خلافت الهی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خلافت الهی است. "خلافت الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خلافت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • واژه خلیفه در دو مورد به شکل مفرد و در باقی موارد به صورت جمع "خلائف" و "خلفا" در قرآن کریم به کار رفته است. خلیفه در لغت به معنای کسی است که جانشین و قائم مقام کسی می‌شود.
  • واژه خلیفه با برشمردن اشتقاق‌های آن در قرآن کاربرد فراوان دارد که در مجموع بیش‌تر آیات به معنای کنار رفتن گروهی و جانشین شدن گروهی دیگر آمده است که به نمونه‌هایی از این آیات اشاره می‌شود:
  • ﴿وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ[۱]؛
  • ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۲]؛
  • ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳]؛
  • ﴿فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ...[۴].
  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۸]؛
  • ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ[۹].

معنای خلیفه در کاربردهای قرآنی

  • خلیفه از مادّه "خلف" مشتق بوده، که با مشتقاتش در قرآن مجید، ۱۱۶ بار استعمال شده است و خود لفظ‍ "خلیفه" از آن تعداد، دو بار بیش‌تر استعمال نشده است؛
  • یک مورد در سوره بقره: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۵].
  • و دیگری در سوره ص: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۱۶].
  • آنچه اهل لغت و مفسران و همه بر آن اتفاق دارند، خلیفه به معنای جانشین است؛ اما در اینکه کدام انسان خلیفه است و جانشینِ چه کسی‌؟ نظریه‌های مختلفی بیان شده است:
  1. در آیه اول، جانشینی از موجودات سابق و ساکن روی زمین، مانندِ ملائکه یا جن و در آیه دوم، جانشینی از انبیای سابق[۱۷]، و علت انتخاب این نظریه را، ممتنع بودن جانشینی از خدای متعال بیان کرده‌اند؛ زیرا او حاضر و شاهد است، غایب نیست تا نیاز به جانشین داشته باشد.
  2. جانشینی از خداوند متعال، که مخصوص حضرت آدم(ع) بوده؛ چنان‌که از ظاهر تفسیر برخی مفسران استفاده می‌شود[۱۸].
  3. آن جانشینی اختصاصی نبوده و شامل همه افرادی می‌شود که قوّه و استعداد دریافت اسما را به فعلیت درآورده و انسان‌هایی مؤمن و وارسته باشند[۱۹].
  4. آن جانشینی به طور مساوی شامل مجموع آدم(ع) و ذریه او می‌شود[۲۰]؛ و جهت خلافت انسان‌ها، به دلیل داشتن علم و توانایی بر هرگونه تصرف در روی زمین و عُمران آن و بهره‌برداری از منافع گوناگون آن و ابداع و اختراع اشیای مختلف است. به عبارت دیگر: ابتکار و خلاقیت انسان‌ها مظهر خالقیت، اختیار، حاکمیت و قدرت مطلق خدای متعال است[۲۱].

فرق خلافت با امامت، نبوت و رسالت

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۴۲]
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۴۳].
  • مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۴۴]
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۴۵] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴۶].
  • امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۷]. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران(ع)، عنایت می‌شود.
  • اما کلمه نبوت، ۵ بار ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۸]؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۹]؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۵۰]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ [۵۱]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۵۲] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۵۳] و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۵۴]؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۵۵] دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.
  • ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.
  • اما کلمه رسالت فقط‍ یک بار﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۵۶] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۵۷].

کاربرد واژه "خلیفه" و مشتقات آن در قرآن کریم

آیه دیگری که از جانشینی انسان‌ها از خداوند سخن به میان آورده است، آیه ۶۲ سوره نمل است: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ[۸۴].

تبیین مقام خلیفة اللهی انسان در قرآن کریم

  • از نمونه‌های کاربرد واژه خلیفه در قرآن کریم، چنین به دست آمد که خداوند متعال انسان را، خلیفه و جانشین خود، روی زمین قرار داده است. این گزاره، بی‌گمان روشن‌ترین و محکم‌ترین آموزه‌ای است که راجع به آیات یاد شده، می‌توان ابراز کرد. برای پی بردن به رابطه میان خلافت و امامت در قرآن کریم، پرسش‌های چندی راجع به دیگر مسائل مربوط به این آموزه پیش روی ماست که مهم‌ترین آنها، که به حوزه بحث ما مربوط می‌شود، عبارت‌اند از:
  1. دلیل اینکه خداوند از میان سایر موجودات، انسان را خلیفه خود قرار داده است، چیست؟
  2. آیا تمام انسان‌ها یا تعداد محدودی از آنها، خلیفه خداوند هستند؟
  3. اگر تعداد محدودی از انسان‌ها خلیفه خداوند هستند، ملاک انتخاب آنها چیست؟
  4. آیا سنت وجود خلیفه در زمین، مستمر و همیشگی یا محدود به عصر خاصی است؟
  5. قلمرو خلافت انسان از جانب خداوند، تا به کجاست؟
  6. چه ارتباطی میان مقام خلافت در مفهوم قرآنیِ آن و مقام نبوت و امامت وجود دارد؟

ویژگی‌های ولایت خلیفه الهی

داشتن دین حق

  • کلمه "دین"، در لغت عبارت از "خضوع و انقیاد در قبال برنامه یا مقررات معینّی است و قریب به آن معنا، عبارت از اطاعت، تعبد، محکومیت، مقهوریت و تسلیم در مقابل قانونی یا حکمی یا جزایی است"[۱۲۹] و "دین یعنی اطاعت و جزا که از باب استعاره به شریعت، دین گفته می‌شود"[۱۳۰] و "دین به معنای جزا﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ [۱۳۱]، اطاعت و بندگی﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۱۳۲]، و قانون و شریعت﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۳۳]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۱۳۴] در قرآن آمده است"[۱۳۵].
  • ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۱۳۶]؛ و آیات دیگر: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ [۱۳۷][۱۳۸].[۱۳۹]

ولایت خلیفه الهی، تجلّی ولایت خدای سبحان

  • ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴۰]؛ آیات دیگر: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۱۴۱]؛ ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۴۲]؛ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا[۱۴۳]؛ *در این آیات، ولایت خلفای الهی همچون پیامبر و وصی او عطف بر ولایت خدای سبحان بدون تکرار لفظ‍ "ولی‌" شده که دلالت بر وحدت بین آن دو نوع ولایت می‌کند.
  • ولایت خدای متعال اصلی و ولایت خلفای او، تَبَعی و تجلی ولایت پروردگار متعال است؛ چنان که عصیان و نافرمانی از دستورهای ولی حق، عصیان خدای سبحان و گرفتاری در عذاب جهنم خواهد بود: ﴿مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۱۴۴]؛ و آیات دیگر: ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۴۵]؛ ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۴۶].
  • و اراده جانشین خدای سبحان، ظهور اراده اوست: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۱۴۷]؛ هر کس که از پیامبر اسلام(ص) اطاعت کند، در واقع از خدای متعال اطاعت کرده است؛ زیرا اراده او، اراده خدای سبحان است، و بیعت با او، بیعت با خداست﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۴۸].
  • در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است: "قلب‌های ما، محل و ظرف ظهور مشیت خدا است؛ هنگامی که خدای سبحان چیزی را اراده کند، ما نیز همان را اراده می‌کنیم"[۱۴۹][۱۵۰]

هدایت به امر الهی

داشتن برنامه مدوّن الهی

  • ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۶۳]؛
  • ﴿وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۶۴]؛
  • ﴿وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۶۵]؛
  • ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۱۶۶]؛
  • ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۶۷]؛
  • ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۱۶۸].
  • یکی از ویژگی‌های خلفای پروردگار عالمیان، این است که دارای برنامه مشخص و قانون مُدَوّن از جانب او هستند، از جانب خالقی که بر مخلوقاتش احاطه علمی دارد و آنچه برای رشد، تکامل فردی و تعامل اجتماعی، مورد نیاز بشر و برای او ضروری است، تحت عنوان کتاب، بر خلیفه‌اش نازل می‌کند، کتابی که قوانین آن را حکیم علی‌الاطلاق با اغماض نکردن از کوچک‌ترین مسأله مورد نیاز بشر در امور مادّی و معنوی، تدوین کرده است و پیامبران و اوصیا(ع)، با عنایت خدای سبحان، بر اجرای آن نظارت کرده و در مواقع لزوم، آن را تفسیر و تبیین می‌کنند[۱۶۹]

برخورداری از وحی و الهام

  • ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۷۰]؛
  • ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا[۱۷۱]؛
  • ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۷۲]؛
  • ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۷۳]؛
  • ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۱۷۴]؛
  • ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۷۵].
  • انبیا و اوصیا(ع)، هماره مورد عنایت ویژه الهی بوده و هستند و در زمان نیاز، به آنان وحی یا الهام می‌شده و می‌شود. بنابراین، یکی دیگر از ویژگی‌های ولایت ولی حق، داشتن وحی و الهام الهی است که حاکی از نبودن کوچک‌ترین انحراف در هدایت انسان‌ها توسط‍ آنان به سوی سعادت دنیوی و اخروی است[۱۷۶]

دعوت همراه با ادله روشن

  • ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ[۱۷۷]؛
  • ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۷۸]؛
  • ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۱۷۹].
  • کلمات ﴿الْبَيِّنَاتُ و "بینة"[۱۸۰]، یعنی دلالت واضح؛ و چون مادّه اصلی آن از "بَین"، به معنای وسط‍ و فاصله بین دو چیز است و "بینات" نیز از آن مادّه است، پس به مفهوم ایجاد فاصله بین حق و باطل به صورت آشکار خواهد بود؛ لذا خلفای الهی دارای ادله واضح و برهان قاطع عقلی آشکار هستند، در صورتی که هر فردی با تعقل و تدبر بدون پیشداوری، آنها را مطالعه کند، حقانیت پیامبران(ع) را تصدیق کرده، و از قُدرت شناخت و تفاوت بین حق و باطل بهره‌مند خواهد شد.
  • در این برهه، بینه ماندگار پیامبر اسلام(ص) (قرآن مجید) برای طالبان ولایت حق، دلیلی روشن و راهنمایی جاودان تا روز قیامت خواهد بود[۱۸۱]

دعوت مبتنی بر برهان‌های قاطع، موعظه حسنه و جدال احسن

  • ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۱۸۲].
  • حکمت یعنی برهان و دلیلی که هیچ ابهام، شک و ایرادی نداشته و نتیجه‌اش اثبات حق باشد. موعظه حسنه، بیانی است که حاوی مطالب پند و عبرت‌آموز بوده و نَفْس شنونده را رام و قلب او را متأثر می‌کند. جدال خوب، جدلی است که سیر صعودی دارد و فکر را از احساس به گمان، از گمان به استدلال و از استدلال به عقل محض بالا می‌برد.
  • سخن جدلی، دو هدف را دنبال می‌کند: یکی اینکه جدل‌کننده با تکیه بر مشهودات و مسلّمات، الزام و اقناع خصم را بخواهد. دوم اینکه خواهان ایجاد ظنّ قَوی در عقیده‌ای است که قصد تصحیحش را دارد، به نحوی که خصم گمان کند آن عقیده از یقینات است.
  • مفسری در ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "از اینجا روشن می‌شود که حُسن موعظه از جهت حُسن اثر آن در احیای حق، مورد نظر است، و حُسن اثر هنگامی است که واعظ‍ خود به وعظهایش عمل کند، و از آن گذشته در وعظ‍ خود، چندان حُسن خُلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول افتد، قلب با مشاهده آن خُلق و خوی، رقّت یابد و پوست بدنش جمع شود و گوشش آن را گرفته و چشم در برابرش خاضع شود. و اگر از راه جدال دعوت می‌کند، باید از هر سخنی که خصم را بر ردّ دعوتش تهییج می‌کند و او را به عناد و لجبازی واداشته به غضبش می‌اندازد، بپرهیزد و مقدمات کاذب را هر چند که خصم راستش بپندارد، به‌کار نگیرد. و نیز باید از بی‌عفتی در کلام و سوء تعبیر اجتناب ورزد و به خصم خود و مقدسات او توهین نکند. و جدال، از موعظه بیش‌تر احتیاج به حُسن دارد، به همین دلیل خداوند، موعظه را به حُسن مقید ساخته، ولی جدال را مقید به احسن (بهتر) کرد"[۱۸۳].[۱۸۴]

اخراج از ظلمات به سوی نور

  • ﴿قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۱۸۵]؛
  • ﴿الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ[۱۸۶].
  • کلمه ﴿الظُّلُمَاتِ جمع "ظُلمة"، به معنای تاریکی‌ها است که دو صورت دارد: مادّی که همان تاریکی است و معنوی، مانند کفر، شرک، جهل، شر، ظلم و هر چه باطل باشد و "هر اخلاق ناپسند و اعمالی که در ظلمت عقل، قلب، روح، حرکت کمالی انسان، شعور و حیات معنوی مؤثر باشند"[۱۸۷].
  • ظلمت در امور معنوی، مراتبی دارد، چنان که در امور مادّی دارای شدت و ضعف است؛ کفر و شرک، دارای ظلمت شدید معنوی و ایمان ناقص، دارای ظلمت با شدت کم‌تری است، لذا وظیفه پیامبران و اوصیا(ع) عمومی بوده و نسبت به همه مراحل ظلمت افراد، احساس مسؤولیت کرده و آنان را به سوی نور فرا می‌خوانند.
  • کلمه ﴿النُّورِ، با لحاظ‍ جهاتی، به چند قِسم تقسیم می‌شود:
  1. مادّی؛
  2. معنوی؛
  3. نور روشنایی بخش به دیگری، مثل خورشید، چراغ و لامپ روشنایی؛
  4. نور غیر روشنایی‌بخش دیگری، مثل آب، ماه؛ و آن حالت روشنی بخشی در قِسم معنوی نیز ملحوظ‍ می‌گردد.

اِحیاگری

  1. مراد از ﴿لِمَا يُحْيِيكُمْ، جهاد است؛ زیرا سبب احیای دین و عزت اسلام است؛
  2. قرآن مجید است، چون تبعیت از آن، موجب حیات دائم در بهشت ابدی آخرت می‌شود؛
  3. علم است، علمی که سبب هدایت به حق و تبعیت از آن شود[۱۹۲].
  4. ایمان است که حیات قلب، به ایمان است و موت آن، به کفرورزی[۱۹۳].
  5. خلود در بهشت است و دلیل آن، آیه شریفه: ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[۱۹۴] است[۱۹۵].
  6. اطاعت کردن از دستورهای پیامبر اسلام(ص) است که جهاد، ایمان و عمل به فرمان‌های قرآن و هر عمل نیک را دربر می‌گیرد، که موجب احیای دین و اصلاح افراد است و آن نیز سبب حیات ابدی آنان می‌شود[۱۹۶].
  7. طبق احادیثی، ولایت امیرمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) است[۱۹۷].

دعوت همراه با انذار و بشارت

  • ﴿إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ[۲۰۰]؛
  • ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۲۰۱]؛
  • ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۲۰۲]؛
  • ﴿أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ[۲۰۳]؛
  • ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ [۲۰۴]؛
  • ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ[۲۰۵]؛
  • ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۲۰۶]؛
  • ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ[۲۰۷]؛
  • ﴿وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ[۲۰۸]؛
  • ﴿إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۲۰۹]؛
  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۱۰]؛
  • ﴿إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۲۱۱]؛
  • ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ[۲۱۲].
  • کلمه "انذار"[۲۱۳]، به معنای اعلام و اخبار از امر ترسناکی است که نسبت به آن، هشدار و سفارش به مراقبت و پرهیز از واقع شدن در آن می‌شود.
  • لغت‌نویسی می‌نویسد: "انذار، تخویف است از مخوفی که زمانش وسیع است، تا از آن احتراز شود"[۲۱۴]؛ وظیفه اصلی خلفای خدا، همان انذار است. در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام(ص) آمده: ﴿إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ[۲۱۵]. چون اگر انسان به حال خود، رها شود و از آینده خویش ترسناک نباشد، گرفتار جنون حیوانی شده، به هر کار قبیحی اقدام می‌کند، و از جهتی دارای قوّه تعقل است و از هر امر ترسناک حتّی در صورت احتمال، احتیاط‍ کرده و سعی در ترک آن می‌کند، لذا نخست باید افراد را انذار کرد، تا به سوی کارهای بد نروند و از عواقب سوء آن بترسند، و هنگامی که از اعمال بد، دوری کردند، به کارهای نیک تشویق کرد و آنان را به بهشت ابدی و رضوان الهی بشارت داد.
  • در بعضی آیات، انذار همراه با بشارت آمده: ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۱۶].
  • بشارت یعنی خبری که مسرّت‌بخش است، یکی از ویژگی‌های ولایتمداری خلفای الهی، این است که علاوه بر ترساندن از عواقب سوء مخالفت و تکذیب آنان و ایمان نیاوردن و مرتکب اعمال بد شدن و داشتن معتقدات باطل، بشارت و خبرهای مسرّت‌بخش نیز به افرادی که ایمان بیاورند و از کارهای بد دوری کنند و زیر پرچم ولایت آنان قرار گیرند، می‌دهند. بشیر بودن در کنار راهنمایی کردن است، انبیاء و اوصیا(ع) راه و نتیجه پیمودن آن را نشان داده و بشارت نیز می‌دهند که: اگر به راهی که ما نشانتان می‌دهیم، بروید، به مقصد و مقصود فطری و عقل‌پسندتان خواهید رسید. و بعد از مدتی، در پایان آن، می‌بینید که به چه مقصد عالی نزدیک شده و چه بهشت ابدی خواهید داشت که از نعمت‌های آن و بالاتر از آن، از مهر و صفای ملاقات الهی که ثمره پیمودن راه مستقیم است، برخوردار خواهید شد: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۱۷].
  • واژه بشارت در خبرهای مسرّت‌بخش و نیز نگران‌کننده در قرآن مجید استعمال شده است: ﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۱۸].
  • بعضی درباره آن می‌نویسند: "اما جایی که عذاب است و در آن کلمه بشارت در قرآن به‌کار رفته است، نوعی تحکم است، یعنی مژده و پاداشی نداری، مگر عذاب"[۲۱۹].
  • اما باتوجه به اینکه، ماده اصلی تبشیر، بَشَر است، سرّ نامگذاری انسان به بشر این است که حالات گوناگون افراد همچون: نشاط‍‌، شادی، غم و اضطراب از روی پوست صورت افراد معلوم می‌شود؛ لذا بشارت عذاب به منافقین از باب مجاز و تحکم نیست، بلکه بشارت معنای عامی حقیقی دارد که شامل اخبار مسرّت‌بخش و غم‌آور است؛ زیرا آثار شنیدن اخبار خوب و بد با بشره صورت، نمایان و ظاهر می‌شود[۲۲۰].

نهی از اطاعت شیطان

نهی از شرک

  • ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا[۲۲۳]
  • ﴿قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۲۴]
  • ﴿قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۲۵]؛
  • ﴿قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ * أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ [۲۲۶]
  • ﴿وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ[۲۲۷].
  • شرک معنای عامی دارد و عبارت از پرستش غیر پروردگار عالمیان ﴿قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [۲۲۸] است که شامل بت‌پرستی، عقیده به تثلیث﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۲۹]، پرستش خورشید و ماه و ستارگان، حیوان‌پرستی مانند گاوپرستی و هر چه که معنای غیر الهی داشته باشد، از جمله شرک خفی (ریا) نیز می‌شود[۲۳۰].

دعوت به سوی خدا و بندگی در پیشگاه او

  • ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا[۲۳۱]؛
  • ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ[۲۳۲].
  • دعوت به خدای سبحان، یعنی دعوت برای اعتقاد و ایمان داشتن به یگانگی و وحدانیت او، به توحید و ربوبیت همه‌جانبه او، به منزه بودن از هر گونه شائبه نقص و عیبی است.
  • ﴿إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ[۲۳۳]؛ هدف اساسی انبیاء و اوصیاء(ع) دعوت به توحید و بندگی پروردگار عالمیان بوده است و آیات متعددی ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۲۳۴]؛
  • ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ[۲۳۵]؛
  • ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۲۳۶]؛
  • ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۲۳۷]؛
  • ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۲۳۸]؛
  • ﴿أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ[۲۳۹]؛
  • ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۴۰]؛
  • ﴿إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا[۲۴۱]؛
  • ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ[۲۴۲] در قرآن مجید ذکر شده که هر یک از خلفای الهی، قومشان را به سوی آن دعوت می‌نمودند.
  • بندگی عبارت از "نهایت تذلل، خضوع و خشوع در برابر پروردگار عالمیان همراه با اطاعت است"[۲۴۳] و مراد از اطاعت، انجام احکام و قوانین دینی است که توسط‍ پیامبران و اوصیا(ع) تبیین شده است[۲۴۴].

دعوت برای ایمان به آخرت

  • ﴿وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۲۴۵]؛
  • ﴿أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنْتُمْ تُرَابًا وَعِظَامًا أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ[۲۴۶].
  • یکی از اهداف ارسال پیامبران(ع)، ابلاغ وجود عالم آخرت و تبیین چگونگی آن است و اینکه افراد کافر، مشرک، ظالم و فاسق به سزای اعمالشان می‌رسند و به عذاب‌های سختی گرفتار می‌شوند و صالحان و مؤمنان به بهشت می‌روند و از نعم گوناگون آن بهره‌مند می‌شوند. اگر انبیا(ع) ارسال نمی‌شدند، اکثر افراد از وجود عالم آخرت و کیفیت آن بی‌اطلاع بودند، لذا پس از ارسال آنان و اعلام وجود عالم آخرت، کافران آن را انکار کرده‌اند:
  • ﴿وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ[۲۴۷]؛
  • ﴿وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا[۲۴۸]؛
  • ﴿ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا[۲۴۹]؛
  • ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ[۲۵۰]؛
  • ﴿أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ[۲۵۱]؛
  • ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۲۵۲]؛
  • ﴿وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ[۲۵۳].[۲۵۴]

دعوت به تقوا

تبلیغ رایگان

  • ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۶۱].
  • حدود ۱۴ بار آیاتی در قرآن کریم از زبان پیامبران(ع) خطاب به قومشان، مطرح شده ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۶۲]؛
  • ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۲۶۳]؛
  • ﴿فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۲۶۴]؛
  • ﴿وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ[۲۶۵]؛
  • ﴿يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۲۶۶]؛
  • ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا[۲۶۷]؛
  • ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۲۶۸]؛
  • ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ[۲۶۹]؛
  • ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ[۲۷۰] که برای دعوت و راهنمایی قومشان، هیچ اجر مادّی، اعم از دینار و دِرهم یا مقام و ریاستی، نمی‌خواهند، حتّی برای تحمل زحمات تبلیغ، منّت نمی‌گذارند، و آن را تنها برای انجام وظیفه و تقرب به بارگاه الهی می‌دانند.
  • فقط‍ در یک مورد به پیامبر اسلام(ص) فرمان داده که به امت بگو: از شما در مقابل ابلاغ رسالت خود، جز مَحبت قلبی و عملی درباره خویشاوندانم، مزدی نمی‌طلبم! ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۲۷۱]؛ و اجر مودت، در واقع به نفع امت است، زیرا هر کس مُحبّ اهل‌بیت آن حضرت(ص) باشد، از علوم و اخلاق الهی آنان بهره‌مند می‌گردد و موجب کسب ایمان حقیقی و بهره‌مندی از آن در هر دو عالَم می‌شود، لذا فایده مزد رسالت به امت اسلام برمی‌گردد[۲۷۲].

دعوت از روی دلسوزی و خیرخواهی

  • ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ[۲۷۳]؛
  • ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۴]؛
  • ﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۲۷۵]؛
  • ﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ[۲۷۶]؛
  • ﴿وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۷۷].
  • کلمه "ناصح" از نَصَحَهُ نُصْحاً مشتق شده، یعنی او را پندداد و دوستی را بر او خالص کرد. پند و موعظه را نیز از آن جهت، نصیحت می‌گویند که باید با خلوص نیت و خیرخواهی محض باشد.
  • فلسفه رسالت، ابلاغ پیام وحی به مردم و نصیحت دلسوزانه همراه با تبیین احکام وحی است، تا دایره وجودی انسان مختار در اختیار حق و باطل تکمیل گردد، لذا تبلیغ خلفای الهی بدون اجبار و تحمیل دین است و صرفاً موعظه دلسوزانه و خیرخواهانه و برای سعادتمندی همنوعانشان در دنیا و آخرت است. بنابراین، آنان آیت رحمت الهی هستند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[۲۷۸]؛ همچنان که خاتم الاوصیا(ع) در روایات همانند جدّشان خاتم النبیین(ص)، ملقب به رحمة للعالمین هستند: «وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَی وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَی سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِيسَی وَ صَبْرُ أَيُّوبَ»[۲۷۹].
  • آیاتی در قرآن کریم مطرح شده که خدا به پیامبران خود می‌فرماید: ناراحت و محزون نباش ﴿لَا تَحْزَنُ یا انبیا(ع) اعلام ترس از عذاب الهی بر قومشان می‌کنند
  • ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ[۲۸۰]؛
  • ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ[۲۸۱]؛
  • ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۲۸۲]؛
  • ﴿وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ[۲۸۳]؛
  • ﴿أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ[۲۸۴]؛
  • ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ[۲۸۵]؛
  • ﴿وَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۲۸۶] که حاکی از نهایت دلسوزی انبیا و اوصیا(ع) به همنوعانشان است. خلفای الهی، چون خودشان بهشتی هستند، دیگران را نیز دعوت به بهشتی شدن می‌کنند و فراوان می‌کوشند که آنان را از عذاب الهی نجات دهند[۲۸۷].
  • یکی از علائم دلسوزی آنان، حرص بر ایمان آوردن دیگران است:
  • ﴿وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ[۲۸۸]؛
  • ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۲۸۹]؛
  • ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ[۲۹۰]؛
  • ﴿مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[۲۹۱]؛
  • کلمه "حرص"، به معنای علاقه شدید است. حرص در امور مادّی و معنوی کاربرد دارد، اما در امور مادّی مذموم، و در امور معنوی ممدوح است که در کسب امر معنوی برای خود یا دیگران است. و در این عنوان، قِسم دوم مورد نظر است که خلفای خداوند سبحان، علاقه شدیدی به ایمان آوردن افراد داشته و خواهان سِیر تکامل معنوی و سعادتمند شدن آنان هستند.
  • در حدیثی حاکی از نهایت خیرخواهی، چنین بیان شده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ الله(ع) قَالَ: لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّی يَتَفَقَّهُوا»[۲۹۲].[۲۹۳]

روشنگری در امور اختلافی

  • ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۲۹۴]؛
  • ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۲۹۵].
  • انبیا و اوصیا(ع) علاوه بر هدایت افراد و جامعه به سوی صراط‍ مستقیم، در موارد اختلافی بین آنان در حق بودن هر کدام، به عنوان نماینده خدای سبحان داوری کرده و حقانیت بین موارد اختلاف را بیان می‌کنند؛ تا نابهنجارهای جامعه با رفع اختلاف، برطرف شود، و طبق آیه شریفه: ﴿وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ، آن حلّ اختلاف در برخی موارد بوده، که نقش اساسی در زندگی افراد دارند و با برطرف شدن آنها، آرامش بر جامعه حاکم می‌شود، نَه همه موارد آن، لذا آیه شریفه با کلمه ﴿بَعْضَ به آن مطلب اشاره می‌کند[۲۹۶].

یادآوری نعمت‌های الهی

  • ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۲۹۷]
  • ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ[۲۹۸]؛
  • ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ[۲۹۹]؛
  • ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۳۰۰]؛
  • ﴿وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ * وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ[۳۰۱]؛
  • ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۳۰۲].
  • یادآوری نعمت‌های خدای مهربان به افراد، سبب توجه، میل و علاقه قلبی آنان به پروردگارشان می‌شود، لذا خلفای خدای ارحم‌الرّاحمین با یادآوری نعمت‌ها، سعی در تشویق و ترغیب افراد به سوی خدای متعال داشتند و یکی از روش‌های جلب قلوب و ایجاد محبت، همان ذکر نعمت‌های متعدد خداوند به افراد است و پیامبران(ع) از این روش استفاده می‌کردند.
  • در حدیثی، در تأثیر یادآوری نعم الهی، چنین نقل شده است: «تَفْسِيرُ الْإِمَامِ(ع): قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) أَوْحَی الله تَعَالَی إِلَی مُوسَی(ع) حَبِّبْنِي إِلَی خَلْقِي وَ حَبِّبْ خَلْقِي إِلَيَّ قَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ أَفْعَلُ قَالَ ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي لِيُحِبُّونِي فَلَأَنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي أَوْ ضَالًا عَنْ فِنَائِي أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ [مِائَةِ] سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا قَالَ مُوسَی(ع)وَ مَنْ هَذَا الْعَبْدُ الْآبِقُ مِنْكَ قَالَ الْعَاصِي الْمُتَمَرِّدُ قَالَ فَمَنِ الضَّالُّ عَنْ فِنَائِكَ قَالَ الْجَاهِلُ بِإِمَامِ زَمَانِهِ تُعَرِّفُهُ وَ الْغَائِبُ عَنْهُ بَعْدَ مَا عَرَفَهُ الْجَاهِلُ بِشَرِيعَةِ دِينِهِ تُعَرِّفُهُ شَرِيعَتَهُ وَ مَا يَعْبُدُ بِهِ رَبَّهُ وَ يَتَوَصَّلُ بِهِ إِلَی مَرْضَاتِهِ»[۳۰۳].[۳۰۴]

دعوت به شکرگزاری

دعوت به تفکر و تعقل

منابع

  1. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان
  2. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و پروردگار تو بی‌نیاز دارای بخشایش است؛ اگر بخواهد شما را باز می‌برد و آنچه را بخواهد پس از شما جانشین می‌گرداند به همان‌گونه که شما را از نسل گروه دیگری پدید آورد» سوره انعام، آیه ۱۳۳.
  2. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  3. «آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید» سوره اعراف، آیه ۶۹.
  4. «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم»... سوره یونس، آیه ۷۳.
  5. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۷، ص۷۵.
  6. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴.
  7. حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۲.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم»... سوره بقره، آیه ۳۰.
  9. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
  10. عبدالله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص۲۹۱.
  11. محمد بن ابراهیم صدرالمتالهین شیرازی، تفسیر القرآن الحکیم، ج۳، ص۵۱.
  12. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۱۰.
  13. حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۷.
  14. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۲۵-۲۸.
  15. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  16. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  17. التبیان، ج۱، ص۱۳۱؛ التفسیرالکبیر، ج۱، ص۳۸۸ و ج۹، ص۳۸۶؛ تفسیرالطبری، ج۱، ص۲۳۸ و ج۱۰، ص۵۷۵؛ روح البیان، ج۱، ص۹۳؛ روض‌الجنان، ج۱، ص۱۹۸.
  18. کشاف، ج۱، ص۱۲۴؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۷۶.
  19. المیزان، ج۱، ص۱۶۰؛ برای عمومیت خلافت، استشهاد به آیاتی (سوره اعراف، آیه ۶۸؛ سوره یونس، آیه ۱۴؛ سوره نمل، آیه ۶۲) می‌نماید که قابل مناقشه بوده، زیرا از سیاق آن آیات برمی‌آید، مقصود در آنها، خلافت و جانشینی امت‌ها از امت‌های پیشین است، نه خلافت نوع انسان از خداوند متعال.
  20. الکاشف، ج۱، ص۸۰؛ المنار، ج۱، ص۲۵۹، در منبع اخیر آمده: المراد بالخليفة آدم و مجموع ذريته.
  21. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۹-۵۰.
  22. مفاتیح الجنان، زیارت اول از زیارات مطلق امام حسین(ع).
  23. «و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.
  24. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  25. «آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
  26. «بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره حج، آیه ۱۷.
  27. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۱-۵۳.
  28. «گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  29. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  30. البلدالامین، ص۲۸۵ و ۲۹۴؛ مصباح الکفعمی، فصل ۴۱، ص۴۸۷؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۱۶، باب ۷.
  31. الکافی، ج۱، ص۱۹۳، باب ان الائمة(ع) خلفاء الله عزوجل فی ارضه...؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  32. برهان، ج۱، ص۷۳، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۸۴، باب ۶، ح۳۸.
  33. نورالثقلین، ج۱، ص۵۲، ح۸۰.
  34. برهان، ج۱، ص۷۵، ح۱۳.
  35. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۳-۵۴.
  36. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  37. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۴-۵۵.
  38. یکی از علمای اهل سنّت بر خلاف روش دیگر عالمان آن فرقه، در کتاب تفسیرش در ذیل آیه سوره بقره می‌نویسد: "خلیفه یعنی جانشین خدای متعال در زمینش و هر نبی جانشین خدای متعال است، برای آباد کردن زمین، سیاست مردم، تکمیل نفوس آنان و به اجرا درآوردن امر خدای متعال در بین مردم، البته نَه به علت نیاز به آن جانشین، بلکه برای ناتوانی و قصور مردم از دریافت فیض مستقیم پروردگار سبحان، پس ناچار به واسطه قرار دادن بین خود و مردم است تا فیضش را با واسطه به مردم برساند". سپس جمله‌هایی می‌نویسد که عام‌پسند است که خلیفه به معنای جانشین از افراد ساکن قبل از آدم(ع) و ذریه‌اش است و در ادامه آورده: "در نزد اهل الله (آنان که عارف حقیقی هستند)، خلیفه خود حضرت آدم(ع) است که دارای قدرت الهی است، چنان‌که از باب کنایه، هر دو دست خدای متعال راست است، دو دست آدم(ع) نیز راست و دارای توان و قدرت الهی است و کسی جز او که دارای سعه حق باشد، در موجودات دیگر نیست و به وسیله اوست که اضداد جمع شده و نشأه وجود (خَلق)، کامل شده و حق ظاهر شده و همیشه آن خلافت (الهی) در انسان کامل تا قیامت (متجلی) است، بلکه هر موقع آن انسان کامل، از این عالَم (دنیا) رفت، عالَم هم می‌رود و برچیده می‌شود، برای اینکه او (دارای) روحی است که به سبب آن، قوام و قیام عالَم است و انسان کامل ستون معنوی آسمان‌ها و دارِ دنیا است، مانند: این است که عالَم، جسد و روح آن، انسان کامل باشد، و چون او قابلیت ذاتی دارد، مستحقّ خلافت الهی و تدبیر عالم شده است، و خدای سبحان هر چه بخواهد، می‌تواند انجام دهد و فاعل حقیقی و اصلی نیست مگر خدای متعال. سپس می‌نویسد: اینجا جای بحث و تحقیق طولانی نیست و منکران خلافت به آن معنا نیز زیاد هستند و کمک حقیقی نیست مگر خدای عزّوجلّ". و در ذیل آیه ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶. درباره خلافت داوود(ع) دو قول نقل می‌کند، یکی جانشینی از انبیای قبل از او و قولی نیز به معنای جانشینی از خدای متعال، که قول دوم را انتخاب، و می‌نویسد: "پس داوود(ع) جانشین خدای متعال است، به همان معنای جانشینی که قبلاً نام بردم" و اشاره می‌کند به کلمه خلیفه در آیه ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم ؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  39. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  40. «و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
  41. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۵-۵۶.
  42. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  43. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
  44. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  45. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  46. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  47. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  48. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  49. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.
  50. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  51. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶
  52. «و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.
  53. تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
  54. مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
  55. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  56. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  57. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
  58. «و اوست که شب و روز را پی سپر یکدیگر قرار داد برای آن کس که بخواهد در یاد گیرد یا بخواهد سپاس گزارد» سوره فرقان، آیه ۶۲.
  59. «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم و آنهایی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم پس بنگر که سرانجام بیم‌داده‌شدگان چگونه بود» سوره یونس، آیه ۷۳.
  60. «آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید» سوره اعراف، آیه ۶۹.
  61. گفتنی است، مرحوم علامه طباطبایی مقصود از خلافت در این آیه را همان خلافت و جانشینی از خداوند دانسته است. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  62. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
  63. «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوت‌ها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبه‌رو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.
  64. «بنابراین امروز تو را با کالبد بی‌جانت بر ساحل می‌افکنیم تا برای آیندگانت نشانه‌ای باشی و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
  65. «و اگر می‌خواستیم به جای شما در زمین فرشتگانی می‌گماشتیم که جانشین گردند» سوره زخرف، آیه ۶۰.
  66. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  67. ر.ک: محمد بن جریر طبرسی، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۱؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۱، ص۳۷ و ۵۰؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی تفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷.
  68. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۸۸-۳۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محمد بن یوسف اندلسی، بحر المحیط فی التفسیر؛ حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب الفرقان، ج۱، ص۲۱۵ و ۲۱۶؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷-۱۳۲.
  69. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محمدجواد بلاغی، آلاءالرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۲-۸۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج.
  70. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۱؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶.
  71. ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶ و ۳۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ محمدبن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۱، ۱۴۰-۱۴۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۶؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۵؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۷؛ ناصر مکارشیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۹؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناء الله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.
  72. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  73. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶.
  74. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.
  75. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۵۶؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۳۷؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۸، ص۴۹.
  76. سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۲، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۹۴؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۷ و ج۱۹، ص۲۵۳.
  77. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طوسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۶۹؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۸۲۱.
  78. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.
  79. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۳.
  80. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  81. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۳۸؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۰۷؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۸، ص۱۱۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۱۵۸؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۵۰۰؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
  82. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان.
  83. ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۴، ص۱۹۲؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القران العظیم و السبع المثانی؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۹۶.
  84. «یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.
  85. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۱۰؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۷۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۸؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۵، ص۶۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۱۷۸۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۵۶۵؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۸۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۲۱۸؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۰، ص۳۴۷.
  86. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶ و ج۱۵، ص۳۸۳؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳-۹۴.
  87. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.
  88. ر.ک: محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۶؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۹۳ و ۹۴؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۷۹-۸۱؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر المبین، ص۸؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۲؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۲.
  89. ر.ک: ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۵.
  90. «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  91. «فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
  92. «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند» سوره ص، آیه ۷۳ و سوره حجر، آیه ۳۰؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴؛ ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ «و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهره‌نگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود» سوره اعراف، آیه ۱۱؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا «و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریده‌ای؟» سوره اسراء، آیه ۶۱؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید» سوره کهف، آیه ۵۰؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید (همگان) فروتنی کردند جز ابلیس که سر باز زد» سوره طه، آیه ۱۱۶.
  93. «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  94. «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  95. ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ «خداوند همان است که چارپایان را برای شما پدید آورد تا از برخی از آنها سواری بگیرید و از (گوشت) برخی از آنها می‌خورید» سوره غافر، آیه ۷۹.
  96. ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ «از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی‌یی برآورد» سوره بقره، آیه ۲۲.
  97. ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «و او همان است که ستارگان را برای شما آفرید تا در تاریکی‌های خشکی و دریا بدان‌ها راه جویید؛ به راستی این آیات را برای گروهی که دانشورند روشن (بیان) داشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۹۷.
  98. «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
  99. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  100. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۸۶؛ عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن، ص۳۹۱.
  101. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۸۷-۳۸۸.
  102. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۱۹۴؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۳۹۶؛ سیدمحمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۲۹؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۱۳؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۸۸.
  103. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  104. عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن، ص۳۹۲.
  105. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  106. عبدالله جوادی آملی، توحید در قرآن.
  107. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  108. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸. گفتنی است، ملاصدرا خود، تبیین فلسفی زیبایی از این مسئله عرضه کرده است. وی موجودات را به موجود بالفعل از تمام وجوه و موجود بالفعل از بعضی وجوه و بالقوه نسبت به برخی وجوه، تقسیم می‌کند. قسم اول را مشتمل بر ذات باری تعالی و برخی ملائکه مقرب می‌داند و قسم دوم را نیز بر دو نوع تقسیم می‌کند؛ قسمی که برای آن انتقال از صورتی به صورت دیگر ممکن نیست که همان اجرام آسمانی هستند؛ قسم دوم، که برای آن انتقال از صورتی به صورت دیگر ممکن است. قسم دوم نیز یا به گونه‌ای است که انتقال یاد شده برای آن به آسانی صورت می‌گیرد که این قسم مشتمل بر انسان، حیوان و نبات است. قسم اخیر نیز یا به گونه‌ای است که انتقال آن، انتقالی محدود، نه بی نهایت، است یا آنکه انتقال یاد شده، همیشگی و نامحدود است. قسم اول، انسان و قسم دو، حیوان است. انسان نیز یا استعدادهای بالقوه خود را در نهایت به فعلیت می‌رساند یا آنکه به دلیل موانع، به این مرحله نمی‌رسد. نوع نخست، همان خلیفه خدا در عالم است و قسم دوم یا از اهل سلامت یا از اهل شقاوت هستند. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۱۰.
  109. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  110. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲؛ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۳۶۷.
  111. عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ص۲۲۲-۲۲۳.
  112. گفتنی است، برخی متکلمان امامیه برای اثبات تداوم سنت جعل خلیفه و منحصر نبودن آن در سلسله نبوت، به آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ [«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند چنان‌که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید» سوره نور، آیه ۵۵] استناد کرده‌اند. بر اساس این آیه، از میان این امت نیز کسانی برای خلافت انتخاب می‌شوند و اگر بنا بود، خلفای این امت نیز همگی از پیامبران باشند، ختم نبوت واقع نمی‌شد. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۵.
  113. یادکرد این نکته ضروری است که برخی متکلمان با اشاره به واژه «خلیفة» در آیه یاد شده، بر نظریه لزوم وحدت خلیفه در هر عصر تأکید کرده‌اند. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۹-۱۰.
  114. یادکرد دو نکته در این‌باره ضروری به نظر می‌رسد: اوّلاً، شیعیان با توجه به تأکید بر قبح تقدیم مفضول بر افضل، برتر بودن پیامبران را نسبت به مردم عصر خود، از امور مسلّم می‌دانند و بر همین اساس، به افضلیت مقام نیز قائل شده‌اند. در متون کلامی و تفسیری اهل سنت، به این مطلب چندان پررنگ تصریح نشده است، اما با توجه به آنکه آنها نیز همچون شیعیان بر این باورند که پیامبران از ملائکه برترند، می‌توان گفت که از نظر ایشان نیز پیامبران به طریق اولی از مردم عصر خود برترند. (ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الامامیة، ص۸۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۴۹-۵۰؛ محمد بن عمر فخر رازی، المحصل، ص۵۳۱؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۸۸؛ حسن بن یوسف حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۴). افزون بر آن، این که شأن هدایتی به پیامبران می‌دهند یا آنها از موجب رفع نزاع میام مردم می‌دانند نیز می‌تواند قرینه‌ای بر مسلّم داشتن برتری پیامبران بر سایر مردم زمان خود باشد. (قاضی عبدالجبار معتزلی، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۸؛ محمد بن محمد ابومنصور ماتریدی، التوحید، ص۱۳۵-۱۳۶). با وجود این، برخی از اندیشمندان ماتریدی، به گونه‌ای در این‌باره سخن رانده‌اند که نظریه برتری پیامبر بر دیگر انسان‌های عصر خود را می‌توان به آنها نسبت داد. ر.ک: احمد البیاضی، اشارات المرام، ص۳۲۹؛ در این بیان فخر رازی در عبارتی تصریح به افضلیت پیامبران می‌کند. وی می‌نویسد: النبوّة منصب إلهي لا يتحمّله إلّا الأمثل؛ محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۲۶۴. ثانیاً، برتر بودن پیامبران از سایر انسان‌های عصر خود، مطلبی است که افزون بر آنکه پشتوانه عقلی و نقلی دارد، فلاسفه معروف جهان اسلام نیز آن را پذیرفته‌اند؛ چنان‌که فارابی (۲۵۹-۳۳۹ق) انسان کامل را برترین انسان عصر خود دانسته و آن را بر پیامبر منطبق کرده است. (ابونصر محمد بن محمد فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ص۱۲۱. برای توضیحات بیشتر در این باره، ر.ک: عبدالله نصری، سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، ص۱۶۹؛ مجید محمدی، «فارابی و فلسفه نبوت»، کیهان اندیشه، شماره ۴۰، ص۱۵۸-۱۶۷). سهروردی نیز کامل‌ترین انسان‌ها را کسی می‌داند که ویژگی‌هایی فراتر از نفوس دیگر حاصل کند، سخن خدای را بشنود و فرشتگان را به چشم ببیند؛ به عقیده چنین شخصی همان نبی است. شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۹۵ و ج۳، ص۷۵ و نیز، ر.ک: ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۱۱۵-۱۱۶؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ص۴۹۱.
  115. محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰ و ۵۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۱، ص۹۲.
  116. گفتنی است برخی مفسران اهل سنت بر این باورند که در هر عصر، تنها یک خلیفه می‌تواند وجود داشته باشد. ر.ک: اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴.
  117. احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  118. محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱.
  119. سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۲۲؛ عبدالله عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط الکریم، ج۱، ص۹۲.
  120. واعلم إنّ سرّ خلافة الإنسان للّه من غوامض العلوم التي لم يمكن الإطّلاع عليها إلا بتوقيف اللّه عباده عليها بالوحي أو ما ينتمي إليه. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۹. ملاصدرا، خود را تبیین سرّ خلافت انسان برای خداوند چنین می‌گوید: هنگامی که صفات خداوند اقتضای بسط مملکت الوهی او را کرد، تحقق چنین امری به آفرینش مخلوقات، تسخیر اشیا و تدبیر ممالک بود و از آنجا که مباشرت ذات قدیم وی به چنین امور حادثی، جداً بعید بود، به جعل خلیفه‌ای برای خود دست زد. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۲؛ و نیز ر.ک: احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ محمد عزت دروزة، التفسیر الحدیث، ج۶، ص۱۵۷.
  121. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۸۶.
  122. عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۶۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۹۳-۹۴؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۱، ص۵۰-۵۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۰۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱، ص۱۲۷. گفتنی است که این آموزه را بزرگان عرفان نیز پذیرفته‌اند. ر.ک: رضا نوروزی، خلافت الهی از دیدگاه شریعت و عرفان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، ص۵۵-۵۷.
  123. «من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  124. «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
  125. «و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ * او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد * آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافته‌ای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بی‌گمانی آورده‌ام * من زنی یافته‌ام که بر آنان پادشاهی می‌کند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد * او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند * (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمان‌ها و زمین را آشکار می‌گرداند و آنچه پنهان می‌کنید یا آشکار می‌دارید، می‌داند * خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) * (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفته‌ای یا از دروغگویان بوده‌ای؟ * این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشه‌ای کمین کن و) بنگر چه پاسخی می‌دهند» سوره نمل، آیه ۲۰-۲۸.
  126. «تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند * (سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۸-۱۹.
  127. ﴿فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ «پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا می‌خواست به نرمی روان می‌شد» سوره ص، آیه ۳۶.
  128. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۲۳-۱۴۶.
  129. التحقیق، ج۳، ص۲۸۹، کلمه دین.
  130. مفردات راغب، ص۳۲۳، کلمه دین.
  131. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۳.
  132. «اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲.
  133. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  134. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  135. قاموس قرآن، ج۲، ص۳۸۰، کلمه دین.
  136. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  137. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳ و سوره صف، آیه ۹.
  138. در بیش‌تر ترجمه‌ها، کلمه ﴿لِيُظْهِرَهُ، به معنای غالب و پیروز میدان، ترجمه شده است؛ در حالی که ظهور و آشکار شدن حقانیت دین، با ظاهر آیه مناسب‌تر است و مرجع ضمیر به دین با وصف حق برمی‌گردد. بنابر این، دو معنا در باره آن محتمل است که معنای ظهور و بروز حقانیت با آیه مناسبت دارد و گفته برخی از اهل لغت مؤید آن است: يصحّ أن يكون من البروز، و أن يكون من المعاونة و الغلبة، أي: ليغلّبه على الدّين كلّه (المفردات، ص۵۴۱، کلمه ظهر). پس: بنابر این احتمال، معنای آیه چنین می‌شود: حقانیت دین اسلام بر همه ادیان دیگر و بر همگان در همه جای جهان، ظاهر و بارز می‌شود و آن حقانیت در زمان ظهور امام زمان(ع) ان‌شاءالله کامل خواهد شد.
  139. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۳۷-۱۳۸.
  140. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  141. «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲
  142. «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  143. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  144. «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  145. «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
  146. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  147. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  148. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  149. «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيئَةِ اللَّهِ، فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شِئْنَا»؛ کشف الغمة، ج۲، ص۴۹۹، در ذیل عنوان فی معجزات صاحب الزمان(ع)؛ دلائل‌الإمامة، ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۳۶، ح۱۶ و ج۵۲، ص۵۱، ح۳۵.
  150. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۳۸-۱۳۹.
  151. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  152. «بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.
  153. التحقیق، ج۱۱، ص۲۴۷، کلمه هدی.
  154. مفردات راغب، باب هاء، ص۵۳۶.
  155. «و آنکه اندازه کرد و راه نمود» سوره اعلی، آیه ۳.
  156. «بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین» سوره انعام، آیه ۱۶۱.
  157. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  158. «و چنین است که او نشان آگاهی (به روز) رستخیز است از این روی هیچ‌گاه در آن (روز) تردید نورزید و از من پیروی کنید! این راهی است راست» سوره زخرف، آیه ۶۱
  159. «بی‌گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید! این راهی است راست» سوره زخرف، آیه ۶۴.
  160. «خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  161. «بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  162. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۳۹-۱۴۱.
  163. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  164. «و (یاد کنید) آنگاه را که به موسی کتاب و فرقان دادیم، باشد که به راه آیید» سوره بقره، آیه ۵۳
  165. «و این (قرآن) کتابی است خجسته که آن را فرو فرستاده‌ایم پس، از آن پیروی کنید و پرهیزگاری ورزید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره انعام، آیه ۱۵۵
  166. «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰
  167. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴
  168. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  169. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۱.
  170. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  171. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  172. «و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.
  173. «و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷
  174. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  175. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  176. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۱.
  177. «و بی‌گمان ما مردم دوره‌های پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر می‌دهیم» سوره یونس، آیه ۱۳.
  178. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  179. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
  180. الْبَيِّنَةُ: الدلالة الواضحة عقلية كانت أو محسوسة؛ المفردات، ص۱۵۷، کلمه بین.
  181. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۲.
  182. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  183. المیزان، ج۱۲، ص۳۷۳.
  184. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۲-۱۴۳.
  185. «خداوند برای شما یادکردی فرستاده است پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد» سوره طلاق، آیه ۱۰-۱۱
  186. «الف، لام، را، (این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری و به راستی موسی را با نشانه‌های خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر و روزهای خداوند را به آنان گوشزد کن، بی‌گمان در آن نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره ابراهیم، آیه ۱ و ۵.
  187. من وحی القرآن، ج۵، ص۵۹.
  188. المیزان، ج۲، ص۳۴۹.
  189. من وحی القرآن، ج۵، ص۵۹.
  190. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۳-۱۴۴.
  191. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  192. التبیان، ج۵، ص۱۰۱.
  193. کشف الاسرار، ج۴، ص۲۹؛ به نقل از: سُدَی‌.
  194. «و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  195. مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۰؛ صاحب تفسیر مذکور، پنج نظریه را در قالب چهار قول، از افراد مختلفی مانند سدی، قتادة و ابی مسلم، بدون اظهار نظری، مطرح کرده است؛ و قول به خلود در بهشت، نظریه صاحب تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۶۲، است.
  196. المنیر، ج۹، ص۲۸۷-۲۸۸.
  197. البرهان، ج۱، ص۱۶۲.
  198. المیزان، ج۹، ص۴۶.
  199. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۵-۱۴۶.
  200. «تو، جز بیم‌دهنده‌ای نیستی ما تو را به حق، نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۳-۲۴.
  201. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیآمدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  202. «آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه ۶۳.
  203. «که جز خداوند را نپرستید بی‌گمان من از سوی او شما را بیم‌دهنده و نویدبخشم» سوره هود، آیه ۲.
  204. «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.
  205. «و به یقین نوح را نزد قومش فرستادیم (و به ایشان گفت:) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم» سوره هود، آیه ۲۵.
  206. «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  207. «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم و به یقین رستخیز آمدنی است پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۵.
  208. «و ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیم‌دهندگانی داشت» سوره شعراء، آیه ۲۰۸.
  209. «من جز بیم دهنده‌ای روشنگر، نیستم» سوره شعراء، آیه ۱۱۵.
  210. «بگو: جز این نیست که من بیم‌دهنده‌ای هستم و خدایی جز خداوند یگانه دادفرما نیست» سوره ص، آیه ۶۵
  211. «به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ص، آیه ۷۰
  212. «و آنان را که کفر ورزیدند دسته‌دسته به سوی دوزخ گسیل می‌کنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما می‌خواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار می‌دادند؟» سوره زمر، آیه ۷۱.
  213. لغت‌شناس محققی درباره معنای انذار و فرق آن با نذر می‌نویسد: أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو تخويف بالقول، و ليس كلّ تخويف إنذارا. و يقابله التبشير. و أمّا النذر بمعنى التعهّد و الالتزام على عمل: فهو مأخوذ من العبريّة و السريانيّة، و هو في اللغتين بالزاء أو الدال، لفقدان الذال فيهما. مضافا الى أنّ ذلك التعهّد و الالتزام القولىّ كالتخويف و الإنذار، فانّ في الالتزام القاطع تضييقا و تحذيرا و محدوديّة شديدة. و بهذا اللحاظ يستعمل مفهوم التعهّد و الالتزام في المجرّد من المادّة، بمناسبة كونه كاللازم. و مفهوم التخويف من أفعل متعديّا، حيث يلاحظ فيه جهة الصدور أو الوقوع؛ التحقیق، ج۱۲، ص۷۷، کلمه نذر.
  214. قاموس قرآن، ج۷، ص۴۲، کلمه نذر.
  215. «تو، جز بیم‌دهنده‌ای نیستی» سوره فاطر، آیه ۲۳.
  216. «و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره انعام، آیه ۴۸.
  217. «و به کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید ده که بوستان‌هایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است. هرگاه میوه‌ای از آن بوستان‌ها روزی آنان گردد، می‌گویند این همان است که از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده می‌شود و آنها در آن همسرانی پاکیزه دارند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵.
  218. «به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت!» سوره نساء، آیه ۱۳۸.
  219. قاموس قرآن، ج۱، ص۱۹۴، کلمه بشر و مفردات راغب، ص۱۲۶، کلمه بشر.
  220. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۶-۱۴۸.
  221. «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴.
  222. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۸-۱۴۹.
  223. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  224. «بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  225. «بگو آیا به جای خداوند، چیزی را می‌پرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.
  226. «گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ * ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۶-۶۷.
  227. «و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.
  228. «بگو آیا به جای خداوند، چیزی را می‌پرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.
  229. «به راستی آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ بگو: اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه آنان را که روی زمینند هلاک گرداند کسی در برابر او چه اختیاری دارد؟ و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر چه را بخواهد می‌آفریند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۷.
  230. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۹.
  231. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم * و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.
  232. «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶.
  233. «(یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید!» سوره فصلت، آیه ۱۴.
  234. «بی‌گمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱
  235. «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بی‌گمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲
  236. «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷
  237. «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹
  238. «گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما تنها خداوند را بپرستیم و آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم؟ اگر راست می‌گویی آنچه را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۰
  239. «که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم» سوره هود، آیه ۲۶
  240. «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ * شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۳۹-۴۰
  241. «خدای شما تنها آن خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست که به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد» سوره طه، آیه ۹۸
  242. «و به راستی نوح را به سوی قوم وی فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که شما را خدایی جز او نیست، آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۲۳.
  243. التحقیق، ج۸، ص۱۲، کلمه عبد.
  244. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۴۹-۱۵۰.
  245. «و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.
  246. «آیا به شما وعده می‌دهد که شما هنگامی که بمیرید و خاک و استخوان شوید (باز، زنده از گور) بیرون آورده خواهید شد؟» سوره مؤمنون، آیه ۳۵.
  247. «و گفتند: هیچ (زندگی دیگر) جز همین زندگی نزدیک‌تر ما (در این جهان)، نیست و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره انعام، آیه ۲۹.
  248. «و گفتند: آیا هنگامی که استخوان‌هایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته می‌شویم؟» سوره اسراء، آیه ۴۹
  249. «این کیفر آنان است برای انکاری که به آیات ما ورزیدند و گفتند: آیا هنگامی که مشتی استخوان شویم و خاکستری (باز) در آفرینشی تازه برانگیخته می‌شویم؟» سوره اسراء، آیه ۹۸
  250. «آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست که (برخی) می‌میریم و (برخی دیگر) زنده می‌شویم و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره مؤمنون، آیه ۳۷
  251. «گفتند: آیا چون ما بمیریم و خاک و استخوان شویم برانگیخته خواهیم شد؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۲
  252. «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴
  253. «و می‌گفتند: آیا هنگامی که بمیریم و خاکی شویم و استخوان‌هایی، باز برانگیخته می‌شویم؟» سوره واقعه، آیه ۴۷.
  254. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۰-۱۵۱.
  255. «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ من برای شما پیامبری امینم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید» سوره شعراء، آیه ۱۰۶-۱۰۸.
  256. « از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه ۱۱۰.
  257. «آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۶.
  258. «و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید» سوره شعراء، آیه ۱۸۴.
  259. «و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳.
  260. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۰-۱۵۱.
  261. «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
  262. «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۶۴ و ۱۸۰.
  263. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰
  264. «و اگر رو بگردانید (می‌دانید که) من از شما پاداشی نخواسته‌ام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافته‌ام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم» سوره یونس، آیه ۷۲
  265. «و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر (عهده) خداوند نیست و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (از خود) نمی‌رانم، بی‌گمان آنان به لقای پروردگار خویش خواهند رسید اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید» سوره هود، آیه ۲۹
  266. «ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره هود، آیه ۵۱
  267. «بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد» سوره فرقان، آیه ۵۷
  268. «بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد! پاداش من جز با خداوند نیست و او به هر چیزی گواه است» سوره سبأ، آیه ۴۷
  269. «از کسانی که پاداشی از شما نمی‌خواهند و خود رهیافته‌اند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۱
  270. «بگو: من از شما پاداشی بر این (رسالت) نمی‌خواهم و چیزی بر خود نمی‌بندم» سوره ص، آیه ۸۶.
  271. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  272. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۱-۱۵۲.
  273. «پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸
  274. «پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۶۲
  275. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹
  276. «آنگاه (شعیب) از آنان رو گرداند و گفت: ای قوم من! به راستی پیام‌های پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام؛ اکنون چگونه برای قومی کافر اندوهگین شوم؟» سوره اعراف، آیه ۹۳
  277. «و چون خداوند بر آن باشد که شما را گمراه بگذارد اگر من هم بخواهم برایتان خیرخواهی کنم خیرخواهی من به شما سودی نخواهد رساند؛ او پروردگار شماست و شما به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره هود، آیه ۳۴.
  278. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  279. الکافی، ج۱، ص۵۲۷، ح۳، بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ‌.
  280. «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند» سوره مائده، آیه ۴۱.
  281. «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  282. «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹
  283. «و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهره‌ای نیکو بهره‌مند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم» سوره هود، آیه ۳
  284. «که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم» سوره هود، آیه ۲۶
  285. «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷
  286. «و هر کس کفر ورزد، کفر وی تو را اندوهگین نگرداند (که) بازگشتشان به سوی ماست آنگاه آنان را از آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازیم؛ بی‌گمان خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره لقمان، آیه ۲۳.
  287. وقتی یکی از افراد مؤمن آل فرعون مصر به قومش می‌گوید: من شما را به نجات از آتش جهنم و وارد شدن به بهشت دعوت می‌کنم و شما مرا به آتش جهنم دعوت می‌کنید: ﴿وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ («و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا می‌خوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا می‌خوانید؟» سوره غافر، آیه ۴۱.)، به طریق اولویت، پیامبران و اوصیاء(ع) نیز دعوت به نجات از عذاب آخرت داشته و دارند.
  288. «و بیشتر مردم مؤمن نیستند گرچه تو آزمند باشی» سوره یوسف، آیه ۱۰۳
  289. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸
  290. «و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی» سوره حجر، آیه ۹۷
  291. «ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۲.
  292. الکافی، ج۱، ص۳۱، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۱، ص۲۱۳، باب ۶، ح۱۲؛ المحاسن، ج۱، ص۲۲۹، باب ۱۵، ح۱۶۵؛ در دو مرجع یاد شده بعد از کلمه "یتفقهوا" جمله "فی الحلال و الحرام"، آمده است؛ منیه‌المرید، ص۳۷۵، الفصل الأول.
  293. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۲-۱۵۳.
  294. «و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳
  295. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  296. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۴.
  297. «و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید» سوره اعراف، آیه ۶۹؛
  298. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد» سوره اعراف، آیه ۷۴
  299. «و یاد کن که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خداوند را بر خویش فرا یاد آورید که در میان شما پیامبرانی برگمارد و شما را پادشاه کرد و چیزهایی به شما داد که به هیچ کس از جهانیان نداده است» سوره مائده، آیه ۲۰
  300. «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان رهایی داد که عذابی سخت را به شما می‌چشاندند و پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌نهادند و در آن آزمونی سترگ از سوی پروردگارتان بود» سوره ابراهیم، آیه ۶
  301. «و از کسی که شما را با آنچه می‌دانید یاوری کرد پروا کنید * شما را با چارپایان و فرزندان یاوری کرد * و با بوستان‌ها و چشمه‌ساران» سوره شعراء، آیه ۱۳۲-۱۳۴
  302. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
  303. مستدرک‌الوسائل، ج۱۲، ص۲۴۰، باب ۱۸، ح۱۳۹۹۴، ح۶ و بحارالانوار، ج۲، ص۴، باب ۸، ح۶.
  304. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۴-۱۵۵.
  305. «روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.
  306. «عَنْ أَبِي عَبْدِ الله(ع) قَالَ: شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ الکافی، ج۲، ص۹۴، ح۱۰، باب الشکر و بحارالأنوار، ج۶۸، ص۴۰، باب ۶۱.
  307. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۵-۱۵۶.
  308. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶
  309. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰
  310. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  311. مفردات راغب، ص۶۴۳، کلمه فکر.
  312. عوالی‌اللآلی، ج۴، ص۱۰۲، ح۱۴۹ و بحارالأنوار، ج۲، ص۳۲، باب ۹ ح۲۲.
  313. «ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره هود، آیه ۵۱.
  314. ظاهر آیات را وقتی با قراین ترکیب جمله‌های آیه ملاحظه می‌کنیم، شاید بین کاربرد کلمات عقل و فکر فرقی نباشد و هر دو به معنای جَوَلان نیروی درونی در برخورد با مسائل پیش‌آمده مادّی و معنوی برای رفع ابهام باشد، لذا در ترجمه آیات به فارسی، بعضی هر دو را به اندیشه، معنا کرده‌اند.
  315. مفردات راغب، ص۵۷۷، کلمه عقل.
  316. التحقیق، ج۸، ص۱۹۶، کلمه عقل.
  317. «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ»؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱، ص۴۳؛
  318. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۱۵۶-۱۵۸.