انس بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

انس بن مالک[۱] نام و نسب او انس بن مالک بن نضر بن خزرج بن حارثة انصاری خزرجی نجاری بصری[۲] و مادرش، ام سلیم، دختر ملحان است[۳].

او خادم پیامبر اسلام (ص) بود؛ هنگامی که رسول اکرم (ص) وارد مدینه شد هر یک از مردم مدینه به اندازه قدرت خود هدایایی برای حضرت می‌آوردند، مادر انس دست فرزندش را گرفته، نزد پیامبر اکرم (ص) آورد و گفت: "یا رسول الله! هر کس برای شما هدیه ای آورد و من از اموال دنیا چیزی که لایق مقام شما باشد ندارم، از شما میخواهم فرزندم را برای خدمتگزاری بپذیرید". پیامبر (ص) هم پذیرفت. از این رو او به خادم پیامبر (ص) معروف شد و خود به این عنوان افتخار می‌کرد[۴].

انس می‌گوید: "ده ساله بودم که مادرم مرا به نزد پیامبر (ص) آورد. ده سال به پیامبر (ص) خدمت کردم و در این مدت پیامبر (ص) برای یک بار هم درباره کارهایی که کردم نفرمود خوب یا بد بود! و درباره هیچ کاری که به من فرمان داده بود، چه آن را خوب انجام می‌دادم و چه در انجام آن سستی می‌کردم، مرا سرزنش نفرمود و اگر یکی از همسران آن حضرت مرا سرزنش می‌کرد، می‌فرمود: "رهایش کنید، اگر مقدّر می‌بود انجام می‌داد"، یا می‌فرمود: " هرگونه مقدّر شده باشد، همان‌گونه است "[۵].

وقتی مادر انس به پیامبر (ص) گفت: "یا رسول الله! انس خدمتگزار شماست، برای او دعا کنید"، ایشان فرمودند: «اللهمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ وَ بَارِكْ لَهُ فِيمَا أَعْطَيْتَهُ‌»؛ پروردگارا! اموال و اولادش را زیاد گردان و آنچه را به او دادی بر وی مبارک فرما. به نقل دیگر فرمودند: «اللهم ارزقه مالا و ولدا، و بارک له»[۶] و یا «اللّهُمَّ أَكْثر ماله، وَ وَلَدهُ، وَ بَارِك لَهُ فِیما»[۷].

علامه شوشتری درباره این دعا می‌گوید: این دعا می‌تواند علیه او باشد نه به نفع او؛ همان‌گونه که خدا در قرآن می‌فرماید: ﴿فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[۸].

مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آنها در شگفت آیی! جز این نیست که خدا می‌خواهد آنها را به همان مال و فرزندان، عذاب کند.[۹]

دعای پیامبر (ص) درباره انس مستجاب شد و او تا زمان عمر بن عبدالعزیز زنده بود؛ یعنی بیشتر از صد سال عمر کرد.

انس می‌گوید: "بعضی از فرزندانم به من اطلاع دادند که از نسل من، صد و بیست و پنج نفر دفن شده‌اند"[۱۰]. باغ‌هایش نیز سالی دو بار میوه می‌داد.[۱۱]

اخبار نقل شده درباره تعداد فرزندان وی مختلف است اما به هر صورت فرزندان وی بیشتر از صد تن بوده‌اند و دعای رسول الله در حق وی مستجاب شده است[۱۲].

در اسلام تنها چهار نفر ذکر شده‌اند که توانسته‌اند در زمان حیاتشان صد تن از فرزندان خود را ببینند: انس بن مالک، عبدالله بن عمیر لیثی، خلیفه سعری و جعفر بن سلیمان هاشمی[۱۳].

هم‌چنین انس یکی از تیراندازان مشهور بود که گاهی با فرزندانش مسابقه تیراندازی می‌داد و برنده مسابقه شناخته می‌شد[۱۴][۱۵].

انس و شرکت در جنگ‌ها

او خود گفته است در جنگ بدر حاضر و در خدمت پیامبر (ص) بوده است[۱۶]. ولی او در پیکارها حضور نداشت و به روایات منقول از انس درباره حضورش در جنگ‌های بدر و أحد باید با احتیاط نگریسته شود. اما در غزوات دیگر مانند حدیبیه، فتح مکه، حنین و خیبر چنان که خود گفته همراه پیامبر (ص) بوده است. پس از وفات پیامبر (ص) ابوبکر با مشورت عمر، انس را برای گرفتن صدقات به بحرین فرستاد. چون عمر به خلافت رسید انس با او بیعت کرد و زمانی که عمر ولایت بصره را به ابوموسی اشعری سپرد، انس و برادرش براء بن مالک را نیز همراه او به آنجا فرستاد. در جنگ شوشتر که هرمزان، فرمانده ایرانی اسیر شد، انس از فرماندهان سپاه مسلمانان بود و او بود که هرمزان و همراهان او را با عده ای سوار به مدینه برد[۱۷].

انس و نقل روایت[۱۸]

او از پیامبر (ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، عبدالله بن مسعود، حذیفة بن یمان، ابوذر، معاذ بن جبل، عبادة بن صامت و ابی درداء حدیث روایت کرده است و قتاده، ثابت بنایی، عبدالعزیز بن صهیب، حمید طویلی، حسن بصری، محمد بن سیرین و جماعتی از اهل بصره و کوفه از او حدیث روایت کرده‌اند[۱۹]. گرچه در منابع شیعی به نقل از امام صادق (ع) آمده است: "سه نفر بر رسول خدا (ص) دروغ بستند: ابوهریره، انس بن مالک و یک زن"[۲۰]و[۲۱][۲۲].

انس و علی بن ابی طالب (ع)

روزی علی (ع) از انس درباره دعای پیامبر (ص) در غدیر که فرمود: "خدایا دوست بدار کسی را که علی (ع) را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی (ع) را دشمن بدارد"، سؤال کردند، انس گفت: "پیر شده و فراموش کرده‌ام!" علی (ع) فرمود: "اگر دروغ می‌گویی خداوند تو را به برص (سفیدی پوست) مبتلا سازد که عمامه نتواند آن را بپوشاند".

هم‌چنین در دوران خلافت علی (ع) عده‌ای از اصحاب رسول خدا (ص) از جمله قیس بن سعد بن عباده، أبو ایوب، خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین و عبدالله بن بدیل بن ورقاء همگی شهادت دادند که از رسول خدا (ص) شنیدند که در غدیر خم فرمود: "من کنت مولاه فعلی مولاه". علی (ع) به انس بن مالک و براء بن عازب که در آنجا بودند و چیزی نگفتند، فرمود: "چه چیز باعث شد که شهادت ندهید؟ شما هم مثل این قوم شنیدید". سپس فرمود: "خدایا! اگر اینان حقیقت را از روی خصومت مخفی می‌کنند آنها را به بلایی مبتلا ساز" نقل شده است براء نابینا شد و انس به برص مبتلا شد[۲۳].

اگر چه در این باره اختلاف است که حضرت او را برای انکار خبر غدیر نفرین کردند، همان‌طور که کشی و ابن قتیبه و دیگران گفته‌اند، و یا بر اثر انکار خبر طیر در یوم الدار، همان‌طور که در الأمالی آمده است[۲۴][۲۵].

حدیث پرنده بریان

شیخ صدوق به نقل از أبی هدبه می‌نویسد: انس بن مالک را دیدم که عمامه ای به سر خود پیچیده بود، از او درباره آن سؤال کردم. گفت: "این نتیجه نفرین علی ابن ابی‌طالب (ع) است". گفتم:چگونه؟! گفت: "من خادم رسول خدا (ص) بودم، مرغ بریانی برای رسول خدا (ص) هدیه آوردند. پیامبر (ص) فرمود: "خدایا! محبوب‌ترین بندگان نزد خودت را بفرست تا او با من هم غذا شود". ناگاه علی (ع) آمد. من به علی (ع) گفتم: رسول خدا (ص) مشغول است و نمی‌توانی نزد او بروی، در حالی که دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد پیامبر (ص) بیاید. رسول خدا (ص) دستش را برای بار دوم بالا برد و همان دعا را تکرار فرمود. دوباره علی (ع) آمد. دوباره من گفتم: رسول خدا (ص) مشغول کاری است. پیامبر (ص) برای بار سوم همان‌گونه دعا فرمودند، دوباره علی (ع) آمد و من همان جمله را تکرار کردم که ناگاه علی (ع) صدایش را بالا برد و گفت: "چه چیزی رسول خدا (ص) را مشغول کرده است". رسول خدا (ص) صدای علی (ع) را شنید و فرمود: "ای انس چه کسی است؟"

گفتم: علی بن ابی‌طالب (ع) است.

فرمود: "به او اجازه بده داخل شود". زمانی که علی (ع) داخل شد، رسول خدا (ص) فرمود: "یا علی! همانا سه بار دعا کردم که خداوند محبوب‌ترین بندگانش را بفرستد تا با من هم غذا شود و اگر در بار سوم نمی‌آمدی، هر آینه خدا را به اسمت می‌خواندم که تو را نزد من بیاورد".

علی (ع) فرمود: "یا رسول الله! من سه بار آمدم اما هر بار انس گفت رسول خدا (ص) مشغول کاری است". رسول خدا (ص) فرمود: "ای انس! چرا این کار را کردی؟ " من گفتم: ای رسول خدا (ص) من دعای شما را شنیدم پس دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد شما بیاید.

زمانی که یوم الدار رسید، علی (ع) از من خواست که شهادت دهم به آن چه دیده بودم اما من گفتم: فراموش کرده‌ام. در این هنگام علی (ع) دستش را بالا آورد و گفت: "خدایا! انس را به مرض آشکاری مبتلا ساز که آن را نتواند از مردم پنهان دارد". سپس انس دستار را از سرش باز کرد و دوبار گفت: "این اثر نفرین علی است""[۲۶]. بنابراین حدیت طیر بر انحراف انس از علی بن ابی‌طالب (ع) دلالت دارد[۲۷].

از مجموع احادیت نقل شده درباره انس و علی بن ابی‌طالب (ع) مشخص می‌شود که انس به این مسئله که علی (ع) چه جایگاهی دارد، آگاه بوده اما آن را عمداً پنهان می‌کرده است. به عنوان مثال، حدیث خیبر که خود انس راوی آن است حکایت از شأن و مرتبه والای علی (ع) دارد؛ انس نقل کرده است بعد از فتح خیبر، رسول خدا (ص) فرمود: "ای مردم! هر کس دوست دارد که به آدم، در دارائیش و به ابراهیم، در دوستی و رفاقتش و به موسی، در مناجاتش و به یحیی، در زهدش و به عیسی، در سیما و راه و روشش نگاه کند، به علی بن ابی‌طالب (ع) بنگرد"، و در ادامه فرمود: "ای مردم! فرزندان خود را با دوستی علی (ع) امتحان کنید. همانا علی (ع) به گمراهی دعوت نمی‌کند و از طریق هدایت دور نمی‌شود، پس هر کس او را دوست دارد از شماست و هر کس او را دشمن دارد از شما نیست".

انس می‌گوید: "بعد از این سخن پیامبر (ص)، برخی مردم فرزند خود را بر گردن خود گذاشتند و در راه عبور علی (ع) می‌ایستادند. هنگامی که علی (ع) می‌آمد، به فرزند خود می‌گفتند: فرزندم! آیا این مردی را که می‌آید دوست داری؟ اگر فرزندشان می‌گفت آری، او را می‌بوسیدند و اگر می‌گفت نه، پایش را به زمین می‌کوبیدند و می‌گفتند این از مادرت است"[۲۸][۲۹].

انس در دوران امام علی (ع) و بعد از آن

هنگام شورش بر ضد عثمان، انس در بصره مردم را به یاری عثمان فرا خواند[۳۰]. او در دوران خلافت امام علی (ع) از حمایت وی و یا گروه مخالف ایشان مثل جنگ جمل پرهیز کرد[۳۱] و در دوران معاویه نزد وی رفت[۳۲]. انس در زمان خلافت یزید در قصر دارالاماره همراه ابن زیاد بود و زمانی که یزید با شاخه‌ای به دندان‌های مبارک آن حضرت می‌زد، انس گریه کرد و گفت: "حسین شبیه‌ترین افراد به رسول خدا (ص) بود"[۳۳].

در دوران ابن زبیر او در بصره امامت جماعت را بر عهده داشت[۳۴] و پس از ابن زبیر، حجاج بن یوسف ثقفی به خاطر همراهی او با ابن زبیر، مختار و ابن اشعث[۳۵] و برای خوار کردن انس به خاطر همراهی نکردن او با وی، او را سخت تحقیر کرد و برگردن او مهر زد[۳۶]. چنان‌که به گردن سهل بن سعد ساعدی و دست جابر بن عبدالله انصاری نیز مهر زده بود[۳۷].

علت مهر زدن حجاج به بعضی از صحابه این بود که در سال ۷۴هجری سهل بن مسعد را احضار کرد و از او پرسید: چه چیز مانع شد که تو امیر المؤمنین عثمان را یاری نکنی؟ سهل گفت: "من او را یاری کردم". حجاج گفت: "دروغ می‌گویی"، سپس دستور داد به گردن سهل و گردن انس بن مالک و دست جابر بن عبدالله انصاری مهر بزنند و هدفش خوار ساختن آنان بود؛ گرچه مردم حجاج را از این کار منع کردند ولی او نپذیرفت [۳۸][۳۹].

سرانجام انس

او در سال ۹۳ هجری[۴۰] در قصرش، در طف درگذشت[۴۱] و در دو فرسخی بصره در کنار قصرش دفن شد و وصیت کرد عصای پیامبر را که نزد او بود، در کفنش گذارده و با وی دفن نمایند[۴۲].

نماز وی را قطن بن مدک کلابی خواند[۴۳]، اگرچه در روایات دیگر گفته شده که محمد بن سیرین بر وی نماز خواند و بر طبق وصیت انس، او انس را غسل داد. البته محمد بن سیرین در آن موقع به خاطر بدهکاری در زندان بود و در این باره با عمر بن یزید، والی بصره گفتگو شد و وی او را آزاد کرد تا بر جنازه انس نماز بخواند. محمد بن سیرین تا آخر عمر از خاندان عمر بن یزید برای این کار سپاسگزار بود [۴۴][۴۵].

منابع

پانویس

  1. به نوشته مرصع، رسول خدا (ص) به أنس، لقب ذوالاذنین را داده بودند. (ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۲۵۷) ذوالاذونین یعنی صاحبان دو گوش و شاید کنایه از این باشد که انس در زمان خادمی خود در منزل رسول خدا (ص) گوش‌های تیزی داشته و همه چیز را می‌شنیده است). در این باره ابن حجر می‌گوید: پیامبر (ص) با وی شوخی می‌کرد که به وی این لقب را داده بود. (الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۶).
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۹ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۳.
  3. الاستیعاب، ابن عبد البر، ص۱۰۹ و معجم الصحابه، ابن قانع، ج۱، ص۲۴۰.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۶.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۴.
  6. المعارف، ابن قتیبه، ص۳۰۸.
  7. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
  8. «و دارایی‌ها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
  9. .قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱.
  10. .الاصابه، ابن، ج۱، ص۲۷۷
  11. .اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  12. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
  13. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.
  14. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  15. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۸۶.
  16. .تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
  17. الأخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۲.
  18. انس یکی از صحابه ای است که احادیث فراوانی را از پیامبر (ص) نقل کرده است و در کثرت نقل حدیث، پس از ابوهریره و عبد اللّه بن عمر قرار دارد. (جوامع السیره، ابن حزم، ص۲۷۵-۲۷۶) تعداد احادیث نقل شده از او را دو هزار و دویست و هشتاد و شش حدیث دانسته‌اند. از این تعداد، صد و شصت و هشت حدیث را بخاری و مسلم، و هشتاد و سه حدیث را تنها بخاری و هفتاد و یک حدیث را تنها مسلم نقل کرده است. (تهذیب الأسماء و اللغات، نوری ۱ ۱۲۷) او احادیث اندکی را مستقیما از پیامبر (ص) را نقل کرده و بقیه را با واسطه صحابه نقل کرده است. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۵۷۴) انس از صحابیانی مثل ابوبکر، عمر، عثمان، معاذ بن جبل و ابوهریره حدیث نقل کرده است. (الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶) و گروه بسیاری از تابعین همچون ابن سیرین، شعبی، مکحول، قتاده و دیگران از او حدیث شنیده‌اند. شمار راویان از انس را تا دویست تن بر شمرده‌اند. (سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۳۹۷) ابو حنیفه، انس و چند تن دیگر از صحابه مانند او را عادل نمی‌داند. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸) و در منابع امامیه، شیخ طوسی تنها به ذکر خادم پیامبر (ص) بودن او اکتفا کرده اما دیگر منابع او را از منحرفان از راه علی (ع) دانسته‌اند. (رجال الکشی، کشی، ص۴۵ و الأمالی، شیخ صدوق، ص۱۰).
  19. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۲ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶.
  20. در این باره روایتی از انس نقل شده که این مطلب را تأیید می‌کند: انس حدیثی را از رسول خدا (ص) روایت می‌کرد، در این هنگام شخصی گفت: آیا خودت آن را از رسول خدا (ص) شنیدی؟ انس سخت عصبانی شد و گفت: به خدا قسم، نه؛ همه آنچه که برای شما روایت می‌کنم از رسول خدا (ص) نشنیده ام ولی ما از یکدیگر روایت می‌کنیم و یکدیگر را هم متهم نمی‌کنیم. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶۶۵).
  21. الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.
  22. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
  23. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۷- ۱۹۸.
  24. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۹- ۱۹۸.
  25. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
  26. .قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۹ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.
  27. .أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲.
  28. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۸.
  29. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۸۸.
  30. .شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۴۱
  31. .شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۰.
  32. .تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۰۷.
  33. .أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲.
  34. .تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۵۲۸.
  35. .تاریخ الطبری، طبری، ج۶، ص۱۹۵ و سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۴۰۴.
  36. .تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷۲.
  37. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
  38. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
  39. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
  40. .طبقات خلیفة، خلیفة بن خیاط، ص۱۵۹- ۱۶۰ و الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۹۷۰.
  41. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.
  42. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  43. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۱۰ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  44. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۲۲.
  45. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۹۱.