حدیث فاطمة بضعة منی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حدیث نبوی «فاطمة بَِضْعَةٌ منی» در شمار احادیثی است که از پیامبر اکرم (ص) بنا به نقل شیعه و سنی در شان حضرت فاطمه(س) صادر شده و حاکی از پیوند عاطفی عمیق میان رسول خدا و یگانه دخترشان است. چه اینکه پیامبر(ص) در این حدیث، فاطمه زهرا(س) را «پاره تن خود» معرفی کرده و خوشحالی او را خوشحالی خود و آزردن او را آزردن خود دانسته است. مفسران، متکلمان و محدثان امامیه از این روایت که از جمله روایات فضائل حضرت فاطمه(س) محسوب می‌گردد، اموری همچون عصمت حضرت فاطمه(س)، حقانیت آن حضرت در جریان غصب فدک و محکومیت هجوم به بیت آن حضرت را استفاده کرده‌اند. برخی از بزرگان اهل سنت تلاش کرده‌اند تا شان صدور این حدیث را به ماجرای خواستگاری حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل، در زمان حیات حضرت فاطمه(س) مرتبط سازند هر چند از دیدگاه امامیه این گزارش‌ها ساختگی بوده و راویان آنها متهم به جعل حديث و دشمنی با اهل‌بیت(ع) هستند.

متن حدیث

حدیث «فاطمة بضعة منی» در جوامع روایی فریقین اهل سنت و شیعه به اتفاق نقل شده است که بر اساس آن پیغمبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «فاطمه پارۀتن من است». اما ادامۀ حدیث به گونه‌های مختلفی در روایات آمده است به گونه‌ای که برخی در صدد گردآوری این روایات با پس گزاره‌های متفاوت آن شده‌اند، البته در برخی روایات گزاره نخست «فاطمة بضعة منی» نیز به صورت متفاوت آمده است. بعضی از دانشمندان همه این نقل‌ها را در یک جا گرد آورده‌اند. (ر. ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص232 و 236؛ ابن ابی الحدید، بی‌تا: شرح نهج البلاغه، ج16، ص283؛ جلالی، محمدرضا، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعة الرجالیة لسید الطائفة آیة الله العظمی البروجردی، ص278؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص111.</ref>.

نقل‌های مختلف در ذیل این روایت به شرح ذیل است:

  1. «من [فمن] آذاها فقد آذانی» [۱].
  2. «من [فمن] أغضبها فقد أغضبنی» [۲].
  3. «یریبنی مایریبها» [۳].
  4. «فمن غاضها فقد غاضنی» [۴].
  5. «انما [ان] فاطمة شجنۀ منی قبضی ما یقبضها ویبسطنی ما بسطها» [۵].
  6. «یسعفنی مایسعفها» [۶].
  7. «ینصبنی ما انصبها» [۷].
  8. «یریبنی ما رابها [ارابها]، و یؤذینی ما آذاها» [۸].
  9. «یسرنی ما یسرها» [۹].[۱۰].

معناشناسی واژگان احادیث «فاطمة بضعة منی»

بضعة

لغت شناسان در بیان معنای «بضعة» به فتح باء آن را تکه‌ای به هم پیوسته از گوشت معنا کرده‌اند. [۱۱].

گفته شده که گاهی این واژه با کسر «با» می‌آید که در این صورت معنایش جزئی از بدن است چنانچه تکه‌ای از گوشت، جزئی از آن است. [۱۲].

بنابراین، واژه «بضعة» با فتح با و کسر آن، به معنای پاره و تکه‌ای از بدن و جزئی از آن است. وقتی رسول خدا(ص) می‌فرماید: «فاطمة بضعة منی» معنایش این است که فاطمه پاره تن من و جزئی از بدن من است. از این جهت می‌بینیم که رسول خدا در ادامه این جمله فرموده است: «هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است». و یا می‌فرماید: «هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد خدا را به خشم آورده است.

یَریبُها و یَریبُنی

این واژه از ریشه «ریب» است. اصل معنایی این ریشه، شک و تردید و یا شک و تردید همراه با اتهام و یا شک و تردید همراه با بیم است. [۱۳]. بنابراین، معنای «یریب» عبارت از به شک انداختن انسان در موردی و یا به شک انداختن همراه با اتهام است، اما معنای این واژه در حدیث مورد نظر، صرف به شک انداختن نیست، بلکه مراد از آن ناراحت کردن و رنجاندن است: «ای یسوءنی ما یسوءها و یزعجنی ما یزعجها». [۱۴]. که با معنای دوم و یا سوم اصل معنایی ریشه سازگار است.

یسعفنی و اسعفها

این واژه از ریشه «سعف» و باب افعال «اسعاف» به معنای یاری کردن و برآوردن حوایج و نیاز است [۱۵] و در این حدیث به لحاظ قرینه سیاق، مراد از این واژه نزدیکی و یاری کردن است. بنابراین، معنای عبارت این است که هر کس به فاطمه(س) نزدیک شده و او را یاری نموده و حوایجش را برآورده سازد، مرایاری کرده است و به عبارت دیگر مقصود این است که هر چه به او برسد به من رسیده و هر کس که کار او را سامان داده و به او کمک کند، به من یاری رسانده است. [۱۶].

نصب

نصب به معنای رنج [۱۷] و یا خستگی حاصل از رنج است [۱۸] که در اینجا همان معنای اول مراد است، اما از آنجا که ماده «نصب» از ثلاثی مجرد، لازم است و برای متعدی کردن آن از باب افعال استفاده می‌‌شود [۱۹]، صورت صحیح قرائت واژه «ینصبنی» در حدیث مورد بحث به صورت متعدی از باب افعال است.

شجنه

شجنه در لغت به معنای شاخه درخت [۲۰] و بخشی از شاخه [۲۱] و خوشه انگور [۲۲] و اساسا بخشی از یک چیز [۲۳] است.

مضغه

این واژه در اینجا در معنای پاره گوشت [۲۴] به کار رفته است. [۲۵].

سند حدیث

با عنایت به نقل‌هایی که از این حدیث در اینجا ذکر گردید، می‌توان گفت: مضمون حدیث تواتر معنوی [۲۶] داشته و بلکه برخی واژه‌های آن دارای تواتر لفظی است[۲۷]. از این رو، برخی با تعبیر مستفیض [۲۸].[۲۹]، برخی با تعبیر متواتر[۳۰].[۳۱] از این حدیث یاد کرده‌اند و برخی دیگر نیز مضمون آن را مورد اتفاق دانسته‌اند. [۳۲].

راویان حدیث

دلالت حدیث

شان صدور حدیث

جمع بندی

منابع

  1. متقی هندی، کنز العمال، ج12، ص112.
  2. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج36، ص5؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج108، ص12.
  3. متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص107.
  4. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص125.
  5. نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بی‌تا: ج3، ص155؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص111.
  6. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص222؛ زبیدی، تاج العروس، بی‌تا: ج12، ص272
  7. زبیدی، تاج العروس، ج2، ص433؛ ابن اثیر جزری، النهایة فی غریب الحدیث، ج5، ص62.
  8. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ١4٠٧: ج6، ص158؛ نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بی‌تا: ج7، ص141.
  9. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص174.
  10. قلمرو عصمت فاطمه زهراء(س) در حدیث «فاطمه بضعه منی»،روحی برندق، کاوس، پژوهش های اعتقادی کلامی» تابستان 1395، شماره 22.
  11. فیومی در مصباح المنیر می‌نویسد: {{عربی|"البَضعَةُ: القِطْعَةُ من اللحْمِ و الجمعُ: بَضْعٌ و بَضَعَاتٌ و بِضَعٌ و بِضَاعٌ"، الفیومی، احمد بن محمد بن علی المقری (متوفای۷۷۰ه)، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۵۰، محل نشر:بیروت، دار النشر:المکتبة العلمیة، بی‌تا؛ ابن منظور یکی دیگر از لغت‌شناسان معنای واژه «بضعه» را با قرائت‌های مختلف آن بیان کرده و می‌نویسد: "بضع: بَضَعَ اللحمَ یَبْضَعُه بَضْعاً و بَضَّعه تَبْضِیعاً: قطعه، والبَضْعةُ: القِطعة منه؛ تقول: اَعطیته بَضعة من اللحم اِذا اَعطیته قِطعة مجتمعة، هذه بالفتح،.. و فی الحدیث: فاطِمةُ بَضْعة منِّی، من ذلک، وقد تکسر، اَیاِنها جُزء منیکما اَن القِطْعة من اللحم"، «بَضَعَ اللحمَ»؛ یعنی گوشت را قطعه کرد. «بَضْعةُ» به معنای تکه از گوشت است. وقتی می‌گویی: تکه از گوشت را به او دادم، این جمله زمانی درست است که تکه به هم پیوسته را به او داده باشید. این معنای «بضعه» با فتح باء است و در روایت رسول خدا(ص) «فاطِمةُ بَضْعة منِّی» از همین معنا است. الافریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱ه)، لسان العرب، ج۸، ص۱۲، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی.
  12. ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۲؛ ابن اثیر نیز در بیان معنای روایت نبوی بضعة منی، می‌نویسد: الگو:"عربی، «در روایت «فاطمة بضعة منی» بضعه به فتح باء، به معنای قطعه از گوشت است گاهی با کسر باء هم می‌آید معنایش این است که فاطمه جزء از بدن من است؛ چنانچه یک قطعه از گوشت جزء از آن گوشت است». ابن اثیر الجزری، ابوالسعادات المبارک بن محمد (متوفای۶۰۶ه)، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۱۳۳، تحقیق:طاهر احمد الزاوی - محمودمحمد الطناحی، ناشر:المکتبة العلمیة - بیروت - ۱۳۹۹ه - ۱۹۷۹م.
  13. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج2، 463؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص286.
  14. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص287؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی تا)، لسان العرب، ج1، ص422.
  15. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص73؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج9، ص152.
  16. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص368؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج9، ص152؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بی‌تا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص272.
  17. راغب، حسین بن محمد اصفهانی، (١4١٢)، المفردات فی غریب القرآن، ص808.
  18. ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج1، ص758.
  19. ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج1، ص758.؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بی‌تا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص433.
  20. فراهیدی، خلیل، (بی‌تا)، کتاب العین، ج6، ص36.
  21. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص447؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بی‌تا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج18، ص313.
  22. ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج13، ص233.
  23. زمخشری محمود بن عمر، (١٩٧٩)، أساس البلاغة، ص321؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی‌تا)، لسان العرب، ج13، ص233.
  24. فراهیدی، خلیل، (بی‌تا)، کتاب العین، ج4، ص370؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج4، ص399.
  25. روحی برندق، کاوس، قلمرو عصمت فاطمه زهراء(س) در حدیث «فاطمة بضعه منی، پژوهش‌های اعتقادی کلامی» تابستان 1395 - شماره 22.
  26. تواتر معنوی: گزارش تعدادی از راویان از واقعه یا مطلبی خاص با الفاظ گوناگون اما با معنا و مضمون یکسان است.(شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، 1408ق، ص66؛ عاملی، معالم‌ الدین، مؤسسه نشر اسلامی، ص187؛ میرزای قمی، قوانین الاصول، 1430ق، ج2، ص385؛ مرکز اطلاعات و منابع اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، 1389ش، ص369. گفته شده فراوانی گزارش‌ها در تواتر معنوی، موجب علم و یقین به محتوای مشترک می‌شود. میرزای قمی، قوانین الاصول، 1430ق، ج2، ص385؛ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، دار احیاء التراث العربی، ص35.) مانند این که اخبار زیادی با کلمات متفاوت در مورد شرکت امام علی علیه‌السّلام در سرایا و غزوات و به هلاکت رساندن بسیاری از پهلوانان مشرکان نقل شده است، که مضمون همه آنها به طور متواتر بر شجاعت آن حضرت دلالت می‌نماید و از آن جایی که الفاظ این اخبار یکسان نبوده ولی معنا و مضمون آن یکسان است، به این تواتر، تواتر معنوی می‌گویند
  27. خبر متواتر لفظی، خبری است که گروه کثیری از راویان در تمام طبقات که تبانی آنها بر کذب و توطئه عادتاً محال است، آن را با الفاظ و کلمات یکسان نقل کرده باشند، مانند: حدیث متواتر «انما الاعمال بالنیات» و حدیث غدیر «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و حدیث ثقلین «انی تارک فیکم الثقلین». این احادیث شریف با همین الفاظ به صورت تواتر نقل شده تا این که سند آن به پیامبر گرامی اسلام (ص)‌ رسیده است. به بیان دیگر، اگر خبرهای راویان متعددی، همگی در مدلول مطابقی به طور کامل مشترک باشد به آن مدلول مطابقی، خبر متواتر لفظی گفته می‌شود. (صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، ج2، ص143؛ زهیرالمالکی،محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج3، ص129؛ محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، ص162.)
  28. خبر مستفیض، حدیثی است که ناقلان آن در هر مرتبه بیش از سه نفر باشند. (محسنی، بحوث فی علم الرجال، 1432ق، ص399؛ شیخ بهائی، الوجیزه، 1390ق، ص4؛ استرآبادی، لب اللباب، 1388ش، ص73؛ مامقانی، مقباس الهدایة، 1411ق، ج1، ص128. به گفته برخی، راویان خبر مستفیض کمتر از راویان خبر متواتر هستند. مامقانی، مقباس الهدایة، 1411ق، ج1، ص131.)
  29. تبریزی،محمد علی، اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء، ص١٣6.
  30. «خبر متواتر» به روایتی گفته می‌شود که راویان آن در همه طبقات دارای تعدد بوده و تبانی و همدستی آنان بر جعل و دروغ‌پردازی عادتاً محال باشد.(ر.ک: رحمانی، محمد، بحثهای مقارن در علم الحدیث، "خبر متواتر")
  31. کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج1، ص97.
  32. نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج20، ص244.