احمد بن عیسی وشاء بغدادی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

احمد بن عیسی الوشاء البغدادی، «ابوالعباس»[۱] تنها در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق، به نقل از کمال الدین شیخ صدوق واقع شده است: « وَفِي كِتَابِ كَمَالِ الدِّينِ وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمِ النَّوْفَلِيِّ الْمَعْرُوفِ بالكرمانيّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ، أَحْمَدُ بْنِ عِيسَى الْوَشَّاءِ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرِ الْقُمِّيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بحرين سَهْلِ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ - صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ -: أَخْبِرْنِي عَنِ الْفَاحِشَةِ الْمُبَيِّنَةِ الَّتِي إِذَا أَتَتِ الْمَرْأَةُ بِهَا فِي أَيَّامِ عِدَّتِهَا حَلَّ لِلزَّوْجِ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ بَيْتِهِ. فَقَالَ: الْفَاحِشَةُ الْمُبَيِّنَةُ هِيَ السَّحْقُ دُونَ الزِّنَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا زَنَتْ وَ أُقِيمَ عَلَيْهَا الْحَدُّ، لَيْسَ لِمَنْ أَرَادَهَا أَنْ يَمْتَنِعَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ التَّزْوِيجِ بِهَا لِأَجْلِ الْحَدِّ، وَ إِذَا سَحَقَتْ وَجَبَ عَلَيْهَا الرَّجْمُ وَ الرَّجْمُ خِزْيُ، وَ مَنْ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ بِرَجْمِهِ فَقَدْ أَخْزَاهُ، وَ مَنْ أَخْزَاهُ اللَّهِ فَقَدْ أَبْعَدَهُ وَ مَنْ أَبْعَدَهُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقْرَبَهُ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

نام راوی در کتب رجالی شیعه ذکر نشده است و احتمال داده می‌شود که مراد از آن احمد بن عیسی بن محمد بن عبدالله بن عشامة بن فرج ابوالعباس کندی لیثی صوفی مقری معروف به ابن وشاء تنیسی باشد که در کتب رجالی اهل سنت عنوان شده است، چون علاوه بر اشتراک در نام، نام پدر و لقب، در طبقه نیز اشتراک دارند؛ زیرا وی در حدود سال ۳۴۰ ق وفات کرده و در روایت مزبور نیز، شیخ صدوق با یک واسطه از وی روایت کرده است.

ابن حجر نوشته است: " أحمد بن عيسى بن محمد بن عُبَيد الله بن عسامة بن فرح أبو العباس الكندي الكتبي الصوفي المقرىء المعروف بابن الوشاء التنيسي

"قال مسلمة في الصلة: انفرد بأحاديث أنكرت عليه لم يأت بها غيره، شاذة، كتبت عنه حديثا كثيرا، وكان جامعا للعلم وكان أصحاب الحديث يختلفون فيه فبعضهم يوثقه وبعضهم يضعفه وخرجنا من مصر إلى الأندلس يعني في حدود الأربعين وثلاث مِئَة وقد نيف على المِئَة

"وأورد الدارقطني في "غرائب مالك"، عَن أبي بكر الشافعي وأحمد بن محمد بن إسحاق كلاهما، عَن مُحَمد بن سهل العطار، عن أحمد بن عيسى الكندي المؤدب، عن عثمان بن عبد الله النصيبي، عن مالك، عن هشام، عَن أبيه، عن عائشة قالت: قلت: يا رسول كيف حبك لي؟ قال: كعقدة الحبل، قالت: فكنت أقول له كيف العقدة؟ فيقول: على حالها

"وقال: هذا باطل ومن بين مالك وشيخنا ضعفاء كلهم سوى الشافعي

"وبه: عن عائشة: لا يحل لامرأة تؤمن بالله واليوم الآخر تكشف شعرها، وَلا شيئا من صدرها عند يهودية، وَلا نصرانية، وَلا مجوسية فمن فعلت ذلك فلا أمانة لها

"وقال: هذا أيضًا باطل عن مالك ومن دونه متروكون

"قلت: وقد وجدت له حديثا باطلا قال: حدثني مؤمل بن إهاب وحدي، حدثني عبد الرزاق وحدي، حدثنا معمر وحدي، حدثني هشام بن عروة وحدي، حدثني أبي وحدي، حدثتني عائشة وحدي قالت: قال رسول الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: النظر إلى علي عبادة

"رواه ابن عساكر مسلسلا هكذا في ترجمة عثمان بن عمر بن عبد الرحمن بن الربيع راويه عن أحمد بن عيسى هذا

"ومن شيوخه: عيسى بن حماد وفهد بن عوف، ومُحمد بن سنجر، وَابن أبي خيرة، وَابن البرقي ويحيى بن سليمان الجعفي

"وممن حدث عنه: ابن عَدِي وأبو الحسين الرازي والد تمام وعلي بن الحسين الفرغاني وآخرون

"قال الداني: مقرىء متصدر

"وأورده بين من مات سنة ثمان وثلاثين وثلاث مِئَة ومن مات سنة أربع وأربعين وثلاث مِئَة[۴].

از عبارت ابن حجر چند مطلب استفاده می‌شود:

  1. نام کامل «احمد بن عیسی وشاء بغدادی»، «احمد بن عیسی بن محمد بن عبدالله بن عشامة بن فرج أبوالعباس کندی لیثی صوفی مقری» معروف به «ابن وشاء تنیسی» است.
  2. بعضی قائل به شاذ بودن روایات ایشان و تفرّد وی در احادیث هستند.
  3. در علوم گوناگون، به ویژه در حدیث صاحب نظر بوده است: "كتبت عنه حديثاً كثيراً وكان جامعاً للعلم".
  4. اصحاب حدیث در وثاقت و یا تضعیف وی اختلاف کرده‌اند.[۵]

طبقه راوی

از عبارت پیش گفته ابن حجر استفاده می‌شود که تاریخ وفات وی بین سال ۳۳۸ و ۳۴۴ ق بوده است.[۶]

استادان و شاگردان راوی

از اسناد روایات اهل سنت استفاده می‌شود که وی از اشخاص بسیاری حدیث نقل کرده است که از استادان وی به حساب می‌آیند؛ از جمله: عثمان بن عبدالله نصیبی، عیسی بن حماد، فهد بن عوف، محمد بن سنجر، ابن ابی خیرة، ابن برقی، یحیی بن سلیمان جعفی[۷]؛ عبدالرحمن بن مسلم بصری، موسی بن فضل ابوعبدالرحمن، اسماعیل بن خضر بغدادی، ابوسهل مسعود بن سهل، عیسی بن حماد زغبة، محمد بن جعفر مصیصی، هارون بن داود بن ابی طیبة، حسن بن عبدالله بالسی و [[علی بن معبد بن نوح}}[۸].

چنانکه افراد فراوانی از وی روایت کردند که شاگردانش به شمار می‌آیند؛ از جمله: ابواحمد بن عدی، محمد بن عباس بن معافا، اسماعیل بن عمر بن حسن خولانی، ابومقاتل حریش بن محمد بن احمد بن حریش، عبدالله بن محمد بن ابراهیم فقیه، عثمان بن عمرو بن عبدالرحمن بن ربیع، محمد بن احمد بن طالب ابوالحسن بغدادی[۹] و ابوطالب علی بن حسن بن ابراهیم بن سعد حلبی[۱۰].[۱۱]

جایگاه حدیثی راوی

با توجه به عدم ذکر نام راوی در کتب رجالی شیعه و عدم جرح و تعدیل وی از جانب رجالیان شیعی، از راویان مهمل و یا مجهول به شمار می‌آید، ولی مضامین روایتش در فضایل اهل بیت(ع) است؛ از این رو، بعضی رجالیان اهل سنت روایاتش را «شاذ» دانسته‌اند، چنانکه در عبارت ابن حجر عسقلانی گذشت.

یکی از محققان نوشته است: "و رواياته أغلبها سديدة[۱۲].

یادآوری می‌شود، روایت «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ» از جمله روایات اوست که ابن عساکر در تاریخ دمشق آن را نقل کرده است: «أخبرنا أبوالعباس أحمد بن الفضل بن أحمد الخیاط أنبأ أبوبکر أحمد بن الفضل الباطرقانی حدثنی أحمد بن محمد بن عبدالله وجدی[۱۳] حدثنی أبو عمرو عثمان بن عمر بن عبدالرحمن الشافعی المعروف بابن أخی النجاد وجدی حدثنی أحمد بن عیسی الوشاء وجدی حدثنی مؤمل بن إهاب وجدی حدثتنی عائشة وجدی و حدثنی معمر وجدی حدثنی هشام بن عروة وجدی حدثنی أبی وجدی حدثتنی عائشة وجدی قالت قال رسول الله(ص) النظر إلی وجه علی عبادة»[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: تنقیح المقال، ج۷، ص۷۷، ش۱۲۸۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۹۷، ش۱۳۳۳.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۲۹۷ - ۲۹۸، به نقل از: کمال الدین، ج۲، ص۴۵۴، ح۲۱. (حدیث در مصدر اصلی، بسیار طولانی بوده که در تفسیر کنز الدقائق، قسمتی از آن نقل شده است).
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۴۲.
  4. لسان المیزان، ج۱، ص۲۴۲ - ۲۴۳، ش۷۶۱.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۴۳-۴۴۴.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۴۵.
  7. لسان المیزان، ج۱، ص۲۴۳، ش۷۶۱.
  8. السنن الکبری، ج۸، ص۲۷۱؛ مسند أبی حنیفة، ص۱۹۴؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۱۶۰ - ۱۶۱، ح۲۲۶ و ۱۷۷، ح۲۵۶؛ ج۲، ص۲۰۶، ح۱۱۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۵، ص۱۰۶، ش۶۹۲۳؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۵۴؛ ج۵، ص۴۱، ج۶، ص۲۱۴.
  9. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۱، ص۵۸، ش۵۹۱۱.
  10. السنن الکبری، ج۸، ص۲۷۱؛ مسند أبی حنیفه، ص۱۹۴؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۱۶۰ - ۱۶۱، ح۲۲۶ و ۱۷۷، ح۲۵۶؛ ج۲، ص۲۰۶، ح۱۱۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۰، ص۸، ش۴۶۲۳؛ ج۵۱، ص۵۸، ش۵۹۱۱؛ ج۵۵، ص۱۰۶، ش۶۹۲۳.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۴۵-۴۴۶.
  12. تنقیح المقال، ج۷، ص۷۷ - ۷۸، ش۱۲۸۷.
  13. ظاهراً لفظ «وحدی» صحیح است نه «وجدی»، چنانکه در عبارت ابن حجر نیز پیشتر گذشت؛ و مقصود آن است که شیخ حدیث، تنها به من اجازه نقل این روایت را داده است. میرداماد در اینباره می‌نویسد: الحدیث السادس قوله: «و حدثنی» المأخوذ عن الشیوخ أن «حدثنی» و «حدثنا» أعلی رتبة من أخبرنی و أخبرنا فحدثنی ما سمعته من لفظ الشیخ وحدی و حدثنا ما سمعته فی السامعین، و أخبرنی ما قرأته علیه بنفسی و أخبرنا ما قرئ علیه و أنا شاهد سامع، ولا یجوز أبدال شیء منها بغیره. و أما أنبأنی و أنبأنا فقد انعقد الإصطلاح علی عدم إطلاقهما الا علی الإجازة فقط لی وحدی ولی مع غیری، أو علیها و علی المناولة أیضا، والا فلا فرق بین الإخبار و الإنباء لغة: التعلیقة علی أصول الکافی (میرداماد)، ص۱۰۷ - ۱۰۸.
  14. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۰، ص۹.
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۴۶-۴۴۷.