علوم قرآنی در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

علوم قرآن

علوم قرآن، مباحثی درباره قرآن کریم است از جهت نزول، کتابت، قرائت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و جز آن[۱]. هر یک از انواع علوم قرآن به جنبه خاصی از قرآن می‌پردازد و از این لحاظ با انواع دیگر متفاوت است[۲]. در سخنان امیرمؤمنان(ع) از انواع گوناگون علوم قرآن، سخن رفته که به طرح برخی موضوعات مهم آنها می‌پردازیم.

ناسخ و منسوخ

بحث ناسخ و منسوخ از مباحث مهم علوم قرآنی و مستند به قرآن است: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا[۳]. نسخ در لغت به معنای بر طرف کردن، نابود و دگرگون ساختن است[۴] و در اصطلاح قرآن پژوهان، رفع امر ثابت در شریعت با سپری شدن زمان آن است[۵]. به عبارت دیگر، رفع حکم شرعی به دلیل شرعی[۶]. نسخ قرآن را بر سه قسم دانسته‌اند: نسخ تلاوت و نه حکم، نسخ تلاوت و حکم، نسخ حکم و نه تلاوت. از نگاه دانشوران شیعی، وقوع دو قسم نخست، مستلزم تحریف و دگرگونی آیات قرآن است. از این رو، تنها قسم مقبول، نوع سوم است[۷]. نسخ حکم ثابت در قرآن، ممکن است به وسیله آیه دیگر یا به وسیله سنت قطعی صورت پذیرد[۸].

نخستین آموزه حضرت علی(ع) در زمینه نسخ، اصل وجود ناسخ و منسوخ در قرآن کریم است. در خطبه‌ای می‌فرماید: «خَلَّفَ... كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»[۹]؛ «حضرت محمد(ص) در میان شما، کتاب پروردگارتان را برجای نهاد؛ کتابی که احکام حلال و حرامش، واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده است». در سخن دیگر می‌فرماید: برخی از قرآن، برخی دیگر را نسخ می‌کرد. از این رو آخرین دستور، از رسول خدا(ص) اخذ می‌شد. بخشی از آخرین سوره‌ای که بر ایشان نازل شد، سوره مائده بود که ما قبل خود را نسخ کرد و چیزی آن را نسخ نکرد... پس رسول خدا(ص) بدان عمل کرد و ما نیز عمل کردیم[۱۰]. از نگاه آن حضرت، قرآن به وسیله سنت نسخ پذیر است. در نخستین خطبه نهج البلاغه، ضمن بیان اقسام احکام قرآن، می‌فرماید: «احکامی که در کتاب خدا به وجوب آن حکم شده، در سنت، نسخ گشته است. احکامی که در سنت، بر وجوب آن تأکید شده، ولی در کتاب به ترکش رخصت داده شده است»[۱۱]. میرزا حبیب الله خویی ذیل این فقره می‌نویسد: «این کلام صریح است در وقوع نسخ قرآن با سنت متواتر، و به طریق اولی بر جواز آن دلالت دارد؛ زیرا وقوع، اخص از امکان است»[۱۲]. از نظر آن حضرت، شناخت ناسخ و منسوخ، از لوازم احاطه علمی بر قرآن است. ابوعبدالرحمن سلمی می‌گوید که علی(ع) به یک قاضی گذر کرد و فرمود: «آیا ناسخ را از منسوخ باز می‌شناسی؟ گفت: نه. فرمود: تباه شدی و دیگران را تباه کردی. تأویل هر حرفی از قرآن، وجوهی دارد»[۱۳]. آن حضرت در برخی احادیث از دانش کامل اهل‌بیت(ع) به معارف و علوم قرآنی از جمله ناسخ و منسوخ خبر داده‌اند: «ماییم اهل رسول خدا، که محکم را از کتاب خدا استنباط می‌کنیم و متشابه را تشخیص می‌دهیم. ناسخ را از آنچه خداوند نسخ کرده، سنگینی تکلیف آن را برداشته، بازمی‌شناسیم»[۱۴].

امام علی(ع) موارد فراوانی از ناسخ و منسوخ قرآن را بر شمرده‌اند که به ذکر نمونه‌ای اکتفا می‌شود: خداوند، جهاد را بر امت واجب کرد و چنین مقرر داشت که یک مرد با بیست تن از مشرکان بجنگد و فرمود: «اگر از شما بیست تن صبر پیشه کنند، بر دویست نفر پیروز گردند.»..[۱۵]. سپس خدای سبحان آن را نسخ کرد و فرمود: «هم‌اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی است. بنابراین، هرگاه یک صد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند»[۱۶]. پس با این آیه، پیشین را نسخ کرد[۱۷].[۱۸]

تفسیر به رأی

یکی از موضوعات علوم قرآنی در آموزه‌های راه‌گشای حضرت امیر، نهی از تفسیر به رأی و منع از توجیه مضامین آیات الهی در جهت اهداف، اندیشه‌ها و دیدگاه‌های شخصی است. حضرت به نقل از پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: خدای والا فرموده است: کسی که با رأی و نظر خود کلام مرا تفسیر کند، به من ایمان نیاورده، و هر کس مرا به آفریده‌هایم شبیه سازد، مرا نشناخته است، و آن‌که در آیین من قیاس به کار برد، بر آیین من نیست[۱۹]. آن حضرت به زندیقی که مدعی وجود ناسازگاری در قرآن بود، فرمود: مبادا قرآن را با رأی خود تفسیر کنی! باید از دانشمندان فرابگیری؛ زیرا چه بسا تنزیل (ظاهر قرآن) شبیه کلام بشر است؛ در حالی که آن سخن خدا است و تأویل آن مانند تأویل سخن انسان نیست؛ همان‌گونه که هیچ آفریده‌ای مانند خداوند نیست[۲۰]. شخصی از آن حضرت خواست که خدا را برایش بستاید؛ به‌گونه‌ای که گویا او را به چشم می‌بیند. حضرت در پاسخ وی خطبه گرانقدری ایراد فرمود که به خطبه اشباح معروف است. در این خطبه آمده است: «... به آنچه قرآن از صفات خدا برای تو بیان کرده و تو را بدان راه نموده است، اقتدا کن و از چراغ هدایت آن، روشنایی بگیر. و هر چه را که شیطان تو را به دانستن آن واداشته، که در کتاب خدا آموختنش بر تو واجب نشده، و در سنت پیامبر و ائمه هدی از آن نشانی نیست، علم آن را به خدا واگذار، که این نهایت چیزی است که خداوند بر تو مقرر داشته است[۲۱].

از این فراز بلند، دو نکته مهم به دست می‌آید: نخست آنکه برای فهم و دریافت معارف دین، استفاده هماهنگ از قرآن کریم و سنت پیامبر و احادیث ائمه، بایسته است. دیگر آنکه، تکلف در شناخت آنچه راهی برای فهم آن نیست، ناروا است. عبیده سلمانی گوید: از علی(ع) شنیدم فرمود: ای مردم، از خدا بترسید و برای مردم فتوا ندهید؛ زیرا رسول خدا(ص) سخنی درباره کسی گفت و امتش به کسی دیگر واگذاشتند، و سخنی فرمود که در غیر موضعش نهادند. به آن حضرت دروغ بستند. پس من و علقمه و اسود و گروهی دیگر برخاستیم و گفتیم: ای امیرمؤمنان، درباره آنچه از تفسیر قرآن شنیده‌ایم، چه کنیم؟ حضرت فرمود: از علمای آل محمد باید پرسید[۲۲]. در ترسیم چهره عالم نمایان، یکی از ویژگی‌های این گروه را تفسیر قرآن بر اساس اندیشه‌ها و هوس‌های خود دانسته‌اند: از میان بندگان، کسی خودش را دانشمند نامد و از دانش در او نشانی نیست. مشتی افکار جاهلانه از جاهلان و گمراهی‌هایی از گمراهان فراگرفته و بر سر راه مردم، دام‌های فریب گسترده است و سخنان باطل گوید. کتاب خدا را به رأی خود تفسیر کند و حقیقت را به مقتضای هوای خویش به این سو و آن سو متمایل سازد[۲۳]. با عنایت به مجموع آموزه‌های امام علی(ع) درمی‌یابیم که ایشان از یک‌سو مسلمانان را به تدبر و تأمل در قرآن، شناختن، پندگرفتن و تمسک و عمل کردن به آن فراخوانده است که لازمه آن فهم پذیری قرآن برای همگان است، و از سوی دیگر، از تفسیر به رأی نهی فرموده و تفسیر قرآن را نیازمند فراگیری از اهل بیت(ع) دانسته است. این دوگانگی در رویکرد به قرآن کریم، از وجود دو حوزه متمایز در عرصه علوم و معارف قرآن حکایت می‌کند: یکی همگانی است که در تیررس فهم و اندیشه تمامی انسان‌ها قرار دارد؛ دیگری ویژه مخاطبان خاص قرآن، یعنی پیامبر و عترت است که شناخت کامل و تفسیر علوم مربوط به این حوزه، تنها از رهگذر رجوع به سخنان آنان ممکن است. بر این اساس، تفسیر به رأی استنباط علوم و معارف متعلق به حوزه خطاب ویژه است که بدون استفاده از تفاسیر پیامبر و اهل بیت(ع) شناخت کامل و صحیح آن حاصل نخواهد شد[۲۴].[۲۵]

محکم و متشابه

پیش از تعریف دو اصطلاح قرآنی محکم و متشابه یادآور می‌شویم که واژه احکام در دو معنا به کار رفته است:

۱. استواری و خلل ناپذیری که ویژگی تمامی آیات قرآن است؛ ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۲۶]. یکی از مفسران ذیل این آیه می‌نویسد: ﴿أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ؛ یعنی آیات قرآن مانند بنای استوار به صورت مستحکم تنظیم شده، هیچ گونه نقص و خللی ندارد... ﴿ثُمَّ فُصِّلَتْ؛ یعنی با دلایل توحید و مواعظ و احکام شرح داده شده است»[۲۷]. امیرمؤمنان علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «أَرْسَلَهُ بِكِتَابٍ فَصَّلَهُ وَ أَحْكَمَهُ وَ أَعَزَّهُ‌»[۲۸]؛ «خداوند او را با کتابی فرستاد که آن را شرح داده و استوار و عزتمند ساخته است». در جای دیگری می‌فرماید: «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ... بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ‌»[۲۹]؛ «خداوند محمد(ص) را با قرآن برانگیخت که معانی آن را روشن ساخته و بنیان آن را استوار داشته است».

۲. محکم، در مقابل متشابه است. قرآن کریم ضمن تقسیم آیات به دو بخش محکم و متشابه، تأکید می‌کند که آیات محکم، اصل کتاب خدا است؛ لیکن کژدلان و فتنه جویان به دنبال آیات متشابه بوده، در جهت اهداف مورد نظر خود به تأویل این آیات می‌پردازند[۳۰]. امام علی(ع) در تعریفی از آیه محکم می‌فرماید: محکم آن است که آیه‌ای از قرآن، آن را نسخ نکرده است و این سخن خدای بزرگ و عزیز است: «او است که این کتاب را بر تو نازل کرد؛ بخشی از آن، آیات محکم است که آنها اساس کتابند و پاره‌ای دیگر آیات متشابهند»[۳۱]... محکم در اقسامی که یاد کردم[۳۲]، آیه‌ای است که تأویل آن در تنزیل آن است؛ یعنی مدلول آیه از ظاهر آن پیدا است. اعم از آن‌چه خدای سبحان در کتابش، از احکام خوردنی و آشامیدنی و ازدواج، حلال یا حرام کرده است. برخی از محکم‌ها، واجبات الهی‌اند؛ مانند، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد و آن‌چه خداوند انسان‌ها را بدان راهنمایی کرده است و ایشان در کلیه رفتارهای خود از آن هدایت الهی بی‌نیاز نیستند: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به نماز برخیزید، صورت و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاهای خود را تا برآمدگی پیشین هر دو پا مسح کنید.»..[۳۳]. و این محکم است که تأویل آن در ظاهر تنزیل بوده، تأویل آن به فراتر از تنزیل نیازمند نیست، و نیز «ازدواج با مادرانتان و دخترانتان... به شما حرام گشت»[۳۴]... همه اینها محکم است و غیر منسوخ و مدلول ظاهری تنزیل آنها را بی‌نیاز از تأویل ساخته است، و هر آن‌چه مانند این آیات باشد[۳۵].

بنابراین «محکم» آیه‌ای است که مدلول ظاهری آن منظور است و فهم معنای آن نیازمند تأویل نیست. افزون بر آن، نسخ نشده و عمل به مفاد آن ضروری است. امام علی(ع) در تعریف متشابه نیز می‌فرماید: «وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ مِنَ الْقُرْآنِ فَهُوَ الَّذِي انْحَرَفَ مِنْهُ مُتَّفِقُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفُ الْمَعْنَى»؛ «و اما متشابه قرآن، آیه‌ای است که از مدلول ظاهری برگشته و دارای لفظ یکسان و معنای گوناگون است»[۳۶]. سپس نمونه‌ای از آیات متشابه را ذکر می‌کند: «خداوند هر که را بخواهد گمراه، و هر که را بخواهد هدایت می‌کند»[۳۷]. و در توضیح تشابه آن می‌فرماید: «خداوند در این جا گمراه کردن را به خود نسبت داد؛ در حالی که انسان‌ها با رفتار خود، از مسیر بهشت، گمراه می‌شوند. در جای دیگر گمراه کردن را به کفار[۳۸] و نیز به بت‌ها[۳۹] نسبت داده است»[۴۰]. آن‌گاه امام وجوه مختلف معانی «ضلال» و پاره‌ای از الفاظ و مفاهیم قرآنی را بر شمرده که در معانی متعدد به کار رفته است؛ مانند وحی، فتنه، خلق، قضاء و نور[۴۱]. همچنین آن حضرت ضمن تأکید بر آگاهی خود از بخش‌های مختلف قرآن، چون محکم و متشابه، فرمود: هنگام کشتن خوارج - پس از آن‌که ابن عباس را برای اقامه حجت به سوی ایشان فرستادم- گفتم: ای گروه خوارج، شما را به خدا سوگندتان می‌دهم! آیا می‌دانید که در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام هست؟ گفتند: آری، چنین است. گفتم: خدایا تو بر اینها شاهد باش. پس گفتم: شما را به خدا سوگند! آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، خاص و عام قرآن را می‌دانید؟ گفتند: نه. گفتم: شما را به خدا آیا می‌دانید که من ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه، و خاص و عام قرآن را می‌دانم؟ گفتند: آری...[۴۲]. حضرت امیر در بیان وظیفه انسان‌ها در برابر آیات محکم و متشابه می‌فرماید: به آیه محکم که مفادش روشن و استوار است، باید عمل کرد و برای فهم آیات متشابه به عالمان به قرآن، یعنی پیامبر و اهل بیت(ع) رجوع کرد: بر شما باد قرآن؛ حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدارید، و به محکم آن عمل کرده، متشابه آن را به عالم آن برگردانید. بی‌شک قرآن شاهد بر شما و برترین وسیله‌ای است که بدان متوسل می‌شوید[۴۳].

در سخنی دیگر می‌فرماید: به یقین مردم درباره آیات متشابه هلاک گشتند؛ زیرا معنای آن را در نیافتند، و حقیقت آن را نشناختند. پس، از پیش خود و با آرای شخصی برای آن تأویل‌هایی نهادند، و بدین بهانه پرسش از اوصیا را رها کردند و سخن رسول خدا(ص) را در رجوع به عترت پشت سر انداختند[۴۴]. در برخی احادیث، از ارجاع آیات متشابه به آیات محکم سخن رفته است؛ لیکن در فرموده امام، سخن از ارجاع آنها به اهل بیت(ع) است؛ زیرا ارجاع آیه متشابه به آیات محکم، برای دفع ظهور آیه متشابه صورت می‌گیرد، نه رفع تشابه و تعیین مراد. به دیگر سخن، با ارجاع آیه متشابه به آیات محکم، روشن می‌شود که مدلول ظاهری آیه متشابه مراد نیست، ولی تفسیر آیه متشابه و تعیین مراد از آن، با ارجاع به محکمات به دست نمی‌آید و نیازمند تفسیر راسخان در علم است. برای مثال با ارجاع آیه متشابهی چون ﴿إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[۴۵] به آیات محکمی مانند ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ[۴۶]، عدم اراده معنای ظاهری آیه نخست معلوم می‌شود؛ اما تبیین مدلول آن با استفاده از آیه دوم ممکن نیست و به بیان خارجی نیازمند است.[۴۷]

منابع

پانویس

  1. زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰.
  2. ر.ک: حکیم، سید محمد باقر، علوم قرآنی، ترجمه لسانی فشارکی، ص۲۰.
  3. «اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
  4. الصحاح، ج۱، ص۴۳۳.
  5. البیان، ص۲۷۷.
  6. مناهل العرفان، ج۲، ص۷۲.
  7. البیان، ص۲۸۶.
  8. البیان، ص۲۸۶.
  9. نهج البلاغه، خطبه ١. نیز ر.ک: الکافی، ج۱، ص۶۴، ح۱؛ التفسیر، ج۱، ص۱۴، ح۱.
  10. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۲۸۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۷.
  11. نهج البلاغه، خطبه ١.
  12. منهاج البراعه، ج۲، ص۱۸۵.
  13. التفسیر، ج۱، ص۱۲.
  14. حرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول، ص۱۳۵.
  15. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
  16. ﴿الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۶.
  17. ر.ک: بحارالانوار، ج۹۳، ص۷ به بعد.
  18. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۵.
  19. صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۱۶.
  20. التوحید، ص۲۶۴.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
  22. طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۸، ح۳۰.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
  24. ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی ص۱۰۱؛ البیان، ص۲۶۹.
  25. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۷.
  26. «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
  27. جوامع الجامع، ص۲۰۰.
  28. التفسیر، ج۱، ص۷.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  30. ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  31. ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  32. منظور، مباحث نسخ در قرآن است که پیش‌تر در سخنان آن حضرت آمده است.
  33. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  34. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  35. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۱.
  36. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۱.
  37. ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه می‌خواهد؟ بدین‌گونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمی‌داند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.
  38. ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ «و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
  39. در آیه ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ «پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند» سوره ابراهیم، آیه ۳۶.
  40. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲.
  41. ر.ک: بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۳ - ۱۳.
  42. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۵.
  43. غررالحکم، ج۴، ص۳۰۲، ح۱۵۷.
  44. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲.
  45. «(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.
  46. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  47. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۹.