وراثت در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث وراثت است. "وراثت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

اصطلاحی فقهی و حقوقی به معنای انتقال قهری دارایی متوفا به وارث، مطابق احکام شرع. ارث در اصطلاح فقها به دو معنای مصدر و اسم مصدر به کار رفته است. معنای مصدری آن عبارت است از انتقال قهری دارایی متوفا به وارث، مطابق آنچه شارع معین نموده است. معنای اسم مصدری آن، که بیشتر به کار می‌رود، همان مال موروث و دارایی متوفا است. در احادیثی از امام رضا(ع) کلمه ارث در معنای اسم مصدری یعنی مال موروث و دارایی آمده است. از جمله جعفر بن محمد نوفلی می‌گوید: (کنار) پل اربق (در خوزستان) به حضور امام رضا(ع) رسیدم و سلام کردم و نشستم و گفتم: فدایت گردم، گروهی گمان می‌کنند پدرت (موسی بن جعفر(ع)) زنده است. امام فرمود: دروغ می‌گویند. خداوند آنان را لعنت کند. اگر پدرم زنده بود میراث وی (اموالش) تقسیم نمی‌شد و زنانش ازدواج نمی‌کردند، ولی او مثل علی بن ابی طالب(ع) (مزه) مرگ را چشید (و از دنیا رفت)[۱]. در نقل دیگری از یعقوب بن یزید انباری آمده که امام موسی بن جعفر(ع) از دنیا رفت و نزد زیاد قندی (یکی از وکلای او)، هفتاد هزار دینار و نزد (وکیل دیگرش) عثمان بن عیسی رواسی، سی هزار دینار و پنج کنیز بود. عثمان ساکن مصر بود. امام رضا(ع) پیکی به سوی وکلایش فرستاد که اثاث و کنیزان و اموال پدرم را که نزد شماست برای من بفرستید، زیرا من وارث و قائم مقام پدرم هستم و میراث (اموال) پدرم را تقسیم کرده‌ایم و (شما) بهانه‌ای در حبس این اموال ندارید[۲].[۳]

پیشینه ارث

در جاهلیت از اموال متوفا چیزی به زنان نمی‌دادند و همواره آنان را از ارث محروم می‌کردند[۴]، ولی خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۵]. همچنین سهام هر یک از خویشاوندان نسبی و سببی متوفی در قرآن معین شده است. در دو موضع[۶] خداوند می‌فرماید: سهام مفروض پس از عمل کردن به وصیت متوفا و ادای دیون وی خواهد بود. چندین حدیث در این زمینه از امام رضا(ع) وارد شده است.

  1. پیامبر(ص) مانند بقیه امت اموالی را وقف یا وصیت یا به ارث می‌گذارد. احمد بن محمد در حدیثی می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: آیا باغ‌های هفت‌گانه‌ای که از پیامبر(ص) باقی ماند، ارث حضرت فاطمه(س) است؟ فرمود: خیر، آنها وقف بود. همیشه پیامبر(ص) محصول آنها را می‌گرفت و برای مهمانان و خدمتکاران هزینه می‌کرد، به طوری که این (نوع خرج کردن محصول باغ‌ها) را لازم می‌دانست. وقتی پیامبر(ص) از دنیا رفت عباس (عموی پیامبر(ص)) درباره باغ‌ها با فاطمه(س) مخاصمه کرد [گویا هنوز فرهنگ و قوانین جاهلیت در ذهن عباس بوده و از قوانین ارث اسلامی اطلاعی نداشته است] پس علی(ع) و دیگری شهادت دادند که این باغ‌ها وقف فاطمه(س) بوده [و قبلاً با رضایت فاطمه(س) در آن موارد خاص هزینه می‌شده] است. اسامی هفت باغ عبارت‌اند از: دلال، عواف، حسنی، صافیه، باغ ام ابراهیم، میثب و بُرقه[۷]. در نقل دیگری حسن بن علی وشا می‌گوید: از مولایم علی بن موسی الرضا‌(ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا(ص) غیر از فدک چیزی را بعد از خود گذاشت؟ امام رضا(ع) فرمود: باغ‌هایی را در مدینه باقی گذاشت که صدقه بود؛ همچنین شش اسب و سه شتر ماده به نام‌های عضبا و صهبا و دیباج و دو استر به نام شهبا و دلدل و الاغ آن حضرت به نام یعفور، دو گوسفند شیر ده، چهل شتر شیرده و شمشیر ایشان به نام ذوالفقار، زرهی به نام ذات الفضول، عمامه‌اش به نام سحاب، دو روپوش یمنی، انگشترش به نام فاضل و عصایش به نام ممشوق و فرشی از لیف خرما و دو عبای قطرانی و بالش‌های چرمی از خود باقی گذاشت که همه آنها به فاطمه(س) رسید مگر زره و شمشیر و عمامه و انگشتر که در وصیت خود آ‌ن‌ها را به علی(ع) داده بود[۸].
  2. عمل به وصیت حتی اگر مقدارش مجمل باشد، قبل از تقسیم ارث واجب است. ابراهیم بن محمد همدانی می‌گوید: به امام رضا(ع) نوشتم و از او پرسیدم: مردی با خط خودش نامه‌ای نوشته ولی به ورثه‌اش نگفته که این وصیت نامه من است و تعبیر وصیت نیز در آن نامه نیاورده، ولی در نامه دیگری نوشته که می‌خواسته وصیت کند. آیا بر ورثه او واجب است طبق مفاد نامه عمل کنند، در صورتی که ورثه را به عمل کردن مطابق مطالب مندرج در نامه، وصیت نکرده است؟ امام نوشت: اگر فرزندانی دارد باید به همه وصایایی که در نامه پدرشان می‌یابند عمل کنند (و قبل از عمل کردن به وصایای پدرشان، دارایی وی را بین ورثه تقسیم نکنند)[۹]. بر پایه نقل دیگری ابن ابی‌نصر بزنطی می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: کسی که با (عنوان) جزئی از مال، وصیت کرده ولی مقدارش را معین نکرده است، چه مقدار از اموالش به عنوان وصیت باید کنار گذاشته شود و آیا چنین وصیتی نافذ است؟ - امام فرمود: بله، یک هفتم از اموالش را، زیرا خداوند در آیه ۴۴ سوره حجر فرموده است: ﴿لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ[۱۰]. گفتم: کسی که با (عنوان) سهمی از اموالش وصیت کرده و مقدارش را معین نکرده است، چه مقدار از اموالش برای وصیت کنار گذاشته شود و آیا چنین وصیتی نافذ است؟ امام فرمود: (مراد از) سهم، یک هشتم است. سپس آیه ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ...[۱۱] را خواند (که در اصناف هشت‌گانه مستحقان زکات آمده است)[۱۲].

تصرف یکی از ورثه در دارایی متوفا بدون رضایت سایرین جایز نیست. در احادیثی که از امام رضا(ع) نقل شده از تصرفات پسر بزرگ‌تر در اموال متوفا و تصمیم‌گیری او از جانب ورثه نابالغ منع شده و شخص متصرف ضامن دانسته شده است. حسن بن جهم می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: مردی مرده و من به او بدهکارم و ورثه او مردان و زنان و کودکانی هستند. مردی از ورثه به من می‌گوید: تصرف در سهم ارث من برای تو حلال است و (نیز) سهم ارث خواهران و برادرانم برای تو جایز است، چون ضمانت می‌کنم که از آنان برایت اجازه بگیرم. امام فرمود: تصرف برای تو حلال است و ذمه‌ات بری. گفتم: اگر برادری که ضمانت کرده نتوانست رضایت بقیه ورثه را جلب کند؟ امام فرمود: در ظاهر باید سهم بقیه را بدهی، ولی بین تو و خدا، ذمه‌ات بری است و گناهی مرتکب نشده‌ای و احتمال دارد به عهده ضامن باشد که حصه بقیه ورثه را بپردازد[۱۳]. اسماعیل بن سعد اشعری می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: مردی بدون وصیت مرده است و اولاد پسر و دختر، بالغ و نابالغ و کنیزان و غلامانی از او به جای مانده است. آیا فروش کنیزان جایز است؟ فرمود: بله. سؤال شد مردی در مسافرت همسفر کسی است که می‌میرد و وصیت نیز نکرده است؛ با کالاهای به جا مانده از وی چه کند، در صورتی که متوفا، فرزندان بالغ و نابالغی دارد؟ آیا جایز است کالاها و حیوانات او را به فرزندان بالغ بدهند یا باید نزد قاضی ببرند؟... و اگر شخص همراه متوفا اموال را به فرزندان بزرگ‌تر وی داده و رفته و مسأله را نمی‌دانسته که نباید همه اموال را به فرزندان بزرگ‌تر بدهد -و اکنون که فهمیده ضامن است- و قدرت بر رد آن اموال را ندارد چه کند؟ امام فرمود: اگر فرزندان خردسال متوفا بالغ شده‌اند و اموال پدرشان را مطالبه کرده‌اند، چاره‌ای ندارد و باید از اموال خودش (به همان مقدار) خارج کند و به آنها بدهد مگر به فرمان سلطان، اموال متوفا را به برادران بزرگ‌تر داده باشد (که در چنین صورتی دیگر ضامن نیست)[۱۴].[۱۵]

موجبات ارث

در فقه امامیه دو چیز موجب ارث می‌گردد: نسب و سبب. در خویشاوندی نسبی سه گروه در طول یکدیگر از متوفا، ارث می‌برند. گروه اول: پدر و مادر و اولاد متوفا و اولاد هر چه پایین رود. گروه دوم: برادران و خواهران و اولاد ایشان و هر چه پایین رود و پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری و مادری و هر چه بالا رود. گروه سوم: عموها و عمه‌ها و خاله‌ها و دایی‌های متوفا و اولاد آنان و هر چه پایین رود. همان گونه که گفتیم این گروه‌های سه گانه در طول یکدیگرند. یعنی هر طبقه‌ای حاجب و مانع طبقه بعدی در ارث خواهند بود، به طوری که اگر یک نفر از طبقه قبلی وجود داشته باشد نوبت به طبقه بعدی نمی‌رسد و نیز در هر طبقه‌ای با بودن اولاد آن وراث نوبت به اولاد اولاد نمی‌رسد. مثلاً با وجود خواهر و برادر یا یکی از اجداد نه تنها نوبت به گروه سوم نمی‌رسد، بلکه نوبت به اولاد آنان یا پدر پدر بزرگ و مادر پدر بزرگ، خواه پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری باشند یا مادری، نمی‌رسد[۱۶].

در خویشاوندی سببی دو گروه وجود دارد. الف: گروهی که به سبب زوجیت (زوج و زوجه) ارث می‌برند. این گروه با گروه‌های وراث نسبی جمع می‌گردند و در کنار آنان قرار می‌گیرند و از متوفا ارث می‌برند، به طوری که در عرض آنان هستند. ب: گروهی که به سبب «ولا» ارث می‌برند. این گروه اولاً در طول وراث قبلی هستند که ذکر شد و ثانیاً خود به سه دسته تقسیم می‌شوند که این سه دسته نیز به ترتیب هر یک در طول دیگری قرار می‌گیرد: ولاء عتق، ولاء ضمان جریره و ولاء امامت[۱۷]. زن و شوهر در همه مراتب ارث، نسبی باشد یا سببی، شرکت می‌کنند و هیچ حاجبی وجود ندارد که آنها را از اصل ارث بردن محروم کند. فقط در اجتماع با بعضی از وراث از نصیب اعلای خود (نصف برای شوهر و ربع برای زن) بهره‌مند می‌شوند[۱۸].[۱۹]

ولاء عتق

اگر از طبقات ارث هیچ خویشاوند نسبی وجود ندارد نوبت به ولاء عتق می‌رسد. اگر متوفا در زمان حیات خویش برده (کنیز یاغلام) کسی بوده و مولایش وی را آزاد کرده باشد و اکنون برده متوفا وارث نسبی ندارد، معتق (مولا) با دو شرط از متوفا (برده) ارث می‌برد. شرط اول تبرعی بودن آزادی برده توسط مولایش است، یعنی برای خشنودی خداوند وی را آزاد کرده باشد نه برای کفاره گناه. شرط دوم اینکه از جرم و جنایت برده‌اش تبری نجسته باشد، یعنی مولایش پذیرفته باشد که گرچه برده‌اش آزاد شده است ولی اگر پس از آزادی، جرم و جنایتی مرتکب شود دیه و خسارت آن جرم و جنایت را به خسارت دیده و مجنی علیه خواهد پرداخت. بنابر این، اگر چنین برده‌ای که آزاد شده، بمیرد و هیچ یک از خویشاوندان نسبی او زنده نباشند، در صورتی که زوج یا زوجه‌ای از متوفا وجود دارد، هر یک سهم اعلای خویش را می‌برد و بقیه دارایی وی به مولایش (معتق یا معتقه) به ارث می‌رسد و اگر از متوفا زوج یا زوجه‌ای باقی نمانده است تمام دارایی متوفا به مولایش می‌رسد. در ولاء عتق فقط معتق یا معتقه و فرزندان آنها ارث می‌برند، ولی توارثی وجود ندارد که بنده یا کنیز آزاد شده نیز از مولای خویش ارث ببرد[۲۰].[۲۱]

ولاء ضمان جریرہ

اگر دو نفر برای دفاع و بر آمدن از عهده دیه جنایات یکدیگر قراردادی داشته باشند، حکم توارث بین آنان وجود دارد. این قانون در جاهلیت وجود داشته و اسلام آن را امضا کرده است[۲۲]. این دو دسته از وراث سببی در زمان حاضر وجود ندارند.[۲۳]

ولاء امامت

اگر هیچ یک از اسباب قبلی در گروه‌های نسبی و سببی وجود نداشته باشد، امام معصوم (حاکم اسلامی) وارث چنین متوفایی خواهد بود[۲۴]. چکیده‌ای از موجبات ارث را در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ[۲۵] از بیانات اهل بیت(ع) می‌توان یافت[۲۶].

از امام رضا(ع) روایت‌هایی درباره بخشی از این طبقات ارث به دست ما رسیده است. درباره گروه اول نه تنها از تقدم افراد گروه اول بلکه درباره علت اختلاف سهم جنس مذکر و مؤنث نیز روایت‌هایی از امام رضا(ع) نقل شده است. طبق روایت‌های منقول از امام رضا(ع) نوادگان متوفا در عرض یکدیگرند و ارث هر یک همان سهام پدری آنها است. بزنطی می‌گوید: از امام رضا(ع) درباره ارث (نوه دختری)، پسر دختر متوفا و (نوه پسری)، دختر پسر متوفا پرسیدم که کدام یک ارث بیشتری دارند امام فرمود: امام علی(ع) از دادن ارث (بیشتر) به وارثی که واسطه قوی‌تری به متوفا دارد، امتناع نمی‌ورزید. گفتم: کدام یک (نزدیکی) بیشتری به متوفا دارد (نوه پسر یا دختری)؟ آن حضرت فرمود: نوه پسری. (بنابر این، گرچه نوه پسری، دختر است، سهم وی بیشتر از نوه دختری است، چون سهم پدرش (پسر متوفا) را می‌برد و سهم پسر دو برابر سهم دختر است، گرچه نوه دختری، پسر است)[۲۷]. درباره اینکه گروه دوم ارث در طول گروه اول است و مادامی که یک نفر از گروه اول وجود دارند نوبت به گروه دوم نمی‌رسد، مثلاً اگر از متوفا مادر باقی مانده است، برادر سهمی از ارث ندارد، نیز از امام رضا(ع) روایت‌هایی نقل شده است. حماد بن عثمان می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: مردی از دنیا رفته و برادر و مادرش مانده‌اند کدام یک مقدم بر دیگری است؟ امام فرمود: ای شیخ، از کتاب خدا می‌پرسی یا از سنت (پیامبر(ص))؟ حماد می‌گوید: گمان کردم مراد حضرت آن است که رأی اهل تسنن چیست. گفتم: از کتاب خدا. فرمود: امام علی(ع) کسی را مقدم می‌داشت که به متوفا در نسب نزدیک‌تر است. (بنابر این، مادر در توارث نسبت به برادر تقدم دارد، زیرا مادر بدون واسطه و برادر با واسطه پدر یا مادر یا هر دو به متوفا اتصال دارد)[۲۸].

یکی از مسائلی که در مبحث ارث مطرح است، علت (حکمت) دو برابری ارث پسر نسبت به دختر است. یونس بن عبدالرحمان می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: فدایت گردم! چرا وقتی مردی می‌میرد و فرزندانش در قرابت با متوفا یکسان‌اند، زن‌ها (فرزندان دختر) نصف مردها (فرزندان پسر) ارث می‌برند، در صورتی که زن‌ها از نظر جسمانی ضعیف‌تر و از نظر فکری در درجه پایین‌تری از مردان‌اند؟ امام رضا(ع) فرمود: هر یک از زن و مرد از متوفا ارث می‌برند (ولی دو برابر بودن ارث مردان برای آن است که اولاً) خداوند عزوجل مردان را بر زنان برتری داده (و سرپرستی نظام خانواده را با توجه به مسئولیت‌های مرد به او سپرده است) و (ثانیاً) زنان (غالباً) ازدواج نموده و تحت تکفل مردان و نان‌خور آنان قرار می‌گیرند (هزینه مردان زیادتر است)[۲۹]. روایتی از امام رضا(ع) درباره نفی ولد و آثار آن در ارث نقل شده است، سعید بن سعد می‌گوید: از امام رضا(ع) درباره مردی پرسیدم که فرزندی دارد. پسر ادعا می‌کند فرزند او است، ولی پدرش انتساب او را به خودش انکار می‌کند و او را از ارث محروم می‌سازد. من هم وصی آن مرد هستم. (اگر آن مرد بمیرد) چگونه (به وصیت) عمل کنم؟ امام رضا(ع) فرمود: فرزند باید نسبت به اقرارش پایبند باشد (اگر فرزند بمیرد پدرش از او ارث می‌برد)، ولی وصی نباید چیزی از اموال پدر را به فرزند بدهد (زیرا وصی می‌داند که پدر فرزند بودن وی را انکار کرده است)[۳۰].[۳۱]

عَول و تعصیب

از مزایای فقه امامیه آن است که هر گاه زن و مرد در یک طبقه از ارث قرار می‌گیرند، هر دو مستحق ارث هستند، یعنی در هر جایی که مرد یا خویشاوندان پدری ارث می‌برند، زن یا خویشاوندان مادری نیز ارث می‌برند[۳۲].

مستحقان ارث نزد اهل تسنن عبارت‌اند از:۱. اصحاب فرائض. ۲. عَصَبه. ۳. ذوی الارحام[۳۳]. اصحاب فرائض کسانی هستند که در قرآن برای آنها سهمی خاص معین شده است. در صورتی که مقدار سهام کمتر از مقدار دارایی متوفا باشد، نوبت به عصبه می‌رسد، یعنی افراد ذکور از خویشاوندان مثل پدر و پسر و کسانی که از جانب آنها وابستگی به میت وجود دارد، مثل جد و پسر پسر و برادر و عمو و پسرعموها و فرزندان ذکور آنان[۳۴]. ذوی‌الارحام هم خویشاوندان نزدیک میت‌اند که نه از فرائض هستند و نه از عصبه. از نظر گروهی از اهل تسنن به این عده ارث می‌رسد و گروهی بعضی از این عده را از ارث محروم می‌کنند و گروهی همه ذوی‌الارحام را از ارث محروم می‌کنند[۳۵]. بعضی از اهل سنت در صورتی به آنان ارث می‌دهند که از اصحاب فرائض و عصبه کسی موجود نباشد[۳۶]. اهل تسنن در طبقات ارث، ابتدا دارایی متوفا را به اصحاب فرائض می‌دهند. اگر سهام اصحاب فرائض بیشتر از دارایی متوفا است عول را مطرح می‌کنند، یعنی مقدار سهام زائد را از همه وراث کم می‌کنند و از هر کسی به نسبت از سهمش کمتر می‌دهند. ولی اگر سهام اصحاب فرائض کمتر از دارایی متوفا است مقدار دارایی باقی مانده را به عصبه می‌دهند. در واگذاری مقدار زائد به عصبه از قوانین زیر پیروی می‌شود: الف. المیراث یبنی علی الاقرب (ملاک ارث بر اساس اقربیت فرد به متوفا استوار است)؛ ب. الاقرب یمنع القریب (خویشاوند اقرب مانع ارث خویشاوند قریب است)؛ ج. زیادة القرب تدل علی قوة الاستحقاق (هر کس خویشاوندی بیشتری داشته باشد استحقاق بیشتری در ارث دارد)[۳۷].[۳۸]

مثال اول در عول

اگر وراث عبارت‌اند از پدر و مادر و دو دختر و زوجه، سهم هر یک از پدر و مادر یک ششم و سهم دو دختر دو سوم و سهم زوجه یک هشتم است. و می‌دانیم مقدار سهام بیش از دارایی است، زیرا بنابراین، اهل تسنن موضوع «عول» را مطرح می‌کنند یعنی سهام را ارتقا می‌دهند و دارایی میت را از اول ۲۷ قسمت می‌کنند به هر دختری و به هر یک از پدر و مادر و به زوجه نیز می‌دهند. می‌بینیم که سهم زوجه از به و سهم هر یک از پدر و مادر از به و سهم هر دختری از به تقلیل می‌یابد. ولی در فقه امامیه بر اساس تعالیم اهل بیت(ع) در سهم کسانی از اصحاب فرائض که دو نوع سهم در قرآن دارند هیچ نقصانی وارد نمی‌شود. بنابر این، ابتدا سهم پدر و مادر و زوجه از اصل دارایی متوفا داده می‌شود و باقی مانده را به دو دختر می‌دهند. چون برای دو دختر دو نوع سهام در قرآن در نظر گرفته نشده است[۳۹].[۴۰]

مثال دوم در تعصیب

اگر وراث عبارت‌اند از پدر و مادر و یک دختر، سهم هر یک از پدر و مادر و سهم دختر است. بنابراین، مقدار فروض از واحد کمتر است؛زیرا ۱ = + + در فقه امامیه باقی مانده را به پنج سهم تقسیم می‌کنند، سه سهم را به دختر و به هر یک از پدر و مادر نیز یک سهم از باقی مانده را می‌دهند. ولی در فقه اهل تسنن مازاد را به عصبه می‌دهند. در اینجا عصبه برادر است، چون پدر بیش از فرض خویش سهمی ندارد و باقی مانده را به برادر می‌دهند.[۴۱]

مثال سوم در رعایت قانون الاقرب یمنع القریب در تعصیب

اگر وراث عبارت‌اند از مادر و زوج و برادر مادری (کلاله‌ای) و عموی پدری، اهل تسنن معتقدند مادر و شوهر و برادر مادری ارث می‌برند و چیزی باقی نمی‌ماند تا به عموی پدری برسد. از طرف دیگر نیز برادر مادری اقرب از عموی پدری به متوفا است. ولی بر طبق فقه امامیه، چون برادر در گروه دوم و عمو در گروه سوم از طبقات ارث قرار دارند نوبت به آنان نمی‌رسد. بنابر این، به زوج و به مادر تحت عنوان فرض داده و باقی مانده یعنی را نیز تحت عنوان «اولواالارحام» به مادر می‌دهند، زیرا ملاک ارث در همه طبقات اقربیت و خویشاوندی نزدیک‌تر به میت است. ولی اهل تسنن چون مادر را حاجب برادر می‌دانند باقی مانده را به برادر مادری می‌دهند و به عموی پدری چیزی نمی‌دهند، زیرا مقدار دارایی مستغرق اصحاب فرائض است.

از امام رضا(ع) احادیثی در رد عول و تعصیب رسیده است. حذیفة بن منصور می‌گوید: برادری داشتم که فوت کرد و یک دختر از او باقی ماند. به اسماعیل بن جابر گفتم: از امام رضا(ع) درباره ارث بپرسید که آیا به برادر (عصبه) نیز ارث می‌رسد. امام فرمود: تمام مال از دختر او است (و به عصبه چیزی نمی‌رسد)[۴۲]. بزنطی می‌گوید: در نامه‌ای به امام رضا(ع) نوشتم: مردی مرده و از او دختر و برادرش مانده است [دارایی متوفا به چه کسی می‌رسد؟] امام رضا(ع) فرمود: به دخترش بدهید، اگر از عمویش نمی‌ترسید (و از وی هراسی بر مذهب و جانتان ندارید)[۴۳]. در اثر بی‌اطلاعی از قرآن عده‌ای گرفتار عول و تعصیب شدند. امام رضا(ع) در نامه‌اش به مأمون فرموده است: فرائض و سهام وراث مطابق مقداری است که در کتاب خداوند آمده است و در آنها عول وجود ندارد[۴۴]. حضرت در ادامه فرموده است: با وجود فرزند و پدر و مادر غیر از زوج و زوجه، دیگری ارث نمی‌برد و وارثی که در قرآن دارای سهم است سزاوارتر از کسی است که در قرآن دارای سهمی نیست و عصبه اصلاً از دین خدا نیست[۴۵]. در مقابل، روایتی از امام رضا(ع) رسیده که مطابق نظر اهل سنت است. محمد بن یحیای خراسانی در نامه‌ای به امام رضا(ع) می‌نویسد: مردی مرا وصی کرده و فقط پسرعموها و دختر عموها و یک عموی پدری و دو عمه از خود باقی گذاشته است. میراث و دارایی او از کیست؟ امام رضا(ع) در پاسخ نوشت: میراث از اهل عصبه است که همان پسر عموها هستند[۴۶]. طبق موازین اجتهادی فقه امامیه، صدور این روایت تقیه‌ای است؛ به ویژه که مکاتبه نیز هست و بطلان تعصیب مورد اتفاق اصحاب امامیه است. طبق مذهب امامیه با وجود مادر که در گروه اول است نوبت به خواهران و برادران نمی‌رسد. حال اگر به فردی امامی مذهب از خواهر ارثی منتقل شود، اما بقیه وراث از اهل تسنن باشند، امام رضا(ع) می‌فرماید تصرف در چنین اموالی جایز است. اسماعیل بن بزیع می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: فردی از دنیا رفته و مادر و برادران و خواهرانی به جا گذاشته است. آنان دارایی وی را تقسیم کرده‌اند به مادر و بقیه را به خواهران و برادران متوفا داده‌اند. سپس خواهرانش مردند و از دارایی این خواهران به من نیز به عنوان ارث رسیده است (طبق مذهب امامیه با وجود مادر که در گروه اول است نوبت به خواهران و برادران نمی‌رسد). دوست دارم بپرسم: آیا تصرف من در اموالی که از طریق خواهران به من رسیده، جایز است؟ امام فرمود: بله جایز است. گفتم: مادر متوفا آن گونه که به من خبر رسیده، مستبصر شده (و به مذهب امامیه آمده) است (آیا لازم است اموالی که به من به ارث رسیده به وی باز گردانم). امام کمی ساکت شد سپس فرمود: آن را بگیر[۴۷].[۴۸]

تداخل موجبات ارث

ممکن است کسی هم از جهت نسب و هم از جهت سبب ارث ببرد. محمد بن قاسم می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: مردی مرده است و فقط زنی (موجب سببی در ارث) از وی باقی مانده که بین آنان قرابت (نسبی) وجود دارد و متوفا وارث دیگری ندارد. (با دارایی متوفی چه کنند؟) امام فرمود: تمام دارایی متوفا به همسرش می‌رسد. یک چهارم را به عنوان، فرض و بقیه را از باب «﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ مالک می‌شود[۴۹]. دارم بن قبیصه می‌گوید: امام رضا(ع) از پدرانش از علی بن ابی طالب(ع) برای من حدیث کرده‌اند که (راه شناسایی مذکر یا مؤنث بودن) در خنثی از محل بول او است[۵۰]. از امام رضا(ع) درباره مردی سؤال شد که دارای برده‌ای بوده و وی را آزاد کرده و برده پس از آزادی تاجر ثروتمندی شده است. سپس این برده آزاد شده به دستور مولایش کنیزی می‌خرد و از وی صاحب فرزندانی می‌شود، ولی این برده قبل از مولایش می‌میرد. (اموال این عبد مدبَّر به چه کسی به ارث می‌رسد؟) امام رضا(ع) فرمود: تمام دارایی این عبد مدبَّر، اعم از پول و کالا، از کسی است که او را آزاد کرده و کنیزی هم که همسر این عبد مدبَّر بوده از همین مولای معتق است و اولاد این عبد مدبَّر نیز شرایط پدر خویش را دارند (پس از مرگ مولا آزاد خواهند شد) و اگر مولای پدرشان بمیرد همگی آزاد می‌شوند[۵۱].[۵۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۱۶.
  2. کتاب الغیبة، طوسی، ص۶۵.
  3. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۳.
  4. الکافی، ج۷، ص۷۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۵۱۵.
  5. «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
  6. ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا * وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارث‌بر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیم‌ها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که می‌کند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمی‌یابید کدام‌یک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضه‌ای است از سوی خداوند بی‌گمان خداوند دانایی حکیم است * و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که می‌کنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهاده‌اید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذارده‌اید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که می‌کنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث می‌برند بی‌فرزند و بی‌پدر و بی‌مادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۱-۱۲.
  7. الکافی، ج۷، ص۴۷- ۴۸.
  8. کشف الغمة، ج۱، ص۴۹۶.
  9. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۴۶.
  10. «که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۴.
  11. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  12. الاستبصار، ج۴، ص۱۳۲.
  13. الکافی، ج۷، ص۲۵.
  14. الکافی، ج۷، ص۶۶.
  15. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۳.
  16. وسائل الشیعة، ج۲۶، ص۶۵-۶۷؛ الفقه علی المذاهب الخمسة، ج۲، ص۵۱۱.
  17. النهایة، طوسی، ص۶۲۳- ۶۲۴.
  18. ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که می‌کنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهاده‌اید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذارده‌اید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که می‌کنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث می‌برند بی‌فرزند و بی‌پدر و بی‌مادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
  19. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۵.
  20. کتاب الخلاف، ج۴، ص۸۴؛ المقنع، ص۴۶۱؛ غنیة النزوع، ص۳۲۷.
  21. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۶.
  22. وسائل الشیعة، ج۲۶، ص۲۴۳.
  23. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۶.
  24. الکافی، ج۷، ص۱۶۹.
  25. «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند» سوره نساء، آیه ۱۲.
  26. مجمع البیان، ج۳، ص۲۷-۳۱.
  27. الاستبصار، ج۴، ص۱۶۸.
  28. قرب الإسناد، ص۳۴۶؛ الکافی، ج۷، ص۹۱.
  29. الکافی، ج۷، ص۸۴.
  30. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳.
  31. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۶.
  32. وسائل الشیعة، ج۲۶، ص۱۹۶- ۱۹۷.
  33. الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۳، ص۲۹.
  34. الفقه علی المذاهب الخمسة، ج۲، ص۵۰۷-۵۰۹.
  35. المغنی، ابن‌قدامه، ج۷، ص۸۲-۸۵.
  36. المغنی، ابن‌قدامه، ج۷، ص۸۲-۸۵؛ الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۳، ص۵۲- ۵۳.
  37. المبسوط، سرخسی، ج۲۹، ص۱۳۹.
  38. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۸.
  39. النهایة، طوسی، ص۶۲۳-۶۲۶.
  40. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۸.
  41. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۹.
  42. مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۱۶۶.
  43. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۶۱-۲۶۲.
  44. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۲۵.
  45. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۲۵.
  46. الاستبصار، ج۴، ص۱۷۰؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۹۳.
  47. الاستبصار، ج۴، ص۳۲۳- ۳۲۴.
  48. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۹۹.
  49. الاستبصار، ج۴، ص۱۵۱؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۹۵.
  50. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۷۵.
  51. المقنع، ص۴۷۲.
  52. پیامبرپور، سید رضا، مقاله «ارث»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۰۰.