اعتقاد به امامت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مفهوم‌شناسی

«اعتقاد» از «عقد» گرفته شده است. عقد به معنای گِرِه بستن است و در اجسام سخت کاربرد دارد؛ مثل گره‌های تشکیل‌دهنده اجزای یک بنا و گره‌های یک طناب. همچنین از این معنا عاریت گرفته شده است برای امور معنوی (مثل باورمندی به یک مرام و مکتبخانوادگی (مثل عقد زوجیت)، امور اجتماعی (مثل عهد و پیمان با شخص یا مجموعه‌ای) و معاملات (مثل بیع و...)[۱]. بنابراین اعتقاد به معنای در دل گرفتن، گرویدن و یقین کردن، تصدیق کردن، دل بر چیزی نهادن و سخت و محکم شدن چیزی آمده است[۲]. «امامت»، از ماده امم (الام)، به معنای قصد کردن و توجه به مقصود است[۳]. «ائمه»، جمع امام است. امام در لغت به کسی گفته می‌شود که جلودار امور است و مردم به او اقتدا، و از فرمان‌هایش پیروی می‌کنند[۴]. در اصطلاح، امام کسی است که دارای ریاست عامه برای شخص یا اشخاصی در امور دین و دنیا به نیابت از رسول خدا(ص) بوده باشد[۵]. منظور از «ائمه شیعه»، دوازده امام معصوم(ع) هستند. «شیعه»، کلمه‌ای مفرد است، اما معنای جمعی دارد، (مانند قوم) و به معنای اصحاب و پیروان[۶]، جمع آن شِیَع و اشیاع است و گفته می‌شود: «از او پیروی کرد»؛ همچنان‌که گفته می‌شود: «با او موالات و همبستگی نمود»[۷]. ابن فارس گفته است: «شیعه دو معنای ریشه‌ای دارد: یکی بر یاری دلالت دارد و دیگری بر پخش و گسترش. اینکه می‌گویند فلانی وقتی بیرون رفت، دیگری او را مشایعت کرد، از معنای اول است»[۸]. نتیجه اینکه «شیعه» جماعتی است که پیرو رئیس خودند و اندیشه‌ای واحد دارند و در سایه این فکر مشترک، با هم یاری و معاضدت دارند؛ اما تشیع، در اصطلاح دینی، عبارت است از اعتقاد به استمرار رهبری اسلامی در قالب «وصایت» برای امام علی(ع) و خاندان او. این تفکر به دست مبارک پیامبر(ص) پی نهاده شد و ایشان، علی(ع) را به خاطر شایستگی‌ها و توانمندی‌های منحصر به فردش، به عنوان رهبری جامعه پس از خویش معرفی کرد و جمعی از مهاجران و انصار، به ویژه آنان که در دل کینه‌ای از او نداشتند، در زمان پیامبر(ص) آن را پذیرفتند و پیرو او شدند. این گروه با عنوان «شیعه علی» شناخته شدند و پس از رحلت آن حضرت نیز بر همان عقیده باقی ماندند. گروهی دیگر از تابعین هم به آنان اقتدا کردند. اعتقاد به این اصل، از همان زمان‌های گذشته تاکنون تداوم یافته است.

بنابراین تشیع، همان اسلام و روی دیگری از آن است و اشاره به یک اصل اسلامی دارد و آن اینکه رهبری حکیمانه و هدایت علمی، با نصب پیامبر خدا(ص) در وجود علی(ع) متمرکز است و تاریخی جز تاریخ اسلام، و مبدأیی جز آغاز ظهور اسلام ندارد. اسلام و تشیع دو سوی یک حقیقت‌اند و دو همزادند که با هم به دنیا آمده‌اند[۹]. چنان‌که گروهی از مؤلفان نیز به این حقیقت تصریح کرده‌اند. نوبختی می‌گوید: «شیعه، پیروان علی بن ابی‌طالب(ع) هستند که به «شیعه علی» نامیده می‌شوند، چه در زمان پیامبر و چه پس از او، و با پیوستگی به آن حضرت و عقیده به امامت او معروفند»[۱۰]. ابوالحسن اشعری گوید: «از این رو به آنان «شیعه» گفته شده که پیرو علی‌اند و او را بر اصحاب دیگر پیامبر خدا(ص) مقدّم می‌دارند»[۱۱]. شهرستانی گوید: «شیعه آنانند که به خصوص پیرو علی‌اند و بر اساس نصّ و وصیت، معتقد به امامت و خلافت اویند»[۱۲].[۱۳]

ضرورت و اهمیت بحث

آیا ائمه(ع) به امامت، خود آگاهی داشتند؟ اگر چنین است، از چه راهی و چگونه بوده؟ با توجه به برخی شبهه‌ها در این زمینه، ضرورت دارد روشن شود که امامت ادامه نبوت یا کامل کننده آن است. آنچه از جایگاه و منزلت برای پیامبر(ص) متصور است برای امام نیز وجود دارد؛ مگر وحی تشریعی؛ بدین جهت امامت اصلی از اصول دین و از امور توقیفیه است. از آنجا که به حکم عقل و نقل نیابت رسول خدا(ص) و تعیین امام به عنوان نایب پیامبر بر خدای تعالی واجب است و رأی مردم در آن دخالتی ندارد، می‌بایست برای تعیین، امام، نصّ جلی و واضح وجود داشته باشد تا هرگونه شک و ابهام را از اذهان مردم بزداید[۱۴]. ائمه(ع) که برگزیدگان خداوند برای امامت و رهبری جامعه پس از رسول خدا(ص) هستند[۱۵]، به دلیل دارا بودن مقام عصمت[۱۶]، جز به عهد و فرمان خداوند، کاری را انجام نداده و نمی‌دهند[۱۷]. هر کدام از آنان، در زمان خود، از نائل شدن به این مقام و منزلت الهی به صورت قطعی، آگاهی پیدا می‌کند؛ چنان‌که یکی از اصحاب می‌گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «چه زمانی امام، رسیدن امر امامت را درباره خود می‌فهمد؟» فرمود: «فِي آخِرِ دَقِيقَةٍ مِنْ حَيَاةِ الْأَوَّلِ‌»؛ «در آخرین دقیقه زندگی امام پیشین»[۱۸].[۱۹]

تبیین مسئله در اندیشه اسلامی

‌چگونگی تعیین و ابلاغ مقام امامت به جانشینان پیامبر اسلام(ص) همواره یکی از بحث‌های پردامنه در مجموعه مباحث اعتقادات اسلامی بوده است. آنچه در این زمینه قطعی است این است که رسول خدا(ص) در تبیین و تفسیر ولایت و امامت و تعیین اهل بیت(ع) به عنوان امامان مردم، تابع فرمان الهی بوده و هرگز از پیش خود تصمیم نمی‌گرفته است؛ زیرا امامت، عهد و پیمانی از جانب خداوند است که جز انسان‌های برگزیده خدا، کسی شایستگی عهده‌دار شدن آن را ندارد. هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را به مقام امامت برگزید و فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۰] ابراهیم(ع) آن مقام را برای ذریه خود نیز درخواست کرد؛ اما خداوند، در جوابش فرمود امامت، عهد و پیمان الهی است که فقط افراد برگزیده شایستگی آن را دارند و به ستمگران نمی‌رسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۱]. چون کلمه «عهد» به خدای تعالی نسب داده شده، پس مقام امامت و رهبری جامعه، منحصراً با فرمان الهی تحقق پیدا می‌کند و در حوزه اختیارات احدی غیر از خداوند قرار ندارد[۲۲]. ابوبصیر گوید خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم. مردی به آن حضرت عرض کرد: «از ولایت علی(ع) به من خبر ده که آیا آن از جانب خداوند بود یا از جانب پیغمبر؟» حضرت خشمگین شد و فرمود: «وای بر تو پیغمبر از خدا بیمناک‌تر از آن است که چیزی را که خدا دستورش نداده بگوید؛ بلکه ولایت علی(ع) را خدا واجب ساخت؛ چنان‌که نماز، زکات، روزه و حج را واجب گردانید»[۲۳]. وی همچنین گوید خدمت امام صادق(ع) بودم که نام اوصیا را بردند و من هم اسماعیل[۲۴] را نام بردم. حضرت فرمود نه به خدا! ای ابا محمد، تعیین امام به اختیار ما نیست. این کار تنها به دست خداست که درباره هر یک پس از دیگری فرو می‌فرستد»[۲۵]. امام صادق(ع) نیز فرمود: شما گمان می‌کنید هر کس از ما امامان که وصیت می‌کند، به هر کس می‌خواهد، وصیت می‌کند؟! نه به خدا! چنین نیست؛ بلکه امر امامت، عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسولش(ص) برای مردی پس از مردی [از ما خانواده] تا به صاحبش برسد[۲۶].

بر اساس روایات، امامت و خلافت علی(ع) در چندین مرحله تبیین و ابلاغ شده است:

اول معرفی ایشان به عنوان امیرمؤمنان توسط رسول خدا(ص) در بیت نبوت و میان قوم و عشیره خود؛ چنان که ابن عباس می‌گوید پیامبر(ص) خطاب به ام سلمه فرمود: «اسْمَعِي وَ اشْهَدِي هَذَا عَلِيٌ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ‌»[۲۷]؛ «بشنو و گواه باش که این علی، امیر مؤمنان و آقای وصی‌هاست».

دوم معرفی علی(ع) توسط پیامبر(ص) میان خواص و افراد تأثیرگذار جامعه؛ چنان‌که بریدة بن حصیب اسلمی گوید هفتمین نفر جمعی بودم که ابوبکر و عمر و طلحه و زبیر نیز میان آنان بودند. رسول خدا(ص) فرمود: «سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين...»[۲۸]؛ «سلام گویید به علی به عنوان امیر المؤمنین.»... در ادامه روایت آمده است: «ما همه به عنوان امیر المؤمنین به ایشان سلام دادیم؛ در حالی که رسول خدا(ص) نیز میان ما زنده بود».

سوم معرفی علی(ع) به عنوان جانشین رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین به عموم مردم؛ چنان‌که پیامبر(ص) در حضور گروهی از مردم فرمود: «هَذَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ»[۲۹] این (علی) جانشین من است، بعد از من. پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید. «هذا ولي كل مؤمن بعدي»[۳۰]. این (علی) سرپرست هر مؤمن است بعد از من.

همچنین خطاب به علی(ع) نیز فرمود: «أنت أخي و وصيي و خليفتي من بعدي و قاضي ديني»[۳۱]. تو برادر، وصی و جانشینم بعد من و قاضی دین من هستی. «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ‌، وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»[۳۲]. علی از من و من از علی هستم و او سرپرست هر زن و مرد مؤمن است. این مقام الهی، توسط پیامبر اسلام(ص) با بیان نام تک‌تک امامان دوازده‌گانه به مردم بیان شده[۳۳] و از جانب خداوند به اوصیای آن حضرت (دوازده امام معصوم) نیز ابلاغ شده است[۳۴]؛ چنان‌که امام باقر(ع) به ابوبصیر فرمود: «إن رسول الله(ص) أوصى إلى علي و الحسن و الحسين فلما مضى علي(ع) أَوْصَی إِلَی الْحَسَنِ وَ الحُسَیْنِ... وَ أَوْصَی الحَسَنُ إِلَی الحُسَیْنِ...». همانا رسول خدا(ص) به علی و حسن و حسین(ع) وصیت کرد و چون علی درگذشت (زمان وفاتش فرارسید)، به حسن و حسین وصیت کرد... و امام حسن نیز به امام حسین وصیت نمود.... امام باقر(ع) در ادامه سخن خود فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ[۳۵] هِيَ فِينَا وَ فِي أَبْنَائِنَا»[۳۶]؛ «خدای عزوجل فرماید: خویشاوندان بعضی بر بعضی دیگر سزاوارترند. این آیه درباره ما و فرزندان ماست».

علاوه بر تصریح رسول خدا(ص) به امامت ائمه اطهار(ع) و وصیت‌هایش پیرامون این منصب الهی، خود ائمه اطهار(ع) نیز نایل شدن به آن مقام را به وسیله‌هایی - از جمله الهام الهی- متوجه می‌شدند. صفوان گوید به حضرت رضا(ع) عرض کردم: «امام، چه زمانی می‌داند او امام است؟ زمانی که به او خبر رسد صاحبش (امام سابق) وفات کرده یا همان زمانی که وفات می‌کند؛ مثل اینکه حضرت ابوالحسن (پدرت) در بغداد وفات کرد و شما اینجا در مدینه بودید؟» امام رضا(ع) در جواب وی فرمود: «يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ‌»؛ «همان زمانی که صاحبش (امام سابق) وفات می‌کند، آگاه می‌شود». عرض کردم: «با کدام وسیله آگاه می‌شود؟» امام فرمود: «يُلْهِمُهُ اللَّهُ‌»؛ «خدا به او الهام می‌کند»[۳۷]. به فرموده امام صادق(ع)، امامت عهد و پیمان است از جانب خدای عزوجل که برای مردانی نامبرده بسته شده است. امام حق ندارد آن را از امام پس از خود دور دارد و به طرف شخص دیگر برگرداند[۳۸]. راویانی چون محمد فضیل و حسن بن علی وشّاء از امام رضا(ع) و معلی بن خنیس از امام صادق(ع) درباره آیه شریفه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا[۳۹] پرسیدند. فرمودند: «ایشان ائمه از آل محمد(ع) هستند که باید هر امامی امانت امامت را به امام پس از خود بسپارد؛ به دیگری ندهد و از امام هم دریغ ندارد»[۴۰]. در راستای این علم و آگاهی، ائمه(ع) همواره مدعی امامت خویش بودند و برای معرفی این جایگاه و به دست آوردن آن، محاجه‌ها و مناظره‌های زیادی کردند. علی(ع) پس از بیعت مردم با ایشان خطاب به پیمان‌شکنان و مخالفان، با استناد به آیات قرآن[۴۱]، فرمود: از میان مردم، اولی به ابراهیم(ع) ما هستیم، اولوا الارحام ما هستیم... پس از ما پیروی کنید. این امر واجب الهی بر شماست. ویژگی‌های حق ولایت و وصایت از رسول خدا و وراثت از انبیا فقط درباره ما صدق می‌کند...[۴۲]. با عنایت به مطالب یادشده و مستندات قرآنی و روایی که در ادامه این گفتار خواهد آمد، جایی برای این سخن باقی نمی‌ماند که افرادی بگویند ائمه(ع) از امامت خود آگاهی نداشتند یا مدعی حق امامت نبودند.[۴۳]

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۷۶ - ۵۷۷؛ ابن فارس، معجم المقاییس اللغة، ج۴، ص۸۶ – ۸۹.
  2. دهخدا، لغت نامه، ج۲، ص۲۴۹۲.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.
  4. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۶۰.
  5. علامه حلی، باب حادی‌عشر، ص۱۰؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ج۳، ص۵۷۴.
  6. المحیط فی اللغة، ج۲، ص۹۹؛ خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۱۹۱.
  7. ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸، واژه «تشیّع».
  8. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۲۳۵، واژه «شیع».
  9. در نگارش این مطالب از کتاب سیمای عقاید شیعه، نوشته آیت‌الله سبحانی (ص ۲۱ تا ۲۸) استفاده شده است.
  10. نوبختی، فرق الشیعة، ص۱۷.
  11. اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۵.
  12. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۳۱.
  13. نجفی، حافظ، مقاله «اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۴۲.
  14. ابن عطیة، أبهی المداد، ج۱، ص۱۷۸.
  15. احمد بن عمر گوید از حضرت رضا(ع) راجع به آیه ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا پرسیدم فرمود: «اولاد فاطمه(س) هستند». (کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۵).
  16. ابن عباس از رسول خداوند(ص) نقل می‌کند: «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌»؛ «من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم». شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۹۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۶؛ ترمذی، السنن، ج۵، ص۳۱؛ قندوزی، ینابیع المودة، ص۴۴۵).
  17. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۱.
  18. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۵.
  19. نجفی، حافظ، مقاله «اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۴۵.
  20. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  21. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  22. ابن عطیة، أبهی المداد، ج۱، ص۲۶.
  23. «وَيْحَكَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَخْوَفَ لِلَّهِ مِنْ أَنْ يَقُولَ مَا لَمْ يَأْمُرْهُ بِهِ اللَّهُ بَلِ افْتَرَضَهُ كَمَا افْتَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ». (کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۰).
  24. اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق(ع).
  25. الکافی، ج۱، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
  26. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
  27. مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۷.
  28. مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۸؛ حر عاملی، إثبات الهداة، ج۳، ص٢٠٩.
  29. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱؛ إثبات الهداة، ج۳، ص٢٠٩.
  30. علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹؛ شوشتری، إحقاق الحق، ج۱۵، ص۲۲۲؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱؛ ج۲، ص۷۸.
  31. علم الهدی، رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۳۹.
  32. حر عاملی، إثبات الهداة، ج۳، ص۲۴۹.
  33. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.
  34. شیخ صدوق، إعتقادات الإمامیة، ص۹۳ - ۹۴؛ خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، ج۲، ص۱۳۵؛ سبحانی، الالهیات، ج۲، ص۵۱۰.
  35. «خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.
  36. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۲.
  37. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۱.
  38. «إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرِجَالٍ مُسَمَّيْنَ لَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَزْوِيَهَا عَنِ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ». (کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۸).
  39. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
  40. «هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنْ یُؤَدِّیَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ (الامامه) إِلَی مَنْ بَعْدَهُ وَ لَا یَخْصَ بِهَا غَیْرَهُ وَلَا یَزْوِیَهَا عَنْهُ». (الکافی، ج۱، ص۲۷۶).
  41. ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ «بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان» سوره آل عمران، آیه ۶۸؛ ﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ «و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.
  42. طبری آملی، المسترشد، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
  43. نجفی، حافظ، مقاله «اعتقاد ائمه شیعه به امامت خود»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۴۶.