سنگین تری که برعهده امام گذاشته شده است، مقتضی استحقاق پاداش اخروی بیشتری خواهد بود[۵۱][۵۲].
  • ۳. حجت بودن امام و افضلیت: امامت ادامه نبوت است و به جز آوردن شریعت، با نبوت تفاوتی ندارد، چنان که در برخورداری از عصمت و سایر کمالات با پیامبر یک سان است، از آنجا که پیامبر(ص) بر دیگران برتری داشته و از پاداش بیشتری برخوردار است، امام نیز چنین است[۵۳][۵۴].
  • ۴. تعظیم ویژه امام و افضلیت: امام به خاطر افضلیت در کمالات نفسانی و برخورداری از مقام عصمت، شایسته تعظیم و تکریم ویژه ای است که او را کاملاً از دیگران ممتاز می‌سازد. تعظیم و تکریم نوعی از پاداش الهی است، بنابراین امام از برترین پاداش برخوردار است[۵۵][۵۶].
  • ممکن است گفته شود: تعظیم و تکریم آن گاه پاداش به شمار می‌رود که از سوی خداوند و در آخرت باشد در حالی که تکریم مورد بحث از طرف مؤمنان و مربوط به دنیاست. در پاسخ می‌توان گفت تعظیم امام اگر چه از سوی مؤمنان و وظیفه آنهاست ولی به دستور خداوند صورت می‌گیرد و پاداش الهی در دنیا نیز می‌تواند بروز و نمود داشته باشد آن چه به آخرت اختصاص دارد پاداش کامل و بی نقص است که از هرگونه سختی و رنجی پیراسته است چنان که قرآن کریم درباره مجاهدان راه حقّ می‌فرماید: خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد[۵۷][۵۸].
  • دیدگاه دوم درباره افضلیت امام مربوط به قاضی ابوبکر باقلانی از متکلّمان برجسته اشاعره است، وی بر این باور است که افضلیت یکی از ویژگی‌های لازم برای امام است، مگر آن که نصب افضل به موانعی برخورد کند که در آن صورت نصب مفضول به امامت جایز خواهد بود[۵۹][۶۰].
  • ایشان درباره مطلب نخست به روایاتی استدلال کرده است که بر افضلیت امام در نماز جماعت دلالت می‌کند، آن گاه به دلیل اولویت و این که امامت امت در کلیه امور دینی و دنیوی بر امامت در نماز جماعت برتری دارد، بر لزوم افضلیت امام استدلال کرده است. برخی از روایات مورد استدلال ایشان عبارتند از:برترین فرد یک قوم بر آنها امامت می‌کند[۶۱]. امامان شما شفیعان شما نزد خداوند هستند، پس بهترین خود را بر خویش مقدم دارید، کسی که بر قومی‌پیشی جوید با این که می‌داند برتر از وی در میان آن قوم یافت می‌شود، به خدا، پیامبر او و مسلمانان خیانت کرده است[۶۲][۶۳].
  • دلیل دیگر ابوبکر باقلانی بر لزوم افضلیت امام این است که صحابه در انتخاب امام، افضلیت را ملاک و مبنای خویش برگزیده بودند و اختلاف میان آنان در مصداق افضل بود نه در معیار افضلیت[۶۴][۶۵].
  • ابوبکر باقلانی سپس برای مطلب دوم چنین استدلال کرده است که هدف از نصب امام مبارزه با دشمنان، حمایت از کیان اسلام، اجرای حدود و استیفای حقوق است، پس هرگاه با برگزیدن افضل به عنوان امام، ترس آن باشد که هرج و مرج، رخ دهد، از امام پیروی نشود، احکام تعطیل گردد و دشمنان به کشور اسلامی‌ طمع ورزند، این امر دلیل خوبی برای مسلمانان خواهد بود که از افضل به مفضول عدول کنند. گواه این مطلب آن است که عمر خلافت پس از خویش را به شورای شش نفره واگذار کرد با این که می‌دانست برخی از آنان بر دیگران برتری دارند[۶۶][۶۷].
  • در بررسی نظریه ابوبکر باقلانی باید گفت که بخش اوّل نظریه وی لزوم افضلیت امام درست است اما استدلالی که آورده است مدعای وی را اثبات نمی‌کند، زیرا افضلیت در نماز جماعت شرط صحت نماز نیست بلکه شرط کمال و اولویت آن است. بنابراین، استناد به این روایت‌ها برای افضلیت در امامت کلی جامعه تنها اولویت آن را اثبات می‌کند نه لزوم افضلیت را. اما استدلال به عمل صحابه برای کسانی که امامت را امری انتخابی دانسته و عمل صحابه را حجت شرعی می‌دانندـ چنان که اهل سنت بر این عقیده‌اند مقبول خواهد بود به شرط این که ثابت شود صحابه در گزینش امام لزوم افضلیت را معیار کار خود قرار داده‌اند[۶۸].
  • درباره بخش دوم از دیدگاه وی باید گفت بر مبنای عقیده شیعه چنان اشکالی پیش نخواهد آمد، زیرا طبق دیدگاه شیعه امام از سوی خداوند برگزیده می‌شود و بر همه مسلمانان واجب است که او را بشناسند و از وی اطاعت کنند. حال اگر مردم با امام منصوب از سوی خداوند بیعت نکردند در آن صورت طبق مبنای اهل سنت امامت مفضول مشروعیت خواهد داشت. اما بر مبنای عقیده شیعه، مشروعیتِ امامت مفضول در گرو آن است که امام افضل آن را تأیید کند از آن جا که امامت یک ضرورت اجتماعی اجتناب ناپذیر است و نبود امام مفاسد بزرگتری از انتخاب امامت غیر افضل به دنبال دارد، امام منصوب از جانب خداوند برای دفع مفاسد یاد شده، امامت مفضول را تأیید می‌کند. البته با تأیید امامت مفضول از جانب امام افضل، قبح فاعلی امامت مفضول و آنان که وی را به امامت برگزیده‌اند از بین نمی‌رود ولی اعمالی که حاکمیت انجام می‌دهد و همکاری مردم با آن تا جایی که ضوابط اسلامی‌ رعایت می‌شود مشروعیت خواهد داشت، این مشروعیت نه به جهت رأی و خواست افراد، بلکه در حقیقت به دلیل تأیید مشروط امام منصوب از سوی خداوند است[۶۹].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع افضلیت امام


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  8. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶؛ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱ و تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  10. کشف المراد، ص ۳۶۶.
  11. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  12. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  14. تلخیص المحصل، ص ۴۳۱؛ قواعد المرام، ص ۱۸۰و سرمایه ایمان، ص ۱۱۶.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  16. مغنی، الامامه، ج۱، ص ۲۱۶.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  18. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  19. شرح المواقف، ج۸، ص ۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ و النبراس، ص ۵۳۵.
  20. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  21. الشافی، ج۳، ص ۱۷۸و دلائل الصدق، ج۳، ص ۲۹ـ ۳۰.
  22. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  23. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶.
  24. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  25. گوهرمراد، ص ۳۴۳ـ ۳۴۵.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  27. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۷.
  28. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  29. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  30. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۳۸۴.
  31. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۸ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۹۰.
  32. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  33. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  34. آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه:۳۵.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  36. ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.
  37. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  38. دلائل الصدق، ج۲، ص ۲۸ و ربطی به موضوع بحث ندارد.
  39. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  40. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  41. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ـ ۲۴۷.
  42. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  43. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  44. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۴۹ - ۲۵۳.
  45. ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۵۴ - ۱۵۵.
  46. آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند؛ سوره بقره، آیه:۲۷۴.
  47. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۴۰۹ - ۴۲۳.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  49. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۶.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  51. المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۵.
  52. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  53. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۵ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶.
  54. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  55. تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
  56. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  57. سوره آل عمران، آیه:۱۴۸.
  58. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  59. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
  60. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  61. " يؤم‏ القوم‏ أفضلهم‏ ".
  62. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴.
  63. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  64. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴ـ ۴۷۵.
  65. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  66. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
  67. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  68. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.
  69. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.