ذوالقرنین در معارف مهدیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون ذوالقرنین است. "ذوالقرنین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: رسول خدا (ص) فرمود: "ذوالقرنین، بنده‌ای شایسته بود که خداوند او را بر بندگانش حجت قرار داد. وی قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد و به تقوا دستور داد، ولی آنان بر سرش ضربه‌ای زدند و او مدّتی از آنان پنهان شد، به‌طوری که آنان گمان بردند که مرده است. پس از مدّتی نزد قومش بازگشت، ولی باز بر سمت دیگر سرش ضربه‌ای زدند. در میان شما شخصی است که به سنّت رفتار می‌کند. خدای عزّ و جلّ‌ برای ذو القرنین در زمین اقتداری فراهم آورد و از هرچیز، وسیله‌ای برای او قرار داد و او را به شرق و غرب جهان رساند. خداوند رفتار و روش او را پیرامون امام غائب جاری می‌کند و او را به شرق و غرب زمین می‌رساند و هیچ آبگاه و منزلی در کوه و بیابان باقی نمی‌ماند که ذو القرنین بر آن گام نهاده باشد، جز آن‌که او گام می‌نهد. خداوند برای او گنج‌ها و معادن زمین را آشکار می‌سازد و با ایجاد ترس در دل دشمن، او را یاری می‌دهد و زمین را به وسیله او پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌که قبل از قیام پر از جور و ستم شده است"[۱].

نام او در قرآن کریم آمده است[۲]. در حدیثی آمده است که: وی در سن دوازده سالگی به حکومت تمامی روی زمین رسید و سی سال دوران حکومتش بود. وی از مردم روم بود. پیغمبر نبود، ولی بنده‌ای شایسته بود که خدا را دوست می‌داشت و خدا نیز او را دوست داشت. خداوند ابر را در اختیارش قرار داد که مرکب او بود و اسباب و وسایل خویش فراهم نمود و نور را برایش منبسط‍‌ کرد، که شب و روز نزد او یکسان بود[۳]. امام باقر (ع) فرمود: ذوالقرنین مخیر گردید که یکی از دو ابر سخت و رام را برگزیند. او ابر رام را برگزید و ابر سخت، برای حضرت صاحب الامر (ع) ذخیره شد[۴]. ذوالقرنین با حضرت ابراهیم (ع) همزمان بود و نخستین دو نفری که در روی زمین باهم مصافحه کردند، او و ابراهیم (ع) بودند. شهر اسکندریه را او بنا کرد و مسجدی عظیم در آن ساخت[۵].[۶]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۹۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۳؛ ارشاد مفید، ص ۳۶۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۰.
  2. سوره کهف، ۸۳.
  3. معارف و معاریف، ج ۵، ص ۵۶۲.
  4. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱؛ اختصاص مفید، ص ۱۹۹.
  5. معارف و معاریف، ج ۵، ص ۵۶۳.
  6. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۴۱.