آیه صادقین در کلام اسلامی
شأن نزول
خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آوردهاید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر امامت اهلبیت (ع) استدلال کردهاند[۲].
این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا (ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبهشان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین میدهد[۳].
معناشناسی صدق
صدق در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۴]. صدق در برابر کذب در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا آینده، به صورت وعده باشد یا به گونهای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند امر و نهی و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که میپرسد آیا زید در خانه است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی کلام او این است که او از جهل خود نسبت به بودن زید در خانه خبر میدهد. زمخشری گفته است: صادقین کسانیاند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق میباشند[۵].
در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را میتوان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری اعتقاد گوینده. بر این اساس، اگر فرد مسلمان بگوید: «محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است”، سخن او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد کافر این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو خداوند، منافقان را در این گفتار که: ﴿نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ﴾[۶] تکذیب کرده است: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾[۷]. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع میشوند و گفته میشود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.
افعال نیز به صدق و کذب توصیف میشوند، چنان که فرموده است: ﴿رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ﴾[۸]: یعنی افعال آنان گواه بر صدق عهد و پیمان آنان است و نیز فرموده است: ﴿لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ﴾[۹] یعنی کسانی که در زبان راست گفتند، از راستی فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای کردار ارزشی ندارد و نیز در آیه: ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ﴾[۱۰] مقصود این است که درستی رؤیای پیامبر (ص) در عمل تحقق یافت[۱۱].
جرجانی گفته است: «صدق در لغت عبارت است از مطابقت حکم با واقع و در اصطلاح اهل حقیقت، گفتار حق است در جایگاه خطر. قشیری گفته است: صدق آن است که در احوال تو ناخالصی و در اعتقاد تو تردید و در اعمال تو عیبی راه نیابد”[۱۲].
نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد، ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق میگردد، آنها نیز به صفت صدق و راستی توصیف میشوند و گفته میشود عقیده یا نیت یا اراده راست. بر این اساس، کسی که عقیدهاش با نفسالامر مطابقت داشته باشد یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، صادق در عقیده و نیت و اراده نامیده میشود[۱۳].
به عبارت دیگر، صادق بودن انسان در سه حوزه عقیده، قول و عمل تجلی مییابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. زمخشری در تبیین صادقین در آیه مورد بحث گفته است: هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا[۱۴]؛ صادقین کسانیاند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق بودهاند[۱۵].
مصداقشناسی صادقین
درباره مصادیق صادقین و ویژگیهای آنان از سوی مفسران اقوال گوناگونی نقل شده که عبارتاند از:
- مقصود، کسانیاند که در آیات دیگر قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد شده است و در این آیه از مؤمنان خواسته شده است که از روش آنان پیروی کنند. روشنترین نمونه آن آیه ۱۷۷ سوره بقره است. در این آیه برای صادقین صفات ذیل بیان شده است:
- ایمان به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتابهای آسمانی و پیامبران: ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ﴾[۱۶].
- انفاق مال در راه خدا به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، گدایان و برای آزاد کردن بردگان: ﴿وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ﴾[۱۷].
- اقامه نماز: ﴿وَأَقَامَ الصَّلَاةَ﴾[۱۸].
- پرداختن زکات: ﴿وَآتَى الزَّكَاةَ﴾[۱۹].
- وفای به عهد و پیمان: ﴿وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا﴾[۲۰].
- صبر و شکیبایی در ناملایمات زندگی و در مبارزه با دشمن: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ﴾[۲۱]. خداوند سبحان پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۲۲]. در آیه ۲۳ سوره احزاب نیز آمده است: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾[۲۳]. برخی از مؤمنان مردانیاند که به عهد خود با خداوند صادقانه عمل کردند، عدهای از آنها به شهادت رسیدند و عدهای دیگر منتظر شهادتاند. آنان هرگز عهد و پیمان خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق روایات، جمله: ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى﴾ به حمزه و جعفر بن ابی طالب اشاره دارد و جمله: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ﴾ ناظر به علی ابن ابی طالب (ع) است[۲۴]. در آیه ۸ سوره حشر نیز از مهاجران صدر اسلام به عنوان صادقین یاد شده است: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۲۵]. از جمله موارد مصرف فیئ (اموال و سرزمینهای مشرکان که بدون جنگ در تصرف مسلمانان قرار میگرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب فضل و رضوان خداوند میباشند و خدا و رسول او را یاری میدهند، آنان همانا راستگویانند.
- برخی مقصود از صادقین را به افرادی که در آیه ۲۳ احزاب﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾[۲۶] از آنان یاد شده، تفسیر کردهاند. ترجمه آیه چنین است: برخی از مؤمنان مردانیاند که به عهد خود با خداوند صادقانه عمل کردند، عدهای از آنها به شهادت رسیدند و عدهای دیگر منتظر شهادتاند، آنان هرگز عهد و پیمان خود با خداوند را مبدل نساختند[۲۷].
- مقصود از صادقین مهاجران هستند که در سوره حشر آیه ۸: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۲۸] از آنها به عنوان صادقین یاد شده است[۲۹].
- مقصود، سه فردی[۳۰] هستند که از رفتن به غزوه تبوک تخلف کردند، ولی بعداً به گناه خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه عمل نادرست خود نپرداختند. در آیه قبل از آیه مورد بحث به آنان اشاره شده است: ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۳۱][۳۲]
- عدهای دیگر صادقین را به پیامبر (ص) و اصحاب او تفسیر کردهاند و عبارت ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در آغاز آیه مورد بحث را بر سه فرد متخلف از غزوه تبوک تطبیق کردهاند[۳۳].
- برخی، با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه ﴿مَعَ﴾ در آیه را به معنای من تفسیر کردهاند؛ یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند[۳۴].
- در برخی از احادیثی که محدثان شیعه و سنی نقل کردهاند، صادقین را بر علی (ع) و گاهی بر علی و اصحاب او یا بر علی و اهل بیت او تفسیر کردهاند[۳۵].
- در برخی دیگر از روایات صادقین بر محمد (ص) و اهل بیتش (ع) تطبیق شده است[۳۶].
- در مجامع روایی شیعه احادیث زیادی صادقین را بر ائمه اهل بیت (ع) تفسیر کرده است[۳۷]. چنان که شیخ صدوق از امیرمؤمنان روایت کرده که وقتی آیه صادقین نازل گردید، فردی از پیامبر (ص) پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را شامل میشود، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی (ع) و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد[۳۸][۳۹].
ارزیابی اقوال
در نقد چهار نظریه اول باید گفت: اینکه در برخی از آیات برای بعضی از مؤمنان عنوان صادقین اطلاق شده است، تردیدی نیست، ولی این بدان معنا نیست که مراد از صادقین در آیه مورد بحث آنها باشند، چون بعداً اثبات میشود که مقصود از صادقین کسانی هستند که عالیترین مرتبه صدق را دارا باشند و این مقام تنها بر افراد معصوم قابل تطبیق است.
نظریه پنجم نیز مخدوش است، چون ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ عام بوده و اختصاص آن به سه فرد متخلف دلیل نداشت.
اما در نظریه ششم بر فرض که کلمه مع در ادبیات عرب به معنای من به کار رفته باشد، لکن چنین کاربردی غیر رایج بوده و در مورد بحث نیازمند دلیل است، در حالی که چنین دلیلی وجود ندارد. قرائت عبدالله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است[۴۰].
اما سه قول اخیر کاملاً با همدیگر هماهنگ، و مفادش آن است که مقصود از صادقین در آیه مورد بحث پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم از اهل بیت آن حضرت میباشند، و اگر در برخی روایات فقط علی (ع)ذکر شده است بدان جهت است که او نخستین پیشوای معصوم مسلمانان پس از رسول اکرم (ص) است.
بنابراین مراد از صادقین کاملترین مرتبه صدق، یعنی کسانی که از مقام عصمت برخوردارند، است در این زمینه دو تقریر ارائه شده است:
- تقریر علامه حلی: وی در شرح کلام محقق طوسی که آیه ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ را از دلایل امامت علی (ع) دانسته، گفته است: خداوند متعال به بودن با صادقین امر کرده است و مقصود از صادقین کسانیاند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمییابد، زیرا نمیتوان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست[۴۱].
- تقریر فخر رازی: او آیه مورد بحث را دلیل عصمت صادقین دانسته و گفته است: جمله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ﴾ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده و از آنان خواسته که با صادقین باشند. از این جا معلوم میشود که مؤمنان معصوم نیستند و جهت صیانت از خطا باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان صادقین هستند، و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمانها تحقق دارد، پس در همه زمانها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند. آن گاه گفته است: پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد، در غیر این صورت دستور به پیروی از او تکلیف به مالایطاق خواهد بود، و چون ما انسان معینی را به عنوان معصوم نمیشناسیم، بنابراین تنها مجموع امت باقی میماند که مصداق صادقین باشند و مؤمنان باید از آنها پیروی کنند[۴۲].
سخن فخر رازی در اینکه مقصود از صادقین را افراد معصوم دانسته، استوار است، اما این که مصداق آن را اجماع امت بیان کرده نادرست است، زیرا
- مسائل مورد اجماع امت اندک است و نمیتواند راهگشای مسلمانان در احکام دینی باشد؛
- اگر اجماع امت مشتمل بر فرد معصوم نباشد، همچنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد؛
- با مراجعه به قرآن (آیه تطهیر) و سنت نبوی (حدیث ثقلین، حدیث سفینه و...) به روشنی میتوان معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را شناخت.
با توجه به دو تقریر یاد شده میتوان استدلال به آیه صادقین را بر لزوم پیروی مسلمانان از امامان معصوم چنین بیان کرد: خداوند در آیه صادقین مؤمنان را به پرهیزگاری و هماهنگی با صادقین دستور داده است. و مفاد ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ این است که باید مؤمنان با صادقین هماهنگ بوده و پیرو آنان باشند. از سوی دیگر در امر خداوند به پیروی از صادقین هیچگونه قید و شرطی به کار نرفته است، از این اطلاق دو نکته استفاده میشود: یکی این که صادقین کسانیاند که در همه زمینههای مربوط به حیات اِرادی خود اعم از عقیده، اخلاق، گفتار و رفتار، صادقاند (اطلاق موردی) و دیگری این که آنان در زمینههای یادشده در همه حالات صادقاند (اطلاق احوالی). بدون شک، صادق بودن به گونه یادشده با عصمت ملازمه دارد. در نتیجه، صادقین معصوماند و مؤمنان باید از آنان پیروی کنند.
نکته پایانی اینکه صادقین در آیه مورد بحث همان صدیقین در آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۴۳] هستند[۴۴].
بنابراین، دستاورد ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ در دنیا مَعَ الصِّدِّيقِينَ در آخرت است[۴۵].
در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی حفظ خود از سخط الهی و به عبارت دیگر، حفظ حریم ادب بندگی در محضر الهی، طبعاً این سؤال پیش میآید که راه و رسم رستگاری و حفظ حریم ادب بندگی در برابر پروردگار چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر آیه شریفه، معیت و همراهی و تبعیّت از «صادقین» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به فساد و فحشا نمیکند، بنابراین، صادقین میباید معصوم از خطا و در عالیترین مرتبه از تقوا و صداقت در پیمان بندگی با خدای خود باشند؛ تا اسوه متقین و رهبر و امیرمؤمنان به سوی فلاح و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر تاریخ نمیتوان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در مقام عصمت و طهارت الهی هستند پیدا کرد که به تصریح قرآن و روایات اهل بیت (ع)، این مقام منحصر در نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه طاهرین (ع) است[۴۶].
عصمت صادقین
درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:
تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۴۷]. این تقریر همانند تقریر اول آیه اولیالامر است و همه مطالب مذکور در مورد آن آیه از نظر اشکال و جواب در مورد این آیه جاری است و نیاز به تکرار نخواهد بود.
تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ را از دلایل امامت امام علی (ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانیاند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمییابد؛ زیرا نمیتوان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی (ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۴۸].
فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون آیه کریمه امر به پیروی از معصومین است؛ زیرا «صادقین” همان معصوماناند و به اتفاق مسلمانان، از صحابه پیامبر (ص) غیر علی (ع)، کسی معصوم نیست، پس علی (ع) کسی است که به پیروی از او امر شده است”. وی آنگاه مقدمات این استدلال را نپذیرفته و گفته است: و أجیب بمنع المقدمات[۴۹]. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشههای او، چنان که مقدس اردبیلی[۵۰] گفته است، به مطالب زیر باز میگردد:
- غیر از علی (ع) از صحابه پیامبر (ص) فرد یا افراد دیگری معصوم بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز علی (ع) ادعای عصمت نشده است.
- لازم نیست که صادق بودن کسی که باید از او پیروی شود، به صورت یقینی معلوم گردد، بلکه ظن به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا قرآن کریم آشکارا فرموده است: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۵۱].
- در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد امّت معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و مسلمانان باید از اجماع پیروی کنند. این همان نظریهای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این تفسیر با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از صادقین پیروی کنند غیر از صادقین هستند چون که تابع غیر از متبوع است[۵۲]، مضافاً بر اینکه اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد با عصمت ملازمه ندارد.
پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ﴾ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از اینجا روشن میشود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان میرود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمانها موجود است پس در همه زمانها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آنگاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمیشناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمیدهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمیماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۵۳].
سخن فخرالدین رازی در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمیشناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست میباشد؛ زیرا:
- اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمیتواند راهگشای مسلمانان در احکام دینی باشد.
- ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمیانجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.
- و ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی میتوان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به دست میآید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ چنانکه در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر (ص) و اهلبیت او، به ویژه علی (ع) تفسیر شده است[۵۴][۵۵]
دلیل معصوم بودن صادقین
مراد از صادقین در آیه شریفه، معنای متعارفی که همه مؤمنین را در بر بگیرد نیست؛ بلکه مراد گروه خاصی از مؤمنین هستند که خداوند صداقت آنان را در اعتقاد و عمل تأیید کرده باشد؛ تا به آنجا که ایشان مانند انبیاء الهی (ع)، قابلیت اسوه قرار گرفتن برای دیگران را واجد هستند. لازم است چنین افرادی، اولاً، معصوم به عصمت الهی و ثانیاً، مؤیَّد به علوم ربّانی باشند. حال بیان منطقی برهان را طیّ چند قیاس تبیین مینماییم.
اثبات اسوه بودن صادقین
اولاً، بنابر امر الهی در آیات گوناگون و از جمله آیه مورد بحث، میگوییم: اگر اصل در اوامر الهی در قرآن حمل بر وجوب است، مگر آنکه قرینهای برخلاف آن باشد، پس در آیات قرآن بیش از هر واجب دیگر از قبیل نماز و روزه و حج و غیره، امر به تقوا آمده است؛ از جمله در آیه مورد استدلال، با تأکید میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۵۶].
ثانیاً، امتثال امر واجب، نیازمند اسوه و الگو است.
نتیجه آنکه: حفظ تقوا و امتثال امر الهی در رعایت تقوا، نیازمند اسوه است.
صادقین در آیه، معصوم و عالم به علوم الهی هستند
با بهرهگیری از نتیجه قیاس قبل، میتوانیم عصمت و علم الهی صادقین مذکور در آیه را اثبات نماییم؛ به این ترتیب که بگوییم: دستور آیه شریفه مبنی بر ضرورت معیّت دائمی با صادقین، اسوه بودن دائمی آنان را ثابت مینماید. بنابراین میگوییم:
اوّلاً، صادقین اسوۀ مؤمنان در امتثال امر وجوبی پروردگار در حفظ تقوا هستند.
ثانیاً، اسوه الهی باید معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی باشد.
نتیجه آنکه: صادقین مذکور در آیه شریفه (عده خاصی از مؤمنین هستند که هرگز تخطی از فرامین الهی ننموده اند) معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی هستند.
همین سیر برهان در ضرورت وجود دائمی اولیای الهی در میان مردم و اثبات سایر مقامات امام را میتوان با استفاده از روایات وارده نیز برداشت نمود.
ضرورت وجود دائمی امام در میان مردم
با عنایت به اینکه امر الهی در حفظ تقوا دائمی است و عقلاً امر به شیء، امر به مقدمات و ملازمات آن است، پس ضرورت وجود اسوه، به عنوان لازمه تقوا، دائماً در میان مردم ضروری است. همان طور که بارها در طی براهین عقلی اشاره شد، وجود قرآن و یا بیانات نبوی (ص) در میان مردم تا زمانی که مبیّنی الهی در کنار آن وجود نداشته باشد، رافع اختلاف در برداشتهای گوناگون و قرائتهای مختلف از آن دو نیست؛ لذا امت دائماً محتاج مقام عصمت است تا امام آنان در حفظ تقوای الهی باشد. استفاده دیگری که از آیه مورد استدلال میتوان نمود، ضرورت مهتدی بودن بلاواسطه امام به هدایت الهی است؛ زیرا بنا بر آنکه صادقین درآیه اسوهای الهی در ارائه فرامین پروردگار هستند، میباید حجّتی الهی در ارائه ملاک و میزان تقوا برای امت باشند و حجت الهی عقلاً لازم است که خود مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد[۵۷].
صادقین و صدّیقین
در پایان این نکته را نیز یادآور میشویم که «صادقین” در آیه مورد بحث، در حقیقت، همان صدیقین در آیه دیگر قرآن است: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۵۸].
صدیق کسی است که ملازم با صدق است[۵۹]، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیقکننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده حق است[۶۰]. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در عقیده و گفتارش صادق است و رفتار او حقانیت صدق او را اثبات میکند[۶۱].
اطاعت از خدا و رسول خدا به این است که انسان از قرآن و سنت پیروی کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از پیشوایان معصوم اطاعت نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی میشناسند و در رعایت آن، کمترین لغزشی ندارند و آنان همان پیشوایان معصوماند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در آیه ۵۹ سوره نساء با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.
بدیهی است هر کسی در دنیا پیرو پیامبر و پیشوایان معصوم باشد، در آخرت نیز با آنان محشور خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۶۲] همان است که در آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۶۳] بیان شده است و دستآورد ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ در دنیا، مع الصدیقین در قیامت است.
گواه بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت (ع)، همانگونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ سوره توبه بر امامان معصوم (ع) تطبیق شده است، «صدیقین” در آیه ۶۹ سوره نساء نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است که پس از تلاوت آیه یاد شده فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ كَمَا سَمَّاكُمُ اللَّهُ»[۶۴]؛ پیامبر اکرم (ص) مصداق نبیین است و ما مصداق صدیقین و شهداء هستیم و شما مصداق صالحان هستید. پس همانگونه که خداوند شما را صالح نامیده است، به نشانههای صلاح آراسته گردید[۶۵].
صدیق مراتب و مصادیق سهگانهای دارد:
- پیامبر الهی؛
- امام و جانشین پیامبر الهی؛
- عبد صالح خداوند غیر از پیامبر و امام.
درباره مصداق اول فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا﴾[۶۶] و نیز فرموده است: ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ﴾[۶۷].
صدیقین، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از پیامبران ذکر شدهاند و امام نزدیکترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر (ص) فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بودهاند: مؤمن آل یس، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب (ع)، و او برترین آنان است”[۶۸]. افضل بودن علی (ع) بر مؤمن آل یس و آل فرعون بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام برتری دارد و نیز علی (ع) به صورت مکرر فرموده است: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ»[۶۹]. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد دروغگو آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیتهای تاریخی نیز بیانگر این است که علی (ع) مصداق کامل صدیق پس از پیامبر (ص) است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر (ص) قرار گرفت، لحظهای به خدا شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود.
در روایات، شواهد دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد:
- ابوالفتح کراجکی از شیخ طوسی نقل کرده که وی در کتاب «مصباح الانوار” به طور مسند از انس روایت کرده که گفته است: روزی پیامبر (ص) نماز صبح را به جماعت به جای آورد. سپس روی به سوی ما کرد. من از او درخواست کردم که آیه: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۷۰] را برایمان تفسیر کند. پیامبر (ص) فرمود: من [مصداق] نبیین و برادرم علی [مصداق] صدیقین است[۷۱].
- ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: «مقصود از صدیقین و شهداء در این آیه ما هستیم، و مقصود از صالحین شمایید، پس همانگونه که خداوند شما را به صلاح نشانهگذاری کرده است، به صلاح آراسته باشید”[۷۲].
- امام رضا (ع) صادقین در آیه ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۷۳] را به «صدیقین” تفسیر کرده است: «الصَّادِقُونَ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۷۴]: صادقان ائمه اهل بیت (ع) میباشند که به واسطه اطاعت [کامل خداوند] صدیقیناند.
نتیجه این که کسانی که در دنیا پیرو صادقان معصوم باشند، در قیامت نیز با آنان برانگیخته خواهند شد[۷۵].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۳.
- ↑ جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ «گواهی میدهیم که بیگمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ «و خداوند گواهی میدهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ «تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.
- ↑ التعریفات، ص۹۵.
- ↑ الصدق بحسب الأصل مطابقة القول و الخبر الخارج، و یوصف به الإنسان إذا طابق خبره الخارج، ثم لما عد کل من الاعتقاد و العزم- الإرادة - قولا، توسع فی معنی الصدق فعد الإنسان صادقا إذا طابق خبره الخارج و صادقا إذا عمل بما اعتقده، و صادقا إذا أتی بما یریده و یعزم علیه علی الجدّ؛ المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ «بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۲۸۸.
- ↑ آنان عبارت بودند از: کعب بن مالک از بنی سلمه؛ مرارة بن ربیعه از بنی عمرو بن عوف و هلال بن امیه از بنی واقف.
- ↑ «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۶؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.
- ↑ رشید رضا، محمد، المنار، ج۱۱، ص۷۲؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۷؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۰- ۵۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۳۰۶.
- ↑ حاکم حسکانی، عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۲.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۴۹؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۱۱۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴ و امامت اهل بیت، ص ۷۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۱۱، ص۷۶.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۵۰۳.
- ↑ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۳.
- ↑ إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم. الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر. ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ کشف المراد، ص۵۰۳.
- ↑ شرح التجرید، ص۳۷۱.
- ↑ الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها (الفصول المختاره، ص۱۳۷).
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸-۸۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۸۷.
- ↑ «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
- ↑ «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.
- ↑ «الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ» (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).
- ↑ جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۱.
- ↑ تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲-۳۳.
- ↑ «و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۸۵.