زکات در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

تشریع زکات را در اسلام به دو مرحله می‌توان تقسیم کرد:

مرحله نخست، از آغاز بعثت تا سال هشتم هجری است. در این سال‌ها که زکات هنوز، صورت مالیات قانونی نداشت، مسلمانان با اتکا بر انگیزه‌های ایمانی و در حد اعتدال، به تناسب توانمندی خویش، زکات مال خود را می‌پرداختند. تأمل در این مقطع از تاریخ زکات نشان می‌دهد که اسلام، چگونه با پرورش معنوی افراد و تحریک روح ایثار و اخوت می‌تواند بدون در اختیار داشتن دستگاه اجرایی و قوانین پیچیده، به تجهیز منابع عمومی بپردازد. در خلال این سال‌ها، پیامبر با اعمال چنین سیاستی، افزون بر آن‌که منابع مالی حکومت خود را تأمین کرد، بستر نهادی بسیار کارآمدی را نیز برای اعمال قانون زکات فراهم ساخت.

در سال هشتم هجری، در حالی که پایه‌های حکومت اسلام در جزیرة العرب تثبیت شده بود و جامعه مسلمانان به تدریج مختصات مدنی خود را تکمیل می‌کرد، مرحله دوم از تشریع زکات با نزول آیه زیر بر پیامبر آغاز شد: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱].

پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۲].

با نزول این آیات، پیامبر موارد وجوب زکات و نصاب‌ها و مقادیر هر یک را معین فرمود و بدین ترتیب، زکات به مفهوم امروزی آن تشریع شد.

حکومت اسلامی از سال هشتم هجری به بعد، همواره مأمورانی برای گردآوری یا تخصیص زکات به کار می‌گرفت، پیامبر اشخاصی چون معاذ[۳]، قیس بن سعد بن عباده[۴]، عبادة بن صامت[۵]، ضحاک بن قیس[۶]، ابن لبتیه[۷] و ابومسعود انصاری[۸] را برای گردآوری زکات فرستاد و برای هر یک از آنان نامه‌ای نوشت که دربردارنده دستورالعمل‌های اجرایی و سفارش‌های اخلاقی بود. افزون بر این، درباره زکات محصولات کشاورزی، پیش از برداشت محصول، کارشناسانی از سوی حضرت برای تخمین میزان محصولات تعیین می‌شدند[۹]، و بدین صورت، از فرار مالیاتی جلوگیری می‌شد؛ اما در تعیین آن هیچ‌گاه اجحاف نمی‌کردند؛ چنان که عبدالله بن رواحه و عتاب بن اسد از جمله کسانی بودند که به این منظور اعزام می‌شدند و پیامبر به آنان سفارش می‌کرد تا در تخمین محصول، مواردی چون مصارف شخصی و انفاق‌ها و هدایا و استفاده رهگذران را در نظر گرفته، از میزان تخمین کم کنند[۱۰]. پس از تخمین، صاحب محصول مخیر می‌شد که محصول را خود بردارد و بر اساس تخمین، فقط زکات آن را بپردازد یا سهم خویش را بر همین اساس گرفته، محصول را واگذارد. به عبارت دیگر، پس از تعیین مقدار، چگونگی پرداخت را به اختیار پرداخت کنندگان بود تا بدین صورت رضایت آنان نیز جلب شود؛ به خصوص که هنگام دریافت با خوش‌رویی و درود از آنان استقبال می‌شد.

با رحلت پیامبر و پیدایش جریان ارتداد در بعضی از قبایل و مناطق، نهاد زکات در معرض فروپاشی قرار گرفت و حتی گروه‌ها و جریان‌هایی از پرداخت زکات سرباز زدند. در متون تاریخی، گوشه‌هایی از این جریان تحت عنوان «اصحاب رده» ثبت شده است.

ابوبکر با این جریان به سختی مبارزه کرد و مانعان زکات را به قتل تهدید کرد.

نسائی کلام او را در این باره چنین نقل می‌کند: «هر آینه با کسانی که بین نماز و زکات جدایی بیندازند خواهم جنگید. به درستی که زکات حق مال است. به خدا قسم! اگر عقالی طنابی که با آن پای شتر را می‌بندند را که به رسول خدا (ص) می‌دادند، از من منع کنند، با آنان به سبب این منع خواهم جنگید»[۱۱].

با سرکوب جریان‌های ارتداد، نهاد زکات دوباره شکل عادی به خود گرفت و این روند در زمان عمر نیز ادامه یافت.

در زمان عثمان، به دلیل فساد اداری و از جمله به‌کارگیری افراد ناشایسته در امر زکات، اعتقاد مردم به سلامت نهاد رسمی و دستگاه اجرایی زکات متزلزل شد، و در لزوم پرداخت زکات به مأموران حکومت، از طرف عده‌ای از صاحب‌نظران تردید پدید آمد و در نهایت امر، صرف زکات برای مستحقان به دست خود مؤدیان تجویز گردید[۱۲]. بدون تردید اگر دستورهای پیامبر در جمع و توزیع زکات اجرا می‌شد، این بی‌اعتمادی پیش نمی‌آمد.[۱۳]

گردآوری زکات در دوران پیامبر

زکات یکی از واجبات و ضروریات دین اسلام است. در بسیاری از سوره‌های مکی به آن توصیه شده است ﴿وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ [۱۴]؛ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ [۱۵]؛ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[۱۶]. زکات یا صدقه واجب در مدینه عنوان مالیات رسمی یافت. برخی تشریع زکات را در سال دوم هجری یاد کرده و این نظر را مشهور دانسته‌اند[۱۷]؛ اما دلیلی بر این ادعا نیست. به نظر می‌رسد آنچه در سال دوم بنیان نهاده شده، زکات فطره است که پس از روزه در هیجدهمین ماه هجرت واجب گردیده است[۱۸]. زکات بر مال در سال هفتم یا هشتم تشریع شده است[۱۹]. از آنجا که سیره پیامبر برای ما حجت و اساس کار است و علی(ع) در امور مالی بازگشت به سیره پیامبر داشتند گزارشی در این باره ارائه می‌کنیم:

دریافت و مصرف زکات توسط پیامبر اکرم(ص) چهار مرحله داشت[۲۰]:

اعلام وجوب زکات

برابر روایت صحیحی از امام صادق‌(ع)، هنگامی که آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ...[۲۱]. نازل شد ماه رمضان بود. پیامبر(ص) فرمود: «زکات بمانند روزه بر شما واجب است. آن گاه یک سال گذشت. حضرت اعلام کرد ای مردم زکات اموال خود را بدهید تا نمازتان پذیرفته شود. آن گاه کارگزاران زکات را اعزام فرمود»[۲۲]. برابر گزارش ابن سعد، اعزام کارگزاران زکات در محرم سال نهم بوده است[۲۳].

بنابراین، وجوب زکات در رمضان سال هشتم و هنگام دریافت آن در سال نهم بوده است. از آنجا که پیامبر در روز جمعه - دو روز پس از رمضان سال هشتم - مدینه را به قصد فتح مکه ترک کردند[۲۴] و در ماه ذی قعده به سوی مدینه حرکت کردند[۲۵]، کارگزاران زکات را در محرم سال نهم اعزام نمودند.

برخی وجوب زکات را در سال پنجم و اعزام کارگزاران را در محرم سال نهم دانسته‌اند[۲۶] به این دلیل که ضمام بن ثعلبه در سال پنجم خدمت پیامبر رسیده و از زکات سؤال کرده است [۲۷]؛ ولی این نظر درست نیست؛ زیرا برابر نقل ابن هشام ضمام بن ثعلبه در سال نهم خدمت پیامبر(ص) رسیده است[۲۸].[۲۹]

نامه‌های پیامبر(ص)

رسول گرامی اسلام(ص) در نامه‌هایی که به سران قبائل می‌نوشت یا برای کارگزاران اعزامی می‌نگاشت، ایشان را به پرداخت زکات توصیه می‌کرد و زکات را در ردیف نماز لازم می‌شمرد. این نامه‌ها را به سه دسته می‌‌توان تقسیم کرد: ۱. نامه‌هایی که در آن دستور به دریافت و ادای زکات و خمس داده شده بود. به این گونه: «این نامه‌ای است از محمد رسول خدا(ص) برای نهشل بن مالک... برای کسی که اسلام آورد و نماز را بپا دارد و زکات بدهد و خدا و رسولش را اطاعت نماید و از غنایم، خمس خدا و سهم پیامبر را بپردازد....» [۳۰]؛

اینک به شماری از این نامه‌ها اشاره می‌کنیم: در نامه‌های حضرت به نهشل بن مالک وائلی از باهله، جناده ازدی و قومش از ازد[۳۱]، بنی جُوَین طایی، بنی معاویة بن جرول طایی، سعد هذیم[۳۲]، فجیع بن عبدالله[۳۳]، به حاکمان حمیر[۳۴]، عمرو بن حزم زمانی که وی را به یمن اعزام فرمود[۳۵]، عبد یغوث بن وعله حارثی، عمرو بن معبد جُهنی[۳۶]، بنی زهیر کلبی[۳۷]، اُکیدر حاکم دومة الجندل[۳۸] و در گفت‌و‌گو با گروه اعزامی عبدالقیس[۳۹].

۲. در برخی نامه‌ها تنها ادای خمس آمده است؛ مانند نامه به جهینه[۴۰].

۳. در شماری از آنها پیامبر تنها به ادای زکات توصیه کرده است. برای نمونه، در نامه به خالد بن ضماد ازدی، بنی ضباب از بنی حارث بن کعب، یزید بن طفیل حارثی، بنی زیاد بن حارث، قیس بن حصین، بنی قنان بن یزید، عامر بن اسود، اسلم از خزاعه و دیگر نامه‌ها[۴۱]. اینها همه نشانگر اعلام حکم زکات به قبایل تازه مسلمان و اهمیت این فریضه الهی است.[۴۲]

برآورد و تخمین (خرص) مال زکوی

برابر روایات، پیامبر(ص) زکات را در نُه چیز قرار داد: طلا و نقره، گندم و جو، خرما و کشمش و گاو و گوسفند و شتر. اعزام کارگزاران در مورد اموال ظاهره؛ یعنی زکات غله‌های چهارگانه و حیوانات است و پرداخت زکات اموال باطنه؛ یعنی طلا و نقره به ایمان صاحب ثروت بستگی دارد و تخمین و برآورد که در عربی به آن «خرص» گویند مربوط به چهار محصول کشاورزی است؛ زیرا زمان وجوب زکات غله‌های چهارگانه با زمان دریافت آن یکسان نیست. زمان اعزام افراد برای برآورد هنگام وجوب زکات است آن‌گاه که بر گندم و جو این نام گفته شود. و وجوب زکات کشمش هنگامی است که انگور غوره است و در خرما زمانی که به آن تمر گویند[۴۳]. هنگام دریافت گندم و جو، سر خرمن است و در خرما و کشمش زمانی که خشک شوند.

برابر نظر فقهایی؛ مانند شیخ طوسی، هنگام اعزام برآورد سازان، زمان وجوب زکات است[۴۴]. و در هنگام برداشت کارگزاران برای دریافت زکات اعزام میشوند[۴۵].

بعید نیست چنانچه ضرری متوجه بیت المال نباشد، نیازی به برآورد محصول انگور و خرما پیش از برداشت نباشد. ابوحنیفه از فقهای عامه برآورد را روا نمی‌شمارد[۴۶]؛ اما در سیره نبوی روایاتی در درستی تخمین نقل شده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. عتاب بن اسید گوید: رسول خدا(ص) دستور داد باغ‌های انگور ثقیف، برآورد شود. بسان برآورد نخل‌های خرما. پس از برآورد، زکات کشمش را گرفت، بدان گونه که زکات نخل را می‌گیرند[۴۷].
  2. نقل شده: رسول خدا(ص) در سال نهم هجری (سال جنگ تبوک) باغ زنی را برآورد کرد که ده «وسق» بود [۴۸].
  3. پیامبر(ص) در هر سال، عبدالله بن رواحه را برای برآورد اموال خیبر می‌فرستاد[۴۹]. هنگامی که یهود خیبر می‌‌گفتند تو به حق ما تجاوز کردی، عبدالله پیشنهاد می‌کرد: آنچه برای شماست از ما باشد. یهود می‌گفتند: «به واسطه این عدل است که آسمان‌ها و زمین بر پاست»[۵۰]. برابر قرارداد، یهود خیبر روی زمین کار می‌کردند و نصف محصول و درآمد آن برای مسلمانان بود[۵۱]. بنابراین، درآمد، خراج بوده نه زکات. با توجه به این که جنگ خیبر در محرم سال هفتم رخ داده[۵۲] و عبدالله بن رواحه در جمادی الاولی سال هشتم در جنگ موته به شهادت رسیده است[۵۳]، تنها یک سال برآورد درآمد خیبر را به عهده داشته است[۵۴]، مگر این که قرارداد را در برگیرنده محصول سال هفتم نیز بدانیم. و در هر صورت بر درستی خرص و تخمین دلالت دارد، گرچه خراج باشد و زمان تخمین، هنگام وجوب زکات خرما بوده است[۵۵]. افزون بر ابن رواحه نام شماری دیگر به عنوان «تخمین زن» یاد شده است: ابوزبید بن صلت[۵۶] و فروة بن عمر و انصاری که میوه‌های مدینه را برآورد می‌کردند[۵۷] و سهل بن أبی حثمه، صلت بن معدیکرب و ابو خیثمه عامر بن ساعده که به خیبر می‌رفتند[۵۸].[۵۹]

کارگزاران زکات

قرآن مجید یکی از مصرف‌های هشتگانه زکات را کارگزاران زکات {متن قرآن|وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا}}[۶۰] دانسته است و منظور کسانی است که در گردآوری، حفاظت، نگارش مقدار زکات، برآورد و تقسیم زکات نقش دارند.

برابر تعریفی، عامل زکات: «عبارت از ساعی و کاتب و قسام و عاشر و عریف و حاسب و حافظ است»[۶۱].

عریف کسی است که نمایندگی افراد نیازمند یا قبائل را به عهده دارد. از کارگزاران زکات در روایات و کتاب‌های فقهی تعبیر به «عمال الزکاة»، «عمال الصدقات»، «عمال الطسق»، «مصدق الصدقات»، «الساعی و سعاة الزکاة» و «جباة الصدقات» شده است. کتانی از عنوان «مستوفی» نیز استفاده کرد و گفته است: «مردی است که امام او را برای دریافت مال جمع شده می‌فرستاد تا وی اموال را برای امام بفرستد»؛ مانند این که علی(ع) خمس را از خالد گرفت و به نجران رفت تا زکات آنها را جمع کند و جزیه ایشان را بیاورد[۶۲].[۶۳]

شرایط کارگزاران زکات

در کتاب‌های فقهی، شرایطی را برای کارگزاران زکات برشمرده‌اند:

  1. تکلیف (عقل...)؛
  2. ایمان؛
  3. عدالت؛
  4. فقه (آشنایی به مسائل مربوط به زکات)؛
  5. هاشمی نبودن[۶۴].

برخی علمای اهل سنت به جای عدالت، امین بودن را شرط دانسته‌اند[۶۵]. از آنجا که برابر نصّ قرآن، کارگزار، سهمی از زکات دارد اگرچه فقیر نباشد، رسول خدا اجازه نمی‌داد کارگزاران زکات از بنی هاشم باشند و از این راه کسب درآمد کنند. پیامبر پیشنهاد برخی از بنی هاشم را در اعزام برای گردآوری زکات ردّ کرد[۶۶] حتی به غلام خود ابورافع اجازه نداد در این مأموریت‌ها شرکت کند[۶۷]؛ چون به مانند بنی هاشم بود.[۶۸]

اعزام کارگزاران زکات

در کتاب‌های تاریخی نام برخی به عنوان کارگزار صدقات پیامبر یاد شده است: ابن سعد در کتاب طبقات می‌نویسد: چون پیامبر هلال محرم سال نهم را دید مأموران زکات را اعزام نمود تا زکات عرب را دریافت کنند:

  1. عیینة بن حصن به سوی بنی تمیم؛
  2. بریدة بن حصیب به سوی اسلم و عقار و گفته می‌شود کعب بن مالک را به جانب آنها فرستاد؛
  3. عباد بن بشر اشهلی را به جانب سلیم و مزینه؛
  4. رافع بن مکیث، به جهینه؛
  5. عمرو بن عاص، به سوی بنی فزاره؛
  6. ضحاک بن سفیان کلابی، به سوی بنی کلاب؛
  7. بسر بن سفیان کَعْبی، به جانب بنی کعب؛
  8. مردی از بنی سعدان و هُذیم را به جانب قبیله آنها اعزام فرمود؛
  9. ابن لُتبیّه ازدی، به بنی ذُبْیان[۶۹]؛ نام وی عبدالله بود[۷۰] و او کسی است که آنچه را از زکات جمع کرده بود، نزد پیامبر(ص) نهاد و گفت: این مال از شما و این مال را به من هدیه داده‌اند! پیامبر در جمع مؤمنان فرمود: «اگر این آقا در خانه پدر و مادرش می‌نشست برای او هدیه می‌آورند! سوگند به کسی که جان محمد(ص) در دست اوست، هیچ یک از شما چیزی را نمی‌پذیرد جز این که در قیامت باید پاسخگوی آن باشد» [۷۱]. و در همین ارتباط می‌فرمود: «هر که را بر کاری گماردیم و حقوقی برای او معین ساختیم، پس اگر پس از آن چیزی برداشت، خیانت است»

[۷۲]؛

ابن اسحاق، گروه دیگری از کارگزاران پیامبر را نام می‌برد:

  1. مهاجر بن ابی امیه به صنعاء؛
  2. زیاد بن لبید، به حضرموت؛
  3. عدی بن حاتم، به سوی طی و بنی اسد؛
  4. مالک بن نویره، بر صدقات بنی حنظله؛
  5. زبرقان بن بدر، بر ناحیه‌ای از بنی سعد؛
  6. قیس بن عاصم، بر ناحیه دیگر از بنی سعد؛
  7. علاء بن حضرمی، بر بحرین؛
  8. علی بن ابی طالب(ع) به سوی نجران برای گردآوری صدقات و جزیه آنها[۷۳]؛

گروه دیگری نیز از سوی پیامبر اعزام شدند؛

  1. عکرمة بن خالد، بر صدقات عُکّ؛
  2. ولید بن عقبه، به سوی بنی المصطلق که گزارش دروغ داد؛
  3. ارقم بن ابی ارقم، بر صدقات قومش؛
  4. حذیفة بن یمان ازدی، بر صدقاتازد؛
  5. کهل بن مالک هذلی، بر صدقات هذیل؛
  6. خالد بن سعید بن عاص اموی، بر صدقات مَذحِج؛
  7. عمر بن خطاب؛
  8. ابو مسعود؛
  9. ابوجهم بن حذیفه؛
  10. عقبة بن عامر؛
  11. ضحاک بن قیس؛
  12. قیس بن سعد؛
  13. عبادة بن صامت[۷۴]؛

سال نهم هجری سال «وفود» نام گرفته و پیامبر شماری از رؤسای وفود را به عنوان کارگزار صدقات بر می‌گزیند؛ مانند:

  1. قرة بن هبیرة بن سلمه، مسئول صدقات بنی قشیر[۷۵]؛
  2. قبیصة بن مخارق، سهمی از صدقات هلال بن عامر را برای وی قرار داد[۷۶]؛
  3. ابوقتاده انصاری[۷۷]؛
  4. زمانی پیامبر کارگزاری را به منطقه‌ای اعزام می‌کرد. از آنجا که مسئولیت گردآوری زکات بر عهده آنها بود، توصیه‌های لازم را به آنها می‌نمود. پیامبر در هنگام اعزام معاذ بن جبل به «جَنَد» یمن به وی چنین توصیه کرد: «پس اگر آنان تو را اطاعت کردند، آگاهشان نما که خداوند بر آنان زکات را واجب نموده که از ثروتمندان آنان گرفته می‌شود و در میان فقرای آنها تقسیم می‌گردد. اگر آنان از تو در این مسئله اطاعت کردند. برحذر باش از گرفتن اموال نیک و برجسته آنها»[۷۸]؛

نهی از گرفتن اموال برجسته مردم جزو فرمان‌های اکید پیامبر بود که به همه گردآوران زکات می‌فرمود. ابن سعد می‌نویسد: «و پیامبر فرمان داد به گردآوران زکات خود که اموال اضافی مردم را بگیرند و پرهیز کنند از دریافت اموال برجسته آنها»[۷۹]؛

بنابراین، ممیزهای مالیاتی در دریافت مالیات باید دقت ویژه داشته باشند و در صدد غارت اموال مردم بر نیایند.

  1. عکرمة بن ابی جهل، بر زکات هوازن[۸۰] در سال درگذشت حضرت؛
  2. خزیمة بن عاصم عکلی، بر زکات مردمش[۸۱]؛
  3. سهل بن منجاب، بر صدقات تیره‌ای از بنی تمیم[۸۲]؛
  4. عمرو بن سعید، بر میوه‌های خیبر[۸۳]؛
  5. غافرة بن سمره تمیمی، بر زکات[۸۴]؛
  6. کافیة بن سبع اسدی، بر صدقات مردمش؛
  7. متمم بن نویره تمیمی، بر صدقات بنی تمیم؛
  8. مرداس بن مالک غنوی، بر زکات قومش؛
  9. هیثم پدر قیس، بر صدقات قومش[۸۵]؛
  10. سعد بن عباده[۸۶]؛
  11. سعید بن رسیم[۸۷]؛
  12. مردی از بنی مخزوم[۸۸]؛
  13. مردی از بنی جهینه و مردی از بنی‌سلیم و داستان ثعلبة بن حاطب[۸۹]؛
  14. ابی بن کعب بر صدقات جهینه[۹۰] و بر صدقات بلی بنی سعد بن هذیم از قضاعه[۹۱]؛
  15. هلال بن عبدالله؛ پیامبر او را ساعی بر زکات قرار داد و مردی از خزاعه را با او همراه ساخت. وی مرد خزاعی را کشت و از ترس قصاص مرتد شد و همراه زکاتی که داشت به مکه گریخت و به مردم مکه گفت: من دینی بهتر از دین شما ندیدم. او دو کنیز داشت که آواز می‌خواندند و به پیامبر توهین می‌کردند. در روز فتح مکه، پیامبر دستور داد هر جا هلال و دو کنیز او را دیدند بکشند گرچه آویزان به پرده کعبه باشند. ابوبرزه نضلة بن عبدالله اسلمی، گردن هلال را در مسجد الحرام بین رکن و مقام زد[۹۲].

این گزارش نشان می‌دهد که پیش از فتح مکه، زکات گردآوری می‌شده و نشان آن است که برخی از کارگزاران پیامبر خطا می‌کردند و از اموال عمومی سوء استفاده می‌نمودند. بنابراین، قضاوت درباره ایمان عاملان زکاتی که نام آنها یاد شد باید بر اساس آخرین عملکرد آنها باشد.[۹۳]

واکنش‌ها

اعزام کارگزاران برای دریافت زکات با استقبال روبه‌رو شد و افرادی؛ مانند سوید بن غفله، زکات اموال خود را به نماینده پیامبر دادند با این که آن حضرت را ندیده بود و زمانی به مدینه رسید که پیامبر را دفن می‌کردند[۹۴]. یا بنی مرة بن عبید زکات اموال خود را توسط عکراش بن ذؤیب تمیمی نزد پیامبر فرستادند[۹۵]؛ اما گروهی نیز در برابر این دستور خدا موضع منفی گرفتند. که به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

۱. ثعلبة بن حاطب انصاری، فردی بود که به دعای رسول خدا(ص) از فقر نجات یافت، به گونه‌ای که ناگزیر شد برای مهیا نمودن علوفه گوسفندان خود، از مدینه خارج شود. هنگامی که پیامبر نماینده‌ای فرستاد، تا زکات مال او را بگیرد، بخل ورزید و زکات نپرداخت و گفت: «این همانند جزیه است»[۹۶] رسول خدا(ص) که این سخن وی را شنید فرمود:« وای بر تو ای ثعلبه وای بر تو ای ثعلبه»[۹۷]. پس از این، آیه قرآن درباره وی نازل شد:﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ[۹۸].

خویشان ثعلبه پس از آن که، از نزول آیه آگاه شدند، به ثعلبه خبر دادند. ثعلبه به مدینه آمد و خدمت پیامبر رسید و اظهار پشیمانی کرد و مالی را تقدیم داشت و گفت: ای رسول خدا! این زکات مال من است. پیامبر(ص) فرمود: «این کاری است که اکنون خود انجام می‌دهی. من به تو فرمان دادم پیروی نکردی» [۹۹]

به خاطر نفاق وی، پیامبر(ص) زکات او را نپذیرفت، ثعلبه، پس از پیامبر نزد ابوبکر رفت، تا زکات مال خود را بپردازد، وی نیز نپذیرفت. پس از ابوبکر نزد عمر رفت، او هم نپذیرفت. تا این که در روزگار عثمان به هلاکت رسید[۱۰۰].

این گزارش نشان می‌دهد که زکات را باید به امام مسلمانان پرداخت و گرفتن وی لطفی برای پرداخت کنندگان است.

۲. رسول خدا(ص)، بسر بن سفیان یا نعیم بن عبدالله بن نحام عدوی را بر زکات بنی کعب گمارد. فرستاده پیامبر، هنگامی به محل مأموریت خود رسید که مردم خزاعه حیوان‌های خود را برای پرداخت زکات گرد آوردند؛ اما بنی تمیم حاضر نشدند زکات خود را بدهند و اعلام کردند: چرا ثروت خود را به باطل می‌دهید، شمشیرهای خود را از نیام بیرون کشیده و گفتند: «به خدا سوگند هرگز به یک شتر از شترها دست نخواهی یافت».

مأمور زکات فرار کرد و نزد پیامبر(ص) رفت. آن حضرت، عیینة بن حصن فزاری را همراه با پنجاه تن برای سرکوب این گروه یاغی اعزام کرد. عیینة بن حصن با آنها درگیر شد، شماری از مردان و زنانشان را اسیر و نزد پیامبر برد که بعد توسط حضرت آزاد شدند[۱۰۱].

برخورد شدید رسول خدا(ص) با یاغیان، باعث شد که ولید بن عقبه در هنگام اعزام برای گردآوری صدقات بنی المصطلق مدعی شود که آنان مانع رسیدن وی به زکات شده‌اند و پیامبر تصمیم به اعزام نیرو گرفت [۱۰۲]؛ اما خداوند اعلام کرد: اگر فاسقی به شما خبری داد درباره‌اش تحقیق کنید﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا [۱۰۳]. و در نتیجه ولید نتوانست به مردم آن منطقه ضرر بزند و اختلاف‌های جاهلی خود را زنده نماید.[۱۰۴]

دریافت و مصرف

خداوند در قرآن کریم، مصرف زکات را مشخص کرده و آن را در هشت صنف قرار داده است: فقرا، مسکین‌ها، کارگزاران زکات، برای تألیف قلوب، آزادی بردگان، ورشکستگان مالی، در راه خدا و برای در راه ماندگان ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [۱۰۵]. زکات گرفته می‌‌شد و به مصرف فقرا می‌رسید و گاهی نیز برای تقویت بنیه نظامی از آن استفاده می‌گردید. در سال نهم هجری که پیامبر به قصد غزوه تبوک می‌رفتند دستور گردآوری زکات منطقه مکه و قبایل آن را صادر کردند که مال زیادی شد و باعث تقویت جبهه مسلمانان گردید[۱۰۶].

برنامه کلی پیامبر این بود که زکات هر منطقه‌ای در میان مردم همان منطقه مصرف شود. امام صادق(ع) می‌فرمود: « همواره رسول خدا(ص) زکات بادیه نشینان را بین خود آنان و زکات شهرنشینان را بین خود آنان تقسیم می‌کرد»[۱۰۷].[۱۰۸]

منابع

پانویس

  1. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  2. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  3. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۲۹، ج۱۳۸۹.
  4. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۵۵، ح۱۴۵۰.
  5. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۴، ص۲۶۷، ح۷۶۶۳.
  6. ابن حنبل، المسند، ج۷، ص۳۷۵، ح۲۰۷۱۸.
  7. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۵۹، ح۶۵.
  8. ابوداوود، سنن ابی داوود، ج۳، ص۱۳۵، ح۲۹۴۷.
  9. ر. ک: شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۷۷؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۴، ص۲۰۸، ح۷۴۴۷.
  10. کتانی، عبدالحی، التراتیب الاداریه. ص۳۹۹ و ۴۰۰.
  11. لاقاتلن من فرق بین الصلاة و الزکاة، فان الزکاة حق المال والله لو منعونی عقالا کانوا یؤدونه الی رسول الله (ص) لقاتلتهم علی منعه؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج۵، ص۱۵. ر. ک: مالک بن انس، الموطأ. ج۱، ص۲۶۹.
  12. ابوعبید، الأموال، ص۵۶۲، ح۱۷۸۸.
  13. حسینی، سید رضا، مقاله «بیت المال»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۳۹۵.
  14. «و در این جهان و در جهان واپسین برای ما نیکی مقرّر فرما که ما به سوی تو بازگشته‌ایم؛ فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم می‌رسانم و بخشایشم همه چیز را فرا می‌گیرد و آن را به زودی برای آنان که پرهیزگاری می‌ورزند و زکات می‌دهند و کسانی که به آیات ما ایمان دارند مقرّر می‌دارم» سوره اعراف، آیه ۱۵۶
  15. «آنان که نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به جهان واپسین یقین دارند» سوره نمل، آیه ۳
  16. «آنان که نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به جهان واپسین یقین دارند» سوره نمل، آیه ۳.
  17. تفسیر نمونه، ج۸، ص۳.
  18. طبقات الکبری (۴جلدی)، ج۱ - ۲، ص۱۲۰.
  19. ادوار فقه، ج۱، ص۳۵۵.
  20. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 201.
  21. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  22. وسائل الشیعه، ج۶، ص۳.
  23. طبقات الکبری، ج۲، ص۱۶۰ و (۴ جلدی)، ج۱-۲، ص۳۲۹.
  24. إعلام الوری، ج۱، ص۲۱۸؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۳۱۹.
  25. إعلام الوری، ج۱، ص۲۴۲ - ۲۴۳.
  26. قرضاوی، فقه الزکاة، ج۱، ص۷۰.
  27. طبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۹؛ و (۴ جلدی)، ج۱-۲، ص۱۴۵، به عنوان رئیس وَفْد سعد بن بکر.
  28. سیرة النبویه، ج۴، ص۲۲۹؛ اسدالغابه، ج۳، ص۵۷.
  29. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 202 - 203.
  30. هذا كتاب من محمد رسول الله(ص) لنهشل بن مالك... لمن أسلم و أقام الصلاة و أتى الزكاة و أطاع الله و رسوله و أعطى من المغنم خمس الله و سهم النبي...؛ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۳۱۰؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۳۸.
  31. طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۳۱.
  32. طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۲۹ - ۱۳۱.
  33. طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۴۷.
  34. ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸۸.
  35. سیرة النبویه، ج۴، ص۲۴۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، «المغازی»، ص۶۶۹؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۹۰.
  36. طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۳۰ - ۱۳۱.
  37. بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۵۸؛ ج۹، ص۱۳.
  38. بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۱۴۰.
  39. البدایة و النهایه، ج۵، ص۵۶؛ ابوعبید، الاموال، ص۲۰.
  40. الوثائق السیاسیه، ص۲۶۵، ش۱۵۷. در این نامه، سخن از خمس غنیمت و معدن نیست. بلکه استفاده از منابع آب و زمین است: ان لكم بطون الارض بسهولها و تلاع الاودية و ظهورها على أن ترعوا نباتها و شربوا مائها على أن تؤدوا الخمس.
  41. طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۲۹ – ۱۳۱.
  42. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 203 - 204.
  43. امام خمینی، رساله، مسئله ۱۸۵۸.
  44. المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۲۷.
  45. المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۴۴.
  46. خلاف، ج۲، ص۶۰، مسئله ۷۳.
  47. فتوح البلدان، ص۶۸.
  48. فقه الزکاة، ج۱، ص۳۸۲.
  49. خلاف، ج۲، ص۶۱؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۴، ص۱۲۲.
  50. ابن هشام، سیرة النبویه، ج۳، ص۳۶۹.
  51. تاریخ طبری (۸ جلدی)، ج۲، ص۳۰۲.
  52. تاریخ طبری (۸ جلدی)، ج۲، ص۲۹۸؛ سیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
  53. سیرة النبویه، ج۴، ص۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۸.
  54. سیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
  55. ابن حزم، المحلی، ج۵، ص۳۵۵؛ المبسوط، ج۱، ص۲۲۷.
  56. اسد الغابه، ج۳، ص۳۲.
  57. اسد الغابه، ج۴، ص۳۵۸.
  58. نظام الحکومة النبویه، المسمی «التراتیب الإداریه»، ج۱، ص۳۱۷.
  59. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 204 - 206.
  60. «مأموران (دریافت) آنها» سوره توبه، آیه ۶۰.
  61. سلوک الملوک، ص۲۴۶.
  62. نظام الحکومة النبویه، «التراتیب الاداریه»، ج۱، ص۳۲۳.
  63. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 206 - 207.
  64. عروة الوثقی، «فصل اصناف مستحقین».
  65. فقه الزکاة، ج۲، ص۵۸۲ و ۵۸۹.
  66. وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۳۱.
  67. وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۹۳؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۳۲.
  68. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 207 - 208.
  69. طبقات الکبری، ج۲، ص۱۶۰ و (۴ جلدی)، ج۱- ۲، ص۳۲۹.
  70. اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۴، ش۳۱۵۴.
  71. بیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۱۳۸؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۱۳۴، ح۲۹۴۶.
  72. «من استعملناه على عمل فرزقناه رزقا فما أخذ بعد ذلك فهو غلول»؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۱۳۴، ح۲۹۴۳؛ مجله حوزه، ش۸۴، ص۱۶۰، مقاله نگارنده با عنوان «اسلام در برخورد با ثروت‌های بادآورده».
  73. سیرة النبویه، ج۴، ص۲۴۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۰۰.
  74. فقه الزکاة، ج۲، ص۷۵۱ - ۷۵۲.
  75. طبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۷.
  76. طبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۹؛ کنز العمال، ج۶، ص۵۶۹، ح۱۶۹۶؛ حذیفه، ۱۶۹۶۴.
  77. معجم الاوسط، ج۵، ص۱۵.
  78. «فإن هم أطاعوك لذلك فأعلمهم أن الله افترض عليهم صدقة تؤخذ من أغنيائهم فترد على فقرائهم فإن هم أطاعوك لذلك فإياك و كرائم أموالهم...»؛ فقه الزکاة، ج۱، ص۷۳؛ فتوح البلدان، ص۸۳؛ ابوعبید، الأموال، ص۴۹۳، ح۱۰۸۴.
  79. و أمر رسول الله(ص) مصدقيه أن يأخذوا العفو منهم و يتوقوا كرائم أموالهم؛ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۳۳۰.
  80. اسد الغابه، ج۴، ص۷۱؛ نظام الحکومة النبویه، «التراتیب الاداریه»، ج۱، ص۳۱۵.
  81. اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۶؛ نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۴.
  82. اسدالغابه، ج۲، ص۴۷۷؛ نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۵.
  83. اسدالغابه، ج۴، ص۲۳۱.
  84. اسدالغابه، ج۴، ص۳۳۵.
  85. نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
  86. کنز العمال، ج۶، ص۵۶۹، ح۱۶۹۶۶ - ۱۶۹۶۷.
  87. الإصابه (۸جلدی)، ج۳، ص۲۳۴.
  88. کنز العمال، ج۶، ص۶۱۰.
  89. اسد الغابه، ج۱، ص۲۸۴.
  90. ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۷۵، ح۲۳۸۰.
  91. ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۴.
  92. جمل من أنساب الأشراف، ج۱۱، ص۴۱ - ۴۲. در آغاز جلد اول چاپ جدید کتاب مکاتیب الرسول نام ۲۷۳ تن از کسانی که پیامبر به آنها مسئولیت داده و برخی از آنان کارگزار صدقات بودند آمده است.
  93. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 208 - 213.
  94. اسد الغابه، ج۲، ص۴۹۲.
  95. اسد الغابه، ج۴، ص۶۹.
  96. "ما هذه إلا أخت الجزية"؛
  97. بحار الأنوار، ج۲۱، ص۴۱.
  98. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.
  99. «هَذَا عَمَلُكَ بِنَفْسِكَ، أَمَرْتُكَ فَلَمْ تُطِعْنِي»
  100. سیوطی، در المنثور، ج۳، ص۲۶۲؛ مجله فقه، ش۳، ص۱۰۸، مقاله نگارنده با عنوان «لزوم گردآوری وجوه شرعی».
  101. واقدی، المغازی، ج۲، ص۹۷۶؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۴۲؛ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ۲۶۹.
  102. المغازی، ج۲، ص۹۸۰.
  103. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.
  104. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 213 - 215.
  105. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  106. طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۳۳۲.
  107. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقْسِمُ صَدَقَةَ أَهْلِ الْبَوَادِي فِي أَهْلِ الْبَوَادِي وَ صَدَقَةَ أَهْلِ الْحَضَرِ فِي أَهْلِ الْحَضَرِ»؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۵.
  108. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 215 - 216.