حذیفة بن منصور خزاعی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

حذیفة بن منصور[۱]، در یکی از اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از اصول الکافی واقع گردیده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ حَبِيبٍ الْأَحْوَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا. عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مِثْلَهُ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

مراد از راوی ابو محمد حذیفة بن منصور بن کثیر بن سلمة بن عبدالرحمن الخزاعی[۴] از راویان امامی کوفی است که در کتب رجالی قدمای شیعه مانند رجال البرقی، رجال الکشی، الرجال ابن غضائری، رجال النجاشی، رجال الطوسی و الفهرست شیخ طوسی از وی یاد گردیده است و در اسناد و طرق با عناوین حذیفة[۵]، حذیفة بن منصور[۶] نیز با عبارت أبیه از سوی پسرش حسن بن حذیفة روایت کرده است[۷].

شغل وی پارچه فروشی بوده است، از این رو شیخ طوسی از وی با عنوان «بیاع السابری»[۸] یاد کرده است[۹]. او دو پسر با نام‌های حسن و محمد داشت که آنها نیز از راویان احادیث بوده‌اند[۱۰].

حذیفة بن منصور دارای یک اثر علمی بوده است که نجاشی و شیخ طوسی با تعبیر "له کتاب"[۱۱] از آن نام بردند و شماری از محدثان و راویان، از جمله راوی جلیل القدر و عظیم المنزله محمد بن أبی عمیر آن را روایت کرده است[۱۲].

ابن حجر عسقلانی از رجالیان معروف سنی از راوی نام برده و نوشته است: حذیفة بن منصور صاحب الأسقاط[۱۳] ذکرهما[۱۴] الطوسي في رجال الشیعة وذکر الثاني ابن النجاشي فقال: هو حذیفة بن منصور بن كثير بن سلمة بن عبدالرحمن الخزاعي يكنى أبا محمد وقال: إنه يروي عن الباقر والصادق والكاظم -رحمة الله عليهم- روى عنه القاسم بن إسماعیل و محمد بن سنان و أیوب بن الحر و قال مات في عهد موسی الکاظم[۱۵].

در عبارت ابن حجر مطالبی آمده که در رجال الطوسی و رجال النجاشی وجود ندارد؛ مانند جمله صاحب الأسقاط که در رجال شیخ طوسی، بیاع السابری است؛ یا عبارت "يروي عنه محمد بن سنان و أیوب بن الحر" که نه در رجال الطوسی است؛ نه در رجال النجاشی؛ نیز عبارت "مات في عهد موسى الكاظم"[۱۶]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و درگذشت راوی اطلاعی در دست نیست؛ لکن برقی او را از اصحاب امام صادق(ع) و شیخ طوسی از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) دانسته‌اند[۱۷]. ابن غضائری او را از راویان امام صادق و امام کاظم(ع)[۱۸] و نجاشی از راویان امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع) معرفی کرده‌اند[۱۹] و در اسناد روایات، بیشترین روایت را از امام صادق(ع)[۲۰] و یک روایت هم از امام باقر(ع)[۲۱] گزارش کرده؛ ولی روایتی از وی از امام کاظم(ع) یافت نشده است؛ اما از بعضی روایات استفاده می‌شود که وی در زمان امام رضا(ع) زنده بوده است؛ برای نمونه: «عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: مَاتَ أَخٌ لِي وَ تَرَكَ ابْنَتَهُ فَأَمَرْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ جَابِرٍ أَنْ يَسْأَلَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيّاً(ع) عَنْ ذَلِكَ فَسَأَلَهُ فَقَالَ الْمَالُ كُلُّهُ لِلِابْنَةِ»[۲۲].

آیة الله خویی پس از نقل روایت یاد شده نوشته است: ليست في هذه الرواية قرينة علی أن المراد بأبي الحسن هو الرضا(ع)، ومن المحتمل أن يراد به أميرالمؤمنين(ع)، وذلك من جهة أن إسماعيل بن جابر من أصحاب الباقر(ع)، و كما يبعد سؤاله أميرالمؤمنين(ع) لتأخر زمانه عن زمانه(ع)، كذلك يبعد سؤاله الرضا(ع) لتقدم زمانه علي زمانه(ع)، فالرواية في نفسها لا تخلو عن شيء[۲۳].

در جواب چنین گفته می‌شود: بسیار ضعیف است کسی احتمال دهد مراد از «أبو الحسن علیاً(ع)» در سند روایت، امیرمؤمنان(ع) باشد؛ زیرا در روایت تصریح شده که حذیفة بن منصور به اسماعیل بن جابر دستور داده که از ابو الحسن سؤال کند و با توجه به اینکه حذیفة بن منصور و اسماعیل بن جابر هر دو امام کاظم(ع) را ادراک کردند، به احتمال قوی مراد از ابوالحسن در سند روایت، آن حضرت(ع) و کلمه علیاً(ع) از اضافات ناقل حدیث بوده باشد، چون کنیه امام رضا(ع) نیز ابو الحسن است، چنانکه احتمالاً عبارت "أن يسأل أبا الحسن علياً(ع)" درست باشد و مقصود امام رضا(ع) زیرا گرچه در کتب رجال، اسماعیل بن جابر و حذیفة بن منصور از اصحاب امام رضا(ع) شمرده نشده‌اند، از اصحاب امام کاظم(ع) شمرده شده‌اند و تاریخ مشخصی هم برای وفاتشان ذکر نشده است، بنابراین چه بعدی دارد که زمان امام رضا(ع) را ادراک کرده باشند و خود همین روایت دلیل آن باشد و این مطلب که ابن حجر به گزارش از نجاشی نوشته که حذیفة بن منصور در زمان امام کاظم(ع) وفات نموده است، صحت ندارد؛ زیرا در رجال النجاشی چنین چیزی وجود ندارد، چنان که گذشت.[۲۴]

استادان و شاگردان راوی

در اسناد روایات، حذیفة بن منصور از معاذ بن کثیر، شهاب بن عبد ربه، میسر بن عبدالعزیز النخعی و...[۲۵] روایت کرده است که از اساتید او شمرده می‌شوند؛ همچنین کسانی مانند محمد بن سنان زاهری، مغیرة البجلی، عبدالله بن الصیرفی، محمد بن الفضیل، جمیل بن دراج، حماد بن عثمان الناب، حکم بن مسکین، صفوان بن یحیی، احمد بن محمد بن رباح، حسن بن حذیفة بن منصور، محمد بن ابی عمیر و...[۲۶] از او روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی به شمار می‌آیند.[۲۷]

مذهب راوی

حذیفة بن منصور در شمار راویان امامی قرار دارد، از این رو در رجال النجاشی که به یاد کرد راویان شیعه امامی اختصاص دارد، عنوان گردیده است و افزون بر آن، مضامین روایاتش گواه روشنی بر امامی بودنش دارد؛ نمونه‌ها:

  1. «... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً أَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ قَالَ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى رَأْسِهِ»[۲۸].
  2. «... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ الْمُتَعَرِّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ التَّارِكُ لِهَذَا الْأَمْرِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ»[۲۹].
  3. «... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِيرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي الْعَبَّاسِ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَةٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْيَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ»[۳۰]. شیخ صدوق پس از نقل این روایت نوشته است: قال مؤلف هذا الكتاب لبسه للتقية؛ و إنما أخبر حذيفة بن منصور بأنه لباس أهل النار لأنه إئتمنه و قد دخل إليه قوم من الشيعه يسألونه عن السواد و لم يثق إليهم في كتمان السر فأتقاهم فيه[۳۱].
  4. «... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): كَمْ حَجَجْتَ؟ قُلْتُ تِسْعَةَ عَشَرَ- قَالَ فَقَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ أَتْمَمْتَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ حِجَّةً لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ(ع)»[۳۲].
  5. «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي أَخاً لَا يُوَلِّي مِنْ مَحَبَّتِكُمْ وَ إِجْلَالِكُمْ وَ تَعْظِيمِكُمْ غَيْرَ أَنَّهُ يَشْرَبُ الْخَمْرَ فَقَالَ الصَّادِقُ إِنَّهُ لَعَظِيمٌ أَنْ يَكُونَ مُحِبُّنَا بِهَذِهِ الْحَالَةِ وَ لَكِنْ أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ هَذَا النَّاصِبُ لَنَا شَرٌّ مِنْهُ وَ إِنَّ أَدْنَى الْمُؤْمِنِ وَ لَيْسَ فِيهِمْ دَنِيٌّ لَيَشْفَعُ فِي مِائَتَيْ إِنْسَانٍ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ الْبِحَارِ السَّبْعِ تَشَفَّعُوا فِي نَاصِبِي مَا شُفِّعُوا فِيهِ إِلَّا أَنَّ هَذَا لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَتُوبَ أَوْ يَبْتَلِيَهُ اللَّهُ بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِهِ فَيَكُونُ تَحْبِيطاً لِخَطَايَاهُ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْهِ إِنَّ شِيعَتَنَا عَلَى السَّبِيلِ الْأَقْوَمِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبِي كَانَ كَثِيراً مَا يَقُولُ أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ موقفا زبالا [مُرَهَّقاً ذَيَّالًا] وَ أَبْغِضْ بَغِيضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً»[۳۳].[۳۴]

جایگاه حدیثی راوی

نجاشی رجالی بزرگ شیعه، حذیفة بن منصور را توثیق[۳۵] و کشی روایتی در مدح وی نقل[۳۶] و شیخ مفید نیز او را توثیق و مدح کرده[۳۷]؛ ولی ابن غضائری درباره جایگاه حدیثی وی نوشته است: حديثه غير نقي، يروي الصحيح و السقيم، و أمره ملتبس، و يخرج شاهداً[۳۸].

بر این اساس، علامه حلی در مورد راوی، قول به توقف را اختیار کرده و پس از نقل عبارت ابن غضائری نوشته است: و الظاهر عندي: التوقف فيه، لما قاله هذا الشيخ، و لما نقل عنه: أنه كان واليا من قبل بني أمية و يبعد إنفكاكه عن القبيح. و قال النجاشي: إنه ثقة[۳۹].

ابن داوود نیز نام راوی را در هر دو قسم رجالش عنوان نموده: یک بار در قسم ممدوحین[۴۰] به اعتبار قول نجاشی و بار دوم در قسم ضعفاء[۴۱] به اعتبار قول ابن غضائری.[۴۲]

بررسی

در توثیق حذیفة بن منصور نمی‌توان تردید کرد؛ ادله آن:

  1. اعتماد امام صادق(ع) به ایشان، چنانکه گذشت[۴۳].
  2. تصریح نجاشی به وثاقت ایشان، چنان که گذشت.
  3. توثیق و مدح راوی از سوی شیخ مفید بر اساس نقل علامه حلی[۴۴].
  4. قرار گرفتن نام راوی در اسناد روایات کتاب کامل الزیارات[۴۵].
  5. نقل اجلای روات از راوی؛ مانند ابن ابی عمیر[۴۶]، صفوان بن یحیی[۴۷]، محمد بن سنان[۴۸]، حماد بن عثمان و جمیل بن دراج[۴۹] و عبدالله بن مغیره[۵۰].
  6. روایت کشی: «حَمْدَوَيْهِ وَ مُحَمَّدٌ، قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ:، سَأَلَ أَبُو الْعَبَّاسِ فَضْلٌ الْبَقْبَاقُ لِحَرِيزٍ الْإِذْنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَعَاوَدَهُ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَقَالَ أَيَّ شَيْءٍ لِلرَّجُلِ أَنْ يَبْلُغَ مِنْ عُقُوبَةِ غُلَامِهِ قَالَ، قَالَ: عَلَى قَدْرِ ذُنُوبِهِ، فَقَالَ قَدْ عَاقَبْتَ وَ اللَّهِ حَرِيزاً بِأَعْظَمَ مِمَّا صَنَعَ، قَالَ، وَيْحَكَ إِنِّي فَعَلْتُ ذَلِكَ أَنَ حَرِيزاً جَرَّدَ السَّيْفَ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا لَوْ كَانَ حُذَيْفَةُ بْنُ مَنْصُورٍ: مَا عَاوَدَنِي فِيهِ بَعْدَ أَنْ قُلْتُ لَا»[۵۱].

سند روایت صحیح و معتبر است؛ زیرا حمدویه[۵۲] و برادرش محمد[۵۳] هر دو ثقه هستند.

محمد بن عیسی: به قرینه اتحاد راوی و مروی عنه[۵۴]، محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی است و ثقه است[۵۵].

صفوان: صفوان بن یحیی از اصحاب اجماع و ثقه است[۵۶]. عبدالرحمان بن الحجاج نیز ثقه است[۵۷]. علامه بحر العلوم نوشته است: و الحدیث صحیح[۵۸].

متن حدیث، بر شدت انقیاد و اطاعت‌پذیری حذیفة بن منصور در برابر امام صادق(ع) دلالت دارد.

مامقانی: دل الخبر علی مدح حذيفة بتمام انقياده له، و عدم معاودته فيما قال(ع): لا[۵۹].

حسن بن زین الدین: و فیه مدح لحذیفة بن منصور[۶۰].

محدث نوری: و دلالته علي المدح العظيم، خصوصا اختصاصه(ع) حذيفة بخصلة التسليم -الذي هو من أشرف الخصال- من بين أصحابه غير خفي علي المنصف البصير[۶۱].[۶۲]

پاسخ اشکالات

در مورد روایت کشی سه اشکال شده است:

۱. ضعف سند روایت کشی به جهت محمد بن عیسی:

علامه حلی پس از نقل روایت کشی، سند آن را به جهت محمد بن عیسی ضعیف دانسته است[۶۳]. در جواب گفته می‌شود:

  1. نجاشی درباره محمد بن عیسی نوشته است: جلیل فی (من) أصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف[۶۴]
  2. خودش در ترجمه محمد بن عیسی نوشته است: و الأقوی عندی قبول روایته[۶۵]
  3. در سرتاسر کتاب رجال خود، توثیق نجاشی را بر تضعیف‌های ابن غضائری مقدم می‌داشته است[۶۶].

بر این پایه، این مسئله از او بسیار عجیب است که در مورد حذیفة بن منصور توثیق نجاشی و شیخ مفید را به دلیل تضعیف ابن غضائری که البته آن هم به شخصیت راوی یعنی حذیفة بن منصور مرتبط نیست، بلکه به بعضی روایاتی است که وی آن را گزارش کرده، ربط دارد، کنار مینهد، از این رو نوه شهید ثانی نوشته است: و الطعن بمحمد بن عيسي غير ظاهر الوجه و العجب أن العلامة في الخلاصة قال في ترجمة محمد بن عيسي: و الأقوي عندي قبول روايته ثم يتوقف هنا فيه[۶۷].

محدث نوری: فالمناقشة فی السند بابن عیسی فی غیر محله[۶۸].

۲. تضعیف حذیفة بن منصور از سوی ابن غضائری:

  1. ابن غضائری شخص حذیفة بن منصور را تضعیف نکرده، بلکه در احادیث وی مناقشه نموده و نوشته است: حدیثه غیر نقی، یروی الصحیح و السقیم و منافاتی میان وثاقت شخص و نقل روایات ضعیف نیست[۶۹]
  2. تضعیفات ابن غضائری در مقابل توثیق نجاشی و شیخ مفید اعتباری ندارد.

۳. پذیرش ولایت در حکومت بنی امیه[۷۰]:

اولاً: در هیچ کتابی نقل نشده، بلکه تنها علامه حلی آن را گفته و گوینده او را مشخص نکرده، بلکه با تعبیر نقل آورده است.

ثانیاً: صرف والی شدن در حکومت بنی امیه دلیل تضعیف نیست؛ زیرا شخصیت‌های دیگری مانند علی بن یقطین در دستگاه حکومتی حاکمان فاسد، متولی امور حکومتی بوده‌اند؛ اما هم عقیده با آنها نبوده؛ حتی از جانب امامان(ع) مأمور بوده‌اند در پست‌های حکومتی باقی مانده و برای حل مشکلات شیعیان تلاش کنند[۷۱]، پس حذیفة بن منصور نیز اگر عهده‌دار مقام حکومتی بوده الزاماً به معنای هم عقیده بودن وی با بنی امیه نیست، تا جرحی در مورد او شمرده شود، بنابراین تردیدی در وثاقت حذیفة بن منصور نیست.

وحید بهبهانی: الظاهر أنه لا تأمل فی شأنه و جلالته و الوثوق بقوله و کلام غض[۷۲] لیس ظاهرا فی قدحه؛ و بعد الإنفکاک عن القبیح لا ینافی و لا یقاوم التوثیق الصریح کیف و کثیر من الثقات ولاة و عمال للظلمة. هذا مضافا إلی ما فی حذیفة من أمارات الجلالة و الإعتماد[۷۳].

آیة الله خویی: الظاهر وثاقة الرجل بشهادة النجاشي، و بشهادة المفيد حسب إخبار العلامة و يؤكد ذلك صحيحة ابن الحجاج الدالة علي ترجيح حذيفة علي حريز. و أما كلام ابن الغضائري فعلي تقدير ثبوته، ليس فيه دلالة علي ضعف الرجل، بل علي أنه غير نقي الحديث، لأنه يروي الصحيح و السقيم، فيكون حديثه فيما لم يحرز أنه من الثبقات ملتبسا و أما ولايته من قبل بني أمية فلم تثبت، بل قول قيل و نقل عنه و لم يعرف الناقل، و علي تقدير صحة النقل، فهي لا تنافي الوثاقة، بل لا تنافي العدالة أيضاً إذا كانت علي طبق الميزان الشرعي[۷۴].[۷۵]

یادآوری

بعضی از بزرگان استظهار کردند که منظور ابن غضائری از عبارت "حدیثه غیر نقی، یروی الصحیح و السقیم"، روایت شهر رمضان "لا ینقص عن ثلاثین یوماً" است که حذیفة بن منصور آن را گزارش کرده است[۷۶] و همین امر سبب شده که علامه حلی به تضعیف ایشان میل پیدا کند، در حالی که در همه موارد، قول نجاشی را بر قول ابن غضائری ترجیح می‌داده است.[۷۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۵؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۳۶، ش۶۱۵؛ الرجال (ابن الغضائری)، ص۵۰، ش۳۰؛ رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۳؛ رجال الطوسی، ص۱۳۳، (ش ۱۳۷۵) و ۱۹۲، (ش ۲۳۷۸)؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۷، ش۲۶۱؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۰۱، (ش ۳۸۵) و ۴۳۷، (ش ۱۰۸)؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۰، ش۲؛ معالم العلماء، ص۴۵، ش۲۹۸؛ منهج المقال، ج۳، ص۳۳۵، ش۱۳۰۳؛ نقد الرجال، ج۱، ص۴۰۶، ش۱۱۹۵؛ زبدة الأقوال، ص۱۰۵، ش۴۹۱؛. مجمع الرجال، ج۲، ص۸۷؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۱، ش۱۵۰۲؛ الرجال (حر عاملی)، ص۸۵، ش۳۳۷؛ التحریر الطاووسی، ص۱۷۵، ش۱۳۶-۱۳۷؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۲، ش۴۵۲؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۴۰، ش۶۷۹؛ عدة الرجال، ج۱، ص۴۳۱؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹ و ۲۲۴؛ شعب المقال، ص۱۷۲، ش۳۶؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۵۸۹؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۱۱۷، ش۴۷۶۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۲۳، ش۲۶۲۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۱۷، ش۳۲۱۸؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۳۶، ش۱۷۹۴. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۲، ش۸۲۲.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۳۳۷ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۲۰۹، ح۱.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 228.
  4. رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۳.
  5. تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۸۴، ح۸۱۰: «الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)...»؛ به قرینه روایت ابان (ابان بن عثمان) مقصود از حذیفه در این سند، حذیفة بن منصور است. (دلائل الإمامه، ص۲۷۵، ح۲۰۹: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ رِزَامٍ، قَالَ: بَعَثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ عَبْدُ اللَّهِ الطَّوِيلُ- وَ هُوَ الْمَنْصُورُ- إِلَى الْمَدِينَةِ، وَ أَمَرَنِي إِذَا دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ أَنْ أَفُضَ الْكِتَابَ الَّذِي دَفَعَهُ إِلَيَ وَ أَعْمَلَ مَا فِيهِ...».
  6. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۴، ح۳۴.
  7. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۸، ح۴۷۸: «الْحَسَنُ بْنُ حُذَيْفَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ...».
  8. السابری: ثوب رقیق جید. (تاج العروس، ج۶، ص۴۹۲).
  9. رجال الطوسی، ص۱۳۳، ش۱۳۷۵: حذیفة بن منصور بن کثیر، أبو محمد الخزاعی، مولاهم کوفی، بیاع السابری.
  10. رجال النجاشی، ص۱۴۸، ش۳۸۳: و ابناه: الحسن و محمد، رویا الحدیث.
  11. رجال النجاشی، ص۱۴۷-۱۴۸، ش۳۸۳: له کتاب، یرویه عدة من أصحابنا، أخبرنا القاضی أبو الحسین محمد بن عثمان، قال: حدثنا أبو القاسم جعفر بن محمد بن الشریف الصالح، قال: حدثنا عبیدالله بن أحمد ابن نهیک، قال: حدثنا ابن أبی عمیر، عن حذیفة؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۷، ش۲۶۱: له کتاب، رویناه بالإسناد الأول (عدة من أصحابنا، عن أبی المفضل)، عن حمید، عن القسم [القاسم] بن إسماعیل، عنه. و أخبرنا به أیضاً عدة من أصحابنا، عن التلعکبری، عن أحمد بن محمد بن سعید، عن أحمد بن عمر بن کیسبة، عن الطاطری، عن محمد بن أبی حمزة، عن حذیفة بن منصور.
  12. رجال النجاشی، ص۱۴۸، ش۳۸۳. شگفتا که در اسناد روایات، تنها یک مورد ابن ابی عمیر از حذیفة بن منصور روایت کرده است. (تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۸، ح۴۸۲) و بیشترین روایت را محمد بن سنان از حذیفه گزارش کرده است. (بیش از پنجاه مورد).
  13. ظاهرا الأسقاط مصحف الأسفاط است که جمع سفط است و به معنای پوست ماهی، جعبه عطر یا عطردان ویژه زنان، سبد و زنبیل آمده است. (فرهنگ ابجدی، ص۴۸۸.) ابن منظور: السفط: الذی یعبی فیه الطیب و ما أشبهه من أدوات النساء، و السفط معروف. (لسان العرب، ج۷، ص۳۱۵) طریحی: السفط محرکة واحد الأسفاط التی یعبی فیه الطیب و نحوه، و یستعار للتابوت الصغیر. (مجمع البحرین، ج۴، ص۲۵۳). احتمالاً صاحب الأسقاط صحیح باشد؛ زیرا سقط با فتح سین و قاف به معنی ردی المتاع است و به کسی که شغلش این باشد، سقطی می‌گویند. سمعانی: السقطی: بفتح السین المهملة، و فتح القاف، و کسر الطاء المهملة. هذه النسبة إلی بیع السقط، و هی الأشیاء الخسیسة، کالخرز، و الملاعق، و خواتیم الشبة و الحدید و غیرها. (الأنساب (سمعانی)، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳) اکنون در کشور عراق به چنین کسی خرده فروش می‌گویند. سید امین: و لعل صوابه السقلاط و هو ثوب من الکتان. (أعیان الشیعه، ج۴، ص۵۹۰) بعضی نوشتند: سقلاط، و سقلاطون نوع من القماش الحریری المطرز بالذهب و کان یصنع فی بغداد. (تکملة المعجمات العربیه، ج۱، ص۶۶۳).
  14. ابن حجر دو راوی با نام‌های حذیفة بن عامر الربعی و حذیفة بن منصور را پشت سر هم ذکر کرده و در ادامه، عبارت شیخ طوسی و نجاشی را گزارش کرده است.
  15. لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۲، ش۸۲۲.
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 229-231.
  17. رجال البرقی، ص۴۵؛ رجال الطوسی، ص۱۳۳، (ش ۱۳۷۵): حذیفة بن منصور بن کثیر أبو محمد الخزاعی، مولاهم، کوفی، بیاع السابری؛ و ۱۹۲، (ش ۲۳۷۸): حذیفة بن منصور الخزاعی، مولاهم کوفی.
  18. الرجال (ابن الغضائری)، ص۵۰، ش۳۰: روی عن أبی عبدالله و أبی الحسن موسی(ع).
  19. رجال النجاشی، ص۱۴۷-۱۴۸، ش۳۸۳: روی عن أبی جعفر و أبی عبدالله و أبی الحسن(ع).
  20. کامل الزیارات، ص۱۴۵-۱۴۶، ح۷: «عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(ع) لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ آمَنَهُ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ تَعَالَى حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ».
  21. المحاسن، ج۲، ص۳۷۱، ح۱۲۸: «... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ الصَّلَاةُ فِي السَّفَرِ رَكْعَتَانِ بِالنَّهَارِ لَيْسَ قَبْلَهُمَا وَ لَا بَعْدَهُمَا شَيْءٌ».
  22. مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۱۶۶، ح۲۱۰۴۹.
  23. معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۸۶، ش۱۳۱۰۲.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 231-233.
  25. الکافی، ج۴، ص۷۹، (ح ۳) و ۲۸۷، (ح ۷)؛ ج۵، ص۱۵۳-۱۵۴، ح۱۹.
  26. الکافی، ج۲، ص۱۱۷، (ح ۶) و ۳۴۶، (ح ۲)؛ ج۵، ص۳۷۵، ح۱؛ ج۶، ص۴۹۰، ح۷؛ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۴، ح۳۴؛ ج۴، ص۱۶۷، (ح ۴۷۷) و ۱۶۸، (ح ۴۸۰ و ۴۸۲).
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 233.
  28. المحاسن، ج۱، ص۲۰۳، ح۴۶.
  29. معانی الأخبار، ص۲۶۵، ح۱.
  30. علل الشرائع، ج۲، ص۳۴۷، ح۴.
  31. علل الشرائع، ج۲، ص۳۴۷، ذیل ح۴.
  32. کامل الزیارات، ص۱۶۲، ح۴.
  33. بشارة المصطفی، ص۳۸.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 234-235.
  35. رجال النجاشی، ص۱۴۷، ش۳۸۳: ثقة.
  36. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۳۶، ش۶۱۵.
  37. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۰-۶۱، ش۲.
  38. الرجال (ابن غضائری)، ص۵۰، ش۳۰.
  39. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۱، ح۲.
  40. الرجال (ابن داود)، ص۱۰۱، ش۳۸۵.
  41. الرجال (ابن داود)، ص۴۳۷، ش۱۰۸.
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 235-236.
  43. بحث مذهب راوی، حدیث شماره ۳.
  44. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی، ص۶۰-۶۱، ش۲: و وثقه شیخنا المفید و مدحه.
  45. کامل الزیارات، ص۱۴۵-۱۴۶، ح۷: ... عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ(ع) لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ آمَنَهُ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ- وَ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ تَعَالَى حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ؛ نیز ر.ک: کامل الزیارات، ص۱۶۲، (ح ۴) و ۲۵۰، (ح ۸).
  46. رجال النجاشی، ص۱۴۸، ش۳۸۳؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۸، ح۴۸۲.
  47. المحاسن، ج۱، ص۲۰۳، ح۴۶.
  48. المحاسن، ج۲، ص۳۵۳، (ح ۴۳) و ۳۵۷، (ح ۶۵).
  49. الکافی، ج۵، ص۳۷۵، ح۱.
  50. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۱۳، ح۵۲۱.
  51. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۳۶، ح۶۱۵.
  52. حمدویه بن نصیر بن شاهی... عدیم النظیر فی زمانه، کثیر العلم و الروایة، ثقة حسن المذهب. (رجال الطوسی، ص۴۲۱، ش۶۰۷۴).
  53. ثقة جلیل القدر کثیر العلم، روی عنه أبو عمرو الکشی. (رجال الطوسی، ص۴۴۰، ش۶۲۸۴).
  54. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۶۱، ش۲۷۰: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ. وَ حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ؛ الفهرست (طوسی)، ص۳۷، ش۴۹، ترجمه اسماعیل بن جابر: ...عن محمد ابن عیسی بن عبید، عن صفوان....
  55. جلیل فی (من) أصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف. (رجال النجاشی، ص۳۳۳، ش۸۹۶).
  56. رجال النجاشی، ص۱۹۷، ش۵۲۴: ثقة ثقة، عین.
  57. رجال النجاشی، ص۲۳۸، ش۶۳۰: و کان ثقة ثقة، ثبتا، وجها.
  58. الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۳، ص۱۸۷.
  59. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۱۲۱، ش۴۷۶۱.
  60. التحریر الطاووسی، ص۱۷۶، ش۱۳۶-۱۳۷.
  61. مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۴، ص۲۳۲.
  62. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 236-239.
  63. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۰-۶۱، ش۲: روی الکشی فی مدحه، أحد رواته محمد بن عیسی، و فیه قول.
  64. رجال النجاشی، ص۳۳۳، ش۸۹۶.
  65. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۴۲، ش۲۲.
  66. ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۵، (ش ۱۱) (ترجمه ابراهیم بن سلیمان بن عبدالله)، ۶، (ش ۱۵) (ترجمه ابراهیم بن عمرو الیمانی) و ۸، (ش ۶) (ترجمه اسماعیل بن مهران).
  67. إستقصاء الاعتبار، ج۴، ص۱۹۷.
  68. مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۴، ص۲۳۲.
  69. شعب المقال، ص۱۷۲، ش۳۶: لا منافاة بین کونه فی نفسه ثقة، و أنه یروی الصحیح و السقیم.
  70. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۱، ش۲: أنه کان والیا من قبل بنی أمیة و یبعد انفکاکه عن القبیح.
  71. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۳۳-۴۳۵، ح۸۱۷ و ۸۱۸.
  72. الرجال (ابن الغضائری)، ص۵۰، ش۳۰.
  73. منهج المقال، ج۳، ص۳۳۵، ش۴۱۳.
  74. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۲۴، ش۲۶۲۴.
  75. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 239-242.
  76. الکافی، ج۴، ص۷۸، ح۱: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ يَوْماً لَا يَنْقُصُ أَبَداً»؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۸-۱۶۹، ح۴۷۹-۴۸۲. شیخ طوسی پس از نقل روایت نوشته است: «وَ هَذَا الْخَبَرُ لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ بِهِ مِنْ وُجُوهٍ أَحَدُهَا أَنَّ مَتْنَ هَذَا الْحَدِيثِ لَا يُوجَدُ فِي شَيْءٍ مِنَ الْأُصُولِ الْمُصَنَّفَةِ وَ إِنَّمَا هُوَ مَوْجُودٌ فِي الشَّوَاذِّ مِنَ الْأَخْبَارِ وَ مِنْهَا أَنَّ كِتَابَ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ عَرِيَ مِنْهُ وَ الْكِتَابُ مَعْرُوفٌ مَشْهُورٌ وَ لَوْ كَانَ هَذَا الْحَدِيثُ صَحِيحاً عَنْهُ لَضَمَّنَهُ كِتَابَهُ وَ مِنْهَا أَنَّ هَذَا الْخَبَرَ مُخْتَلِفُ الْأَلْفَاظِ مُضْطَرِبُ الْمَعَانِي أَ لَا تَرَى أَنَّ حُذَيْفَةَ تَارَةً يَرْوِيهِ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)وَ تَارَةً يَرْوِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)بِلَا وَاسِطَةٍ وَ تَارَةً يُفْتِي بِهِ مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ فَلَا يُسْنِدُهُ إِلَى أَحَدٍ وَ هَذَا الضَّرْبُ مِنَ الِاخْتِلَافِ مِمَّا يُضْعِفُ الِاعْتِرَاضَ بِهِ وَ التَّعَلُّقَ بِمِثْلِهِ وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ سَلِمَ مِنْ جَمِيعِ مَا ذَكَرْنَاهُ لَكَانَ خَبَراً وَاحِداً لَا يُوجِبُ عِلْماً وَ لَا عَمَلًا وَ أَخْبَارُ الْآحَادِ لَا يَجُوزُ الِاعْتِرَاضُ بِهَا عَلَى ظَاهِرِ الْقُرْآنِ وَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ وَ لَوْ كَانَ هَذَا الْخَبَرُ مِمَّا يُوجِبُ الْعِلْمَ لَمْ يَكُنْ فِي مَضْمُونِهِ مَا يُوجِبُ الْعَمَلَ عَلَى الْعَدَدِ دُونَ الْأَهِلَّةِ». (تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۹).
  77. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 242.