نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
برای تبیین مفهوم بصیرت، بیان کلمات دانشمندانمسلمان و تبیین رابطه و نسبت آن با سایر مفاهیم راهگشاست؛ دانشمندانمسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیدهاند که در قلبانسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیۀ ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۶] استناد میکنند و با استناد به آیۀ ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۷] از آن به "روحالهی" نیز تعبیر شده است. همچنین عقل نظری، بصیرتباطنی، نورایمان و یقین نیز نامیده میشود که توانایی آن در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراکخداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است[۸]. عُرفا بیشتر آن را نور یا روحالهی مینامند[۹] و آن را نیرویی میدانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر میکند و به وسیلۀ آن حقایق امور شناخته شده، حق و باطل از هم تمیز داده میشود و آن در مقام چشم برای قلب ست[۱۰].
بصیرت چون چشم برای دیدن نیازمندنور است[۱۱]، با این تفاوت که نوربصیرت، متفاوت از نور ظاهری است و به "نوراللّه" یا "نورحق" و همچنین "نور تجلی"، "نور الهام"، "نوروحی" و "نورکشف" نامیده شده است[۱۲]. بر همین اساس دانشمندانمسلمان گاه از بصیرت به نور الهی اشاره شده در قرآن تعبیر میکنند که بر قلبمؤمن میتابد: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۳][۱۴]حکما از بصیرت به عقل تعبیر کردهاند. در حقیقتبصیرت درجهای از حکمت و بالاترین مرحله آن است[۱۵][۱۶]
بصر در قرآن بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر «بینا» و کافر را کور خوانده است عبارتاند از: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷]بصیر در اینجا فردی است که به آیات و نشانههای خداوندبصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است[۱۸]. همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیشتر دیده میشود: ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۱۹].
تعبیر ﴿لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۰] نمونۀ دیگری در این زمینه است. مفسران[۲۱] این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفته است به معنای ﴿أُولِي الْأَبْصَارِ﴾ میدانند: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۲۲]؛ ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۳]؛ ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۴] تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایهای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت میشود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری میتوان آن را دید[۲۵][۲۶]
یقین و اطمینان: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۷]خداوند در این آیه از پیامبر(ص) اعلان میکند که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا میسازد، به خدادعوت میکند[۲۸].
شاهد: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۲۹] در تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه انسان خود شاهداعمال خویش است. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴ سوره نور دارد؛ به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند[۳۰].
دلایل روشن: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۳۱]؛ بیشتر مفسران بصائر «جمع بصیرت» را به معنای حجج و بینات دانستهاند که باعث شناختهدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۳۲] یا موجب علم و آگاهی میشود؛ به گونهای که گویی معلوم به چشم دیده میشود[۳۳]. البته برخی نیز بصائر را به معنای وحی و آنچه رسول آورده، تفسیر کردهاند[۳۴]. از آن جهت به نشانهها و دلایل روشن و قاطعالهی بصائر گفته شده که موجب بیناییقلب و درک حقایق به وسیله آن میشود[۳۵]، بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و چشم بصیرت است[۳۶]. غیر از این کاربردهای قرآنی، استفادههای متفاوتتری نیز از بصیرت در عربی شده است؛ مانند برهان، سنگ سفید، اثر خون به جای مانده بر زمین؛ گویا جهت اشتراک معنایی در همه این کاربردها، ظاهر و بارز بودن آنهاست[۳۷][۳۸]
در قرآن دو گونه بینایی ظاهری و باطنی «قلبی یا به تعبیری عقلی» مطرح شده است که در روایات[۳۹] و تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است. در برخی آیات دو گونه بینایی در کنار هم قرار گرفتهاند: ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾[۴۰][۴۱]
در نظر امیرالمؤمنین(ع) بصیرت، نعمتی است که به انسان اعطا شده است و آدمی خود باید در جهت بهکارگیری آن بکوشد[۴۲]. از این رو آن حضرت بر داشتن بصیرت در موضعگیریها تأکید دارد و میفرماید: «کسی را یافتم که پیرو حاملان علم بود، ولی در شناخت رمز و رازعلم بصیرتش نبود؛ در اولین شبهه که بر او عارض میشد، شک و تردید در دلش شراره میافروخت»[۴۳]. حضور عنصر بصیرت در جامعه اسلامی و میان مسلمانان، عاملی است که جمعیّت آنان را حفظ میکند،از اینرو امیرالمؤمنین(ع) کسانی را میستاید که در کشاکش فتنهها بصیرت خویش را با پناه بردن به قرآن و اهل بیت، چنان صیقل میدهند که آهنگر تیغه شمشیر را صاف و صیقلی میکند[۴۴].[۴۵] همچنین حضرت میفرماید: «بصیر کسی است که بشنود و بیندیشد، و بنگرد و ببیند و عبرت بیاموزد و آنگاه راههای روشن را بپیماید و از لغزیدن به پرتگاهها مصون ماند»[۴۶]. دستاورد این گونه بینش، بازگشت به فطرت و بهرهمندی از ایمان و محبت و امید به خدا و پرهیزگاری است. جایگاه این گونه بینش بسی والا است و حقیقت را مستقیم و بیواسطه به انسان بازمیشناساند[۴۷][۴۸].
از جمله عوامل ایجاد بصیرت، تمسک به قرآنکریم، عبرت از روزگار و ذکر حق است. چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «دنیا منتهای دیده نابیناست که نگاهش از آن درنمیگذرد و آنچه را که در آن سوی آن است، نمیبیند. آنکه اهل بصیرت است، دیدگان میگشاید و میداند که در آنسوی، سرای آخرت است. اهل بصیرت از دنیادل برمیکند و آنکه دیدۀ باطنش نابیناست از آن دل برنمیکند. بینا برای آخرت توشه برمیگیرد و نابینا برای زندگی دنیا»[۴۹].[۵۰]
قرآن صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا میخواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود: «وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ»[۵۱] و پدیدههای محیط اطراف سفارش میکند: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ﴾[۵۲] و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان هشدار میدهد و به عبرتگیری از آنها فرا میخواند: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۵۳]. آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره بردهاند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قربخداوند معاوضه میکنند[۵۴][۵۵]
و مواردی دیگر به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت مطرح شده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت میدهد؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾[۶۲]؛ ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶۳]؛ ولی این مطلب، نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرشسخنفطرت و بصیرتشان سرباز زدهاند و این موجب ضعفبصیرت و عقل نظری آنها شده است[۶۴]. در حقیقت انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی میبخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهرهمند میسازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایزنفسانی قرار گیرد و ابزار ادراکی او که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناهآلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمیماند[۶۵][۶۶]
در فرهنگ دینی و متون معارف، از کسانی با عنوان اهل البصائر یاد شده است، یعنی صاحبان روشن بینی و بیدار دلی و شناخت عمیق نسبت به حق و باطل، امام و حجت الهی، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق. با آگاهی، هشیاری و انتخاب گام در راه میگذارند و عملکرد و موضعگیریهایشان ریشۀ اعتقادی و مبنای مکتبی و دینی دارد، جهادشان مکتبی و مبارزاتشان مرامی است، نه سودجویانه و دنیاپرستانه یا نشأت گرفته از تعصبات قومی و جاهلی، یا تحریک شده تبلیغات فریبکارانه جناح باطل و سلطۀ زور. اهلبصیرت، راه خود را روشن و بیابهام و به حق میبینند و باطل بودن دشمن را یقین دارند و با تطمیع و تهدید، نه خود را میفروشند و نه دست از عقیده و جهاد بر میدارند. شمشیرها و جهادشان پشتوانه عقیدتی دارد. به فرموده امام علی: «بَصَائِرَهُمْ عَلَی أَسْیَافِهِم»[۶۷].
↑«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
↑«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
↑«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
↑«بگو: به شما نمى گويم كه خزاين خدا نزد من است و علم غيب هم نمى دانم. و نمى گويم كه فرشته اى هستم. تنها از چيزى پيروى مى كنم كه بر من وحى شده است. بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند؟ چرا نمى انديشيد؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
↑«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.
↑«در آن دو گروه كه به هم رسيدند، براى شما عبرتى بود: گروهى در راه خدا مى جنگيدند و گروهى ديگر كافر بودند. آنان را به چشم خود دو چندان خويش مى ديدند. خدا هر كس را كه بخواهد يارى دهد. و صاحب نظران را در اين عبرتى است.» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
↑«خداوند شب و روز را برمیگرداند، بیگمان در این پندی برای دیدهوران است» سوره نور، آیه ۴۴.
↑«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
↑کشف الاسرار، ج۵، ص۱۴۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۱.
↑جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۲۹ـ۲۳۰؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۰۳.
↑«بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
↑جامع البیان، مج۵، ج۷، ص۳۹۶؛ شرح توحید الصدوق، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
↑«آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟» سوره سجده، آیه ۲۷.
↑«در آن دو گروه كه به هم رسيدند، براى شما عبرتى بود: گروهى در راه خدا مى جنگيدند و گروهى ديگر كافر بودند. آنان را به چشم خود دو چندان خويش مى ديدند. خدا هر كس را كه بخواهد يارى دهد. و صاحبنظران را در اين عبرتى است.» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
↑«آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوستتر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند. آنان کسانی هستند که خداوند بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۷ ـ ۱۰۸
↑«داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند. کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۷ ـ ۱۸
↑«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
↑«كيست ستمكارتر از آن كه آيات پروردگارش را برايش بخوانند و او اعراض كند و كارهايى را كه از پيش مرتكب شده فراموش كند؟ بر دل ايشان پرده افكنديم تا آيات را درنيابند و گوش هايشان را كر ساختيم كه اگر به راه هدايتشان فراخوانى، هرگز راه نيابند.» سوره کهف، آیه ۵۷.
↑«و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم- چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند- و آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.
↑«آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۳.
↑«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.