خالد بن سعید بن عاص

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
خالد بن سعید بن عاص
تصویر قدیمی مکه
نام کاملخالد بن سعید بن عاص
جنسیتمرد
کنیهابوسعید
از قبیلهبنی‌عبدالشمس
پدرسعید بن عاص بن امیه
مادرام خالد بنت خباب
دخترأمه بنت سعید بن عاص
برادر
محل زندگی
از اصحاب
حضور در جنگ

مقدمه

خالد فرزند سعید بن عاص بن امیه از قبیله بنی عبدالشمس و کنیه‌اش ابوسعید، از اصحاب جلیل‌القدر پیامبر (ص) و از سابقین در اسلام بود. او بعد از اسلام ابوبکر، اسلام آورد که سومین یا چهارمین و یا پنجمین مسلمانان مرد بوده است[۱].

ابن اثیر نقل می‌کند: سبب اسلام خالد این بود، او شبی در خواب دید که لب پرتگاه جهنم ایستاده، بزرگی جهنم آن‌قدر زیاد بود که خدا می‌داند، و پدرش می‌خواست او را در میان آتش اندازد که پیامبر (ص) دست او را گرفت و نگذاشت در آتش افتد. پس از این خواب خالد خدمت حضرت رسول خدا (ص) آمد و در حالی که پیامبر خدا (ص) در محله اجیاد[۲] بود، عرض کرد: یا محمد! به چه چیز مرا می‌خوانید؟

حضرت فرمود: «تو را به سوی خدا می‌خوانم، خدایی که واحد است و شریکک ندارد و محمد، بنده و رسول اوست، و خود را از آن‌چه عبادت می‌کنی از بت‌ها که نمی‌شنوند و نمی‌بینند و نه سود دارند و نه زیان و نه می‌فهمند چه کسی او را عبادت کرده و چه کسی عبادت نکرده، دور کن»[۳]

خالد همین جا گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اَللَّهِ ». پیامبر خدا (ص) از اسلام خالد مسرور گشت، اما پدرش ناراحت شد و نان او را قطع و بردارنش را از سخن گفتن با او منع کرد، خالد دیگر از پدر و خانواده‌اش فاصله گرفت و در مکه با رسول خدا (ص) زندگی می‌کرد تا آن‌که جمعی از مسلمانان به حبشه هجرت کردند او نیز با همسرش امیمه به حبشه هجرت کرد و در همان حبشه یک پسر به نام سعید و یک دختر به نام أمه (ام خالد) به دنیا آورد و تا زمانی که جعفر بن ابی طالب در حبشه بود او نیز در حبشه بود و در فتح خیبر به همراه حضرت جعفر و همراهان در مدینه خدمت پیامبر اسلام (ص) شرفیاب شد، سپس در فتح مکه و جنگ حنین و طایف و تبوک رسول خدا (ص) را یاری نمود[۴].[۵]

خالد، عامل پیامبر در یمن

پیامبر خدا (ص) خالد را به ولایت صدقات یمن و به قولی صدقات مذحج و صنعاء برگزید. او تا زمان رحلت رسول خدا (ص) در این مقام بود و پس از آن به مدینه آمد و ملازم و همراه امیرمؤمنان (ع) گردید. وی تا زمانی که بنی هاشم ناچار به بیعت شدند، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت نکرد و به امیرالمؤمنین و دیگر بنی هاشم گفت: من تابع شما هستم، و لذا پس از بیعت اهل بیت و بنی هاشم، او همراه برادرش ابان بن سعید با ابوبکر بیعت کرد.

ابن اثیر و دیگران نقل می‌کنند: وقتی خالد پس از رحلت پیامبر (ص) از یمن و برادرانش از بحرین و تیما و خیبر بازگشتند و مأموریت خود را رها نمودند، ابوبکر از آنها خواست که به کار خود بازگردند اما آنها نپذیرفتند، اما بعد از آنکه بنی هاشم با ابوبکر بیعت کردند، خالد نیز بیعت کرد و از آن پس ابوبکر او را به فرماندهی لشکری از سپاهیان اسلام برگزید و در فتح اجنادین در شام شرکت کرد و در مرج الصفر کشته شد، اما برخی گفته‌اند واقعه مرج الصفر سال چهارده هجری در اوایل خلافت عمر بن خطاب بوده و در آن زمان کشته شده است[۶].

ایمان راسخ خالد به حضرت علی (ع) از این منظر آشکار است که تا زمانی که علی (ع) و خاندان پیامبر با ابوبکر بیعت نکردند او حاضر نشد از طرف ابوبکر به مأموریت خود بازگردد[۷].

اعتراض به خلافت ابوبکر

زید بن وهب نقل می‌کند که: دوازده نفر از مهاجر و انصار به خلافت ابوبکر اعتراض کردند و بر حقانیت و تقدم امیرالمؤمنین (ع) اقرار و اعتراف نمودند و هر کدام بر اعتقاد خودشان مطالبی عنوان کردند[۸].

خالد بن سعید اولین کسی بود که برخاست و گفت: ای ابوبکر! از خدا بترس، آیا پیشینه حضرت علی (ع) با پیامبر خدا (ص) را به یاد داری؟ آیا یادت نمی‌آید آن زمانی که در روز بنی قریظه جمع بودیم و پیامبر خدا (ص) درباره حضرت علی (ع) به جمعی از بزرگان اصحاب خطاب کرد و فرمود: «ای گروه مهاجر و انصار، شما را به وصیتی توصیه می‌کنم و آن را حفظ کنید و مطلبی برای شما می‌گویم حتما قبول نمایید، آگاه باشید که علی همانا امیر شما بعد از من و جانشین من در میان شما است و این مطلب را پروردگارم به من وصیت کرده است، بنابراین، اگر این وصیت را حفظ نکنید و درباره علی سستی نمایید و او را یاری ننمایید، بدانید که در میان شما اختلاف می‌افتد و امر دین شما به اضطراب می‌کشد و اشرارتان بر شما مسلط می‌شوند، آگاه باشید، همانا اهل بیت من، امر و حکومت و خلافت مرا به ارث می‌برند...»، سپس در ادامه گفت: ای ابوبکر، آیا این سخنان پیامبر خدا (ص) را درباره حضرت علی (ع) به یاد میآوری؟ وقتی سخنان خالد به این جا رسید، عمر برخاست و گفت: ای خالد، ساکت باش، تو نه اهل مشورتی و نه کسی هستی که به گفتارت رضایت بدهند، اما خالد بی‌درنگ و شجاعانه پاسخ عمر را داد[۹].

آری خالد تا زمانی که زنده و در قید حیات بود امیرالمؤمنین علی (ع) را بر دیگران مقدم می‌داشت اما عمرش کفاف نداد تا خلافت حضرتش را درک کند و در راه امامت و ولایت آن حضرت جان فشانی نماید.[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. این اختلاف از آن جهت است که اسلام ابوبکر چندمین نفر بوده است و به اجماع شیعه و جمهور اهل سنت امیرالمؤمنین علی (ع) اولین مرد مسلمان است و اولین زن هم خدیجه کبری (ع) است که اسلام آورد. ابن اثیر در اسد الغابه، ج۲، ص۸۲ از حمزه بن ربیعه نقل می‌کند که اسلام خالد همراه با اسلام ابوبکر بوده است و دختر خالد گفت: پدرم پنجمین نفر در اسلام است. از او پرسیدم: چه کسی در اسلام بر او تقدم داشت؟ گفت علی بن ابی طالب بعد ابوبکر، بعد زید بن حارثه و چهارم سعد بن ابی وقاص.
  2. اجیاد، محلی است نزدیک به مسجد الحرام در طرف باب ابراهیم و هنوز هم این محل به نام اجیاد است.
  3. «ادعو الى الله وحده لا شريك له وان محمدا عبده و رسوله ونخلع ما انت عليه من عباده حجر لا يسمع ولا يبصر ولا يضر ولا ينفع ولا يدري من عبده ممن لم يعبده»
  4. اسد الغابه، ج۲، ص۸۲ و ر. ک: الاصابه، ج۲، ص۲۳۶.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۸.
  6. اسد الغابه، ج۲، ص۸۲ و ر. ک: الاصابه، ج۲، ص۲۳۶.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹.
  8. آن دروازه نفر به نقل خصال صدوق، باب اثنی عشر، ح۴ عبارتند از: خالد بن سعید، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بن اسود، بریده اسلمی، عبدالله بن مسعود، عمار یاسر، خزیمه بن ثابت، ابوالهیثم، بن تیهان، سهل بن حنیف، ابوایوب، انصاری و زید بن وهب.
  9. ر. ک: خصال صدوق، ج۲، باب اثنی عشر، ح۴، ص۴۶۳.
  10. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۶۹-۴۷۰.