القاب امام مهدی چیستند؟ (پرسش)
القاب امام مهدی(ع) چیستند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
القاب امام مهدی چیستند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) |
مدخل اصلی | نامها و القاب امام مهدی |
مدخل وابسته | ؟ |
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«نام اصلی حضرت(ع)، محمد است. نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای او گذارده و فرمود: اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. کنیه حضرت: ابوالقاسم است. و نیز ابو صالح و ابو عبداللّه و ابو ابراهیم و ابو جعفر و ابو الحسین هم گفته شده است[۱]»[۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در اینباره گفته است:
«این لقبها هر کدام با یکی از ویژگیهای آن حضرت مناسب است، به عنوان مثال چون هدایتگر است، مهدی و چون حجت خداست، حجت، و چون مردم منتظِر او هستند مُنتظَر، و چون صاحب ولایت و صاحب مردم است او را صاحب لقب دادهاند. لقب قائم به دلیل قیام آن حضرت علیه دشمنان خداوند و برپایی دین مبین اسلام است. آن حضرت قیام میکند و قیام آن حضرت جهانی است و با ستمگران زمان خود ستیز مینماید و آنان را مجبور به کرنش در برابر دستورهای خداوند میکند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود[۳]»[۴].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قنبر علی صمدی، در کتاب «آخرین منجی» در اینباره گفته است:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
واژه "بقیت"، به معنای، بازمانده و پاینده و آن چیزی است که از چیزی باقی گذاشته شود. عبارت "بقیة اللّه"، هم در قرآن مجید و هم در روایات آمده است. در قرآن، فقط یک بار و در داستان حضرت شعیب(ع) ذکر شده است؛ آنجا که وی قوم خود را از کمفروشی نهی کرده، میگوید: ﴿بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾[۷]
طریف ابو نصر گوید: "بر صاحب الزّمان(ع) وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: برای من صندل احمر [۱۹] بیاور. پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مرا میشناسی؟ گفتم: بله. سپس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید. پس آن حضرت فرمود: مقصودم این نبود! گفتم: خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟ حضرت فرمود: من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دور میسازد[۲۰].
ریان بن صلت گوید: به امام رضا(ع) گفتم: "آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: من صاحب الامر هستم؛ امّا نه آن کسی که زمین را از عدل آکنده سازد؛ همانگونه که پر از جور شده باشد. چگونه او باشم؛ در حالی که سستی بدن مرا میبینی و قائم کسی است که در سن پیران و منظر جوانان قیام میکند[۲۶]
مقصود از "دار" (خانه)، خانه پدری و جدّ آن حضرت است که آنجا غایب شده است. از آنجا که ذکر نام آن حضرت، در آن دوران جایز نبود، برای اشاره به آن حضرت، از انواع کنایهها استفاده شد که از جمله "صاحب الدار" است. اسحاق بن یعقوب میگوید: "از محمد بن عثمان عمری خواستم نامهای که در آن، پرسشهای سختی را مطرح کرده بودم، به حضرت مهدی(ع) برساند. پس توقیعی به خط مولایمان "صاحب الدار" صادر شد ...."[۲۸]»[۲۹].
در کتاب کافی نقل شده است: وقتی از امام صادق(ع) درباره قائم(ع) پرسیدند، آن حضرت فرمود: همه ما قائم به امر خداییم؛ یکی پس از دیگری، تا زمانی که صاحب شمشیر بیاید. چون صاحب شمشیر آمد، امر و دستوری غیر از آنچه بوده است، میآورد پدرانش مأمور به تقیه و صبر بودند و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است"[۳۴].
همچنین از امام حسین (ع) نقل شده است: "قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَیبَةِ..."[۳۸]؛ "قائم این امت، نهمین از فرزندان من است و او صاحب الغیبه است..." البته احتمال دارد مقصود از این ترکیب، لقب نباشد؛ بلکه ترجمه آن مقصود باشد؛ یعنی، کسی که دارای غیبت است. احتمال دیگر اینکه این لقب نیز مانند بعضی از القاب، جهت تقیه به کار میرفته است[۳۹].
شیخ مفید به این نکته تصریح کرده، مینویسد: "کلمه غریم، رمزی بود بین شیعه که وقتی حضرت مهدی (ع) را از روی تقیه یاد میکردند، از آن استفاده مینمودند"[۴۱]. بنابراین استفاده از این لقب بیشتر در ارتباطات مالی شیعیان با حضرت مهدی (ع)- آن هم در طول غیبت صغرا- بوده است[۴۲]. محمد بن صالح گوید: "وقتی پدرم از دنیا رفت و امر به من رسید، حوالههایی نزد پدرم بود که نشان میداد، مربوط به اموال غریم است"[۴۳]. اسحاق بن یعقوب گوید: "از شیخ عمری شنیدم که میگفت: با مردی شهری مصاحبت داشتم و به همراه او مالی برای غریم بود و آن را برای او فرستاد"[۴۴]. محمد بن هارون گوید: "از اموال غریم، پانصد دینار بر ذمه من بود"[۴۵][۴۶].
درباره وجه نامیده شدن حضرت به "قائم"، میتوان به روایات زیر اشاره کرد: ابو حمزه ثمالی میگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! آیا همه شما قائم و به پا دارنده حق نیستید؟ فرمود: بلی؛ عرض کردم: چرا حضرت مهدی (ع) را قائم نامیدهاند؟ فرمود: هنگامی که جد من حضرت سید الشهدا حسین بن علی (ع) شهید شد، ملائکه به درگاه خداوند ضجه و ناله نموده، نزد او شکایت کردند... پس خدای عز و جل امامان از فرزندان حسین (ع) را به آنان نشان داد و ملائکه از دیدن آنان خوشحال شدند. در آن هنگام دیدند که یکی از ایشان در حال قیام است و نماز میخواند. پس خداوند عز و جل فرمود: به وسیله این قائم (ایستاده) از آنان (قاتلان حسین) انتقام خواهم گرفت"[۵۲]. از امام جواد (ع) پرسیده شد: چرا او را قائم مینامند؟ فرمود: "لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ اِرْتِدَادِ أَكْثَرِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ"[۵۳]؛ "چون پس از آن قیام میکند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشتهاند". لقب "قائم" اگرچه در پارهای از موارد به تنهایی به کار رفته است؛ ولی در بعضی از موارد، به کلماتی دیگر اضافه شده که هرکدام گویای معنایی خاص است؛ مانند:
در برخی از روایات، این آیه تفسیر به حضرت مهدی (ع) و قیام ایشان شده است. امام صادق (ع) میفرماید: "این آیه در مورد مهدی از آل محمد (ع) نازل شده است؛ به خدا سوگند! مضطر او است؛ هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال برمیدارد؛ خداوند دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را برطرف میسازد و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد"[۶۳]. بدون شک منظور از این تفسیر، منحصر ساختن مفهوم آیه، به وجود مبارک حضرت مهدی (ع) نیست؛ بلکه آیه معنای گستردهای دارد که یکی از مصداقهای روشن آن، وجود امام مهدی (ع) است. پس زمانی که همهجا را فساد میگیرد، درها بسته میشود، کارد به استخوان میرسد، بشریت در بنبست سختی قرار میگیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان میشود؛ در این هنگام حضرت مهدی (ع) در مقدسترین نقطه روی زمین، دست به دعا بر میدارد و تقاضای کشف سوء میکند. خداوند نیز این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار میدهد و به مصداق ﴿يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ﴾ او و یارانش را جانشینان روی زمین میکند"[۶۴][۶۵].
از امام جواد (ع) پرسیده شد: ای فرزند رسول خدا! مهدی، به چه دلیل منتظر نامیده شده است؟ فرمود: "لان له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون..."[۶۶]؛ "به این علت که برای او غیبتی است که روزهایش زیاد میشود و مدتش بسیار طول میکشد. پس مخلصان، انتظار ظهورش را میکشند و اهل تردید او را انکار خواهند کرد...". زرارة بن اعین نیز میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: "إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هـُوَ الَّذِی يـُشـَكُّ فـِی وِلَادَتـِهِ..."[۶۷]؛ "به درستی که برای قائم پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است. عرض کردم: قربانت شوم! برای چه؟ فرمود: میترسد- و به شکم خود اشاره کرد- سپس فرمود: او است منتظری که مردم در تولدش شک کنند..."[۶۸].
محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر (ع) نقل میکند که فرمود: "القَائِمَ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ"[۷۴]؛ "قائم ما به [افتادن] ترس در دل دشمنان، یاری شده است"[۷۵].
البته گاهی نیز در معنای فاعلی به معنای "هدایتکننده" به کار رفته است. محمد بن عجلان از امام صادق (ع) نقل کرده است: "... و قائم (ع) را از آن جهت مهدی گفتهاند که مردم را به آیینی که از دست دادهاند، هدایت میکند..."[۷۶]. اما آنچه بیشتر در روایات آمده، همان معنای نخست است. امام باقر (ع) در اینباره فرمود: "به درستی که مهدی نامیده شد؛ به جهت اینکه به امر مخفی هدایت میشود. او تورات و سایر کتابهای الهی را از غاری در انطاکیه بیرون خواهد آورد"[۷۷]. امام صادق (ع) نیز در پاسخ پرسشی فرمود: "لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ"[۷۸]؛ "به جهت اینکه به تمامی امور پنهان هدایت میشود". گفتنی است لقب "مهدی"، بیشتر درباره آن حضرت بعد از ظهور و قیام و لقب "قائم"، قبل از ظهور و قیام استفاده شده است. امام صادق (ع) درباره برخی از وقایع پس از ظهور میفرماید: "... ثم یأمر منادیا فینادی: هذا المهدی..."[۷۹]؛ "به منادی دستور داده خواهد شد؛ پس ندا در میدهد که این است مهدی". پیامبر اکرم (ص) نیز فرمود: "پس از ظهور کسی نزد او آمده، میگوید: ای مهدی! به من عطا کن! و آن حضرت میفرماید: بگیر"[۸۰]. لقب مهدی، اگرچه اختصاص به آخرین امام ندارد و بقیه امامان (ع) نیز مهدی هستند؛ ولی تنها از پیشوای دوازدهم، به عنوان "مهدی" یاد شده است. این لقب از همان آغاز شکلگیری بحث "مهدویت"، بر زبان معصومین (ع) رایج بوده و در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، این لقب بیان شده است. بنابراین در کتابهای اهل سنت نیز فراوان این لقب آمده است[۸۱]. امام حسین (ع) فرمود: "دوازده مهدی از ما است: نخستین ایشان امیر مؤمنان علی (ع) بود و آخرین ایشان نهمین فرزند از نسل من است..."[۸۲]. محمد بن عمران گفت: من از امام ششم (ع) شنیدم که میفرمود: "ما دوازده مهدی هستیم"[۸۳]»[۸۴]. |
۵. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
«در ضمن بحث و مطالعه درباره هویت شخصی مصلح جهانی، ناگزیر باید به بیان لقبهای ایشان و معنای آن لقبها نیز پرداخت. امام لقبهای زیادی دارند که برخی از آنها عبارتند از:
اول) مهدی بهمعنای کسی است که مردم را به سوی حق هدایت میکند. پیامبر در یکی از دعاهایشان میفرماید: "خداوند ما را به زیور ایمان آراسته کن و ما را هادی و مهدی قرار بده[۸۶]. دوم) مهدی همان کسی است که زمین را همانگونه که آکنده از ستم و بیداد شده، سرشار از عدالت و داد و انصاف میکند. ما این دو معنا را در بخشهای گذشته از زبان امام باقر (ع) بیان کردیم.
|
۶. آقای کامل سلیمان؛ |
---|
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در اینباره گفته است:
«از القاب شریف آن قبله خوبان و کعبه نیکان در کلمات پیشوایان نامهای مقدس زیر است: "حجت خدا، خاتم اوصیاء، رهائیبخش امت، مهدی، منتظر، باعث، وارث، خلف صالح، قائم به حق، مظهر دین، دادگستر، بقیة الله، صاحب الزمان، صاحب شمشیر، امام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی"[۹۰]، "منصور، صاحب، حجت، خالص، صاحبخانه، صاحب الأمر، مأمول، تالی، نائب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابی)، منتقم، سید، جابر (جبرانکننده- ترمیمکننده)، خازن و ... |
۸. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ الزام النّاصب، شیخ حائری یزدی، ج ۱، ص ۴۸۳.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۵۹ الی ۶۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
- ↑ رحیمی، عباس، امید فردا، ص۱۶.
- ↑ ر.ک: اعیان الشیعه، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸-۴۲.
- ↑ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۷۴.
- ↑ اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
- ↑ اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
- ↑ " وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴾ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُم "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، باب ۳۳، ح ۱۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.
- ↑ " السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّة ... وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ ..."، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۰۹.
- ↑ " أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة"، سید بن طاوس، الاقبال، ص ۲۹۷.
- ↑ اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم؛ سوره هود، آیه: ۸۶.
- ↑ " لَا ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يُسَمَ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يُسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِر"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح۲؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۰، ح۱۶.
- ↑ " أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاق"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۱۶ - ۱۱۸.
- ↑ ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۹۳ و ج ۹۷، ص ۳۳۱
- ↑ نوعی چوب خوشبو
- ↑ " أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲
- ↑ " مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌ وَ عَلِيٌ وَصِيِّي أَلَا إِنَ خَاتِمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُ "، فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۹۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، باب ۲۶، ح ۱۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۰.
- ↑ " يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(ع) إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ صَاحِبُ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ "، نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۰، باب ۱۴، ح ۴۳
- ↑ " أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي فَإِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ خَرَجَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ "»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۵، ح ۸
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰؛ ص ۳۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱ و ص ۲۷۱، ح ۲۳۷
- ↑ " وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِ بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ صَاحِبُ الزَّمَان "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲، ح ۲۳
- ↑ " مَنْ أَحَبَ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ كَمُلَ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْيُوَالِ الْحُجَّةَ صَاحِبَ الزَّمَانِ الْقَائِمَ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِي "، شاذان بن جبرئیل، الفضایل، ص ۱۶۶.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۴ - ۲۸۵.
- ↑ " كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِيءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَانَ "، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۲
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲، ح ۵.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۳۶.
- ↑ الارشاد، ص ۳۵۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۵.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۵۲۱، ح ۱۵.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۱۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۲۷.
- ↑ علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۳، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۵ و ص ۴۴۲، ح ۲۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ الارشاد، ص ۷۰۴، ح ۲.
- ↑ دلائل الامامة، ص ۲۳۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۹، ح ۱۲.
- ↑ دلائل الامامة، ص ۲۵۸؛ الغیبة، ص ۱۸۹، ح ۴۴.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۲، ح ۱۷.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۴۱۱.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۳۲، ح ۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۷۳.
- ↑ نمل، آیه ۶۲.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۴؛ ر.ک: الغیبة، ص ۱۸۱، ح ۳۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۲۱ و ۵۲۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸، ح ۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۴۶۵، ح ۶؛ شیخ طوسی، امالی، ج ۲، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک: الغیبة، ص ۱۴۰، ح ۱؛ کافی، ج ۲، ص ۸، ح ۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ الغیبة، ص ۱۹۸، ح ۹، ص ۲۴۳، ح ۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۳، ح ۲.
- ↑ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۳؛ الغیبة، ص ۲۳۷، ح ۲۶.
- ↑ کتاب الغیبة، ص ۴۷۱؛ الغیبة، ص ۲۳۷.
- ↑ الغیبة، ص ۳۱۳، ح ۵.
- ↑ الغیبة، ص ۹۲.
- ↑ ر.ک: الصنعانی، المصنف، ج ۱۱، ح ۲۰۷۷۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۳۰، ح ۴۰۸۵، ۴۰۸۶، ۴۰۸۷، ۴۰۸۸؛ سنن ابو داود، ج ۴، ص ۱۰۷، ح ۲۴۸۵.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۹-۲۳۷.
- ↑ منن الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۳.
- ↑ مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۶۴.
- ↑ حجت یعنی: دلیل، سند و منبع مورد اعتماد و مقامی که گفتارش حجت است. "م"
- ↑ منتظر، اسم مفعول از باب افتعال است و بهمعنای چیزی یا کسی است که مردم انتظار فرارسیدن آنرا دارند. "م".
- ↑ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۷۸.
- ↑ اعلام الوری، ص ۳۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۵ و ۳۰۹؛ المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۷؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۶ و ۳۴۵؛ الامام المهدی، ص ۸ و ۳۴۲؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الزام الناصب، ص ۱۴۰، ۱۴۱ و ۱۴۲.
- ↑ کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج1، ص 68.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۸، ص ۷۵۷.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۶۰۴.
- ↑ بالادستان، محمد امین، حائریپور، محمد مهدی، یوسفیان، مهدی؛ نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳.