فرهنگ سیاسی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

سیاست یکی از جهات گریزناپذیر حیات اجتماعی انسانی است که فرهنگ جامعه به آن محتوا و شکل می‌دهد. به همین جهت یکی از دغدغه‌های فرهنگی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای فرهنگ سیاسی است. ایشان به فرهنگ سیاسی جهانی، منطقه‌ای و ملی توجه دارد. همچنین، دغدغه‌های ایشان، هم جنبه آسیب‌شناسانه دارد و هم جنبه سیاست‌گذاری.

فرهنگ سیاسی جهانی و منطقه‌ای

وضع فعلی سیاست جهانی را دنیای بی‌تقوایی شکل می‌دهد؛ در حدی که مستکبران عالم حتی به دوستان خود نیز رحم نمی‌کنند[۱]. معنویت از سیاست جهانی غایب است و نبود یا کمبود معنویت آثار سوء بسیاری داشته است؛ مانند جنگ‌ها، استکبارها، ظلم‌ها، شکاف‌های طبقاتی، غارت ثروت ملت‌ها، فقر عجیب حاکم بر بخش عظیمی از مردم دنیا، فسادها، احساس پوچی‌ها، هرزه‌درایی‌ها و هرزه‌گرایی‌هایی که در بین نسل‌های گوناگون انسان در سطح دنیا مشاهده می‌شود. حذف معنویت از سیاست جهانی از سه قرن اخیر شروع شد و به تدریج با گذشت زمان خودش را در دنیا نشان می‌دهد. با وجود ثروت انبوه و پیشرفت علم و فناوری، بشر به دلیل کمبود معنویت، احساس خوشبختی و عدالت و سعادت نمی‌کند و فقر ریشه‌کن نمی‌شود[۲]. در حقیقت، سیاست جهانی حاصل نظام سلطه‌ای است و خود تحت سیطره اقتصاد و ثروت است؛ چنان که در بحث از فرهنگ اقتصادی به نحو مفصل بررسی خواهد شد. جهان اسلام موقعیت و امکانات بسیار خوبی دارد؛ اما نه تنها در روند عمومی سیاست جهانی و تعیین نظام همبستگی جهانی، هیچ نقشی ندارد؛ بلکه بسیاری از کشورهای اسلامی در سیاست ملی خود، تسلیم نظام سلطه بوده و دولت‌هایشان دست نشانده آن است؛ ملت‌شان دچار اختناق یا بی‌خبری، و عالمان و روشنفکران‌شان دستخوش ترس و تغافل و عشق به راحتی است. نتیجه این وضع بر باد رفتن سرمایه‌ها و وابستگی جایگاه سیاسی آنها به اشاره مستکبران است[۳]. اینها ناشی از بیماری‌های فرهنگی در جهان اسلام است. بیماری‌های متعدد فرهنگی در جهان اسلام شیوع دارد؛ از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: ۱) اختلافات فرقه‌ای که بیشتر به وسیله علمای سوء و نویسندگان مزدور ترویج و تشدید می‌شود؛ ۲) اختلافات قومی و ملی ناشی از ملی‌گرایی افراطی که بیشتر به دست روشنفکران وابسته دامن زده می‌شود؛ ۳) تسلیم شدن در برابر قدرت‌های مداخله‌گر که برخی کشورها را به اقمار قدرت‌های بزرگ بدل ساخته است؛ ۴) تسلیم شدن در برابر فرهنگ فاسد غرب و حتی ترویج آن با انگیزه‌های سیاسی یا عقیدتی؛ ۵) بی‌اعتقادی و بی‌اعتنایی برخی از دولت‌ها به مردم خود و اراده و عقیده و نیازهای آنان و خودکامگی در برابر آنان؛ ۶) مرعوب بودن بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی دنیای اسلام از قدرت‌های مسلط جهان و امروز مشخصاً از آمریکا؛ ۷) حضور دولت غاصب صهیونیستی در قلب منطقه اسلامی که خود عامل بسیاری از مشکلات دیگر است؛ ۷) ترویج جدایی دین از سیاست و معرفی اسلام به عنوان یک تجربه فردی که هیچ کاری به مسائل زندگی از قبیل حکومت و سیاست و اقتصاد و غیره ندارد[۴].

با وجود اینکه ملل اسلامی یک واحد پراستعدادند، این بیماری‌ها یا مشکلات فرهنگی موجب شده است این واحد پر استعداد، نتواند از آن همه امکانات استثنایی و کارساز بهره ببرد. این امر نتایج بسیار ناگواری برای مسلمانان در پی داشته است، از جمله: ۱) عقب ماندن قافله دانش بشری؛ ۲) بی‌بهره ماندن از ثروت عظیم مادی خود؛ ۳) مقهور فرهنگ‌های بیگانه شدن در مسابقه بزرگ فرهنگی جهان؛ ۴) تبعیت از دیگران در عرصه سیاست بین‌المللی؛ ۵) قرار گرفتن در معرض تجاوز و سرکوب نظامی قدرت‌های استکباری[۵]. ملت ایران الگوی مناسب بهبودی از این بیماری‌هاست. در حقیقت، ملت ایران به عنوان یک الگوی موفق اسلامی در خروج از نظام سلطه قابل عرضه و معرفی به جهان، به ویژه جهان اسلام است و البته همه ملت و دولت در این معرفی مسئول‌اند[۶]. ملت ایران حامل تجربه گران قیمتی برای همه کشورهای اسلامی اند؛ زیرا به برکت حاکمیت اسلام، توانست در همه عرصه‌ها، به موفقیت‌های بزرگ دست یابد؛ با وجود اینکه فشارهای روز افزون استکبار و تهدیدهای مداوم آمریکا را نیز داشت. از جمله این موفقیت‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  1. استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی.
  2. نشان دادن عظمت و شوکت اسلام در مواجهه با قضایای جهانی.
  3. دفاع از مرزهای خود در برابر تهاجم چندین ساله.
  4. بازسازی کشور پس از جنگ هشت ساله و نوسازی زیر بنایی کشور.
  5. دستیابی به جایگاه عزیز و رفیع در مجموعه جهانی.
  6. انتخاب پی در پی دولت‌های مردمی.
  7. پیشرفت علمی و صنعتی و کشاورزی و برداشتن گام‌های بلند در راه توسعه کشور.
  8. دفاع از مواضع حق در سیاست جهانی.
  9. طرح مسأله فلسطین در صدر مسائل جهان اسلام.
  10. کمک‌های مؤثر به مردم مظلوم بوسنی[۷].

با نگاه به همین الگو، می‌توان دریافت تلاش ملت‌ها و اعلام حضور آنها اهمیت بسیار در سلامت فرهنگ سیاسی دارد. اعلام حضور ملت‌ها، در فضای بین‌المللی و سیاست جهانی بسیار اثر دارد و مهم‌ترین فشار را برگرده سلطه‌گران وارد می‌آورد و البته اعلام موضع در فرهنگ سیاسی ملت ایران جایگاه مهمی دارد[۸].

عزت برای هر ملتی ضروری است و معنای آن قبول نکردن تحمیل دیگران است. ملت‌ها باید نظام سلطه را بر هم زده و فرهنگ سیاست جهانی را بر اساس روابط انسان با انسان تعریف کنند؛ امری که در فرهنگ سیاسی ایران جا افتاده است[۹]. حج می‌تواند در فرهنگ سیاسی جهان اسلام یک موقعیت بسیار مناسب برای اعلام حضور در فضای بین الملل باشد. حج جایگاه رفیعی برای رشد آگاهی امت اسلام دارد و ملت ایران از حضور در حج، منافع همه جهان اسلام، نه فقط منافع خود، را می‌طلبد[۱۰]. پیام‌های سالیانه پر محتوا به کنگره عظیم حج، بخشی از تلاش ایشان برای احیای این عنصر فرهنگی سیاسی است. ایشان در یکی از این پیام‌ها حج را نمونه و نمایی از امت واحده اسلامی معرفی کرده و شرکت در آن را به معنی گامی عملی در راه تحقق اتحاد اسلامی و در نهایت سر برکشیدن قدرت واحده اسلامی در میدان سیاست جهانی می‌دانند و آن را فرصت مناسبی برای تعامل فرهنگی می‌دانند[۱۱]. مسأله وحدت کلمه آحاد مردم و تأثیر معجزآسای آن در سیاست جهانی و در فضای بین‌المللی نزد حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای اهمیت بسیار دارد و صدها بار بر آن، هم به عنوان سیاست منطقه‌ای در جهان اسلام و هم به عنوان سیاست ملی تأکید کرده‌اند.[۱۲]

فرهنگ سیاسی ملی

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در حوزه فرهنگ سیاسی ملی، آسیب‌شناسی‌های متعددی از دوران قبل از انقلاب اسلامی دارند. به ویژه بیماری‌های فرهنگ سیاسی نیمه دوم قاجار و دوره پهلوی برای ایشان اهمیت زیادی دارد؛ زیرا هم عظمت انقلاب اسلامی با مطالعه این برهه از تاریخ به دست می‌آید و هم بسیاری از مشکلات امروز ما حاصل تداوم همان بیماری‌هاست؛ مانند تولد روشن‌فکری بیمار و وابسته[۱۳]. همچنین می‌توان به آسیب‌های ناشی از عدم آگاهی علما از حقایق جریانات دنیا در طول تاریخ تشیع، به ویژه در دویست سال اخیر اشاره کرد[۱۴]. در این دوران، مرعوبیت و احساس حقارت در برابر غرب، به شدت میان توده‌ها گسترش داده شده و در فرهنگ عمومی نهادینه می‌شد. در انقلاب مشروطه نیز، قشر روشن فکر با لطایف الحیل توانستند عناصر فرهنگ سیاسی غرب را در میان توده و حتی عالمان دینی گسترش دهند. متأسفانه توجه به فرهنگ غرب در ایرانِ اواخر قاجار و به ویژه شدت یافتن آن در دوران منحوس پهلوی به تحمیل فرهنگی منجر شد[۱۵]. در این فضا دانشگاه، جریان روشن فکری، مجله و روزنامه، مجلس و دولت، همه صوری بودند. تنها جریان دین که جریانی عمومی و مردمی بود، حقیقی بود، که به آن هم با نظر بغض و نفرت نگاه می‌شد و البته یک جریان کم‌رنگ‌تر و بسیار کوچک‌تر، به صورت وطن پرستی و میهن دوستی هم در گوشه و کنار وجود داشت[۱۶].

نقش انقلاب اسلامی را در تحول فرهنگی ایران نباید نادیده گرفت. انقلاب اسلامی ایران، به عنوان انقلابی فرهنگی جهان را متحول کرد و فصلی نوین در تاریخ جهان گشود. این انقلاب، راه نوینی در مقابله با ستمگران متکبر عالم باز کرد و به ملل مستضعف، به ویژه مسلمانان، امیدی تازه بخشید. بارها قلدران زمان را عملاً تحقیر کرده و دروغ شکست ناپذیری آنان را باطل ساخت. همه اینها برای این بود که در این انقلاب، اسلام ناب محمدی(ص) از زیر گرد و غبار سر بر آورد و درخشیدن آغاز کرد. همه اینها ناشی از جایگزینی عناصر فرهنگی والا به جای عناصر فرهنگی منحط بود[۱۷]. در انقلاب اسلامی، فرهنگی جایگزین فرهنگ دیگر شد: اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی‌بند و باری و بی‌تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی‌حالی و افسردگی، اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی‌خاصیت؛ اسلام نجات‌بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت‌ها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدی(ص) جایگزین اسلام آمریکایی گردید[۱۸].

همچنین، در انقلاب اسلامی ایران پنج ویژگی وجود دارد که بر حرکت اسلامی صدر اسلام منطبق است: ۱). هدف سیاسی انقلاب اسلامی، اسلام ناب بود: اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیطان‌های ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسی جامعه بر اساس ارزش‌های اسلامی شکل گیرد؛ ۲)، برای تحقق این هدف، نیروی انسانی لازم از توده‌های مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار گرفته شد؛ نه از احزاب و گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی؛ ۳). در خطوط اصلی جامعه مطلوب، استقرار شریعت اسلامی، در منظر همگان قرار گرفت که متضمن عدل اجتماعی و استقلال سیاسی و استغنای اقتصادی و رشد علمی و اخلاقی است و شعار آن «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز به معنای تبدیل واقعی و همه جانبه بنیان‌های زندگی جاهلی به بنیان‌های اسلامی، مطرح گردید؛ ۴). رهبر حکیم و فقیه که عبد صالح و الگوی مسلمانی بود، خود پیشاهنگ این حرکت در ایمان و عمل شد و خود به انقلاب، ایمان کامل داشت؛ ۵). صدق و صفا و هوشیاری رهبر، هرگونه کج‌روی و سازش و معامله با دشمن را و هر آن چیزی را که موجب انحراف از هدف شود، ناممکن ساخت و صراط مستقیم انقلاب به سمت هدف‌ها، استوار و بی‌اعوجاج باقی ماند[۱۹]. فرهنگ سیاسی و فرهنگ عمومی دو واحد جدا از هم نیستند؛ بلکه اجزای متداخل یک پیکره واحدند. اگرچه حیثیت سیاسی انقلاب اسلامی بسیار برجسته است؛ اما این انقلاب، انقلابی در فرهنگ عمومی نیز بود؛ دو جنبه عمومی و سیاسی فرهنگ جامعه تعامل شدید با هم دارند. با انقلاب در این کشور علم، صنعت، تحصیلات، دانشگاه و بلکه در سطحی بالاتر، شخصیت انسان‌ها، افکار و آزادی، به معنای حقیقی کلمه، رشد می‌کند. نتیجه این رشد این است که این ملت در جهان سیاست به جایگاهی مناسب شأنش ارتقا می‌یابد[۲۰] و البته خشم دیوانه‌وار دشمنان اسلام و ایران را نیز به دنبال دارد[۲۱]. اساساً، رشد فرهنگ عمومی، مانند روحیه کار و فعالیت، تحصیل، پژوهش و تحقیق، رسیدگی دولت‌ها به نیازهای مردم، اخلاص روحانیت، حرکت عموم به سمت معرفت صحیح، ایستادگی در راه خدا و حضور انقلابی اقتدار کامل در صحنه سیاست جهانی دارد[۲۲].

با توجه به اهمیت انقلاب اسلامی در پیشرفت و ارتقای فرهنگ سیاسی و نقش امام خمینی در آن، روشن است که منش و افکار و رفتار امام خمینی و آنچه از امام دانسته‌ایم و شنیده‌ایم، الگوی زندگی سیاسی و اقتصادی و منش کلی انقلابی ایشان است؛ زیرا آن مرام و فرهنگ، منطبق بر حق است و از راه حق نباید یک لحظه نیز جدا شد و البته هم ملت و هم مسئولان، با همه جان و دل دنبال آن راه‌اند[۲۳]. باید انسان‌های با فکر، شجاع و روشن بین روز به روز اندیشه‌ها و آرمان‌های جدید را در چارچوب ارزش‌های اسلامی جستجو کرده و در راستای تکامل انقلاب حرکت کنند. این تلاش همه ابعاد را باید در برگیرد، همه امور مربوط به زندگی اعم از قانون، فرهنگ و اخلاق عمومی، نظام علمی و آموزشی، فعالیت‌های اقتصادی، هنر و اداره حکومت و کشور و...[۲۴]. فرهنگ سیاسی مطلوب در میان مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی اقامه دین خدا، عدالت و رفع تبعیض، توجه به طبقه محروم و مستضعف[۲۵] و احساس تکلیف نسبت به همه مشکلات مردم، هم مشکلات معیشتی، اقتصادی، سیاسی و بهداشتی آنان، هم مشکلات فرهنگی و ذهنی و عقیدتی آنان است[۲۶]. در چارچوب فرهنگ سیاسی مطلوب، تقوای سیاسی چنین تعریف می‌شود: هر کس که در کار سیاست است، سعی کند با مسائل سیاسی صادقانه و دردمندانه و از روی دلسوزی برخورد کند. در این فرهنگ، سیاست، فریب و دروغ گفتن به افکار عمومی مردم نیست؛ بلکه اداره درست جامعه است[۲۷]. فرهنگ سیاسی مطلوب در میان مردم مطالبه امور یاد شده از مسئولان و کارگزاران[۲۸] و ارزش دانستن حضور در صحنه‌های سیاسی است[۲۹]. عدالت اجتماعی، که یک امر اجتماعی محض و مربوط به حکومت، سیاست و شیوه فرمانروایی در جامعه است، جز با فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم، تأمین شدنی نیست و اساساً لازمه هر موفقیت در هر صحنه‌ای همین نکته است[۳۰]. این همان نکته‌ای است که در بحث فرهنگ عمومی آمد. فرهنگ سیاسی جز با اصلاح فرهنگ عمومی، اصلاح نمی‌شود.[۳۱]

منابع

پانویس

  1. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم نظامی مشترک یگان‌های نیروهای مسلح استان فارس، ۱۲/۲/۱۳۸۷.
  2. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۸۳.
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت برگزاری مراسم حج، ۲۱/۱/۱۳۷۶.
  4. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت برگزاری کنگره عظیم عبادی سیاسی حج، ۴/۲/۱۳۷۵.
  5. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت برگزاری کنگره عظیم عبادی سیاسی حج، ۴/۲/۱۳۷۵.
  6. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی ۲۷/۳/۱۳۸۳؛ دیدار مردم شهرستان کازرون ۱۶/۲/۱۳۸۷.
  7. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت برگزاری مراسم حج، ۲۱/۱/۱۳۷۶.
  8. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۳/۱۲/۱۳۷۲.
  9. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران، ۱۸/۴/۱۳۷۰.
  10. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت برگزاری مراسم حج، ۲۱/۱/۱۳۷۶.
  11. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای دومین مجمع بین‌المللی زبان فارسی، ۱۲/۱/۱۳۷۷.
  12. حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۵۴۲.
  13. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه علمیه مشهد، ۲۰/۴/۱۳۶۸.
  15. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضای «شوراهای فرهنگ عمومی کشور»، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  16. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۰/۱۱/۱۳۷۴.
  17. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  18. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  19. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت اولن سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  20. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۰/۱۱/۱۳۷۴.
  21. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  22. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در روز مبارزه با استکبار جهانی، ۹/۸/۱۳۷۵.
  23. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران، ۱۸/۴/۱۳۷۰.
  24. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۳/۳/۱۳۷۹.
  25. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، ۳۰/۶/۱۳۸۱.
  26. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه معظم له پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب، ۵/۳/۱۳۷۷.
  27. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای ستادهای نماز جمعه سراسر کشور، ۵/۵/۱۳۸۱.
  28. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، ۳۰/۶/۱۳۸۱.
  29. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم همدان، ۱۵/۴/۱۳۸۳.
  30. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضای «شوراهای فرهنگ عمومی کشور»، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  31. حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۵۴۶.