محاربه در فقه سیاسی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل محاربه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
محاربه، مصدر از "حارب" به معنای جنگ، مقاتله و غارت است[۱] و در اصطلاح فقه سیاسی، اختلال در امنیت عمومی و قیام مسلحانه در برابر مسلمانان و جامعه اسلامی، توسط فرد یا افرادی را "محاربه" مینامند[۲]. واژه "حرب" و "محاربه" هشت بار در قرآن با موضوعات گوناگونی از جمله، رباخواری[۳]، کفر[۴] و نفاق[۵] اطلاق شده است. محارب در اسلام، مفسد فی الارض بوده و حکم وی قتل، دار زدن، قطع دست راست و پای چپ (به صورت مخالف) و نفی بلد است[۶]. هرگاه محارب پیش از دستگیری توبه نماید، حدّ از او ساقط میگردد، ولیکن توبه پس از دستگیری، تأثیری در سقوط حدّ ندارد[۷]. تفاوتهای محارب با باغی از این قرار است[۸]:
- حمل سلاح توسط محارب جهت ایجاد رعب در مردم میباشد، امّا حمل آن توسط باغی برای قیام مسلحانه علیه امام عادل و براندازی حاکمیت اسلامی است؛
- محاربه به صورت فردی یا جمعی است، اما بغی قیام جمعی است؛
- محارب اعم از کافر و مسلمان است، ولی باغی مسلمان است؛
- توبه محارب بعد از دستگیری مورد قبول نیست، ولی توبه باغی در صورت ذی فئه نبودن قبول هست؛
- برای محارب چهار نوع کیفر (حد شرعی) مقرر شده است، اما برای باغی این حدود تعیین نشده است[۹].
محاربه در فقه سیاسی اسلام
یکی دیگر از مسائل مورد بحث در فقه سیاسی اسلام مسأله “محاربه” است و مباحث مربوط به محاربه باید جزء مسائل سیاست داخلی اسلام طرح و بررسی شود؛ زیرا یک جریان درونی جامعه اسلامی است. و بحث محاربه چهار قسمت عمده دارد:
تعریف محاربه و محارب
محاربه و محارب از ماده “حرب” مشتق است و به معنای جنگ میباشد. محاربه یعنی جنگطلبی و محارب یعنی جنگطلب. اما فقهای اسلام برای آن تعریف خاصی دارند، که احیاناً برخی از آنها تفاوت جزئی نیز با هم دارند. امام خمینی در کتاب تحریر الوسیله محارب را به این صورت تعریف فرموده است: المحارب هو کل من جرّد سلاحه او جهّزه لإخافة الناس و إرادة الإفساد فی الأرض[۱۰]؛ “محارب آن کسی است که سلاح خود را بیرون بکشد و یا مجهز نماید برای ترساندن مردم و ایجاد فساد در روی زمین”. امام المحققین صاحب جواهر (نجفی) نیز آن را به این صورت تعریف کرده است: المحارب کل من جرد سلاحه او حمله لإخافة الناس[۱۱]؛
“محارب آن کسی است که سلاح خود را برای ترساندن مردم بیرون بکشد و یا آن را حمل نماید”. طبق این تعریفها هر کس با سلاح مردم را بترساند (چه با کشیدن سلاح و چه با تجهیز و یا حملکردن آن) و قصد ایجاد فساد در زمین داشته باشد “محارب” نامیده میشود. کلمه “مردم و ناس” مطلق میباشد (اعم از مسلمان و غیر مسلمان). اگر کسی یک کافر و غیر مسلمان را نیز بترساند، محارب محسوب میشود.
لیکن برخی از فقها گفتهاند که این فقط ویژه دارالاسلام (مملکت اسلامی) میباشد؛ یعنی اگر کسی با اسلحه یک مسلمان و یا کافر را در دارالاسلام بترساند “محارب” محسوب میشود. چنانکه شهیدین گفتهاند: “در تحققیافتن عنوان محارب فرقی میان دریا و خشکی،شب و روز،شهر و غیر شهر، مرد و زن و ضعیف یا قوی وجود ندارد فقط از فقهای شیعه ابن جنید آن را ویژه مردها میداند”[۱۲]. اکثر فقها از جمله شهید اول و شهید ثانی و ابنجنید در تطبیق عنوان محارب بر شخص “بلوغ” را شرط میدانند یعنی طبق این نظر بچه هر چند “تجرید سلاح کند و اسلحه بکشد” محارب محسوب نمیشود چنانکه نظر امام خمینی نیز همین است[۱۳].
راهبانان (طلیع) مسلح، همینطور کسی که سلاح و شمشیر خود را برای دفع محارب به کار ببرد و نیز کسی که مورد هجوم قرار بگیرد و از خود با اسلحهدفاع کند محارب نامیده نمیشود زیرا اینها افساد نیستند بلکه دفع فساد هستند. همینطور بچه نابالغ، دیوانه و بازیکننده با سلاح، محارب محسوب نمیشوند[۱۴]. در اینجا باید به یک سؤال دیگری نیز پاسخ داده شود و آن اینکه: آیا نوع سلاح در صدق و تطبیق عنوان محارب فرق میکند یا نه؟ ظاهراً در صدق عنوان محارب فرقی بین سلاح گرم و سرد نیست در صورتیکه ایجاد وحشت و رعب در مردم و افساد در زمین ملتزم آن باشد، چنانکه از سخنان فقیه عظیمالشأن،شهید ثانی در کتاب “شرح لمعةالدمشقیه” نیز چنین بهدست میآید[۱۵]، چون که منظور از تشریع قوانین ضد محاربه همانا زدودن رعب و وحشت از صحنه جامعه میباشد و در این مورد فرقی در اینکه منشأ وحشت چه باشد نیست بلکه خود ایجاد رعب و وحشت مهم است.[۱۶]
کیفر (حد) محاربان
برای محاربان در قرآن مجید و فقه اسلامی چهار نوع حد و کیفر پیشبینی شده است. این مجازاتها عبارتند از:
- اعدام؛
- به صلیبکشیدن؛
- بریدن دست و پا به طور عکس هم (البته انگشتان دست و پا منظور است)؛
- نفی بلد(تبعید).
حاکم شرع اسلام اختیار دارد که یکی از این حدود را بر محارب جاری سازد و او را کیفر بدهد. البته راهزن و قطاعالطریق نیز محارب محسوب میشود، در چنین مواردی گفته شده است که ابتدا دست و پایش بریده شود (حدّ سرقت) و سپس اعدام گردد. اینها نصّ قرآن مجید میباشد و هیچ مسلمانی نباید در آن شک و تردید کند و متن آیه مربوط به حد محاربان این است: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۷]. این آیه و آیه ۲۱۷ سوره بقره ﴿وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ﴾[۱۸] درباره محاربه میباشند که قابل تعمّق بسیار هستند.[۱۹]
راه ثبوت محاربه
محارببودن کسی چگونه ثابت میشود؟ آیا برای این مسأله راه و روشی وجود دارد؟ پاسخ این است که:بلی، ثبوت آن راه ویژهای دارد که در فقه اسلامی ذکر شده است: “محارببودن کسی با اقرار و اعتراف متهم ثابت میشود. این اعتراف بنابر احتیاط باید دوبار باشد. همانگونه با شهادت و گواهی دو مرد عادل محارببودن ثابت میشود. گواهی زنان در این مورد قبول نیست. و همچنین گواهی راهزنان و محاربین بر ضد همدیگر مورد قبول نبوده و نمیتواند مبنای قضاوت قرار بگیرد و...”[۲۰]. فقها در اینباره اختلافنظر و فتوا ندارند و لذا بیشتر تفصیل نمیدهیم.[۲۱]
توبه محارب
آیا توبه محارب قبول است یا نه؟ سؤالی است که باید پاسخ داده شود. اگر محارب قبل از دستگیریتوبه کند حد از او ساقط میشود (دیگر او را کیفر نمیدهند) اما حقوق مردم بر ذمه اوست و باید ادا کند؛ مانند کشتن کسی و یا مجروح کردن و یا بردن مال دیگران. اما محارب اگر بعد از دستگیریتوبه کند حدّ شرعی از او ساقط نمیشود و باید به او حد جاری کرد[۲۲].[۲۳]
منابع
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام
- مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۱۳، ص۲۰۳۴۷.
- ↑ شرح لمعه، ج۹، ص۲۹۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۶۴؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۶۳-۶۲.
- ↑ ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾ «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ «پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند» سوره انفال، آیه ۵۷.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، کتاب الحدود، ص۵۷۳؛ شرح لمعه، ج۹، ص۲۹۵-۲۹۴؛ الوافی، ج۱۵، ص۴۶۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۴۰.
- ↑ ر.ک: بغات؛ الفروق، ج۴، ص۱۷۱.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۱.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ شیخ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۵۴.
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۶۲؛ تحریر، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ تحریر، ج۲، ص۴۹۲، مسأله ۲.
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۹۸.
- ↑ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
- ↑ «و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۰۰.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۹۲، مسأله ۴.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۰۱.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۹۳، مسأله ۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۰۲.